ديروز، وقتي مصطفي خوشنويس (مجري طرح ملّي شناسايي و حفاظت از درختان كهنسال ايران)، اين خبر را به من داد، نتوانستم باور كنم. با انوشيروان شيرواني، در گروه جنگل دانشكده منابع طبيعي دانشگاه تهران تماس گرفتم، ايشان نيز با نگراني اين خبر را تأييد كردند و گفتند صبح امروز از شبكه خبر سيما پخش شده است. دكتر شيرواني گفت: به هر جا كه ميتوانستم خبر دادهام، از مسئولين ذيربط در سازمان حفاظت محيط زيست تا سازمان جنگلها و مراتع و سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري. تا بلكه بتوان از گسترش اين فاجعهي حيرتانگيز به ديگر استانهاي كشور جلوگيري كرد. به سايت شبكهي خبر رفتم و در اينترنت جستجو كردم، اما لينك مربوطه را نيافتم. تا اينكه در بخش خبري 20:30 شبكه دوّم سيما مجدداً خبر پخش شد، آن هم به عنوان اقدامي شايان تقدير و مثبت از سوي مسئولين اداره كل اوقاف و امور خيريه استان گيلان و براي مقابله با ترويج خرافهپرستي و سرانجام لينك خبر را هم در پايگاه اطلاعاتي باشگاه خبرنگاران جوان يافتم.
ياد ناصرالدين شاه آكتور سينما، اثر جاودانهي محسن مخملباف افتادم … در سكانسي ماندگار از اين اثر هنري، وقتي كه شاه درمييابد كه سينماتوگراف بدون اجازهي او وارد اندروني شده و اينك چهرهي سوگلي حرمسرا بر روي حلقههاي فيلم به ثبت رسيده است؛ با خشم فراوان دستوري تاريخي صادر ميكند كه اوج بلاهت و حماقت يك پادشاه را در طول تاريخ نشان ميدهد! او فرمان ميدهد تا گردن برادران لومير (مخترع دوربين فيلمبرداري) را از بدن جدا كنند! درصورتي كه اگر تخلفي هم صورت گرفته، اين تخلف متوجه دوربين فيلمبرداري – و طبيعتاً مخترع آن – نيست، بلكه متوجه فردي است كه پشت آن دوربين قرار داشته است!
و متأسفانه اين قصهي مضحك و شرمآور تاكنون بارها در اين آب و خاك اتفاق افتاده و تکرار شده است! كافي است به تاريخ معاصر ايران نگاهي بياندازيم و ببينيم كه چگونه وقتي براي نخستين بار، وسايلي چون راديو، تلويزيون و ويدئو وارد كشور شد و يا نخستين كلاسهاي درس به شيوهي نوين براي كودكان اين آب و خاك سامان ميگرفت و قرار بر آن شده بود تا مكتبخانهها جاي خود را به دبستان و دبيرستانهاي مدرن و امروزي بدهند، برخي از متحجرين با حربهي دفاع از دين و فرهنگ ملّي، چگونه با آنها به مقابله برخواستند، كلاسهاي درس را به آتش كشيدند و كتابسوزان راه انداختند و فرمان تحريم و قدغن بودن استفاده از راديو و تلويزيون و ويدئو و را صادر كردند! همان نگاهي كه متأسفانه هنوز هم رگههايي پرنفوذ از آن را ميتوان در برخورد بدبينانه ی رسمی به اينترنت و ماهواره مشاهده كرد!
در صورتي كه راديو، تلويزيون، ويدئو، ماهواره و نظاير آن، ابزارهايي هستند كه چنانچه خردمندانه و سزاوارانه مورد استفاده قرار گيرند، نهتنها خطري براي پايداري هيچ مردم و ملتي ندارند، كه در شمار ارزانترين و كارآمدترين روشهاي ارتقاء دانستگي عمومي جامعه نيز به شمار ميآيند.
امّا در اين مورد خاص، يعني قطع ديرينهترين و ارزشمندترين درختان گيلان، به جرم مقدس برشمردن آنها از سوي مردم، ژرفاي افسوس، غم و حيرت نگارنده به مراتب بيشتر و عميقتر است!
