نمونه‌ ی یک بحث آکادمیک در حوزه‌ ی تغییرات اقلیمی!

همه چیز با اظهار نظر رییس جدید سازمان هواشناسی در باره‌ی دلایل گرم شدن زمین شروع شد … یادداشت کوتاهی که سبب گردید تا عبداللطیف عبادی – مدیر پایگاه اطلاع‌رسانی پرمخاطب روزنامه‌نگار آزاد – به حمایت از هواشناس مسئول پرداخته و با صراحتی مثال‌زدنی که فقط از لطیف می‌توان سراغ گرفت!  در گرین بلاگ حاضر شده و بحث تغییر اقلیمی را (به آن شکلی که جمعی از دوستداران محیط زیست در دنیا مطرح می‌کنند) اساساً فاقد هویت خارجی دانسته و اعلام دارد که نه‌تنها مبنای علمی ندارد؛ بلکه افسانه‌ای بیش نیست! هست؟
در این لحظه و در هنگامه‌ای که ناصر کرمی با خواندن پاسخ دلبرانه‌ی لطیف، از شادی در پوست خود نمی‌گنجد، ناگهان، از صف خیل موافقان بی‌شمار – اما اغلب محافظه‌کار – نظریه‌ی تغییر اقلیم، سرانجام یک سردار دلیر و جان بر کف، پاسخ می‌دهد: هست! و به سرعت داوطلب رفتن به مسلخ کارزاری می‌شود که یک سوی آن، عبداللطیف عبادی قرار دارد؛ جنگ‌سالاری که در این میدان و اصولاً در هیچ میدانی با کسی شوخی ندارد! دارد؟
شاید بپرسید که چرا کسی جز بهروز حسنی مهمویی، داوطلب چنین جدال طلبگی با لطیف نشد؟ حتا دیده‌بان شجاع محیط زیست ایران که این جنگ را شروع کرد؟! جواب ساده است! به قول روانشاد برنارد شاو: در طول تاریخ این زنان بوده‌اند که جنگ‌ها را آغاز کرده‌اند و این مردان بوده‌اند که آن جنگ‌ها را ادامه داده‌اند! نداده‌اند؟
بگذریم …

حقیقت داستان امّا چیز دیگری از کار درآمد! زیرا هم بهروز و هم لطیف نشان دادند که می‌توان با نظر یکدیگر مخالف بود، اما حرمت‌ها را هم حفظ کرد …
چنین است که به همه‌ی خوانندگان عزیز مهار بیابان‌زایی توصیه می‌کنم که اگر آب دست‌تان است، بگذارید زمین و نظاره‌گر جدال قلمی این دو سردار بزرگ اقلیمی و پارا اقلیمی در وبلاگستان فارسی شوید.
از قضا بهروز در یکی از تازه‌ترین یادداشت‌هایش خبر از یک نظرسنجی بین دو نفر از موافقان و مخالفان قسم خورده تغییر اقلیم در جهان – Christopher Monckton و John Abraham – داده است و در آن لحظه خبر نداشت که ممکن است روزی صیاد خود صید شود و درویشی هم باشد تا همان درخواست را از مخاطبانش برای لطیف و بهروز تکرار کند!
در این میان، فقط می‌ماند سکوت معنی‌دار ناصر کرمی  – چهره برتر سال 1388 – که خود سال گذشته، بعد از انتشار خبری سراسر دروغ، آن را در وبلاگ و خبرگزاری محیط زیستی‌اش با آب و تاب انتشار داد، و از یخ زدن جهان گرمایی خبر داد! اما پس از افشاگری مسئولیت‌شناسانه و متین شهریار عیوض‌زاده و مهم‌تر از آن، وقتی که رسماً اتهامات وارد بر دانشمندان بریتانیایی رد شد، باز هم حاضر نشد تا این خبر را در درگاه‌های مجازی شخصی و عمومی‌اش منتشر کند!
البته ناصر بارها گفته که آدم خجالتی‌ای است و نمی‌تواند در مجامع عمومی زیاد شرکت کند و بنابراین، اغلب چنین درخواست‌هایی را رد می‌کند، اما از قضا وی در محیط وبلاگستان اصلاً خجالتی نیست و آن را می‌شود از ماجرای شترها دریافت! نمی‌شود؟
بنابراین، جا دارد که ناصر به کمک دوست دیرینش رفته و نگذارد تا او پاره‌هایی از لغزش‌هایی انکارناپذیر را در بیان استدلال‌های خویش – به ویژه در کامنت سومش – مرتکب شود و به قول خودش از مسیر بحث‌های آکادمیک به جدال‌های خاله‌زنکی سقوط کند.
زیرا ما لطیف را دوست داریم و دوست داریم همچنان به عنوان سرمایه‌ای ارزشمند در خدمت وبلاگستان فارسی بماند.

در همین باره و از همین نویسنده:
آیا جهان‌گرمایی واقعن یخ زد؟!
دانشمندان آلمانی: کره‌ی زمین بدتر از این شرایط را تاکنون تجربه نکرده است!
تصاویری از ابعاد فاجعه‌آمیز جهان‌گرمایی در آلاسکا که دولت بوش آنها را سانسور کرده بود!
رونمایی از نقشه‌ای عجیب در موزه علم لندن!
تصویری که جهان‌گرمایی را تعریف می‌کند!
ناسا آژیر را می‌کشد: سال ۲۰۱۰ می‌رود تا رکورد شکن شود!
فقط ۲۹۰ سال زمان داریم برای این که نیمی از زمین را تخلیه کنیم!
بررسی روند گرم شدن زیست‌اقلیم ها در ایران
خطر جهان‌گرمایی در هفت منطقه اصلی کشور جدی است!
سرعت تغییرات اقلیمی با کاهش ارتفاع، افزایش می‌یابد!
نشنال جیوگرافیک: رابطه جهان‌گرمایی و افزایش هیبت عنکبوت!
جهان‌گرمایی همچنان ابرخطر است!
آیا این تصویر از لندن می‌تواند واقعیت داشته باشد؟!
آیا جهان‌‌گرمایی، زمین را ۵۵ میلیون سال به عقب خواهد راند؟!
جهان‌گرمایی ؛ فرصتی برای جهان‌گرایی!
تصور جهان بدون ابر (یا همان جهنمی که می‌شناسیم)!
مسافری از سوئد و جهان گرمایی!
از فرسایش و رسوب تا تغییر اقلیم و جهان‌گرمایی
آیا دماوند راه کلیمانجارو را می‌رود؟!

89 فکر می‌کنند “نمونه‌ ی یک بحث آکادمیک در حوزه‌ ی تغییرات اقلیمی!

  1. محمد درویش نویسنده

    خانم نجفی گرامی:
    شما دیگه لطفاً از آب گل آلود ماهی مد نظر خودتان را صید نفرمایید؟
    آیا شما هم اعتقاد دارید که در این مملکت کارشناس نداریم؟!
    به نظر می رسد شما خودتان هم در حال مچ گیری هستید و از گفته های آقای عبادی، در جهت منافع خویش بهره می برید! نمی برید؟
    منظور شما این است که چون بنا به گفته آقای عبادی در این مملکت کارشناس وجود ندارد، بنابراین، هیچ متخصص واقعی هم نیست که طرح مرا ارزیابی کند و در نتیجه طرح من می تواند اجرا شود!!
    آیا این سزاوار است؟

  2. امير سررشته داري

    محمد جان مي داني كه در اينجاي قضيه خيلي حرف براي نوشتن دارم. ولي حقيقتش فقط همان مثل معروف پدر بزرگ مرحومم را مي انگارم.

