این تصویر را ببینید …
بقیه را هم میتوانید در تارنمای ابوطالب ندری عزیز، عکاس سختکوش خبرگزاری مهر ببینید و آنگاه برایم بگویید:
این کدام نعمت است که به واسطه ی آن، دانشآموزان مدرسه خرد در چالقرب بخش داشلی برون گنبد کاووس باید خداوند را بابتش شکر کنند؟
بی تاب ِ این بچه ها و نگا ه های معصوم و پرسشگرشان شدم…
پاسخ:
و من بي تاب آن معلم …
سلام
واقعاً نمي دانم چه بگويم .تصاوير از جهاتي زيبا و از جهاتي ديگر دلگير كننده است. حسرت مي خورم كه چرا هنوز …
بگذريم از اين چراها بسيار زيادند.
بدرود.
پاسخ:
اما بايد يك روز تكليف خودمان را با اين چراها روشن كنيم ابوحنانه جان!
شاید شکر گزاری به خاطر ِ این خنده های شیرین و بی محابای آدم کوچک ها که عدم وجود امکانات را مسخره می کنند .شاید!
پاسخ:
و شايد شكرگزاري براي اين كه نمي دانند اين حق را داشتند كه در كلاسهايي بهتر و با تجهيزاتي به روز تر هم درس بخوانند!
که با این شرایط هنوز بدتر از این نشدن !!!
پاسخ:
شك دارم به بدتر از اين اصلن فكر كرده باشند مهتا جان!
چقدر نعمت اینجا به وفور است…
بله حتمن باید شکر گزار باشند… مگر کلاسهای متحرک را ندیدید؟ ما که تا حالا از این نعمت ها نداشتیم…
پاسخ:
راز شادزيستن در عين دانايي چيست؟
دلم گرفت .
با اين حال كه امكاناتي نيست ولي چه در عكس شادند .
تلنگري باشد براي همه ماها
كه در اوضاع و احوالي بسيار بهتر از اينها هستيم و باز افسرده و نالانيم .
خدايا نگاهي هم به حال و روز اينها داشته باش
از دست بنده تو كه انگار كاري ساخته نيست .
پاسخ:
چرا هر چه ابزارهاي رفاه و دانايي بيشتر مي شود، خنده ها از صورت ها گريزان تر مي شود نيما جان؟!
درود استاد یه کلیپ فرستائم به جی میلتون ختما ببینید. اگه سایت آپلود فیلم و کلیپ سراغ دارید برام بگین . راستش نمی دونم اسم این کار رو چی بذارم
پاسخ:
ممنون رسول جان. حتمن مي بينم. سايت آپلود هم راستش سراغ ندارم! انگار همه شون فيل تر شدند! نشدند؟
سلام. سال نو مبارك باشه با كلي تاخير. داشتم وبلاگ نيك آهنگ رو ميخوندم. ديدم هستند كساني كه مثل من تاخير داشتن !!!
موفق باشيد.
ممنون از لطفتان. تأخير اشكالي نداره! آمدن و نديدن اشكال داره! نداره؟
يه سال متفاوت با رويدادهايي كه منتظرش هستي برايت آرزو دارم.
سلام به نظرتون چه کمکی میشه به اونها کرد جای ثابت که نمیشه برای اون ها ساخت میشه؟
اگه میشه من با مدیر عامل خییرین مدرسه ساز صحبت کنم؟
پاسخ:
مي دوني محمد؟ ديدي يه موقع هايي بچه داره تو عالم خودش بازي مي كنه و پستونك مي مكه و بعد يه هويي يه آدم بزرگ وارد مي شه تا مراتب ذوق و شوقش را نثار اين كودك دوست داشتني و معصوم كنه … و آنگاه صداي ونگ و وونگ بچه درمي آد كه از شدت ترس نمي دونه چيكار كنه؟!
اونوقت همون آدم بزرگه بهش مي گه: چيه عزيزم؟ كي تو رو اذيت كرده؟
غافل از اين كه خودش اين كارو كرده!! نه؟
خلاصه اين كه در مواجهه با اين بچه ها و مدرسه بايد مواظب باشيم رفيق تا اين خنده ها حروم نشه!
درود.
زندگی/شکرگذار زندگی/اینکه زندگی در اطوار مختلف “ادامه “داره و ما با مقایسه فقط حال خودمونو بد می کنیم
پاسخ:
من دوست دارم مانند اغلب مردم؛ حال شادي داشته باشم. گاه براي رسيدن به اين حال شاد، خاموش مي كنيم هر چه معبر و دالان اطلاع رساني را كه مي شناسيم و ديگر حتا روزنامه ها را هم ورق نمي زنيم!
