Tag Archives: ???? ????

آقای ایلنا، لطفاً از تابناک یاد بگیرید!

دیروز – جمعه، 19 آذر 1389 – یادداشتی بر روی تارنمایم انتشار دادم که ظهر امروز، خبرگزاری ایلنا (خبرگزاری کار ایران) آن یادداشت را با کمی حذف و عنوان:  “تهراني‌ها از آلودگي هوا به دادستان كل كشور شكايت كردند“، بر روی درگاه مجازی خود قرار داد. کاری که البته می‌توانست جای تقدیر داشته باشد! به ویژه اگر ملاحظه کنیم که تیتر ایلنا، عیناً بر روی خروجی ده‌ها خبرگزاری و سایت دیگر از جمله، تابناک، جهان نیوز، آفتاب، قطره، مژده، اخبار روز دنیا، نیوز آنلاین، دادنا، آر اس اس نیوز، سرخط و … قرار گرفت.
اما نکته‌ی ناامید‌کننده‌ی این ماجرا آن است که در متن خبر هیچ اشاره‌ای به تارنمای مهار بیابان‌زایی و محمد درویش به عنوان منبع اصلی خبر نیامده و در عوض این عبارت قید شده است: به گزارش خبرنگار ایلنا!
راستش وقتی در حوزه‌ی فرهنگ و اطلاع‌رسانی، چنین بد‌اخلاقی‌هایی صورت می‌گیرد، دیگر چه انتظاری از حوزه‌های غیر فرهنگی داریم؟

در عوض جا دارد از سردبیری سایت تابناک قدردانی کنم که یادداشت دیگر نگارنده با عنوان: و سرانجام نخستین تصاویر از کویر ارومیه انتشار یافت! را با ذکر لینک اصلی در درگاه مجازی پربیننده‌اش قرار داده است؛ خبری که تا این لحظه در 3310 سایت دیگر هم عیناً با تیتر انتخابی تابناک بازتاب یافته و بیش از نیم میلیون بار دیده شده است! هر چند نام تارنمایم را به اشتباه “مهار بیابان‌زدایی” درج کرده‌اند!! که قابل بخشش است! نیست؟
اشتباه کوچکی که البته آینده نیوز در خبر مربوط به خلیج فارس، آن را هم انجام نداد.
امید که سردمداران جریان‌های فرهنگی و اطلاع‌رسانی در جامعه، همواره نشان دهند که خود بیشتر از مخاطبین‌شان، به آنچه می‌گویند و ادعایش را دارند، پایبند هستند.

توهین به خلیج فارس فقط تحریف نامش نیست! هست؟

گمان نبرم هیچ ایرانی را در هیچ نقطه از جهان بتوان سراغ گرفت که اهل اینترنت باشد و تاکنون در صندوق پست رایانه‌اش ایمیلی در دفاع از نام خلیج فارس و هشدار در برابر تحریف این نام باستانی دریافت نکرده باشد.
اغلب هم ما دریافت‌کنندگان این ایمیل‌ها، مشتاقانه وظیفه‌ی ملّی/ میهنی خود را انجام داده و فکر می‌کنیم با پر کردن فلان پتیشن یا شرکت در بهمان نظرسنجی اینترنتی توانسته‌ایم مشت محکمی به دهان یاوه‌گویانی که در صدد دزدی یا تحریف این نام اصیل و کهن هستند، بزنیم و به این ترتیب حرمت آبی‌ترین دریای وطن را در جنوب ایران‌زمین به جا آوریم.

