امروز مصاحبه ای از دکتر کاظم ندافی، رییس مرکز سلامت محیط و کار وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در ایران صدا منتشر شد که در آن پرده از رازی آشکار! رونمایی شد!!
ایشان گفتند: با پیگیری های مصرانه وزارت بهداشت و با اقدامات وزارت نیرو 40 حلقه چاه با نیترات بالا در جنوب تهران از چرخه استفاده خارج و مشکل آلودگی در این مناطق تا 90 درصد مرتفع شد.
این خبر نشان می دهد که گفته های دکتر شایگان که پیش تر آن را انعکاس دادم، درست بوده و استاندار تهران شرط را باخته است! نباخته است؟
جالب اینجاست که اعلام شده تا 90 درصد مشکل حل شده! یعنی هنوز مشکل آلودگی آب شرب تهران وجود دارد؛ این در حالی است که شش دستگاه پیشرفته اسمز معکوس برای تصفیه آب مناطق جنوبی تهران هم خریداری شده که هر کدام از آنها می تواند غلظت نیترات سه چاه را کاهش دهد.
مشروح این گفتگو را می توانید در این نشانی بخوانید و گوش دهید.
در ضمن اگر حوصله خندیدن دارید، ماجرای آخرین رکورد شکنی جهانی تهرانی ها را هم اینجا در 10 دقیقه و 48 ثانیه بشنوید!
چه افتضاحی !
بذارینش بالاترین استاد
مگه در بالاترین عضو هستی؟!
اگه عضو بودم که خودم تو گذاشتن استادم مهندس !
:D
اتفاقا من هم برای همین شک کردم!!
ha ha ha ha ha
Asheghetoooooooooooonam
سلام، چندی پیش حکایتی راجع به مشکل الودگی اب یکی از روستاهای جنوب تهران بنام اسماعیل اباد خواندم.وبعد که به تاریخ درج ان نگاه کردم، متوجه شدم این مسئله مربوط به زمانی است که خانم ابتکار رییس سازمان محیط زیست بوده، یعنی سالها پیش. و در همین رابطه هم او تقاضای کمک جهانی از نقطه نظر مادی کرده بود.خوب پس این پول چطور هزینه شد که الان که سال 89 است وتقریبا 5 یا 6 سال از زمان دریافت ان میگذرد .هنوز جنوب تهران مشکل الودگی اب دارد ?
حقيقتش من در جريان كامل اين كمك نيستم. اما مي دانم كه براي ساخت شبكه فاضلاب شهري در تهران كمكهاي جهاني خوبي دريافت شده است كه آن پروژه نيز هنوز به اتمام نرسيده است!
درود …
با سلام
عجب ماجراهایی دارند این چاههای آب. ماجرای جدید و قابل تامل را در وبلاگ من بخوان مهندس
بله دكتر جان …
اين موضوع بسيار خطرناك است و من دارم اطلاعاتي را از طريق مهندس بلورچي در سازمان زمين شناسي كشور جمع مي كنم تا به زودگي گزارشي را انتشار دهم.
درود و ممنون كه پيگيري مي كنيد.
درود…
پس بیخود نیست که میگن آب تهران مثله آب معدنی می مونه!!!
دقيقاً … شايد هم با كيفيت تر!!
با درود-کامنت خصوصی
…
خدا رحم كند به ما با اين پنهان كاري هاي بسيار در وضعيت آب كشور. معلوم نيس كي داره حدمجاز املاح آب را تعيين ميكنه. حتما اين وظيفه به سازمان استاندارد ايران تفويض شده. در مشهد كيفيت آب اونقدر پايينه كه اگر يه مقدار رنگ آب بهتر بشه مردم ميگن عجب آبيه. در اطراف حرم مطهر امام رضا عليه السلام ، ساكنانش بدترين آب رادارند و ميرن از اب حرم استفاده ميكنن. اون از تهران بعنوان پايتخت سياسي اين هم از مشهد بعنوان پايتخت زيارتي و گردشگري. الان ميشه فهميد در ساير نقاط وضعيت چه جوريه خصوصا مناطق خشك و نيمه خشك.
در يكي از كارخانجات مشهد (سيم الكتريك خراسان) چاه آب هفته گذشته كاملا خشك شد.من شنيده ام اطراف نيروگاه گازي توس خطر ته نشست زمين وجود داره.
مهوش..
.پریوش…
چه بد کرد!!/…
غلط کرد/…شوهر کرد//….
همه را دربدر کرد!!
آخه حالی به آدم می مونه؟
نه والله!!
احوالی به آدم می مونه؟!
نه بالله!!
آخه حالی به آدم می مونه؟
نه والله!!
احوالی به آدم می مونه؟!
نه بالله!!
