Tag Archives: ???????

فروچاله‌هایی که زندگی را در میناب می‌بلعند!

وقتی که تخریب محیط زیست در میناب اشتغال می‌آفریند!

    نقل است که می‌گویند: آن زمان که تازه نسیم باختر در حدود یک دهه‌ی پیش، ریزگردهای عربی را بر خاک استان‌های زاگرس‌نشین وطن سرازیر کرده بود، برخی از بزرگان محلی ندا درداده بودند که این خاک برکت است و باید از آن استقبال کرد و تبرک جُست!
ظاهراً امروز هم در میناب، سرزمینی که روزگاری به هشت میلیون نفر نخل – پهناورترین نخلستان ایران – یک میلیون اصله انبه – بی نظیر و بی رقیب در ایران – و ده‌ها هزار درخت مرکبات، به ویژه لیمو می‌بالید، داستانی مشابه در حال تکرار است! Continue reading

بنویسید نخلستان ؛ بخوانید گورستان!

در گورستان اروند کنار ده ها هزار نفر نخل تاکنون ایستاده مرده اند و همچنان دارد بر شمار این قتل عام بی صدا و مظلومانه افزوده میشود! می دانید چرا؟
برایتان می گویم …

ماه گذشته و در جریان سفری به منظور ارزشیابی طرح های تحقیقاتی استان خوزستان در حوزه منابع طبیعی، فرصتی دست داد تا به همراه همکارانم از نزدیک در جریان مرگ غم انگیز هزاران نفر از نخل های پایاب جلگه خوزستان در حوالی چویبده قرار گیرم.

تصاویری را که ملاحظه می کنید، رهاورد مشاهدات نگارنده از این رخداد شور اما تلخ است که پیش تر هم به آن اشاره کرده بودم.
متأسفانه به دلیل کاهش محسوس دبی رودخانه های کارون، بهمن شیر و اروند رود، فشار وارد در مواقع مد از سوی خلیج فارس چنان افزایش یافته که سبب می شود، اغلب کشتزارها و نخلستان های منطقه به جای آن که با آب شیرین و گوارای سرشاخه های منتج از زاگرس آبیاری شوند، از آب شور و آلوده خلیج فارس، متأثر شده و درحقیقت ایستاده بمیرند و گورستانی از نخل های سوخته یا شاید بهتر است بگویم: نخل شوریده! را به نمایش نهند که بی شک مشاهده این مناظر چشم هر رهگذری را نمناک خواهد کرد! نخواهد کرد؟

گفتنی آن که یکی از طرح هایی که برای مبارزه با این روند و کاهش ورود آب شور خلیج فارس مطرح است، احداث سدهایی در خروجی اروند و بهمن شیر است تا از بازگشت آب شور در مواقع مد جلوگیری کنند. منتها نکته این است که همواره این فشار حاصل از مد بوده که سبب می شده تا آب شیرین رودخانه های خوزستان وارد کرت ها و نخلستان ها شود!

یک رخداد دیگر که به شدت برزادآوری و شادابی نخلستان های جلگه خوزستان اثر گذار بوده، پدیده ریزگرد و تشدید توفان های منطقه ای است که هر دو ریشه در عوامل انسانی و عدم لحاظ حق آبه طبیعی رودخانه ها در پایاب آبخیز دارد.
در همین باره: “شریف مسعودی” نخل دار ۳۸ ساله خرمشهری می گوید: نخل در بدترین شرایط آب و هوایی هم مقاوم است و به راحتی کم آبی و بی آبی را هم تحمل می کند، اما در دو سال اخیر واقعا نمی دانیم که چه اتفاقی رخ داده که نخل ها از درون می پوسند و عملا می میرند و یا پس از گرده افشانی خرماهای ریز وغیرقابل استفاده ای تولید می شود که قابلیت برداشت ندارد.

وی ادامه می دهد: آب اروند در سال های اخیر هم کم شده و هم شور و مکاتبات زیادی از سوی نخل داران و جهاد (کشاورزی) صورت گرفته که اکثر آن ها بی جواب مانده است و توجهی به هشدار نخل داران نشده است تا این که امسال نخل داران واقعا با فاجعه مواجه شدند و اکنون بسیاری از باغ ها در شرف نابودی است.
آقای مهندس ادریس پور، مدیر جهاد کشاورزی آبادان هم از کاهش ۵۰ درصدی برداشت خرما نسبت به سال زراعی گذشته خبر می دهد و می گوید: سال گذشته از نخلستان های آبادان و اروندکنار حدود ۶۰ هزار تن خارک، رطب و خرما برداشت شد، ولی امسال پیش بینی می کنیم که این مقدار به ۳۰ هزار تن برسد.

