این پرسشی است که این روزها بسیار تکرار میشود و در برابرش قرار میگیرم و میگیرید! نه؟ Continue reading
Tag Archives: ???? ??????
طلوع در پله هفتاد و ششم دوباره آلوده شد!
فردا در بیست و هشتمین روز از دی ماه 1391 – یک روز مانده به دوازدهمین سالروز اعلام روز ملی هوای پاک – دوباره به سراغ موضوع داغ آلودگی هوا رفتهام و در هفتاد و ششمین برنامه محیط زیستی طلوع در شبکه چهارم سیما، از حدود ساعت 8:15 صبح ، خواهم کوشید تا ابعاد گوناگون این مرگ خاموش را واکاوی کنم. مهمان من در این برنامه، وحید نوروزی، مرد رسانهای تیم قالیباف در شهرداری تهران است که اینک در سمت مشاور محیط زیست سازمان حمل و نقل ترافیک شهرداری تهران و مسئول صدور مجوزهای ورود به محدوده طرح ترافیک انجام وظیفه میکند. Continue reading
آلودگی هوا ؛ غولی که با درایت میتوان شاخش را شکست!
بیش از 15 سال پیش، نتایج یک کار پژوهشی در دانشکده محیط زیست دانشگاه تهران منتشر شد که توسط بختیار بیدقی به انجام رسیده بود . وی نشان داد هزينهی عدم مهار آلودگی هوای تهران سالانه به 15.7 ميليارد تومان میرسد؛ در صورتی که هزينهی مهار آلودگی هوا تنها سالی 6.7 ميليارد تومان است. به دیگر سخن، این پژوهش آشکارا ثابت کرد که هر ریالی که دولت برای مهار آلودگی هوا هزینه کند، دست کم 2.3 ریال از فشار به خزانه حکومت خواهد کاست. با این وجود، 15 سال پس از آن تاریخ، دولت همچنان مجبور است پنج کلان شهر کشور را برای جلوگیری از شرایط اضطرار تعطیل کند و روزانه 800 میلیارد تومان خسارت فقط از منظر توقف کسب و کار و علماندوزی به پنج کلانشهر آلوده کشور وارد شود .
این در حالی است که شش سال پیش (سال 1385) سخن از خسارتی هشت میلیارد دلاری در سال به میان آمد ؛ خسارتی که به گفتهی مدیر وقت طرح آلودگی هوای تهران در صورت ادامهی چنین روندی تا سال 1394 – یعنی پایان برنامه پنج ساله پنجم، به 16 میلیارد دلار در سال افزایش خواهد یافت .
و البته اینک با توجه به سقوط ارزش دلار و افزایش جهشی هزینههای درمانی، همچنین کشف بسیاری دیگر از بازخوردهای منفی آلودگی هوا در حوزه سلامتی و کاهش راندمان کاری ، به نظر میرسد پیشبینی خسارتی 16 میلیارد دلاری حتا امروز هم اندکی خوشبینانه باشد، چه رسد به پایان برنامه پنجم. کافی است به یاد آوریم که آلودگی هوا میتواند 11 برابر آلودگی آب و 16 برابر آلودگی غذا خطرناک باشد، چرا که هر فرد روزانه به 16 کيلوگرم هوا نياز دارد، در حالی که تنها به 5/1 کيلوگرم آب و يک کيلوگرم غذا محتاج است .
