تا اینجای کار، باید شانزدهمین اجلاس غیرمتعهدها در تهران را، محیط زیستیترین اجلاس برگزارشده در طول بیش از نیم قرن گذشته دانست؛ چرا که از بین یازده بند پایانی بیانیه سران که شب گذشته منتشر شد، گرایههای محیط زیستی به صورت مستقیم در بند نخست و هفتم آن آمده است و در چند بند دیگر هم به صورت غیر مستقیم، برخی از ملاحظات محیط زیستی و امنیت غذایی مورد اشاره قرار گرفته است. افزون برآن، دست کم 33 بند از سند 700 بندی اجلاس تهران مربوط به محیط زیست است؛ رخدادی که تاکنون نظیر نداشته است و این امید را میتواند بوجود آورد تا با بهرهگیری از ظرفیتهای این جنبش، محیط زیست از جایگاهی شایستهتر در همگرایی کشورهای عضو بهرهمند شود. به ویژه آن که جمهوری اسلامی ایران، از امروز به مدت سه سال، عهدهدار ریاست بر نهادی است که پس از سازمان ملل متحد، بزرگترین همگرایی دیپلماتیک جهان محسوب میشود. و همان طور که اشاره شد تا پیش از اجلاس شانزدهم، این همگرایی بزرگ و مهم که با نام جنبش عدم تعهد از آن یاد شده و قدمتی بیش از نیم قرن دارد، تاکنون آن گونه که بایسته و سزاوار بوده، نتوانسته یکی از مهمترین اهرمهای همگرایی و نفوذپذیریاش، یعنی طرح خواهشها و ملاحظات محیط زیستی 120 کشور عضو در مجامع بینالمللی و مرتبط را بکار گیرد. این در حالی است که مجموع سرمایههای طبیعی، اندوختههای ژنتیکی، زیگونگی حیات، رویشگاههای جنگلی، تالابهای ارزشمند کره زمین و ذخایر فسیلی که در این کشورها وجود دارد، خیلی بیشتر از سهم دوسومی شمار آنها به نسبت دیگر دولتهای عضو سازمان ملل متحد است. اما هرگز از این قدرت و ثروت برای پیشبرد قوانین و طرحهای محیط زیستی مشترک به ویژه پیمان کیوتو استفاده نشده است.
اینک اما کره زمین با یکی از مرگبارترین تهدیدهای خود، یعنی انباشت زبالههای پلاستیکی در بخشی از اقیانوس آرام (واقع در سواحل باختری ایالت متحده آمریکا و کانادا) مواجه شده است؛ منطقهای که تازهترین برآوردها، وسعت آن را از سه و نیم میلیون کیلومتر مربع (یعنی بیش از دو برابر وسعت خاک ایران) هم بیشتر اندازهگیری کرده و تاکنون سبب انقراض بیش از 240 گونه از موجودات آبزی و پرندگان کنارآبزی شده است.
پرسش اصلی این است که چرا موجودیت این پهنه آلوده و خطرناک که به آن قاره هفتم یا قاره کثیف میگویند، تا این حد دیر (سال 1997) کشف شد (آن هم با وجود این همه سازهها و ابزار فرامدرن ماهوارهای و جاسوسی و سنجش از دور) و چرا به رقم آن که 15 سال از کشف رسمی این کثیفترین نقطه کره زمین میگذرد، دولتهای ثروتمند شمال که خود، بیشترین نقش را در تولید و انتشار این زبالهها داشتهاند، عملاً کار چندانی برای از میان بردن یا دست کم مهار گسترش این غده سرطانی نکردهاند؟ به نحوی که بررسیهای جدید نشان میدهد در صورت ادامه روند کنونی، سالانه ممکن است تا 10 درصد به وسعت این قارهی مرگ آور افزوده شود.
چنین است که به نظر میرسد یکی از مهمترین و کارآمدترین اهرمهای فشار در این حوزه برای واداشتن ایالات متحده آمریکا و متحدانش در ایفای نقش بازدارندگی خود در مقابله جدی و مؤثر با گسترش شتابناک این قاره، مواضع منسجم و هماهنگ 120 کشور عضو جنبش عدم تعهد به رهبری ایران است؛ فرصتی که اگر به درستی مورد استفاده قرار گیرد، هم به عاملی مهم در تقویت همگرایی این 120 کشور تبدیل میشود و هم به ترسیم نظامی عادلانهتر و مشارکتپذیرتر برای مدیریت جهان در سایه صلح مشترک کمک میکند.
