برای آن مرد و زن شریف سیستانی

    اینجا سیستان است؛ روزگاری انبار غله‌اش می‌نامیدند و در شورمستی‌های هامون پرنعمتش بسیاری از مردمان به همراه میلیون‌ها قطعه پرنده و چرنده پا‌می‌کوبیدند و شادی می‌افروختند و زندگی را جشن می‌گرفتند …
   امروز اما هامون با سیستان قهر کرده! همسایه‌ی شرقی هم دیگر مثل اون‌وقت‌ها شیر آب هیرمند را به سوی سیستان رها نمی‌سازد … نتیجه این شده که می‌بینید: کوه خواجه، برهنه‌تر از همیشه و مردمانی که محرومیت و فقر را از نو معنی می‌کنند … نمی‌کنند؟
    با این وجود، وقتی این زن و مرد سیستانی را می‌بینم که چگونه می‌کوشند تا از آنچه برایشان هنوز باقیمانده، ره‌توشه‌ای برای بقا بیافرینند، دلم گرم می‌شود …
   آنها دارند برگ‌‌های شور درختچه‌ای شورپسند و بیابانی به نام گز (Tamarix) را خشک کرده و می‌شورند تا نمکش کم شده و بتوانند آن را به عنوان علوفه‌ی جایگزین به دام‌هایی دهند که روزگارشان از صاحبان‌شان اگر بدتر نباشد، بهتر هم نیست!

   می‌دانم! شاید بپرسید که خب چه کار کنیم؟
   می‌فهمم … دنبال چه کار کردن نیستم؛ فقط دلواپس بی‌احساسی مردمان در مواجهه با چنین تصاویری هستم!
   به قول ریچارد باخ در یادداشت‌های مرد فرزانه:
   عیبی ندارد عادی رفتار کنی
   به این شرط که عادی احساس نکنی!
   و من دوست ندارم که شما هرگز عادی احساس کنید.
                                                                         همین.

   مؤخره:
   داشتم گزارش محمّد فیاض عزیز  – رییس بخش تحقیقات مرتع – را به نماینده مردم زابل گوش می‌دادم که با این دو تصویر روبرو شدم … ممنون از فیاض عزیز که فیض دیدن این تصاویر را با خوانندکان دریادل کلبه‌ی مجازی درویش به اشتراک نهاد.

  بیشتر بدانید!

   – نامش «زينب» است!

43 فکر می‌کنند “برای آن مرد و زن شریف سیستانی

  1. نیما

    فوق العادست نگاه شما

    ممنون که اینطور می اندیشی

    پاسخ:
    و ممنون كه سخاوتمندانه و مؤثر همراهي و همدلي مي كنيد …

  2. فرزان اسدی(ابوحنانه)

    سلام
    حدود ده روز پيش به چند شهر اين استان سفر كردم و اوج محروميت را در اين استان ديدم خيلي ناراحت بودم از اين موضوع تا اينكه اين پست شما را ديدم.
    واقعاً چه پر تلاش با همت خود پشت روزگار را خم مي كنند اين دلير مردان و شير زنان .
    تلاششان قابل تقدير و دستانشان بوسيدني است.
    بدرود.

  3. محمد درویش نویسنده

    بله … آنها دلير مردان و دليرزنان واقعي اين آب و خاك هستند كه رسم مبارزه و مقاومت را سزاوارانه ادا مي كنند و هرگز نااميد نمي شوند … صبوري هاشان را بايد قدر دانست و الگو ساخت … درود بر ابوحنانه عزيز.

  4. کالیراد

    درویش گرامی برای زنان و مردانی که برای زیستن در دیارشان چنین تلاش می کنند چه زیبا داد سخن داده ای.
    پیرمردی روستایی از دیار طالقان می گفت:
    در شرایط سخت بی کسی همین بس که در خاک خودت ایستاده ای و از هوای دیار خودت نفس می کشی.
    و من می گویم برای زنده بودن باید تلاش کرد ولو آنکه پس از ساخت نابودش کنی.
    آورده اند سيستان بهترين خاک سفالگري را دارد.پيش تر بانويي در اين ديار زنان و مرداني را يافت که سفال مي ساختند.سفال هاي بي ارزش آنان را به قيمت خريد و آنان را هنرمند خواند و سفال ها را در مسافتي دور از روستا دور مي ريخت.مدتها گذشت روستائيان تلاش کردند هنرمندانه سفال بسازند و زندگيشان متحول شد.
    بيائيد تلاش کنيم نه عادي احساس کنيم و نه عادي رفتار
    زندگي شيرين است
    زندگي کاسه ي آب خنکي در راه است
    زندگي ساختن است
    بغلي احساس است
    کمکي ايثار است
    زندگي ياد همه خاطره هاست
    زندگي ساختن لبخند است
    زندگي لبخندي است که پر از احساس است
    زندگي بايد ساخت
    سبدي پر ز گل سرخ اميدم باقيست
    اين سبد آن تو باد
    همه فردا آنجاست

