برای این که تصویر درستی از بلندپروازی هندیها بدست آورید، کافی است به یاد آوریم که بزرگترین نیروگاه تولید برق کشور، نیروگاه شهید عباسپور است که 2 هزار مگاوات بیشینهی تولید آن است. به عبارت دیگر، هندیها میخواهند تا 12 سال دیگر، توان استحصال خویش را در حوزهی انرژی خورشیدی به 10 برابر برق تولیدی در بزرگترین نیروگاه ایران برسانند.
نخستین مرحله از این برنامهی بلندپروازانه که «ماموریت ملی خورشیدی جواهر لعل نهرو» نام گرفته است، نصب هزار و 300 مگاوات پانل خورشیدی تا اسفند ماه 1392 است.
بیشک اقدام هند به عنوان یکی از دو غول بزرگ آسیا، سبب تحریک سیگنالهای رقیب چینیاش را که امروزه سهم عمدهای از بازار ساخت سلولهای فتوولتائیک را در اختیار گرفته است، فراهم خواهد آورد. به ویژه آن که هندیها دوست ندارند پانلهای ساخت چین وارد کنند؛ بلکه میخواهند خود تولید کنندهی این پانلهای خورشیدی باشند.
کاش اگر قرار است کشورها با هم رقابت کنند، نه بر سر تسلیحات اتمی که بر سر فناوریهای خورشیدی باشد که نفعش به جیب همهی مصرفکنندگان خواهد رفت.
بایگانی دسته: انرژيهاي نو
در سیستان هوا پس است! آیا فریادرسی هست؟
در طی چند روز گذشته مردمان شریف و مظلوم دیار نیمروز یکی از سختترین روزهای خود را در زابل و آبادبومهای اطرافش سپری کردهاند. تصاویری را که میبینید، آشکارا روزگار مصیبتبار این هموطنان دردمند را نشان میدهد.
بر بنیاد گزارشهای سازمان هواشناسی و اداره کل محیط زیست استان سیستان و بلوچستان، میزان ذرات کوچکتر از 10 میکرون در اوایل صبح روز شنبه 19 دی ماه 1388 به 5 هزار میکرو گرم در متر مکعب (gr/m3µ) رسید. از آنجا که حد استاندارد جهانی برای ذرات کمتر از 10 میکرون، حدود 150 میکرو گرم در متر مکعب هوا تعیین شده است، بنابراین، شدت آلودگی هوا در زابل از مرز وحشتناک 33 برابر حد مجاز هم گذشته است. این در حالی است که با توجه به رطوبت هوا و ابرناکی قابل توجه در سطوح بالایی نیوار (اتمسفر)، چسبندگی ذرات معلق افزایش یافته و تاحدودی میزان خطر را کاهش داده است؛ وگرنه این رقم میتوانست در صورت رخداد آن در تابستان به بیش از ده هزار میکروگرم هم افزایش یاید ( 67 برابر حد مجاز)! گفتنی آن که با توجه به نزدیکی مناطق شرقی کشور به کانونهای اصلی تولید گرد و خاک، بالطبع میزان ذرات معلق بیشتر از 10 میکرون نسبت به مناطق غرب کشور که متأثر از ریزگردهای عربی هستند، میتواند بیشتر هم باشد.
لازم به ذکر نیست که شرایط وخیم پیشآمده تا چه اندازه موجب افزایش آلرژی و حساسیت، اختلالات زایمان، کاهش رشد جنین، سرطان خون و … خواهد شد. به نحوی که مطالعات نشان میدهد به ازای افزایش هر 10 میکروگرم در متر مکعب آلودگی هوا، مرگ قلبی شش درصد و سرطان هشت درصد افزایش خواهد یافت.
در حوزهی محیط زیست جانوری و گیاهی نیز، ذرات معلق بر تنفس جانوران اثر گذاشته و باعث مسمومیت آنها میشود. افزون بر آن، جانورانی که از گیاهان پوشیده از ذرات حاوی فلورایدها، آرسنیک و سرب تغذیه میکنند، احتمال دارد دچار برخی بیماریهای بسیار خطرناک و غیر قابل پیشبینی شوند.
