وقتی که تخریب محیط زیست در میناب اشتغال میآفریند!
نقل است که میگویند: آن زمان که تازه نسیم باختر در حدود یک دههی پیش، ریزگردهای عربی را بر خاک استانهای زاگرسنشین وطن سرازیر کرده بود، برخی از بزرگان محلی ندا درداده بودند که این خاک برکت است و باید از آن استقبال کرد و تبرک جُست!
ظاهراً امروز هم در میناب، سرزمینی که روزگاری به هشت میلیون نفر نخل – پهناورترین نخلستان ایران – یک میلیون اصله انبه – بی نظیر و بی رقیب در ایران – و دهها هزار درخت مرکبات، به ویژه لیمو میبالید، داستانی مشابه در حال تکرار است!
زیرا از آن تمدن پرشکوه، از آن آبادی و شوکت و نشاط و از آن برکت بیمانند در جلگه زرخیز میناب، امروز نه نامی و نه نشانی نمانده، جز صدها فروچاله که نه فقط اراضی کشاورزی و دامهای منطقه را تهدید میکنند که تا درون شهر گسترش یافته و هر آیینه بیم خسارتی جبرانناپذیر به زیرساختهای سکونتگاهی، تجاری و صنعتی شهر میرود.
اما چرا روزگار میناب و مردم نیکاندیش، صبور و سختکوشش اینگونه پژمان شد؟
همانطور که پیشتر هم به آن پرداختهام، روند کاهندهی کارایی سرزمین در میناب با آغاز بهرهبرداری از سد استقلال میناب آغاز شد؛ سدی که نه فقط برای میناب، استقلال و شوکتی به همراه نیاورد، بلکه از عیار استقلالش هم آشکارا و شتابان کاست …
به دنبال احداث سد و انتقال بخشی از آب آن به سمت بندرعباس، حفر چاههای عمیق و نیمه عمیق در بستر پایین دست رودخانه میناب آغاز شد و با شورشدن تدریجی آب مورد مصرف در کشاورزی، آرام آرام نه فقط از کمیت و کیفیت محصولات کشاورزی و باغی منطقه کاسته گردید، بلکه روند کاهش سفرههای آب زیرزمینی، به جایی رسید که زمین تاب مقاومتش را از دست داد و از درون فروریخت.
بدینترتیب دامهای فراوانی از جمله گاو و شتر در این فروچالهها افتادند، برخی خفه شدند، برخی کاملاً ناپدید گشتند و البته برخی هم این بخت را داشتند تا توسط گروهی از جوانان مینابی، یافته شده و نجات یابند یا پیش از خفگی، ذبح گردند!
و بدینترتیب، شغلی جدید در میناب شکل گرفت … شغلی که البته نه نشانی از رضایت در آن است و نه علامت نشاط وافتخار و سازندگی در میناب.
اما راه سعادت دوباره در میناب چیست؟
به نظر میرسد، مهمترین راهکار آن است که در بالادست سد استقلال (حوضه آبخیز شور و شیرین)، به سرعت همه چاههای غیر مجاز که به گفته یکی از مسوولان آب منطقهای میناب، شمارشان از چندهزار هم میگذرد، پلمپ شوند. موقعیت گسترش اراضی کشاورزی و باغی باید به پیش از احداث سد استقلال بازگردد. از کاشت هر نوع محصول پرمصرفی که ارزش افزوده درخوری به همراه نمیآورد، جلوگیری شود. کشت گلخانهای بر روشهای سنتی دست بالا را بگیرد. نیاز آبی بندرعباس از طریق احداث آبشیرینکنهای خورشیدی تأمین شده و هرگز حقآبهی تالاب شور و شیرین در جای دیگری به مصرف نرسد. با احیای دوباره تالاب شور و شیرین، توان زیستپالایی و تابآوری تالاب را بازگردانده و با پرورش کِرماهی (نوعی ماهی ارزشمند بومی که از روده آن نخ بخیه تولید میشود و هر کیلوگرم آن بیش از یک میلیون تومان میارزد)، هم درآمد صیادی را افزایش دهند و هم قاچاق گازوییل برای همیشه پایان گیرد.