اما حقیقت آن است که حرمت‌شکنی خلیج فارس فقط در تحریف نامش خلاصه نمی‌شود.
وقتی در سواحل هرمزگان برای چندمین بار شاهد قتل عام فجیع اهالی آبزی خلیج فارس و دریای عمان هستیم (و از تاریخ  درس نمی گیریم)؛ وقتی در نایبند بی مهابای فرداها به خلیج فارس سم تزریق می‌کنیم؛ وقتی در بوشهر اینگونه با سواحل رؤیایی‌مان رفتار می‌شود؛ وقتی در ماه‌شهر سالهاست که کسی جرأت خوردن ماهی را ندارد و وقتی در اروند رود، به جای آب زلال چشمه‌سارهای سبزکوه و دنا، پساب مسموم و فاضلاب متعفن کارخانه‌ها و اراضی کشاورزی و سکونتگاه‌های انسانی را به باختری‌ترین مرز خلیج فارس هدیه می‌دهیم؛ دیگر نباید فقط از تحریف نام خلیج فارس نگران باشیم.

شما به من بگویید: فارس نامیدن آلوده‌ترین محیط آبی جهان چه فخر و وقاری برای ما دارد؟
واقعیت تلخ این است که ما خلیج فارس را به یک آبریزگاه عمومی و متعفن بدل ساخته‌ایم و بگذار نام این آبریزگاه هر چه می‌خواهد باشد!
تنها امیدی که دارم، تصویب ماده 173 در برنامه پنج ساله پنجم توسعه است که در آن دولت مؤظف شده است تا پایان سال چهارم برنامه اجازه‌ی ورود هیچ پساب و فاضلاب آلوده‌ای را به محیط‌های تالابی و سواحل کشور ندهد و همه‌ی سکونتگاه‌ها و مراکز صنعتی جنب این محیط‌های آبی، پسماندهای خود را با روش‏های نوین و فناوری‏های جدید «با اولویت روش‏های ارگانیک از قبیل ورمی کمپوست» بازیافت کند.
به نظرم همت مضاعف برای اجرای درست ماده 173 و نظارت تمام و دقیق بر حسن اجرای زمان‌بندی‌شده‌ی آن، بهترین و سزاوارانه‌ترین نشانه است که گواهی می‌دهد: ایرانیان هنوز عاشقانه به حفظ حرمت خلیج فارس می‌اندیشند و حاضر به تحمل هیچ توهین یا تحریف و حرمت‌شکنی نسبت به آن نیستند.

در همین باره:

سفرنامه‌ي بوشهر ؛ دردناك‌ترين گزارشي كه تاکنون نوشته‌ام!

دلم می‌سوزد اگر مرجان‌ها در خلیج فارس دیگر نرقصند!

تصاویری از مرگ حیات در کارون، خارک و نایبند به روایت ابوحنانه!

– لب کارون، دیگر گل‌بارون نیست!