بر مبنای این گزارش که توسط آقای مهندس منصور حیدری عزیز – پیشتر در مورد ایشان در مهار بیابانزایی نوشته بودم – برایم ارسال شده است، اوضاع در شهر زاهدان نیز مطلوب نبوده است. به نحوی که بر اساس آخرین فراکافت آماری صورت گرفته از ایستگاههای مختلف ثابت و سیار سنجش آلودگی هوای شهر زاهدان نتایج حاکی از آن است که در شهر زاهدان طی 24 ساعت گذشته
– میانگین غلظت ذرات با قطر کمتر از 10 میکرون برابر 680 میکرو گرم بر متر مکعب
– میانگین غلظت ذرات با قطر کمتر 2.5 میکرون برابر 160 میکرو گرم بر متر مکعب
– میانگین غلظت ذرات با قطر کمتر از 1 میکرون برابر 58 میکرو گرم بر متر مکعب
این در حالی است که میانگین غلظت ذرات با توجه به استانداردهای ثانویه جهانی 150 میکروگرم بر متر مکعب بوده که نتایج بدست آمده بیش از چهار و نیم برابر استاندارد ثانویه جهانی است.
در همین باره تصاویر رسول خوارزمی عزیز هم در وبلاگش کاملاً گویای روزگار مصیبتبار هموطنان عزیزمان در زابل هست.
آنچه که این روزها در زابل و زاهدان شاهد آن هستیم، ماجرای امروز و دیروز نیست؛ ویژگی طبیعی پایین دست یک حوزهی آبخیز بسیار بزرگ به نام هیرمند است که از هندوکش سرچشمه میگیرد و در طول میلیونها سال با خود نهشتههای عظیمی را در پایاب خویش بارگذاری کرده است. اینک اما برخی از عملکردهای نابخردانهی انسانی و کاهش حقآبهی طبیعی تالاب بینالمللی هامون این مصیبتها را ژرفتر ساخته است.
چه بخواهیم یا نخواهیم، حیات سیستان بدون هامون بی معناست؛ این را از زمانی که کتاب سیستان و بلوچستان را در بیش از یک دههی پیش و با یاری برخی از همکاران فرهیختهام، نوشتهام، فریاد زدم و زدیم.
سیستان برای ماندگاری خویش نیاز دارد تا ضمن کاهش وابستگی معیشتی مردمانش به سرزمین، در حوزهی استحصال انرژیهای نو (باد و خورشید)، تقویت بازرگانی (مناطق آزاد تجاری) و گردشگری طبیعی و تاریخی مزیتهای کمنظیر خود را زنده کند.
همین و تمام.
بچههای امیرکبیر ماکت سبز ساختند و صادر هم کردند!
این خبر که در لابه لای خبرهای آلرژیزای این روزها، تقریباً محو شد و کسی آن را ندید یا جدی نگرفت! اتفاقاً خبر مهمی است. زیرا نهتنها مشابهای در جهان ندارد، بلکه در راستای کاهش وابستگی به کارمایههای فسیلی، میتواند گامی به سوی دستیابی به آسمانی آبیتر و سرزمینی کمسر و صداتر به شمار آید.
درود بر جوانان دانشمحور دانشگاه امیرکبیر که بی جار و جنجال دارند بر محتوای سبز وطن در نظام جهانی میافزایند و میکوشند تا آیندهای امیدبخشتر برای ایران عزیز رقم زنند، حال چه با اختراع یک ماکت سبز که انرژی حرارتی و روشنایی آن توسط نور خورشید و جریان باد تأمین شود و حتا ارزآوری هم داشته باشد؛ یا چه با ساخت ژنراتور خورشیدی که بتواند روزانه چندین کیلوگرم میوه و سبزی را خشک کند و یا چه با روشهایی دیگر …
یادمان باشد:
ناچیزترین چرخش امروز
به
فردایی بسیار متفاوت
پرتابمان خواهد کرد! نخواهد کرد؟
آنها پارکینگ میسازند ؛ ما هم میسازیم! نه؟
تصویر این پارکینگ خورشیدی مسقف را که در درگاه مجازی روزنامه لسآنجلس تایمز دیدم، دلم گرفت! با خود گفتم: چرا کارمندان مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور نباید به اندازهی دانشجویان و اساتید دانشگاه سن دیه گو آمریکا از بخت استفاده از چنین پارکینگی بهرهمند باشند؟
یادم هست که بیش از یک سال کوشیدم تا با حمایت مدیریت مؤسسه، به ویژه دکتر مهدی فرحپور عزیز – که در آن زمان معاون پژوهشی بود – سقف پارکینگ جدید اداره را نیز اینگونه طراحی و راهاندازی کنیم. امّا عملاً بودجه لازم هرگز فراهم نشد و شد پارکینگی که در عکس میبینید!