یادمان باشد که اگر مسئولین استانهای ساحلی در جنوب کشور، اولویت تأمین آب شرب مردم را، استفاده از آبشیرینکن قرار میدادند، آنگاه نه فقط چنین فجایعی در منطقه رخ نمیداد و تنشهای اجتماعی به کمینه میرسید، بلکه قدرت پایشگری سازمان حفاظت محیط زیست برای تضمین پاکی آب سواحل هم افزایش مییافت و آنگاه بر بهبود تنوع زیستی در کل سواحل طولانی جنوب، افزایش درآمد صیادی، کاهش فشار بر مراتع برای تولید گوشت قرمز و تنظیم رژیم خوراکی ایرانیان و در نهایت، سلامتی درخورتر ایشان هم اثر مثبت مینهاد.
گزینههای دیگری که مردم خوب میناب و رهبران آنها باید در دستور کار قرار دهند، به ویژه آنکه میناب برخوردار از یک امام جمعه کاملا محیط زیستی به نام حجتالاسلام معتمدیفر و یک فرماندار مردمی – علیرضا پاکدامن – هم هست، آن است که به سرعت زمینههای لازم برای بهرهمندی از استحصال انرژیهای نو، به ویژه خورشید، جزر و مد و باد را فراهم آورده و در عین حال، بومسازگان (اکوسیستم) کم نظیر رویشگاه مانگروها در قلمرو تالاببینالمللی شور و شیرین را در شش ماهی دوم سال به قطب بومگردی مسوولانه و پایدار بدل سازند.
انشاالله.
آقای درویش شما الان بخشی از دولت هستید که مسئول حفظ محیط زیست است. شما یک ناظر بیرون گود نیستید …
پس از رئیس هایتان بخواهید کارهایی را که باید بکنند، بکنند.
رامین گرامی، ظرفیت سازی در حوزه محیط زیست اگر به درستی رخ دهد – که وظیفه من به عنوان مدیرکل آموزش و مشارکت مردمی سازمان حفاظت محیط زیست است – آنگاه بسیاری از مقاومت ها در برابر رعایت آموزه های محیط زیستی شکسته خواهد شد.
از تابلوي تسليت براي شهادت هزاران نفر نخل، اشك به چشمانم آمد.
واقعا!؟ گفتند این خاک برکت است و باید از آن استقبال کرد و تبرک جُست!؟
راه سعادت ميناب، راه سعادت انسان، راه سعادت ايران در يك چيز است انگار! تفكر.
كه چه بسيار نمي كنيم!
واقعا!!؟ واقعا گفتند این خاک برکت است و باید از آن استقبال کرد و تبرک جُست!؟
را سعادت ميناب، راه سعادت ايران، راه سعادت انسان همان تفكر است كه ما نمي كنيم!
پلاکاردتسلیت خیلی تاثیر گذار بود
با تشكر از يادي كه از اين بخش مظلوم كشور كرديد. اين سد در ابتدا با نيت تامين و ساماندهي آبرساني از رودخانه ميناب براي بخش كشاورزي احداث شد ولي با آغاز بهره برداري، يك خط انتقال آب بطول ١١٠ كيلومتري بخشي از اين آب را به شهر بندر عباس برد زيرا دولت هزينه آب شيرين كن را بصرفه نميدانست!
امروز اين غارت آب از طريق دو خط انتقال صورت ميگيرد و عملاً آبي براي كشاورزي و باغداري باقي نمي گذارد.
در اوايل دولت نهم نماينده رئيس جمهور در جمع مردم و در جواب موضوع غارت آب رودخانه ميناب براي مصارف شهري و صنعتي شهربندر عباس، صراحتاً توصيه كرد كه كشاورزان كم كم دست بكار تغيير شغل خود شوند! امروز بي آبي و شور شدن سفره ها در كنار طغيان آفات درختان انبه و بيماري هايي چون “جاروي جادوگر” كه درختان ليمو ترش را نابود نموده موجب شده كه كشاورزي و باغ داري در جلگه ميناب براي هميشه تعطيل شود و دومين نخلستان بزرگ جهان ( پس از بصره كه طي جنگ ٨ ساله خسارات بسيار ديد) با سوء مديريت دولتمداران بي تميز به بياباني خشك و لم يزرع بدل شود و باغداران و ملاكان از سر ناچاري سوداي تغيير كاربري باغات به فضاهاي مسكوني را در سر بپرورانند و قاطبه مردمي كه قرن ها به كار كشاورزي و حرفه هاي وابسته اشتغال داشتند ناگزير به مهاجرت يا قاچاق سوخت، سيگار، قماش، مواد مخدر و … شوند. سر گذشت ميناب در سه دهه اخير يعني عيني ترين مصداق تبديل فرصت به تهديد.
وظیفه است حامد عزیز. باشد که میناب و مینابیان عزیز دوباره لبخند روزگار را درک کنند.