آقای علیرضا ذاکر اصفهانی! شما چرا؟

هفته گذشته (14 مهر 1389) علیرضا ذاکر اصفهانی – استاندار اصفهان – خود را به تهران رساند تا با حضور در یک همایش محیط زیستی با عنوان: «اولین جشنواره رسانه و محیط زیست»، غیر محیط زیستی‌ترین افکار و اندیشه‌های خود را با مخاطبینش به اشتراک نهد! مخاطبینی که ظاهراً باید محیط زیست برایشان مسأله اصلی باشد، اما هیچ واکنش سزاوارانه‌ای به سخنان این مقام ارشد حکومتی در یکی از راهبردی‌ترین استان‌های پرنفوذ کشور نشان ندادند! دادند؟
جناب ذاکر می‌فرمایند: «در حال حاضر بخش قابل توجهي از منابع آبي استان از طريق رودخانه كارون به خليج فارس ريخته مي شود و هدر مي‌رود كه با توجه به وضعيت بحراني آب در كشور، نبايد به سادگي از آن گذشت.»
جالب آن که سخنان ایشان را نه‌تنها اغلب خبرگزاری‌ها و رسانه‌های نوشتاری ملّی و محلی انتشار می‌دهند، بلکه در درگاه مجازی رسمی سازمان حفاظت محیط زیست هم بدون کوچکترین واکنش و تحلیل و توضیحی بازانتشار می‌یابد!
با این اوصاف، فقط تصورش را بکنید که فردا مقامات ترکیه یا سوریه هم بگویند: سالانه میلیاردها مترمکعب از منابع آبی ما از طریق  دجله و فرات به خلیج فارس ریخته و به هدر می‌رود!
یا حامد کرزای سرانجام بتواند از کابوس طالبان رهایی یافته و اعلام دارد: چرا باید آب هیرمند به تالاب هامون در خارج از کشور ریخته و به هدر رود؟ یا مثلاً مقامات سودان بگویند: از این پس اجازه نخواهیم داد تا آب نیل از طریق مصر به مدیترانه ریخته و حرام شود!
اصلاً چرا راه دور رویم؟ تصورش را بکنید اگر همین فردا مسئولین استان چهارمحال بختیاری – که بخشی از مسیر سراب زاینده‌رود از استان ایشان می‌گذرد – بخواهند از هدررفت آب زاینده رود از طریق اصفهان جلوگیری کرده و اجازه ندهند تا این آب گوارا در باتلاق گاوخونی حیف و میل شود! آنگاه واکنش جناب علیرضا ذاکر اصفهانی چه خواهد بود؟!
این چه دید ِ کوته‌نظرانه یا تمامیت‌خواهانه‌ای است که باید گریبان گویندگانی عالی‌رتبه در مقام مدیریت جامعه را بگیرد و آنها را متوجه عواقب شوم چنین اظهارنظرهایی نگرداند.
ما دست کم در حرف و شعار، دولت بریتانیا را با عناوینی چون روباه پیر، استعمار کهن و پدر امپریالیسم جهانی همواره مورد انتقاد قرار داده و سیاست رهبران آن کشور را – به ویژه – در طول یکصدسال اخیر با شدت به چالش می‌گیریم. یکی از مشهورترین این رهبران، بی‌شک وینستون چرچیل است که در باره‌ی رودخانه‌ی نیل بیش از یک قرن پیش  – یعنی در سال 1908 میلادی گفته بود: «يك روز، هر قطره از آبي كه در دره نيل مي‌ريزد و جاري مي‌شود، دوستانه و به تساوي ميان مردم رودخانه تقسيم خواهد شد و خود نيل شكوه‌مندانه خواهد مرد و هرگز به دريا نخواهد رسيد
سخنی که سرانجام منجر به ساخت سد آسوان شد؛ سدی که اینک خود به مهم‌ترین عامل ناپایدارکننده‌ی سرزمین در منطقه بدل شده است.
با این وجود، یک قرن پس از چرچیل، متأسفانه هنوز شاهد هستیم که مدیران ارشد ما همان سخنان را با رنگ و لعابی دیگر بازتکرار می‌کند و متوجه نیستند که اگر امروز آسمان 18 استان ایران از بلای ریزگردها به سطوح آمده و مردم – به ویژه در استان‌های خوزستان، ایلام و کرمانشاه – عنان اختیار از دست‌شان درآمده و طاقت بریده‌ و به تنگی نفس افتاده‌اند؛ به دلیل عقوبت نابخردی‌ها و آزمندی‌های مردم و مدیریت بالادست دجله و فرات  است که سبب شده تا بزرگترین و ارزشمند‌ترین تالاب منطقه – هورالعظیم – عملاً بدل به چشمه‌ی تولید گرد و خاک و نمک شود و بر وخامت شرایط بیافزاید.
نگران کننده‌تر آن که عین همین مشکل، در مورد رودخانه‌های مرزی دیگری چون زاب و ارس هم شنیده می‌شود و مقامات محلی خواستار تغییر مسیر این رودخانه‌ها و هدایت آب‌شان به سمت دریاچه ارومیه هستند تا برای مرتب‌کردن ابرو، در حقیقت بزنند چشم منطقه را هم کور کنند!
کاش بار دیگر آن اصل کلیدی در محیط زیست – موسوم به پروانه – را مرور می‌کردیم تا درمی‌یافتیم که اجزای طبیعت از چنان حساسیت و شکنندگی و ارتباطی با یکدیگر برخوردار هستند که نمی‌توان با اعمال مرزهای سیاسی، مرزهای طبیعی و واقعیت قوانین حاکم برآنها و توانمندی‌های بوم‌شناختی‌شان را نادیده گرفت.
آیا به جای طرح‌های انتقال آب که عملاً سبب خشک شدن و متعفن گردیدن بزرگترین و پرآب‌ترین رودخانه‌ی کشور – کارون – را فراهم آورده، بهتر نیست تا چیدمان توسعه را در استان‌های مرکزی کشور (قم، اصفهان، کرمان و یزد) براساس خواهش‌ها و توانمندی‌های واقعی بوم‌شناختی‌ (اکولوژیکی) ‌شان از نو تعریف و طراحی کرده و اجازه ندهیم تا این استان‌ها هم به مناطقی مهاجرپذیر بدل شده و شتاب افزایش جمعیت در آنها بیش از پیش سرعت یابد؟
آیا اگر اینگونه عمل می‌کردیم، سبب خیز آب شور خلیج فارس به سوی اروند رود می‌شدیم؟ رخدادی که متأسفانه منجر به شور شدن نیمی از نخلستان‌های حاشیه اروند رود در سال گذشته شده و متجاوز از یک میلیون نفر نخل (بیش از مجموع نخل‌هایی که در جنگ 8 ساله‌ی عراق بر علیه ایران از دست دادیم) را برای همیشه از بین برد.
نگارنده البته بیشتر از آن که از سخنان استاندار محترم اصفهان شگفت‌زده شوم، از پژواک تارنمای رسمی سازمان حفاظت محیط زیست ایران حیرت کردم که چگونه این خبر را مانند یک خبر عادی و بدون هیچ توضیح یا تفسیر و تحلیلی بر روی درگاه مجازی‌اش انتشار داده است؟
واقعیتی که نشان می‌دهد آنهایی که متولّی رسمی پاسداری از طبیعت ایران و اصل 50 قانون اساسی هستند، عملاً واجد شناسه‌های علمی و فنی درخور و یا شور و علاقه مورد نیاز در این حوزه نیستند! هستند؟

