به افتخار شهربانو که از تجریش تا راهآهن نور پاشید!
صبحگاه واپسین آدینهی اسفند 1392در تهران، بانویی به نام شهربانو احمدی ماشک؛ تلاش کرد تا به همشهریهایش یادآوری کند: این ما هستیم که به درختان نیازمندیم و نه آنها به ما! آخرین دلنوشتهی محمّد درویش در سال 1392، به افتخار این شهروند مسئولیتپذیر به رشته تحریر درآمده است …
سالها پیش، شادروان سهراب سپهری عزیز در سرودهای زیبا مراتب غبطهی خود را به سبزینههای سرزمینش، اینگونه جاودانه ساخت:
خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند
و دست منبسط نور روی شانهی آنهاست
اینک، نیم قرن پس از سرودن این شعر، یکی از هموطنان عزیز سهراب، تصمیم میگیرد تا ضمن دویدن یک مسیر 20 کیلومتری در طولانیترین خیابان تهران، از تجریش تا میدان راهآهن به همشهریهایش یاد آورد که این ما هستیم که به آن موجودات عاشق نور، درختان عزیز شهرمان نیاز داریم و نه آنها به ما!
درختان، بیمنت سایهی خویش را ارزانی هر رهگذری میکنند و شهربانو هم بیمنت، کوشید تا واپسین جمعهی شهرمان را در سال 1392، نور بپاشد و اینگونه به استقبال نوروز 1393 رود.
ممنون از همکاران عزیزم در اداره کل محیط زیست استان تهران که مجوزهای لازم را برای ثبت این رویداد سبز تسهیل کردند.
شهربانو به همهی ما زنهار داد:
آنان که برای نورافشانی همسایهشان میکوشند، نمیتوانند خود در کوچهای تاریک زندگی کنند.
کوچهای روشنتر از همیشه در آغازین روزهای نوروز 1393 برای هموطنان عزیزم آرزو دارم.
دل و جانتان شاد باد
آفرين و دست مريزاد به شهربانو .
درویش جان سلام
سال 93 رو واسه تو پر از خبرهیا خوب آرزو می کنم
همیشه سر زنده و شاداب باشی دوست مجازی و سبز من
درود بر مسعود و نیمای عزیز …
شادترین لحظه های عمرتان در نوروز 1393، انتظارتان را بکشد انشاالله …
سلام درویش جان
شبکه دو برنامه ات رو دارم می بینم
چشمم به جمالت روشن شد 😀
جناب درویش عزیز سلام. از حدود ده سال قبل در همایش وبلاگنویسان کشاورزی و منابع طبیعی با شما آشنا شدم. نکته ای که از همان زمان ذهن من رو به خودش مشغول کرده، این بود که در اون همایش برخی دوستان بجای حرفهای محیط زیستی و مرتبط با موضوع، حرفهای سیاسی مطرح می کردند. سالها در این فکر بودم که چرا محیط زیست اینقدر به سیاست گرده خورده است؟ شاید دلیلش این باشد که محیط زیست بهترین دستاویزی است که تمام گروهها را می تواند علیه دولتها (که وظیفه ذاتی شان توسعه است و در این میان بناچار آسیبهایی هم به محیط زیست وارد می شود) متحد کند.
از قضیه گزی پارک ترکیه بگیر تا دریاچه ارومیه و … فکر میکنم متأسفانه نه تنها در ایران بلکه در تمام دنیا مسائل محیط زیستی بیش از اینکه محیط زیستی باشد سیاسی است.
مثلا تا زمانی که دولت احمدی نژاد سر کار بود، به هر بهانه ای باید به آن دولت حمله میشد و در فضای محیط زیست نیز این حملات بسیار شدید بود.
اما از زمانی که خانم ابتکار (که بیشتر به عنوان چهره ای سفوق العاده سیاسی شناخته می شود) در رأس کار قرار گرفته، تمام انتقادات از بین رفته و همه فراموش کرده اند که باید در مسایل محیط زیستی انتقادی به کشته شدن پی در پی پلنگ و … داشته باشند!
چندی قبل (حدود سه چهار ماه قبل) خبری خواندم که در یکساله گذشته 11 پلنگ کشته شده اند و جالب آنکه هفت قلاده از آنها در مدت کوتاه صدارت خانم ابتکار بر سازمان محیط زیست (که اون زمان فکر کنم حدود سه چهار ماه میشد) بوده است! اما خب خانم ابتکار از یک جریان سیاسی است که آنها که داد و فریاد محیط زیستی دارند، اکثرا وابسته به همون جریان هستند لذا تمام این مسایل رو نادیده می گیرند.
پیشنهاد میکنم که اندکی هم در این زمینه کار کنید که بتونید مسایل محیط زیستی رو از مسایل سیاسی جدا کنید. هر چند مطمئنم که این مسأله به سختی امکانپذیر خواهد بود و شاید هم ممکن نخواهد بود. چون همانطوری که گفتم، محیط زیست بهترین دستاویز برای پیشبرد اهداف سیاسی در لفافه است.
موفق باشید
خوشحالم که از کویر به گرمی استقبال میکنید . من در کشوری زندگی میکنم که مردم ان با شنیدن نام کویر و بیابان فقط با تاسف سر تکان میدهند. انها موهبت های کویر را نادیده گرفته و ان را بی ارزش میدا انند. من دررشته بیابان تحصیل میکنم وهمین دیدگاه مرا نسبت به این موضوع عوض کرد.