با ناخدا حمید کجوری از زمان انتشار این یادداشت آشنا شدم … او در 5 مرداد 1387 خبر دیلیتلگراف را جدی گرفت و برایم نوشت:
ممد جان:
مطالبات سخت بهدلم مینشینند، لذت میبرم، با ولع میخوانم، خصوصاً با آن قلم شیوایی که داری و خواننده را بهدنبال مطلب میکشد، آفرین. نمیگویم نداریم، ولی کم داریم نظیر شما در وبلاگشهر. باید به شما و نوشتههای شما ارج گذاشت. ضمناً امروز لوگوی زیبایت را در وبلاگت دیدم و با اجازه شما آن را در ستون لوگوها، در وبلاگ میداف، کار گذاشتم.
لطیف میگوید: آن لوگو هنوز هم در میداف چشمک میزند …
اما صاحب خونگرم آن وبلاگ و هموطن عزیز بوشهریام، دیگر آنجا نیست و به قول عمو اروند عزیز، چراغش خاموش شده است …
یادش گرامی باد … ناخدا طبیعت ایران را بسیار دوست داشت و همواره در دنیای مجازی از محیط زیستیها حمایت میکرد …
آخرین ایمیلش را هرگز فراموش نمیکنم:
ممدجان
درود بر تو و کار شایستهای که پیش گرفتهای. همیشه در دل ما جاداری. این نوشتههایت، این مدارک، این دلسوزیها برای زنده نگهداشتن طبیعتِ وطن مان، برای همیشه، خصوصاَ برای آیندگان، در پهنه اینترنت و با نام محمّد درویش، جاودانه خواهند ماند.
آخرین ایمیلش یه جورایی شبیه، یادبرگ استاد کامبیز بهرامسلطانی هم هست …
و من ماندهام که محمّد درویش چگونه میتواند به ناخدا ادای دین کند و نشانش دهد که لایق و سزاوار چنین اعتمادی بوده است …
میدانم که اگر امروز بود، برای مهار بیابانزایی در مسابقهی انتخاب برترین وبلاگ محیط زیستی جهان، سنگ تمام میگذاشت.
اما شاید اگر مهار بیابانزایی به چنین جایگاهی رسیده است، از برکت همین همدلیها و همراهیهای بیمنت و خالصانه بوده است.
خدایش رحمت کند …
خلیل جبران میگوید:
«من فکر میکنم باید در نمک، چیز غریب و مقدسی وجود داشته باشد، چیزی که هم در اشکهایمان و هم در دریاست.»
و امشب برای ناخدا میگریم و میگرییم و آن نمکهای دریایی را مزه مزه میکنم و می کنیم …
برای اینکه از هجرت عزیزانامان پریشان نشویم سعی کنیم در هنگام حیات مهر و محبتامان را از آنها دریغ نکنیم.
و برای آنها که از ما دورند و هرگز ندیدیم شان چی؟!
برای آنها چگونه باید جبران کرد قباد عزیز؟
.
.
.
بگذار همان نمک ها را مزه مزه کنیم رفیق …
شاید کمی بتوانم غمی که داری تحمل میکنید را بشناسم اما باور کنید آنقدر حیات دور و برمان منتظر یک نگاه، یک توجه، یک ذره اهمیت و دیده شدن هستند که اگر عاشقانه بخواهی به آنها بیاندیشی باور کن وقت کم میاوری تا به از دوستان از دست رفته بگریی. نمیدانم ولی دارم با شما همنوا میشم…
بله … حتمن وقت کم خواهیم آورد … برای همین است که اشک ریختن بد نیست!
زیرا اشکهایی که از چشم فرو می ریزند، سبب می شوند تا قلب بتواند سبک شده و همچنان به پوم تاک خویش ادامه دهد … شاید که ضرب زمین در ضربان دلها را یافت …
درود بر قباد عزیز.
از آنهایی که دلهای بزرگی دارند همیشه چیز به یادگار می ماند .
همیشه کسانی هستند که در زندگی ما اثرات روح بزرگشان تا ابد ماندگار باشد .چه بین ما باشند و چه در خاطرمان ماندگار شده باشند .
ریختن اشک هم برای خود دنیایی دارد , من زیاد تجربه اش می کنم .
روحش شاد
تو سردترین شب زمستون 85 که داشتم از تنهایی و بدبختی و نا امیدی می مردم یه شب آنلاین شد کلی با من حرف زد.. از زندگی.. از جوانی.. از امید..
برام آهنگ شاد گذاشت گفت گوش کن..
هیچوقت یادم نمیره..
روحش شاد..
پاسخ:
يه موقع هايي يه كاراي كوچولويي مي تونه بيشتر از هزارتا كار خوب اما بدموقع اثر داشته باشه.
مي فهمم كه چه مي گويي مهتاي عزيز.
خدايش رحمت كنه و اميدوارم خاطره خوش آن ترانه ها سبب بشه كه مهتا هم ديگه چنين لحظه هايي رو درك نكنه.
درود …
روح بزرگشان شاد باد…
وقتی وبلاگ ِ وبلاگ نویسی مدتی آپدیت نمی شه و
مجبوری باور کنی که هرگز هم آپدیت نخواهد شد ؛ دلم می سوزد
نه برای او که با نور یگانه شد ؛ برای ما که ماندیم…
پاسخ:
به نظرم مانده تا بر روي آسيب شناسي مرگ در وبلاگستان يك كار جدي انجام شود …
گاه مي انديشم كه اين نوع مرگ مي تواند بسيار غمبارتر و مظلومانه تر هم باشد …
این کامنت ِ مهتای عزیز چه حس عجیبی داشت!