    “عقل كه در بدن نيست جان در عذاب است”

    كافيست تا هر كس آن چيزي را كه مي خواهد برداشت كند. بيش از اين نوشتن در اين مجازخانه و حريم شكلاتي رنگ درويش خانه مباركه خيلي معقول نيست. ورود به لوپي است كه ته آن همان چيزي است كه خود به خوبي به آن واقفي و در كامنتت براي من نوشته اي. به قول خودت ننوشته اي؟

    ارادتمند

    پاسخ:

    ناپلئون هیل، نویسنده آمریکایی در سال 1930 میلادی گفته بود: ” اگر باید از کسی بد بگویی، چیزی نگو؛ در عوض آن را روی ماسه های ساحل، نزدیک آب بنویس.”
    .
    .
    در عین حال هم او، 5 سال بعد گفته بود: “برای این که در زندگی مصمم تر و قاطع تر باشی، باید درست از همین جایی که هستی و از اولین مسئله ای که با آن مواجه می شوی، شروع کنی.
    .
    راز و رمز سعادت و آرامش و نیکبختی آن است که مرز تعادل و بالانس بین این دو کلام را دریابیم.
    درود بر امیر عزیز …

  3. سیده نرجس خاتون مجتهد نجفی

    بسم الله الرحمن الرحیم
    51. محمد درویش گفته است :
    شنبه ۲۶م تیر ۱۳۸۹ در ۱۷:۲۶
    خانم نجفی گرامی:
    1- پس مچ گیری کار خوبی نیست یک سوزن به خود یک جوالدوز به دیگران حالا بعد از نزدیک دوسال یک مچ گیری هم ما کنیم بهرحال کمال هم نشین اثر می کند وقتی همه بریزند و مچ گیری کنند

    2- اصلا من این نتیجه را نگرفتم بلکه در دوحالت بررسی کردم و گفتم

    الف: در صورتی که حرف و مطلب ایشان نادرست باشد
    اگر کارشناسان ما در تمام حوزه ها نه همین یک حوزه خوب کار می کنند و تحقیقاتشان هم علمی است خلاصه اینقدرها وضع خراب نیست و می شود به کارشناسان کشورمان اعتماد کنیم
    پس چرا در تارنمای شما و بین دوست داران طبیعت کسانی پیدا می شوند که زحمت کارشناسان کشور را اینگونه نادیده می گیرند و این گونه بدبینی ایجاد می کنند و اینگونه کشور عزیزمان را تحقیر می کنند و اینگونه به خود جرات می دهند سیاه سازی کنند
    چرا باید به این راحتی زحمات را نادیده گرفت فرقی نمی کند حتی زحمات کارشناسان در همین بخش
    این همه ادارات مسئولین همه و همه هیچ شدند ؟ واقعا نمی توانیم یک آفتابه درست کنیم؟ در کشورما هیچ کار علمی تحقیقی صورت نگرفته است؟
    خلاصه به یک کلام سیاه نمایی و همه را به یک چوب راندن چرا؟
    بی اعتمادی درست کردن چرا ؟ آنهم تا این حد؟

    ب:
    اگر حرف ایشان درست باشد
    که فاجعه است و چون بحث ما در باره محیط زیست است خودتان ببینید اگر حوزه های مختلف اقتصاد درمان بهداشت ومحیط زیست را تمام همه مطالب این برادر محترم مثال بزنید چه معنایی می دهد؟ البته با عرض معذرت
    حالا چون مورد بحث ما محیط زیست است با محیط زیست مثال می زنم ببینید چقدر وحشتناک می شود
    البته بازهم با عرض معذرت از شما و خود آقای عبادی

    و واقعا چه ژورنالی؟ چه کارشناسی؟ چه کشکی؟ چه پشمی؟ ما کارشناسمان کجایمان بود؟ ما که از خدایمان هست آدمهایی در کشورمان پیدا بشوند که دربارهء مسائل علمی روز جهان نظر بدهند . کاشکی عده ای کارشناس پیدا بشوند و در تایید همان ال گور حرف بزنند . آنجوری لااقل دلمان خوش میشود که ما هم چهارتا کارشناس داریم که حرفی برای گفتن دارند .
    بدبختی ما این هست که (در محیط زیست ) آدم نداریم . ما نه کارشناس داریم ، نه پژوهشگاه داریم ، پژوهشگر داریم ،
    نه اصلا” (در محیط زیست ) گوشی برای شنیدن به حرفهای عالمان و کارشناسان و پژوهشگران داریم . هر چه (در محیط زیست )داریم از نوع ” رفع تکلیفی ” اش هست . یعنی به ظاهر (در محیط زیست )همه چیز داریم اما در عمل هیچ چیز (در محیط زیست )نداریم . هر چه (در محیط زیست )هست ظاهری و جعلی و نمادین و بی خاصیت و غیر موثر و بدون کاربرد و بی عمل هست .
    البته استثناء هایی هم همیشه هستند (در محیط زیست هم استثنا هست)اما من صحبت از قاعده (در محیط زیست )می کنم .
    جدیدترین کتابهای درسی (مثلا اگر در محیط زیست باشد) ئانشگاه تهران را که ورق زدم متوجه شدم منابعشان تماما” مربوط به سالهای پیش از دههء شصت میلادی است! کتاب زمین شناسی – از انتشارات تهران ، چاپ ۱۳۸۷ – همهء تئوری ها و نمودارها و نتیجه گیری های زمین شناسی اش متعلق به کتابهای فرانوسی منتشر شده در سالهای ۱۹۴۸ و ۱۹۶۳ فرانسه بود . جالب اینجاست که هفت سال پیش و وقتی کتاب بسیار بزرگ و قطور ” مبانی جغرافیای طبیعی ” منتشر شده از سوی دانشگاه بوستون آمریکا را به من دادند تا به عنوان منبعی جهت پاس کردن یکی از دروسم بخوانم ، یک عدد سی دی هم در آن بود که دانشجویان باید آنرا در کامپیوترشان نصب می کردند تا دانشجویان رشتهء جغرافیا و زمین شناسی منتظر جاپ جدید آن کتاب در سال بعدش نباشند و نتایج علمی و آمار و ارقامی که در آن کتاب بود بطور روزانه و آن لاین اصلاح میشد!

    آنچه که در کشور ما (در محیط زیست) وجود دارد صرفا” کاریکاتوری از علم است .
    خدا رحمت کند سپهد حاجعلی رزم آرا . ایشان علاوه بر سمت نظامی و سیاسی اش ، بزرگترین جغرافیدان ایران نیز بود . آن خدابیامرز آمد و رو به نمایندگانی مانند مرحوم دکتر مصدق ، که میخواستند بدون مطالعه و بی هیچ حساب و کتاب عقلی و منطقی و بطور ناگهانی ملی کنند ، گفت : عزیزانم! ما در حال حاضر حتی قادر به ساختن یک آفتابه هم (در محیط زیست) نیستیم ، چه رسد به تبحر داشتن در علوم مربوط به (در محیط زیست) نفت … و زدند آن بیچاره را کشتند .