به همین دلیل است که قدمت نخستین تلاشهای جدی برای کاهش مدون و برنامهریزی شده آلودگی هوا به سالهای نخستین از دههی 1950 میلادی بازمیگردد، زمانی که فاجعه بزرگ مرگ 4 هزار نفر از شهروندان ساکن در پایتخت انگلستان در زمستان 1952 رقم خورد و جهانیان شاید برای نخستین بار متوجه قدرت ویرانگر آلودگی هوا شدند. متعاقب آن و همزمان با افزایش دانش انسانها در حوزه محیط زیست، حجم سرمایهگذاریها برای کاهش خطرات آلودگی هوا هم افزایش یافت؛ به نحوی که تنها در سال 1981، دولت آمريکا به راحتی حاضر شد تا بيش از 14 ميليارد دلار را خرج اعمال قوانين بازدارنده و مهارکنندهی آلودگی هوا و آب کند، چرا که میدانست ارزش منافع حاصل از آن به 37 ميليارد دلار در همان سال میرسد (يخكشي، علي. 1381: شناخت، حفاظت و بهسازي محيطزيست ايران. تهران. نشر آموزش كشاورزي، مؤسسه آموزش عالي علمي-كاربردي جهاد كشاورزي، 444 صفحه). با اين وجود، شتاب گسترش منابع آلودهکننده چنان بود که در سال 1999 خسارت آلودگي هوا در آمريكا به 150 ميليارد دلار رسيد و تلفات انسانی آن به 150 تا 350 هزار نفر در سال افزايش يافت ( Miller, G. Tyler. 1999: Environmental Sceince (seven edition). Canada. WadsWorth Pub. 601p). و این در حالی بود که هنوز ابعاد وخیمتر و فراقارهای موضوع در قالب انتشار گازهای گلخانهای و تشدید فرآیند تغییر اقلیم و جهانگرمایی، ابعاد ویرانگرش را چون امروز نشان نداده بود. چرا که امروز و در جریان برگزاری همین کنفرانس COP 18 که هماکنون در دوحه قطر و با حضور نمایندگانی عالیرتبه از 193 کشور جهان – از جمله یک هیأت 22 نفری از ایران به ریاست معاون رییس جمهور و رییس سازمان حفاظت محیط زیست – در حال برگزاری است، سخن از رقمهایی نجومی و تریلیون دلاری بابت خسارتهای سالانه انتشار گازهای گلخانهای میرود ؛ پدیدهی نامیمونی که خواه ناخواه بر وخامت بحران آلودگی و وارونگی (اینورژن) های پرتعدادتر دمایی در کلانشهرها میافزاید. در تأیید این مدعا، هفته گذشته – 12 آذر 1391 – دکتر عباس رنجبر، رییس مرکز ملی خشکسالی سازمان هواشناسی کشور در همایش بررسی وضعیت تالابهای ایران، به صراحت اذعان داشت که بر بنیاد پیشبینیهای صورت گرفته متکی بر 20 مدل مختلف، در مورد وضعیت بارندگی و دمای کشور در طول نیم قرن آینده، جملگی از کاهش بارندگی و افزایش میانگین دمای کشور خبر میدادند؛ زنگ خطری که به ویژه در کلانشهرها میتواند شرایط را غیرقابل تحملتر از امروز سازد.
اینها را نوشتم تا بار دیگر تأکید کنم: استفاده از مسکنهای پرخرجی چون تعطیل کردن مدارس و دانشگاهها و ادارات دولتی، هرگز نخواهد توانست معضل آلودگی هوای کلانشهرهای ایران را حل کند.
اگر بر این باوریم که سهم عمدهای از آلودگی هوا ناشی از تردد خودروهای شخصی و دولتی است، باید بکوشیم تا با گسترش شتابناکتر ناوگان حمل و نقل عمومی وریلی و پراکنش منظمتر آن در تمامی سطح 70 هزار هکتاری پایتخت و دیگر شهرها نظیر اراک، کرج، اهواز، اصفهان، تبریز، شیراز، قم و مشهد، عملاً شهروندان را در انتخاب گزینههایی ارزانتر، سریعتر و ایمنتر برای تردد در شهر تشویق کنیم. در حقیقت به جای ساخت بلوارها و تونلها و آزادراههای درون شهری بیشتر که مردم را تشویق به استفاده بیشتر از خودروهای شخصی میکند، باید اولویت نخست به گسترش خطوط مترو و اتوبوسهای BRT باشد. افزون بر آن، باید علاوه بر ارتقای کیفیت سوخت خودروها و سامانه احتراق آنها در خودروهای داخلی، بکوشیم تا به تدریج با جایگزینی استحصال انرژی از خورشید و باد و کاهش مصرف سوختهای فسیلی، تا آنجا که امکان دارد انتشار گازهای گلخانهای و بروز جزایر حرارتی را به کمینه برسانیم. همچنین باز دقت در ساخت و سازهای بلندمرتبه در تهران و دیگر کلانشهرها با توجه به جهت باد غالب، باید بکوشیم تا دالانهای طبیعی عبور باد – که سرعت متوسط آن هم عموماً کمتر از 10 متر در ثانیه است – مسدود نگردد؛ در صورتی که روند بلندمرتبهسازی در باختر تهران (محدوده منطقه 22 شهرداری) از این منظر میتواند بسیار نگرانکننده باشد.
خروج صنایع آلودهکنندهای مثل سیمان، پالایشگاه، پتروشیمی، صنایع آلومینیوم، خودروسازی و کورهپزخانههای تولید آجر و سفال از حریم شهرها، از دیگر اقدامات حکومتی برای کاهش خطر آلودگی در کلانشهرهاست. به گفته وحید نوروزی، فقط کافی است بدانیم که روزانه شصت میلیون لیتر مازوت در نیروگاههای شهید رجایی در آزاد راه تهران قزوین، بعثت در جنوب تهران، شهید منتظر قائم در جاده کرج و نیروگاه طرشت و دهها واحد بزرگ صنعتی در اطراف تهران از قبیل سیمان آبیک و سیمان تهران دارد مصرف میشود که فرآیند سوختن حاصل از آن، یکی از بزرگترین عوامل تولیدکننده ذرات معلق در تهران است. همچنین از آنجا که فرآیند تولید گوشت قرمز، یکی از مهمترین مؤلفههای انتشاردهنده گازهای گلخانهای است، جای این پرسش مطرح است که چرا باید بزرگترین تولید کننده گوشت قرمز در ایران، استان تهران باشد و چرا نباید دامداریهای صنعتی از این دست، به استانهایی منتقل شوند که با چنین معضلی کمتر مواجه هستند.
