جمعهي گذشته وقتي به بهانهي سالگرد درگذشت مادرم، بر سر مزارش در «قبرستان نو» قم حاضر شدم، مشاهدهي يك رخداد نامعمول، تأملبرانگيز مينمود! اين كه شهر به طرز غريبي خلوت بود و ديگر از هياهوي معمول مراكز زيارتي چون قم خبري نبود. حتا هيچگاه اطراف بارگاه مطهر حضرت معصومه (ع) را اينگونه آرام و خلوت – به ويژه در يك روز تعطيل – نديده بودم. جالبتر از همه، وضعيت افرادي است كه بر سر مزار مردگان فاتحه ميخوانند (مردهخوانها)؛ چرا كه به مجرد حضور بر سر قبر مادرم، ناگهان چندين و چند مردهخوان به دور مزار حلقه زده و همزمان با هم شروع به خواندن فاتحه و دعا كردند! به نحوي كه واقعاً صدا هم به صدا نميرسيد، چه رسد به درك مفهوم دعاها! رخدادي كه در طول چهار سال گذشته نظيرش را نديده بودم. به هر حال اين واقعيت، نشان ميدهد كه سهميهبندي بنزين، علاوه براين كه بر صنعت هتلداري ميتواند اثرگذار باشد، صنعت مردهخواني را نيز به شدّت متأثر كرده است! البته، هتلدارها براي جلب مشتري هم كه شده ميتوانند اعلام كنند: به ازاي هر شب اقامت در هتل ما، كارت هديه سوخت به ميزان 30 ليتر هديه ميدهيم، امّا اين طفلكيها بايد چه كار كنند؟!
در همين ارتباط !
– ابتكار خودجوش اروند در اين ماجرا، برايم سخت گوارا و شيرين بود.