    پاسخ:
    زندگي بغلي از احساس است … آسمان احساس هم كه هميشه باراني است! فقط كافي است كه براي بهره مندي از آن از چترهاي سوراخ استفاده كنيم! همين. درود …

  5. شقایق

    کامنت خانم کالیراد خیلی زیبا بود؛ مثل همیشه.

    پاسخ:
    مثل هميشه كه نه! بعضي وقت ها محشر است!!

  6. کالیراد

    بازم مثل همیشه متشکرم شقایق عزیز
    آسمانی باشید و ساکن زمین

    تو اگر عاشق یاسی
    من اگر بنوشتم
    هردومان ساکن این خاک گهر بارانیم

  7. خوارزمی

    درود بر استاد.
    این عکسا مال چند سال پیشه. حتی الانم دیگه این گزها هم کم آوردن و دارن نابود می شن.هیرمند به اندازه ای که هامون رو تغذیه کنه آب داره اما آب اون رو در چاهنیمه ها ذخیره می کنن.البته یادمون باشه که مقصر اصلی شکوندن هامون خود کارشناسا بودن که با رها سازی ماهیآمور تیشه بر ریشه نی ها زدن و باد هم آب رو باخودش برد!!!

  8. محمد درویش نویسنده

    گزها هنوز هستند … اما تاغ ها روزگاري پژمان و پريشان را مي گذرانند. عكسها هم مربوط به همين خشكسالي احير سيستان است و به تاريخ تعلق نداشته و خاك فراموشي بر آن پاشيده نشده است. ورود ماهي غير بومي در منطقه كاري اشتباه بود؛ اما خشكسالي هامون چندان به اين كارنابخردانه مربوط نمي شود. چاه نيمه ها موثر هستند؛ به ويژه اكنون كه چاه نيمه چهارم هم ساخته شده و مي خواهند آب زاهدان را هم از اين طريق تأمين كنند! كم شدن برف در كوه هاي هندوكش و روند جهان گرمايي هم مؤثر است و البته سد كجكي در افغانستان. درود بر ديده بان عزيز پارك ملي خبر.

  9. غزاله

    سلام
    گاهی اوقات آرزو میکنم ای کاش عادی احساس میکردم تا کمتر می شکستم اما …
    با این اوضاع و احوال نگرانم از اینکه این داستانهای راستان برای همه ما در هر جایی از مملکتم اتفاق بیفتد ، با تشکر از نگاههای پر از معنایتان
    شادزی
    مهرافزون

  10. محمد درویش نویسنده

    كمتر شكستن يا بيشتر شكستن را به پاي احساس خيس تان نگذاريد؛ آنها كه بندها و كفش ها را از احساس شان كنده اند و اجازه داده اند تا او هم هوايي بخورد؛ آرامشي ژرف را تجربه كرده اند. درود بر شما …

  11. کالیراد

    اشک کرماني گفته است:
    چيزي که شکست بي بها مي گردد
    جز دل که شکسته اش بهادارتر است
    روزي که شنيدم قيمت دل به شکستن است.آموختم که از شکستن نهراسم.
    غزاله عزيز از شکستن نهراس که ارزشي در تو هست که ترک بر ميداري وگرنه ميخ آهني در سنگ فرو رفتني نيست.ترک بردار و بشکن اما هرگز و هرگز فرو نريز

  12. کالیراد

    آقای برادر درویش شرمنده می فرمائید ما کجا و شما کجا
    فقط سری به صندوقچه ی مادربزرگ زدم
    همیشه بوی بودن میده بوی زندگی

  13. محمد درویش نویسنده

    درود بر هر چي آدم بزرگه كه هنوز يادش نرفته حرمت صندوقچه مادربزرگش را …
    كاش ارزش مادربزرگ ها را زودتر درك مي كرديم و تا وقتي كه هستند، نشان شان مي داديم كه مي فهميم: چقدر عزيزند و بزرگند براي ما … كاش!