با این وجود، همچنان امیدوارم تا نهادهای دولتی و نیمهدولتی – مثل شهرداریها – از چنین رویکردی در ساخت پارکینگهای شهری و بین شهری استقبال کنند.
در بارهی آقای Byron Washom که به عنوان یکی از استراتژیستهای پیشگام در حوزهی بهرهبرداری از انرژیهای نو به شمار میرود و همین طرح هم زیر نظر او اجرایی شده است، میتوانید در اینجا و آنجا بیشتر بدانید. کسی چه میداند؟ شاید او روزی مهمان کاخ سفید هم شد! نه؟
گزارش یک نشست صمیمانه در دفتر انرژی خورشیدی سانا
بعدازظهر دیروز به اتقاق دکتر مهدی فرحپور به دفتر پیمان کنعان رفتم؛ مدیر متخصصی که سالهاست میکوشد تا استحصال انرژی خورشیدی را در این مملکت از آرزو به واقعیت بدل سازد. بهانهی این دیدار معرفی دو هموطن علاقهمند به این حوزه بود که میخواستند گامی برای عملیتر شدن این آرمان بلند بردارند. یکی از آنها هادی جلوانی، یکی از مدیران ارشد شرکت آلمانی dastcom بود که 25 سال است در آلمان زندگی میکند و میگوید: دوست دارم به ایران برگردم و قدمی برای آبادانی وطن بردارم. آن دیگری نیز یکی از جوانان عزیز اصفهانی است که میخواهد خشککنی را به مرحلهی تولید برساند که به مدد آن، معضل از بین رفتن کرفس در اصفهان را به دلیل ورود یکبارهی آن به بازار در اردیبهشت ماه حل کند.
کنعان هم مانند همیشه با روی گشاده برخورد کرد و قول داد تا آنجا که امکان دارد به این دو عزیز مساعدت کند.
یعنی میشود روزی را دید که بالای پشتبام منازل ایرانیان هم به مانند یک نیروگاه خورشیدی کوچک عمل کرده و هر ایرانی بتواند تولیدگر باشد تا مصرفکنندهی صرف؟
این آن افق سبزرنگی است که برای مام میهن میبینم! نبینم؟
پارکهای خورشیدی ؛ منظری برای نگاه به آینده!
این پارک خورشیدی که Sanlucar La Mayor نام دارد در نزدیک سویل در جنوب اسپانیا در باختریترین ساحل مدیترانه واقع شده و یکی از شناسههای طرحی است که کمیسیون اروپا برای این قارهی سبز درسردارد و میخواهد تا 10 سال آینده بیش از 16 میلیارد یورو (معادل 23.5 میلیارد دلار) برای ساخت و گسترش چنین پارکهایی هزینه کند؛ سرمایهگذاری هنگفتی که در هیچ بخش دیگری تکرار نخواهد شد.
چنین دورنمایی از آینده است که همچنان میتواند بشر را امیدوارانه به بهرهمندی از کیفیتی بهتر از زندگی امیدوار سازد.
اصل گزارش را در درگاه مجازی نیویورک تایمز بخوانید.
موخره:
راستی! ۱۰ سال دیگر چشم انداز نفت در خاورمیانه چگونه خواهد بود؟!
در پاسخ به ناصر كرمي – 2 (شاهدي كه از غيب رسيد! نرسيد؟)
آخرين رخداد تلخ و هجمهي آشكار بهمن آرمان – فردي كه به قول ناصر كرمي: به طور معمول پاي ثابت مباحث اقتصادي روزنامه کيهان، خبرگزاري فارس و صداوسيما است – مانند شاهدي از غيب رسيد تا نگرانيهاي نگارنده از سؤ تعبير يادداشت بحثبرانگيز ناصر كرمي را فاشتر سازد.
در نوشتار پيشينم تأكيد كردم كه وقتی ما برخی از بزرگترین و شناختهترین دانشمندان حوزهی محیط زیست جهان را در حد یک ژنرال چهار ستاره و بازیچهی دست سیاستمداران دموکرات در کاخ سفید، پایین میآوریم، باید هم حق دهیم که اینگونه گستاخانه و جاهلانه همهی تلاشهای صورت گرفته توسط همهی علاقهمندان به محیط زیست ایران را با برچسب «پز روشنفکری و جیرهخوار آمریکا بودن» به تمسخر بگیرند.
