گربهها، یکی از شناسههای سکونتگاههای انسانی است؛ در هر شهر و دیاری که آنها شادابتر و سالمتر به نظر آیند، میتوانی عیاری بیابی برای سنجش سلامتی مردمی که در آن سکونتگاه زیست میکنند.
و هر چه گربههای شهر در هیبتی کثیفتر، نحیفتر، ترسوتر و معلولتر به چشم آیند، نشان از بیماری پنهان مردمانی دارد که در آن شهر روزگار می گذرانند.
و شوربختانه باید بپذیریم که حال و روز گربههای شهر ما، حال و روز خوبی نیست! هست؟
حال و روزی که گواهی میدهد: پیش از آن که نگران سلامت جسمی گربهها باشیم، باید نگران سلامت روانی خودمان باشیم که حتا توان تحمل و مهربانی با گربهها را هم از دست دادهایم! ندادهایم؟
کافی است سری به قصههای پرغصهی دیدهبان گربههای ایران، ژاله فتورهچی بزنید یا پای درددل آن بانوی کهنسال در پارک ملّت بنشینید و یا از تلخکامیهای آونگ خاطرههای ما بشنوید تا دریابید که با چه نفرت و شقاوتی در پایتخت ایران و بسیاری از سکونتگاههای بزرگ و کوچکش با گربهی ایرانی، این نامدارترین و زیباترین گربهی جهان رفتار میشود! نمیشود؟
برای همین است که وقتی این اعلامیه را از طریق یکی از خوانندگان عزیز مهار بیابانزایی دریافت کردم، نور امیدی در چشمانم درخشید …
این که هنوز هستند هنرمندان و نویسندگان و بزرگانی در شهر که دلشان برای زیستن بدون خطر گربهها میلرزد و میتپد.
درود بر فریده حسن زاده مصطفوی، شاعر و مترجم دردآشنای وطن که چنین ساده، اما اثرگذار به حمایت از گربههای شهرمان برخواسته است.
باور کنید:
شهری که در آن گربههایش یک چشم باشند یا سرزمینی که در آن، دکلهای فشار قوی برق، امنترین مکان برای پلنگهایش باشد، دچار ناپایداری شدید اجتماعی و تزلزل نگرانکنندهی اخلاقی است.
گربهها، چیز زیادی از ما نمیخواهند، به قول این اعلامیه: «گاهی همین قدر که لگدی نخورند و دادی بر سرشان کشیده نشود و سنگی به سویشان پرتاب نشود، خود را خوشبخت مییابند …»
بیاییم این خوشبختی را از آنها دریغ نکنیم؛ همین.
درود بر شما.
سپاسگزارم آقاي درويش
باور بفرماييد دم درب تالار وحدت وقتي رفتارهاي نامناسب مردم فرهيخته ي شهر رو با گربه ها ديدم غصه م شد, ما نسلي هستيم كه تفريح مدرن مون شايد گوش دادن به نوارهاي كارتوني مثل گربه هاي اشرافي و… بود
چه اتفاقي افتاده كه دلسوزي براي “گربه هاي بي سرپرست و آواره ي شهر” رو از ياد برديم?چرا بهشون كمي محبت نميبخشيم حالا “غذا” و “جاي گرم و رختخواب” پيشكشمون! چرا تكبر و اشرافي منشي و طرد گربه هاي ويرون شهر رو بعنوان نشانه رفتاري متمدنانه بركزيديم? كسي ميدونه?
نوشته ی دردناکی بود …
به امید روزی که گربه های شهر را دم بریده و یک چشم و آزار دیده نبینیم و
خوبی حالشان را حکایت از حال خوب شهروندان شهرمان را بدانیم .
درود…
توی کشوری که هنوز فرهنگ صیانت از درخت و فضای اطراف وجود ندارهو خیلی راحت به تنه بریده درخت لبخند می زنن واقعا چطور می تونیم حرف از گربه بزنیم. حیوونی که در صورت رویت در هر کوچه و برزنی لنگه دمپایی و سنگ نثارش می کنند.!!
خب رسول جان!