ايرانزمين در قلمرويي از كرهي خاك گسترده شده كه حدود 90 درصد آن، متعلق به زيستاقليمهاي خشك (Dry Lands) است؛ ما در كشوري زندگي ميكنيم كه مساحت رويشگاههاي جنگلي آن به زحمت از مرز 7 درصد خاك آن تجاوز ميكند. كافي است بدانيم مطابق يكي از آخرين تقسيم بندیهاي فائو که در اجلاس کبک کانادا در سال 2003 ارايه شد، ايران کماکان به همراه 53 کشور ديگر در شمار ممالکی قرار دارد که کمتر از 10 درصد از خاک آنها را جنگل در بر گرفته است که اصطلاحاً به آنها کشورهای با پوشش کم جنگل (LFCCS) يا ” Low Forest Cover Countries ” گفته میشود؛ کشورهايی که با 6/135 ميليون هکتار جنگل (اندکی بيش از يک سوّم مساحت جنگلهای برزيل)، فقط حدود 3 درصد از مجموع گسترهي جنگلهای جهان را در اختيار دارند.
ميبينيد؟! ما در كشوري زندگي ميكنيم كه بايد قدر پوشش درختي خود را بيش از هر كشور و مردم ديگري بدانيم؛ واقعيتي كه ريشه در فرهنگ و سنن ديرينهي اين آب و خاك مقدس هم دارد و حتا پدران زرتشتي ما بيشترين توصيهي ممكن را براي پاسداري از درخت و مواهب طبيعي سرزمين گوشزد كردهاند. حتا پيامبر اسلام (ص) در كلامي ماندگار، صراحتاً فرمودهاند كه شكستن شاخهي يك درخت، همان قدر گناه دارد كه شكستن بال فرشتگان و ملائك پروردگار عالم.
پس چگونه است كه اين گونه جاهلانه به قتل ارزشمندترين پايههاي ديرينهي مرغوبترين گونههاي جنگلي خود در گيلان، اقدام كرده و با افتخار اعلام ميكنيم: تاكنون «40 اصله درخت قديمي مقدسنما در گيلان شناسايي شده كه اين درختان قطع و چوب آن در امور خيريه استفاده ميشود.» آيا به جاي قطع تنههاي اين درختهاي بيگناه بهتر نيست و نبود كه با ريشههاي خرافهپرستي و دلايل تمايل مردم به اين باورهاي افيوني بپردازيم؟ آيا مردمي كه حاجت خود را از درخت طلب ميكنند، با قطع فيزيكي اين درخت، ممكن نيست به سوي درخت، چشمه، كوه و هر چيز زنده و غير زندهي ديگري تمايل يابند؟ آيا اين رويكرد چيزي جز پاك كردن صورت مسأله است؟!
واي بر ما!
جناب حجت الاسلام و المسلمين ميرحسيني اشكوري، مدير كل اوقاف و امور خيريه استان گيلان، روي سخنم با شماست!
اگر ميخواهيد با خرافهپرستي به صورتي جدي مبارزه كنيد، چرا به ريشهها نميپردازيد و رگههاي اين خرافهپرستي و ترويج اوهام مذهبي را در ساخت همين برنامهها و سريالهاي مناسبتي سيماي جمهوري اسلامي ايران رهگيري نميكنيد؟ وقتي اعضاي يك كابينه، ميثاقنامههاي خود را در چاه مياندازند و آن هم نه در يك چاه! بلكه در چاههاي مردانه و زنانه!! وقتي پيوسته سخن از هاله و نور به ميان ميآورند و براي «او» بر سر سفرهي خويش، بشقاب غذايي مجزا كنار ميگذارند، ديگر چه انتظاري از مردم كوچه و بازار داريد؟ وقتي با افتخار اعلام ميكنيم كه در فلان سفر رييسجمهور و در عصر به كارگيري از موبايل و اينترنت و اينترانت، همچنان و در هر سفر آقای احمدی نژاد، چندين كيلو نامه از سوي مردم به ایشان جمعآوري ميشود و چه هزينهها و وقت گرانبهايي را كه به هدر نميدهيم تا اين نامهها، نوشته، فرستاده و خوانده شوند؛ چگونه است كه فقط زورتان به چند درخت بيگناه و ناهمتا رسيده است؟ درختاني كه – متاسفانه باید بپذیریم – اگر همين باورهاي تقدسگونه نبود، بيشك تاكنون چيزي از آنها باقي نمانده بود!