    کوفی عنان با نهایت تحقیر کردن ما گفته بود ایرانی ها صد سال است نفت استخراج می کنند ولی هنوز قادر به ساختن یک پالایشگاه کامل نفتی نیستند . راست هم می گفت . کارشناسان ما (در محیط زیست) همان حضاری هستند که در جلسهء آجیل خوران قالیباف چرت می زدند و یا در عالم هپروت سیر می کردند . ما کارشناسمان (در محیط زیست )کجایمان بود؟ خدا رحمت کند پروین اعتصامی را :
    محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت
    گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست
    و ….
    گفت باید حد زند هشیار مردم مست را
    گفت هشیاری بیار ، اینجا کسی (در محیط زیست) هشیار نیست ..

    می بنید قطعا کارشناسان عزیز همه عصبانی خواهند شد که هرگز چنن نیست و ما در حوزه محیط زیست کارشناس داریم تحقیق داریم خوب هم داریم آیا کارشناسان سایر حوزه ها این را نخواهند گفت؟
    به نظرم این مچ گیری نیست بلکه یک تذکری است به امثال آقای عبادی که آنطور تمام خدمات را یکسره نادیده نگیرند و نیز یک تذکری است به کارشناسان هر حوزه ای که نباید در مقابل انتقادات خود را مسلم و کامل بدانند و هرکسی که اظهار نظر کرد را برانند

    زیرا آقای عبادی یکی از تند ترین و مسلم ترین حرفشان اعتماد به کارشناسان محیط زیست و جنگل و…. بود که متاسفانه با این حرفشان کاملا تناقض دارد

    بازهم می خواهم هم آقای عبادی ناراحت نشوند و هم جنابعالی و دوستانتان

  4. حسین عبیری گلپایگانی

    استاد درویش ( بنده آقا مسعود نسیتم که با یک تذکر کتبی شما از کلمه استادی برای شما صرف نظر کنم )چند مورد به نظرم رسید که گفتن آن خالی از لطف نیست
    الف -وقت داشتم کامنتهای این بحث آکادمیک را پی گیری می کردم و می خواندم در این کامنتهای آخر تمام افکارم رفت پیش سیده خانم مجتهد نجفی چون در موضوع درختان با ثمر ایشان (با توجه به درست بودن و یا غلط بودن ایده اش ولی بیش ازحد تصور مطالب نوشتند در این کامنت بنده به افکار ایشان کاری ندارم) ولی اگر یادتان باشد بنده از همه دوستان خواهش کردم که مواظب باشیم که به شخصیت ایشان توهین نشود و جنابعالی پیش بینی کردید که ایشان در اینده ای نزدیک از فعالین و دوستداران محیط زیست خواهند شد که با کامنت که در این مطالب گذاشتن نشانه علاقه مندی ایشان به موضوع محیط زیست کاملا” مشخص می باشد.
    ب – مورد بعد در ششمین سالگرد وبلاگ شما مطلبی نوشتم که جناب عبدالطیف عبادی آن را تائید کردند و آن این مطلب بود که کسانیکه رشته درسی آنان و علاقه های روزانه یا دغدغه های فکریشان و زندگیشان یکی باشد بسیار موفق می باشند و از جمله استاد درویش شما را مثال زدم ولی البته در این مطلب سر صحبت من با جناب عبادی است که به آقا بهروز ایراد گرفتند که شما مدرک تحصیلی لیسانست کامپیوتر می باشد ولی امروز دارید از محیط زیست حرف می زنی ؛جناب عبادی بنده کسانی را می شناسم که رشته تحصیلی آنان کاملا” مخالف محیط زیست می باشد ولی آنان از رشته و شغل خود چشم پوشیدن و به دنبال فعالیتهای زیست محیطی آمدند و با مطالعات روزانه به کارشناسان واقعی محیط زیست تبدیل شدند یک نمونه آن شاید دوست عزیزمان آقای عباس محمدی می باشد .
    ج – از اقای کوشان مهران همان اشکار خودمان خبری نیست ایشان خیلی ساکت نشستند و دارند مناظره را تماشا می کنند و یا مطالب را می خوانند همچنین این دایی جان ناپلئون زیست محیطی انگار یخ های مسافرت یک هفته ای آب نشده است.
    د – در این مجادله آکادمیک که واقعن نمونه کوچک از یک دفاع پروژه و تز دانشگاهی می باشد ؛ هم به آقا بهروز و هم به جناب عبادی خسته نباشید می گویم و هرچه آنان در این موضوع از مباحث و مطالبی که پشتوانه علمی داشته باشد استفاده کنند به اطلاعات و دانش امثال بنده افزوده خواهد شد که این مورد نیز جای تشکر ویژه دارد.

  5. محمد درویش نویسنده

    خدا شما را از آسمان برای ما فرستاده است خانم نجفی گرامی. این را کاملاً چدی گفتم. من اگر ساعت ها می خواستم برای جناب عبادی سخن بگویم و از تبعات ویرانگر و دشمن شادکن کامنت های اخیرش نمونه بیاورم، هرگز نمی توانست اثری که شما گذاشتید را بر روی او بگذارم.
    حرف من با دوستانی که همه ی نگرانی های طرفداران محیط زیست را در حوزه تغییر اقلیم، بی بنیاد می خوانند هم همین است؛ این که آیا شما به تبعات حرف تان توجه کرده اید؟ آیا می دانید وقتی می گویید از جانب تغییر اقلیم خطری جهان را و حیات را تهدید نمی کند، ناخواسته به طبیعت ستیزان مجوز تاراج بیشتر و آلودگی افزون تر را داده اید؟
    همه حرفم در مورد یادداشت مشهور ناصر کرمی که همزمان با اجلاس کپنهاگ منتشر کرد هم همین بود.
    این درست نیست که آدم برای پیشبرد اهدافش، همه پل های پشت سر را خراب کند! درست است؟
    .
    .
    و اما شما خانم نجفی گرامی:
    نوشته اید:
    پس مچ گیری کار خوبی نیست یک سوزن به خود یک جوالدوز به دیگران حالا بعد از نزدیک دوسال یک مچ گیری هم ما کنیم بهرحال کمال هم نشین اثر می کند وقتی همه بریزند و مچ گیری کنند .”
    والله از شما انتظار نمی رود که هرگز وسیله را در پای هدف توجیه فرمایید. شما به عنوان یک عالم روحانی باید متوجه منزلت اجتماعی خود باشید. من پاراگراف اول کلام شما را نادیده می گیرم.

  6. محمد درویش نویسنده

    به حسین عبیری عزیز:
    اشکالی ندارد حسین جان … من به تو دو تا تذکر کتبی می دهم! بدهم؟
    من مخلص و کوچک همه دوستان هستم و از “درویش” بودن خود هم بسیار خرسندم.
    درود بر تو …

  7. امير سررشته داري

    به جناب عبيري عزيز:
    اولا اگر اشكار عزيز بود قطعا به همه ما پيشنهاد خوردن يك جوجه كباب در ارتفاعات سه هزار و نوش جان كردن آش رشته در جواهر ده و يك شكار ناب در اطراف بيجار و ماهيگيري در چشمه كيله و دست آخر يك چاي قند پهلوي بلژيكي را مي داد و كوس بي خيالي را مي نواخت.

