روز دوشنبه (22 آذر 1389) سعدالله زارعي – نويسنده يادداشت روز كيهان – در صفحه 2 اين روزنامه واقعيتي را نوشت كه برخی از طرفداران و فعالان محيط زيست در ايران را شگفتزده یا خشمگين كرد. او نوشت: «بخش وسيعي از جنگلهاي اطراف شهر بندري- صنعتي «حيفا» چندين هفته در آتش ميسوخت. در اين ماجرا 41 يهودي كشته شدند. در اين آتش سوزي 50 هزار مترمربع و 5 ميليون درخت از بين رفتند. رژيم صهيونيستي با وجود آنكه مدعي است داراي چهارمين نيروي هوايي در جهان است، نتوانست كاري را از پيش ببرد تا اينكه پس از هفتهها 12 كشور امكانات اطفاء حريق خود را به اين منطقه صنعتي گسيل كردند و موفق به مهار آتش شدند. اين ماجرا يك سؤال جدي را در ذهن يهوديان ساكن فلسطين اشغالي پديد آورد؛ آيا رژيمي كه قادر به دفاع از جنگلها نيست، ميتواند در روز حادثه از جان شهروندان دفاع كند. هزينه اين حادثه- بر اساس برآورد هاآرتص- تا سالها قابل جبران نيست … »
خُب بياييم يكبار ديگر و فارغ از اين كه نويسنده اين مقاله كيست و يا در چه روزنامهاي انتشار يافته است، محتواي سخن را بررسي كنيم. در اين يادداشت، يك پرسش مطرح شده است كه از قضا من هم با سعدالله زارعي موافقم كه بسيار “جدي” است. او ميپرسد: آيا رژيمي كه قادر به دفاع از جنگلها نيست، ميتواند در روز حادثه از جان شهروندان دفاع كند؟
به ديگر سخن، آقاي زارعي دارد هشدار ميدهد كه ناتواني يك دولت در حراست از رويشگاههاي طبيعيشان، ميتواند نشانهاي مستدل از ناتواني مديريتي بزرگتر و مهمتري باشد.
اين واقعيتي است كه گمان نبرم هيچ يك از طرفداران محيط زيست با آن مشكل داشته باشند. حتا بر بنياد محتواي غرورآميز و مترقي اصل 50 قانوني اساسي خودمان، چيزي كه ضامن حيات اجتماعي رو به رشد مردم ايران را فراهم ميآورد، همانا حفظ محيط زيست است و بنابراين، دولتي كه توانايي پاسداري از مواهب طبيعي سرزمينش را نداشته باشد، درحقيقت حيات اجتماعي رو به رشد مردمش را مختل كرده است.
از اين رو، به نوبهي خود از روزنامه كيهان قدرداني ميكنم كه نشان داد توجه به ملاحظات محيط زيستي تا چه اندازه برايش مهم است؛ آنقدر كه برايش مهم نيست كه ممكن است اين استدلال مانند يك تيغ دولبه، دولت متبوع و حامي خودش را هم به چالش بگيرد!
در حقيقت، وقتي سوختن 50 هزار متر مربع يا 5 هكتار از يك جنگل، ميتواند نشان دهندهي عجز يك دولت در حفاظت از شهروندانش تلقي شود و صراحتاً تأکید گردد که هزینه این حادثه تا سالها قابل جبران نخواهد بود؛ سوختن 40 هزار هكتار از جنگلهاي ايران در طول سال جاري هم بايد به عنوان يك نقطه ضعف پررنگتر در كارنامه دولت دهم به شمار آيد که انتظار میرود جبرانش هم قاعدتاً زمان به مراتب بیشتری را بطلبد. واقعیتی كه بايد به دليل جسارت و صداقت خبري، بيان آن را در روزنامهاي كه همواره به عنوان حامي دولت از آن نام برده ميشود، گامی به جلو دانست و بابت انتشارش به كيهانيان تبريك گفت. باشد که اين نگاه منتقدانه و دلسوزانهي محيط زيستي در مهمترين ارگان جناح طرفدار دولت استمرار و دوام داشته باشد.
پسین گفتار:
توجه كنيم كه اگر هدف روزنامه كيهان و نويسنده يادداشت روز آن، توجيه و لاپوشانی دلايل ناتواني دولت در مهار آتشسوزيهاي اخير در شمال و غرب كشور بود، بايد بر روي اين بند از خبر تأكيد ميكرد كه: وقتي دولتي مانند اسراييل كه صاحب چهارمين قدرت هوايي جهان است، در مهار آتشسوزي در 5 هكتار از جنگلهايش درميماند و مجبور به قبول كمك از 12 كشور جهان ميشود تا بعد از چند هفته آن را خاموش كند؛ ديگر چه جاي خرده گرفتن به دولت جمهوري اسلامي ميماند كه يكه و تنها دارد آتش افتاده بر جان جنگلهاي چند صدهزارهكتارياش را در شمال و غرب كشور و با كمترين امكانات ممكن اطفاء ميكند؟
اما میبینید که اصلاً به این جنبه از موضوع توجه نکرده است!
البته شايد شما خوانندهي گرامي در اينجا اين پرسش را مطرح كنيد كه اگر سعدالله زارعي در چنين مقطعي، اين استدلال را مطرح كرده و روزنامه كيهان هم به آن اجازه انتشار در بهترين و پربينندهترين صفحهاش داده است، براي آن بوده كه نهتنها اصلاً روحش هم از آتش سوزي يك ماه اخیر در جنگلهاي گلستان و مازندران و گيلان و كردستان بيخبر بوده؛ بلکه اصولاً در جریان روند تخریب محیط زیست کشور متبوع خودش هم قرار ندارد و یا اگر هم قرار دارد، برایش چندان اهمیت استراتژیکی – دست کم همپای سوختن 5 هکتار از جنگلهای فلسطین اشغالی – ندارد. وگرنه هرگز چنين گافي نميداده است! میداده است؟
كه البته در آن صورت، نگارنده مجبور است به شما بگويد: بس كنيد تئوري توهم توطئه را!
مگر نميبينيد كه كيهان هم دارد سبز ميشود! نميشود؟
کافی است نگاه کنید به موضوع جنگلزدایی سال گذشته در پارک جنگلی وردآورد تهران تا ماجرا دستگیرتان شود!
و ماجرا این است: آنجا که منافع ما ایجاب کند از هر نوع چماقی، حتا چماق محیط زیستی برای نشان دادن ناتوانی دشمنانمان سود میبریم؛ و آنجا که منافع ما ایجاب نکند، معلوم است که نباید برای موضوعات بیاهمیتی چون تجاوز به باغ گیاهشناسی نوشهر، تداوم آتش سوزی جنگلها، فرونشست زمین در اردبیل، همدان و فارس، خشک شدن دریاچه ارومیه و سرانجام، نابودی بختگان، پریشان، ارژن، مهارلو، گاوخونی، هامون، طشک، کمجان، نایبند، نخلستان های اروند کنار، پارک ملّی کویر و … خاطر همایونی دولت خدوم را مکدر کرد!
فقط کاش دوستانی که با نگاه ابزاری به محیط زیست در رسانههای خویش مینگرند، یادشان باشد که خدای ناکرده ممکن است برخی از مخاطبین آنها آدمهای کمخردی نباشند و بتوانند به راحتی فرق یک حامی واقعی محیط زیست را از یک حامی مجازیاش تمیز دهند!
باور کنید این طبیعت وطن است که دارد می میرد و نیاز به توجه واقعی دارد؛ چرا دل شما برای طبیعت وطن نانگران است؟
بر کوه دگر نه برف ماندست و نه یخ خشکیده گل و نه آب باشدش، آوخ
به محمد:
همیشه خوش خبر باشی رفیق …
دست مریزاد و خسته نباشی.
.
از بابت کم لطفی دوستان کیهانی هم شرمنده … شما ببخشید … کارشون زیاده اونا … باید به امورات همه دنیا برسند؛ وقت برای خودمون کم می آورند! نمی آورند؟
در ضمن خونه اشکار یه ذره تا همدان فاصله اش زیاده! می ترسم تا برسه به تنکابن روبری پمپ بنزین مرکزی شهر، از دهن بیافته؛ یا یکی به دهن بگیردش!!
درود …
امیر جان:
اوامرتان را بر خلاف رویه حاکم در مهار بیابان زایی اطاعت کردیم!
چه کنیم دیگر، می گویند: رییس باید هوای ذی حسابی را داشته باشد و رییس جمهور هم هوای وزیر دارایی اش را!
درود …
خب قبله عالم! ديگر مجبورم بدون كوچكترين سوالي تمام اوامر شما را بدون و چون و چرا اجرا كنم و رنجنامه و اينجور چيزها هم بعد استعفاي احتماليم برايتان ننويسم!
ولي خب خودمونيم اگر مي موند امكان داشت جوليان آسانژ بعد از آنكه از زندان و با قرار وثيقه توانست خودش را رها سازد بر عليه دايي جان از آن استفاده كند. نه؟
هم آره و هم نه!
چون ممکنه اونقدر در تهیه مبلغ وثیقه تعلل کنه که بخوره به نخستین روز طرح تحول اقتصادی و اونوقت دیگه هرگز نمی تونه از پس تورمش بر بیاد! می تونه؟
البته در عين حال به عنوان يك مشاور اقتصادي و در تأييد حرفهاي حضرتعالي بايد بگويم به شرطي كه بالاخره اين طرح تحول اجرا بشه و پيش تورمش ترتيب ايشان را نده.
فعلن شب به خير.
با کمینگاه “پیش تورم” کاملاً موافقم!
شب خوش …
گرچه من هم همیشه با خودم آرزو می کنم که ای کاش می توانستم این بخش از کره زمین را از جا بکنم و با خودم به ایران ببرم تا هموطنان و دوستانم هم بتوانند از آن لذت ببرند ولی بعد به این نتیجه می رسم که طبیعت کشور ما خود می تواند به مراتب زیباتر از این باشد البته اگر ما آن را به دست خودمان نابود نکنیم. عکس هایی از جنگل های اطراف رامسر گرفته ام که وقتی به همکاران امریکایی خود نشان می دهم دهانشان باز می ماند و می گویند که ما می خواهیم بیاییم و از آنجا را از نزدیک ببینیم. من هم مجبورم جوابشان را چنین بدهم که فعلا صبر کنید تا اگر چند سال دیگر شرایط مساعدتر شد خبرتان کنم!
تازه طبیعت زیبای کویر و شهرهای جنوبی و کوهستانهای آذربایجان هم که جای خودش را دارد و می تواند هر گردشگری را مجذوب کند.
http://71.18.96.126/temp_image/pics/1285608.jpg
http://71.18.96.126/temp_image/pics/1285979.jpg
http://71.18.96.126/temp_image/pics/1286089.jpg
http://71.18.96.126/temp_image/pics/1286170.jpg
http://71.18.96.126/temp_image/pics/2575055.jpg
در مورد باغ وحش سنفرانسیسکو هم تنها چیزی که شنیده ام این است که ببر آنجا دو بار فرار کرده است و در مرتبه اول یک نفر را زخمی کرده و در بار دوم دیگری را کامل نوش جان کرده است و در همان تعقیب و گریز اشتباها توسط پلیس کشته شده است.
اشکار جان لطفا صدایش را در نیاور که نژاد این ببر ایرانی بوده است چون می گویند که این ببر سیبری است و ما هم فقط همین را کم داریم که این ببر امریکایی خوار را هم به ما نسبت دهند.
http://en.wikipedia.org/wiki/San_Francisco_Zoo_tiger_attacks
سلام.من هم در خاتمه روی سخنم را در ابتدا با برادرمان اقای زارعی است. همانطور که خود شما مرقوم داشته اید ، 12 کشور از جمله مصر ،یونان ،قبرس،فرانسه . روسیه ،ایتالیا،ترکیه با فرستادن هواپیما در مهار این اتش سوزی به رژیم صهیو نیستی کمک کرده اند. با تشکر از شما که فضای سبز را به کیهان اوردید ،ولی برادرم فقط یک سوال از شما دارم، چرا حتی یک کشور از این دوازده کشور در مهار اتش سوزی به ما کمک نکرد ? حالا خوب است که تبلیغات ترکیه بر علیه اسراییل گوش فلک را کر کرده،وگرنه لابد تمام اب دریای سیاه را روی سر اسراییل میریخت. سخن دومم با نخست وزیر ترکیه است.جناب اقای اردوغان،برادر مسلمان من که ژست تبلیغاتی شما در کنفرانس کذایی و ننشستن شما در کنار شیمون پرز، جوانه امیدی در دل برخی زده بود.چه را باور کنیم ، دم خروس یا قسم حضرت عباس را ? ای کاش فقط یک دبه بیست لیتری ( از همانها که تصویرش را در وبلاگ اقای درویش دیدیم ) اب روی جنگل های اتش گرفته ایران کشور همسایه مسلمان خویش می ریختید ،تا دل سوخته من هم خوش شود و به کلماتی چون کمک ، مسلمانی، انسانیت، باوری دوباره کنم !!!! و سخن سومم با شما اقای درویش و دوستان است. اقای نتا نیا هو نخست وزیر رژیم صهیو نیستی این اتش سوزی را بی سابقه و فاجعه ای بزرگ دانست . ایا یک نفر از شما کلمه ای ، سخنی از رییس جمهور محبوب و عزیز ما در مورد اتش سوزی های اخیر شنیده ? اگر ، اری، لطفا مرا هم در جریان بگذارید، تا نیرویی دوباره بگیرم. اخر تا انجا که من میدانم، همیشه در هنگام بروز دشواریها و مصائب ملی، روسای جمهور کشور بلا دیده هستند که با پیام همدردی و تسلیت به ملت خود، سعی در تقویت روحیه ملی دارند. ایا از بین رفتن 40 هزار هکتار جنگل با نادر ترین بافت گیاهی،جانوری، انهم در کشوری که بخاطر شرایط اقلیمی اش، دوباره سازی این جنگلها و ترمیم خسارات وارده به ان سالها وقرنها ادامه می یابد . و در مواردی شاید هم اصلا امکان جبران نباشد، یک مصیبت و فاجعه ملی نیست ?
پرسش های حقی را مطرح کرده ای که می دانی اغلب آنها بی پاسخ است. البته اردوغان اگر برای کمک به ایران نیامد، اما برای کمک به مهار آتش در اسراییل رفت، به این دلیل بود که از سوی ایران دست نیازی دراز نشد و مدام مسئولین می گفتند: آتش سطحی و شعله ای و تحت کنترل است! و البته کسی هم نپرسید چرا این آتش سطحی به سوختن 40 هزار هکتار از رویشگاه های جنگلی ما منجر شد؟!
در ضمن من هم از آقای احمدی نژاد هم هیچ سخنی در باره آتش سوزی در جنگلهای ایران نشنیدم.
درود …
به آرش از سانفرانسیسکو:
آنچه که برایم جالب است، نوع مماشات مردم و مدیران شهری با گونه های درختی شان است. این که حاضرند حتا یک جاده را به دلیل وجود یک درخت، ناقص کنند. این آن چیزی است که برای ما در ایران شگفت آور است. نگاه کن که در ماجرای جنگل های لویزان، چگونه آقای قالیباف به راحتی دستور قطع هزاران درخت 30 ساله را صادر کرد و از اقدام خودش هم همچنان دفاع می کند؛ در صورتی که آن جاده باید از مسیر دیگری عبور می کرد که چندین خانه بدون سند و مدرک در آن بنانهاده شده بود.
.
درضمن، قتل آن ببر آمریکایی خوار چه هنگام رخ داده است؟
شاید همچنان بتوان برایش مراسمی گرفت! نه؟
درود …
بله. متاسفانه در ایران فجایع زیست محیطی زیادی رخ می دهد که جرم آن در امریکا می تواند سالها حبس باشد.اگر کسی به درختان آسیب برساند علاوه بر جریمه های نقدی و کیفری او را مجبور می کنند که دوره های روان درمانی خاصی را بگذراند تا علت کار او مشخص شده و درمان گردد. دیگر نمی دانم که محکومیت دستور قطع هزاران درخت سی ساله چقدر است و احتمالا یک نوع جنایت جنگی و یا نسل کشی محسوب می شود و روان شناس ها هم بعید است که بتوانند کار مفیدی بر روی او انجام دهند.
در امریکا در بیشتر جاهایی که دستمال, کاغذ و یا هر نوع مواد مصرفی چوبی وجود دارد نوشته اند که با صرفه جویی خود جان یک درخت را نجات دهید و انسان با دیدن این موارد در می یابد که آنها در مجموع گیاهان را هم مثل دیگر گونه های حیات زنده می دانند و برای آنها ارزش قائل می شوند.
البته یک نکته کیهانی هم اضافه کنم که متاسفانه هزینه چنین کیفیت اجتماعی, فرهنگی, سیاسی, اقتصادی و حتی زیست محیطی را مردم بدبخت امریکای لاتین و یا دیگر کشورهایی پرداخت کرده اند که سالیان دراز تضمین کننده سود کمپانی های غول پیکر امریکایی بوده اند.
آن ببر هم در 25 دسامبر سال 2007 کشته شد و هفته دیگر سالگردش است. در لینکی که در زیر آن گذاشته ام می توانید جزئیات بیشتر آن را بخوانید.
من دیگر زیاد حرف زدم. روز شما و شب من بخیر
پس هیچی دیگه! سالگردش هم گذشته است … هر چند شاید هنوز بشود تا 9 روز دیگر برای سومین سال هلاکت ناجوانمردانه اش کاری کرد! به هر حال، اگر پلنگ های ما در بالای دکل های برق به دنبال تابوتی امن برای خود می گردند، ظاهراً خیابان های سانفرانسیکو هم به قتلگاه ببر مازندرانی ما بدل شده است!!
.
در مورد طی دوره های روان درمانی واقعاً موافقم. زیرا در اینجا نه تنها درختان را قطع می کنند، بلکه می آیند و با افتخار مصاحبه کرده و از عمل خویش در راستای سهولت تردد یا کاهش خرافه گری و مقدس نمایی!! دفاع هم می کنند!
.
شب تو هم خوش رفیق سانفرانسیسکویی من!
درود.
هر نوشته و گفته ای را باید در شرایط تاریخی خودش مرد بررسی قرار داد.
این گفته بخشی از رجز خوانی پهلوانان عرب است چیزی که در فرهنگ ما مرسوم نبوده. اعراب برای یکدیگر شعر می خوانده و دلاوری ها و نترسی های خود را به رخ طرف میگشیده اند. در اینکه منظور بازی با مرگ در کلام عباس چه بوده است را باید در شبه جزیره 1400 سال قبل جستجو کرد (خیلی هم به ما ربطی ندارد)
به نظر من تحلیل این بخش از خطبه عباس را میتوان در این راستا جستجو کرد. این یک رجز است و یک اعلام حمایت و ارادت نسبت به حسین. و چیز دیگری از این خطبه بیرون نمی اید.
اگر حسین را از این خطبه بگیریم عباس حرفی برای گفتن ندارد و یا گفته های او با یک عرب جاهلی فرقی نمیکند.
اما تنها بر طبل خشونت کوفتن نیست. حسینزبان منطق را پیش تر گفته بود. و قتی با تحدید رو به رو شد انگاه زبانهای حمایت از حسین هم زبانی غضب ناک شد.