به به
هوا پاک و آب پاک و دیگر چه شود
عزیز بشین به کنارُم
عزیز بشین به کنارُم زعشقت بیقرارُم)
جون تو طاقت ندارُم
حالا مرو از کنارُم (2) (به خدا دوست میدارُم))2A
سر کوه بلن تا کی نشینم عزیز بشین به کنارُم
که لاله سر زنه گل را بچینُم عزیز بشین به کنارُم
گلهای سرخ وسپید ور هم تنیده عزیز بشین به کنارُم
نمیدونُم کدوم گل را بچینُم عزیز بشین به کنارُم
A
چنو که می روی هموار و هموار عزیز بشین به کنارُم
نمی ترسی که بر پایِت خوره خار عزیز بشین به کنارُم
اگر خاری بره سوزن ندارُم عزیز بشین به کنارُم
به مژگون ور کنُم ای جون غمخوار عزیز بشین به کنارُم
A
گل سرخ و سپیدُم دسته دسته عزیز بشین به کنارُم
میون سنگ مرمر ریشه بسته عزیز بشین به کنارُم
الهی بشکنه اون سنگ مرمر عزیز بشین به کنارُم
که یار نازنین تنها نشسته عزیز بشین به کنارُم
A
گل سرخ و سپیدُم دسته دسته عزیز بشین به کنارُم
میون سنگ مرمر ریشه بسته عزیز بشین به کنارُم
الهی بشکنه اون سنگ مرمر عزیز بشین به کنارُم
که یار نازنین تنها نشسته عزیز بشین به کنارُم
A
گل زردُم
بیا جانا که تا جانانه باشیم یکی شمع و یکی پر پر پروانه باشیم
یکی اوسّا شویم اندر مناجات یکی جاروکش می می میخانه باشیم
گل زردُم، همه دردُم، زجفایت شکوه نکردُم)
A(تو بیا تا دور تو گردُم هــــــــــآآآی
Bای یار جانی یار جانی دوباره بر نمی گردد دیگر جوانی)2 )
از اینجا تا به بیرجند سه گداره گدار اولی جان جان نقش و نگاره
گدار دومی مخمل بپوشُم گدار سومی دی دی دیدار یاره
A و B
دلُم بی وصل تو شادی نبیناد به غیر از محنت آزادی آزادی نبیناد
خرابآباد دل می بندمت تا الهی هرگز آبا دی آبادی نبیناد
A و B
گل لاله
سر کوه بلند پای مزارُم به گل چیدن میون سبزه زارُم
اگر صد گل بیایه در کنارُم (گل لاله)
ازی گلها نیایه بوی یارُم (گل لاله)
لالــــه، نالــــه که لاله لاله زاره، گل لاله، گل لاله
(بهار عاشقان دیدار یاره، گل لاله) 2 A
خودُم سبزه که یارُم سبزه پوشه خودُم گل دستُم و یار گلفروشه
دو چشمش سنگ و ابرویش ترازو (گل لاله)
به نرخ زعفُرون گل می فروشه (گل لاله)
(میرُم کوه و صحرا بگردُم گلُم به یاد تو تنها بگردُم گلُم) B
(بگیرُم زلاله پیاله که لاله لاله زاره گل لاله، گل لاله) C
A
سر کوه بلن تا کی نشینُم که لاله سر بر آره مو بچینُم
که لاله بی وفایه بی وفایه (گل لاله)
نمی دونُم کدوم گل را بچینُم (گل لاله)
B
C
A
لیلا خانم
دشتی
نگارینا قد چارشونه داری لیلا خانم
کنار خونه ی ما خونه داری لیلا خانم
همون خونه که رو بر قبله باشه لیلا خانم خودت مست و مو رِ دیوونه داری
لیلا خانم جان
لیلا لیلا لیلا
لیلا وفای تو رِ گردُم ناز غمزِکای تو رِ گردُم چشمای سای تو رِ گردُم
را می ری نازک نازک جون قد و بالای تور گردُم
لیلا لیلا لیلا
دلُم میخواد که دلسوزُم تو باشی لیلا خانم چراغ و شمع و پی سوزُم تو باشی لیلا خانم
دلُم میخواد که در شبهای مهتاب لیلا خانم همون ماه دل افروزُم تو باشی
لیلا خانم جان
لیلا لیلا لیلا
لیلا وفای تو رِ گردُم ناز غمزِکای تو رِ گردُم چشمای سای تو رِ گردُم
را می ری نازک نازک جون قد و بالای تور گردُم
شتر از بار می ناله مو از دل لیلا خانم بنالیم هر دومون منزل به منزل لیلا خانم
شتر ناله که مو بارُم گرونه لیلا خانم مو هم نالُم که دور افتادُم از ول لیلا خانم جان
لیلا لیلا لیلا
لیلا وفای تو رِ گردُم ناز غمزِکای تو رِ گردُم چشمای سای تو رِ گردُم
شتر از بار می ناله مو از دل لیلا خانم بنالیم هر دومون منزل به منزل لیلا خانم
شتر ناله که مو بارُم گرونه لیلا خانم مو هم نالُم که دور افتادُم از ول لیلا خانم جان
لیلا لیلا لیلا
لیلا وفای تو رِ گردُم ناز غمزِکای تو رِ گردُم چشمای سای تو رِ گردُم
مجنون نبودُم
مجنون نبودُم، مجنونُم کِردی از شهر خودُم بیرون کِردی
کدوم کوه و کمر بوی تو داره کدوم مه جلوه ی روی تو داره
همون ماهی که از قبله زند سر نشون از طاق ابروی تو داره
مجنون نبودُم، مجنونُم کِردی از شهر خودُم بیرون کِردی
الا دختر که موهای تو بوره به حموم می روی راه تو دوره
به حموم می روی زودی بیایی که آتیش بر دلُم مثل تنوره
