لابد شنیدهاید یا شاید هم دیدهاید که اخیراً به جای واژهی مأنوس و غمبار «گورستان» یا «قبرستان» از واژه دلپذیر و مشکوک «آرامستان» استفاده میکنند.
البته زیاد هم بیراه نیست؛ استفاده از کلمه آرامستان را میگویم! به هر حال بعد از چند ده سال دویدن و دولا راست شدن و به اوج هیجان آمدن و … آنجا جایی است که میتوان بند کفش را به انگشتهای نرم فراغت گشود و برای همیشه آرام گرفت.
امّا کاش میشد جایی هم باشد که وقتی آدمها هنوز ساکن زندهی کره زمین هستند، بتوانند اندکی آرام گیرند و آرامستان را در زنده بودنشان درک کنند.
به همین خاطر، از خوانندگان عزیز این سطور میخواهم تا ظرف امروز و فردا … حتماً سری به جادهی کرج / چالوس بزنند تا با دیدن تصاویر هوشربایی که مادر طبیعت در هنگامهی پادشاه بیبدیل فصلها آفریده است؛ اندکی از عطر دلانگیز این آرامستان ناهمتا استشمام کرده و خود را در برابر هجمهی دود و بوق و سیمان رویینتن سازند.
پس این شما و این هم حماسهی بیبدیل رنگها در ضیافت روحنواز و خیس پادشاه فصلها … (البته من به ضیافت نرفته بودم؛ رفته بودم تا به سهم خود ضیافت ساز باشم!)
از این آرامستان هم آرامستان تر سراغ دارید؟
مارپیچ های خاطره انگیزی که حالا می تواند خاطره انگیزتر هم باشد! نه؟
دهکده فرونرفته در آب واریان!
پل سیراچال
عکس ها محشرند
دیگه از دل سوختن گذشت!هیمه بر پا شد که!!!!
پاسخ:
به خیمه ها خبر کنید …
در ضمن من با اجازه عکس ها را سیو کردم!
از ورای عکس ها می توان خنکی و خیسی این برگ ها را حس کرد
پاسخ:
دیدن کی بود مانند لمس کردن؟! باید آنجا بود و آن هوای سحرانگیز را به درون ریه ها فرستاد تا دریافت که خیسی چیست و رنگها چرا آنجا آنقدر تر و تازه و شفاف و تمیز هستند؟
خیلی قشنگ هستند.. واقعا پاییزی هست.. دستتون درد نکنه.. دلم می خواست زیر درختاش قدم می زدم
پاسخ:
به زودی این اتفاق خواهد افتاد … منظورم قدم زدن در زیر آن درختان الوان و خیس است!
سلام آقای درویش
با یک صورت آفتاب سوخته که نتیجه ی آفتاب جنوب است عکس های زیبای طبیعت پاییز را می بینم و از اینکه فرصت دیدن این بوم رنگارنگ را یافتم هیجان زده هستم. راستی قرار است بچه های ورودی ما جشن یکسالگی بگیرند… در این مراسم قصد داریم یک نهال یک ساله هم بکاریم ( و شاید این کار را به سنت دانشکده داروسازی تبدیل کنیم)! اطراف دانشکده ی ما جای مناسبی برای برپایی ضیافت های سبز است! اما نمی دانم که چه نوع نهالی بکاریم. خیلی دوست دارم نظر شما را بدانم.
با یک دنیا سپاس
نفیسه ب.
درود بر نفیسه عزیز. خوشحالم که می خواهید چنین رسم دلنشینی از خود در دانشکده داروسازی به یادگار نهید. در آن مناطق می توانید گونه های مختلفی از سوزنی برگ یا آیلان و اقاقیا و بادام کوهی و سنجد تلخ و بنه و … را بکارید. برای آگاهی دقیق تر بهتر است با مهندس خوشنویس هماهنگ کنی:
۰۹۱۲۳۶۰۷۲۵۶
درود و بدرود.
عجب دلم را هوایی کردید آقای درویش- من اگر زدم به کوه و بیابان عواقبش گردن شما..