حالا هم خبرگزاري نزديك به دولت – همان دولتی که رییسش سه روز پیش از همه طرفداران محیط زیست بابت روشنگری هاشان در ایران و جهان رسماْ قدردانی کرد! – با انتشار گفتگويي تأملبرانگيز و سراسر اتهام، همان ادعا را تكرار كرده و آشكارا از قول اين اقتصاددان شهير! ميگويد: مخالفان سدسازي، فريب خوردگان استکبار جهاني هستند!
اين دكتراي اقتصاد كه حالا در نقش يك متخصص محيط زيست و يك سياستمدار كاركشته و يك كارشناس ژئوپلتيك و يك مشاور روانشناسي دلسوز براي طرفداران افسرده و گولخورده محيط زيست! ظاهر شده است، در باره ماجراي سد مالزي ميگويد: آمريكاييها همانند آنچه در چين كردند در مورد اين سد نيز انجام دادند و با بهانه قرار دادن اينكه ساخت اين سد هزاران هكتار از جنگلهاي استوايي را به زير آب ميبرد، مانع از انجام آن شدند. زيرا در هر دو مورد آمريكاييها كه عملاً چه به صورت مستقيم و چه غيرمستقيم منابع توليد انرژي را در اختيار دارند، خودكفايي ديگر كشورها را در زمينه انرژي برنميتابند. زيرا از اين ابزار براي اعمال فشارهاي سياسي بر ديگر كشورها سود ميبرند.
ميبيني ناصر جان!
اينجاست كه به قول تو بايد گفت: جلالخالق! نه؟
آيا اين شيوهي نگريستن به ملاحظات محيط زيستي برايت آشنا نيست؟
وقتي بگوييم: كنفرانس كپنهاگ و قصهي! كاهش انتشار گازهاي گلخانهاي از سوي غرب بال و پر داده ميشود تا خاورميانه نتواند تروريست توليد و صادر كند و بدينترتيب همهي تلاشهاي افرادي را كه نگران خطر جهانگرمايي هستند به سخره بگيريم؛ ديگر نبايد از گفتههاي بهمن آرمانها تعجب كنيم!
راستي چرا خبرنگار فرهيختهي خبرگزاري فارس به ياد اين اقتصاددان بزرگ نياورد كه پس چرا اينك همان آمريكا هم دارد سدهاي خود را تخريب ميكند؟ و چرا دانشمندان جهان پس از بررسي دقيق بر روي ۴۵ هزار سد ساخته شده در جهان، به اين نتيجه رسيدند كه تمامي اين سدها (تأكيد شده است كه تمامي اين سدها)، عوارض و عقوبتهاشان بيشتر از عوايد مورد ادعايشان بوده است و اگر ساخته نميشدند، سود بيشتري براي منطقه و مردم داشتند!
آن خبرنگار عزيز چرا روزگار غمزدهي دشت مسيله را به ياد پروفسور اقتصاددان ما نميآورد تا يادش بيافتد كه زدن سد پانزده خرداد نه تنها آبي براي مردم قم به همراه نياورد؛ بلكه دشت حاصلخيز و زيستگاه ارزشمند مسيله را عملاً به يك كانون جديد فرسايش بادي و چشمهي توليد گرد و خاك بدل ساخت؟
چرا فاجعهي بختگان را، فاجعهي درياچهي اروميه را، فاجعهي هورالعظيم را، فاجعهي هامون را، فاجعهي …. كسي به ياد ايشان نميآورد كه جملگي در اثر سياستهاي غلط و جانمايي اشتباه در ساخت سازههاي غولپيكري به نام سد، كارمايههاي ناب وطن را به ويراني و ناپايداري كشانده و ميكشانند؟!
و آن خبرنگار چرا یادآور نشد که این چه سرنوشتی بود که باید برای طرح ملی و ایرانی آبخوانداری بدست می آمد؟ آیا عدم توجه به آبخوانداری هم توطئه غرب و آمریکا بود یا نفوذ مافیای سدسازی؟!
واي برما!
ناصر جان!
آيا اين همان شاهدي نبود كه از غيب بايد ميرسيد؟
حقا كه عدو شود سبب خير، اگر من و تو و ما خواهيم!
نكتهي خوشمزهي تحليل كليشهاي و نخنماي بهمن آرمان، همزماني و در عين حال تضاد ديدگاههاي مطرح در آن با سخنان سبز دكتر محمود احمدينژاد در كپنهاگ است!
ناسازهي برهنهاي كه آدم را واميدارد تا دوباره به ياد آن مثل ديرينهي پارسي بيافتد:
اين كه دم خروس را بايد باور كرد يا قسم …
هر چند همه جوابش را ميدانيم! نميدانيم؟
بیشتر بدانیم (از همین وبلاگ):
– پز روشنفکری ، سدسازی و رابطه با آمریکا!