    حقيقتا بعد از آن پستهايي كه راجع به كپنهاك و بحث فمنيستها و تبعات بعدي طرفداري يا عدم طرفداري از فمنيسم بود هيچ مجموعه كامنتي را اينگونه به دقت نخوانده بودم. در ابتدا طبق اصول دايي جان ناپلئوني خودم آمدم وسط ولي بعد سعي كردم از توصيه هاي درويش عزيز و همچنين لطيف استفاده كنم و مجموعه نظرات را به دقت هر چه تمامتر براي خودم تحليل كنم. اينكار را هم كردم و حقيقتش مطلبي را هم آماده كرده بودم ولي به قول درويش كه هميشه به من گوشزد مي كند باز هم تمام مسيرها به رم ختم شد و دو سه تا كامنت آخر تير خلاصي بود بر اينكه همان مطلب بالا را براي درويش بيانگارم و خودم را فقط نظاره گر بدانم. البته با توجه به بخش جديدي كه كارم را در آن شروع كرده ام (بخش مديريت خشكسالي) اميدوارم براي آينده نزديك حرفهاي بيشتري را در زمينه بحث حاضر داشته باشم ولي واقعا از حدود 10 كامنت اول بسيار استفاده كردم و از مقالاتي هم كه بهروز خان ارائه دادند كمال استفاده را بردم. اجازه بدهيد به همينجا بسنده كنم و بيش از اين در برابر آنچه كه اعتقاد دارم نايستم. ارادتمند همه دوستان

  8. سروی

    اگر از حاشیه های بحث بگذریم ، در مجموع کل کل خوبی بود!
    اما آخرش به نتیجه ی مشخصی نرسید ؛
    هر کسی حرف خودش را زد و رفت .

    شما بزرگ ترها که نتوانید دو کلام حرف منطقی با هم بزنید ، دیگر ای به حال ما کوچک ترها!

    ببخشید که وسط صحبت بزرگ ترها ، پابرهنه دویدیم؛ شرمنده.

  9. محمد درویش نویسنده

    نه دیگه وسطش هم نبود! آخرش بود!! تا دلت بخواد، می تونی بدوی؛ چه پابرهنه یا حجاب دار!
    درود …

  10. هومان خاکپور

    به خانم نجفی:
    خداوکیلی این فضای علمی مهاربیابان زایی را هم خاله زنکی نکنید. واقعا” شما دنبال چه هستید؟
    به قول خودتان پیشنهادتان را دادید، کارشناسان و متولیان این حوزه هم دیدند، دست تان درد نکند، درویش عزیز هم فضای خوبی برای شمشیر چرخاندن ها و رجز خوانی هایتان فراهم کرد و شما هم خوب تازاندید! نوش جانتان،
    حالا هم آمدید وسط دعوا نرخ تعیین می کنید!؟
    تو را خدا بی خیال و لطفن نه جواب بدهید و نه ادامه.
    درود …

    پاسخ:

    هومان جان : لطفاً نظر خانم مجتهد نجفی گرامی را در پست مربوط به گاومیش های تالاب گندمان هم مطالعه فرمایید.
    سرفراز باشی …

  11. عبداللطیف عبادی

    من به محمد درویش عزیز و نرگس خانم عزیز دو مطلب را گوشزد می کنم و از کامنتهای پست فرار می کنم!

    به درویش :
    از نظر بنده روند ویرانی محیط زیست ایران مسئله ای بومی است و باور کردن افسانهء تغییرات اقلمی ( به این شکلی که رایج شده است ) و یا باور نکردن این فاسانه ( به این شکلی که بنده عرض کرده ام ) هیچ تفاوتی در وضیعت زیست محیطی ایران ایجاد نمی کند . بنده اصولا” مانند انگلیسی ها ، معتقد هستم که ” باید جهانی فکر کنیم و منطقه ای عمل کنیم ” . در نتیجه ترجیح میدهم بجای پرداختن به آب شدن یخهای قطب شما ( که دغدغهء چندین حکومت و صدها بنیاد جهانی شده است ) از وضعیت رقت بار محیط زیست مملکت خودمان بگویم که نه دغدغهء حکومتمان است ، و نه دغدغهء عموم مردممان است و نه هیچ متولی واقعی و دلسوزی دارد . من البته نگاه دوستداران محیط زیست ایران به دور دستها و نگرانی شان بابت برخی فجایع زیست محیطی در دوردستهای جهان و فراسوی دنیا را ” فرافکنی ” نمی دانم ، اما ” فرانگری ” را هم اولویت اول خودم نمی دانم .

    به نرگس خانم
    عربها ” گ ” ندارند و در نتیجه مجبورند به هوشنگ بگویند هوشنغ! و به نرگس هم بگویند نرجس . اما ما که الحمدالله ” گ ” داریم . پس دیگر چه اصراری هست باز بنویسید نرجس؟ حیف نیست اسم فارسی به این قشنگی را معرب می کنید؟
    دیگر اینکه ادامهء مباحث قبلی بی فایده است . به نظر من بهترین کار این است که یک وقتی بگذاریم تا وقتی بنده به ایران آمدم سری هم به قم بزنم و به دفتر موئسسه شما بیایم و به مدت دو سه روز برای شما و محققین موئسسه تان کلاس فشردهء ” مبانی اسلام شناسی ” بگذارم . اگر موافق باشید یک روز بطور خلاصه چگونگی پیدایش اسلام و تاریخ و صدر اسلام از زمان حیات حضرت رسول تا حملهء مسلمین به ایران را آموزش می دهم ، یک روز مبانی اعتقادی و باورهای دینی فرقه های مختلف اسلام ( به شمول تفاوتها و مشترکاتشان ) را شرح می دهم و روز آخر هم حدیث شناسی را درستان می دهم . در بخش ” معرفی نویسندهء سایت ” م ایمیلم را نوشته ام . اگر مایل بودید با بنده تماس بگیرید تا – احتمالا” – یکی دو ماه دیگر که به ایران آمدم با هم هماهنگی کنیم . بنده تصور می کنم بجای پرداختن به ” تاریخ خیار و بادمجان ” برای شما از ” تاریخ اسلام ” بگویم .

  12. سیده نرجس خاتون مجتهد نجفی

    بسم الله الرحمن الرحیم
    # عبداللطیف عبادی گفته است :
    شنبه ۲۶م تیر ۱۳۸۹ در ۲۲:۱۹

    من به محمد درویش عزیز و نرگس خانم عزیز دو مطلب را گوشزد می کنم و از کامنتهای پست فرار می کنم!

    به درویش :
    از نظر بنده روند ویرانی محیط زیست ایران مسئله ای بومی است و باور کردن افسانهء تغییرات اقلمی ( به این شکلی که رایج شده است ) و یا باور نکردن این فاسانه ( به این شکلی که بنده عرض کرده ام ) هیچ تفاوتی در وضیعت زیست محیطی ایران ایجاد نمی کند . بنده اصولا” مانند انگلیسی ها ، معتقد هستم که ” باید جهانی فکر کنیم و منطقه ای عمل کنیم ” . در نتیجه ترجیح میدهم بجای پرداختن به آب شدن یخهای قطب شما ( که دغدغهء چندین حکومت و صدها بنیاد جهانی شده است ) از وضعیت رقت بار محیط زیست مملکت خودمان بگویم که نه دغدغهء حکومتمان است ، و نه دغدغهء عموم مردممان است و نه هیچ متولی واقعی و دلسوزی دارد . من البته نگاه دوستداران محیط زیست ایران به دور دستها و نگرانی شان بابت برخی فجایع زیست محیطی در دوردستهای جهان و فراسوی دنیا را ” فرافکنی ” نمی دانم ، اما ” فرانگری ” را هم اولویت اول خودم نمی دانم .