اما من دوست دارم حال شادم تؤام با دانايي باشد نه ناداني!
چه بايد كرد رؤياي عزيز؟
شکرگزار
ما نیز حمایت خود را از وبلاگ مهار بیابان زایی شما در انتخاب برترین وبلاگ جهانی محیط زیستی به عمل می اوریم
از طرف مدیران سایت
پاسخ:
بسيار سپاسگزارم. شما نيك انديشان آدم را بال و پر مي دهيد …
برای یک دانش آموز ، نعمتی بالاتر از داشتن معلمی عاشق هست ؟ گواه عشقش ، لبان خندان این کودکان و جست و خیزهای شادشان در آن دشت وسیع و زیر آسمان آبی
پاسخ:
و براي يك معلم چي؟ چه نعمتي مي تواند روحبخش تر و جان بخش تر از هر نعمتي باشد آناي عزيز؟
یادش بخیر 🙁
خیل سخته من کاملا میفهمم چی میکشند . ولی همه اینها اگر معلمی دلسوز و سخت کوش داشته باشند قابل تحمل است 🙂
یادش بخیر زمانی که در روستا تحصیل میکردم 🙂 دلم تنگ شد :((
پاسخ:
مي بيني رفيق!
هنوز هم كه هنوز است دلت تنگ مي شود براي سختي هاي روستا در آن زمانهاي رفته …
چرا؟
مگر آنجا چه بود كه اينجا نيست؟
درود
خواهشاً اگه جواب اين چراها را پيدا كردين و تكليف همه را با اين چون و چراها مشخص كنين ؟!
بابا سال اضافه كاري هااااااااااااااااااااا 🙂
اين جملات پر گوهر رو در تابلوهاي وسط بزرگراهها هم نوشتند يعني زمدرسه تا همه جا بايد اين جملات را بشنويم و ندانيم كه چرا ؟
شادباشين
پاسخ:
اما من جوابش را مي دانم! و مي دانم كه تو هم مي داني غزاله عزيز! نمي داني؟
فهمیدم ،
دکتر حافظی رئیس خیرین مدرسه ساز آشنامونه و دایی بنده تا چند وقت پیش مدیر عامل اونجا بود، خواستم کاری براشون بکنیم،
راستش از کلاسی که نشون دادین خیلی ناراحت نشدم چون اون طبیعت کنارش همه چیزو جبران میکنه ولی تو هوای بد چطور میشه؟؟
پاسخ:
حتمن مي شود برايشان كارهايي كرد. مثلن دستي به سر روي اتوبوس ها كشيد … زباله ها را در محلي مناسب بازيافت كرد. وضعيت گرمايش و سرمايش را بهبود داد و براي شان يك شبكه مجازي وايرلس راه انداخت مانند بچه هاي مدرسه دير در شاخاب پارس …
درود بر تو كه چنين دايي فرزانه اي داري.
سلام محمد جان
1- فعلن در رتبه سوم با ده درصد هستي كه دومي 29 واولي 32 است بايد بيشتر تلاش نمود .اگه كمك مخصوص تبليغاتي خواستي يه تماس عصر با همراهم بگير.
2- البته خوشحالم كه امجد كاظم را جا گذاشتي ولي نزديك شماست
3- من امسال براي همه دوستان واشنايان فقط سلامتي را ارزو كردم چون بالاترين نعمت وبيشترين ثروت است.پس اگر از اين دريچه بنگري براي همين يك مورد شبانه روز هم دعا كنيم وشكرگذار باشيم كم است.
4- درست است مشكلات زياد داريم دختر من ديروز يه كاغذ كمك مردمي براي ساخت مدرسه وكمك به دانش اموزان خاش اورده بود منزل .من بهش گفتم انقدر مملكت ثروتمندي هستيم كه نيازي به كمك هاي مردمي نباشد و…. كه از درك سياسي كودكانمان خارج است.
از اين ديدگاه كه شما خواستيد شايد نگاه كودكانه آنها شكر گذار داشتن ديوار بجاي كپر باشد.ويا طبيعتي كه حال حاضر آن براي انها يك دنيا روياست.
از ديدگاه من جاي شكر بعد از سلامتي ايراني بودن آنها است.پس ميتوان هر يك با ديد خود شكر گذار چيزي باشيم.
درود بر مهرداد عزيز …
ممنون بابت حمايت هاي صميمانه و مجدانه ات از مهار بيابان زايي.