توي يه همچين كشوري چه بايد كرد؟ بايد دست روي دست گذاشت و تماشا كرد اين حيوان آزاري هاي پرتكرار را؟
يا بايد كوشيد تا هر يك از ما به سهم خويش و صورت به صورت بكوشد تا دست كم دو تن از دوستان و نزديكانش را از چنين حركت هايي بازدارد. تصور كن اگر فقط بتوانيم روي دو نفر اثر گذاشته به نحوي كه اين رويه ادامه يابد، چه معجزه ي سبزي رخ خواهد داد! نخواهد داد؟
درود …
به مسعود:
آمين …
چه آرزوي خوبي …
به فلورا:
متاسفم كه حتا مشتريان كالاهاي فرهنگي جامعه ما هم گاه آن گونه كه انتظار مي رود، رفتارهاي مدني و زيست سالارانه از خود بروز نمي دهند. شايد يك دليلش برگرده به اين كه برخي از آن مشتري ها، از سر اشتياق و فرزانگي به تالار وحدت راه نيافته اند؛ بلكه از سر تازه به دوران رسيدگي و پز روشنفكري و ارضاي كنجكاوي و … آن طرف ها مسيرشان افتاده است! نيافتاده است؟
.
گربه ها چيز زيادي از ما نمي خواهند، همين كه آزارشان ندهيم، كافي است.
درود …
به استاد محمد كرام الديني:
شرمنده مي كنيد هموطن فرزانه و دريادل …
جمعه گذشته در یک روستا به یه بچه گربه کمی گوشت دادیم اینقدر قنشگ می خورد! بعدش برامون کمی خودش رو لوس کرد و بعد هم یه خواب راحتی کرد که ما هم باهاش کیف کردیم! خیلی ناز بود!
شايد هيچ لذتي در اين دنيا برتر از آن نباشد كه بتواني اسباب آرامش و لذت يك زيستمند ديگر را فراهم كني … آنچنان اين كار به تو انرژي مي دهد كه ناخودآگاه خود را خوشبخت ترين آدم دنيا حس مي كني …
افسوس كه بسياري از ما اين راز ساده اما ارزشمند را نمي دانند يا باور ندارند.
درود …
آقای مهندس درویش عزیزم که همانند برادر کوچک تر دوستت دارم.. مرسی.. باور کن با خواندن این مطلب کلی ذوق زده شدم. بنظر من نباید در برابر ظلم به حیوانات سکوت کرد. من وقتی رفتار ناشایستی از مردم ببینم حتما”با آنها مقابله میکنم. بگونه ای که خود شرمسار میشوند باید همه اینکار را بکنند.
مدت زیادی است دنبال مکانی میگردیم برای نگهداری از گربه های ضعیف تر و بچه گربه های بی مادر.. ولی متاسفانه هنوز مکانی پیدا نکردیم.. عصرها وقتی ساکم را پر میکنم و راه میافتم برای غذا دادن به گربه های کوچه های محله.. خیلی افسوس میخورم که چرا بین این همه آدم هیچ کس بفکر ای موجودات گرسنه بدبخت نیست. دلم میسوزه وقتی احساس میکنم هنوز کامل نتوانسته ام آنها را سیر کنم. انتظار ندارم بقیه مثل من برای گربه ها خرج کنند .کافیه باقیمانده غذایی را که قابل مصرف گربه هاست جدا بگذارند بیرون. ولی افسوس …
هميشه شما را تحسين كرده ام و از رفيق آسماني ام خواسته ام تا آرامش و آسايش و رضايتمندي اي كه سزاوارش هستيد، نثارتان كند …
ما همه بايد بدانيم كه نيامده ايم تا دنيا را بهشت كنيم؛ بلكه آمده ايم تا به اندازه توان خويش دنيا را به بهشت نزديك تر سازيم.
و ژاله فتوره چي بي شك يكي از سلحشوران بي ادعاي ايران زمين است كه به اين آرمان و آموزه مقدس بسيار كمك كرده و مي كند.
درود …
با درود فراوان…. قصه درد گربه های ایرانی بسیار تاسف انگیز است، ولی ان قصه زمانی نام فاجعه ملی میگیرد که به ان رفتار زشت و مشمئز کننده مردم با سگها،با ماهی های سفره هفت سین که بعد از اتمام عید،اکثرا یا مرده اند یا به امان خدا رها رها میشوند، با گوسفند های بی ازار که جشن و پایکوبی عید قربان ما روی دریای خون انها بر پا میشود و و و……را اضافه کنیم. اقای درویش ، دوستان من فکر میکنم وقتش رسیده که هر کدام از ما از خودش شروع کرده و بخاطر چند لحضه جشن و خوشی به ازار حیوانات نپر دازد.خیلی ممنون از شما برای برپایی این سایت.
موافقم … بهترين نتيجه زماني بدست مي آيد كه ما به جاي حرف زدن از كارهاي خوب و رفتارهاي شايسته، عملاً آنچه را كه شعار مي دهيم، به اجرا درآوريم.
درود بر ميري گرامي.
خیلی زیبا و پر احساس بود. ممنون.
