همميهن يك روزنامهي كاملاً حرفهاي و خوشساخت بود؛ روزنامهاي كه در بحران «نخواندن»، دوباره و اندك اندك ميرفت تا اين رسم ناخوشايند را شكسته و مردم را با روزنامهخواني آشتي دهد. حضور «همميهن» ميتواند و ميتوانست براي هر دولتي – و هر وزارت ارشادي – سبب مباهات و غرور باشد؛ چرا كه كوشيده بود تا همهي مرزهاي قرمز را هم در عين پايبندي به اصول حرفهاي روزنامهنگاري، حفظ كند.
براي همين است كه از خبر توقيف مجدد روزنامه، مانند بسياري ديگر از هموطنانم شوكه شدم؛ همان گونه كه وقتي ديشب با محمّد طاهري عزيز سخن ميگفتم، آثار اين بهت و ناباوري را بيشتر ميتوانستم در تن صدايش تشخيص دهم تا غم و اندوه ناشي از اين تعطيلي نابخردانه را …
بسيار اميدوارم روزي برسد كه رهبران اين ملك و ملت عميقاً به اين دريافت بديهي، اما پيشبرنده باور داشته باشند: «حضور رسانههاي آزاد و مطبوعات مستقل و كمك به تداوم آنها، رمز ماندگاري، پويايي و بازپالايش هر حكومتي است كه به افقهاي دور ميانديشد.»
مؤخره
تازه داشتم به پرونده «يك حقيقت ناخوشايند» و نحوهي چيدمان آن در همميهن ميانديشيدم و اينكه ديدهبان رنجور محيط زيست ايران، چگونه به روايت اين موضوع در همميهن خواهد پرداخت كه … كه يادم آمد: اينجا ايران است! سرزميني كه برنامهريزي در آن و انديشيدن به فردا – در اغلب اوقات و به ويژه در حوزهي مطبوعات – بزرگترين لطيفهي دنياست.
در همين ارتباط
دوست عزیز،
پس از دو سال دوری از وبلاگ نویسی، بر ویرانه ی وبلاگ سابق خود، خانه ای دیگر بنا کردم.!
خوشحال می شوم اگر تبادل لینک داشته باشیم
http://www.bakhteh.blogfa.com
هم میهن روزنامه ای کاملا حرفه ای و خوش ساخت بود… انگار از مرگ یک انسان حرف می زنید. و این شوکی که دست داده. مگر فرقی هم می کنه؟ باید عادت کنیم. عادت کرده ایم . مگر نه؟ شوک دیگر برای چی؟
سلام آقا درویش
به نظر من همینکه تونست تو 42 شماره مخاطب خودشو پیدا کنه کافی بود !
اما تو این میون یعنی تعطیل شدن ناگهانی هم میهن بعضی از رفتارا از طرف بعضی ها جالبتر بود ! به هر حال آدمایی امثال محمد طاهری روزنامه نگار هستند و روزنامه نگار هم می مونند ! اما خیلی از برخورد ها که این وسط فقط میشد دیدشون جالب بود ! من که کلا از حاشیه چیزی نمیدونم و غیر از گزارش گرفتن کاری بلد نیستم 😀