    به نرگس خانم
    عربها ” گ ” ندارند و در نتیجه مجبورند به هوشنگ بگویند هوشنغ! و به نرگس هم بگویند نرجس . اما ما که الحمدالله ” گ ” داریم . پس دیگر چه اصراری هست باز بنویسید نرجس؟ حیف نیست اسم فارسی به این قشنگی را معرب می کنید؟
    دیگر اینکه ادامهء مباحث قبلی بی فایده است . به نظر من بهترین کار این است که یک وقتی بگذاریم تا وقتی بنده به ایران آمدم سری هم به قم بزنم و به دفتر موئسسه شما بیایم و به مدت دو سه روز برای شما و محققین موئسسه تان کلاس فشردهء ” مبانی اسلام شناسی ” بگذارم . اگر موافق باشید یک روز بطور خلاصه چگونگی پیدایش اسلام و تاریخ و صدر اسلام از زمان حیات حضرت رسول تا حملهء مسلمین به ایران را آموزش می دهم ، یک روز مبانی اعتقادی و باورهای دینی فرقه های مختلف اسلام ( به شمول تفاوتها و مشترکاتشان ) را شرح می دهم و روز آخر هم حدیث شناسی را درستان می دهم . در بخش ” معرفی نویسندهء سایت ” م ایمیلم را نوشته ام . اگر مایل بودید با بنده تماس بگیرید تا – احتمالا” – یکی دو ماه دیگر که به ایران آمدم با هم هماهنگی کنیم . بنده تصور می کنم بجای پرداختن به ” تاریخ خیار و بادمجان ” برای شما از ” تاریخ اسلام ” بگویم .

    ج:
    اتفاقا وقتی ایران تشریف آوردید مباحث ادامه یابد استقبال می کنم هرچند ترجیح می دهم اول صحت و عدم صحت روایات بادنجان مطرح شود بعد مطالب دیگر

    اما در باره اسم “نرجس خاتون”
    مرحوم پدرم هرگاه دختر نام کذاری می کرد در اولویت اول “نرجس خاتون” می گذاشتند و برای پسر “مهدی”
    اما وقتی خواستند برای من شناسنامه بگیرند متصدی بجای “نرجس خاتون” “نرگس خاتون” ثبت کرده لذا در شناسنامه “نرگس خاتون” ثبت است اما همیشه پدر و مادر “نرجس خاتون” می نامند و نیز خودم جز در مواقع رسمی همه جا “نرجس خاتون” معرفی می کنمژ
    حتی به اداره ثبت احوال قم هم مراجعه کرده ام تا “نرجس خاتون ثبت شود” اما گفته اند باید به دادگاه مراجعه کنید و مدتی نیز طول می کشد و معلوم نیست درست هم شود
    حالا تصمیم دارم اگر عمری باقی باشد اردبیل تقاضا کنم

    شما که عرب هستید چرا این گونه نظر می دهید
    “نرجس خاتون” نام نامی والده ماجده امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف است و من به اسمم افتخار می کنم هرچند “نرگس خاتون” هم زیاد با “نرجس خاتون” فرق ندارد اما هرا نام والده امام زمان عج الله هست نمی گویند “نرگس خاتون” و ضمنا پدر و مادر مرا “نرجس خاتون” نامیده اند پس من تا ابد “نرجس خاتون” هستم نه “نرگس خاتون” هرچند در شناسنامه ام به اشتباه “نرگس خاتون” قید شده است
    یک شعر مانند که خودم در باره اسمم گفتم چون “نرجس خاتون” اهل روم یا قسطنطنیه ترکیه فعلی بودند

    Türkiye dünyalara en güzel sözü var
    ترکيه براي دنيا زيباترين سخنهارا دارد
    تورکيه دونيالارا ان گوزل سوزو وار

    Rumli Nercisinden kızıl gülü var
    از نرجس روميش يک گل سرخ (گل محمدي عج) دارد
    روملی نرجيسينن کيزيل گولو وار

    ضمنا به شعری که در باره اهمیت زبان عربی به ترکی سروده ام توجه فرمایید
    Müslüman kardaş her zaman size vesiyet
    برادر مسلمان هر زمان به تو وصيت
    موسلومان کارداش هر زامان سيزه وصيت

    Havuze kadar iki değer biçilmez kurano itret
    تا رسيدن به حوض کوثر دو گرانبها که نمي توان براي آن بها تعيين کرد قرآن و عترت
    حووض کدر ايکی دير بيچيلمز کوران عيترت

    Mülk Kuran’ın meali dir
    زيرا که عالم ملک , معنا و تفسير قران است
    مولک کورانين مآلی دير

    Devir tsalsül yok her ilim ilahi dir
    ازآنجا که دور و تسلسل باطل است , لذا هر علمي الهي است
    دوير تسلسول يوک هر عيليم ايلهی دير
    ×××××

    bize akil gelse kuran inip arapça
    براي اينکه شايد ما تعقل کنيم قرآن به زبان عربي نازل شده است
    بيزه آکيل گلسه کوران اينيپ آراپجا

    Kuran Anna kitapta Allah yaninda
    خود قرآن در ام الکتاب نزد خداوند قرار دارد
    کوران آننا کيتاپتا آلله يانيندا

    Mas etmez pak olmayan her halda
    کسي که پاک نيست در هيچ حالي قرآن را مس نمي کند
    ماس اتمز پاک الميان هر حالدا

    İtratden sonra kim dir pak her yanda
    به جز عترت چه کسي از هر جهت پاک است ؟
    عيترتدن سونرا کيم دير پاک هر ياندا
    ×××××

    İtretin rabbi kendisi içirdip keçen zamanda
    ساقي رب است رب اضافه به عترت زمان زمان ماضي
    عيترتين ربی کنديسی ايچيرديپ کچن زاماندا

    Dehr suresinde şarabın da tahura در سوره مبارکه دهر , شراب هم شراب طهور است
    دهر سورسينده شرابين دا طهورا

  13. سیده نرجس خاتون مجتهد نجفی

    بسم الله الرحمن الرحیم
    به اشتابه نوشتم می نامند
    البته پدر و مادرم “نرجس خاتون” می نامیدند چون هر دو مرحوم شده اند پدرم سال 67 روز رحلت امام خمینی منتها یک سال قبلش و مادر سیده ام سال 85 فوت کرده

  14. سیده نرجس خاتون مجتهد نجفی

    بسم الله الرحمن الرحیم

    برادر محترم جناب آقای درویش فرموده اید:

    و اما شما خانم نجفی گرامی:
    نوشته اید:
    “پس مچ گیری کار خوبی نیست یک سوزن به خود یک جوالدوز به دیگران حالا بعد از نزدیک دوسال یک مچ گیری هم ما کنیم بهرحال کمال هم نشین اثر می کند وقتی همه بریزند و مچ گیری کنند .”
    والله از شما انتظار نمی رود که هرگز وسیله را در پای هدف توجیه فرمایید. شما به عنوان یک عالم روحانی باید متوجه منزلت اجتماعی خود باشید. من پاراگراف اول کلام شما را نادیده می گیرم.

    ج:
    1- درست می فرمایید خروج از اخلاق و توجیه کردن وسیله بخاطر هدف کار خوبی نیست
    2- شاید خوب نبود این عبارت را هرچند ازباب تمثیل بگویم
    3- البته در انتها گفتم منظورم مچ گیری نیست اتفاقا منظورم هم تذکر به آقای عبادی بود که اینطور کارشناسان را نکوبند و نیز خواستم تذکر دهم که نباید خودمان را کامل بدانیم

    اتفاقا این نکات را از یک جهت در حمایت از کارشناسان گفتم

  15. سیده نرجس خاتون مجتهد نجفی

    بسم الله الرحمن الرحیم
    حسین عبیری گلپایگانی گفته است :
    شنبه ۲۶م تیر ۱۳۸۹ در ۱۹:۲۷

    … الف -وقت داشتم کامنتهای این بحث آکادمیک را پی گیری می کردم و می خواندم در این کامنتهای آخر تمام افکارم رفت پیش سیده خانم مجتهد نجفی چون در موضوع درختان با ثمر ایشان (با توجه به درست بودن و یا غلط بودن ایده اش ولی بیش ازحد تصور مطالب نوشتند در این کامنت بنده به افکار ایشان کاری ندارم) ولی اگر یادتان باشد بنده از همه دوستان خواهش کردم که مواظب باشیم که به شخصیت ایشان توهین نشود و جنابعالی پیش بینی کردید که ایشان در اینده ای نزدیک از فعالین و دوستداران محیط زیست خواهند شد که با کامنت که در این مطالب گذاشتن نشانه علاقه مندی ایشان به موضوع محیط زیست کاملا” مشخص می باشد.

    ج:
    از لطف شما واینکه خواسته اید توهین به حقیر نشود کمال تشکر را دارم اگر همه ما یاد بگیریم به این آیه قران عمل کنیم: “فبشر عباد الذین یستمعون القول یتبعون احسنه”
    و یا :
    “ادع الی ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم باللتی هی احسن”
    مردم را به پروردگارت بخوان
    1- با حکمت
    2-و موعظه حسنه
    3- و دست آخر به بهترین نحو با آنها مجادله کن

    نه اینکه باران توهین و دشنام را روانه کنیم

  16. عبداللطیف عبادی

    خدا رحمت کند مادر و پدر شما .
    من از سمت پدرم عرب هستم و از سمت مادرم لر . در خانوادهء زبانهای ایرانی ( پرسیک لانگو ) لری نزدیکترین زبان به فارسی و در واقع خواهر آن محسوب میشود . به همین دلیل االفتی به به زبان فارسی دارم بیشتر از زبان عربی هست . هر چند که زبان فارسی از نظر ساختاری در مقابل عربی بسیار ناقص ، شکننده و ضعیف محسوب میشود . در واقع مثل یک گل هست در مقابل یک درخت . من هم البته مثل شما که کشت گل محمدی را بر درخت چنار ترجیح می دهید ، فارسی را بر عربی ترجیح می دهم!
    (:
    این بادمجان هم برای ما عجب حکایتی شده است . تا یادم نرفته این نکته را عرض کنم که در عربستان سعودی هنوز هم بوتهء بادمجان کشت نمی شود!
    برایم جالب بود که دیدم هم شاعر هستید و هم اینکه شعر ترکی تان را به خط ترکی استانبولی می نویسید و نه فارسی .
    بنده هم شاعر هستم و به دو زبان فارسی و لری شعر می گویم . البته در ابام جوانی ذمهبی بودم و مثل شما گاهی برای اولیا و انبیا هم شعر می سرودم ( از جمله یک غزل قشنگ برای حضرت علی گفتم ) . بعد رفتم سراغ اشعار سیاسی . آخرش هم دین و سیاست را از اشعارم کنار گذاشتم و غزلها و رباعی های عاشقانه گفتم .
    اسم نرگس در اصل یونانی بوده و نارسس یا نارسیس هست و ریشه در یک افسانهء کهن دارد . به این ترتیب که شخصی بوده بنام نارسس . نارسس خیلی جوان زیبا و خوش اندامی بوده و هر روز کنار برکه ای می رفته و برهن میشده و اندام زیبای خودش را در آب آن برکه تماشا می کرده است . یک روز پایش می لغزد و به درون برکه می افتد و چون شنا نمی دانسته ، غرق میشود . جای پای او یک گل زیبا می روید که تا آنزمان وجود ندشاته بود . مردم بیاد آن جوان ، گل نورسته را نارسس یا نارسیس می نامند . نارسس در واقع قربانی علاقه به زیبایی خودش شد چون شیفتهء تماشای اندامش در آب برکه بود . به همین دلیل در حال حاضر به ” خودشیفتگی ” در زبانهای اروپایی می گویند ” نارسیسم ” یا نارسس گرایی . بعدهاگل نارسس به ایران هم آورده شد و کارکس و سپس نرگس نامیده شد . سه گل هستند که خاصه در بهار ایران می روییدند : ارغوان ، نرگس و شقایق . اگر گل نرگس و شقایق را کنار هم بکارید ، شقایق به سمت نرگس خم میشود و انگار دائما” او را نگاه می کند . حافظ می فرماید :

    ارغوان جام عقیقی به چمن خواهد داد
    چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد

    حافظ در این بیت واژهء ” نگران ” را به زیبایی تمام به هر دو معنی نگریستن و نگرانش بودن بکار برده است .
    خاتون واژه ای مغولی هست و لقبی بود که همسر رئیس قبیله می دادند .
    ترکهای ترکیه رومی هستند و نه ترک . اشتباه بزرگ ترکهای ترکیه این بود که بجای تکیه بر اصالت تاریخی و رومی بودنش ، بنا به دلایل مذهبی ، از اروپا جدا شدند و به زبانشان تکیه کردند . زبانشان هم که البته متعلق به خودشان نبود و یادگار مغولها و ترکهای آیغوری محسوب میشود که سرزمینشان را تاراج کردند . مغولها و تاتارها زبان ترکی را بر سه کشور مسلط کردند . یکی ترکیه ، یکی مجارستان و یکی هم فنلاند! امروز کمتر کسی در ایران می داند که زبان مجاری ، فنلاندی ، ترکی و مغولی از یک خانواده اند . مردم ایران هم البته بعد از حملهء مسلمین ، زبانشان و اصالت تاریخی شان و زبانشان ( که پهلوی بود ) را از دست دادند و عرب زبان شدند . منتها به همت دو مرد بزرگ ” بازگشت به خویشتن ” کردند . یکی یعقوب لیث صفاری بود که عربی را برانداخت و فرزند زبان پهلوی ( یعنی زبان فارسی ) را در ایران گسترش داد ، و یکی هم انوشیروان رضاشاه پهلوی بود که بنیان کشور ایران را دوباره زنده کرد و ملتی بنام ” ملت ایران ” را بعد از قریب به یکهزار و چهارصد سال بوجود آورد .
    دیدی گفتن و شنیدن از شعر و فرهنگ و ادبیات و تاریخ چقدر بهتر از دعوا کردن بر سر روایات بادمجان است؟!
    (:

  17. عبداللطیف عبادی

    خطاهای تایپی ام را اصلاح می کنم :

    اشتباه : البته در ابام جوانی ذمهبی بودم
    درست : البته در ابام جوانی ” مذهبی ” بودم

    اشتباه : .. کارکس و سپس نرگس نامیده شد
    درست : .. ” نارگس ” و سپس نرگس نامیده شد

    اشتباه : شقایق به سمت نرگس خم میشود و انگار دائما” او را نگاه می کند .
    درست : ” نرگس ” به سمت ” شقایق ” خم میشود و انگار دائما” او را نگاه می کند .

  18. سیده نرجس خاتون مجتهد نجفی

    بسم الله الرحمن الرحیم
    عبداللطیف عبادی گفته است :
    یکشنبه ۲۷م تیر ۱۳۸۹ در ۱۴:۴۴

    خدا رحمت کند مادر و پدر شما .
    من از سمت پدرم عرب هستم و از سمت مادرم لر .

