پدیده هشت پای آلمانی ، نشانه بیابان زایی! – 4

در سومین بخش از هشت پا نامه‌ی مهار بیابان‌زایی، این پرسش را طرح کردم که آیا ممکن است فردی که با دقتی کم‌نظیر می‌تواند ماجراهای 25 سال بعد از خود را شرح دهد، یک انسان معمولی باشد یا آن که بی شک فرازمینی است؟!
حقيقت اين است كه نه! براي رسيدن به دريافت هيگينز – همان گونه که برخی خوانندگان عزیز مهار بیابان‌زایی هم اشاره کردند – نيازي به دارابودن هوشي خارق‌العاده نيست! كافي است نگاهي نه چندان عميق به مناسبات حاكم بر جهاني اندازيم، كه در آن زندگي مي‌كنيم و برخي آمارها را مرور كنيم تا دريابيم امكان پيشگويي فرجامي مخاطره‌آميز براي آيندگان تا چه اندازه سهل است! حتا مخاطره‌آميزتر از آنچه که هيگينز آن را به تصوير کشيد!!

به فاصله‌ی اندكي پس از انتشار كتاب هيگينز، يعني در آغاز دهه‌ی هشتاد ميلادي، شمار دانشمنداني كه در آزمايشگاه‌هاي تسليحاتي جهان شاغل بودند، از 400 هزار نفر فراتر مي‌رفت، به شکلی كه تا پايان آن دهه، هزينه‌ی جنگ‌افزارسازي زميني‌ها از يك‌هزار ميليارد دلار در سال نيز گذر كرد؛ كه اين رقم، از 200 برابرِ هزينه‌ی لازم براي خريد تمام ماشين‌آلات و ابزار كشاورزي مورد نياز كشورهاي گرفتار كمبود غذايي در آن دهه نيز بيشتر بود! نتيجه آنكه در پايان دهه‌ی هشتاد، 25 ميليون انسان آواره در سراسر جهان در جستجوي مأمني به دور از آتش جنگ بودند و 25 ميليون آواره‌ی ديگر از عقوبت بلاياي (به اصطلاح) طبيعي، خانه و كاشانه‌ی خويش را از دست داده بودند (فصلنامه‌ی جنگل و مرتع، ش 26، ص 62).

به سخنی ساده‌تر، دليل آوارگي گروه نخست، تلاش و هم‌انديشي 400 هزار تن از فناوران علمي جهان در آزمايشگاه‌هاي جنگ بود و علّت آوارگي 25 ميليون نفر دوّم، آنكه كسي در آزمايشگاه‌هاي صلح نبود تا بشر را در مواجهه با چالش‌هاي زيست‌محيطي ياري دهد! در واقع، نابخردي نظام حاكم بر جهان چنان آشكار است كه دبيركل وقت يونسكو – فدریکو مایور زاراگوزا (Federico Mayor Zaragoza)– را چنين به فغان واداشت: «اگر صدها ميليارد دلاري را كه صرف خريد و فروش جنگ‌افزارها يا مواد مخدر مي‌شود، با بودجه‌ی اختصاص يافته به آموزش و پرورش كشورها مقايسه كنيم، به چه بي‌تناسبي شرم‌آوري مي‌رسيم!»
و اگر امروز می‌بینیم که خسارت حاصل از به اصطلاح بلایای طبیعی همچنان در حال افزایش است؛ اگر می‌بینیم که روزی توفان کاترینا در غرب رکورد می‌زند، روز بعد سونامی در شرق و امروز سیل پاکستان در بیخ گوش ما و فردا … همه و همه برای این است که ما آنجا که باید هزینه کنیم و پژوهش‌های خویش را به پیش برانیم، نکردیم و درعوض برای دو لشکرکشی بزرگ به افغانستان و عراق 5 تریلیون دلار را سوزاندیم و بر باد دادیم! ندادیم؟

هشت پا را فراموش نکنید! دارم از جهانی برای شما سخن می‌گویم که هنوز یک رخداد سیل می‌تواند کشوری مانند پاکستان را که با صرف میلیاردها دلار به کلوپ هسته‌ای ملحق شد را کاملاً فلج سازد! ننگ بر آن ژنرال‌های خام‌دست و کوته‌بینی که پول ملّت و سرزمین‌شان را به جای آن که صرف پژوهش برای حفظ پایداری بوم‌شناختی سرزمین‌شان کنند، برای ساخت بمبی به هدر دادند که در بهترین حالت – یعنی حالتی که مورد استفاده قرار نگیرد – سرمایه‌ی بی‌امانی را تلف کرد و در بدترین حالت – یعنی حالتی که مورد استفاده قرار گیرد – فاجعه‌ای بزرگ برای بشریت به ارمغان خواهد آورد!
راستی! آیا در چنین ناکجاآبادی که مدرن ترین کشورش _ آمریکا – دقیقه ای 57 هزار و 77 دلار در افغانستان هزینه می کند، نباید مردمانش به همان شهروند افتخاری آکواریوم اوبرهاوزن دل خوش دارند؟ هیچ می دانید که اگر جهانیان برای مهار بیابان زایی فقط دقیقه ای 5 هزار دلار هزینه می کردند، امروز نه تنها نباید نگران مرگ از آب آلوده و افت کمی و کیفی آبهای سطحی و زیرزمینی و فرسایش بادی و ریزگرد و مهاجرت و … می بودیم، بلکه کابوس جنگ آب را هم برای همیشه به تاریخ پیوند می زدیم و به خاکش می سپردیم. افسوس …

ادامه دارد …

28 فکر می‌کنند “پدیده هشت پای آلمانی ، نشانه بیابان زایی! – 4

  1. بهروز

    سلام. مجموعه مطالب خیلی خوبی شده.

    اول اینکه شاید خوانندگان شما بدشون نیاد با این این نمودارهای گوگل که نشون دهنده ی سهم هزینه های نظامی از کل GDP کشورها است کمی بازی کنند:

    http://bit.ly/aKMhLT

    و … تازه در نظر بگیرید بر اساس گفته ی بسیاری، هزینه هایی که در حوزه فعالیت های نظامی اعلام میشه بسیار کمتر از هزینه هایی است که واقعا انجام میشه … و … این هزینه ها و این رقابت به طور مستمر در حال افزایشه و یا حداقل از منظر درصد GDP فکر می کنم به طور عمده ثابت مونده و حتی بحران اخیر اقتصادی هم نتونست جلوی افزایشش رو بگیره

    http://www.bbc.co.uk/news/10184610

    گرچه میشه برای هزینه های نظامی توجیه هایی از جنس امنیت ملی آورد اما در نهایتش یک دید اجتماعی اقتصادی اینطور میگه که منابعی که کشورها صرف حفاظت از خودشون می کنند به نحوی منابع غیرمولد به حساب میان (Directly Unproductive) و در ادبیات رانت جویی و Conflict بهش ارجاع داده میشه.

    … و … در طرف مقابل هزینه های مرتبط با بهبود شاخص های توسعه اقتصادی در بهترین حالت برابر اعداد اعلام شده است.

    دو سه سال قبل با ادبیات موضوعی آشنا شدم در مورد رانت جویی و سوء استفاده از کمک های مالی انجام شده به کشورهای توسعه نیافته، منابعی که گرچه روی کاغذ برای نصف کردن تعداد افراد فقیر برای دستیابی به اهداف هزاره ی سازمان ملل اختصاص پیدا می کنند اما در عمل صرف فعالیت هایی میشن که نه به طور مستقیم و نه غیرمستقیم منافعی رو برای جامعه هدف اصلیش به دنبال نداره.

    وضع خیلی اسفباره. آدم وقتی کتاب های توسعه رو باز می کنه واقعا باید تحملش زیاد باشه که بتونه اعداد و ارقام پیش روش رو تحمل کنه و کتاب رو نبنده و ادامه بده.

  2. اشکار

    درویش خان بابا هوا چرا اینقدر گرمه؟
    پاکستان کشور عجیبیه در شمالش سیل مردم رو میکشه در کراچی مردم مردم رو می کشند
    هندی ها راحت شدند از دست این قوم وحشی راخت شدند
    …خسته شدیم درویش خان
    حالا یک دو سه…!!!
    حاجی فیروزم، بله!

    سالی یه روزم، بله!

    همه می دونن، بله

    من نمی دونم؟! بله

    عید نوروزه، بله

    سالی یه روزه، بله

    ارباب خودم سلام علیکم

    ارباب خودم سر تو بالا کن

    ارباب خودم به من نیگا کن

    ارباب خودم لطفی به ما کن

    ارباب خودم بزبز قندی

    ارباب خودم چرا نمی خندی؟!

    بشکن بشکنه بشکن!