  14. محمد درویش نویسنده

    براي اين كه اينجا متعلق به شماست … متعلق به همه آنهايي كه با دلشان زندگي مي كنند و عطش خواندن دل نوشته در برهوت سيمان و دود و بوق دارند … ندارند؟
    براي همين است كه اينجا را دوست داريد و دوست داريم … چون خودمان را دوست داريم … آن خودي را كه هرگز كودك وجودش را انكار نمي كند و از شيطنت هاي گاه و بيگاهش ايراد نمي گيرد! مي گيرد؟

  15. Montra

    سلام- مرسی به خاطر این پست. خیلی چیزاشو نمی دونستم…

    پاسخ:

    می گویند : میوه درخت دانایی تلخ است! خوشحالم که سهم شما بخش شیرین این دانستن بوده است …

  16. شقایق

    خیلی لطف دارین…
    و بسیار سپاس از نسیم خنکی که از این پنجره می وزد و جان را طراوت می بخشد…

    پاسخ:

    چه تعبیر گرم و انرژی زایی از پس این توصیف خیس به مشام می رسد … ممنون از همراهی تان.

  17. سروی

    امروز حال و هوای دلم یک کمی ابری بود . روز خیلی خوبی نبود .این جبهه هوای مساعد که شما فرستادید ، باعث شد بارانی شوم. چیزی توی مایه های سیل .
    اگر کنار هامون بودم احتمالا مشکل کم آبی هامون تا حدودی حل می شود.

    این آدم ها آبروی خستگی و ناامیدی را برده اند…. انگار هیچ وقت کم نمی آورند.

  18. محمد درویش نویسنده

    دفعه ی دیگر که خواستید بروید هامون، بگویید تا یادداشتی جانانه تر بنویسم … زیرا آن خاک تفتیده حقیقتاً تشنه ی رطوبت است. و چه رطوبتی پاک تر و زلال تر از اشک چشم یک هموطن دریادل.
    آن تعبیر انتهایی تان هم حرف نداشت: آدم هایی که آبرو می برند؛ اما آبروی خستگی و ناامیدی را …
    درود بر سروی عزیز.

  19. سروی

    ممنون استاد.

    پاسخ:
    امیدوارم که همیشه سروی قصه ما، یک آدم آبروبر باشد از همین جنسی که توصیف کرده است! آدمی که سپیده دمان، زردی تابان خورشید را به یاد می آورد؛ ظهرهنگام سبز می شود؛ بعدازظهرها پرتقالی و شب ها صورتی ِ صورتی مایل به قرمز! بعد هم راحت مثل کودک سرحال درونش می خوابد تا فردا …

  20. غزاله

    سلام دوست خوبم
    از تذكر بجايتان ممنوم ، بنظرم حق باشماست كه نخواستيم كه خيلي چيزها را بدانيم ! در مورد كندن بند كفش براي آزادي احساس هم در حال فكر كردن هستم ، بنظرم شما درست ميگيد .
    شادباشين و شادي بخش

  21. محمد درویش نویسنده

    شک نکن غزاله! آدم باید قبل از آن که از نفس بیافتد، بند کفش را به انگشتهای نرم فراغت بگشاید … سفره را بیاندازد و گوش بسپارد به موسیقی بودن …

  22. اشکار

    درویش خان آخرش مساله هاموت تفتیده آب به یغما رفته زاینده رود و لب های خندان پسته کاران یزدی برای من بدون پرسش باقی ماند

  23. اشکار

    خیلی زرنگی درویش خان خیال داری سرم بلا بیاری
    یک روز شخصی از آقایی که درباره شیطان صحبت می کرد پرسید:حضرت آقا اسم عیال شیطان چیست؟
    آن بزرگوار گفت برادر نزدیک بیا که به شما بگویم
    وقتی بنده خدا نزدیک ان بزرگوار شد پاسخ داد کخ پدرت را در می آورم از این حرف ها دیگر بزنی و……..(به م..دلی خان حواله اش کرد)
    وقتی طرف نزدیک بقیه آمد و پرسیدند که آن بزرگوار چه پاسخی داد گفت هر که می خواهد بداند خودش برود پیش جناب آقا!

