Tag Archives: ???????

فرازها و فرودهای آلودگی هوا در پردیسان، تهران و ایران!

میوه شیرین ماجرای تلخ آلودگی هوا!

دوباره زمستان آمد و روسیاهی نه به زغال که به برج میلاد ماند! اینکه سازندگان این بلندپیکرترین سازه‌ی موجود در وطن به خواب هم نمی‌دیدند که روزی به شاخصی برای سنجش غلظت آلودگی هوای پایتخت بدل خواهند شد، شکی نیست؛ اما اینکه برج میلاد را به قلیان صلواتی تهرانی‌ها بدل کنیم و در آثار طنازان و کارتونیست‌ها به وفور مورد انگولک قرار گیرد، خودش نوعی ابتکار است! نیست؟
نوشتار پیش رو، به همین بهانه به ماجرای ابتکار، آلودگی هوا، شهرداری و پردیسان می‌پردازد … Continue reading

گام مثبت دولت يازدهم كه با تأخير برداشته شد!

    تهران به كلافي سردرگرم و درهم تنيده از مشكلات، چالش‌ها و بحران‌هاي محيط زيستي، اجتماعي، فرهنگي، بهداشتي و … بدل شده است. اين در حالي است كه ميزان سرمايه‌گذاري، انباشت نيروي انساني متخصص و توجه ملّي به بزرگترين كلان‌شهر كشور، هرگز قابل مقايسه با هيچ سكونتگاه كوچك و بزرگ ديگري در ايران نبوده است. بروز پديده‌ي بسيار خطرناك نشست زمين به ميزان 36 سانتي‌متر در سال در جنوب پايتخت، رشد فزاينده‌ي شاخص‌هاي آلاينده‌ي هوا، قتل سالانه‌ي 200 ميليارد دقيقه از عمر شهروندان تهراني به وسيله‌ي قاتلي به نام ترافيك؛ افت كيفيت آب شرب و كابوس جيره‌بندي آن، تنها بخشي از مشكلات فزاينده‌ي اين «غول‌شهر» ايراني است كه از منظر بدهكاري بوم‌شناختي (اكولوژيكي)، ورشكسته‌ترين سكونتگاه كشور هم محسوب مي‌شود. Continue reading

چرا همه در برابر افشاگری محیط زیستی رییس جمهور سکوت کردند؟!

    تازه ترین کنفرانس مطبوعاتی رییس جمهور در مهرماه سال جاری، مطابق اغلب کنفرانس‌های مطبوعاتی دیگرش با برخی حواشی و جنجال در فضای رسانه‌ای، سیاسی و اقتصادی کشور روبرو شد. منتها این بار، یک رخداد کم‌نظیر و شاید بی‌نظیر در جریان این کنفرانس مطبوعاتی به وقوع پیوست که آن را به ویژه برای نگارنده و دیگر همتایانش در حوزه محیط زیست متمایز کرد یا می‌توانست بکند! ماجرا آن بود که ایشان در پاسخ به انتقادهایی که از وی و دولتش در محافل گوناگون مطرح شده و رو به افزایش دارد، عنوان کرد که چرا رسانه‌ها فقط ضعف او و همکارانش را در دولت می‌بینند و چشم بر روی خطاهای دیگران بسته‌اند؟ و بلافاصله برای نمونه به روند قطع درختان در چند منطقه تهران توسط شهرداری اشاره کرد که کوچکترین مخالفت یا اعتراضی را برنیانگیخته است؛ درصورتی که با یادآوری خاطره‌ای از زمان صدرات خویش بر مسند شهرداری تهران، اشاره کرد در موردی مشابه برای اعتراض به احتمال قطع چند درخت در خیابان ولی عصر تهران، جنجال و اعتراضی گسترده برعلیه شهرداری آن زمان صورت گرفت. به دیگر سخن، رییس دولت دهم بر این باور است که حتا منتقدین سیاست‌های محیط زیستی و طرفداران محیط زیست در رسانه‌ها هم بیشتر سیاسی هستند تا واقعاً فعال و دوستدار محیط زیست!

    روزنامه ایران هم در شماره شانزدهم مهرماه خود، ضمن اختصاص صفحه نخست خویش به چاپ چند عکس از قطع درختان در تهران، تأکید کرد: همه‌ی رسانه‌ها در برابر افشاگری رییس جمهور سکوت کردند!