دین خطبه عباس خود را همچون علی برای پیامبر معرفی می کند.
پیامبر و علی دو روی یک سکه بودند. ولی پیامبر به رئفت شهرت یافت و علی به شمشیر.
زنده باشی عباس جان و ممنون از روشنگری هایت.
درود …
با اجازه آقای درویش
به برادرم جناب رسول زاده بیدگلی
“حسین بیشتر از آب تشنه لبیک بود
حسین تشنه ی آب نبود، تشنه ی شناخت بود. میخواست بداند آیا کسی خارج از ادای کلمات، فهمیدعمق دعای عرفه را؟؟
کسی فهمید چرا عرفات ناتمام ماند و به منا نرسید؟
کسی فهمید چرا حسین نه در منا که در نینوا به قربانگاه رفت و ثار اله شد؟
حسین تشنه ی آب نبود، تشنه ی لبیک بود و فهم و تفکر و معرفت ما از دین و اعتقادش، که برایش جنگید، و عقل آبی بودا را به عقل سرخ سهروردی پیوند زد و به خدایش هدیه کرد.
حسین رویش درخت عصیانی بود که از پستی این دنیای کوتاه تا ماورا سر برداشت…
حسین بیشتر از آب تشنه ی لبیک بود، اما افسوس که بجای افکارش، زخمهای تنش را نشانمان دادند… و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند
حسین وارث آدم- زنده یاد دکتر شریعتی”
برادر خوبم
شما فکر نمیکنید به جای ذکر خطبه های ائمه، بهتر باشه حسین و افکارش رو با مفاهیم جدید این روزگار پیوند بزنیم و از نو بشناسیم؟
از ذکر مصیبت و خطبه ی ائمه در کربلا تا حالا چیزی به دین و دینداری اضافه نشده و تا آخرت اضافه نخواهد شد.
در این که بزرگترین درد امام حسین (ع) “بی آبی” نبود، بلکه تنهایی بود، شکی ندارم.
بل در این شک دارم که آیا تنهایی امام حسین در طول همه ی این سال ها، واقعاً کمتر شده است؟!
من واقعا از دوران جاهلیت اعراب در عجبم که چگونه از آن محیط جهل زده یک زن تنهای تاجر بسیار موفق و ثروتمند و صاحب اعتبار و کمالات و باسواد همچون حضرت خدیجه بیرون می آید و شاعره های صاحب نام و افراد با نفوذ سیاسی زیادی از زنان وجود داشته اند. ولی اکنون که دوران جاهلیت به پایان رسیده است و 1400 سال هم از آن گذشته است نه تنها یک زن صاحب نام عرب وجود ندارد بلکه هنوز هم یک زن عرب باید برای بیرون رفتن از خانه از یک مرد اجازه بگیرد. هر چه فکر می کنم نمی فهمم که چه ارتباطی بین جهالت و زن وجود دارد.
می بینم که بدخواب شده ای آرش جان! نشده ای؟
با این وجود، پرسش هایت اغلب رنگ زندگی و پویایی و دگردیسی و تسلیم نشدن دارند … همانگونه که نرودا زنهارش را داده بود:
.
.
به آرامی آغاز به مردن میكنی
اگر برده عادات خود شوی،
اگر همیشه از یك راه تكراری بروی،
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی،
اگر رنگهای متفاوت به تن نكنی،
.
خوشحالم که تو هرگز آغاز به مردن نمی کنی!
درود …
پنجشنبه، 25 آذر ماه 1389 برابر با 2010 Thursday 16 December
احتمال آتش سوزی مجدد در جنگل های مازندران
خبرگزاری مهر: مدیرکل مدیریت بحران مازندران با اشاره به پایان عملیات اطفا حریق در جنگلهای شرق، مرکز و جنوب استان گفت: با توجه به گرم شدن هوا، احتمال آتش سوزی مجدد در جنگلهای مازندران وجود دارد.
