25 روز است که تهران نفسش بند آمده است؛ آن گونه که ظاهراً مدیران ارشد شهر که در اتاق بحران گرد هم آمدهاند، هم داغ کردهاند و شاهکارترین طرح طنز همهی تاریخ را برای گریز تهرانیها از دود و دم ارایه دادهاند. آنها میخواهند 640 هزار پرواز را در طول چند سال آینده و با مصرف میلیونها لیتر بنزین بر بالای سر پایتخت عملی کنند تا هوای تهران تا آخر همین هفته مشکلش حل شود!! تازه از یکصد دستگاه تهویه هوا هم به عنوان بادبزن می خواهند بهره برند!
فقط یکی نیست از آنها بپرسد، شما اگر چنین ناوگان هوایی و چنان آبی دارید، چرا نزدیک به یک ماه است که جنگلهایتان در شمال میسوزد و چرا بیش از 600 بار جنگلهای زاگرس در آتش سوخته است؟
بنابراین، نزدیکترین احتمال این است که بعد از ماجرای پوست کلفتی … دوستان خودشان هوای سالم کم آوردهاند و شدیداً به اکسیژن نیاز دارند! ندارند؟
البته در این باره حرفهای دیگری هم میشود زد که همه را وحید نوروزی زده است!
فقط این یادآوری را کردم تا بار دیگر تأکید کنم که ایران دارد خشک میشود و با چنین روندی درصدر کشورهایی قرار میگیرد که خطر بیابانزایی را از رگ گردن به خود نزدیکتر احساس میکنند!
راست آن است که ما ملاحظات بومشناختی را در چیدمان توسعهی خود، به پشیزی نگرفتیم و حالا باید پاسخگوی خشم طبیعت باشیم.
اینها را نوشتم تا عبرت آیندگانی باشد که ممکن است گذرشان روزی روزگاری به اینجا بیافتد …
درود بر مهندس درویش عزیز. این همان عدم تقارن هندسی است که قبلا یادآوری کردم. آلودگی کلان شهرها مشکلی است که بیست سال پیش توسط تمام کشورهای دنیا حل شده است و دیگر چنین آلودگی در هیچ کجای دنیا دیده نمی شود. ولی ما به جای اینکه از روش های علمی و تجربه شده دنیا استفاده کنیم, روش های من درآوردی را مطرح کنیم که حتی مرغ پخته را هم به خنده وا می دارد.
البته ناگفته نماند که بیشتر کارشناسان محیط زیست در ایران آگاه و توانمند هستند ولی فاصله زیادی بین آنها و بازوهای اجرایی و نهاد تصمیم گیری و مخصوصا منابع مالی در کشور وجود دارد.
اون مرغ پخته را خوووب اومدی آرش جان!
چون فکر کنم با شنیدن این خبر نه تنها به خنده افتاده، بلکه از زودپز هم فرار کرده، بال درآورده و رفته تا زیر این دوش های هوایی، حمام مجانی را محک بزند!
درود …
چقدر انشب به خودم امیدوار شدم
این همه آب رو در این سال خشک از کجا می آورند ؟
از ارس ؟ و یا از خزر
این فن های عظیم با چه نبروی محرکه ای کار می کنند : نور خورشید و با گازوئیل ؟
حالا گیریم که از آب کارونی که برای برنج کاری به یزد آورده بودند هم بریزند ، این آلاینده های محلول که سنگین شده و بر تهران فرود می آیند مگر مشکل زا نیستند ؟
مگر اسید سولفوریک تولید نمی شود ؟
مردم نقاط دیگر چه گناهی کرده اند که باد فن حضرات الودگی را به دیار انها می برد ؟
یوها ها ها
در بین این همه آقای دکتر دانشگاه ها که پروژه های کیلویی می گیرند کسی نبود که بگوید :
خود گویی و خود خندی، عجب مرد هنرمندی!
سلام. در لینکی چند کامنت راجع به طرح آب پاشی تهران و ایجاد باران مصنوعی دیدم. شما هم بخوانید. شاید لبخندی بزنید .
شخصی بنام سعید گفته: بجای این حرفها به مردم بگین بروند بالای پشت بام،نفری یک آفتابه آب بپاشند توی هوا.اینطوری الکی هم خرج هواپیما ندارید.
شهرام گفته:این هواپیماها از نوع روسی که نیستند، انشا الله؟
از کامنت ِ پست قبلی ، چتر دستمان گرفتیم که بیاییم نفسی بکشیم ، از خجالت خیس شدیم
تا از این باران ِ زیادی مصنوعی !
من به پیشنهاد میری عزیز این را هم اضافه کنم که اتفاقاً “این روزها” پشت بام رفتن ، فواید بیشتری هم دارد غیر از آفتابه و الخ!