     امّا به راستی چرا هیچ رسانه‌ای به این بخش از سخنان رییس جمهور توجه نکرد و چرا هیچ تشکل مردم‌نهادی در حوزه محیط زیست، خواستار روشن شدن این ماجرا نگردید؟ آیا این یک ضعف بزرگ نیست؟

    نگارنده براین باور است که پاسخ مثبت است و این ماجرا بی‌شک یک ضعف بزرگ در بین فعالان محیط زیستی ایران را آشکار می‌کند. امّا بزرگ‌تر از آن ضعف هم وجود دارد؛ ضعفی که سبب تشدید این بی‌تفاوتی در مخاطبان این دو طیف رسانه‌ای شده و می‌شود. به عنوان شاهد دست کم چند رخداد مشابه دیگر در کلان‌شهر تهران را به یاد دارم که در آن موارد هم روزنامه نخست محیط زیستی کشور، یعنی همشهری کاملاً سکوت کرد و اصولاً همان طور که پیش‌تر هم نوشته‌ام، همشهری یا تهران امروز تا جایی به بازتاب و تحلیل مشکلات محیط‌زیستی کشور می‌پردازند که عملکرد شهرداری تهران به زیر سؤال نرود و این نکته‌ای بود که در ملاقات مستقیم با آقای قالیباف در سال 1389 به ایشان صراحتاً یادآور شده و خواستار تغییر این رویکرد در روزنامه همشهری شدم.

    از آن سوی ماجرا اما مسأله مهمی که به نظر می‌رسد سردبیران روزنامه ایران و طیف وابسته به ایشان فراموش کرده‌اند، به همین نکته بازمی‌گردد؛ یعنی روزنامه ایران هم اغلب فقط به انتقاد از سیاست‌های محیط زیستی در کلان‌شهر تهران می‌پردازد و چشم بر روی بسیاری از معضلات محیط زیستی کشور که ریشه در عملکرد ضعیف کارگزاران دولتی دارد، می‌بندد و در عوض این روزنامه ارگان شهرداری تهران است که به صورتی مؤثر سیمای نسبتاً کامل‌تری از وضعیت محیط زیستی ایران ارایه می‌دهد البته بدون تهران! انگار جای این دو با توجه به نام‌شان تغییر کرده است! نکرده است؟ همشهری از مشکلات سدسازی، طرح‌های انتقال بین‌حوضه‌ای، خشک شدن تالاب‌ها و دریاچه‌ها، قطع درختان در جنگل ابر، آتش‌سوزی در زاگرس، انتقال خطوط نیرو از دنا و … می‌نویسد و روزنامه ایران هم از قطع درختان در خیابان ایران زمین، بزرگراه شهید گمنام، باغ نیما یوشیج، جنگل وردآورد یا نشست زمین در جنوب تهران می‌نویسد و تمام!

    بنابراین، اگر مسئولین این دو روزنامه و طیف وابسته به آن می‌خواهند تا سخنان و تحلیل‌ها و انتقادهایشان از سوی مخاطبین جدی‌‌تر گرفته شود، لطفاً پیش از آن که یک نیزه در چشم رقیب فروکنند، یک سوزن هم به خودشان بزنند و عملاً نشان دهند که حفظ ملاحظات محیط زیستی برایشان مهم‌تر از هر مصلحت بخشی و گروهی دیگر است.

دریاچه چیتگر ؛ فرصتی که نباید به تهدید بدل شود!

    دریاچه چیتگر به عنوان بزرگترین دریاچه انسان ساخت ایران، قرار است به زودی در باختر تهران آبگیری شود. البته نخست قرار بود که این اتفاق در پاییز سال 90 بیافتد و سپس به بهمن ماه همان سال تغییر کرد، آنگاه قرار شد که در بهار سال 91 تحقق یابد و اندک اندک رفت تا پایان بهار و اینک سخن از آبگیری دریاچه در تابستان پیش رو است …

    در مورد مساحت این دریاچه هم اعداد مختلفی را ذکر کرده‌اند که از 355 هکتار شروع شد و سپس به 160 هکتار، 140 هکتار، 133 هکتار و 130 هکتار رسید که امیدوارم روند مزبور قبل از افتتاح رسمی دریاچه متوقف شود تا سرانجام بتوان چیز خیس ِ قابل رؤیتی را در غرب تهران مشاهده کرد!

    اما این همه تاریخ‌ها و اعداد متفاوت را که در مورد مساحت و زمان آبگیری یک چالاب کوچک دست‌ساز وقتی می‌بینیم، حال مان خوش می‌شود! زیرا یاد می‌گیریم دیگر خیلی از این که هنوز در مورد دریاچه ارومیه به یک مساحت و تراز بوم‌شناختی یکسان و مورد توافق دست نیافته‌ایم، ناراحت نشویم و از کوره درنرویم! نه؟

    از این پرانتز شیطنت‌آمیز طنازانه که بگذریم! می‌رسیم به بیان یک هشدار جدی در مورد ساخت این آبگیر مصنوعی.