وی بالا رفتن EC آب (شوری) بهمنشیر را دلیل اصلی افت کیفیت و کمیت نخل های آبادان می داند و اضافه می کند: نخلستان های ما درجه ۲ و ۳ هستند و تولید در هکتار حدود ۳ تن است و این رقم بسیار کم است.

کلام آخر آن که:
ماجرای گورستان برجای مانده از نخل هایی که محصولات ارزشمندشان در سال 2008 ایران را بدل به دومین کشور تولیدکننده خرما در جهان کرده بودند؛ ماجرایی بس عبرت آموز است برای آنها که نمی دانند راه حکومت بر طبیعت، پیروی از قوانین آن و درک حرمتش است و نه گردنکشی و عناد و بی حرمتی در برابر آن.

شما به من بگویید: ساختن بزرگترین پارک آبی خاورمیانه در شهری که آبش را از صدها کیلومتر آن سوتر میخواهند تأمین کنند، آیا جز گردنکشی و عناد با طبیعت، معنای دیگری هم می دهد؟!

– در همین باره بخوانید ماجرای “پرآب‌ترین جلگه ایران کلافه از پیامدهای‌سدسازی” را.

– و باز بخوانید مرگ نخلستان‌ها اولين پيامد انتقال آب کارون را.

– و بخوانید روشنگری های دکتر حسین آخانی را با عنوان: پنیر خرما و سد سازی

هشدار! ممکن است کارون پیش از آن که خشک شود ؛ شور شود!!

کاملاً درست خواندید؛ لطفاً به گیرنده‌های خود دست نزنید! مطابق آخرین اعترافی که سرانجام مسئولین وزارت نیرو مجبور به پذیرش آن شدند، ممکن است اگر کارون عزیز ما – پرآب‌ترین رود ایران – در اثر تعدد طرح‌های انتقال آب و سدسازی خشک هم نشود، به بلای دیگری دچار شده و کیفیت خود را در اثر هم‌آغوشی با گنبدهای نمکی گتوند به شدت از دست داده و شور شود! به نحوی که نخل‌‌های به جان آمده از آب شور در اروند کنار و بهمن‌شیر، فریاد بزنند که باز هم گلی به جمال آب شیرین خلیج فارس؛ ما دیگر آب کارون نمی‌خواهیم!
برای این که بدانید چگونه قرار است یک معدن عظیم نمک – که ذخیره‌ی نمک آن صدها میلیون تن برآورد شده است – به کلی به زیر آب دریاچه سد گتوند فرو رود، بدون آن که عزیزان سدساز در تمام طول این سال‌ها متوجه گاف بزرگ فنی خود شده باشند، لطفاً اعتراف‌نامه‌ی شرکت توسعه منابع آب و نیرو را بخوانید و اگر پرسشی هنوز برایتان باقی مانده بود، سری به سخنان نایب رییس کمیسیون صنایع مجلس، سید شریف حسینی بزنید تا پس از آن، همه در تدارک مراسم شایسته و سزاوارانه‌ای برای بزرگداشت مجلس ترحیم پرخاطره‌ترین رود همه‌ی ایرانیان در همه‌ی تاریخ برآییم …

باشد که آیندگان از گناه ما درگذرند؛ آیندگانی که هرگز معنای ترانه «لب کارون، چه گل بارون» را در نخواهند یافت! خواهند یافت؟

دلاور نجفی: وزارت نفت در پارک ملی کویر دروغ می‌گوید!