– حملهي شديد معاون وزير جهاد كشاورزي به مافياي سدسازي در كشور!
– كداميك در اولويت است؟ سدسازي يا افزايش راندمان آبياري!
– تقابل چرچیل و انجیل در حوزه سدسازی!
– آيا سدسازي، نخستين اولويت راهبردي مديريت آب كشور است؟
– برگزاري مراسم روزجهاني مقابله با سدسازي در تنكابن
– جابه جایی در تبلیغات سازندگی (پانلهای خورشیدی به جای سدسازی)!
– گزارش برپایی نخستين همايش «ضد سد» در ايران – بخش دوم
– آخرین لطیفه سال: سدها مانع تخریب محیط زیست میشوند!
– همايشي براي بررسي پيامدهاي سدهاي بزرگ
– سدها، عامل افزايش ميزان تبخير در ايران و جهان
– تقدیر از مهار بیابانزایی برای مقابله با مافیای سد
– اگر تالابها را از دست دهيم …
– خدمتي كه خس و خاشاك به استاد كردواني كرد!
– كارمايهي خورشيدي ؛ همان لبخند پروردگار به ايرانيان است
– هشدار دكتر محمدرضا مقدم به سدسازان!
– اکباتان ؛ سدی که ۵۰ میلیارد تومان اعتبار اضافی هم نتوانست از به گل نشستنش ممانعت کند!
– شیراز و سیوند و گندم و بیابان زایی!
– سياستمداران «طبيعت ستيزي» كه هرگز نميبخشم! – بخش دوّم
– به بهانه ی سخنرانی روشنگرانه ی دکتر آهنگ کوثر در همایش جهانی بوداپست
– آهنگ كوثر: سدها محيط زيست را خراب، بيماريها را تشديد و مردم را بيخانمان ميسازند!
– اشاره به دستاوردي غرورآفرين براي دكتر كوثر و يارانش!
– رودخانه کلرادو، میتواند همان کارون، کرخه و قرهچای باشد!
– 20 كهنزادبوم دورهي ساساني به زير آب رفت!
– «لفور» ؛ سرزميني كه براي ديدنش بايد عجله كرد!
– چرا با آبگيري سد سيوند مخالفم؟!
– سد سازی هم میتواند رحمت باشد و هم میتواند لعنت!
– سندي انكارناپذير در تأييد تشديد بيابانزايي در دشت مسيلهي قم
ماجرای ورود ذغال سنگ به چرخهی سوخت کشور!
همزمان با بیسابقهترین تظاهرات محیط زیستی در اروپا و شنیدن سبزترین حرفهای محمود احمدینژاد در حمایت از طرفداران محیط زیست در ایران و جهان، خبر میرسد که سبد انرژِی کشور به زودی با یک مهمان ناخوانده و پردود و گداز جدید اما قدیمی! به نام ذغال سنگ مواجه خواهد شد که میخواهد بخشی از سوخت نیروگاههای حرارتی کشور را تأمین کند!
آیا این یک گام به عقب نیست؟!
در این باره گفتگوی مونا قاسمیان با دکتر اسماعیل کهرم و نگارنده را در روزنامه اعتماد بخوانید.
آیا انرژی خورشیدی از محاق وطنی به در خواهد آمد!؟
در حالی که ناصر کرمی تماماْ ماجرای پرداختن به استحصال انرزی های نو در ایران را در حد یک شوخی می داند! باید دید که با توجه به سخنرانی دیروز در کپنهاگ، پرداختن به انرژی خورشیدی و سرمایهگذاری برای استحصال سزاوارانهی آن در کدامین مرتبه از اولویت های دولت دهم قرار می گیرد؟
در این باره و اهمیت این مزیت ناهمتای خاورمیانه، گفتگوی مرا با خبرگزاری مهر میتوانید در اینجا بخوانید.
در همین باره:
– سرانجام انرژی خورشیدی از آبریزگاه ملت وارد شد!
– انرژي خورشيدي ؛ بحث داغ فردا در شبكه دوّم سيما – برنامه روز از نو
– كارمايهي خورشيدي ؛ همان لبخند پروردگار به ايرانيان است
– شتاب حيرتانگيز پيشرفت دانش خورشيدي در جهان
– پیشرفتهای تازه جهان در افزایش ظرفیت تولید انرژیهای تجدید شونده
– بهترين خبر قرن براي محيط زيست!