    پیش‌تر در باره تالاب شورابیل در جنب شهر اردبیل گفته بودم که چگونه در اثر انتقال آب از رودخانه آب شیرین بالاخلو یا بالیخلو به این تالاب آب شور و تبدیل ماهیتش به یک برکه آب شیرین، پشه کولکس در آن منطقه طغیان کرد و معضلات فراوان محیط زیستی و بهداشتی فراهم ساخت.

    جمعه گذشته، 19 خرداد ماه هم وقتی به بالادست سد گُتوند علیا در شمال خوزستان رفتم، مشاهده شد که شمار جمعیت پشه‌ها به شدت در منطقه در حال افزایش بوده، به نحوی که بسیاری از اهالی بومی منطقه، به ویژه کودکان در معرض نیش آنها قرار گرفته و ناراحتی‌های پوستی آشکار پیدا کرده‌اند.

    چنین است که اینک خواستم از همین تریبون درویشی خودم در سرزمین مجازی وبلاگستان سبز، به جناب قالیباف و دوستان‌شان تذکر دهم که آیا در جریان مطالعات و ارزیابی‌های محیط زیستی ساخت این دریاچه، به نحوه‌ی مدیریت این بحران احتمالی هم اندیشیده شده است و یا این که مردم ساکن در منطقه 22 تهران از هم‌اکنون باید در فکر خرید و انبار کردن انواع و اقسام پشه‌کش‌های شیمیایی و برقی و اتمی و … باشند؟! به ویژه این موضوع از آنجا حایز اهمیت بیشتر می‌تواند باشد که دریاچه در ابتدای دالان غربی تهران بزرگ جانمایی شده، جایی که جهت باد غالب هم از باختر به سوی خاور است و این امکان وجود دارد که دامنه اثربخشی پشه‌ها از حد معمول فراتر رفته و به مرکز شهر نزدیک‌تر شود.

     پس نوشت:
البته فراموش نکنیم که همچنان اعتقاد دارم که اگر در ساخت و مدیریت این پروژه، همه‌ی نکات لازم فنی و محیط زیستی دیده شده و به درستی پایش گردد (به ویژه مسأله تأمین آب آن از طریق سامانه‌های بازچرخانی آب)، می‌تواند مرهمی باشد برای تمدد روانی مردمان شهری که از دود و غبار جان‌شان به لب‌شان رسیده است. پس مواظب باشیم تا این فرصت به تهدیدی جدید بدل نشود! همین.

گزارش 4 ساعت گفتگو با شهردار تهران در باره محیط زیست!