همان طور که می‌دانید، دکتر دلاور نجفی حاجی پور – عالی‌ترین مقام در معاونت محیط طبیعی تیم فاطمه جوادی – دیروز مهمان ما در برنامه گفتگوی داغ سبز بود؛ مهمانی که باید اذعان داشت، سخنان صریح و بدون هر نوع ملاحظه و مصلحت‌سنجی‌های مرسوم وی، سبب شده تا این گفتگو از همیشه داغ‌تر شود!
دلاور نجفی آشکارا با دلیل و مدرک نشان داد که وزارت نفت دروغ می‌گوید و چنانچه پای این آقایان به پارک ملّی کویر باز شود، به دلیل عملیات لرزه‌نگاری و انفجار‌های متعدد و عبور ماشین‌آلات سنگین، باید برای همیشه فاتحه‌ی یکی از ارزشمند‌ترین و بزرگ‌ترین پارک‌های ملی کشور را خواند.
مشروح سخنان دلاور را می‌توانید در سبزپرس بخوانید. همچنین به زودی، احمد پازوکی عزیز هم فایل شنیداری برنامه را در چهاردهمین پله منتشر خواهد کرد.
به نظرم وقتش رسیده تا یک تجمع گسترده در اعتراض به شتاب بی‌سابقه تخریب در طبیعت ایران را کلید بزنیم.
اگر جنگل‌های ارزشمند زاگرس در طولانی‌ترین و گسترده‌ترین آتش‌سوزی یکصدسال اخیر همچنان دارند می‌سوزند؛
اگر دیرینه‌ترین باغ اکولوژی کشور در نوشهر به دست عده‌ای چماق به دست قدرقدرت مورد تجاوزی بی‌سابقه قرار گرفته و 50 هزار نهال و درختچه و درختش را در کمتر از 5 ساعت از دست می‌دهد؛
اگر گسترده‌ترین پارک ملی ایران که مأمن حدود 20 درصد از مجموع گونه‌های گیاهی و جانوری ارزشمند ایران است، به خاطر یک مشت دلار بی‌ارزش در شرف نابودی کامل قرار می‌گیرد؛
اگر نخل‌های زیبای اروند کنار و بهمن‌شیر، اینگونه در معرض شوری بی‌سابقه ناشی از خیز آب خلیج فارس (در اثر کاهش فاحش حجم آب در رودخانه‌های کارون و دز) قرار گرفته و ایستاده می‌میرند؛
و اگر وزن سازمان حفاظت محیط زیست در دولت دهم آنچنان نزول می‌کند که حتا یک کرسی هم به نماینده محیط زیست در شورای عالی معادن نمی‌دهند!
باید کاری کرد؛ باید فریادی زد؛ باید اشکی ریخت؛ باید نشان داد که این طبیعت وطن است که در سکوت تلخ من و تو دارد می‌میرد! نمی‌میرد؟
باور کنید، اگر امروز کاری نکنیم، چه بسا فردا نه تنها پلنگ‌های‌مان را باید در بالای دکل‌های‌مان ببینیم؛ بلکه خودمان هم شاید از ترس خودمان مجبور شدیم برویم کنار پلنگ‌ها!

واقعیت شگفت‌آوری که در طرح‌های انتقال آب از خوزستان فراموش شده است!

حتا اگر فجایع جبران‌ناپذیر حاصل از انتقال آب کارون به نواحی مرکزی کشور در اصفهان، قم، کرمان و یزد را بر روی محیط زیست منطقه نادیده بگیریم؛ حتا اگر فراموش کنیم که ممکن است برای همیشه مجبور شویم با تولید بخش بزرگی از خرمای کشور که از نخلستان‌های خوزستان بدست می‌آید، خداحافظی کنیم؛ حتا اگر افزایش وسعت و غلظت چشمه‌های تولید گرد و خاک در پایین‌دست جلگه‌ی خوزستان را بتوان نادیده انگاشت و سرانجام اگر فرض کنیم که مردم اهواز عاقبت به بوی تعفن کارون عادت کرده و ترانه‌ی ماندگار لب کارون را برای همیشه در خاطره‌ی سینه‌هاشان دفن خواهند کرد؛ باز هم از این ناسزه‌ی شگفت‌انگیز نمی‌توان گذشت و نمی‌توان از چنین پارادوکسی انگشت به دهان نگرفت!

پارادوکسی که حمیدرضا خدابخشی، دبیر انجمن صنفی مهندسان صنعت آب خوزستان به شیوایی هر چه تمام‌تر بر آن انگشت نهاده و خسارت درنظرگرفته نشدن آن را بالغ بر ده‌ها میلیارد تومان برآورد کرده است. خدابخشی در گفتگو با ایسنا می‌گوید: «با اجرای  طرح‌های انتقال آب از خوزستان به استان‌های دیگر، قابلیت تولید انرژی برق‌آبی در استان خوزستان و کل کشور از دست می‌رود.» رخدادی که به گفته‌ی او خسارت ناشی از آن، بدون در نظر گرفتن عوارض و تبعات محیط زیستی ناگوارش و به همراه خسارت‌های بخش کشاورزی به یک هزار میلیارد تومان می‌رسد!
آیا به نظر شما شگفت‌آور نیست؟
از یک سو دولت ده‌ها هزار میلیارد تومان هزینه می‌کند تا سدهای مرتفع زده و بر توان تولید انرژی برق‌آبی کشور از سرشاخه‌های کارون و دز بیافزاید و از سوی دیگر با اجرای طرح‌های انتقال آب در بالادست همین سدها و مصرف میلیاردها تومان اعتبار دیگر، عملاً سدهای مزبور را از کارایی انداخته و آنان را به جرثومه‌هایی بی‌مصرف بدل می‌سازد! چرا؟