– اوباما وعدههایش را کلید میزند: شهری که فقط از انرژی خورشیدی استفاده خواهد کرد!
احمدینژاد در کپنهاگ خبر از مطالعات گسترده ایران برای استفاده از انرژی خورشیدی و بادی داد!
سرانجام انتظار به سر رسید و پس از چند دوره غیبت رؤسای جمهور ایران در دولتهای پنجم، ششم، هفتم، هشتم و نهم، این رییس دولت دهم بود که تابو را شکست و حاضر شد برای شرکت در یک اجلاس محیط زیستی به همراه رهبران 119 کشور دیگر جهان، خود را به یکی از یخترین پارههای زمین در شمال اروپا برساند تا مراتب نگرانی دولت متبوع خویش را از روند جهانگرمایی اعلام دارد.
نگارنده از امروز و با مطالعهی چندبارهی سخنان عصر دیروز دکتر محمود احمدینژاد در اجلاس کپنهاگ تصمیم گرفته است که برای دفاع از آرمانهای بلند اصل 50 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و پاسداری از حیات اجتماعی روبه رشد هموطنانم که در گرو پایداری محیط زیست ایران است؛ از آموزههای مطرح شده در همین سخنرانی بهره برده و به جدال با طبیعتستیزانی برخیزد که اغلب آنها، رییس و فرمانده خود را همین دولتی میدانند که عالیترین مقامش دیروز گفت:
– غلظت گازهاي گلخانهاي در نیوار (اتمسفر)، طي دهههاي اخير 35 درصد و دماي زمين حدود یک درجه سانتيگراد افزايش يافته است.
– تعادل آب و هوا در بيشتر مناطق جهان مختل شده است.
– طوفانهاي بزرگ، سيلها و خشكساليهاي گسترده و بحران غذا در راه و سطح بيابانها رو به گسترش است. تغيير بومسازگانها (اكوسيستمها) موجب اخلال جدي در چرخههاي حيات جانوران و حيوانات در خشكي و دريا شده است.
– سالانه ميليونها نفر بر اثر آسيبهاي ناشي از هواي آلوده، جان خود را از دست ميدهند و بيماريهاي پوستي و تنفسي رو به افزايش است.
– اگر انتشار گازهاي گلخانهاي با همين سرعت افزايش يابد به زودي سطح اين گازها به دو برابر پيش از دوران صنعتي شدن ميرسد، يعني به جاي كاهش 50 درصدي، 50 درصد افزايش مييابد و حيات طبيعي را با چالش جدي مواجه مينمايد.
توجه داشته باشید که این سخنان را فردی میزند و در جامعهای بیان میشود که تاکنون هرگز هیچ شعار محیط زیستی، زمینهساز ورود هیچ کاندیدایی به ساختمان پاستور، صحن بهارستان و نظایر آن نبوده است. حتا نمایندگان تمامی تشکلهای سیاسی کشور در آستانهی آخرین دور رقابت در مجلس شورای اسلامی با تعجب و حیرت میگفتند: اصلاً چه ربطی بین جهانگرمایی و تغییر اقلیم با انتخابات و آرای شهروندان میتواند وجود داشته باشد؟!
برای همین است که خوشحالم! چون:
دیگر وزیر ارشاد این دولت نمیتواند طرفداران محیط زیست را به سخره بگیرد!
دیگر وزیر کشور اجازه ندارد تا از گروههای حامی محیط زیست در ایران با عنوان تشکلهای مشکوک نام ببرد!
دیگر وزیر راه نخواهد توانست تا نگرانیهای طرفداران محیط زیست را در ایران با هیبت کاذب برژنف مقایسه کند!
دیگر رییس اوقاف فلان استان به خود حق نخواهد داد تا فرمان قتل درختان کهنسال را به بهانه مقابله با خرافه پرستی صادر کند!
دیگر هیچ فرمانده نظامی دستور برپایی رزمایش در ارزشمندترین پاره های طبیعت وطن را صادر نخواهد کرد!
دیگر معاون اوّل رییس جمهور در این کشور جرأت نخواهد کرد تا آموزههای محیط زیستی را در راستای سیاستهای امپریالیستی معنا کند!
و دیگر خود رییسجمهور نخواهد توانست به دستگاه منابع طبیعی هشدار دهد که مبادا مانع توسعه شوید و یا مردم را به افزایش زاد و ولد تشویق کند و یا به افتتاح سازههایی رأی دهد که آنها آشکارا نیوار را آلودهتر ساخته و از ضریب پایداری سرزمین مادری میکاهند.