اي برادران و خواهران مسئول در رسانهي ملّي!
آيا بهتر نبود، وقتي چنين خبري را دريافت ميكنيد، پيش از اعلام يكسويهي آن، با چند كارشناس در اين باره گفتگو كرده و سپس به انتشار آن اقدام ميكرديد؟ يعني در آن رسانهي بزرگ و ميلياردي، حتا يك نفر هم وجود ندارد تا يك علامت سؤال در برابر انتشار چنين خبري و عواقب خطرناك آن در برابر خود ايجاد كند؟! آن هم در رسانهاي كه ناظر پخش آن، حواسش است تا مبادا يكي از مهمانان برنامه با حلقهي طلا در انگشت در برابر دوربين ظاهر شود!! آيا خطر صدور و اتشار چنين فرمانهاي نابخردانهاي به مراتب بيشتر از ناديدهانگاشتن خطاي مورد اشاره نيست؟!
ما بايد دردمان را به كه بگوييم؟!
آيا ميدانيد آنچه كه كماكان مورد رشك بومشناسان كشورهاي اروپايي است، وجود همين چند ده درخت ديرزيستي است كه در ايران حضور دارند و زيست ميكنند؟! آيا ميدانيد اين درختان، تاريخ گوياي اين آب و خاك و اندوختهي ژنتيكي بينظير طبيعت وطن هستند؟
به قول دوست عزيزم، دكتر محمد متينيزادهي عزيز: كافي است، براي لحظهاي چشمانمان را بربنديم و به همراه اين ديرينگان سبزپوش، به دل تاريخ نقب زنيم؛ كيست كه باور نكند اين آفرينندگان ناهمتا و ارزشمند، در كنار خود چه اندازه شورها و عشقها، جنگها و صلحها، آتشها و خرميها، خرابيها و آباديها، سرماها وگرماها و سيلها و خشكساليها ديدهاند؟ آيا تجسم مردان و زنان كوچك و بزرگي كه در اين صدها و گاه هزاران سال، در كنار آنها آرام گرفتهاند و رازهاي سر به مهر خويش را به اين ايستادگان بردبار گفتهاند، دشوار است؟ و اصلاً چرا نتوان تصور كرد كه آنها، همهي بزرگان و مشاهير ما را ديدهاند … و همهي امامزادهها را، بوعليسيناها، حافظها، فردوسيها و … را خوب ميشناسند …
اما از آن سو، با وجود تحمل همهي گرماها و سرماهاي طاقتفرسا، توفانها و زلزلهها … چه ماندني كردهاند. با اين همه رنج و ايستادگي! فرزندان زيادي را از ريشه و بذر خود جدا و ارزانيمان ساختند و در اين تقديم، چه سخاوت و صبري پيشه كردند.
افسوس كه قدرشناس نيستيم؛ افسوس كه اين همه سخاوت و بردباري آنها را در نيافتيم. در گوشه و كنار و جاي جاي اين مرز و بوم، از بلنداي البرز و زاگرس تا سواحل بيانتهاي لوت حضور دارند، امّا اغلب ما آنها را نميبينيم و حرمت نمينهيم. غافل از اينكه چه بسيارند مردمي در جهان كه آرزوي داشتن فقط يكي از آنها را دارند.
پس تو را به هر كه ميپرستيد، دست از اين قساوت و جنايت بيبديل در حق طبيعت وطن و نسل بيگناه فرداي اين آب و خاك برداريد. بس است ديگر، اگر به بهانهي ساخت سد، احداث جاده، توسعهي شهرها و فضاهاي صنعتي تاكنون درختان ديرزيست بسياري را ايستاده به مسلخ فرستادهايد، ديگر بس است و حالا به گناه ناباورانهي مقدس بودن، آن چندپايهي ديگر را نابود نسازيد.