هادی خنجری افزود: روز گذشته به اتفاق مدیرکل منابع طبیعی منطقه ساری از بخشهای جنگلی شرق مازندران بازدید کرده تا در صورتی که آتشی بر روی کنده ای بوده را با همکاری پرسنل منابع طبیعی خاموش کنیم.
وی با اشاره به تعطیلات آخر هفته از مردم خواست در صورتی که به دامن طبیعت و جنگلها رفته از آتش زدن برگ خشک برای آتش سوزی خودداری کنند.
خنجری اظهار داشت: مردم اگر اقدام به روشن کردن آتش می کنند پیش از ترک جنگل از خاموش کردن آتش مطمئن شوند.
وی از شهروندان خواست تا از رها کردن ته سیگار و کبریت افروخته در جنگل خودداری کنند و از حاشیه نشینان در جنگلهای استان خواست از آتش سوزی های غیرضروری علف های هرز خودداری کنند.
مدیرکل مدیریت بحران مازندران با اشاره به گرم شدن هوا از امروز تا روزهای آتی، احتمال وقوع مجدد آتش در مناطق جنگلی استان را دور از انتظار ندانست.
وی با قدردانی از مردم به واسطه اطفا حریق افزود: ماموران و مسئولین به تنهایی توانایی مهار آتش را نداشتند.
خنجری همچنین وضعیت تردد در جاده های مازندران را روان دانست و افزود: تاکنون هیچ گزارشی مبنی بر وقوع حادثه جرحی یا فوتی در جاده های استان اعلام نشده است.
چگونه سخنان اقای خنجری را برای خودم معنا کنم، ایا باز هم باید منتظر فاجعه بود ?خدا به فریاد درختان و جانوران برسد.
چه عکس زیبایی گذاشتین آقای درویش
کاش کمی بزرگتر بود… این جوجه کبوتر رفتارش مثل نسل جدید ماست که لقمه هایی گاه بزرگتر از دهان پدران و مادران شون برمیدارن؟ نه؟
دقیقاً همین طوره …
و مهم تر این که تسلیم نشده و نمی ترسند از بزرگی ظاهری رقیبان!
این خیلی مهم تره! نه؟
درود …
به میری:
متاسفانه پاسخ پرسشت مثبت است و هنوز هیچ تضمینی وجود ندارد که پرونده آتش سوزی جنگلها در سال 89 پایان یافته باشد.
درود.
امروز اینجا چه خبره؟
—
من گنجشکهای زیادی را دیدم که سر به سر زاغها میگزارند (زاغها از شکارچیان جوجه گنجشکها هستند) . من گنجشکهای زیادی را دیده ام که دنبال قمره ها کرده اند و نیز دنبال کبوتر ها.
مهم کوچکی نیست.
—-
فلورای عزیز بسیار خرسندم که بنده را لایق توجه دانستید. بیشتر خرسند خواهم شد اگر به وبلاگ حقیرانه من و وبلاگ بروبچه های کتابخانه نیز سری بزنید.
من هم کلیات با شما هم عقیده ام.
ولی به نظر من دوره نگاه به دین و ایین ها از منظر سنتی که هیچ حتی از منظر شریعتی هم گذشته است. نسل جدید دیگر نه به چشم سنتی و نه به چشم شریعتی به دین و مذهب می نگرد. نسل جدید دنبال مسائل دیگریست.
امیدوارم که دوسداشتن طبیعت و شناخت دنیای پیرامون و تلاش در حفظ میراث طبیعی هم جایگاهی هرچند کوچک در ذهنیت نسل تاثیر گذار فردا داشته باشد.
بله مهم کوچکی نیست و اصلاً، هر کوچکی، کوچک نیست! هست؟
این که تو چنین گنجشک هایی را دیده ای، نشانه خوبی از آرامش توست عباس جان! زیرا باید اعتراف کرد که بسیاری از ما، در عین دیدن، چنین صحنه هایی را نمی بینیم! می بینیم؟
.
و هیچکس سر یک مزرعه
زاغچه ای را جدی نگرفت …
.
درود و آمین.