حمیدرضا خدابخشی، حتا به این هم اکتفا نکرده و اشاره می‌کند که از مجموع 3.3 میلیون هکتار اراضی قابل کشت در خوزستان، به دلیل کمبود آب، تنها 1.2 میلیون هکتار آن به زیرکشت می‌رود. یعنی ما آب را از استانی می‌گیریم که خود با محدودیت آب برای توسعه مواجه است؛ استانی که میزان بهره‌وری آبش در بخش کشاورزی از استان اصفهان هم بیشتر است!
به نظر شما اگر نام این حرکت را نابخردی نگذاریم (در بهترین حالت!)، چه باید بگذاریم؟
تصورش را بکنید، شهردار یک شهر برای تشویق مردم به ورزش کوهنوردی و صعود به ارتفاعات اقدام به صدور مجوز سرمایه‌گذاری برای تولید بهترین لوازم مرتبط با این ورزش کرده و کلنگ احداث تله‌کابین را زده و با چند سرمایه‌گذار برای احداث پیست اسکی به توافق رسد و در همان حال، به دلیل خطر سقوط هواپیما و جانمایی غلط فرودگاه شهر، مجبور شود فرمان برداشتن کوه را صادر کند!
به نظر شما با شهردار چنین شهری چه باید کرد؟

توضیح ضروری:
هر گونه تشابه بین این روایت خیالی با ماجرای فرودگاه بجنورد، تصادفی بوده و اصلا و ابدا عمدی در کار نیست! هست؟