باشد که اینبار ورود “محیط زیست” به صحنهی اولویتهای راهبردی جنبش عدم تعهد، بتواند تفاوتهای پیچیده و متعدد فرهنگی، نژادی، ایدئولوژیک و زبانی موجود در بین این 120 کشور را کاهش داده و به ایجاد یک خاکریز مشترک کمک کند.
این شد یک نوشتار خوب و مستند که همه ما از مهندس درویش انتظار داریم
آهان؛ درویش خوب است تا وقتی خلاف میل شما، شکارچی دوست های عزیز حرفی نزند یا ننویسد! نه؟
نیش تو این است مهرت چون بود
کین تو این است مهرت چون بود.
درویش خان ما رو رسما کشتی
قربون اون دیسلایکای جیگری رنگتون برم
طلایییییید طلا
الماس معادن کیمبرلی آفریقای جنوبی
زمرد سیلان
حالا داستان این شکارچی دوست های عزیر چیه؟
ما شکارچی و شکارکش شنیده بودیم اما شکارچی دوست والله اعلم!
اقوام روزگار به اخلاق زنده اند
شکار و طبیعت مهر 1343 صفحه 1:
با مراعات جنبه های مروت و انصاف و درنظر گرفتن مراتب فضیلت و اخلاق در امر شکار پایه های این هنر اصیل تا عالیترین مدارج اخلاقی بالا می رود و با احساس عطوفت نسبت به شکار علیرغم تعداد قابل ملاحظه شکارچیان و فدرت کشندگی سلاح های آتشین موازنه و تعادل حیوانات وحشی کاملا حفظ می شود و گاهی با توجه به کمبود علوفه و خشک سالی ها و سرد مهری برف و بوران ها و بی پناهی این جانداران زیبا لازم می شود که به شکارچی اجازه بیش از حد نصاب شکار را داد و یا اینکه زمان فصل مجاز را تمدید نمود ولی بهرصورت و بهرحال شکارچی خرفه ای بی انصاف که از شقی ترین مخلوقات خاکی است حق استفاده از این لذا معنوی را ندارد.
او نمونه شقاوت و شرارت است و عرصه طبیعت و استفاده از زیبایی های آن جولانگاه این اشقیا نمی تولند باشد، او بی انصاف است و بی انصافی در همه حال و همه کار مذموم و ناپسند است، او در حقیقت به شکار نمی رود و شایستگی این کار را ندارد، او نمی تواند بفهمد بفهمد که نسل های آینده و همه کسانیکه از این ورزش اصیل لذت می برند فراخور لیاقت و استطاعت خود بایستی از آن استفاده نمایند.
شکارچی حقیقی شجاع، زئوف و مهربان است او سمبل آزادی و آزادگی است و طبیعت و راز های آن را درک می کند و انچه را که به طبیعت تعلق دارد دوست دارد، خوب می اندیشد و درست استدلال می کند و افکارش همپایه ارتفاعات قللی که پا بر سر آنها می گذارد منیع،آزاد و وارسته است. شکارچی اصیل با مروت و با انصاف بوده و همچون آزادمردان به میدان مبارزه می رود و به شکاش اجازه می دهد که از همه شرایط طبیعی به منظور دفاع از خود اسنفاده نماید و آنگاه که طبیعت به عللی قدرت دفاع را از حیوان سلب نموده باشد شکارچی اصیل با اتکا به مناعت طبیعی که لازمه این ورزش است از شکار حیوان بیچاره که احیانا باری در دل و یا بره و میشی در پس و پیش دارد چشم می پوشد و به لذت تماشای اندام زیبای انان اکتفا می نماید.
درویش خانا
مهربانا
گلعذارا
گرچه اکنون در بیشتر فرهنگ ها همانند قرن نوزدهم و دهه های میانه قرن بیستم شکار به عنوان یک هنر اصیل بر شمرده نمی شود ولی اندیشیدن به اینگونه سخنان در جامعه سال 1343 ایران در کل خاورمیانه بی نظیر بوده است.