    من نمی شکنم بشکن

    اینجا بشکنم یار گله داره

    اونجا بشکنم یار گله داره

    این سیاه چقدر حوصله داره

    بشکن بشکنه – بشکن

    من نمیشکنم – بشکن

    دندونه منه – بشکن

    من نمیشکنم – بشکن

    آخه صد تومنه – بشکن

    من نمیشکنم – بشکن

    اونجا شیرازه – بشکن

    دختراش نازه – بشکن

    اونجا تبریزه – بشکن

    شیرینیاش ریزه – بشکن

    اینجا اهوازه – بشکن

    درهاشم بازه – بشکن

    من نمیشکنم – بشکن

    اینجا تهرونه – بشکن

    غم فراوونه – بشکن

    بیا فرار کنیم – بشکن

    خانوم سوار کنیم – بشکن

    بیا بکوب به طاق – بشکن

    بیا بریم تو باغ – بشکن

    من شیشه میخوام – بشکن

    من ریشه میخوام – بشکن

    من تیشه میخوام – بشکن

    من گیشه میخوام – بشکن

    بیا بوسم بکن – بشکن

    یه کم لوسم بکن – بشکن

    بشکن بشکنه – بشکن

    من نمیشکنم – بشکن

    این در خونمه! – بشکن

    این ننه جونمه! – بشکن

    این دماغمه – بشکن

    این اجاقمه – بشکن

    بشکن بشکنه – بشکن

    من نمیشکنم – بشکن

    این خط منه – بشکن

    این ربط منه – بشکن

    آخه من قول دادم – بشکن

    صندوق منه – بشکن

    من نمیشکنم – بشکن

    کلــّه منه ! – بشکن

    گلــّه منه !– بشکن

    تو نمیشکنی؟– بشکن

    تو نمیشنوی؟– بشکن

    بشکن بشکنه – بشکن

    من نمیشکنم – بشکن

    اینجا نفتیه – بشکن

    جای شگفتیه– بشکن

    اینجام اوف شده – بشکن

    خوراکم کوفت شده – بشکن

    بشکن بشکنه – بشکن

    من نمیشکنم – بشکن

    تو دروغ میگی؟ – بشکن

    توی بوق میگی؟ – بشکن

    اینجا برف میاد؟ – بشکن

    روی حرف میاد؟ – بشکن

    بی شرف میاد؟ – بشکن

    بی طرف میاد؟ – بشکن

    بشکن بشکنه – بشکن

    من نمیشکنم – بشکن

    چرا هلم میدی؟– بشکن

    چرا ولم میدی؟ – بشکن

    کجا تو میشکنی؟ – بشکن

    چرا تو میزنی؟ – بشکن

    من نمیشکنم – بشکن

    آخه جون منه – بشکن

    دندونه منه – بشکن

    بشکن بشکنه – بشکن

    من نمیشکنم – بشکن

    آخه من دل دارم – بشکن

    درد دل دارم – بشکن

    آخ اینوره دلم – بشکن

    آخ اونوره دلم – بشکن

    آخ اینوره چشم – بشکن

    آخ اونور گوشم – بشکن

    آخه درد میگیرم – بشکن

    سر درد میگیرم – بشکن

    دل درد میگیرم – بشکن

    پا درد میگیرم – بشکن

    بشکن بشکنه؟ – بشکن

    من نمیشکنم! – بشکن

    بیا داد نزنیم – بشکن

    فریاد نزنیم – بشکن

    جیغ و داد نزنیم – بشکن

    واسه چی میشکنی؟– بشکن

    واسه کی میشکنی؟ – بشکن

    شیشه ماشینه! – بشکن

    کار تو همینه؟ – بشکن

    داره خوشت میاد؟ – بشکن

    آره خوشت میاد! – بشکن

    بیا آرو م باشیم! – بشکن

    بیا حروم نشیم – بشکن

    بیا بریم حموم – بشکن

    بیا کنیم تموم – بشکن

    بشکن بشکنه – بشکن

    من نمیشکنم – بشکن

    بیا که نشکنیم – بشکن

    بیا که جمع بشیم – بشکن

    بعد که جمع شدیم – بشکن

    بیا که خم نشیم – بشکن

    بیا که قر بدیم – بشکن

    موها رو فر بدیم – بشکن

    بیا فشار بدیم – بشکن

    به همه کار بدیم – بشکن

    من نمیشکنم – بشکن

    بیا صفا کنیم – بشکن

    در را رو وا کنیم – بشکن

    آخه صدا میده – بشکن

    صدای پا میده – بشکن

    صدای پاش میاد؟– بشکن

    داره باباش میاد؟ – بشکن

    بابا نون میاره – بشکن

    آب و دون میاره – بشکن

    آخه گرسنمه – بشکن

    این طلسممه! – بشکن

    اینو که بشکنم – بشکن

    دیگه نون ندارم – بشکن

    اینو که بشکنم – بشکن

    درمون ندارم – بشکن

    نه نمیشکنم – بشکن

    چقد تو خوشگلی! – بشکن

    چرا تو مشکلی؟– بشکن

    اینی که جون میده! – بشکن

    بوی خون میده – بشکن

    داره جوون میده – بشکن

    برای نون میده؟! – بشکن

    چیچیو بشکنم ؟– بشکن

    واسه چی بشکنم؟ – بشکن

    واسه کی بشکنم؟ – بشکن

    بشکن بشکنه – بشکن

    من نمیشکنم – بشکن

    هنوزم چیز داری؟ – بشکن

    نگاه ریز داری؟ – بشکن

    شتر جهیز داری؟ – بشکن

    سر تمیز داری! – بشکن

    میل میز داری ؟ – بشکن

    سبزیم رو دیدی؟ – بشکن

    اونو پسندیدی؟ – بشکن

    گوشهات به منه؟ – بشکن

    چشمهات به منه؟ – بشکن

    این رنگ منه؟ – بشکن

    اون رنگ منه؟ – بشکن

    این جون منه؟ – بشکن

    مهمونه منه؟ – بشکن

    نگاهت به منه؟– بشکن

    حواست به منه؟ – بشکن

    روزهات روشنه؟ – بشکن

    ….

    اینجا بشکنم یار گله داره

    اونجا بکشنم یار گله داره

    این کاکا سیاه حوصله داره …

  3. اشکار

    درویش خان از قند و شکر و گوشت و روغن چه خبر تدارکات ماه رمضان را فراهم کردی؟
    …..
    اگه خوبه یادش به پات نوشته جونوم
    که هر چیزی ز دست سرنوشته جونوم
    بیا تلخی مکن،اخماتو وا کن یار
    که دنیا بی می و مطرب چه زشته یار

    همه کار دله آتیش تو این دل جونوم
    کار دل مشکله آتیش تو این دل جونوم
    این همه شادیا جور و واجور یار
    به غم ها مایله آتیش تو این دل جونوم

    تیروم تیروم،آخ جون
    می خوام برُم، وای جون
    بیا جلوم،آخ جون
    تو باغ نو،آخ جون
    عدس پلو،آخ جون
    بخور و برو،آخ جون

    داش داش،داش داش،داش داش،داشم من
    نعشه ی خشخاشم من
    رو چمن آب پاشم من
    عاشق تنبکم من،صیاد اردکم من
    وای وای وای
    مامانم حالت چطوره
    حال و احوالت چطوره
    جون من حالت چطوره
    حال امسالت چطوره
    تو که همچین نبودی،مامان چرا دیر اومدی
    تو که غمگین نبودی از عمر خود سیر اومدی
    وای وای وای

    تیروم تیروم،آخ جون

    [ آهنگ و موسیقی جدید فارسی در ایران ترانه ]
    می خوام برُم، وای جون
    بیا جلوم،آخ جون
    تو باغ نو،آخ جون
    عدس پلو،آخ جون
    بخور و برو،آخ جون

    داش داش،داش داش،داش داش،داشم من
    نشعه ی خشخاشم من
    رو چمن آب پاشم من
    عاشق تنبکم من،صیاد اردکم من
    وای وای وای
    مامانم حالت چطوره
    حال و احوالت چطوره
    جون من حالت چطوره
    حال امسالت چطوره
    تو ��ه همچین نبودی،مامان چرا دیر اومدی
    تو که غمگین نبودی از عمر خود سیر اومدی
    وای وای وای

    تیروم تیروم،آخ جون
    می خوام برُم،آخ جون
    بیا جلوم،آخ جون
    نرو و نرو،آخ جون
    تو پنج دری،آخ جون
    قر کمری،واخ جون
    شراب می خوام یالا
    عذاب می خوام یالا
    شراب می خوام یالا
    کباب می خوام یالا
    عجب دنیای وانفسایی وای
    آدم چیچی بگه نمدونه والا
    آدم چیچی بگه نمدونه والا

    ….از بس خبر مرگ و میر شنیدیم مردیم بخدا
    برو بجز

    (( فكر كنيد تو يكي از كاواره هاي تيهرون گديم نشستيد و مست و پاتيل هم هستيد )) اين اراجيف رو زمزمه كنيد .