  24. آزاده

    سلام وبتو خیلی دوست دارم چون مطالبی درمورد سیستان نوشتی خوشحال میشم بهم سر بزنی راستی از مطلب بالاییتون خوشم اومد با اجازتون واسه خودم کپی کردم…فعلا…

  25. سیستانی گلستان

    ممنون و متشکر از استاد محمد درویش با اون حس انسان دوستانه به سرزمین که روزی عیارانش ایران را ساختند و زبان پارسی را احیاکردند یعقوب لیثی که دیگر نام و نشانی از ان در این صحنه سیاسی مرزو بوم نمی بینید
    مردان مردی که اولین خون خواهان امام حسین بودن ((کتاب مردان مرد حضرت ایتالله دوانی ))
    مردان مردی اولین انیمشین و جراحی جمجمه و چشم مصنوعی و .را در افتخارات خود دارند
    رستم زابلی و 70درصد شاهنامه را مردان این مرزو بوم تشکیل میدادند
    حالا این وضع و اوضایشان هست تا به هر مسولی که میرسیم و به او درباره محرومیت سیستان میگویم میگوید چشم ولی پشت ببخشید چیز دیگر است خوب مگر سیستانی ها چکار کردند که سرزمینی با هزاران افتخار دارد از بی ابی وخشکی هامون خالی از سکنه می شود تا سال 1 335بیست درصد درصد استان گلستان را تشکیل میدادند و مهاجرت کردند ولی حالا 70درصد ان را تشکیل میدهند مسئولان کی میخواهند روزه ما را با کمی اب محض انهم رضای خدا باز کنند وتا هامونمان نخشکد اری همان هامون مقدس که هفتمین دریاچه اب شیرین جهان وجای که زرتشت 3تخم یادگار انجا قرار داد و برای زرتشتیان بسیار مقدس است خوب چرا
    برای اشنایی با فرهنگ و اداب ورسوم سیستان وسیستانیها به سایت ((نیمروز انلاین .کانون جهانی فرهیختگان سیستانی مراجعه کنید ))

  26. خبرسیستان

    جناب محمد درویش عزیز

    بسیار باید دل نوشته شما ممنون و سپاسگذاریم

    با اجازتون این دل نوشته را در سایت خبرسیستان برای سیستانیان عزیز منتشر میکنم .

    با تشکر
    خبرسیستان

  27. آرش

    بادرود و تبریک زادروز ایزدمهر یا شب یلدا
    بنظر من غیر از مسیله هامون باید شدیدا در مورد درختکاری منطقه بدست خود مردم و مسیولین کار شود . می توان با کاشتن درختهای بومی مثل گز که مقاوم به شوری و گرما و کم آبی هستند هم از حرکت شنها جلوگیری کرد و هم بر رطوبت هوا افزود .
    در عکسی که گذاشته اید متاسفانه آن مرد روستایی درختان گزرا برای خوراک دام از بین یرده است .
    در کتاب درختان و درختچه های ایران خواندم که نادر شاه افشار پادشاه یزرگ ایران درخت گز را به سیستان برده و بیابان ها را درختکاری کرده است . آیا نمی شود مردم سیستان همت کنند و بیابانها را درخت کاری کنند ؟

  28. مهدی مؤیدی

    جناب آقای درویش شاید این درخواست من ربطی با این نوشته شما نداشته باشد ولی جایی را در وبلاگ شما ندیدم پس مجبور شدم اینجا از شما خواهش کنم تا با همراهی سرکار خانم دکتر ابتکار در آزادی و کاستن حکم های ظالمانه برای محیط بانان همه تلاش خود را بکار گیریدو اعدام این افراد در روحیه هواداران محیط زیست و دیگر محیط بانان اثر بسیار وحشتناکی خواهد داشت. از شما بسیار سپاسگزارم و خوشحالم که انسان فرهیخته ای مانند شما برای محیط زیست کشورم تلاش می کند

  29. فرهاد نورایی

    سلام بر استاد درویش عزیز
    شاید منو نشناسید اما من خیلی وقته شما رو می شناسم از فیسبوک و وبلاگتون مطالبتون رو میخوانم در آستانه سفر تون باه استان سیستان و بلوچستان می خواستم بگویم در اینجا نگاهی به جوانان بیکار تحصیل کرده محیط زیست نیز نگاهی بیندازید اینجا علاوه بر خشکسالی ،منطقه ای محروم است که حتی تحصیل کرده های محیط زیست در بهترین دانشگاه های ایران نیز سرگردانن در حالی که این سرزمین بسیار به این متخصصان نیاز دارد اما هیچ اقدامی صورت نمی گیرد. من در حالی ک لیسانس آلودگی محیط زیست از گیلان دارم بعد از 4 سال از فارغ التخصیلی راننده نیسان هیتم و بستنی می فروشم.
    خواهشمندم نگاهی به مخرومیت این منطقه هم بیندازید
    با تشکر
    فرهاد نورایی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *