به دنبال انتشار مجموعه گزارشهایی از نشست نخبگان و فعالان محیط زیست با شهردار تهران، نامه زیر را از سوی استاد کامبیز بهرام سلطانی دریافت کردم:
جناب مهندس درويش عزيز ، با سلام
مطلبي كه به پيوست تقديم مي شود ، خلاصه گزارشي است كه در نيمه دوم دهه هفتاد تهيه كرده بودم . زماني كه گزارش نشست شهرداري را در وبلاگ شما ديدم ، بي اختيار به ياد اين گزارش قديمي افتادم . فكر مي كنم ضروري باشد كه به آقايان مسئولين و نيز مهمانان محترم آنان ياد آوري شود كه ، وعده و وعيد هايي كه مي دهند و طرح ها و پروژه هايي را كه مطرح مي كنند ، تا زماني كه در ذهن خودشان است و در جايي به ثبت نرسيده ، مشكلي هم ايجاد نمي كند . ولي زماني كه اين گفته ها در جايي و مكاني مكتوب شد و به ثبت رسيد ، هرچقدر هم كه ديوار حاشا بلند باشد ، امكان انكار آن وجود ندارد . ضمن اينكه – حداقل تا جایی که در تصاوير قابل شناسايي بود – برخي از اين نخبگان ، اصولا” نه متخصص محيط زيست ، كه متخصص جلسه هستند . البته جاي ايراد نيست ، شهردار تهران هم گاه و بي گاه نياز به استراحت دارد و مايل است در دفتر خود بنشيند و با دوستان گپ و گفتگويي داشته باشد . ولي لطفا” اين همه را به پاي ” تهران نشينان ” حساب نكنند .
اگر خلاصه گزارش پيوست مورد قبول قرار گرفت ، استدعا دارم در صورت امكان ، منابع آن را نيز ذكر فرماييد . زيرا بيشتر منابع از روزنامه هاي داخلي بوده و نشان دهنده وعده هايي مي باشد كه داده شده و ولي هرگز به آنها عمل نشده است .
ارادتمند ، كامبيز بهرام سلطاني
اینک توجه خوانندگان عزیز مهار بیابانزایی را به گزارش مهم جلب میکنم:
بررسي آلودگي هواي پنج شهر بزرگ كشور
1 – پيشينه مطالعات آلودگي هوا در ايران
از بررسي منابع موجود چنين به نظر مي رسد كه نخستين حركت در جهت طرح مقوله آلودگي هوا در ايران توسط دانشگاه تهران و از طريق برگزاري سمينار بررسي آلودگي هواي تهران كه در روز 15 آذرماه 1345 افتتاح گرديد، صورت گرفته باشد (بيست و سومين سالنامه دنيا ، ص ص 18 – 16 ). با اين وصف مي توان به خوبي تصور نمود كه فكر برگزاري يك چنين سميناري يكشبه به ذهن بانيان آن نمي رسد. قاعدتا” وضعيت آلودگي هواي تهران به جايي رسيده بوده است كه ، به عنوان گام نخست برگزاري چنين همايشي را قابل توجيه مي ساخته است .
در مرحله بعدي مي توان به سمپوزيوم آلودگي هوا كه در اسفند ماه 1350 توسط انجمن نفت ايران برگزار گرديد، اشاره نمود . بعدها مجموعه مقالات سمپوزيوم مذكور انتشار يافت كه هنوز در زمره با ارزش ترين اسناد علمي منتشر شده در ايران درباره آلودگي هوا به حساب مي آيد. در اين سمپوزيوم تقريبا” درباره كليه زمينه هاي مهم آلودگي هوا بحث شد وموضوع هاي مطرح شده و محتواي مقالات نشان دهنده سطح بسيار بالاي دانش فني تئوريك در آن دوران مي باشد.
تا جایی که اطلاعات موجود نشان مي دهند، مطالعات كمي در زمينه كيفيت هواي تهران نيز بايد از اوايل دهه پنجاه خورشيدي آغاز گرديده باشد . در اين خصوص اداره كل بهداشت محيط استان تهران داراي سابقه اي نسبتا” طولانيست . آمارتوليد شده توسط نهاد مذكور حاكي از آنست كه حد اقل از سال 1352 به سنجش ذرات معلق ، دي اكسيد گوگرد، ذرات سياه كننده و سرب موجود در هواي تهران پرداخته است .
در طول همين دهه نهادهاي ديگري نيز – همچون سازمان انرژي اتمي ، سازمان هواشناسي كشور – به نحوي از انحا به بررسي هاي كمي و كيفي آلودگي هوا در شهر تهران مبادرت ورزيدن (نشريه محيط شناسي ، مركز هماهنگي مطالعات محيط زيست دانشگاه تهران ، شماره هاي 1تا 10).
علاوه براين بايد ياد آور شد كه ، سازمان حفاظت محيط زيست نيز در اوايل همين دهه پا به عرصه وجود نهاد و از اين طريق ، موضوع آلودگي هوا به عنوان يكي از زمينه هاي كلاسيك محيط زيست ، مورد توجه اين نهاد نوپا نيز قرار گرفت . در حقيقت همزمان با تشكيل سازمان حفاظت محيط زيست ، مقوله آلوگي هوا نيز به عنوان يكي از زير فصل هاي محيط زيست وارد نظام برنامه ريزي كشور گرديد.
استاد درویش
زمانیکه که استاد کامبیز بهرام سلطانی به آن اشاره کردند ( نیمه دوم دهه هفتاد) بدترین سال زندگی من و همسر بود زیرا سال 1375 که فرزند اول ما به دنیا آمد به علت اینکه هیچکس فکر نمی کرد این آلودگی هوا می تواند باعث بیماری نوزاد و یا کودک بشود به مدت دوسال نیم دخترم پریسا انواع و اقسام پن سیلین ها را استفاده کرد ( چه به صورت شربت و چه به صورت آمپول )حتی گاهی بنده و همسرم جهت تزریق آمپول برای دخترم باهم جدال می کردیم چون هیچکدام ما حاضر به دیدن گریه های ایشان در زمان تزریق آمپول و دردهای بعد از آن را نداشتیم و گاهی ما به زندگی کودکمان نا امید می شدیم و پس شناسی علت بیماری ایشان جهت مدوای ایشان سه سال به شهر جدید هشتگرد رفتیم که هر روز 80 کلیومتر رفت و 80 برگشت تا سرکار بنده مسیر بود تا اینکه خدا خواست و سلامتی به ایشان بازگشت و امروز صحیح و سالم می باشد.
جناب درویش چرا آن سالها و حتی امروز مسئولین به سخنان استادانی چون بهرام سلطانی گوش نمی دهند؟
تا کی قرار است تجربه کنیم؟ و تا کی قرار است خسارت اشتباهات دیگران را پرداخت کنیم؟
خداوند به اساتید همچون جناب بهرام سطانی و کهرم و خانم ملاح و دیگران سلامتی بدهدکه همیشه در حال هشدار دادن هستند.
شاید یکی از پاسخ های تو این باشد که اغلب مسئولینی بر سر پست هستند که اصولاً حرف امثال بهرام سلطانی را نمی فهمند!
مثالش همین خانم مجتهد نجفی. فکر می کنی اگر او شهردار تهران بود، و همه کارشناسان به او هشدار می دادند که نمی تواند درختانی چون چنار و نارون و اقاقیا و عرعر و زبان گنجشک و بسیاری از گونه های زینتی را حذف کند و به جایش گیلاس و آلبالو و بادمجان بکارد؛ ایشان حرف آنها را می فهمید؟!
یا اینکه به این نتیجه می رسید که 10 ویژگی خردمندان ایران چیست؟
درود بر حسین عزیز …
درود بر استاد کامبیز بهرام سلطانی که اینچنین مسئولانه به مهار بیابان زایی و خوانندگانش توجه دارد.
بهرام سلطانی غنیمت ارزشمند طبیعت ایران است.
درود …
با عرض پوزش جناب درویش در پیام قدر دانی بهناز و علی …
جای برای گذاشتن دیدگاهها وجود ندارد و همچنین خواهشمند هستم اگر امکان دارد شماره آنها را برایم ایمیل کنید تا احساسات قبلی خود را برایشان بیان نمائیم .
اوامر اطاعت شد رفیق …
درویش خان در اوایل دهه 1340 دکتر حسابی درباره آلودگی رو به گسترش هوای تهران هشدار داده یبود ولی هفته نامه فکاهی توفیق نوشت:..فکر نان کن که خربزه آب است!!!
اگر آنروز پی لودگی و مسخرگی نبودیم بجایی جز این رتبه آلودگی می رسیدیم اما چه سود که در ایران لودگی و هرزگی مطائی پر مشتری است
……ببینم درویش خان همومان خان خورشت قیمه بادنجان و کشک بادنجان و بورانی بادنجان دوست دارند بسیار برای ایشان گمان کنم مفید باشد…..در دهه 50 چه مجلاتی می خریدید……دانستنیها در دهه 60 کورسویی از دانش بود ..مجله دانشمند را مصادره کردند و دیگر هیچ هنگام جایگاه خود را نیافت….اطلاعات هفتگی و سیاه و سپید را هم ورق می زدید؟
این بیت چه خاطره ای را در شما زنده می کند؟
..کشک بادمجون میبینه هی می خوره کوفت می کنه!!!
..ببینم ازملکشاه سلجوقی چه خبر؟یک دکتر دیگر که فرمایش کرده مساحت و تاج پوشش جنگل های گیلان هردو با هم افزایش یافته است البته به مرحمت چوکا و چوب دزدان محترم و شرکت های پیمانکار
..این بیت این گونه است
کشک بادمجون میبینه هی میشنه کوفت میکنه
…از فرود خبری نیست؟
دکتر صدوق هم که مانند داستان دکتر جکیل و مستر هاید با واگذاری مناطق ذات درونی مدیریت و اندیشه زیستی خود را نشانداد
آقای درویش عزیز ،
می دانم آنچه می خواهم بنویسم هیچ ربطی به این پست ندارد ، واقعن شرمنده ام . اما آن قدر دلم گرفته که اجازه می خواهم بی ربط ترین کامنت این سایت را این جا ، همین جا، بگذارم.
دیروز ، بعد از برگزاری جشن ها ، سطح شهر ما واقعن! دیدنی بود .
خیابان ها پر بودند از ظرف های یک بار مصرف که نشانه ی حضورایستگاه های صلواتی برای توزیع شربت و شیرینی بود.
برگزاری این جشن ها و توزیع رایگان خوراکی ، خیلی هم پسندیده است اما باور کنید مولود نازنین دیروز هم راضی به تولید این همه زباله و پخش آن در سطح شهر نبوده.
می خواهم بگویم ، این دیگر وظیفه ی مسئولین نبوده ، این بی توجهی خود مردم بود .
دیروز غروب ، شهر من ، جمع اضداد بود .
ریسه ها و آذین بندی ها که نشان از جشن داشت و زباله های خیلی خیلی زیاد که گویا! نشان از حمله ی مغول ها بود.
باز هم شرمنده ام از این کامنت .
درود بر سروي عزيز:
اگر يادت باشد من به اين موضوع تاكنون چندين بار اشاره كرده ام. از جمله:
http://mohammaddarvish.com/desert/archives/2309
http://mohammaddarvish.com/desert/archives/3304
.
حسين عبيري عزيز هم فعاليتهاي چشمگيري در اين زمينه داشته است. اما متاسفانه همچنان زشتي ها غلبه دارد …
مي بينم كه مباحث بين لطيف و خانم مجتهد نجفي در باره بادمجان و بادنجان، طبع هنوري شما را هم شكوفا كرده است! نكرده است اشكار جان؟
بسم الله الرحمن الرحیم
# محمد درویش گفته است :
سه شنبه ۵م مرداد ۱۳۸۹ در ۲۱:۵۴
شاید یکی از پاسخ های تو این باشد که اغلب مسئولینی بر سر پست هستند که اصولاً حرف امثال بهرام سلطانی را نمی فهمند!
مثالش همین خانم مجتهد نجفی. فکر می کنی اگر او شهردار تهران بود، و همه کارشناسان به او هشدار می دادند که نمی تواند درختانی چون چنار و نارون و اقاقیا و عرعر و زبان گنجشک و بسیاری از گونه های زینتی را حذف کند و به جایش گیلاس و آلبالو و بادمجان بکارد؛ ایشان حرف آنها را می فهمید؟!
یا اینکه به این نتیجه می رسید که ۱۰ ویژگی خردمندان ایران چیست؟
درود بر حسین عزیز …
جواب:
واقعا از اینهمه سرسختی و لجاج و اصرار برای تحمیل کردن حرف نزده ام از سوی جضرتعالی و دوستان علاقمند به محیط زیست تعجب آور و حیرت زا است
با اینکه بارها و بارها چه در ملاقات های حضوری و چه در همین کانتها بارها و بارها و بارها تکرار کرده ام
و نیز از شما خواسته ام در تمام جزوه هایم کلمه حذف قطع را نشان بدهید اما شما بازهم سرسختانه به بنده نسبت می دهید که خواهان حذف درختان “چنار” و “عرعر” و نارون و…. هستم
برفرض همین الان طرح بنده بخواهد اجرا شود و یعنی “تغییر رویکرد از کاشت گیاهان و درختان غیر مثمر به مثمر”
نتیجه چه می شود:
الف:
تغییر رویکرد کاشت گیاهان مثمر بجای “غیرمثمر”
بدیهی است دئر مورد گیاهان قطع و یا عدم قطع منتفی و بی معنی است چرا که گیاهان تزئینی یکساله یا حداکثر مانند چمن 7 ساله هستند و خود بخود از بین می رند و نیازی ندارد قطعشان کنیم
ب:
درختان:
1- توقف کاشت درختان “غیرمثمر”
2- قطع نکردن درختان “غیرمثمر”
3- قطع نکردن رسیدگی و آبیاری به “درختان غیرمثمر”
2- شروع کاشت درختان با ثمر مانند “انار” که اگر تهران در قرن 16 بقول کاربر محترم “اشکار” چنارستان بوده 5 قرن جلوتر انارستان بوده و اولین بار در تاریخ نام تهران با انارهایش مترادف بوده
http://www.google.com/#hl=fa&q=%D8%A7%D9%86%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86+%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86&lr=&fp=a442fce20d9b63af
انار تهران – به عهد باستان انارتهران ،در خوبی و لطافت شهره آفاق بوده است . آوازه انار این آبادی در سده های پنجم وششم هجری به حدی بود،که « ابن بلخی » در آغاز سده ششم ،در کتاب فارسنامه خود از خوبی انار تهران می نویسد :
«… و همه میوه های آنجا به غایت نیکوست ، خاصه انار کی مانند انار طهران است … » .
حال چگونه شده انار داشتن تهران میراث طبیعی تهرانئ محسوب نمی شود و چنار داشتن اش میراث طبیعی تهران به شمار می آید
بهرحال گفتیم شروع شود به کشت درختان با ثمر مانند انار
جند قرن بعد چه خواهد شد:
1- تهران پر از درختان میوه همان طوری که از باستان بوده و چهره تهران بازگشت می کند به گذشته تاریخی خودش
و از این چهره جعلی یکی دو قرن اخیر بیرون می آید
2- چنارهایی که در خیابانهای شهرموجود است برخی خشک می شوند (خودی بخود) بخاطر اینکه هیچگاه فاصله مناسب در کاشت چنار ها رعایت نشده است چنار یکه قطرش به چهار متر می رسد چگونه می توان با فاصله یک متر و کمتر از یک متر چگونه چنار کهنسال با قطر 4 متری می تواند ایجاد شود جز اینکه چنارهای بیچاره ضعیف و کج رشد کنند و به اندک بادی از زمین کنده شوند
تصور کنید شهر تهران:
1- انواع و اقسام درختان میوه که در فصول مختلف با شکوفه ها و میوه های رنگارنگ تزئین می شوند باشد همانطور از هزاران سال قبل بوده
2- و درختان کاج و چنار بصورت تک درخت در نقاط مختلف تهران خودنمایی کنند تک کاج سربه فلک کشیده مانند تک کاج داخل حیات موزه گلستان و تک سرو و تک چنارهای بلند قامت
تصور کنید چقدر تهران زیباتر و بهتر می شود
بازهم تکرار می کنم هرگز نگفتم درختان غیر مثمر از پهنه هستی حذف شوند هرگز نگفتم درختان “غیر مثمر” از ایران حذف شوند این تهمتی است که متاسفانه هرچه انکار می کنم و هرچه تکذیب می کنم و هرچه رد می کنم بازهم به من این تهمت زده می شود
یعنی اکثریت با درختان میوه باشد و کاج و چنار و…. هم بصورت تک درخت لابلای درختان میوه اتفاقا در این صورت زیبایی و قامت استوار کاج ها و چنارها بهتر دیده می شود
و تک کاج ها هم بهتر رشد می کنند در فضای پر اکسیژنیث که توسط درختان میوه ایجاد شده
و چنارها هم بهتر قد می کشند در فضای کم درخت چنار
و تک نارون ها هم بهتر می مانند و کمتر کرم های برگخوار و کرم های چوبخوار به آنان حمله می کنند یعنی احتمال دارد سرایت آفت با کمتر بودن نارون ها بهتر باشد لذا در هر محله ای چند درخت کاج و چند درخت چنار و چند درخت نارون لابلای درختان میوه جلوه ای منحصر به فرد خواهد داشت و ضمنا چون کم هستند آلرژی و آلودگی هایشان هم ضرر آفرین نخواهد بود
همگی شاد و موفق و موید باشید
بنده و مجموعه همكارانم در موسسه و سازمان جنگلها و مراتع ، به همراه تمامي خوانندگان اين تارنما هم در حيرت هستند كه چرا شما همچنان حرف خود را تكرار مي كنيد و هيچيك از نظرات كارشناسي را كه بارها تكرار كرده، امكان چنين جايگزيني در كلان شهرهايي چون تهران وجود ندارد را نمي پذيريد و باز هم از اشكار مي خواهيد تا سند ارايه كند كه آيا واقعاً در تهران چنار بوده يا نه و اگر هم بوده! ما نبايد اشتباه تاريخي آنها را تكرار كنيم!!
واقعاً كار شما هم شگفت آور است.
بخصوص كه حاضر نيستيد قطع درختان كهنسال وطن را به جرم مقدس نما بودن، محكوم كنيد و آنگاه دم از حمايت و حفاظت از محيط زيست هم مي زنيد و خردمندان جامعه را مشتي هوچي گر معرفي مي كنيد و لابد اينها اصلاً توهين به شمار نمي رود.
من واقعاً براي ديدگاه شما متآسفم خانم نجفي.
خانم نجفی عزیز :
من تقریبن تمام کامنت های پیگیرانه شما را خوانده ام و
در تعجبم از این همه همت شما در اثبات مطلبی که هیچ کدام از کارشناسان مربوطه ی به نام این مملکت
بر آن صحه نمی گذارند !
زمانی که آقامجتبای عزیز آن کامنت را گذاشتند
(مبنی بر آن که مگر هیچ متخصص ورزشی می آید به متخصص دینی ، در مورد افزایش تعداد رکوع های نماز پروپوزال ارئه بدهد!؟)
جدن فکر می کردم ؛ بانوی فهمیده ای چون شما از حرف خودش کوتاه بیاید و به کاستی های فیلد تخصصی خودش بپردازد !
مگر کم کاستی در دین و دین شناسی داریم که شما این گونه
“عجیب ” از طبیعت ِ آزرده ی ایرانمان
دلجویی های “نامادرانه ” می کنید !!!؟
دیده ام که شما با ذکر نام ِ نویسنده ی کامنت و با مستندات ِ مربوطه ، جواب ِ دوستان را می دهید
ولی در تعجبم که چرا جواب ِ سوال ِ مهندس درویش را که خود من سه بار پرسیدنش و بی پاسخ ماندنش از جانب شما را دیده ام ؛ را نداده اید !!!!
نظر شما به عنوان ِ یک دوستدار ِ مصّر محیط زیست در مورد قطع شدن ِ درختان کهنسال به جرم ِ مقدس شناخته شدن توسط عوام ِ مردم؛ چیست!؟
خانم مجتهد جان
خداییش سر چی شرط بستین که فضای اینجا رو از نسکافه ای
قهوه ای کنین!؟@
مث اینه که بیاین به من در مورد دیتابیس کدینگ فلان جا که شما فقط اسمشو شاید شنیده باشین هینت بدین!!!
مهندس خیلی خودداره خداوکیلیش!
به :سیده نرجس خاتون مجتهد نجفی
چرا به زور میخواهین حرفتون رو به کرسی بنشانید ؟؟؟
چرا نظرات را نخونده جواب میدین؟
من فکر میکنم شما جز اون دسته آدمایی هستین که وقتی دارن با یکی بحث میکنن و وقتی زیدشون داره واسشون توضیح میده به پاسخ اون طرف گوش نمیکنن و تو ذهنشون دنبال جواب میگردن که بگن و یه وقت کم نیارن!
حالا شما n بار گفتی و اکسپرت های این رشته گفتن نه !
کنار بکش و سه سال دیگه اگه اینا اشتباه کرده بودن بگو دیدین گفتم!
وظیفتو انجام دادی دیگه !
نیت مهمه خواهر من که مال شما نیکو بوده ! ;)
بسم الله الرحمن الرحیم
بنده نیز ده ها سوال پرسیدم هیچ کسی جواب نداد
بعد هم مگر آزادی بیان نیست؟
گر من دوست ندارم به سئوالی جواب بدهم چه اصراری است
آیا ده ها سوال مرا کسی جواب داد
همین یک سئوال چرا نباید در فضاهای عمومی شهرها پارکها و خیابانها و داخل خانه ها و آپارتمانها و داخل اتاقهای ادارات و راهروها درختان میوه و غلات وصیفی جات و سبزیجات وگیاهان دارویی و معطر و گیاهانی که از آنان الیاف گرفته می شود و گیاهان مرتعی کاشته شود؟
در جوابم یا:
یا مسخره کرده اند یا توهین و استهزا کرده اند
یا به چند روایت در باره خواص بادنجان گیر دادند که یکی از خواهران بنام “فرحناز” قرار داده بود و زیاد به پیشنهاد بنده ربط نداشت که ربطی به کشاورزی و کشت و کار نداشت
یا از میان چند شهری که مثال زده بودم به ونکوور گیر دادن
یا اگر هم جوابی داده شده جوابهایی بوده سطحی و سست
و بیشترشان به من تهمت زده اند که درخواستم این بوده که:
” می خواهم درختان “غیر مثمر” را از پهنه هستی حذف کنم ” یا قطع کنم یا حذف کنم
و فکر می کنم اگر یک میلیون بار هم بگویم منظورم قطع درختان “غیرمثمر” نیست و سطر به سطر نوشته هایم را نشان بدهم بازهم برای یک میلیون و یکمین بار گفته شود قطدم حذف و قطع درختان “غیر مثمر” است
و سئوال بعدیم را نیز بی جواب گذاشته اند که چرا از باغات متعدد شهرها هیچ اثری و آثاری نیست؟
چرا هزاران و هزاران و هزاران درخت میوه که بسیاری درختان میوه کهنسال هم بین انها بوده قطع شدند بدون اینکه جایگزینی داشته باشند و بدون اینکه کسی دلش بسوزد؟
این دو سوال را بارها پرسیده ام کسی جواب قانع کننده نداده است
فقط آقای خوشنویس جواب داده اند که:
“….اینجوری محکوم کردن کارشناسها نا حقیه اگر کارشناس گفت درخت سیب پربار را کندند بجایش کاج کاشتند حق با شما است اما اگر باغ فرتوت خشک شده آفت زده نابود شده رو که در حریم شهری قرار گرفته است و بابت یک سری مسائل مالی که بین صاحب زمین بوده مجوز پاساژ بگیره مجوز ساخت و ساز بگیره طبق قانون دو سومش را در اختیار شهرداری قرار می ده و یک سومش را خودش مسکونی یا غیره می کنه این ها قانون مجلس نمایندگان اختیار دادن کارشناسان اختیار دادن شهرداری رو اختیار می ده که بجای این باغ پیر شده آفت زده شده تو تغییر کاربیش بده به یک پارکی که بجای اینکه دو نفر باغدار از آن استفاده کنند ۲۰ هزار بیان زیر سایه اون خستگی روزانه شون رو بگیرن……”
در حالیکه می دانیم اکثر باغات قطع شده آفت زده و خشک و فرتوت نبودند بلکه صاحبانشان برای تغییر کابری آنها را خشک می کنند
آری شهرداری ها باغ های شهرها را تغییر کاربری می دهند و مقداری را به صاحبش می دهند ساخت و ساز کند و بقیه را بقول جناب آقای خوشنویس باغی که فقط دو نفر باغبان از ان استفاده می کردند اکنون پارک می شود تا ۲۰ هزار استفاده کنند در حالیکه از یک درخت متوسط میوه افراد زیادی بهره مند می شوند و اکسیژن باغ هم در اختیار همه مردم قرار می گیرد و میوه انها را درست است با پول خریده می شود اما بهرحال در خدمت مردم قرار می گیرد انگار فقط استفاده از درخت دیدن آن است اگر دیدن درختان این قدر مهم است که باغات میوه برای اینکه در اختیار عموم قرار بگیرد باید نابود شود آیا نمی شود مانند فلوریدا و مانند اندونزی و مانند مالزی پارک میوه باشد تا مردم بتوانند هم از زیبایی های درختان میوه بهره متد شوند و هم از میوه ها استفاده کنند؟
تا ما بیچاره ساکنین قم فقط چشمممان به جمال انبوه انبوه درختان بدقواره کاج بیفتد با فراوان درختان نارون که از اواخر بهار برگهایش مانند شبح سفید است و کرمهای زشت و بدقواره از سر و روی برگها بالا می روند واقعا حالم از این فضای سبزی که شهرداری درست کرده بهم می خورد فقط در باغچه دو سه متری خانه خودم سبزی و یک درخت انجیر دارم که فقط آن را فضای سبز می دانم
متاسفانه شهرداری ها باغات میوه را به درخواست مالکین تغییر کابری می دهد و بقول ایشان حدود یک سوم آن را به مالکش اجازه ساخت می دهد و دو سوم آن را تبدیل به پارک می کند که باغی که فقط دو نفر از آن می توانستند استفاده کنند ۲۰ هزار نفر بتوانند استفاده کنند!!!! لذا اگر این رویه ادامه پیدا کند در آینده بچه های ما حتی یک دانه درخت میوه نخواهند دید
در شهرها باغات فراوانی بود با توجه به اینکه جمعیت خیلی کمتر بود یعنی صدها بلکه هزاران درختان میوه در این باغ ها بود به گذشته دور نمی رویم به مشاهدات سن خودم یعنی از ۳۰ سال قبل ببینیم چه بود و چه می شود
باغی داریم مثلا یک هکتار با تراکم ۱۵۰۰ یا ۱۰۰۰ درخت میوه حالا بگوییم ۱۰۰۰ درخت میوه ببنیم چه داشتیم:
۱- احیانا گاو و گوسفند و مرغی که در این باغ نگهداری می شده
۲- زنبوران عسل احتمالی که از این باغ عسل درست می کردند
۳- انواع پرندگان از بلبل و سار و بلدرچین و…
۴- انواع پروانه ها
۵- میوه ها را یا در این شهر یا در شهر دیگر بفروش می رساندند و بسیاری از مردم (هرچند با پول) استفاده می کردند
۶- کف باغ علف داشت که این علفها را برای دامها بی بردند
۷- از درختان به مردم آن شهر اکسیژن می رسید چون صاحب باغ سقف باغش را که نپوشیده بوده
۸- انواع سبزی و صیفی که در کنار درختان کاشته می شده
۹- ده ها نفر از باغبان و کارگر برای چیدن میوه ،خشک کردن میوه ، درست کردن مربا ، رب تولید علوفه ، خشک کردن سبزی ، باربر و راننده و میوه فروش وووو……..
۱۰- کارگرها و خویشاوندان و دوستان صاحبان باغ نه تنها ساعاتی از روز بلکه روزهای متمادی را در باغ می مانند و زیر سایه درختان باغ استرحت می کنند
۱۱- زنان و مردان شهر برای خرید میوه و خرید سبزی و صیفی به باغ مراجعه و از سایه و دیدن درختان باغ لذت می برند
تنها عیب این باغ این بود که همه مردم شهر داخلش نمی توانستند بروند و نمی توانستند زیر سایه اش بنشینند
حالا صاحبان باغ که معمولا هم ورثه ها هستند می خواهند باغشان را تقسیم کنند چه کنند؟ دولت نه اجازه تقسیم و نه اجازه ساخت و ساز می دهد
لذا باغشان را علیرغم میلشان آب نمی دهند شاخه های درختان بیچاره را تا جاییکه می توانند قطع می کنند درختان میوه بیچاره با لب خشک کم کم بیحال می شوند اما درختان کهنسال گردو و زیتون و توت و گلابی ووو…. از رو در نمی روند لذا با نفت بجانشان می افتند و درختان گردو و توت و گلابی و زیتون کهنسال را با آتش سوزان می سوزانند
هیچ کس نیست دلش بر هزاران هزاران این موجودات بیگناه خداوند بسوزد
کم کم باغ از طراوت افتاده کارشناسان شهرداری مخروبه بودن باغ را تایید می کنند و اجازه تغییر کار بری داده می شود.
بقول جناب آقای خوشنویس یک سوم این باغ پاساژ می شود و دو سوم آن طبق قانون پارک می شود تا باغی که فقط دو نفر باغبان ( و صد ها نفر از انسان و خیل بی شمار پرنده و چرنده به نظر بنده ) از آن استفاده می کردند با احداث پارک ۲۰ هزار نفر بتوانند استفاده کنند
خلاصه سیل کاج و چنار و چمن و شمشاد به این باغ دیروزی سرازیر می شود.
اگر تنها درد باغات میوه این است که دیگران نمی توانند از زیباییشان استفاده کنند می توانیم بصورت پارک میوه قرارشان دهیم و همان گونه هایی که قبلا در آن جا کاشته می شود دوباره کاشته شود همانند ارک کریمخان و موزه نارنجستان قوام و پارک طوبی یزد مملو از درختان میوه باشد ضمنا پارک هم باشد
بله همه ساله در سراسر کشور در اکثریت شهرهای ما هزاران اگر نگوییم صدها درخت میوه به سرنوشتی که گفتم دچار می شوند و هیچ درخت میوه ای هم هم جایشان کاشته نمی شود بلکه در دوسومشان کاج و چنار کاشته می شود.
هیچ دلی هم براین درختان نمی سوزد و انگار درختان با ثمر درخت نیستند انگار سبز نیستند انگار جزو محیط زیست نیستند انگار در خدمت انسان و پرنده و چرنده نیستند انگار هیچ خدمتی به حیات وحش ندارند
چرا چرا چرا؟
سوال سوم:
چرا علاقمندان به محیط زیست جوابها و نقدهایشان را علمی نمی دهند و با فحش و ناسزا و توهین و تمسخر و مچ گیری و…. نظرشان را ابراز می کنند؟
سوال چهارم:
چرا علاقمندان به محیط زیست به خودشان حق می دهند که در تمام حوزه های تخصصی نظر بدهند حتی در دین حتی در روایات حتی در نقل آیات
اما به عالمان دینی نه تنها اجازه نمی دهند در مورد گیاهان اظهار نظر کنند که حتی اگر نقل روایت و ایاتی کردند آنها را تحریف کننده آیات الهی و نابود کردن دین و جعل کردن وووووو…… ده ها لقب توهین آمیز می دهند که چرا جرات کرده آیه و روایت نقل کند
اجازه نمی دهند آیات و روایات را نقل کنند
سئوال پنجم:
به نظر می رسد طبیعت و محیط زیست منحصر در گونه های “غیر مثمر” است و درختان و گیاهان “باثمر” طبیعت و محیط زیست و گیاه و درخت سبز محسوب نمی شوند چرا اینگونه است؟
این 5 سئوال اساسی مرا کسی جواب قانع کننده و علمی و منطقی نداده است
————————
چشم جواب سئوال قطع درختان چنار توسط اوقاف را هم انشاء الله بزودی همراه با توضیح مختصری جواب خواهم داد
همگی موفق و موید باشید
خواهر سیده جان
این سوال 4 رو خیلی خوووووووووووب اومدی ! برعکسشو خودت بی زحمت جواب بده
اجرت با آقا امام حسین
خانم نجفی گرامی
ما خواهر زاده هم داریم ؟؟
منظورم از این سوال مدیریت زمان و این اباطیل بود !!!
خانم نجفی عزیز :
بعضی استدلال هایتان جمع ضدین بود ،
آزادی بیان هست ولی فقط برای شما !
البته ما عادت کرده ایم به این تعبیر از آزادی بیان ، نگران نباشید .
من فکر می کنم تمام این سوالاتتان در کامنت های مکرری که دوستان گذارده اند ، پاسخ داده شده است .
می دانید ، دوست عزیز ،
کسی که خودش را به خواب زده را هرگز نمی توان بیدار کرد !
ما هم انگار رویمان چون سنگ های آتشفشانی با کاربرد های خاص (!!) است که از رو نمی رویم !!!
من بی صبرانه منتظر جواب ِ سوالی که در ابتدای این سری مکالمات بار ها پرسیده شده، هستم !
و البته صفت ِ مختصر به جوابی که هنوز نمی دانید در موردش چه باید بگویید ؛ برایم جالب بود در برابر این همه ادعای نه چندان مختصر!!
خانم مجتهد نجفي گرامي:
نوشته ايد: بنده نیز ده ها سوال پرسیدم هیچ کسی جواب نداد
استدلال شما درست مانند اين است كه بگوييم چون اكبر از ديوار منزل من رفت بالا و مجازات هم نشد. من هم از ديوار منزل مردم مي روم بالا! اين به اون در؟
آيا پاسخ شما از نظر اصولي كه در حوزه به آن اعتقاد داريد، درست است؟
دوم اين كه دست كم آقايان كنشلو، خوشنويس و مجتبي كوشيدند تا پاسخ هايي كارشناسي و مشروح به شما بدهند. اما آيا شما اصلاً حرف آنها را شنيديد؟
دست آخر آن كه آن درختان بي نوا در گيلان چنار نيستند يا نبودند!
درود …
آی مسلمون ها مسیحی ها کلیمی ها بودایی ها هندو ها بلشوویک ها هر مرام و مسلکی دارید…کممممممک!!!!
من که دارم دیوانه میشم و اون یک مثقال عقلمو از دست میدم!!!!آقای دانش از سوئد تو رو به شاخ سبیل رفیق استالین قسم کلنل عبادی تو رو به تاج علیاحضرت ملکه قسم….یکی بیاد این بحث رو تموم کنه
خالو هومان کجایی پس اون برنو کوتاهت به چه دردی می خوره…
حاج آقا ای فرشته نگهبان این وبلاگ که هر روز به اینجا تشریف می اوری تورو به اضافه کارت قسم تو یک چیزی بگو
تو رو به اون زانتیایی که خریدی به اون ویلای شمال و باغ لواسونت قسم بیا پادرمیانی بکن اینطوری که پیش بره همه مارو آخرش می گیرند می برند یک جایی ها که اسموشو نمی شه گفت!!
ببین حاجی جون اگر این وبلاگ تخته بشه اول خودت ضرر می کنی چون هرچی بخواهی هر روز شسته رفته میشه توش پیدا کرد بابا جون ماهم می دونم همه باید نون بخورند بیا به ارواح پدر و مادرت این بحث چنار بی صاحب و کاج خارج از دین رو تمومش کن حاجی جون
آی مسلمون ها زدند یک درخت بزرگ رو که فکر کنم بلند مازو بود در امامزاده شیرود در شهر شیرود بین شهسوار و رامسر تقریبا قطع و نابود کردند
…دایه دایه وقته جنگه دایه دایه وقته جنگه
..یکم شعر های حماسی لری بخونم شاید رو هومان خان اثر داشته باشه برنو کوتاه رو از لای رختخوابها دربیاره کاری بکنه
+ نون و پنیر آوردیم، دخترتونو بردیم.
– نون و پنیر ارزونیتون، دختر نمیدیم بهتون.
+فرش حصیر آوردیم، دخترتونو بردیم.
-فرش حصیر، نون و پنیر ارزونیتون، دختر نمیدیم بهتون.
+کماج شیر آوردیم، دخترتونو بردیم.
– کماج شیر، فرش حصیر، نون و پنیر ارزونیتون، دختر نمیدیم بهتون.
+ دوماد فقیر آوردیم، دخترتونو بردیم.
– دوماد فقیر، کماج شیر، فرش حصیر، نون و پنیر ارزونیتون، دختر نمیدیم بهتون.
+ مادر پیر آوردیم، دخترتونو بردیم.
– مادر پیر، دوماد فقیر، کماج شیر، فرش حصیر، نون و پنیر ارزونیتون، دختر نمیدیم بهتون.
+ مرد دلیر آوردیم، دخترتونو بردیم.
– مرد دلیر، مادر پیر، دوماد فقیر، کماج شیر، فرش حصیر، نون و پنیر ارزونیتون، دختر نمیدیم بهتون.
+ حلقه سیر آوردیم، دخترتونو بردیم.
– حلقه سیر، مرد دلیر، مادر پیر، دوماد فقیر، کماج شیر، فرش حصیر، نون و پنیر ارزونیتون، دختر نمیدیم بهتون.
+ تور و حریر آوردیم، دخترتونو بردیم.
– تور و حریر، حلقه سیر، مرد دلیر، مادر پیر، دوماد فقیر، کماج شیر، فرش حصیر، نون و پنیر ارزونیتون، دختر نمیدیم بهتون.
+ مشک و عبیر آوردیم، دخترتونو بردیم.
– مشک و عبیر، تور و حریر، حلقه سیر، مرد دلیر، مادر پیر، دوماد فقیر، کماج شیر، فرش حصیر، نون و پنیر ارزونیتون، دختر نمیدیم بهتون.
+ آینه چراغ آوردیم، دخترتونو بردیم.
– آینه چراغ، مشک و عبیر، تور و حریر، حلقه سیر، مرد دلیر، مادر پیر، دوماد فقیر، کماج شیر، فرش حصیر، نون و پنیر ارزونیتون، دختر نمیدیم بهتون.
+ گل از تو باغ آوردیم، دخترتونو بردیم.
– گل توی باغ، آینه چراغ، مشک و عبیر، تور و حریر، حلقه سیر، مرد دلیر، مادر پیر، دوماد فقیر، کماج شیر، فرش حصیر، نون و پنیر ارزونیتون، دختر نمیدیم بهتون.
+ کره الاغ آوردیم، دخترتونو بردیم.
– کره الاغ، گل توی باغ، آینه چراغ، مشک و عبیر، تور و حریر، حلقه سیر، مرد دلیر، مادر پیر، دوماد فقیر، کماج شیر، فرش حصیر، نون و پنیر ارزونیتون، دختر نمیدیم بهتون.
+ پسته داغ آوردیم، دخترتونو بردیم.
– پسته داغ، کره الاغ، گل توی باغ، آینه چراغ، مشک و عبیر، تور و حریر، حلقه سیر، مرد دلیر، مادر پیر، دوماد فقیر، کماج شیر، فرش حصیر، نون و پنیر ارزونیتون، دختر نمیدیم بهتون.
+ پس بیا بریم پس در پس — شهرهای دیگهم دختر هس
(جلب موافقت دختر)
– پس بیا بیا پیش در پیش — شاید شدیم قوم و خویش
دارم میگم اگه این بحث همین جا تموم نشه اونوقت مجبورم آهنگ دل انگیز گل پری جون رو هم کامنت بگذارم!!!
ای بابا , باز این رفیقمون تاب برداشت !@
آقا آرش شما هم اگر هنری داری بیا وسط خجالت نکش بحث از الودگی هوای تهران کشیده به چوب چنار و آب انار
خجالت که نمیکشم کسی هم تو وسط اومدن به پای من نمیرسه !
ولی اینجا جاش نیس برادر من !
به قدر کافی چیزای نامربوط خوندیم ؛ شما آقایی کن کوتاه بیا !
حق با شما است !!!
اصل ماجرا این بود که اقای بهرام سلطانی در نیمه دوم دهه هفتاد که برخی فکر کرده بوده ..آباد هم برای خودش شهری شده و ابتکار خود را با پشتوانه نام پدرش بانوی شبز ( نه بانوی سبزه رو ) نامیده بود صحبت از پی گیری پرونده آلوده بودن و شدن هوای تهران کردند آن موقع که توپ همه پر بود اصل ماجرا پیگیری نشد وای بحال زمان حال که در روز روشن صحبت از تعامل کامل صنعت و محییط زیست دارند و ریز گرد تا به ساحل حزر رسیده و در روز روشن پس از دکتر فرود صحبت از افزایش سطح جنگل های گیلان است و دکتر صدوق از برای ناموس یوز صادقانه رگ گردن کلفت می کند و مبارز می طلبد و روزی دیگر به راحتی چوب حراج به منطق می زنند.ابتکار مبتکرانه سطح مناطق را از هوبره و بالابان به یاری رفقای آن ور آبی حسابی رفت و روب نمود تتمه مناطق را آقای صدوق و دوستان به مستضعفان زمین خوار تقدیم نمودند…
..حق با شما است آقای آرش در این وضعیت جز شعر گل به سر عروس یالله دامادو ببوس یالله چیزی بخاطر من نمی اید در خاطر ابتکار و صدوق را ندانم چه خیالی است
جناب اشکار نبینم ناراحت باشی برادر
شما که دل شیر دارید و صبر حوصله ات زیاد بود همچنین استاد تاریخ هستی و حکایت های تاریخی زیاد می دانید قرار نیست با چند تا جمله عصبانی بشوی ؛راستی اگر خواستی از دائی جان ناپلئون از نوع محیط زیستش نیز کمک بگیر
ولی گاهی پیش میاد دوست من صبور باش
نه دیگه حسین جان! از دایی جان ناپلئون وبلاگستان هم دیگه دیگی گرم نمی شه!! مگه نمی بینی این ماه مجبور شده از خودش تشکر کنه!!!
درود …
بسم الله الرحمن الرحیم
# محمد درویش گفته است :
چهارشنبه ۶م مرداد ۱۳۸۹ در ۱۳:۲۶
خانم مجتهد نجفی گرامی:
نوشته اید: بنده نیز ده ها سوال پرسیدم هیچ کسی جواب نداد
استدلال شما درست مانند این است که بگوییم چون اکبر از دیوار منزل من رفت بالا و مجازات هم نشد. من هم از دیوار منزل مردم می روم بالا! این به اون در؟
آیا پاسخ شما از نظر اصولی که در حوزه به آن اعتقاد دارید، درست است؟
دوم این که دست کم آقایان کنشلو، خوشنویس و مجتبی کوشیدند تا پاسخ هایی کارشناسی و مشروح به شما بدهند. اما آیا شما اصلاً حرف آنها را شنیدید؟
دست آخر آن که آن درختان بی نوا در گیلان چنار نیستند یا نبودند!
درود …
جواب:
واقعا تعبیری جالب دارید یعنی اینکه مثلا من دوست نداشته باشم جواب سئوالی را بدهم یعنی ا زدیوار کسی بالا رفتم یعنی جواب ندادن به سئوال یعنی بالارفتن از دیوار مردم؟
جواب ندادن کار اثباتی نیست و اما بالارفتن از دیوار مردم اثباتی است
اتفاقا این جواب را شما باید به دوستانتان بدهید که همگی با قاطعیت به من گفتند که وارد حوزه تخصص کارشناسان دیگر نشوم اما خودشان به بدترین نحوی در باره دین و روایات اطهار نظر کردند
و بازهم همهشان حتی از اینکه بنده به آیات و روایات استناد کنم به من ایراد گرفتند و مرا تحریف کننده ایات الهی (جناب اقای خوشنویس) و بدعت گذار (جناب اقای عبادی) و خانم فلورا و…..
خود جناب اقای کنشلو (البته با توجه اینکه شما این مثال را زدید تشبیه می کنم و گرنه بازهم عمل آقای کنشلو را هیچگاه به بالارفتن از دیوار کسی تشبیه نمی کردم) در اهمیت گیاهان و درختان “عیر مثمر ” چندین آیه و روایت اورده برای اینکه من مانند فرصت طلبان صدر اسلام جرات نکنم از آیات و روایات در اهمیت گیاهان و درختان با ثمر استفاده کنم
در حقیقت برای اینکه جلوی مرا بگیرد از آیات و روایت استفاده نکنم خودشان استفاده کرده اند
بله وقتی جناب آقای عبادی نوشتن این مطالب را در فرم های شورای انقلاب “جرم مشهود” بدانند
و کار مرا قتل و جنایت و سرقت و… بدانند
به جستجوی جرم مشهود توجه شود:
http://www.google.com/#hl=fa&source=hp&q=%D8%AC%D8%B1%D9%85+%D9%85%D8%B4%D9%87%D9%88%D8%AF&btnG=%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D8%AC%D9%88%D9%8A+Google&lr=&fp=a442fce20d9b63af
و خانم فلورا نیز فرم را سربرگ اداره بدانند و کار مرا غیر قانونی
پس وقتی فرم تبدیل به سربرگ بشود و بعد هم نوشتن در فرم ها اولا جرم بودنش را یقینی گرفتند بعدهم “جرم مشهود” بودنش را در حالیکه از نظر قانون جرائم بخصوصی جرم مشهود نامیده می شوند مانند جنایت و سرقت و …. است جلوه داده شود حتما جواب ندادن بنده به یک سئوال هم بالارفتن از دیوار مردم محسوب خواهد شد
تقصیر خودم است که مکررا از آقای عبادی نخواستم دلایل اینکه عمل بنده جرم بوده و انهم جرم غیر مشهود را ارائه دهند
در این جا از آقای عبادی می خواهم که ثابت کنند نوشتن مطلب در فرم مربوطه “جرم مشهود” محسوب می شود
و خانم فلورا نیز ثابت کنند این فرم نبوده بلکه سربرگ شورای عالی بوده و نیز ثابت کنند این عمل غیر قانونی است
جناب آقای درویش قبل از یانکه با حضرتعالی ملاقات کنم جناب آقای خوشنویس قول دادن مدرک مربوط به آلرژی زا بودن درخت سنجد نسبت به درخت چنار را ارائه نمایند و قولش را هم دادند و در حضور شما هم بازهم این درخواست را تکرار کردم ایشان گفتند پیدا می کنم
و تلفنی هم از ایشان خواستم اما هنوز جواب نداده اند
در خاتمه گفتم چون این سئوال (قطع چنار) مقداری توضیح لازم دارد بزودی به این سئوال جواب خواهم داد
با سلام و عرض ارادت خواهشمند است مطالب روز و نوین را برای اینجانب ارسال نمایید.
با تشکر -سید ابوالفضل براتی
کارشناس ارشد کلیماتولوژی
سلام من محقق هستم و دنبال آمار آلودگی هوا در شهرستان ها میگردم آیا شما میتوانیدکمکم کنید و آدرس سایتی را دهید که آمار دقیق در آمن ذکر شده
درود … لطفا با دکتر رشیدی تماس بگیرید: 09121082919
بازتاب: برج میلاد، قلیان و آلودگی هوا! - گوگل
بازتاب: برج میلاد، قلیان و آلودگی هوا!