محمدجان آن بچه گربه ای که یک دست ناقص داشت را که یادت هست، حالا آنقدر به اعضای خانواده نزدیک شده که ظهرها و شب ها پشت در می ایستد و انتظار می کشد فکر کنم حتا صدای ماشین را هم می شناسد، البته دوستانی هم پیدا کرده و معمولن حیاط منزل ما شلوغ است. برای نیلوفر و علی تمرین خوبی است که یاد بگیرند چگونه با حیوانات رفتار کنند و البته برادرزاده ها هم به جمع آن ها پیوسته اند و اضافه غذای شان را برای گربه ها می آورند.
در خصوص عمل کردن به جای حرف زدن حق با شماهاست چراکه ما در خصوص این بچه گربه ها تاثیرش را بر روی اطرافیان دیدیم …
درود بر بانو فتوره چی و شما رفیق شفیق
درود بر شما خوشحالم چنين مطلبي مي خونم
جانا سخن از زبان ما مي گويي
به آشنايي با چنين فردي فرهيخته افتخار مي كنم موفق و پيروز باشد
دوستدار محيط زيست
هومان خان
روزی شخصی در کنار سفره به خوردن مشغول بود که گربه ای از راه رسید و معصومانه گفت میو میو
لقمه ای به گربه داد
کربه با ولع خورد و گفت میو میو
باز لقمه ای داد
…باز گربه گفت میو
… لقمه دادن و میو کفتن تکرار شد
..در آخر مرد از کنار سفره برخواست و گربه را یریفره نشانید و گفت :… بی انصاف حالا من میو!ببینم یک لقمه نان خشک هم به من میدهی!!
در راستای 50 تومان شدن یک قرص نان لواش می شود در سه وعده من هم به در خانه شما امده و بگویم میو میو تا شیرپسر خان زاده علی به من هم لقمه لقمه برنج چمپا و پنیر خیکی و روغن و ماست و نان محلی بدهد.
گفته باشم هفته ای دوشب پیتزا هم باید بخورم
میو
میو
اشكار عزيز:
بخشش آن است كه چيزي را اهدا كني كه خودت هم به آن نياز داري. وگرنه اهداي مازاد نياز كه هنري ندارد. هومان را مي شناسم، تو هم مي شناسي … او از جنس من و توست و يك زندگي درويشي دارد؛ اما شرافتش را هرگز در طول همه ي اين سال ها براي اربابان زر و زور نفروخته و نخواهد فروخت … او اگر به گربه ها مهرباني مي كند؛ براي آن است كه آنها را نشانه اي مي داند براي درست زيستن و رسم آموزش درست زيستن به فرزندانش …
درود .
به دوستدار محيط زيست:
ممنون از لطف شما … همه بايد دست به دست هم دهيم و نگذاريم تا روح احترام به طبيعت و زيستمندانش در بين ايرانيان رنگ ببازد.
سرفراز باشيد.
به هومان خاكپور:
به رغم آنچه كه مي گويند: گربه ها بي معرفت هستند، بارها به من ثابت شده است كه معرفت گربه ها از خيلي آدم ها بيشتر است.
درود بر تو دوست عزيز … علي و نيلوفر را ببوس …
به مهشيد:
خوشحالم كه مورد توجه قرار گرفته است.
اميد كه بكوشيم تا آزارنرساني به گربه هاي شهر را حركتي عادي كرده و اجازه دهيم تا آنها هم زندگي خودشان را بكنند …
گربه و دانایی
استادی در دانشگاه شیکاگو هست که در زمینهء شادی ، سعادت و خوشبختی تحقیق می کند که اصولا” سعادت و شادی به چه معنا است ؟این ویژگی حالتی از سیالیت و جریان ذهن است که استعارهء این سیالیت همان چیزی است که اغلب مردم آن را برای بیان و توصیف حالتی از وضعیت روانی انسان به کار می گیرند که آن حالت چیزی جز کنش ها و فعالیت های “بی زحمت و آرام” آدم هادر یک لحظهء به خصوص چیز دیگری نیست.
گاهی گربه ها بیش از انسان ها با این پدیده آشنا هستند و خیلی خوب از آن آگاهی دارند.گربه ها از تجارب خود می آموزند و با دنیای اطرافشان یکی می شوند و آنچنان خودشان را با دنیا همساز می کنند که گویی از چشم دنیا ناپدید می شوند و دیگر مرزی و دیواری بین آن ها و دنیا نیست.کاری که گربه ها انجام می دهند خیلی ظریف تر از چیزی است که انسان ها در این وادی ممکن است به آن برسند.