درسته ما صاحب يكي از 25 سرزمين زرخيز جهان هستيم كه نامش ايران است. اما از رفاهي برخورداريم كه كمتر از 105 كشور جهان است.
اما پرسشم در اين تصوير آن است كه آيا رفاه خوشبختي مي آورد؟ و چرا؟
http://radiokoocheh.com/article/29164
پاسخ:
سپاس از دوستان فرزانه ام در راديو كوچه …
ثروت از علم بالاتر است اما رفاه خوشبختي نمياورد.همه مرفهين بي درد نيستند اگر چه رفاه دارند اما دل پر دردي به بزرگي ثروتشان دارند.رفاه نسبي حق مسلم همه شهروندان است .وقبول دارم كه نه آن روستا نشين توي عكس نه ما كه پايتخت نشين هستيم از رفاه نسبي برخوردار نيستيم .كافي است پاتو از اين مملكت بيرون بذاري ميفهمي چه خبر است اونايي كه تا ديروز ماشينهاي ما رو با سنگ ميزدند دم از تمدن واروپائي بودن ميزنند.يا بايد مثل خيليها رفت يا بايد بود وساخت(نه سازش بلكه آباد كردن)
خب … پاسخ پرسشم را دادي؛ حالا برايم و برايمان بگو آن دختركان و پسركان هموطن من و ما از چه دارند شكر مي كنند؟
اصلن چرا آنها آنقدر شاد هستند؟
آن يكي را ديدي كه قهر كرده بود گوشه ي اتوبوس؟
دخترها را ديدي كه چگونه طناب بازي مي كردند؟
آن چمنزار و گوسفندان را … آن خنده هاي آموزگاران را …
و در عين حال آن بخاري را … آن اتوبوس فرسوده و پر از بي نظمي را…
من مي گويم: زندگي آنجا
بدجور در جريان است مهرداد من!
تو چه مي گويي؟
شکر اينکه:
خدايي هست که دوستش دارند و يقين مي دانند دوستشان ميدارد.
شکرانه ي ديوار گلي نداشتن
شکرانه ي سلامتي و شاد بودن
شکرانه ي از کودکي در کودکي غرق بودن
و شکرانه ي لبخندهايي که زيبائي زندگي شان را صد چندان ميکند
“کاش مي دانستيم زندگي لبخندي است کاش بر لب داريم”
و کاش باور بداريم ما با به ظاهر داشته هامان تلاش مي کنيم زندگي کنيم نه از زندگي و زيبايي هايش لذت ببريم
زندگي ياس سر ديواري است که فقط مي خندد
اگر ياس نيستيم لااقل ديوارش باشيم
زندگی یاس سر دیواری است که فقط می خندد
اگر یاس نیستیم لااقل دیوارش باشیم
محشر بود بانو …
محشر بود …
دوست عزيزم
من هم موافق نظر شما هستم كودكان دريچه نگاهشان از بزرگترها خيلي فراختر است.شايد چيزهايي كه در كودكي براي ما دنيايي بود امروز به چشم ما نيايد من اگر يك هفته كيهان بچه ها نميخواندم انگار روز وهفته سر نميامد.بله آن كودك دايره ديدي در حد فهم خود دارد او مقايسه اي زندگي نميكند او در قيد چشم وهم چشمي نيست دنياي او از دنياي من وتو بزرگتر وزيباتر است حتي اگر نان خشك بخورد وتوي اتوبوس به مدرسه رود.خنده هاي انها واقعي تر ودوستي با انها پايدارتر است . زندگي زيباست اي زيبا پسند
پاسخ:
بر روی اروند امتحان کرده ام. کودکان اگر هر ده دقیقه یکبار نخندند، حوصله شان سر می رود. خوشا به حال آنان که در منزلشان یک معصوم دلنشین دارند.
کاش باور داشتيم:
براي زندگي کردن زنده نيستيم بلکه با زندگي کردن است که زنده ايم
زندگي آتش عشقي است برافروختني
پاسخ:
پس تا می تونی این آتش را باد بزن و نترس!
کسی که عشق می ده ، عشق می گیره . پاداشی شیرین تر از این هست ؟
پاسخ:
نه … نیست! عشق، بهترین حادثه ی عالم است! نیست؟
به نظر می رسد ایجاد این فضای متحرک از ابتکارات آن دو معلم خلاق و خوش ذوق باشد. درود بر این جوانان وطن …
پاسخ:
آن دو معلم باید خیلی دوست داشتنی باشند …
سلام،
چه قد شاد و دوست داشتنی هستند!