    تيرُم تيرُم آخ جون

    ميخوام برُم واخ جون

    بيا جلو آخ جون

    تو باغ نو آخ جون

    عدس پلو آخ جون

    بخور و برو آخ جون

    داش داش ,, داش داش ,, داشم من

    نشعه خشخاشم من , رو چمن ها آب پاشم من ,

    عاشق دمبكم من , صياد اردكم من , مامور گمركم من , داداش كرامتم من

    واي واي واي

    باباجون حالت چطوره , جون من مالت چطوره

    حال امسالت چطوره , تو كه همچين نبودي

    بابام چرا دير اومدي , تو كه غمگين نبودي از عمر خود سير اومدي ,

    واي واي واي

    تيرُم تيرُم آخ جون

    ميخوام برُم واخ جون

    بيا جلو آخ جون

    تو پنجر دري آخ جون

    فر كمري آخ جون

    شراب ميخوام يالا , عذاب ميخوام يالا

    شراب ميخوام يالا , كباب ميخوام يالا

    عجب دنياي وانفسايي واي

    آدم چي بگه نمي دوني والا

  4. اشکار

    برو بجز

    (( فكر كنيد تو يكي از كاواره هاي تيهرون گديم نشستيد و مست و پاتيل هم هستيد )) اين اراجيف رو زمزمه كنيد .

    تيرُم تيرُم آخ جون

    ميخوام برُم واخ جون

    بيا جلو آخ جون

    تو باغ نو آخ جون

    عدس پلو آخ جون

    بخور و برو آخ جون

    داش داش ,, داش داش ,, داشم من

    نشعه خشخاشم من , رو چمن ها آب پاشم من ,

    عاشق دمبكم من , صياد اردكم من , مامور گمركم من , داداش كرامتم من

    واي واي واي

    باباجون حالت چطوره , جون من مالت چطوره

    حال امسالت چطوره , تو كه همچين نبودي

    بابام چرا دير اومدي , تو كه غمگين نبودي از عمر خود سير اومدي ,

    واي واي واي

    تيرُم تيرُم آخ جون

    ميخوام برُم واخ جون

    بيا جلو آخ جون

    تو پنجر دري آخ جون

    فر كمري آخ جون

    شراب ميخوام يالا , عذاب ميخوام يالا

    شراب ميخوام يالا , كباب ميخوام يالا

    عجب دنياي وانفسايي واي

    آدم چي بگه نمي دوني والا

    به اين ميگم شعر

    اگه خوبه یادش به پات نوشته جونوم
    که هر چیزی ز دست سرنوشته جونوم
    بیا تلخی مکن،اخماتو وا کن یار
    که دنیا بی می و مطرب چه زشته یار

    همه کار دله آتیش تو این دل جونوم
    کار دل مشکله آتیش تو این دل جونوم
    این همه شادیا جور و واجور یار
    به غم ها مایله آتیش تو این دل جونوم

    تیروم تیروم،آخ جون
    می خوام برُم، وای جون
    ��یا جلوم،آخ جون
    تو باغ نو،آخ جون
    عدس پلو،آخ جون
    بخور و برو،آخ جون

    داش داش،داش داش،داش داش،داشم من
    نعشه ی خشخاشم من
    رو چمن آب پاشم من
    عاشق تنبکم من،صیاد اردکم من
    وای وای وای
    مامانم حالت چطوره
    حال و احوالت چطوره
    جون من حالت چطوره
    حال امسالت چطوره
    تو که همچین نبودی،مامان چرا دیر اومدی
    تو که غمگین نبودی از عمر خود سیر اومدی
    وای وای وای

    تیروم تیروم،آخ جون

    [ آهنگ و موسیقی جدید فارسی در ایران ترانه ]
    می خوام برُم، وای جون
    بیا جلوم،آخ جون
    تو باغ نو،آخ جون
    عدس پلو،آخ جون
    بخور و برو،آخ جون

    داش داش،داش داش،داش داش،داشم من
    نشعه ی خشخاشم من
    رو چمن آب پاشم من
    عاشق تنبکم من،صیاد اردکم من
    وای وای وای
    مامانم حالت چطوره
    حال و احوالت چطوره
    جون من حالت چطوره
    حال امسالت چطوره
    ت�� که همچین نبودی،مامان چرا دیر اومدی
    تو که غمگین نبودی از عمر خود سیر اومدی
    وای وای وای

    تیروم تیروم،آخ جون
    می خوام برُم،آخ جون
    بیا جلوم،آخ جون
    نرو و نرو،آخ جون
    تو پنج دری،آخ جون
    قر کمری،واخ جون
    شراب می خوام یالا
    عذاب می خوام یالا
    شراب می خوام یالا
    کباب می خوام یالا
    عجب دنیای وانفسایی وای
    آدم چیچی بگه نمدونه والا
    آدم چیچی بگه نمدونه والا

  5. اشکار

    می بینم که…بله دیگه بهتره که آتش سوزی جنگل های غرب رو فراموش کنیم خدا پدر خشکسالی رو بیامرزه که حلال همه چیز است از ارومیه تا بختگان و ….. آخ حاج آقا نزن!

    زعفران چقدر گرون شده دیگه شله زرد و حلوا هم نمیشه پخت!!!

    درویش خان پیشنهاد می کنم با توجه به مطالب این پست در مطالب بعدی کمی درباره خوراک هشت پا و سواحل کاستاریکا و هرچیز غیر از مطالب بالا صحبت بفرمایید تا حاج آقا مطالب مرتبط با امروز را فراموش کند این اشعار بند تنبانی من برای همین منظور است