نگران نباش دختر! روباه ها هوایت را دارند … بزن به کوه و بیابان و کشف کن معدن صبح را در خنکای یک روز نمدار پاییزی …
وقتی سیاه و سفید زندگی رو هم رنگی دیدی و الوان
بدان و یقین بدان که زنده ای و سرو قامت
بدان و یقین بدان که”یاس سر دیواری که فقط می خندد”
همکار گرامی درویش محترم
زندگی تابلوی نقاشی است
بوم خود را بردار
رنگ در رنگ،بکش فردا را
کودکی الوان است،کودکی پائیزی است
کودکی خاطره ی دیروز است
نبریدش از یاد
او بهاری است به رنگ پائیز
بوم خود را بردار
و بهارت را در همهمه ی پائیزی به تماشا بنشین
خانم کالیراد عزیز: فکر کنم دیگه وقتشه … باید کتاب اشعارت را منتشر کنی. ممنون که در دل نوشته ها، آنها را ثبت می کنی.
درویش گرامی
دفتر دل نوشته هاتان همیشه پر برگ باد و همیشه الوان
سپاسگزارم
در اینکه پاییز زیباست و اوج زیبائیش هم در آبان است شکی نیست . اما چرا هی دل ما را با وصف دیدنی هایی که شما می بینید و ما نمی بینیم آب می کنید ؟
من که نگفتم برای دیدن این آرامستان باید مانند انوشه انصاری دل به دریا — ببخشید! کره ماه بزنید! نشانی این آرامستان همینجاست … نرسیده به درخت؛ در پیچ اول … بالادست همین تهرون دودگرفته خودمان! معطل چی هستید؟ دست آهو و همسر بزرگوار را بگیرید و بگیرند! و بروید در دل آرامستان … گور بابای رییس …
من اولین باری که به شیراز سفر کردم به صورت تفریحی توریستی و از سمت زاگرس بود و استانهای سرسبز و کوههای بلند و زیبا در ایلام و کهکیلویه بویراحمد و …
واقعا احساس بازگشت به خویشتن داشتم و واقعا خدا رو با تمام وجود حس می کردم که به من می گفت کوهها و جنگلها و درختان و سرسبزی و آبشارها و چشم اندازهایش را ببینم و کمی از دنیای کوچکی که برای خودم ساخته ام بیایم بیرون و در دنیای بزرگش سیر کنم و لذت ببرم از لحظه لحظه زندگی
ممنون به خاطر تلنگر دوباره ای که به مازدی
خوشحالم که سبب ساز چنین تلنگری شدم. درود …
محمد جان گر تو دیدی سلام مابرسان!
که میدانی:
دست ما کوتاه و خرما بر نخیل.
اما بسیاری از مردگان از دست “سربازان گمنام امام زمان” علیرغم حرمت نبش قبر در اسلام، در آرامستان هم، آرامشی ندارند.
عمو جان آنها آرامش دارند … مردگان را می گویم! و هرگز از تلاطم های بالای گور، هیجانی به دل راه نخواهند داد و آرامستانشان برقرار خواهد ماند …
امآ … بگذریم!
besyar besyar ziba va delangiz, mamnoonaz zahmatetoon
خواهش می کنم. من که کاری نکردم. لطفاَ از پاییز تشکر کنید.
بسیار زیباست. ارام بخش دل و جان است الحق که دستتان درد نکند
درود بر شهربانوی فرزانه. زنده و سرافراز باشید و از پاییز لذت ببرید.
بازتاب: مهار بیابان زایی » بایگانی » شاخهی کوهستانی باغ گیاهشناسی ملّی ایران
آرام گرفتیم لا به لای این عکس های هوش بر ِ دل ربا …
خوشحالم …
آرزوی من آرامش خوانندگان دل نوشته ها در این سرای مجازی است.
درود …
چه آرامستانی. میشه از بالای این گردنه شیرجه زد به ته دره
آقا شما چه جاهای خطرناکی می خواهید شیرجه بزنید!