به موازات چنین اقدامهایی باید سیاست رساندن سرانه فضای سبز به حد استانداردهای پذیرفته شده، با قوت ادامه یابد و اجازه قطع درختان به بهانههای مختلف داده نشود؛ روندی که در طول 60 سال اخیر ادامه داشته و محدودهی کنونی تهران بیش از 70 درصد از پوشش گیاهی و رویشگاههای درختی و باغیاش را از دست داده است. عین ماجرایی که برای باغهای اصفهان، شیراز، همدان، اراک، مشهد و … به وقوع پیوسته است و متأسفانه این روند با قطع درختان مشهور و زیبای کاخ موزه سعدآباد در همین روزهای بحرانی ادامه دارد !
دست آخر اینکه به نظرم شهروندان هم باید چند نکته ساده را رعایت کنند و مثلاً برای خرید نان از یک کوچه پایینتر یا میوه از دو کوچه بالاتر، میشود از خودرو شخصی استفاده نکرد! به کودکان و رفتگران شهرداری میتوان آموزش داد تا برای تفریح یا خلاص شدن از شر زبالهها و برگهای خشک درختان، نباید آنها را آتش زد؛ اجتناب از کباب کردن گوشت و پرهیز از مصرف فستفودهایی مثل همبرگر در روزهای پیک آلودگی، میتواند از انتشار ذرات دی اکسید کربن به فضا تا حدی بسیار مؤثر جلوگیری کند و در نهایت، فرهنگ استفاده از دوچرخه با پیشگامی برخی از نخبگان و مدیران جامعه مجدداً ترویج شود.
چترها را بازکنید ؛ تهران خیس می شود! نمی شود؟
25 روز است که تهران نفسش بند آمده است؛ آن گونه که ظاهراً مدیران ارشد شهر که در اتاق بحران گرد هم آمدهاند، هم داغ کردهاند و شاهکارترین طرح طنز همهی تاریخ را برای گریز تهرانیها از دود و دم ارایه دادهاند. آنها میخواهند 640 هزار پرواز را در طول چند سال آینده و با مصرف میلیونها لیتر بنزین بر بالای سر پایتخت عملی کنند تا هوای تهران تا آخر همین هفته مشکلش حل شود!! تازه از یکصد دستگاه تهویه هوا هم به عنوان بادبزن می خواهند بهره برند!
فقط یکی نیست از آنها بپرسد، شما اگر چنین ناوگان هوایی و چنان آبی دارید، چرا نزدیک به یک ماه است که جنگلهایتان در شمال میسوزد و چرا بیش از 600 بار جنگلهای زاگرس در آتش سوخته است؟
بنابراین، نزدیکترین احتمال این است که بعد از ماجرای پوست کلفتی … دوستان خودشان هوای سالم کم آوردهاند و شدیداً به اکسیژن نیاز دارند! ندارند؟
البته در این باره حرفهای دیگری هم میشود زد که همه را وحید نوروزی زده است!
فقط این یادآوری را کردم تا بار دیگر تأکید کنم که ایران دارد خشک میشود و با چنین روندی درصدر کشورهایی قرار میگیرد که خطر بیابانزایی را از رگ گردن به خود نزدیکتر احساس میکنند!
راست آن است که ما ملاحظات بومشناختی را در چیدمان توسعهی خود، به پشیزی نگرفتیم و حالا باید پاسخگوی خشم طبیعت باشیم.
اینها را نوشتم تا عبرت آیندگانی باشد که ممکن است گذرشان روزی روزگاری به اینجا بیافتد …
مجید مخدوم: ستاد محیط زیست و توسعه پایدار 18 ماه است که تشکیل جلسه نداده!