حالا طرفداران محیط زیست در ایران کلی حرفهای قشنگ و سبزرنگ از عالیترین مقام اجرایی کشور در صندوقچهی ذهن و خاطرات خود دارند که در همهگیرترین تریبون جهانی بر زبان رانده شده و نمیتوان فراموش یا انکارش کرد.
محمد درویش از امروز شمارش معکوس برای اجرایی شدن این فرامین و آموزهها را در زیستمحیط وطن آغاز میکند و با خوشبینی سبزرنگی که همهی عاشقان طبیعت در وجودشان موج میزند، در انتظار عملی شدن آن وعدهها میماند.
دکتر احمدینژاد در بخشی از سخنان خود میگوید: آمريكا با كمتر از 5% جمعيت جهان، 25% از نفت و انرژي و بيش از 18% از چوب و حدود 14% آب دنيا را مصرف ميكند و حدود 40% خودروهاي جهان در آن كشور در حركتند. اين دولت معادل اكثريت كشورهاي جهان بودجه نظامي و در تمام نقاط درگيري و جنگ، حضور فعال دارد. كشورهاي مشهور به پيشرفته صنعتي با حدود 20% از جمعيت جهان 85% انرژي را مصرف و به تبع آن بيشترين آلودگي را منتشر مينمايند.
این حرف بسیار درستی است که نشان از عدالتگریزی جامعهی جهانی میدهد. اما ایران چه کرده است؟ مگر نه این است که خود بارها اعلام کردهایم که همین ایرانیانی که فقط یک درصد جمعیت جهان را به خود اختصاص دادهاند، هشت تا ۱۰ برابر میانگین سرانهی جهانی انرژی مصرف میکنند؟ مگر عالیترین مقام محیط زیست ایران اعلام نکرده است که فقط 9 کشور در جهان وجود دارند که بیشتر از ما محیط زیست خود را تخریب میکنند؟ و مگر همین رییس مرکز پژوهشهای علمی صنعتی ایران اعلام نکرد که سهم اختراعات ایرانیان به ازای هر یک میلیون نفر، کمتر از یک اختراع است! آیا کسی میداند که پیشروترین کشور در این حوزه کدام است؟ آیا جز این است که بیش از 95 درصد از مجموع اختراعهای جهان در همان کشورهایی رخ میدهد که به گفتهی رییس جمهور، 85 درصد انرژی را مصرف میکنند؟
آنچه که حرف حق ما را در جهان پذیراتر میسازد، اعتراف به چنین نکاتی است که سبب میشود تا طرفین دریابند که اگر نقاط ضعف را میبینیم و انتقاد میکنیم، حاضر به کتمان نقاط قوت هم نیستیم! هستیم؟
و اما شاه بیت سخنان دکتر احمدینژاد آنجایی بود که گفت: «نقل است كه بيش از 250 ميليارد دلار در لشگركشي به افغانستان و حدود 1000 ميليارد دلار در جنگ عراق هزينه شده است. آيا با هزينه 50 ميليارد دلار در زيرساختها و توسعه اقتصادي، افغانستان به يك كشور آباد تبديل نميگرديد و با هزينه 200 ميليارد دلار در توسعه فنآوريهاي جديد و استفاده مناسب از انرژي فسيلي، سطح آلايندهها به قبل از دوره صنعتي برنميگشت. در حالي كه انتشار گازهاي گلخانهاي، هزاران برابر بيش از تروريستها كه منفورترين موجوداتند، موجب كشتار بيسروصداي انسانها ميشود، آيا همه اهداف كنوانسيون با مصرف كمتر از نيمي از بودجه نظامي دولت آمريكا محقق نميشود. آيا بهتر نيست بخشي از اعتبارات نظامي كشورهاي اصلي پيوست يك به ارتقاء رفاه مردم و كاهش آلودگيها اختصاص يابد؟»
این پرسش بسیار سزاوارانه ای است. اگر ملتها یاد بگیرند که به جای خرج کردن پول برای نابود کردن خود و زیرساختهاشان، در راه حل معضلات محیط زیستی گام بردارند، بیشک در این جهان نه گرسنه و نه بیکاری نخواهد ماند و زمین نیز اینگونه از کابوس آلودگیهای شیمیایی و رادیواکتیو و انفجارهای مهیب و بنیانکن آسیب نخواهد دید و در رنج نخواهد ماند.
آقای احمدی نژاد!