یا مولا
در دیده به جای خواب آب است مرا
یا مولا دلُم تنگ اومده، شیشه دلُم ای خدا زیر سنگ اومده
زیرا که به دیدنت شتاب است مرا
یا مولا دلُم تنگ اومده، شیشه دلُم ای خدا زیر سنگ اومده
گویند بخواب تا که به خوابش بینی
یا مولا دلُم تنگ اومده، شیشه دلُم ای خدا زیر سنگ اومده
ای بی خبران چه وقت خوابست مرا؟
(یا مولا دلُم تنگ اومده، شیشه دلُم آی خدا زیر سنگ اومده)2
بلبل به سر چشمه چه کار آمده ای؟
یا مولا دلُم تنگ اومده، شیشه دلُم ای خدا زیر سنگ اومده
یا تشنه شدی یا به شکار آمده ای
یا مولا دلُم تنگ اومده، شیشه دلُم ای خدا زیر سنگ اومده
نی تشنه شدی نی به شکار آمده ای
یا مولا دلُم تنگ اومده، شیشه دلُم ای خدا زیر سنگ اومده
دیوانه شدی دیدن یار آمده ای
(یا مولا دلُم تنگ اومده، شیشه دلُم ای خدا زیر سنگ اومده)2
دریای غمُم سر در گریبون ای خدا
یا مولا دلُم تنگ اومده، شیشه دلُم ای خدا زیر سنگ اومده
پیوسته بگو به کی شکایت بکنم؟
یا مولا دلُم تنگ اومده، شیشه دلُم ای خدا زیر سنگ اومده
زندون غمه برای من این دنیا
یا مولا دلُم تنگ اومده، شیشه دلُم ای خدا زیر سنگ اومده
تنها و غریب با این غریبی چه کنم؟
خسته و پشیمون چه کنم، یا مولا علی با دل پریشون چه کنم؟
دیوانه شدی دیدن یار آمده ای
(یا مولا دلُم تنگ اومده، شیشه دلُم ای خدا زیر سنگ اومده)2
دریای غمُم سر در گریبون ای خدا
یا مولا دلُم تنگ اومده، شیشه دلُم ای خدا زیر سنگ اومده
پیوسته بگو به کی شکایت بکنم؟
یا مولا دلُم تنگ اومده، شیشه دلُم ای خدا زیر سنگ اومده
زندون غمه برای من این دنیا
یا مولا دلُم تنگ اومده، شیشه دلُم ای خدا زیر سنگ اومده
تنها و غریب با این غریبی چه کنم؟
خسته و پشیمون چه کنم، یا مولا علی با دل پریشون چه کنم؟
آی بانو آی بانو
آی بانو بانو بانو بنشین به روی زانو
غوغا بپا کن ازون ناز و کرشمه دلُم
شد چشمه چشمه دلُم
ناز بانوچه گل من سرسه کوچه گل من
دختر غنچه گل من کوچه به کوچه گل من
ناز بیا ناز بیا نازگل من نازنین دلبر خوشگل من
غوغا بپا کن ازون ناز و کرشمه دلُم
شد چشمه چشمه دلُم
خداوندا دلُم غم داره امشو گلُم که یارُم رفته ناپیدای امشو گلُم
کنار چشم مو حاصل بکارین گلُم که آب چشم مو دریای امشو گلُم
شد چشمه چشمه دلُم
سه پنج روزه که بوی گل نیومد گلُم صدای چهچه بلبل نیومد گلُم
بریم از باغبون گل بپُرسیم گلُم چرا بلبل به سیل گل نیومد گلُم
ای دل بلایی دلبر
ای دل بلایی دلبر، بالا بلایی دلبر در انتظارُم کی از در در آیی دلبر
تو از برُم دوری دل در برُم نیست دلبر هوای دیگری اندر سرُم نیست دلبر
خدا میدونه که از هر دو عالم دلبر تمنای دیگر جز دلبرُم نیست دلبر
ای دل بلایی دلبر، بالا بلایی دلبر در انتظارُم کی از در در آیی دلبر
درخت بید بودُم در کنج بیشه دلبر تراشیدن مو رِ با ضرب شیشه دلبرر
تراشیدن مو رِ قلیون بسازن دلبر که آتیش بر سرُم باشه همیشه دلبر
ای دل بلایی دلبر، بالا بلایی دلبر در انتظارُم کی از در در آیی دلبر
بارون
(الله بده تو بارون به حق دیمه کارون
گلهای سرخ لاله در زیر خاک می ناله) A
(چوپون پنیر مایه، زنش خمیر مایه، سگش فتیر مایه، بزغاله شیر مایه) B
A و B
سه چار ماهه که بند کوه از آب خبر نداره
درختا مثل جوب خشکه برگ و بر نداره
اگر بارون به کوه نیاد گل نمیاد به بستون
سر دلبر به پیش چارقدش زیور نداره
A و B
بلبل مِگه خدایا عاشقُم عاشقترُم کن
از عشق گل به کوچه عاشقی خاکسترُم کن
مجنون عشق گل شدُم خدایا بارون ببار پروردگارا از لیلی و مجنون بدترُم کن
A و B
بلال بلالُم
الا دختر که چشمای زاغ داری بلال بلالُم
سبد در دست و میل باغ داری بلال بلالُم
سبد در دست و میل باغبان کن خدا میدونه
سرُم بشکن ولی دردُم دوا کن طبیب دردُم
ای خبر ده به یارُم
تو در خواب خوش و مو بیقرارُم نازنینُم، مه جبینُم
بخوابُم بلکه در خوابت ببینُم
(ای) گل باغ حیاتُم شادمونی بلال بلالُم
مو از عشق تو کِردُم باغبونی بلال بلالُم
گلُم تا غنچه بودی بو ندادی خدا میدونه
حالا که گل شدی با دیگرونی دلُم میسوزه
آی نمیشه، نمیشه
دلُم نازک شده مانند شیشه نازنینُم، مه جبینُم
بخوابُم بلکه در خوابت ببینُم
