لابد ماجرای شکسته شدن پای فلامینگوها را یادتان هست! نیست؟ همهی بچهها کوشیدند و کوشیدیم تا دوران محرومیت دیدهبان از میانکاله به پایان رسد که رسید؛ هرچند بخت زیاد با تارنمایش یار نبود! بود؟
چندی بعد، ماجرا را با ابوطالب ندری، عکاس سختکوش خبرگزاری مهر در گلستان مطرح کردم و او هم چُست و چالاک فرصت را از دست نداده و در کوتاهترین زمان ممکن به اتفاق چند تن از همکارانش راهی میانکاله شد که لابد حاصل شکارگریهای هنرمندانه او و یونس خانی را تاکنون در درگاه مجازی خبرگزاری مهر تماشا کردهاید! نکردهاید؟
به هر حال، یکی از این هنرمندیها، صید این تصویر هوشربا بود که دل و جان بیننده را آناً با خود میبرد! نمیبرد؟ آنقدر که پس از اعلام این موضوع در آن یکی کلبهی مجازیام، خانم پروانه قدیمی، یکی از نقاشان معاصر کشور از دیار زندهرود، برایم نوشت: میخواهد این تصویر دلربا را در قاب نقاشیهای هوشربایش به ثبت رساند و تقدیم ِ درویش کند؛ کاری که سرانجام دیروز انجام داد و مرا بیش از پیش شرمندهی مهربانیهایش ساخت …
حالا ماندهام که از کی باید تشکر کنم؟ از آن فلامینگوهای پاشکسته؟ از حر منصوری؟ از ابوطالب ندری؟ از یونس خانی؟ از خبرگزاری مهر یا از پروانه قدیمی؟
هر چند که از قدیم گفتهاند: کار را که کرد؛ آن که تمام کرد! نکرد؟
واقعا زیباست
هم عکس هم نقاشی
هم کار خدا در خلقتش
هم آزادی فلامینگو ها
هم لذت پروازشون
هم آسمون آبی
همه زیباست
خدارو شاکر باشیم برای این حس های خوب
از خانم قدیمی نازنین که از خبر دوست نداشتنی فلامینگوهای پا شکسته ؛ نقش دوست داشتنی ای آفریده اند ، متشکرم!
و از شما که همه را در کنار هم آوردید : فلامینگوهای پاشکسته؛ آقای حر منصوری،آقای ندری؛آقای یونس خانی ؛ خبرگزاری مهر و خانم پروانه قدیمی!
تا نتیجه چنین دلربا شود !
درود بر نیما و مسعود عزیز و ممنون از پیام های پرمهرتان.
آقاي درويش
چه نقاشي زيبايي!
من عاشق نقاشي و نقاشي كردن هستم.
به خصوص علاقه به نقاشي هاي سبك رئاليسم دارم.
مثل نقاشي هاي ايمان ملكي (نقاشي فال حافظ اش خيلي زيباست) و نيز استاد كاتوزيان.
كاش وقتي برام پيدا بشه ببينم مي تونم نقاشي كنم يا نه! سر سوزن استعدادي را فكر كنم (البته فكر كنم) خدا داده ولي هنوز فرصت پروروشش را نداشتم!
آدمهایی که نقاشی را دوست دارند؛ راز و رمز خلقت را بهتر درک می کنند و
جانانه تر کلاه از سربرمی دارند برای آن نقاش چیره دستی که طبیعت زمین را
آفریده است.
به امیدبرپایی نمایشگاهی از نقاشی های سیمین و سیروس و سپهر و شش عضو دیگر خانواده!
سپيده را فراموش كرديد! ما در سفره هفت سين فقط به سه تا سين ديگر نياز داريم.
ولي جدا انرژي گرفتم از اين حرفتون. بايد يك فكر اساسي بكنم!
عالیه … تقریباً نصف راه را رفته اید! فقط کافیه تا سیروس خان هم همینقدر انرژی بگیره تا رؤیاهای شیرین تان تحقق یابد! نه؟
.
امید که سپیده خانم گل هم همواره اصل سین هفت سین زندگی تان بماند …
.
درود …
ميزان پيشرفت پروژه را بتدريج براتون مي فرستم! متشكرم.
از یک مدیر باسابقه و مسلط به ران کردن انواع پروژه های کوچک و بزرگ، غیر از این هم انتظاری نیست! هست؟
منظورتون از باسابقه چيه؟! با 25 سال سن چه سابقه اي؟! چه تسلطي؟! همچين ميگين يكي ندونه فكر مي كنه من 40 سالمه!!!
خُب مسأله اینجاست که اینجا همه میدونند! نمیدونند؟
كسي كه تازه مي خواد نقاشي ياد بگيره مطمئن باشيد بچه است!
واسه همینه که من بچه ها را دوست دارم …
درود برشما هموطن پارسی نژاد . شما که دشمن دروغ کویان بوده وخواهید بود.
وبلاگت خیلی زیبا بود دوست داشتم .باطبیعت ایران شادباش..
سیمین هم از جمع ما رفت یادش گرامی وروحش شادباد
سلام آقای مهندس
سال نو بر شما و بر همه ی همراهان خوبتون فرخنده باشه .
با بهترین آرزوها
درویش جان سال 91 شد
نیستی
کجایی مسافرتی ؟
خوش بگذره هر جا هستی
سلام
سالی سرشار از موفقیت و شادکامی برایتان آرزومندم .