شاد بودن، نه فقط نعمت که موهبت بزرگیه…
فقط یادتون باشه این پست تون حسابی بارونی بود ها!
پ. ن.: راسته که می گن بهمنی ها خیلی زود باهم دوست می شن ها. حتا از راه خیلی دور… 🙂
پاسخ:
ما اینیم دیگه … ما که می گم: یعنی من و مسعود!
” و شاید شکرگزاری برای این که نمی دانند این حق را داشتند که در کلاسهایی بهتر و با تجهیزاتی به روز تر هم درس بخوانند! ”
از میون این همه نوشته من با این جمله شما بیشتر موافقم .. این عکسها و عکسهای مشابه رو قبل از این دیده بودم .. می دونید آقای درویش .. از اینکه یه عده در رفاه و آسایش باشن و بعد بخوان قناعت و لذت بردن از قناعت رو برای آدم بزرگای محروم تعریف کنن و شادمانی بچه هایی که بی نصیب از اون هستن سر ذوقشون بیاره اذیتم می کنه !.. ذوق و شوق این بچه ها مثل قلپ قلپ ماهی های توی تنگ بلوره که دریا رو هرگز ندیدن و فکر می کنن در بهترین و بزرگترین و زیباترین خونه دنیا دارن زندگی می کنن .. اونها نمی دونن حقشونه که بهترین که چه عرض کنم حداقل امکانات آموزشی بهداشتی رو داشته باشن .. توی مملکتی که مشاور رئیس جمهورش همین طوری دلبخواهی عکسای بی کیفیت و آماتوریه یه هنرپیشه سینما رو میلیونی میخره ، حرف زدن از قناعت برای والدین این بچه ها و ذوق کردن از شادی کودکانه و بیخبری این بچه ها ابلهانه نیست ؟!.. کجا رفت اون عدالت اجتماعی که شعار انتخاباتی بعضیا بود ؟.. چرا ؟.. تا کِی ؟.. : ( .. آقایون و خانمهای عزیزی که دم از قناعت می زنن و از صفا و شادمانی بچه های محروم از امکانات اولیه آموزش بهداشتی که در مملکتی زندگی می کنن که اولین و مهمترین شعارش انرژی هسته ای حق مسلم ماست ، ذوق زده میشن ، بهتره به آینده تاریک این بچه هایی که در چنین محیط هایی بزرگ میشن هم فکر کنن .. این بچه ها وقتی که بزرگ میشن خواهی نخواهی به کلاه گشادی که سرشون رفته آگاه میشن .. اون موقع دیگه مجبورن که قناعت کنن .. مجبورن که با امکانات اندک بسازن و شاد باشن و به روی خودشون نیارن !.. و این آگاهی به مجبور بودن خطرناکه !.. مثل یه بغض کهنه گلوی آدما رو فشار میده .. خفه شون می کنه .. دقشون میده ..
کاش میشد به بچه ها یاد داد تا بیشتر و بهتر بخوان !.. حقشون رو بخوان !..
پاسخ:
ما هستیم که بچه ها را می سازیم. آیا ما یاد گرفته ایم که بلند فکر کنیم و نترسیم؟
آیا می توانیم مطالبات مان را فریاد بزنیم؟
آیا اصلن می دانیم که مطالبات مان چیست و برای چه باید هورا بکشیم و چه موقع باید بر سر بزنیم و اشک بریزیم؟
بله روشنک عزیز … از ماست که بر ماست.
بالاغیرتا صحبت از خیرین مدرسه ساز نفرمایید! می گویند راست یا دروغ به اسم مدرسه سهمیه تیرآهن و سیمان ووومی گیرند وووومی دانید که بیشترتیرآهنها چه می شود!(آخ حاج آقا نزن تورو بخودا من این حرفهارونگفتم آی آی…)
پاسخ:
خیرین مدرسه ساز در شمار شریف ترین انسان های روی زمین هستند. نباید حساب چند بزهکار را که در لباس خیرین فرو رفته اند، به همه تعمیم داد اشکار عزیز.
در مورد خیرین مدرسه ساز این واقعیت نداره چون اکثر کسانی که اونجا عضو هستند به سهمیه آهن نیاز ندارند و 100ها میلیون پول رو اهدا میکنن یا زمین میدن یا در نصف ساخت مدرسه مشارکت میکنند.
مطمئن باشید.
شرمنده اخلاق ورزشکاریتون ولی در شهرستانها دیده شده که مثلا فلان شخص با سابقه مشخص زمینی را برای احداث دانشگاه هدیه می کند پس از مدتی میبینیم که زمین های اطراف هم که ماتل همان طرف است قیمت نجومی پیدا می کند!