    ساز و نقاره جمعه بازار افکند مرا لرزشی به دل ای جان

    وعده گاه و ؟؟ شوق دیدار غیر از این خیالی نباشدم ای جانان

    از چه یارای صحبت ندارم با تویی که از دیدنم شوی گلگون

    رنگت از رو رود چون شوم دور راز از دلم از پرده کی افکنم بیرون

    شب کنم عهد و پیمان که فردا با تو گویم بسی درد دلها

    بر دهانم نگاهت همه روز �� گردم آن زمان لال و به لب نزنم لبها

    من که مثل تو و تو مثل منی

    بر گو چه می شود کار که می شویم سبکبار کنیم آغاز گفتار

    هر چه که پیش آید بهر من خوش آید

    درد من گویم این بار با خود این عهد و پیمان نموده ام بسیار

    امیرحسین خان شجاع‌الدوله، حاکم قوچان از افراد میهن‌دوست کشور بوده است. حکومت سی و پنج‌سالهٌ او در قوچان موجب شده بود که ترکمانان از دست‌اندازی به حوزهٌ خراسان صرفنظر کنند و آرامش در منطقه قوچان حکم‌فرما باشد. بر اثر قراردادهای ننگینی که در حکومت قاجاریه بسته شد، شهرهای زیادی از پیکره این کشور جدا و به روسیه واگذار گردید. قرارداد آخال نیز از همان ننگین‌نامه‌ها بود. شهر فیروزه را که هم‌اکنون هم در ترکمنستان درخشش خاصی دارد، برابر با قرارداد، می‌بایستی به روسیه تحویل دهند. چندین بار به شجاع‌الدوله دستور حرکت به سوی ترکمنستان و تحویل فیروزه داده شده بود، معذالک هر بار او به بهانه‌های مختلف نرفته بود، تا اینکه ناصرالدین‌شاه فرستاده مخصوص خود را به نام محمد صادق خان امین نظام از مرکز اعزام داشت و مؤکداً به شجاع‌الدوله دستور داد که فیروزه را تحویل دهند. چون شهر فیروزه در حوزه حکومتی شجاع‌الدودله قرار داشت این بار به ناچار عازم محل گردید، ولی به نزدیکان خود گفت که دعا کنید این مأموریت من به انجام نرسد.

    کاروان به سوی فاروج راه می‌افتد. تا آنجا را با کالسکه رفته بودند بعد از فاروج، امیر هوس اسب‌سواری می‌کند و از کالسکه پایین می‌شود و به اسب سیاهرنگی، که چندی پیش از دربار برایش فرستاده بودند، سوار می‌شود. چون امیر با وجود کهولت سن اسب سوار ماهری بوده است، دیگران هم به تبعیت او از کالسکه‌ها پیاده می‌شوند و با اسب حرکت می‌کنند. هنوز مسافتی کوتاه از فاروج دور نشده بودند که اسب امیر حسین‌خان و فرستاده شاه که در یک ردیف حرکت می‌کردند، باهم گلاویز می‌شوند. اسب امیر رو به پشت برمی‌گردد و امیر در زیر اسب می‌ماند و شکستگی استخوان پیدا می‌کند. با اینکه طبیب از روسیه می‌آورند و طبیب مخصوص خود او هم حضور داشته، معالجات مؤثر واقع نمی‌شود و روز دیگر به دیار باقی می‌شتابد. همراهان و مردم که مطلع شده بودند، بسیار ناراحت و غمگین می‌شوند و جنازه را در کالسکه‌ای با روپوش سیاه قرار می‌دهند و این بار همان اسب سیاه حامل جنازه می‌گردد.

    مدیر دیوان، مورخ نامدار قوچانی، درباره اسب سیاه مرحمتی شاه می‌نویسد همه به استقبال رفته بودیم. این بار نمی‌دانم چه پیش آمده بود که انجام مراسم در جلو قبرستان صورت گرفت. من این موضوع را به فال بد گرفتم. با اینکه سنم کم بود، ولی در کنار پدرم با قلمدان مخصوص و کاغذ ایستاده بودم. شجاع‌الدوله رو به پدرم کرد و گفت این پسر آمادگی دارد که حکم شاه را بخواند. پدرم گفت بلی! حکم را به من دادند. بخوبی خواندم. شجاع‌الدوله احسنت گفت و از من پرسید پسر به این اسب می‌توان آهو گرفت. من گفتم خیر قربان به این اسب نمی‌توان آهو گرفت. خیلی خوشحال شد و آفرین گفت. یک معنی آهو عیب است که در اینجا شجاع‌الدوله خواسته بود پسر منشی را آزمایش کند. همان اسب پس از چند سال موجب مرگ شجاع‌الدوله گردید. جمعیت در موقع حمل جنازه زیاد بوده است. همه زار زار می‌گریستند و این شعر را با گریه به کردی می‌خواندند.

    هه سپی شه بی‌خادیی، مه داغدار کره های

    دشمن له‌مه شاکر و مه خار و زار کره های

    قوچان بی‌خادیی مه خاکسار کره های

    های های رشیدخان سردارکل قوچان

    اسب شاه بی‌صاحب ماند و ما داغدار شدیم های

    دشمن را شاد و ما را خوار و زار کرد های

    قوچان را بی‌صاحب ما را خاکسار کرد های

    های های با تو هستم رشیدخان سردار کل قوچان

    مروز دو روزه للو، فردا سه روزه لو
    رشــید نــیومد للـــو، دلــم مـــی سوزه لو
    های های رشید خان ……. ســـردار کــل قوچان
    های های رشید خان ……. ســـردار کــل قوچان
    *******
    رفتی نگفتی للو، یـــه یاری دارم لو
    در شهر غربت للو، دلداری دارم لو
    های های رشید خان ……. ســـردار کــل قوچان
    های های رشید خان ……. ســـردار کــل قوچان

  6. محمد درویش نویسنده

    به بهروز:
    ممنون از معرفی لینکهای مفیدت.
    با تو موافقم، وضع بسیار وخیم تر از آن چیزی است که حتا می شود تصور کرد! چقدر خوب است که خیلی چیزها را وقت نداریم که بخوانیم!
    .
    .
    به اشکار:
    می بینم که باز سیستم بستی و صدایش را هم زیاد کردی رفیق! نکردی رفیق؟
    درود …

  7. اشکار

    آخر جان درویش
    با شنیدن این همه خبر بد چکار می شود کرد ؟ شما بگو چکار کنیم؟حرف زیادی هم بزنیم که حسابمان با حاج آقا است!
    فرمایش جدید آقای محمدی زاده را مگر نشنیدی که فرمودند مبادا محیط زیستی ها شیطان برود زیر پوستشان و زبانم لال چیز طلب شوند خانم جمشیدی اشاره ای داشت من دوست دارم حداقل به جرم ترواج ترانه های کوچه باغی به سراغم بیایند تا….خودتان می دانید تا یعنی چه تو مایه های آتش سوزی جنگل های زاگرس بر اثر افزایش دمای زمین!!!است دیگر

