اخیراً روزنامهی دیلی میل گزارشی مصور و غمانگیز از قتل عام باورنکردنی جنگل رد وودز در ایالت کالیفرنیا -California redwoods – آمریکا منتشر کرده است که بسیار تأملبرانگیز مینماید. چرا که هیچ جای دیگری در کره زمین را نمیتوان یافت که در آن درختانی برویند که بیش از 125 متر ارتفاع آنها و دهها متر قطرشان باشد.
اما شوربختانه مردم آمریکا در قرن هیجدهم دست به قتل عامی باورنکردنی و شبیخونی تکرارناشدنی زدند؛ به نحوی که از آن رویشگاه اساطیری که زمانی نزدیک به یک میلیون هکتار وسعت داشت؛ اینک فقط اندکی بیش از 50 هزار هکتار آن را باقی نهادند و شاید اگر امثال جولیاها نبودند، همان 50 هزار هکتار هم امروز باقی نمانده بود.
اما نکتهای که توجه مرا جلب کرد، حضور غرورمندانه، فاتحانه و پرنشاط قاتلین آن درختان بی نظیر در کنار لاشهی آنهاست تا عکسی به یادگار لابد از فتح الفتوح خود بگیرند؛ حضوری که بیشتر حکایت از نادانی دارد و بیاختیار مرا به یاد تصاویر تاریخی شکار وحوش در دوران قاجاریه انداخت؛ به ویژه آن یکی که قبله عالم دارد در کنار لاشه یک قوچ، قلیان هم میکشد!
گاه فکر میکنم به رغم همهی افسوسهایی که از گذشتهها میخوریم، دست کم، فرصتهایی برای احساس رضایت از اکنون هم وجود دارد، چرا که امروز دیگر کمتر چنین صحنههایی را میتوان دید و یا اگر هم رخ دهد، شکارچیان محترم، کمتر حاضر میشوند تا رو به دوربین لبخند زده و تصاویرشان را با افتخار در فضای وب منتشر کنند و یا اگر عکس یادگاری هم بگیرند، سعی میکنند آن را در هزار پستو مخفی کرده تا بیش از این آبرویشان، مثل آبروی پادشاه اسپانیا نریزد!
امروز آدمها اینگونه در کنار درختان عکس میگیرند:
و اینگونه به شکار شیرها میروند …
بیاییم همه از تاریخ عبرت گیریم و هرگز لبخند چنین قاتلینی را – که از کشتن زیستمندان زمین لذت میبرند – رو به دوربین تحمل نکنیم.
اگر محیط زیست و همه زیستمندانش آبرویمان باشد ؛
بی آبرویی ست که جای سوگواری بر نعش ِ آن ها ، روبرویش ایستیم و به دوربین لبخند زنیم …
آفرین مسعود جان …
این یک بی آبرویی بزرگ بوده است برای بشریتی که خود را اشرف خطاب می کند.
درود …
درود بر شما
به امید اینکه بشر به درک واقعی از جایگاه خود در چهان هستی برسد .
آمین …
درود بر دوست عزیز و مهربان کازرونی خودم.
بسیار عالی بود لذت بردم از این متن. خصوصا جمله ی آخرش. شکار شیرها به سبک امروزی!
البته دو به یک شرط می بندم که حاضر نیستی جای آن عکاس باشی سیمین بانو! نه؟
ببخشید جمله ی یکی مونده به آخر:)
متوجه شدم منظورتان را.
سلام
لذت بردم درویش جان
یه چیزی بگم
پستی که اینجا نوشته میشه خوندنش خستگی رو از تنم در میکنه
صبح تا الان بیرون بودم حدود دویست کیلومتر رانندگی اون هم با حجم ترافیک بالا داشتم
ذوق کردم پستت رو خوندم یه خورده آروم شدم
نه برای دیدن عکس های تلخ قطع کردن اون درختان تنومند ، نه
بلکه به خاطر نوع نگاهت و طرز فکرت
اینکه الان دیگه کسی اینگونه عکس نمی گیره
اینکه نگاه ما به مسائل عوض شده
ولی خب نگاه مون عوض شده
کاش در رعایت جزییاتش هم همینطور بودیم
هنوز هم جنگل های ما از شکستن شاخه های جوانش توسط دیگران آازر می بیند
این ازار کوچک تا قطع بی رویه درختان جنگل هایمان
همه و همه
نشان از یک حرکت خاموش و شتابزده به سمت نابودی همین جنگل هایی که مانده دارد
درسته نیما جان که تا جامعه آرمانی فاصله زیادی داریم؛ اما مهم این است که ما به پیش رفته ایم و نه به پس!
و همین خوب است.
درود …
سلام آقای درویش عزیز
میشه نوشته های زیباتون رو شیر کنیم؟قبلا میشد ولی اینبار من نتونستم.
با سپاس
لطف می کنید. اشکالی نداره.
درود …
میشه لطفا راهنمایی کنید؟قبلا آیکونهایی برای شیر کردن برای لینکداین بود…ولی الان اون رو در صفحه تون پیدا نمیکنم..
متاسفانه مشکلاتی داشتند و صفحه را سنگین و بی نظم کرده بودند که مجبور شدم، حذف شان کنم.