این هم پاسخ استاندار خوزستان به ادعای اصفهانی ها درباره هدر دادن آب کارون!

کاری نکنیم که برای دیدن بهشت مجبور به گرفتن ویزا شویم!

25 تیر 1386، به واقعه‌ای نگران‌کننده در سواحل بندرعباس اشاره کردم که عملاً حرمت خلیج فارس را به مخاطره انداخته است. اینک خبرهایی که از قول رییس مؤسسه تحقیقات شیلات ایران منتشر شده است، حکایت از پایداری این بحران و استمرار نگران‌کننده و شتابناکش دارد.
خلیج فارس، شاید یکی از زیباترین بوم‌سازگان‌های طبیعی باشد که ایرانیان همچنان در آن می‌توانند جلوه‌هایی از بهشت را مانند این تصویر ببینند …
کاری نکنیم که برای دیدن بهشت مجبور به گرفتن ویزا شویم!

همین.

دلم می‌سوزد اگر مرجان‌ها در خلیج فارس دیگر نرقصند!

مرجان‌ها ممکن است برای همیشه رقص را فراموش کنند! باورتان می‌شود؟ یعنی امکان دارد مرجان باشی و نتوانی برقصی؟!
راستی! شما فکر می‌کنید تصور شاخاب پارس بدون مرجان، چگونه برزخی را در مقابل دیدگان می‌آفریند؟!
می‌خواهم در یادداشت پیش رو – که نخستین بار در مردمک منتشر شد، پاسخ این پرسش را بدهم؛ پاسخی که اینگونه آغاز می‌شود:

نگویید که نگفت:
مرجان‌های خلیج فارس ممکن است دیگر نرقصند!