    ج:
    خداوند رفتگان شما و رفتگان جناب آقای درویش و رفتگان همه کاربران این تارنما را در این روزهای مبارک و مقدس و اعیاد رحمت کند
    اگر بخواهم بگویم خودم پدرم هرچند اصالتا اردبیلی بوده اما متولد نجف بودند و علاقمند به عرب و مادرم اهل شاهرود و فارس بودند و خودم متولد و بزرگ شده اردبیل هستم

    پدرم عرب مادرم فارس خودم ترک

    اما لفظ لفظ عرب است و فارسی شکر است و ترکی هنر است

    بعد هم تمام حقیقت این عالم تمسک به قرآن و عترت است لذا بحث از روایات برایم مقدس و از شیرین ترین مباحث است تا سایر مباحث

  19. عبداللطیف عبادی

    غزلی که برای حضرت علی سرودم با این بیت شروع میشد :

    لایق خال رخت را وادی کشمیر باید بود و بس
    عاشقان را با خیالت روز و شب درگیر باید بود و بس

    و با این بیت تمام میشد :

    پاسخ فرقی که از حق دم زند در صبح و شام
    لاجرم یک ضربهء شمشیر باید بود و بس

  20. عبداللطیف عبادی

    وقتی هفت سالم بود مادرم به من گفت ” لفظ لفظ عرب است ، ترکی هنر است ، فارسی شکر است ” . این مثل همیشه در یادم ماند . شای به همین خاطر هست که هنوز هم دلنشین ترین ترانه ها برای من ترانه های ترکی هستند و از علاقمندان سرسخت صدای ابراهیم تاتلیس هستم .
    ای نرگس ، نرجس ، نارسس ، ما هر کاری می کنیم که تو را از این روایات بادمجان بیرون بیاوریم باز بی فایده است .
    ):

  21. مهدی م

    این عبدالطیف به لطائف الحيل دارد از کامنتهای اصلی بحث فرار می کند درویش خان.
    از بحث های مذهبی بگیر تا بجث های آنتی پان ترکی. خدا می داند زندانبانها و بازجویان زندان شیراز چهار سال چه کشیده اند از دست او!

    پاسخ:

    طفلکی زندان بان ها!

  22. سروی

    این مباحثه ی آقای عبادی و خانم نجفی فوق العاده است ؛
    خستگی از تنم در رفت
    :D

  23. سیده نرجس خاتون مجتهد نجفی

    بسم الله الرحمن الرحیم
    همه چیز سرجایش اما برای یک طلبه چه چیزی مهمتر از دفاع از حریم روایات و جوابگویی به شبهاتی که در باره دین و نیز صحت آیات قران و روایات است

    اتفاقا شما باعث شدید بخاطر جوابگویی به شبهات شما در باره بادنجان به این نتایج خوب و مستدل برسم
    یک شبهه در مطالب شما در رد روایات بادنجان همان موضوع “زیاد شدن آب کمر ” ” یزید ماء الصلب ” روایات بادنجان بود که صدور این عبارت از امام معصوم را بعید شمرده بودید
    البته با عرض از معذرت از همگی بخاطر اینکه این شبهه در ذهن ها خدای ناکرده نسبت به روایات نماند

    که یزید فی ماء الصلب می تواند همان معنای ترشحات هورمونها از غدد جنسی را بدهد که [رین یافته های پزشکی در باره بادنجان آنرا تایید می کند
    کم شدن ترشحات غدد جنسی در زنان و مردان باعث:
    1- سرد مزاجی و بی توجهی به همسر که خود باعث اختلافات خواهد شد
    2- از دست رفتن سلامتی تا جاییکه حتی کم شدن این ترشحات در زنان باعث از رفتن سلامتی شان و بیماریهایی مانند پوکی استخوان و حتی شکستن خودی خود استخوانها می شود که پزشکان هورمون تجویز می کنند
    تجویز این هورمون ها هم باعث ضررهای زیادی می شود

    لذا اگر یک ماده غذایی ماند بادنجان بتواند ترشحات غدد جنسی را زیاد کند و شیمیایی هم نباشد بسیار مفید خواهد بود

    که همین موضوع در روایات بادنجان امده است یعنی اضافه شدن ترشحات جنسی
    و جالب است در جدید ترین پژوهش ها در باره بادنجان ثابت شده است که بادنجان باعث زیاد شدن ترشحات غدد جنسی چه در زن و چه در مرد می شود

    به اظهار نظر خانم دکتر آمال رخام متخصص تغذیه استادیار دانشگاه مصر توجه کنید:

    مخصوصا نظر یک خانم دکتر را آوردم تا معلوم شود که اظهار نظر خانمها در این گونه موارد اشکالی ندارد
    http://www.alazd.net/news-action-show-id-3286.htm
    وعن فوائد الباذنجان تقول الدكتورة المصرية امال رخا خبيرة علم الاغذية :
    الباذنجان يزيد الشهوة الجنسية لدى الرجال والنساء وتناوله بصفة مستمرة في الوجبات الرئيسية يقضي على
    البرود والضعف الجنسي.. ونظرا لفوائده العظيمة في هذا الشأن أطلق عليه اسم “فاكهة الحب”.
    بدیهی است اظهارنظر خانم دکتر آمال رخا مصری نه فقط برای لذتهای جنسی است بلکه برای معالجه سرد مزاجی و بیماریهای ناشی از کم شدن ترشحات غدد جنسی که باعث اختلافات شدید در زنگی همسران خواهد شد و نیز کم شدن آن در هرکدام از مردان و زنان باعث بیماری و ضعف جسمانی و پوکی استخوان و مانند آن خواهد شد نه آن چیزی که شما تصور کردید و از آوردن روایات بادنجان برداشت کردید

    مطلب در باره صحت روایات بادنجان خیلی زیاد است هرچند حقیر هم فقط مقداری جستجو کردم
    واقعا هرکس این تحقیقات را بخواند باید به روایات و کلام وحی اعتقاد پیدا کند که خاصیتی را در بادنجان به عنوان آخرین یافته های پزشکی معرفی می کنند که 1400 سال قبل همان خاصیت را معصومین علیهم الصلوات و السلام فرموده اند

    جناب آقای عبادی آیا باید تحقیقات دانشگاه میشیگان آمریکا را که از قرن 15 با بادنجان آشنا شده اند را باور کنیم اما همان خاصیت را امامان معصوم علیه السلام 1400 سال قبل بفرمایند باور نکنیم؟

    به این نتایج توجه کنید که اخیرا دانشگاه میشیگان آمریکا در باره خاصیت افزایش هورمونهای جنسی بادنجان تحقیق کرده است همان “یزید فی ماء الصلب” (افزایش آب کمر) در روایت که شما رد کردید: همان نتیجه ایکه آمریکا در قرن بیستم به آن رسیده است 1400 سال قبل در روایت آمده است برفرض که بادنجان 14 اسم عربی نداشته باشد برفرض که شواهد وجود آن هم نباشد آیا وجود همین خاصیت برای بادنجان در روایت و کشف آن در اخیرا اطمیان به این روایت را ایجاد نمی کند؟
    http://www.google.com/#hl=en&source=hp&q=%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87+%D9%85%DB%8C%D8%B4%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%86+%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%83%D8%A7+%D9%87%D9%88%D8%B1%D9%85%D9%88%D9%86+%D8%A8%D8%A7%D8%AF%D9%85%D8%AC%D8%A7%D9%86&aq=f&aqi=&aql=&oq=&gs_rfai=&fp=57d9c86769d1bf04

  24. سیده نرجس خاتون مجتهد نجفی

    بسم الله الرحمن الرحیم

    یکی از این مطالب جستجوی دانشگاه میشیگان آمریکا و بادنجان را قرار می دهم

    بادمجان ؛ دشمن پیری
    نگارش در تاريخ یکشنبه 2 خرداد1389 توسط احسان کوزه ساز زاده

    پوست سیاه بادمجان حاوی تركیبات مفید آنتی اكسیدان است كه به بدن كمك می كند با عوارض پیری مبارزه كند.

    تحقیقات در یكی از دانشگاه های میشیگان در آمریكا نشان می دهد، بادمجان نقش مهمی در حفظ دیواره سلول ها دارد و علاوه بر آن به تولید هورمون های مردانه و زنانه كمك می كند.

    بادمجان از طریق پاكسازی دستگاه گوارش و از بین بردن میكروب ها به درمان اسهال نیز كمك می كند.
    شبکه خبری ورلد نیوز
    http://iauahelal.blogfa.com/author-helal2.aspx

    به طوریکه می بینید مبارزه با پیری و عوارض ناشی از ـن در تحقیقات دانشکاه ـمریکا آمده این همان نکته روایات است

    آیا این هماهنگی بین روایات و آخرین یافته های علم پزشکی کنونی معجزه نیست؟
    و دلیلی بر صحت روایات بادنجان نیست؟

  25. مسعود

    اما من هم خسته شدم هم دل زده ، هم عاصی !

    آیین ِ دوست داشتنی ِ من ، این خزعبلات نیست !

  26. مسعود

    منظورم از آیین ؛ دین ؛ بود البته !
    توضیح می دهم چون مطمئن نیستم ، فارسی ِ دوستمان به خوبی ِ عربی و ترکی شان باشد !

  27. امیر سررشته داری

    جالبه مشکلات ما فلات ایران نشینان هم کاملا مخصوص خودمان است. نه؟
    عجب اعجوبه هایی هستیم ما که از بحثهای آکادمیک در خصوص تغییر اقلیم در آخر به تحلیل مشکلات استفاده از نون در بادمجان به جای میم رسیدیم و یا برعکس، بالاخره این یکی را من نفهمیدم.

    مش قاااااسم کجایی؟ یا نه بهتره اشکار را صدا بزنم؟ برای چی؟ خب معلومه از اینجا به بعد می تونیم مشکل آب تهران را مطرح کنیم. تاریخ این قضیه را اشکار از بر می نویسد.

  28. سیده نرجس خاتون مجتهد نجفی

    بسم الله الرحمن الرحیم
    سلام علیکم
    از کاربران محترم تقاضا دارم جوابیه آقای خوشنویس را به اطلاع دوستان مخصوصا جناب آقای خوشنویس و جناب آقای “مجتبی” برسانند
    این آدرس:
    http://mohammaddarvish.com/desert/archives/5871

    توفیق و عزت و سربلندی و شادمانی و شادکامی همه عزیزان را از درگاه خداوند در این ایام عید و شادی از درگاه خداوند مسئلت دارم

  29. مجتبي

    با توجه به مشغله فراوان امكان حضور دايمي در كامنت گاه‌ها را ندارم و از اين بابت براي خودم متاسفم

    اما همواره (چنانچه در مطلبك جشن تولد 6 سالگي مهار بيابان زايي “اين تنفس‌گاه انديشه” ياد كردم) فرصت ناخنك زدن يواشكي را از خودم سلب نمي‌كنم. جاي شكرش باقي است كه مثل بعضي وبلاگهاي معروف (بويژه خارجيها)جلو ابراز نظر اعضاي غير فعال را نميگيرند.

    مطمئنا جايي كه احساس كنم چند كلام از …. بتواند اثر مطلوبي روي بحثها داشته باشد خودم را وادار به نوشتن مي‌كنم.

    همينجا بگم كه پاسخ خانم نجفي به آقاي خوش نويس را خوندم و بيشتر احساس كردم كه ايشان بدنبال گرفتن روح مطالب نبوده و تنها به طواف در پيرامون پوسته ي مطالب سرگرم‌اند. اگر در كنار خواندن مطالب تعدادي سايت و دانلود چند عكس و مطلب، فرصت حضور شبانه روزي در طبيعت (سايه سار ارسهاي غير مثمر و …) را داشتند بهتر مي توانستند در باره‌ي اين آيه‌هاي پروردگار قضاوت كنند. چنانچه بارها به حضور 16 ساله شان در محيط طلبگي را گوشزد كرده‌اند يك بار هم به گرايه‌ها و دغدغه‌هاي دلسوزان محيط زيستي كه به همين اندازه يا خيلي بيشتر از آن در اين عرصه شاگردي كرده،و انديشه ورزيده‌اند توجه مي‌كردند بد نبود.
    به هر روي به جز توصيه‌ي قبلي كه دعوت ايشان به استفاده از پايگاه ديني‌شان در درمان بليه‌هاي واقعي زيست محيطي است حرف جديدي ندارم.
    شايد باورش براي ايشان (و يا حتا برخي از ديگر مخاطبان) دشوار باشد اما در مسير طولاني پيگيريهايشان، توانسته‌اند با افرادي نظير خوش نويس وارد حلقه‌ي مباحثه شوند كه در دانستن مباني علمي و به كار بستن آنها در طبيعت “همتايي ندارند”.

    در زمينه‌ي نظرات موافق و مخالف پديده ي جهان گرمايي بررسي جدي و قابل عرضه‌اي نداشته و به سهم خودم از مطالب اين مجموعه بهره زيادي بردم اما اين موضوع با توجه به ابعاد پيچيده علمي ، سياسي و به ويژه اقتصادي كه دارد حالا ها جاي بحث و نقد دارد.
    تنها يك نكته گفتني است و آن اينكه از نظر عقل سليم نتيجه راست دانستن ادعاي جهان گرمايي مي‌تواند تغيير رويكرد از زندگي پر مصرف ضد طبيعت به يك زندگي معطوف به مدارا با محيط زيست باشد و اين قابل انكار نيست.
    اگر اكثريت عابران به شما كه رسيدند بگويند در ادامه مسير با يك پرتگاه روبرو مي‌شويد حتا اگر ديرباور باشيد فكر ابزاري طنابي خواهيد بود يا يك بازنگري در مسيري كه دنبال مي‌كنيد خواهيد كرد، نه؟

    ببخشيد از اينكه بخشي از كامنت (مربوط به خانم نجفي) در جاي اصلي خودش نيست.

  30. محمد درویش نویسنده

    تعداد کامنتها مهم نیست آقا مجتبی؛ کیفیت کامنتها مهم است. کامنتهایی که بشود از آنها آموخت را باید روی سر گذاشت. کامنتهایی که نشان می دهند: “رفتار، معیار واقعی سنجش هوش است.”
    .
    درود …

  31. مجتبي

    دوست يگانه من…
    حيف اون موهاي مجعد كه با گذاشتن چيزاي كم ارزش روي سر از دستشون دادي!!!
    اين هم يه جور ايثاره ديگه..

    تا اين دل‌نوشته‌هاي كم تأثير راه به جايي ببرند احتمالن ته مونده‌ي موها هم مرخص خواهند شد..

  32. محمد درویش نویسنده

    رفیق شیرازی بی مانند من!
    یه موقع هایی، از دست دادن موهای روی سر، می تونه آدم رو خوش تیپ تر و یول برینرتر هم بکنه! نمی تونه؟
    بخصوص اگه علت از دست دادن اون موها، برگرده به کلام ها و سلوک های با ارزشی که روی سرش گذاشته!
    درود …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.