زلفای یارُم
( زلفای یارُم بی نظیره لباش چو قیماق شیره
بگردُم دور چشماش برقابرق شمشیره) A
جونُم میاد، عمرُم میاد دوا و درمونُم میاد
گلعزار خندونُم میاد یواش یواش یواش میاد صدای پاش
اُرسینَکای یارُم جیره پای دلُم به زنجیره
A
الهی مو به قربون لب یار زلفای یارُم بی نظیره
شکر می ریزه از کنج لب یار زلفای یارُم بی نظیره
شکر می ریزه خرواری به خروار زلفای یارُم بی نظیره
به مثقال می فروشه مادر یار زلفای یارُم بی نظیره
از اینجا تا به بیرجند خیلی راهه زلفای یارُم بی نظیره
همه کوه و کمر سنگ و سخاله زلفای یارُم بی نظیره
رفیقون جمع شوید سنگ را بچینید زلفای یارُم بی نظیره
که یارُم رفته و چشمُم به راهه زلفای یارُم بی نظیره
A
سبزه یار
سبزه قربونت شوُم، گلدسته مهمونت شوُم
صدقه ی لعل لب و سیب زنخدونت شوُم
2( بیا از در در آ مثل همیشه سبزه یار)
دلُم نازک شده مانند شیشه سبزه یار)2)
غمونت بر دلُم گشته درختی سبزه یار)2)
که کرده شاخ و بال و برگ و ریشه سبزه یار)2)
سبزه قربونت شوُم، گلدسته مهمونت شوُم
صدقه ی لعل لب و سیب زنخدونت شوُم
آی بیا از در در آ درد تو گیرُم سبزه یار
به دسمال کتون گرد تو گیرُم سبزه یار
به دسمال کتون ریشه ریشه سبزه یار
عرق از چهره ی گرد تو گیرُم سبزه یار
سبزه قربونت شوُم، گلدسته مهمونت شوُم
صدقه ی لعل لب و سیب زنخدونت شوُم
به دسمال کتون ریشه ریشه سبزه یار
عرق از چهره ی گرد تو گیرُم سبزه یار
سبزه قربونت شوُم، گلدسته مهمونت شوُم
صدقه ی لعل لب و سیب زنخدونت شوُم
شاه صنم
شاه صنم، زیبا صنم بوسه زنم لبهای تو)
ابرُشُم قیمت نداره حیف ازین موهای توی) 2 A
آی سر راهت نشینُم خسته خسته یارگلُم
آی گل ریحون بچینُم دسته دسته یار گلُم
آی گل ریحون چنو بویی نداره یار گلُم
آی دل مو طاقت دوری نداره یار گلُم
A
آی به قرآن مجید آیه آیه یار گلُم
آی دلُم هر روز و شو سوی تو آیه یار گلُم
آی اگر از طعنه های مردم نترسُم یار گلُم
آی به دنبالت می آیُم مثل سایه یار گلُم
A
آی به قرآن مجید آیه آیه یار گلُم
آی دلُم هر روز و شو سوی تو آیه یار گلُم
آی بیا که جانُم از جانت جدا نیست یار گلُم
آی بیا که در دل مو جز صفا نیست یار گلُم
A
شفتالو فروش
حالا هندو مارِ کشت و خال هندو مارِ کشت )
A حالا شفتالو فروش سر چارسو مارِ کشت) 2
حالا او یار مویه که میروه سر بالا حالا دسمال بدست و می زنه گرما را
حالا مو ابر شوم سایه کنُم صحرا را حالا افتو نزنه شاخه گل رعنا را
A
حالا استاره میون آسمون غلطونه حالا عاشق به میون کوچه سرگردونه
حالا مردم گوین که عاشقی آسونه حالا ولله بالله یه درد بی درمونه
A
حالا او یا مویه که از بلن می آیه حالا با اسب سپید صد تومن می آیه
حالا مو اسب سپید صد تومن رِ چه کنُم حالا یاغی شده و به جنگ مو می آیه
A
حالا او یار مویه سِرای نو می سازه حالا از عشق سرا به مو نمی پردازه
حالا مو صبر کنُم سرای نو ساخته شوه حالا راز دل مو درّو چرا گفته شوه
A
حالا هندو مارِ کشت و خال هندو مارِ کشت
صوت کبوتر
سر کوها به دو دو میروُم مو آی جونُم ور مِگردُم
به پابوس گل نو میروُم مو آی جونُم ور مِگردُم
اگر دونُم که دلبر مال مایه آی جونُم ور مِگردُم
ز منزل قدر یک شو میروُم مو آی جونُم ور مِگردُم
A(آی جونُم ور مِگردُم، آی جون صوت کبوتر، آی جون از همه بهتر)
Bشاهد روی لیلی ام و لیلی ام در بالا خونه آی جون چه خوش میخونه) 2 )
نگارُم که نشسته بر لب جو آی جونُم ور مِگردُم
گلی از آب گرفته می کنه بو آی جونُم ور مِگردُم
گلی که آب بیاره بو نداره آی جونُم ور مِگردُم
خودُم گل میشوُم یارُم کنه بو آی جونُم ور مِگردُم
B
هـــــــآی امان امان امان امان در بالا خونه، چه خوش می خونه
خدایا عاشقی از حد گذشته آی جونُم ور مِگردُم
ز ملک قاین و سرحد گذشته آی جونُم ور مِگردُم
در این چندی که ما همره ندیدیم آی جونُم ور مِگردُم
خدا دونه که بر ما چی گذشته آی جونُم ور مِگردُم
A
اشکار واقعا فوق العاده ای
درویش عزیز بهتون تبریک میگم اون از هموای تهران اینم از آب تهران مسکن هم که کلا مشکل داره
پیس میشه نتیجه گرفت تهرانیها از امکانات اولیه زندگی محرومند.