هایکوهای زیر نمونه ای از این مراقبهء گربه ها و تعامل آن ها با دنیای اطرافشان است که شاید کمتر عارفی در بین آدم ها توانسه باشد این چنین عارفانه خود رابه وحدت با دنیا رسانده باشد:
گربه
قدم زنان در باد پاییزی،
موهای شارِب اش بُراق
(مورایاما کوکیو )
او
به هیچ چیز دانا نیست
گربه ای در مَطبَخ
(فوسِی)
از ظُلُمات می آید
و باز به تاریکی بر می گردد
کار و بار گربه همین است
(کوبایاشی ایسا)
صبح یخ زده
پنجه های لاشهء گربه
به آفتاب رسید
مسیح طالبیان
تهران
وبلاگ : http://matalebian.blogspot.com
به یاد دارم شاهد لحظه ای بودم که یک آقای جوان گربه ای را از فاصله ی بلندی با شدت به سمت زمین پرتاب نمود وقتی که به طور ناخواسته فریادی کشیدم و با خشم با این شخص برخورد کردم دوباره به کار خویش ادامه داد تا اینکه اطرافیان با آن شخص برخورد نمودند و گربه نمودند فکر می کنید امثال آین فرد به ظاهر سالم در جایی که زندگی می کنیم کم می باشد؟؟ سلامت روحی بیشتر افراد جامعه تحت تاثیر عوامل مختلف مخدوش شده است و بیچاره جانوران بی زبانی که اینگونه گرفتار رفتارهای خبیثانه می شوند…
آن مرد جوان بي شك نياز به اشغال يك تخت نزديك به پنجره در نزديك ترين تيمارستان شهر به محل سكونتش دارد.
درود بر بيداد كه نشان داده عشقش به زيستمندان طبيعت بدون تبعيض است.
به مسيح طالبيان:
ممنون از منظر جديدي كه به اين بحث گشوديد.
راستي! اين هايكو كه نوشته بوديد، شاهكار است:
همیشه
تسبیح بودا می گویم و
پشه ها را می کُشم
مادرم از خوانندگان دائمي اينجاست ايشون معتقدن كه مردم ايران فطرتا دوستدار گربه ها بودن از قديم الايام خونه اي نبوده كه حداقل يك گربه نداشته باشه, حتي اين دوستي با گربه ها رو تو داستانهاي قديمي هم ميشه ريشه يابي كرد. اما چندين ساله كه مسئولان بهداشت ما مدام مردم رو به دوري ازگربه ها تشويق ميكنن و گربه هارو ناقل بيماريهاي عفوني مثل توكسوپلاسموز ميدونن و به دوري از گربه ها سفارش ميكنن و اين ذهنيت ها در طول 2 دهه مردم رو از گربه ها گريزان كرده.
درودبرآقای مهندس درویش وهمچنین بانوفتوره چی وهرآنکس که برای درست زیستن تلاش می کندوطبق اصول انسانی رفتارمی کند. داشتن رفتارصحیح بامخلوقات بی زبان هیچ هزینه ای نداردولی افسوس….
بله … واقعاً افسوس که چنین کار بی هزینه ای برای برخی از ما چنین گزاف به نظر می رسد!
درود …
به فلورا:
آنچه که اغلب فراموش می کنیم, آن است که اگر بر فرض میزان بیماری در حیوانات شهری افزایش یافته است، این خود دلیل گویایی در عدم موفقیت مدیریت شهری در پاکیزه گی مبلمان و محیط شهری در حد استانداردهای سازمان بهداشت جهانی است. وگرنه چرا چنین گزارش هایی در باره گربه های آنکارا، اردن، قبرس، آتن، رم، قاهره، پاریس و لندن و نیویورک و … منتشر نمی شود؟!
خوشحالم که مادر بزرگوارتان خواننده مهار بیابان زایی است.
درود …
حق با مادر فلورا بانو است .
تا اوایل دهه 1340 که مدرنیته زیاد بر جوامع سنتی ایران تاثیر فرهنگی نداشت ، باورهای سنتی مثبتی هم در کنار انبوهی از کردار ناپسند و غلط به عنوان رسم و آئبن داشتیم .
برای نمونه گربه تا حدودی در هرخانه حق آب و گل داشت و برخی روایات نذهبی هم پشتیبان گربه بودند ولب در دوران زرتشتی گری ساسانی گربه ، گربه سان محبوبی نبود و برعکس سگ جایگاه والایی در جانعه داشت ( بویژه در جامعه شبانی که البته هنوز در بین دامداران با وجود نجس شمردن سگ ، غیر مستقیم با ان کنار آمده اند ).