  8. RS232

    سلام آقای درویش,
    من فکر می کنم که انسانها هم مثل باکتریها(کپک) می مانند. بر روی میزبان(کره زمین) خیمه می زنند و شروع می کنند به تغذیه و سپس نابود کردن آن. وقتی هم که جمعیت آنها زیاد شد شروع می کنند به تولید آنتی بیوتیک و کشتن یکدیگر. یعنی در نهایت هم محیط زیست خودشان را نابود می کنند و هم خودشان را. می گویند بمب هایی که انبار شده است می تواند چندین بار کره زمین را بترکاند ولی هنوز چسبی اختراع نکرده اند که بتواند تکه های کره زمین را دوباره به هم بچسباند. بهرحال اگر هم کره زمین نترکد با این وضعیتی که پیش می رود خیلی زود می گندد و فاسد می شود. بعد ما باید در به در آواره فضا بشویم و از این کهکشان به آن کهکشان سفر کنیم تا بلکه یک کره خاکی دیگر مثل زمین پیدا کنیم. تازه بعدش باید سر ساکنان آن را شیره بمالیم و خودمان را جای پیغمبر جا بزنیم که بلکه به ما اجازه اقامت بدهند. دیدید تا کجاها را پیش می بینی کردم؟ من هم خودم یک پا هشت پا هستم. نیستم؟

  9. فلورا

    كاش بتونيم يه كمي اميدوار باشيم:

    رابيتدرانات تاگور ميگه:

    تولد هركودك اين پيام را بهمراه دارد كه خدا هنوز از انسان نااميد نيست!

  10. محمد درویش نویسنده

    به فلورا:
    با احترام به تاگور،
    اما من فکر می کنم تولد هر کودک در زمینی که از سال 1980 دچار کسری اکولوژیک شده، نشان از فرورفتن بیشتر دارد! می گویی نه؟ نگاهی به سرنوشت 80 میلیون کودک در جامعه 172 میلیونی پاکستان بیانداز که به خاطر یک سیل با بزرگترین قحطی تاریخ خود مواجه شده اند!!
    .
    .
    به آرش:
    موافقم … تو یک پا هشت پا هستی! برو خدارو شکر کنم که هفت پای دیگرت، هشت پا نیست،؛ وگرنه با چنین پیشگویی هایی بی برو برگرد کباب می شدی فرزندم! نمی شدی فرزندم؟
    .
    .
    به خوارزمی:
    الحمدالله.
    .
    .
    به اشکار:
    باشد … میل میل شماست! الان به برادران منکراتی می گویم به سراغ اشکار که می روند، فقط به بهانه ترویج ترانه های کوچه باغی بروند و نه چیز دیگر!!

  11. شقایق

    آماری که از دهه ی هشتاد به بعد دادید ؛ چقدر نگران کننده است …
    و جدن شرم آور است که به راهی می رویم که چاه است .

    پاسخ:

    کاش که چاه بود! به نظرم سیاه چاله است!
    درود …

  12. سیده نرجس خاتون مجتهد نجفی

    بسم الله الرحمن الرحیم
    # فلورا گفته است :
    پنجشنبه ۲۱م مرداد ۱۳۸۹ در ۲۲:۵۷

    کاش بتونیم یه کمی امیدوار باشیم:

    به فلورا عزیز:
    چقدر خوب است همیشه امیدوار باشیم چقدر این حرف زیبا و حق و صحیح است زیرا نا امیدی بزرگترین گناه است زیرا نا امیدی کفر است و نا امید کافر
    و امید ایمان است

    چقدر یاد یوسف!!!!
    قَالُواْ تَالله تَفْتَؤُ تَذْکرُ یوسُفَ حَتَّى تَکونَ حَرَضًا أَوْ تَکونَ مِنَ الْهَالِکینَ (85 یوسف)
    گفتند: «به خدا تو آنقدر یاد یوسف مى کنى تا در آستانه مرگ قرار گیرى، یا هلاک گردى!»85

    غم و اندوهم را به خدا عرضه می کنم
    قَالَ إِنَّمَا أَشْکو بَثِّی وَحُزْنِی إِلَى اللّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ (86 یوسف)
    گفت: «من غم و اندوهم را تنها به خدا مى گویم (و شکایت نزد او مى برم)! و از خدا چیزهایى مى دانم که شما نمى دانید! 86

    فرزندان من نا امید از رحمت خداوند نشوید که نا امیدی کار کافران است
    یا بَنِی اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن یوسُفَ وَأَخِیهِ وَلاَ تَیأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ ییأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ (87 یوسف)
    پسرانم! بروید، و از یوسف و برادرش جستجو کنید; و از رحمت خدا مأیوس نشوید; که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مأیوس مى شوند!» 87

    ————–

    خواهر عزیز غلورا نوشته اند:
    رابیتدرانات تاگور میگه:
    تولد هرکودک این پیام را بهمراه دارد که خدا هنوز از انسان ناامید نیست!

    به خواهر عزیز فلورا:
    سخن زیبایی است
    آری خداوند از انسان نا امید نیست و نخواهد شد چرا که او بهتر از مخلوقش می داند
    به گفتگوی خداوند با فرشتگان توجه فرمایید

    هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکم مَّا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِکلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ (29 البقرة)
    او خدایى است که همه آنچه را (از نعمتها) در زمین وجود دارد، براى شما آفرید; سپس به آسمان پرداخت; و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود; و او به هر چیز آگاه است.

    وَإِذْ قَالَ رَبُّک لِلْمَلاَئِکةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یفْسِدُ فِیهَا وَیسْفِک الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِک وَنُقَدِّسُ لَک قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ (30 البقرة)
    (به خاطر بیاور) هنگامى را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روى زمین، جانشینى ]= نماینده اى [قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا!»آیا کسى را در آن قرار مى دهى که فساد و خونریزى کند؟! (زیرا موجودات زمینى دیگر، که قبل از این آدم وجود داشتند نیز، به فساد و خونریزى آلوده شدند. اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است،) ما تسبیح و حمد تو را بجا مى آوریم، و تو را تقدیس مى کنیم.» پروردگار فرمود: «من حقایقى را مى دانم که شما نمى دانید.»

    وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِکةِ فَقَالَ أَنبِئُونِی بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن کنتُمْ صَادِقِینَ (31 البقرة)
    سپس علم اسماء ]= علم اسرار آفرینش و نامگذارى موجودات [را همگى به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: «اگر راست مى گویید، اسامى اینها را به من خبر دهید!»

    قَالُواْ سُبْحَانَک لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّک أَنتَ الْعَلِیمُ الْحَکیمُ (32 البقرة)
    فرشتگان عرض کردند: «منزهى تو! ما چیزى جز آنچه به ما تعلیم داده اى، نمى دانیم; تو دانا و حکیمى.»

    قالَ یا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَآئِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَآئِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّکمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا کنتُمْ تَکتُمُونَ (33 البقرة)
    اى آدم! آنان را از اسامى (و اسرار) این موجودات آگاه کن.» هنگامى که آنان را آگاه کرد، خداوند فرمود: «آیا به شما نگفتم که من، غیب آسمانها و زمین را میدانم؟! و نیز میدانم آنچه را شما آشکار میکنید، و آنچه را پنهان مى داشتید!»

    این آیات نورانی قرآن امید خداوند به آینده زیبای انسان با همه سخنتی ها با همه خطاهایش می باشد امیدی که انسان را بر پا نگه داشته
    امیدی که در طول تاریخ همانند جویباری زلال و شفاف جریان آن وقفه ای ندارد

    هرچند گاه مانعی سرراه آن قرار می گیرد اما دو باره جریان خروشان رود راه خود را در پیش می گیرد تا به دریا بپیوندد و در آغوش دریا آرام گیرد

    این دریا حکومت انسان صالح در روی زمین است
    این دریا رضوان الهی در آخرت است

    و…. خداوندا امید را از ما باز نگیر

    دو نکته نوشتید هر دو زیبا و خوب موفق باشید

  13. فلورا

    آقاي درويش منظورم تولد روز افزون كودك و رشد جمعيت براي رسيدن به هدف تاگور نبود.

    منظورم اينه كه به همين نسل اروند و اروند ها خيلي اميد دارم، اگر درست پرورش شون بديم “جسارتي” دارن كه بسيار بيشتر از ما به كار رهايي محيط زيست از اين كسري ايدئو لوژيك و از هر پديده ي منفي طبيعي و اجتماعي دارا هستن.
    جسارتي كه در نسل ما ها بسيار اندك بوده!

    من تمام اميدم به نسل اروند و اروندهاست…

    ميتونين زندگيتون رو بدون اروند كه بعد از 1980 متولد شده تصور كنين؟

  14. محمد درویش نویسنده

    درود بر فلورا:
    من هم به نسل اروند بسیار امید دارم … ممنون که به خوبی دیدگاهت را تشریح کردی. زیرا ممکن بود “عاشقان زاد و ولد” و آنها که هنوز هم می گویند: “هر آنکس که دندان دهد، نان دهد” از جمله تاگور سوء استفاده کنند و یا فردا همین جمله را هم در حمایت از تئوری بمب جمعیتی رییس جمهور در نماز جمعه هم بشنویم!

  15. فلورا

    مطمئنم كه حتي تاگور ِ ژرف انديش هم منظورش از اين جمله ازدياد زاد و ولد نبوده، ايمان قوي ش به نيكي نهاد بشر بوده!
    كه اين ايمان در ما البته كمي ميلنگه!

  16. فلورا

    جايي خونده بودم كه پيرمردي در صحبت با همسفرانش تو تاكسي در مورد حوادث سال گذشته تهران ميگفتن:

    سه حالت بيشتر نداره:

    يا خداوند اين بديها رو ميبنه و قصد دخالت در امورات بشر رو نداره!{كه البته اين جمله خودش بين علماي مذهبي مسيحي يك نظريه است}

    يا ميبينه و صبرش خيلي زياده!

    يا اينكه اصلا خودش طرف ظلمه!

  17. سیده نرجس خاتون مجتهد نجفی

    بسم الله الرحمن الرحیم
    خداوند تبارک و تعالی در آیات زیادی به این سؤال جواب داده که به یکی از سوره مبارکه انعام اشاره می کنم

    خداوند پیامبر و راهنما می فرستد و ضمنا به مردم سختی می دهد شاید متنبه شوند
    وَلَقَدْ أَرْسَلنَآ إِلَى أُمَمٍ مِّن قَبْلِک فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ یتَضَرَّعُونَ (42 الأنعام)
    ما به سوى امتهایى که پیش از تو بودند، (پیامبرانى) فرستادیم; (و هنگامى که با این پیامبران به مخالفت برخاستند،) آنها را با شدّت و رنج و ناراحتى مواجه ساختیم; شاید (بیدار شوند و در برابر حق،) خضوع کنند و تسلیم گردند! 42

    —————-

    مرحله موعظه پذیری و سختی:
    چرا با سختی ها متنبه نشدند بلکه دلهاشان قسی و سنگ شد
    فَلَوْلا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَکن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَینَ لَهُمُ الشَّیطَانُ مَا کانُواْ یعْمَلُونَ (43 الأنعام)
    چرا هنگامى که مجازات ما به آنان رسید، (خضوع نکردند و) تسلیم نشدند؟! بلکه دلهاى آنها قساوت پیدا کرد; و شیطان، هر کارى را که مى کردند، در نظرشان زینت داد! 43

    ————

    مرحله غرق در لذات و مجازات:
    وقتی فراموش کردند درهای همه چیز را بر رویشان باز می کند
    وقتی حسابی غرق شدند ناگهان مجازات می شوند
    اینجا دیگر همه مایوس می شوند

    فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُکرُواْ بِهِ فَتَحْنَا عَلَیهِمْ أَبْوَابَ کلِّ شَیءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُواْ بِمَا أُوتُواْ أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ (44 الأنعام)
    (آرى،) هنگامى که (اندرزها سودى نبخشید، و) آنچه را به آنها یادآورى شده بود فراموش کردند، درهاى همه چیز (از نعمتها) را به روى آنها گشودیم; تا (کاملا)ً خوشحال شدند (و دل به آن بستند); ناگهان آنها را گرفتیم (و سخت مجازات کردیم); در این هنگام، همگى مأیوس شدند; (و درهاى امید به روى آنها بسته شد)._„_44

    ————

    پس از مجازات:
    حمد خدای را

    فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُواْ وَالْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (45 الأنعام)
    و (به این ترتیب،) دنباله (زندگى) جمعیتى که ستم کرده بودند، قطع شد. و ستایش مخصوص خداوند، پروردگار جهانیان است. 45

    پس نه خدا بنده را رها کرده نه نعوذ بالله خدا ظالم است
    بلکه صبرش تا اتمام حجت بر بنده زیاد است

    و
    أَلَمْ تَرَ کیفَ فَعَلَ رَبُّک بِعَادٍ (6 الفجر)
    آیا ندیدى پروردگارت با قوم «عاد» چه کرد؟! 6

    إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ (7 الفجر)
    و با آن شهر «اِرَم» باعظمت،_„_7

    الَّتِی لَمْ یخْلَقْ مِثْلُهَا فِی الْبِلَادِ (8 الفجر)
    همان شهرى که مانندش در شهرها آفریده نشده بود!8

    وَثَمُودَ الَّذِینَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ (9 الفجر)
    و قوم «ثمود» که صخره هاى عظیم را از (کنار) درّه مى بریدند (و از آن خانه و کاخ مى ساختند)!_„_9

    وَفِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتَادِ (10 الفجر)
    و فرعونى که قدرتمند و شکنجه گر بود، 10

    الَّذِینَ طَغَوْا فِی الْبِلَادِ (11 الفجر)
    همان اقوامى که در شهرها طغیان کردند، 11

    فَأَکثَرُوا فِیهَا الْفَسَادَ (12 الفجر)
    و فساد فراوان در آنها به بار آوردند; 12

    فَصَبَّ عَلَیهِمْ رَبُّک سَوْطَ عَذَابٍ (13 الفجر)
    به همین سبب خداوند تازیانه عذاب را بر آنان فرو ریخت! 13

    إِنَّ رَبَّک لَبِالْمِرْصَادِ (14 الفجر)
    به یقین پروردگار تو در کمینگاه (ستمگران) است!_„_14

    خداوند نه بنده را رها کرده و نه نعوذبالله ظالم است
    بلکه “ان ربک لبالمرصاد”

  18. محمد درویش نویسنده

    البته گزینه چهارم هم وجود داره که خوشحالم اینجا آن را ننوشتی!
    و البته موافقم که می لنگه!! گاه البته بیشتر از کمی …

  19. سروی

    این آمار و ارقام خیلی ترسناک هستند .
    جنگ آب از آن جنگ هایی است که همیشه از آن می ترسم .

    در ضمن با تحلیل فلورا عزیز در مورد نظر تاگور موافقم .
    و …
    آن چشمهای درشت سیاه ، دلم را برد .

  20. محمد

    مهندس این شبیه به سوال مرغ و تخم مرغ است! کدام یک اول بود؟!

    آیا یک مدیر آگاه احساس مسئولیت و اراده سیاسی لازم را پیدا میکند و یا مدیر ی که اراده سیاسی برای حل مشکل داشته باشد بالاخره راه حل و دانش کافی را کسب می کند و تصمیم مناسب را میگیرد و اوضاع را تغییر می دهد؟!

    شاید ما هر دو را با هم کم داریم!

  21. محمد درویش نویسنده

    به محمد:
    فکر کنم کامنت تو مربوط به این یادداشت نباشد محمد جان! درسته؟
    .
    .
    به سروی:
    هنوز آمار وحشتناک تر را ننوشته ام!
    غم انگیز است که در سیل پاکستان 1600 نفر جان داده اند، اما بیش از یکصد هزار نفر از مصرف آب آلوده با مشکل جسمی روبرو شده که از آن میان 16 هزار نفر با اسهال خطرناک مواجه گردیده اند … و این هنوز آغاز فاجعه است …

  22. محمد

    مهندس جان کاملا درسته . صفحات زیادی از سایت شما را باز کردم و جابجا شد.

    پوزش

  23. محمد

    باید قدر داشته های خود را بدانیم

    دوستان حالا که کامنتهای این پست رو به اتمام است خواستم پرانتزی باز کنم و به عنوان یک نفر که بعضی از مباحث این سایت را دنبال میکند این نکته را بگم که من با تمام نوشته ها و عقاید مهندس درویش موافق نیستم اما باید بگم که ما باید قدر داشته های ملی خود را بدانیم و یکی از این داشته ها مهندس درویش است. او وبلاگی بسیار ارزشمند٫ فعال٫ بروز و زنده دارد که در چهارچوب مباحث محیط زیستی به تمام ریشه ها و شاخه ها سر میزند و ذهنها را با دانسته ها و سوالات خود تحریک و رشد می دهد. در این سایت به مشکلات مناطقی از میهنمان اشاره میشود که شاید خیلی از ما برای اولین بار نام آن منطقه را میشنویم.

    کاشکی درویشهای بیشتری داشیم تا در زمینه ها ی دیگری همچون بیکاری٫ اعتیاد٫ جرائم مختلف٫ قاچاق کالا و … ٫ترافیک و تصادفات شهری جاده ای و مشکلات متفاوت شهر تهران و …… سایتی مفید ایجاد میکردند.

  24. محمد درویش نویسنده

    ممنون محمد جان …
    به خودم که رجوع می کنم، می بینم شرمندگی هایم بیشتر از سربلندی هایم است … کاش مهار بیابان زایی و درویش واقعاً بتواند همانی باشد که خوانندگان عزیزش می خواهند …
    قوت قلبت را پاس می دارم و قدر می دانم.
    درود …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.