سال‌ها پیش شاعر کاشانی و دلنواز وطن، سهراب سپهری عزیز، هشدار داده بود:
و بدانیم پیش از مرجان
خلایی بود در اندیشه‌ی دریاها …

بسیاری آن روز حرف سهراب را نفهمیدند؛ امّا امروز ماجرا فرق می‌کند! نمی‌کند؟ امروز در شرایطی داریم از مرگ مرجان‌ها سخن می‌گوییم که رشد گرایش‌های دانشگاهی در رشته‌های مرتبط با محیط زیست، چه در داخل و چه در خارج از کشور، صدها برابر فزونی داشته و حالا کمتر خانواده‌ای را می‌توان یافت که در آن یک جوان تحصیلکرده وجود نداشته باشد؛ جوانانی که اغلب – دست کم – 3 واحد محیط زیست پاس کرده‌اند.
با این وجود، گمان نبرم کسی با نگارنده متفق‌القول نباشد که روزگار طبیعت ایران، به رغم افزایش دانایی مردمانش نسبت به محیط زیست، به مراتب دردناک‌تر و تلخ‌تر از زمان سهراب است.
دریاچه‌ها و تالاب‌ها، یک به یک در حال نیستی و نابودی هستند؛ درختان کهنسال و دیرزیست را به بهانه‌های واهی به مسلخ می‌فرستند؛ اندوخته‌های آب را در زیرزمین بی مهابا تاراج می‌کنند و بیش از 90 درصد از رودخانه‌های کشور از چنان آلودگی‌ای رنج می‌برد که حتا نمی‌توان آبش را به مصرف کشاورزی و شرب دام رساند.
و اینک که از عرصه‌ی 164 میلیون‌هکتاری ایران مرکزی  ظاهراً فارغ شده‌ایم، یادمان افتاده که خلیج فارسی هم داریم که می‌شود آن را هم توسعه داد و زی‌گونگی منحصر به فردش را نابود کرد!
متأسفانه خبرهایی که از سواحل نیلگون خلیج فارس می‌رسد، حکایت از آن دارد که فعالیت‌های صیادی و صنعتی، به ویژه ورود شتابناک پساب آلوده‌ی کارخانه‌ها و نفت‌کش‌ها، مرجان‌های رقصان در دریا را به توده‌های سنگی سفید تبدیل کرده است؛ شناسه‌ای که نشان می‌دهد: حال خلیج فارس اصلاً خوب نیست و مرگ طبیعت در آن نقطه نزدیک است.
یادمان باشد که مرجان‌ها به طور متوسط فقط سالی نیم تا یک سانتی‌متر می‌توانند رشد کنند. بنابراین، آفرینش دوباره‌ی مرجان‌هایی که بین 5 تا 6 متر طول دارند، به 500 تا هزار سال زمان نیاز دارد. این در حالی است که حتا عملیات غواصی در اطراف کیش و برداشت شتابان ذخایر منطقه و ماهی‌های تزیینی موجود در جزایر مرجانی خلیج فارس، به شدت سبب تخریب مرجان‌ها را فراهم کرده و بیم آن می‌رود که با ادامه روند کنونی تخریب، اندوخته‌های مرجانی به شدت بیشتری مورد تهدید و تحدید قرار گیرند.

افزون بر آن، پروژه 2 میلیارد دلاری ساخت شهرک دریایی 405 هکتاری در سواحل کم عمق خلیج فارس  به همراه اسکله‌سازی در مناطق ساحلی به شدت می‌تواند جمعیت مرجانی را تحت تأثیر سؤء خویش قرار دهد؛ همان گونه که هم‌اینک در “لارک” و “هنگام” چنین رخدادی به قوع پیوسته و پدیده سفید شدن مرجان‌ها گزارش شده است .
نباید فراموش کنیم که اگر اکنون نیز تمامی عملیات تخریبی را متوقف سازیم، نخواهیم توانست در طول یک قرن آینده هم خسارت ناشی از مرگ مرجان‌ها را به طور کامل جبران کنیم. بنابراین، کمک به مهار فرآیند مرگ مرجان‌ها، خدمتی است بی‌منت به نسل‌های آینده.
کمکی که باید از همین امروز شروع کنیم.