چرا غصه میخوری مگر نشنیدی که زمانیکه حضرت مهدی ظهور کنند زمین گنجینه هایش رو بیرون خواهد داد حضرات غصه ای ندارند که ایران ویران بشه با ظهور حجت حق ایران گلستان میشه پس باید زمینه سازی برای ظهور کرد
بايد يه فكري هم براي آبپاشي شهرهاي ديگه هم بكنن
من از شمال(شهر ساري) اين كامنت و مي ذارم
اينجا وضعيتش با تهران فرقي نمي كنه شايد عين تهران هوا آلوده نباشه ولي تمام چاه ها تو همه ي باغ هاي كشاورزي دارن خشك مي شن….اگه اين وضعيت ادامه داشته باشه يعني تمام باغ ها از بين مي ره و معلوم نيست كشاورزهاي بيچاره سال ديگه بايد چه جوري شكم زن و بچشون رو سير كنن….اميدوارم زودتر يه بارون بياد
محمد جان کلی خندیدم. از زمانی که این خبر بر روی آنتن قرار گرفت حقیقتش برای اینکه خیلی گندش درنیاد نخواستم بر روی آن مطلبی بنویسم و گفتم فعلا ازش بگذریم شاید اینها هم فراموش کنند. ولی دیدم نه مثل اینکه آقایان تازه از این پیشنهاد غره هم شده اند. با 5! هواپیمای سم پاش که احتمالا از نوع سسنای دو موتوره هستند و با احضار هواپیماهای سم پاش از دیگر استانها!!! این سناریو را جلو می برند تا تهران را تعطیل نکنند! ولی مثل اینکه باید نوشت. ببین خودشان نمی گذارند آدم ساکت باشه. ولی خودمونیم مدتها بود اینطوری نخندیده بودم.
درود به شما که-تنها-نمی نویسید بلکه درست و بجا می نویسید- کوشش در خورتان را می ستاییم-واقعیتش من یکی مانده ام که چه باید کرد؟با کسانی که گوش نشنیدن و چشم ندیدن دارند
سلام آقای درویش گرامی
به نکته جالبی اشاره کردید وقتی اینها ادعا می کنند که توان رفع آلودگی هوای تهران را با پاشش آب دارن پس چرا اینهمه تاخیر در خاموش کردن آتش سوزی های جنگلهای شمال دارن؟
اینقدر اقدامات شتابزده غیرمنطقی و خنده دار از این جماعت توی این چند ساله دیده ایم که دیگه این کارشون عجیب به نظر نمی رسه . اصلا اگه اینها کاری رو بخوان اصولی انجام بدن عجیبه!
برای باریدن باران دعا می کنیم. توی سایتهای پیش بینی هوا برای روزهای یک شنبه ودوشنبه آینده بارون پیش بینی کرده . امیدوارم که درست باشه
درود…
چقدم خنده دار!!!
میگم این مدیرا رو اگه به این کتاب رکورد های گینس معرفی کنیم بعنوان احمق ترین طنز پردازها می تونن اسم خودشونو ثبت کنن ها!! میگم یه آفتابه از این آب هواپیماهاتونم بپاشین رو اصفهان شاید کوره کارخونه ها رو خاموش کرد!!!
تو این مملکت مدیریت یک یک و کارش حرف نداره اگه براش حرف در نیارن.
وقتی چند تا به اصطلاح کارشناس خبره می شینن اتاق فکر تشکیل می دن و کلی فکر می کنن، نتیجه اش بهتر از این نمیشه.
آخه قربونت برم مملکتی که خودش تشنه آبه و تو این بازار تحریم میلیارد میلیارد داره بنزین وارد می کنه و اونو اکسیر می کنه به خلق ا.. می فروشه، کلی هم منت سرش می ذاره،این چه طرحیه؟؟؟
پس این همه درس و مشق رو برای چی خوندی تو که نمی تونی یه دو دو تا چهارتای ساده رو انجام بدی چه جوری رفتی تو بدنه مدیریتی. ای ببا چه سوال احمقانه ای. ببخشید.
خواهش مي كنم … خدا ببخشه!
به رسول خوارزمي:
پيشنهاد خوبيه! چرا با شهردار اصفهان در ميان نمي نهي رفيق؟!!!!
به محمد:
ما هم دعا می کنیم و با خود چتر می بریم!
درود …
به احمدپور:
اگر پاسخ پرسشت را یافتی، لطفاً به من هم بگو رفیق!
ممنون از لطف و مهربانی ات.
به امیر سررشته داری:
کاملاً موقعیتت را درک می کنم و از خداوند می خواهم تا برای ننوشتن به تو مقاومت عطا کند!!
به شقایق:
آیا آماری از چاه های کشاورزی ساری و روند افت سطح آب در آنها دارید؟
به نوشین:
چرا غصه؟
هیچوقت حال من به این خوبی نبوده است!
به مسعود:
مثلاً چه جور فوایدی؟
به میری:
هواپیمای روسی چسبید ها …
درود.
به اشکار:
خوشحالم که این رخداد سبب شد تا تو به خودت بیشتر امیدوار شوی رفیق!
امروز روز دانشجو بود و ماه ماه آذر است و پشت بام هم خوب است برای فریاد!
حالا بیابید پرتقال فروش را!
آفرین به این اطاق های فکر، آن هم از نوع فرنگی اش …
به یاد پیشنهاد یکی از مدیران زاگرسی برای آب پاشیدن بر روی جنگل های زاگرس افتادم که می خواست ریزگردها را از روی برگ های آن ها بشوید!
صدها آفرین!
.
به مسعود:
حالا کسی هم یافت آخر پرتقال فروش را؟!
این ور که نه !
حدس می زدم!
شب خوش …
جدیدا هروقت میشنوم که گفته میشه یک طرحی برای اولین بار در دنیا در ایران داره انجام میشه,میدونین چی میگم؟
نه! چه می گویید نیما جان؟