سوزن جان چطوری بابا؟
شما هم از اشعار کوچه باغی همدتن چیزی داری رو کن
آقاي اشكار زده به سيم آخر
بیا وسط داداش
آخ ببخشید آبجی ندیدم شومام اینجایی!
خواهش مي كنم راحت باشيد من ميرم بيرون
متن ترانه سیمین بری با صدای زنده یاد جمشید شیبانی
ترانه سرا : ابراهیم صفائی
آهنگساز : زنده یاد جمشید شیبانی
سیمین بری گل پیکری آری
از ماه و گل زیباتری آری
همچون پری افسونگری آری
دیوانه رویت منم چه خواهی دگر از من
سرگشته رویت منم نداری خبر از من
هر شب که مه بر آسمان
گردد عیان دامن کشان
گویم به او راز نهان
که با من چه ها کردی
به جانم جفا کردی
هم جان و هم جانانه ای اما
در دلبری افسانه ای اما
اما ز من بیگانه ای اما
آزرده ام خواهی چرا تو ای نوگل زيبا
افسرده ام خواهی چرا تو ای آفت دلها
عاشق کشی شوخی فسونکاری
شيرين لبی اما دل آزاری
با ما سر جور و جفا داری
می سوزم از هجران تو ، نترسی ز آه من
دست من و دامان تو ، چه باشد گناه من
دارم ز تو نامهربان
شوقی به دل
شوری به جان
می سوزم از سوز نهان
ز جانم چه می خواهی
نگاهی به من گاهی
يارب برس امشب به فريادم
بستان از آن نامهربان دادم
بيداد او برکنده بنيادم
گو ماه من از آسمان دمی چهره بنمايد
تا شاهد اميد من ز رخ پرده بگشايد
از صنایع چوب و تنوع زیستی که چیزی نصیبم نشد ، شاید اگر مانند شریفیان … بازی در بیاورم بار خودم را ببندم.
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی
مشخصات ترانه شانه هایت
خواننده: هایده
شعر: اردلان سرافراز
سر به روی شانه های مهربانت میگذارم
عقده ی دل می گشاید، گریه ی بی اختیارم
از غم نامردمی ها بغض ها در سینه دارم
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم دوست دارم
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم دوست دارم
بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم دوست دارم
خالی از خودخواهی من برتر از آلایش تن
من تو را بالاتر از تن برتر از من دوست دارم
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم دوست دارم
عشق صدها چهره دارد عشق تو آیینه دارد
عشق را در چهره ی آیینه دیدن دوست دارم
در خموشی چشم من را قصه ها وگفت وگو هاست
من تو را درجذبه ی محراب دیدن دوست دارم
من تو را بالاتر از تن برتر از من دوست دارم
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم دوست دارم
بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم دوست دارم
در هوای دیدنت یک عمر در چله نشستم
چله را در مقدم عشقت شکستن دوست دارم
بغض سر گردان ابرم قله ی آرامشم تو
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم
من تو را بالاتر از تن برتر از من دوست دارم
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم دوست دارم
بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم دوست دارم
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم دوست دارم
دوست دارم دوست دارم
اولن که استاندار همیشه برنده است. این توئی که شرط را باید ببازی.
دومن آیا فرصت و حوصلهی خواندن این همه کامنت را داری؟
سومن مگر تو به بالاترین گوشه چشمی هم داری؟ من که ندارم اگر چه عضو عاطل و باطلش هم هستم
با سلام
استاد درویش سرکار خانم دربندی برای گروه دانش شبکه یک در حال ساخت یک برنامه تلویزیونی در مورد ظروف پلاستیکی می باشد وایشان با شما تماس خواهند گرفت و همچنین در یکی از مطالب شما کامنتی نیز برایتان گذشته است که جواب ندادید.