بیا و خودت پیش قدم شو و اعلام کن که حاضری 20 درصد از بودجه نظامی دولت خویش را از همین سال آینده – که پیشنهاد دادید تا به عنوان سال اصلاح الگوی مصرف در جهان معرفی شود – کاهش داده و آن را برای استحصال انرژیهای نو هزینه کنی و آنگاه از همهی دولتهای جهان هم بخواه تا چنین کنند و در یک روند معنیدار، دنیا برود به سوی خلع سلاحی که بیش از سه هزار سال است نخبگان جهان از زمان افلاطون بزرگ آرزویش را در اتوپیای خویش در سر داشته و همچنان آن مدینهی فاضله یا آرمانشهر، پارهای تفکیکناپذیر از رؤیاهای بشر مانده است.
و در پایان سخنرانی، آقای احمدینژاد – پس از آن که نوید دادند مطالعات گستردهای را برای استحصال انرژیهای نو از جمله خورشید و باد در دستور کار داشته و دارند- میدانید از چه کسانی تقدیر کردند؟ ایشان از همه دوستداران طبيعت و حيات انساني و گروههاي مردمي كه با سخنرانيها و تجمعات و روشنگريهاي خود، موجب تحريك حساسيت مثبت نسبت به ضرورت صيانت از محيط زيست شدهاند، تشکر کردند! یعنی همهی آنهایی که حرفهایشان و تظاهراتشان – نه تنها – تاکنون هرگز بازتابی شایسته در تریبونهای متعدد درون حکومتی ایران نداشته است، بلکه همیشه با تردید و سؤظن به آنها نگریسته شده و میشود!
بیاییم همه دعا کنیم که توجه به محیط زیست در ایران حالا از مرحلهی شعار، وارد عمل شود! یادمان باشد که تا همین چندی پیش، شنیدن این حرفها از زبان آقای احمدینژاد هم آرزو بود! نبود؟
لشکر شنهای روان پشت دروازههای شهر!
عنوان این یادداشت، تیتر انتخابی سمیه راهپیما خبرنگار روزنامه جوان برای مصاحبه با نگارنده و غلامعباس عبدینژاد، مدیرکل دفتر امور بیابان است که دیروز منتشر شد.
فرسایش بادی، یکی از عوامل اصلی تهدیدکننده و تحدیدکنندهی حیات در دست کم 20 میلیون هکتار از اراضی کشور است که خسارت ناشی از آن به بیش از یک میلیارد دلار در سال میرسد.
از فرسایش بادی در دشت سیستان با عنوان “زلزله” یاد میکنند؛ اما باورم این است که این زلزله را میتوان به یکی از بزرگترین مزیتهای نسبی کشور تبدیل کرده و با مهارش، هم نیاز انرژی کشور را تأمین کرد و هم پول پارو کرد!
لطفاً نترسیم از این که ممکن است چند دسته پارو هم این میان بشکند!
کافی است بدانیم که ایستگاه هواشناسی زابل در طول 40 سال 3061 رخداد توفان را به ثبت رسانده است که از مجموع توفانهای رخداده در بقیهی مناطق کشور پهناور ایران، دهها برابر بیشتر است! نگارنده خود از قول دکتر احمدعلی کیخواه – نماینده مردم زابل در مجلس شورای اسلامی – شنید که می گفت: یک توربین بادی ما اخیراْ در دشت سیستان به دلیل شدت وزش باد سوخت! و حالا مجبور هستیم از توربین های قوی تری استفاده کنیم.
پس چرا این تهدید را به فرصتی سبز بدل نکنیم و آن لشکر شنهای روان را به بیگاری نکشانیم!
باور کنید آن لشکر ترس که ندارد، هیچ؛ آب و جارو هم باید برایشان کرد!
جابه جایی در تبلیغات سازندگی (پانلهای خورشیدی به جای سدسازی)!
انتشار گسترده تصاویر باراک اوباما، رییس جمهور ایالات متحده آمریکا، در حالی که از کنار سلولهای فتوولتاییک یا همان پانلهای خورشیدی در موزه طبیعت و علم دنور عبور میکند، نشان از یک تحول عمده دارد!
آن تحول این است که دیگری نیازی نیست برای آن که توان مهندسی دولت متبوع خویش را در سازندگی نشان دهی، روبان یک سد یا سازهی غولپیکر دیگری را پاره کنی و در کنارشان عکسی به یادگار بگیری.
راههای بیشتری برای نمایش سزاوارانهی این توان وجود دارد. ندارد؟!