مورچه سوار را قدیمی ها می کشتند چون می گفتند روز عاشورا خون خورده !!! ( پس تا پیش از عاشورا کانادادرای می نوشیده )
برخی حتی آزار سگ را جزوی از فرایض واجب می دانستند !!
در آئین زرتشتی کفاره برخی گناهان کشتن حشراتی چون مورچه و خزندگانی چون مار و قورباقه بود .
عجیب ترین مورد اینکه در بین اعراب یک پرانتزی برای سگ های تازی از نژاد سالوکی و سالوقی باز شده و شکار با انها موردی ندارد و طبعا کسی که یک تازی را در بادیه نگاه می دارد خواه نا خواه مجبور به لمس این جانور باهوش و پرمخبت است و طبعا هر دقیقه قادر به تطهیر نیست …. اصلا ادامه این بحث برای سلامت من و شما خوب نیست چون مارا بجایی می اندازد که عرب نی انداخت
حالا اگر لواش 50 تومان بشود باید هر دفعه که هومان خان به تهران می آید باربند و صندوق عقب را چپر از نان محلی و ماست و روغن و کره کند .
هومان خان بیزینس خوبی است .
درویش خان می شود درباره شعر هایکو کمی توضیح بدهید ؟
قابل توجه تمامی دوستان دارای خودرو !
تا دو دهه گذشته اگر ماشینی در شمال به گاوی می زد همه اهل محل مالک ان گاو می شدند و راننده ماشین را تا خسارت پرداخت نمی کرد رها نمی کردند وولی پس از تصویب قانونی که مالک دام را مکلف به پرداخت خسارت به مالک خودرو می کند ، دیگر توری شده که راننده با متشین داغان و گاوی نالان در کناری می ایستد ولی دریغ از کسی که حتا بخواهد گاو را حلال کند .
البته نظریه من همراه با انگشت های شصت یرخ فام فراوانی خواهد بود ولی در راستای فشار روز افزون چرای دام بر مراتع و گران شدن گوشت ، آیا بهتر نیست در صورت مشاهده چند گوسفند چاق و یا گوساله ای نوجوان به حالت کانیکازه به آن عزیزان حنله برده و با ماشین کله پایشان کنیم ؟
هم تعداد دام غیر مجاز کم می شود و هم به گوشت تازه می رسیم . شکار قاچاق هم نیست که نسل حیات وحش مورد تهدید قرار بگیرد . کلاغ ها و شغال ها و گربه ها هم پس از تمام شدن کار دعای خیری بدرقه راهمان می کنند
تا چند وقت دیگر می خواهم ببینم کدام گاو جیگر داری جرات می کند تک و تنها به داخل جاده بیاید !!
در یکی از جزایر گالاپاگوس که از 400 سال پیش بز های اهلی را در جزیره رها کرده و باعث تخریب هولناک زیستگاه اندمیک شده بودند با کمک نیروهای ارتش اکوادور ، شصت هزار بز را بیشتر با هلیکوپتر کستند تا توانستند پوشش گیاهی را ترمیم کنند .
گربه هایی هم که در جزایر طی قرون گذشته از کشتی ها به آنجا رسیدند سبب کاهش شدید و حتی انقراض پرندگان بومی شده اند .
اشکار جان:
هایکو ، کوتاهترین گونه شعری در جهان است که ریشه در فرهنگ ژاپن دارد.
سه ویژگی هایکو:
* اغلب کوتاه هستند؛ مثل دوبیتی های خودمان
* در هایکو اجزا طبیعت موج می زند و نگاهی بیواسطه به طبیعت در آن به چشم می آید، به کار بردن فاکتورهای اقلیمی ِ خاص هر منطقه از جمله اشتراکات اکثر هایکوها است .
* هایکو نوعی روایت داستانی نیست که آغازی و پایانی داشته باشد و بنابراین سراینده هایکو الزاماً به دنبال صدور بیانیه یا توصیه خاصی نیست! هست؟
.
درود …
سلام
مهندس پاینده باشی!مطالب دیگه ای رو تو روزنامه ها از شما خونده بودم.امروز برای اولین بار وبلاگ رو دیدم.یه انرژی واقعی رو تو نوشته هاتون حس میکنم. وقتی دردناکه مطلب,(که طبیعتا بیشتر هم همین طوره)احساس ناامیدی نمیکنم(احساسی که بیشتر وقتا تو تنهایی بهم دست میده)بیشتر انگار یه تکیه گاهه.دلسوزانه;هنرمندوار
اینه که اگه یه کوتاه نظرتونو درباره آینده طبیعت این ایران عزیزمون بگید,ممنون میشم.اینکه خیلی دیر نشده برای خیلی از کارا؟اصلا امیدی به جبران هست؟