آقای علیرضا ذاکر اصفهانی! شما چرا؟

هفته گذشته (14 مهر 1389) علیرضا ذاکر اصفهانی – استاندار اصفهان – خود را به تهران رساند تا با حضور در یک همایش محیط زیستی با عنوان: «اولین جشنواره رسانه و محیط زیست»، غیر محیط زیستی‌ترین افکار و اندیشه‌های خود را با مخاطبینش به اشتراک نهد! مخاطبینی که ظاهراً باید محیط زیست برایشان مسأله اصلی باشد، اما هیچ واکنش سزاوارانه‌ای به سخنان این مقام ارشد حکومتی در یکی از راهبردی‌ترین استان‌های پرنفوذ کشور نشان ندادند! دادند؟
جناب ذاکر می‌فرمایند: «در حال حاضر بخش قابل توجهي از منابع آبي استان از طريق رودخانه كارون به خليج فارس ريخته مي شود و هدر مي‌رود كه با توجه به وضعيت بحراني آب در كشور، نبايد به سادگي از آن گذشت.»
جالب آن که سخنان ایشان را نه‌تنها اغلب خبرگزاری‌ها و رسانه‌های نوشتاری ملّی و محلی انتشار می‌دهند، بلکه در درگاه مجازی رسمی سازمان حفاظت محیط زیست هم بدون کوچکترین واکنش و تحلیل و توضیحی بازانتشار می‌یابد!
با این اوصاف، فقط تصورش را بکنید که فردا مقامات ترکیه یا سوریه هم بگویند: سالانه میلیاردها مترمکعب از منابع آبی ما از طریق  دجله و فرات به خلیج فارس ریخته و به هدر می‌رود!
یا حامد کرزای سرانجام بتواند از کابوس طالبان رهایی یافته و اعلام دارد: چرا باید آب هیرمند به تالاب هامون در خارج از کشور ریخته و به هدر رود؟ یا مثلاً مقامات سودان بگویند: از این پس اجازه نخواهیم داد تا آب نیل از طریق مصر به مدیترانه ریخته و حرام شود!
اصلاً چرا راه دور رویم؟ تصورش را بکنید اگر همین فردا مسئولین استان چهارمحال بختیاری – که بخشی از مسیر سراب زاینده‌رود از استان ایشان می‌گذرد – بخواهند از هدررفت آب زاینده رود از طریق اصفهان جلوگیری کرده و اجازه ندهند تا این آب گوارا در باتلاق گاوخونی حیف و میل شود! آنگاه واکنش جناب علیرضا ذاکر اصفهانی چه خواهد بود؟!
این چه دید ِ کوته‌نظرانه یا تمامیت‌خواهانه‌ای است که باید گریبان گویندگانی عالی‌رتبه در مقام مدیریت جامعه را بگیرد و آنها را متوجه عواقب شوم چنین اظهارنظرهایی نگرداند.
ما دست کم در حرف و شعار، دولت بریتانیا را با عناوینی چون روباه پیر، استعمار کهن و پدر امپریالیسم جهانی همواره مورد انتقاد قرار داده و سیاست رهبران آن کشور را – به ویژه – در طول یکصدسال اخیر با شدت به چالش می‌گیریم. یکی از مشهورترین این رهبران، بی‌شک وینستون چرچیل است که در باره‌ی رودخانه‌ی نیل بیش از یک قرن پیش  – یعنی در سال 1908 میلادی گفته بود: «يك روز، هر قطره از آبي كه در دره نيل مي‌ريزد و جاري مي‌شود، دوستانه و به تساوي ميان مردم رودخانه تقسيم خواهد شد و خود نيل شكوه‌مندانه خواهد مرد و هرگز به دريا نخواهد رسيد
سخنی که سرانجام منجر به ساخت سد آسوان شد؛ سدی که اینک خود به مهم‌ترین عامل ناپایدارکننده‌ی سرزمین در منطقه بدل شده است.
با این وجود، یک قرن پس از چرچیل، متأسفانه هنوز شاهد هستیم که مدیران ارشد ما همان سخنان را با رنگ و لعابی دیگر بازتکرار می‌کند و متوجه نیستند که اگر امروز آسمان 18 استان ایران از بلای ریزگردها به سطوح آمده و مردم – به ویژه در استان‌های خوزستان، ایلام و کرمانشاه – عنان اختیار از دست‌شان درآمده و طاقت بریده‌ و به تنگی نفس افتاده‌اند؛ به دلیل عقوبت نابخردی‌ها و آزمندی‌های مردم و مدیریت بالادست دجله و فرات  است که سبب شده تا بزرگترین و ارزشمند‌ترین تالاب منطقه – هورالعظیم – عملاً بدل به چشمه‌ی تولید گرد و خاک و نمک شود و بر وخامت شرایط بیافزاید.
نگران کننده‌تر آن که عین همین مشکل، در مورد رودخانه‌های مرزی دیگری چون زاب و ارس هم شنیده می‌شود و مقامات محلی خواستار تغییر مسیر این رودخانه‌ها و هدایت آب‌شان به سمت دریاچه ارومیه هستند تا برای مرتب‌کردن ابرو، در حقیقت بزنند چشم منطقه را هم کور کنند!
کاش بار دیگر آن اصل کلیدی در محیط زیست – موسوم به پروانه – را مرور می‌کردیم تا درمی‌یافتیم که اجزای طبیعت از چنان حساسیت و شکنندگی و ارتباطی با یکدیگر برخوردار هستند که نمی‌توان با اعمال مرزهای سیاسی، مرزهای طبیعی و واقعیت قوانین حاکم برآنها و توانمندی‌های بوم‌شناختی‌شان را نادیده گرفت.
آیا به جای طرح‌های انتقال آب که عملاً سبب خشک شدن و متعفن گردیدن بزرگترین و پرآب‌ترین رودخانه‌ی کشور – کارون – را فراهم آورده، بهتر نیست تا چیدمان توسعه را در استان‌های مرکزی کشور (قم، اصفهان، کرمان و یزد) براساس خواهش‌ها و توانمندی‌های واقعی بوم‌شناختی‌ (اکولوژیکی) ‌شان از نو تعریف و طراحی کرده و اجازه ندهیم تا این استان‌ها هم به مناطقی مهاجرپذیر بدل شده و شتاب افزایش جمعیت در آنها بیش از پیش سرعت یابد؟
آیا اگر اینگونه عمل می‌کردیم، سبب خیز آب شور خلیج فارس به سوی اروند رود می‌شدیم؟ رخدادی که متأسفانه منجر به شور شدن نیمی از نخلستان‌های حاشیه اروند رود در سال گذشته شده و متجاوز از یک میلیون نفر نخل (بیش از مجموع نخل‌هایی که در جنگ 8 ساله‌ی عراق بر علیه ایران از دست دادیم) را برای همیشه از بین برد.
نگارنده البته بیشتر از آن که از سخنان استاندار محترم اصفهان شگفت‌زده شوم، از پژواک تارنمای رسمی سازمان حفاظت محیط زیست ایران حیرت کردم که چگونه این خبر را مانند یک خبر عادی و بدون هیچ توضیح یا تفسیر و تحلیلی بر روی درگاه مجازی‌اش انتشار داده است؟
واقعیتی که نشان می‌دهد آنهایی که متولّی رسمی پاسداری از طبیعت ایران و اصل 50 قانون اساسی هستند، عملاً واجد شناسه‌های علمی و فنی درخور و یا شور و علاقه مورد نیاز در این حوزه نیستند! هستند؟

این هم پاسخ استاندار خوزستان به ادعای اصفهانی ها درباره هدر دادن آب کارون!