درود بر نکته سنجی شما ولی این خبر بعد از گفتنش توسط گوینده انکار شده بود شما هم پی شر میگردی ها
این خبر هم مثل خبر غرق شدن غیر ایرانی ها در نزدیکی جزیره کریسمس ماین استرالیا واندونزی بود.البته خیلی از اونا ایرانی بودند ولی مطلب از سوی رسانه ما انکار شد.آب تهران هوای تهران خود تهران قیمت ها رفت وآمد و… در تهران بهتر از قبل است گل وبلبل
آب شهرستانها هم بهتر از تهران نیست…
آقای درویش ،
آزمایشگاههای موسسه ی استاندارد ایران زیر مجموعه ی دانشگاه علوم پزشکی ایران بودن… حالا که دانشگاه تعطیل شده، که یکی از علل ش گویا همین اطاعت نکردن کامل موسسه استاندارد از مقامات بوده، این آزمایشگاهها چه وضعیتی پیدا کردن؟ خصوصی شدن؟
اشکار جون شما بهت خوش میگذره یا عاشق شدی زدی تو این شعرها ما که هم بیکاریم و هم هدفمندمون کرده اند نه شعری داریم و نه حالی برای خوندش .
آخ, عجب سرماست امشب اي ننه
ما كه مي ميريم در هذالنسه
تو نگفتي مي كنيم امشب الو؟
نگفتي مي خوريم امشب پلو؟ تو
نه پلو ديــديـــم امشب نــــه چلــــو
ســـــخت افتــــاديـــــم انــــدر منگنـــه
آخ, عجب سرماست امشب اي ننه
اين اتاق ما شده چون زمهرير
باد مي آيد ز هر سو چون سفير
مي زنم امشب ز سرما من نفيــــر
مـــــــي دوم از ميســــره بـــــر ميمنـــــه
آخ, عجب سرماست امشب اي ننه
اغنيا مرغ و مسمــا مي خــورنــد
با غذا كنياگ و شامپا ميخورند
منزل ما جمله سرما مي خـــورنـد
خـانـه مــا بـــدتـــر اســــت از گــــردنــــه
آخ, عجب سرماست امشب اي ننه
اندر اين سرماي سخت شهر ري
اغنيا پيش بخاري مست مي
اي خداوند كــريم فــــرد و حـــــي
داد مـــــا گيــــر از فــــلان الســـلطنــــــه
آخ, عجب سرماست امشب اي ننه
خان باجي مي گفت با آقا جلال
يك قران دارم من از مال حلال
مي خرم بهر شمــا امشب زغــال
حيـــــف افتـــــاد آن قـــــران در روزنـــــــه
آخ, عجب سرماست امشب اي ننه
مي خورد هر شب جناب مستطاب
مــاهي قــرقــاول و جوجــه كبــاب
مـا بـــراي نـــان جـــــو در انقـــلاب
واي اگر ممتـــــــد شــــود ايــــن دامنــــه
آخ, عجب سرماست امشب اي ننه
شاه باجي مي گفت سنگك ميخريم
بـــا پنيــــر و سبـــزي مـــي خــــوريـــم
قــــرار گفتــــــــه مــــــلاّ كــــــريــــــم از
خـــــورده در بـــــازار از خـــرهــــــا تنـــــه
آخ, عجب سرماست امشب اي ننه
فكر آتش كن كه مُردم آبجي جان
شام هم امشب نخوردم آبجي جان
با فلاكت جان سپردم آبجي جـــان
الا مـــــان از رنـــــج و فقــــر و مسكنــــه
آخ, عجب سرماست امشب اي ننه
تخم مرغ و روغن و چوب سفيد
با پياز و نان گر امشب ميرسيد
مي نموديم “آشكنه” امشب تريــد
حيـــــف ممكـــن نيست پـــول اشكنـــــه
آخ, عجب سرماست امشب اي ننه
گر رويم اندر سراي اغنيا
از بــراي لقمـــه نـــاني بينــوا
قاب چي گويد كه گم شو بي حيــا
درد مـــــا را چــــون شيــــر ارژنــــــه مي
آخ, عجب سرماست امشب اي ننه
نيست اصلاً فكر اطفال فقير
نه وكيل و نه وزير و نه امير
خــــــدا داد فقيــران را بــگيــــر اي
سيـــــــر را نَبـــــوَد خبـــر از گـــــرسنــــه
آخ, عجب سرماست امشب اي ننه
ما ز سرماي زمستان بي قرار
لخت و عريان, مات و مبهوت و فكار
اغنيــــــــا در رختخـــواب زرنـــگـــار
خفتـــه بـــا جــــاه و جـــلال و طنـــطنـــه
آخ, عجب سرماست امشب اي ننه
خانباجي آمد جلو با پيچ و تاب
داشت اندر دست خود يك كاسه آب
گفت: اي دختر به اين حـال خــراب
آب خــالي مي خوري ؟ گفتـــا كـــه: نــه
آخ عجب سرماست امشب اي ننه
ما كجا و نعمت الوان كجا؟
صحبت خان و بك و اعيان كجا؟
دختر آخر مــا كجـــا و نــــان كجـــا؟
عكـــــــس نـــان را بنـــگـــر انــــدر آينــــه
آخ عجب سرماست امشب اي ننه
شاه باجي چون رسيد از گرد راه
خــــاكه و حــــال تبـــاه بـــــا زغـــــال
يك نگــاهي كـــرد بـــا افغـــان و آه
يـــخ كـــرده ز ســـرمــــا مــــومنـــه ديــد
آخ, عجب سرماست امشب اي ننه
سوزی جان1
چرا بیکاری؟
با شراکت یکی از دوستان یک ان جی او دو نبش بزنید و پروژه از سازمان بگیرید.