بله … كامنتش از جنسي ديگر بود … توش يه عالمه غم و حسرت و قدرداني و افسوس تؤامان نهفته است …
خدای بیامرزدش
ناخدا در اصل ناوخدا بئده یعنی خداوندگار و راهور ناو(کشتی)
…..(درویش خان بابا اینجا که فیلتره!!!)
اگر آن زنده یاد ناخدای کشتی بود شما ناوخدای زورق طوفان زده زیستبوم ایران هستید
پاسخ:
زنده باش اشكار جان.
شما لطف داريد.
همانند کاپیتان ناو جنگی در فیلم ناخدا و فرمانده با هنرنمایی راسل کرو
چقدر متاثر شدم…
درود بر آنيموس عزيز و ممنون از همدردي ات.
خدايش بيامرزاد
انگار گلچين روزگار تمامي ندارد مهندس جان !
و همين مزه مزه كردن نمكها … گاهي خيلي آرامم ميكند .
شاد باشين و درود
همين است ديگر بايد عادت كنيم به رفتن … در عين حالي كه در بزنگاه نرفتن، تا مي توانيم پابكوبيم و شادي كنيم و شادي بيافروزيم.
درود بر غزاله عزيز و همراه.
آقای درویش عزیز احساس شما را درک میکنم و میستایم. زندگی همین است و آدمها روزی باید کول بار خود را بردارند و راهی شوند.خوشا به حال آنهایی که آنطور که میخواستند زندگی کردند و یاد و نامی با ارزش از خود به جا گذاشتند.شاید با فکر به اینکه ایشان هم آنطور که میخواستند زندگی کردن و با افتخار از این دنیا رفتند کمی از سنیگینی غمه شما بکاهد.یادشان گرامی.
درود بر مهتاب گرامي …
ايمان دارم كه اينگونه بوده …
وگرنه اينك چنين موجي در وبلاگستان در ستايش ناخدا شكل نمي گرفت.
زنده باشيد و سرفراز …
من که او را نمیشناختم ولی چنین افرادی که نام نیکی از خود به یادگار میگذارند, هیچگاه فراموش نخواهند شد. یادش گرامی باد
بله دانش عزيز …
مرده آن است كه نامش به نكويي نبرند …
…
اين هم غيرتي كه به جوش آورديد:
http://delestane.blogfa.com/post-338.aspx
سكوت………..
نمی شناختمش …
اما …
روحش شاد …
خیلی
که گفت که آن مایه ی امید بمرد
که گفت که آن زنده ی جاوید بمرد
اینطور آدمها همیشه زنده ن، باور کنین، حتی برای کسی مثل من که تازه بعد از خاموش شدن چراغش شناختمش.
نا حودآگاه بعد از خوندن این پست این بیت مولانا یادم اومد. عزیز مردن هم نعمتیه که خداوند فقط به خاصانش عطا میکنه.
ممنون از ابراز همدردی تان امیر و سروی عزیز.
درود بر فلورای عزیز و ممنون از یادآوری آن شعر زیبا از حضرت مولانا …
.
.
.
بله قبول دارم، مرگ هم می تواند مثل زندگی نعمت باشد.
سرفراز باشید.
روحش شاد
خداوند روح پدر بزرگوارت را هم شاد کند و بیامرزد لطیف عزیز …
هنوز قصه ی آن روغن انگور در ذهنم تر و تازه مانده است …
برنامه زنده نور و صدای تخت جمشید
این برنامه دیدنی روایتی است از مراحل ساخت مجموعه جهانی پارسه (تخت جمشید) تازمان حمله اسکندر مقدونی و به آتش کشیدن این مجموعه که به زبان نور و صدا در محوطه تاریخی تخت جمشید برگزار میشود. سعی شده است با صدایی که در وبلاگ گذاشته شده است ، و عکسهایی که از مجموعه در نوروز 89 گرفته شده است و همچنین متن برنامه که در وبلاگ نوشته شده است، تا حدودی در این دنیای مجازی، این برنامه برای دوستان به نمایش گذاشته شود.لازم به ذکر است، صدایی که در وبلاگ پخش میشود همان صدای اصلی میباشد که هنگام نمایش در تخت جمشید پخش میشود.
منتظر شما هستم تا بیایید این برنامه را ببینید
با سپاس فراوان
آریا
ممنون از دعوت تان.
حتمن خواهم آمد.
درود بر آریای عزیز.
با آرزوی طلب آمرزش و رحمت از خداوند یکتا برای ایشان و سلامتی و موفقیت و پایداری برای محمد درویش مرد سبز اندیش ایران. آمین
پاسخ:
ممنون حسین جان.
آخیییییی
خدا رحمت شون کنه…
حتمن همینگونه خواهد بود … دل دوست آسمانی ما بزرگ تر از این حرفهاست که نخواهد بندگانش را بیامرزد و رحمت کند.
ممنون از همراهی هایت مونتارای عزیز.
مونترا
مونتانا
مونتارا
…
=)
سلام
بهترین ها
زنده باشید و ممنون از لطفتان.
روانش شاد و روحش قرین شادی باد!
ناخدای وبلاگستان فارسی دو سال است در میان ما نیست…
http://www.mborjian.com/2010/04/blog-post_09.html
چه زود دو سال شد ناخدا … تولدت مبارک باد …