به حدی مطالبتون زیباست که چون من فقط عضو لینکداین هستم واقعا حیفم میاد که نشه به اشتراک گذاشت و من هر بار این کار رو میکردم.به هر حال….حیف شد.از قلم زیبا و پر از امید و زندگیتون سپاس.بسیار دوستتون داریم.
ممنون از توجه و لطف تان.
درود …
سلام فقط می شود تشکرکرد حقیقتش من خیلی دلم می خواست به جای آن عکاس باشم ولی نمی دانم شجاعتش را دارم یانه.گربه سانان واقعا با ابهت وزیبا هستند
من که اعتراف می کنم: ندارم!
من باید اعتراف کنم حتی اگر سگ هم بود جراتش را نداشتم تا چه برسه به شیر.
ولی بدم نمیاد مجبور بشم و در شرایطش قرار بگیرم.
اشکالی نداره … به دوستان سفارش می کنم تا چنین شرایطی را برایتان مهیا کنند! چطوره؟
موافقم!
در همان اطراف هتل بالی – کویر گرمه – انجامش خواهم داد!
مثل اینکه داره جدی میشه!
ولی من استقبال می کنم. باور کنید!
باور نمی کنم! شرمنده …
چون می دونم امکان ایجاد شرایطش را ندارید به همین دلیل با جرات تمام استقبال می کنم!
این “جرأت تمام” را خوب اومدی!
اگر شرایطش جور شد واقعا منم هستم
جالبه … داوطلبان در حال افزایش هستند انگار! آن هم فقط از بین خانم ها!!
اصلاً شما شیر از کجا می خواین گیر بیارید؟ شیر منقرض شده!
مگه خبر ندارید که قرار است به هندی ها آهو بدهیم و از آنها شیر بستانیم؟
ظاهرا خوزستان هم می خوان بیارن!
پس می بینی که تهدید آنقدرها هم پوشالی نیست! هست؟
ولی فکر کنم بخاطر تجربه ی ناموفق احیای ببرمازندران، این پروژه را دیگر دنبال نکنند. بنابراین تهدید پوشالی است!
یک بارونیه اینجا! ولی خطر سیل هم هست! مدرسه ها در ماهشهر امروز تعطیل بود! من که در روزهای بارانی به وجد می آیم و خوشحالم ولی از طرفی نگران آسیب دیدگان احتمالی از بارش زیاد هم هستم! خصوصا در روستاها و منازل غیرمستحکمشان! تازه دو روز پیش ماهشهر زلزله 3 و 6 دهم ریشتری هم آمد و در روستاها خساراتی هم داشت هر چند گسترده نبوده خسارت ها.
اتفاقا اینجا هم دارد باران می بارد. دقت کرده اید که وقتی باران می بارد از ریزگرد خبری نیست! هر چند که در عربستان و آفریقا همچنان از باران خبری نیست! هست؟
خب این که خیلی طبیعی و بدیهی است که وقتی باران می آید از ریزگرد خبری نباشد! باران همه چیز را می شوید!
مثل این که فراموش کردید که برخی معتقد هستند که منشأ ریزگردها ربطی به میان رودان ندارد و اتفاقا در زمانی که میان رودان مرطوب تر است، یعنی: زمستان و بهار، شدت ریزگردها هم بیشتر است!!
شما میگین موقع باران! من در مورد روزهای بارانی حرف می زنم!
تازه شما هم بعدا تائید کردید نظر بعضی ها را! و تحلیلش را هم آوردید که بدلیل تغییر فصل این اتفاق می افتد که در فصول مرطوب نسبت به تابستان ریزگرد بیشتر است!
ولی الان دیگه موضوع تغییر فصل هم دیگه نیست که اختلاف دما داشته باشیم! بنابراین نباید انتظار ریزگرد را داشته باشیم!
خیر مشکل ما این است که گروهی فکر می کردند: علت پدیده ریزگرد، ربطی به فرآیند خشک شدن میان رودان ندارد و استدلال آنها هم این بود که در مواقعی که میان رودان مرطوب تر است، اتفاقاً ریزگردها بیشتر است!!
آیا یادتان آمد؟
بله. از این نظر بله. درست می فرمائید!
شما هم تائید کردید که در روزهای مرطوب بیشتر است ولی بر خلاف آنها موضوع را به اختلاف دما و ایجاد باد مرتبط کردید و این موضوع را دلیلی بر رد کردن تولید ریزگرد از میان رودان ندانستید! درسته!
ولی موضوع اینه که الان یعنی اوایل آذرماه، اون موقعی نیست که ایشان مد نظر داشته . الان آخر پاییز است نه اواخر اسفند و اوایل بهار که ایشان گفته بودند!
مساله این است که وقتی بپذیریم منشأ ماجرا محیطی است و نه فرامنطقه ای و متاثر از جریان های خورشیدی، آنگاه کافی است پس از همین بارندگی، چند روزی هوا خشک شود و در اثر تلاطم های اقلیمی و جریان های بادی، مجدداً حتی در همین فصل هم ریزگرد ببارد!
درود …
woodsrttu.blogfa.com
متشکرم.