نان در روغن و انگشت در انگشت پیچ می شود.
به نظرم ریشه ی بخشی از مشکلات در این است که در تمام زنجیره ی تامین آب هیچ نهاد مستقلی فعالیت نمی کند و به جز چند پیمانکار که آن ها دست کمی از ساختار دولتی ندارند مابقی امور توسط بخش های مختلفی از دولت مدیریت می شوند. نه شرکت های تامین، نه شرکت های تصفیه، نه توزیع، نه نهادهای بهداشتی، نه استاندارد و نه حتی دانشگاه علوم پزشکی ایران که دوستان اسم بردند و یا شهرداری تهران آنقدر استقلال ندارند که کاری بکنند و از همه بدتر رسانه ها هم اختیار کافی برای پیگیری موضوع را ندارند. در چنین شرایطی نه تنها مصرف کننده ی نهایی قدرت انتخاب ندارد که حتی اطلاعات کافی هم برای رسیدن به مرحله ی تصمیم نخواهد داشت. در نهایت چاره ای ندارد جز سوختن و ساختن و تن سپردن به تمام عواقب احتمالی.
جناب آقای بهروز
یکی از بلایایی که امروز دامنگیر محیط زیست و نه پردیسانیان شده همان نهاد های به اصطلاح غیر مستقل و مردم نهاد می باشند.
بجز انگشت شمار گروه هایی که آنهم به واسطه حظور اندک علاقه مندان واقعی است . برخی از این تشکل ها بصورت سازمان هایی بدر آمده اند که با گرفتن پروژه ، پس از مدتی نتایجی را به کارفرما که محیط زیست باشد ، درست و یا غلط ، تحویل می دهند و دیگر کسی پیگیر انجام و بررسی آن نتایج نیست.
از نیمه دوم دهه 1370 سازمان های مردم نهاد محیط زیستی دچار انفجار جمعیت شدند ولی اکنون دیگر بصورت امدی دمده درآمده اند.
جناب آقای بهروز
دمای هوای انسال تنکابن در بیست و هشتمین روز آذر ماه با سال های گذشته قابل قیاس نیست. هنوز مارمولک لاسرتای خزری در طول روز و آگامای خانگی در شب فعالیت دارند و تا دو روز پیش قورباقه سبز درختی ( داروک ) مانند بهار آواز می خواند.
فعالیت شته های سبز رنگ بر روی گیاهان و زادآوری آن ها هم به نظر من دوره بیشتری نسبت به سال های گذشته داشته است.
اشکار جان، با اینکه ساختارهای مردم نهاد در ایران به سمت حرکت های نمایشی و فرمایشی رفته اند مخالفتی ندارم و حرفت را تایید می کنم. البته منظور من از وجود نهاد مستقل و نیمه مستقل، نه یک ساختار مردم نهاد یا NGO که یک نهاد نظارتی مستقل بود. فرض کن سازمان استاندارد یک مجموعه ی غیروابسته به دولت بود. آن وقت به جای آنکه به دنبال همگرا شدن با سایر خروجی های دولتی باشد می توانست یک ارزیابی مستقل از کیفیت آب تهران ارائه کند و مخاطبانش هم می توانستند به حرفش بیشتر اعتماد کنند. این چیزی است که من در ساختار کشورهای توسعه یافته دیده ام. در واقع نهادهایی از این دست حتی اگر توسط دولت تامین بودجه بشوند در فرآیند تحقیق و ارائه نظر خود بسیار مستقل تر از ایران عمل می کنند و به طور مرتب هم داده هایشان را منتشر می نمایند.
در مورد اینکه گفتی شرایط در شمال ایران متفاوت از گذشته است، راستش مشاهداتی از این دست چه از نظر فرکانس وقوع و چه از شدت در آینده بیشتر و شدیدتر اتفاق خواهند افتاد. ما انسان ها که در مجموع کاری برای حفظ داشته های محیط زیستی امان نمی کنیم، فقط باید امیدوارم باشیم و دل خوش کنیم که سایر موجودات اطراف ما بتوانند خودشان را با تغییراتی که ما سببش هستیم سازگار کنند. به نظرم و حسب شناختی که از نوع بشر دارم تا وقتی زور پر زور نشود ما فقط نظاره گر خواهیم بود. پیش بینی هم می کنم روزی که به خودمان بیاییم خیلی دیر شده باشد.