نخستین، فردی که خطاب به دکتر قالیباف سخن گفت، دکتر مجید مخدوم، استاد دانشگاه تهران و شناختهترین چهره علمی محیط زیست ایران بود. ایشان به چند نکته مهم اشاره کردند و در حقیقت به نرمی سر محمد هادی حیدرزاده – رییس ستاد محیط زیست و توسعه پایدار شهرداری تهران – را بریدند و گذاشتند روی میز! به نحوی که آقا هادی دیگر تا انتهای مجلس هیچ چیز نگفت! گفت؟
دکتر مخدوم نخست در ارتباط با عنوان هماندیشی امروز، تذکر داد : محیط زیست و توسعه پایدار با یکدیگر عجین هستند؛ یعنی اگر خواهان توسعه پایدار هستیم، باید محیط زیست سالم داشته باشیم و اگر خواهان محیط زیست سالم هستیم، باید توسعهی ما پایدار باشد. در صورتی که در عملکرد شهرداری تهران، این واقعیت آنچنان که باید نمود ندارد! مثلاً پایاننامههای بسیار خوبی در باره وضعیت محیط زیست شهر تهران کار شده است که شهرداری از آنها خبر هم ندارد! به عنوان نمونه باید به پایاننامهای اشاره کنم که در همین بهمن ماه سال 1387 در دانشگاه تهران دفاع شد و ظرفیت برد تهران را درآورده و عدد فشار بر روی 115 ناحیه تهران را با دقت محاسبه کرد؛ اما وقتی از خانم دکتر عباس زاده تهرانی میپرسم که تا حالا کسی از شهرداری برای استفاده از این پایاننامه مراجعه کرده است؟ جواب منفی است! درصورتی که این پایاننامه دارد مسیر امروز و آینده شهر تهران را تصویر میکند و شهرداری باید در برنامهریزیهای خود از آن سود ببرد.
نکتهی دیگر این که خوب است از محیط زیست حرف بزنیم و برایش وقت بگذاریم، امّا آقای شهردار الآن یک سال و نیم است که ستاد محیط زیست و توسعه پایدار که من هم عضو آن هستم، حتا تشکیل جلسه هم نداده است! حالا نمیدانم که آیا اصلاً تشکیل نشده یا مرا دعوت نمیکنند (در این لحظه چهرهی آقا هادی دیدنی میشود)؟!
در انتها و خطاب به جناب حیدرزاده که گزارش مفصلی هم از عملکرد شهرداری تهران در حوزه محیط زیست ارایه دادند، یادآور شدند: شما زحمات زیادی کشیدهاید اما تا این عملکردها مورد پایش قرار نگیرد، اثربخش نخواهد بود. به همین دلیل شاید میزان افرادی که از عملکرد محیط زیستی شهرداری تهران، ناراضی هستند، بیشتر از افرادی است که راضی هستند! چون شما کارها و زحمات خود را به درستی معرفی هم نمیکنید.
جالب است که شهردار تهران هم عملاً هیچ پاسخی برای انتقادهای دکتر مخدوم ارایه نکردند!
مؤخره:
هادی حیدرزاده یکی از مدیران دوستداشتنی و حقیقتاً سبزاندیش شهرداری تهران است و من میدانم که او برای ارتقای محیط زیستی پایتخت بسیار زحمت کشیده و میکشد. به ویژه تلاش او برای کاربست بیشتر و عینی تر انرژی های نو در تهران کاملاً ستودنی است. به نظرم حتا این پتانسیل را دارد تا روزی رییس سازمان حفاظت محیط زیست کشور هم بشود. اما هنوز در کارش ایرادهایی هم وجود دارد و برخی از انتقادهایی که به درستی و شهامتی ستودنی وارد میآورد، به خودش و زیرمجموعه تحت امرش هم وارد است. از جمله داستان ظریفی که آن روز اتفاق افتاد:
در شروع سخنانش اشاره کرد که سعی میکند مطالبش را در 10 الی 13 دقیقه ارایه کند و از آقای مهندس مجابی هم درخواست کردند که مدیریت زمان را برعهده داشته و به ایشان گوشزد کنند. آقای مجابی هم پس از گذشت 18 دقیقه! نخستین تذکر نرم را به ایشان دادند و پس از آن چند تذکر جدیتر دیگر را تا این که سرانجام آقای حیدرزاده بعد از 28 دقیقه و 17 ثانیه به سخنرانی خود پایان دادند! جالبتر آن که در انتهاییترین بخش سخنرانیشان، تصویری از یک اتومبیل پلیس را انتشار دادند که جریمه شده است – و من ماجرایش را پیشتر در دلنوشتهها انعکاس داده بودم – و با اشاره به این موضوع گفتند: مهمترین مانع ما در محیط زیست ایران، عدم تبعیت از قانون است و این که همه در برابر قانون یکسان دیده نمیشوند!
این مسأله آشکارا در همین نشست هم نمود داشت و در حالی که آقای حیدرزاده توانستند بین 15 تا 18 دقیقه بیشتر از زمان تعیین شده سخن بگویند، 5 نفر از اساتید حاضر اصولاً نتوانستند حرف بزنند که البته سبب دلخوری برخی از ایشان را فراهم کرد.
در همین رابطه:
وحید نوروزی عزیز هم گزارشی را در 5 بند تأملبرانگیز بر روی تارنمایش منتشر کرده است.
ادامه دارد …