ساعت 15 روز سه شنبه، 22 تیرماه 1389، تالار کنفرانس مرکز مطالعات و برنامه‌ریزی شهر تهران، میزبان جمعی از صاحبنظران و نخبگان حوزه محیط زیست ایران بود تا در فضایی متفاوت به بیان مهم‌ترین دردهای محیط زیست تهران و ایران بپردازند. به ویژه آن که این بار عالی‌ترین مقام شهری پایتخت، دکتر محمّدباقر قالیباف به همراه دوتن از معاونینش (دکتر عسگری‌آزاد، معاون تحقیقات برنامه‌ریزی و توسعه و دکتر حسین کلخورانی، معاون خدمات شهری)، حاضر بودند تا به سخنان 18 نفر از فعالان محیط زیست گوش دهند و جوابگو باشند.
عنوان این نشست: «نقش محیط زیست در توسعه پایدار شهر تهران» بود و آن 18 نفر عبارت بودند از آقایان دکتر: علی یخکشی (استاد دانشگاه)، مجید مخدوم (رییس انجمن ارزیابی محیط زیست ایران)، اسماعیل کهرم (استاد دانشگاه)، حسن علی لقایی (استاد دانشگاه)، محمّد سلطانیه (استاد دانشگاه و مسئول سابق دفتر تغییر اقلیم سازمان حفاظت محیط زیست)، حجت (استاد دانشگاه و معاون اسبق انسانی سازمان حفاظت محیط زیست)،  نبی بیدهندی (رییس دانشکده محیط زیست دانشگاه تهران)، امیر حسین چرخابی (عضو هیأت علمی پژوهشکده حفاظت خاک و آبخیزداری)، مجید شفیع‌پور مطلق (استاد دانشگاه تهران)، بهلول علیجانی (اقلیم‌شناس)، جلال‌الدین شایگان (استاد دانشگاه صنعتی شریف)، سیّد محمود شریعت (استاد دانشگاه)، عبدالرضا کرباسی (مدیرعامل سازمان بهره‌وری انرژی‌های ایران)، هومان لیاقتی (رییس پژوهشکده محیط زیست دانشگاه شهید بهشتی)، محمّد حسن پیراسته (مسئول فنی کمیته محیط زیست شورای شهر تهران)، داریوش کریمی (عضو هیأت علمی سازمان تات) و خانم دکتر اردلان (از وزارت نفت).
و البته نمی‌دانم چگونه محمّد درویش هم آنجا بود؟!
برخی دیگر از حاضرین در این نشست سبز، عبارت بودند از آقایان دکتر برهان ریاضی، صدرالدین علی‌پور، برقعه‌ای، ، شفیع پور، خویی، هادی حیدرزاده، سید محمّد مجابی ، غیاث الدین ، امیر حسن جعفری و وحید نوروزی.
در باره‌ی این نشست و مهم‌ترین فرازهای آن، به ویژه پژواک حیرت‌انگیز و امیدبخش شهردار تهران و سخنان جالب ایشان، بیشتر سخن خواهم گفت. اما تا آن زمان، اشاره کنم به یکی از آمارهایی که هادی حیدرزاده، مرد سبز کابینه‌ی شهردار در طول 5 سال گذشته ارایه کرد: این که در سال 1388، هوای تهران در 40 روز از سال در شرایط ناسالم قرار داشت و این در حالی است که استاندارد آن فقط یک روز در سال است!
نگارنده هم تلاش کرد تا بر روی دو نکته پای فشارد: نخست آن که اگر قرار است در اندیشه‌ی پایداری تهران باشیم، باید به پاسداری از مواهب طبیعی آن در کوهستان‌های شمالی و دشت‌های جنوبی‌اش، بیش از پیش همت گماریم. متأسفانه روند رشد شاخص‌ها و شناسه‌های بیابان‌زایی در دامنه‌های جنوبی البرز تا دماوند آشکارا ملموس است و به بهانه‌ی انواع عملیات تکنوژنیک مانند جاده‌سازی، سدسازی و معدن‌کاوی، مهم‌ترین منابع تولید و ذخیره آب تهران در حال متلاشی شدن است. به آقای قالیباف متذکر شدم که چرا باید در برابر تاراج دماوند با شتاب 500 کامیون در روز سکوت کنیم؟ مگر نه این است که دماوند، نماد غرورآفرین سرزمین و طبیعت ایران است؟ همچنین آمارهایی از افت سطح آب زیرزمینی و نشست زمین در جنوب تهران هم ارایه کردم.
اما دومین نکته‌ای که به آن پرداختم و ظاهراً بسیار مورد توجه آقای قالیباف قرار گرفت، وضعیت روزنامه همشهری، به عنوان نخستین روزنامه محیط زیستی ایران و آینه تمام‌نمای عملکرد شهرداری تهران بود. پرسیدم چرا نباید محیط زیست یک صفحه ثابت روزانه در همشهری داشته باشد؟ و مهم‌تر آن که چرا روزنامه‌ی همشهری حاضر نیست تا هیچ نوع انتقادی از عملکرد شهرداری تهران در حوزه محیط زیست را انتشار دهد؟ می‌خواهم بدانم: این دستور شماست یا نوعی خودسانسوری است و یا …؟
اشاره کردم که تیم حرفه‌ای و کاری روزنامه همشهری در بخش محیط زیست باید تقویت شود و باید بتواند عملکرد هر سازمانی را در این حوزه به نقد بکشد؛ به ویژه اشاره کردم به ماجرای پرسروصدای تخریب جنگل وردآورد که همشهری کاملاً در باره‌ی آن سکوت کرد!
شهردار هم پاسخ داد که من این موضوع را حتماً پیگیری خواهم کرد و بارها به مسئولین همشهری گفته‌ام که نخستین نهادی را که باید مورد نقد قرار دهید، همین شهرداری تهران باید باشد.
ضمن خسته نباشید به سید محمّد مجابی عزیز که در برپایی و اداره‌ی این جلسه بسیار کوشید و آرزوی تداوم چنین نشست‌هایی، تلاش خواهم کرد تا در یادداشت‌های بعدی به برخی دیگر از ماجراهای این نشست کم‌نظیر بپردازم.
ادامه دارد …