بهروز عزيز:
اگر متوسط عمر درگذشتگان در تهران در سال 1388 به 49 سال و 4 ماه كاهش يافته است؛ اگر ميزان تلفات آلودگي هوا به بيش از 4 هزار نفر در سال رسيده؛ اگر انواع و اقسام بيماري هاي رواني و تشنج هاي محيطي در تهران اوج گرفته و اگر همه به نحوي در چهارراه هاي زندگي گيج مي زنند! شايد شناسه اي عيني از وضعيتي باشد كه تو تصوير كرده اي! زيرا در اينجا فقط اغلب مديران خود را پاسخگو در برابر صندلي خويش و مدير بالادستي شان مي دانند و بس!
به فلورا:
ظاهراً بخشي از آنها به دانشگاه شهيد بهشتي و بخشي به دانشگاه تهران ملحق گشته يا خواهند گشت. هرچند سردرگمي و بي نظمي در اين مورد فراوان است.
به مهرداد:
نه! اينبار ديگه انكار نشد … به نظرم “شر” سكوت در برابر چنين خبرهايي است!
درود …
به حسين عبيري:
ممنون از لطفت. اما من پاسخ ايشان را در همان كامنت داده بودم!
به عمو اروند:
اولن اميدوارم اين بار نبازم!
دومن فرصت نه! اما حوصله اش را دارم … زيرا به اين كار عشق مي ورزم.
سومن: نه!
درود …
به اشكار:
هر چه داري از همان تنوع زيستي داري رفيق. وگرنه چگونه مي خواستي در هتل المپيك سخنراني كني؟
به جواد:
وضعيت دشت مشهد به شدت بحراني است و متاسفانه همه دست گذاشته اند روي دست تا فاجعه رخ دهد …
درصورتي كه فاجعه رخ داده، منتها روزمره گي ها اجازه نمي دهد تا طنينش را بشنويم!
به احمدپور:
چشم قربان پيام تان دريافت شد و خواهم آمد. منتها از دكتر تلوري خبري ندارم.
سالها پیش من روی طرح تلفیق آب زیرزمینی تهران با خروجی های سد ماملو و … کار کردم تا سال 83 که که یه چیزی حدود 400 حلقه چاه توی تهران فعال بود بیش از 60 درصدشون مشکلی نیترات شدید داشتن
حالا این ها چطوری با حذف 40 تا چاه که می شه 10 درصد تونستن 90 درصد مشکل رو حل کنن خدا عالمه
بادرود به همه شما یاران سبز اولا یک قنات زیر جنگل لویزان است که کاملا محار شدهواز بالابه شهرک امید وشهرک گلستان میرودمن یه جورایی بچه کویرم یزد ده کاریزیاهمان قنات به هرکدام از خانه ها یک انشئاب دارند تاسف من از اینه که بیشتر این اب هدرمیردمن امروز چند تا عکس از درپوشهای سیمانی ونقطه هایی که عمدا پرشده تا تعغیر مسیربدهگرفتم تا فردا صبح تو وبلاگه والبته چندعکس هم برای بهبود وضعیت اقای درویش هنوز درختهی درحال پوسیدن یا خشک شده مرض اما سرپا میان درختهای سالم من نوعی چطور میتونم با این آفت مقابله کنم ایا این آفت دشمن طبیعی شما راهنمایی بفرمایید ماهم انجام میدیم
سلام و درود
آقای درویش من با اجازه دو پست آخر شما را در فیس بوکم لینک کردم. در سایت شما جای لینک به فیس بوک را خالی می بینم.
درود بر شما و ممنون از لطفتان.
متاسفانه پس از ماجرای فیلترینگ مهار بیابان زایی در آذر ماه سال 1389، این وبلاگ دیگر به روز نخواهد شد.
دوست عزیز آقای درویش
ای کاش میشد از چاههایی که دارای نیترات بالا هستند برای آبیاری درختان استفاده کرد و حتی از فاظلاب شهری تهران هم با کمی تصفیه میشود برای آبیاری استفاده نمود کاش میشد در کشور ایده کشت درخت را گسترش داد.
کشت درخت در بعضی از کشورها بعنوان یک صنعت شناخته شده است بدین صورت که کشاورزان نهال درخت را میکاراند و بعد از 2 یا 3 سال آن درخت را قطع کرده و نهال دیگری جایگزین میکنند و درخت قطع شده را میفروشند که سود آن از دیگر محصولات کشاورزی بیشتر میباشد از این طرق هم تولید سرمایه میشود هم بازار کار و هم از نابودی جنگلها جلوگیری میگردد و هم فضای سبز گسترش میگردد و این بمعنای جلوگیری از گسترش بیابان میباشد.البته در کشور ما هم در بعضی از روستاهای استان آذربایجان شرقی کشت درخت شروع شده و کشاورزان منطقه هم بسیار راضی میباشند.
با تشکر از شما و آرزوی موفقیت
باسلام و خسته نباشد آقای درویش.توی سایتتون از ایمیلتون چیزی درج نشده یا ممنکه من ندیده باشم.دانشجوی مرتع و آخیز دانشگاه تهران بودم و الان کارشناس ارشد بیابان در دانشکده کویرشناسی سمنان در حال تحصیلم.خوشحال میشم اگه بتونم بیشتر با شما آشنا شم که بتونم از اطلاعاتتون بهره ببرم.من منتظر ایمیلتون هستم.با تشکر طباطبائی
[email protected]