ایکاش من هم دزد بودم ویا حداقل جرات دزدی را داشتم
خیرن مدرسه ساز تو کار دانشگاه نیستند ، و ما که از نزدیک با اینا سرو کار داشتیم میدونیم آمار شما درست نیست اگه به مدرکی تو این زمینه بر خوردی خبرشو به ما برسون حتما پیگیری میشه.
نه جانم من خودم در محل کارم چند بار جلوی دزدی راگرفتم و گذارش دادم با من همه دوستان چپ افتادند نه عزیزم نه اصلا دزدی کار نجیبی است
درود بر شما
ضمن تبریک سال نو و ارزوی سلامتی و تندرستی برای شما و محیط زیست !
لطف دارید اقای درویش به من .
باید بگم که فکرش هم نمی کردیم که به این زودی زود یعنی کمتر از 24 ساعت کانکس حمل بشه و در جای اتوبوسها قرار بگیره !
بزای دیدن عکسهای جدید که کانکس و کامپیوتر و … رو اوردن و بچه ها در حال نشستن و درس خواندن در مدرسه و میز و نیمکت جدید هستند ببینید .
شاد باشید
لطفا ی تماسی با من داشت باشید در صورت امکان در وبلاگم میتونید بگیرید
یا حق
پاسخ:
همیشه خوش خبر باشی ابوطالب عزیز.
بی شک تو امروز پیامبر آن کودکان و البته محمد درویش بودی.
بازتاب: دل نوشته ها » امروز چیزی شبیه به معجزه در مدرسه خرد داشلی برون گنبد اتفاق افتاد!
من دچار آن چشم های شاد و خنده های مستانه هستم
من دچار آن رنگ هام ، آن رنگ های شاد
من دچار آن جوراب های پاره ام که سرما را به خود ، دعوت می کند
من دچار آن سرهای تراشیده ام
من دچار آن همه شادمانی ام که پهن شده روی صورت های آفتاب خورده ی سوخته شان
من دچار آن سرخوشی ِ کودکانه ام
چرا شاد نباشند؟
آسمان ، سقف باشکوه بلندشان است
زمین ، فرش شگفت انگیز رنگارنگ زیر پایشان
معلمشان بلد است سوت بزند ، به جای زنگ گوش خراش مدرسه
حیاط مدرسه شان ، دامن سبز طبیعت است
اسباب بازی هاشان به سادگی خودشان است
و …
چشم هاشان را شسته اند …
جور دیگر می بینند …
بلدند ، جور دیگر ببینند…
بخاطر همین است که شادند ،
چون بلدند ، جور دیگر ببینند …
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآخ که من دچار آن چشم های ی باران دیده هستم …
دلم لرزید ،
من معلمم ،
دلم لرزید ،
و … “خوش ” حالم که تلاش آقای ندری ، به نتیجه رسید
درود بر ندری عزیز که یکی از بانیان چنین اقدامی بوده است … سپاس محمدجان. هر دوی تان زنده و با طراوت باشید دوستان…
درود بر سروی عزیز و عشق پاکش که نشان می دهد یک معلم واقعی است …
خوشا به حال شاگردانی که تو آموزگارشان هستی دختر.
ممنون آقای درویش ،
زنده باشید و شاد … همیشه
راستش باید اعتراف کنم که منو “دچار” یادبرگ پرشورت کردی دختر.
درست مثل ابوطالب که مرا در پست بعدی دچار کرد!
اینقدر منو خجالت ندید ،
باورم کنید الان سرخ شدم از خجالت
هنوز مانده تا سرخ بشی سروی جان!
برات دارم دختر مهربون روزگار …
در این جور مواقع آدم میگه :
یا ابوالفضل!
نه!
در اینجور مواقع می گه:
وای حسین کشته شد!!
سروی خوبم با این “دچار گفتن هاش” آدم رو بدجوری “دچار می کنه” ها، آقای درویش…
در ضمن، این مهربونی های شماست که در دل و جون آدم ها می مونه. یادتون که نرفته، استاد!؟
بعععله، بهمنی هستین دیگه…
پاسخ:
چه کنیم دیگه!
ما بهمنی ها هر چقدر هم بخواهیم فروتن و ندار و خاکی و سر به زیر باشیم؛ نمی گذارند دوستان!
باید اعتراف کنیم که بهمنی جماعت:
آخرشه!
اونم در حد لالیگا!