باور كنيد كه اگر در هر كشور ديگري، چنين جنايتي در حق ارزشمندترين درختان يك سرزمين رخ داده بود، تمام مسئوليني كه مسبب آن بودند، نهتنها بايد استعفا ميدادند، بلكه چارهاي جز پرداخت خسارت و تحمل زندان نداشتند. نه اينكه اين گونه راحت و با افتخار و در رسميترين و پرنفوذترين تريبونهاي يك مملكت گزارش بيلان داده و از عملكرد خود دفاع كنند!
به خدا دلم گرفته … دلم از اين همه نابخردي و بيتفاوتي گرفته و اگر گاه به گاه از شنيدن چنين اخباري، اشك مجالم را ميبرد، فقط براي اين است كه فلج نشوم … به قول تامارو: «اشكهايي كه از چشم فرو نميريزند، در قلب جمع ميشوند و با گذشت زمان آن را فلج ميكنند.»
واپسين كلام آن كه اين كهنسالان راستقامت و سبزپوش تاريخ، چيز زيادي از ما نميخواهند، فقط مواظبتي كه شايستهي آنها باشد و احترامي درخور براي فرزندان نجيبشان. همين.
عزیزشان بداریم …
در همین باره:
– با هدف مبارزه با خرافات؛درخت مقدس نما در رضوانشهر قطع شد!
– حجت الاسلام حسینی اشکوری تقدیس درخت، سنگ و کوه را بت پرستی ناآگاهانه خواند و اظهار داشت: در استان گیلان بیش از 50 درخت وجود دارد که عده ای ساده لوح به آنها سبز می بندند، نذر می کنند و در واقع خرافه پرستی می کنند.
درود بر شما
آیا شما نماینده اوقاف گیلان هستید؟
اگر جواب مثبت است، خوشحالم که پس از 15 ماه سرانجام یک نفر در آن اداره خود را مؤظف به پاسخگویی دید!
در ضمن اظهارات شما با اظهارات آقای اشکوری در گفتگو با باشگاه خبرنگاران جوان در تناقض است
درود
از نوشته مبسوط و دلسوزانه تان متشکرم. من هم وقتی این خبر را شنیدم، دلم به درد آمد. از اینکه یک ذخیره ژنتیکی باارزش را با تبر بر زمین می افکنند و “افتخار” میکنند، و ازاینکه آن درخت قطع شده چه رازها که با خود نداشت!
به نوشته هانری ماسه، احتمال دارد که زمانی زاهد و پیری خداترس در پای آن درخت، ساعتها به عبادت نشسته است، و به همین جهت با گذشت زمان، آن درخت تقدس یافته است. حال سوال این است: با کدام دلیل مذهبی، به بریدن درختانی میپردازند که روزگاری شاهد و ناظر گریه های شبانه پیری خداجو بوده اند؟
به نکته بسیار مهمی اشاره کرده اید. ما به هیچ بهانه ای حق گرفتن حیات از درختان کهنسال را نداریم. درود …
با سلام…..اتفاقی با سایت شما آشنا شدم….و این خبر تلخ را بار دیگر دیدم و خواندم….گاهی آرزو میکنم در زمانی به دنیا میامدم که نه ماشین بود نه گاز و نه تلفن………تخمل نداشتن این تکنولوژی مسخره ی نژاد من…خیلی بهتر از شنیدن این اخبار تاسف انگیز است….
بسمه تعالی
با سلام چرا دور درخت میله آهنی نکشیدند؟ به جای بریدن
تاسف آور تر آن كه يك درخت كهنسال ديگر هم ديروز در گيلان قطع كرده اند!
وقتی که در شهر مقدسی همچون مشهد ۲۰۰ کلیسای خانگی! کشف میکند آنوقت شما توقع دارید که مردم به درختان سرسبز زیبای کهنسال روی نیارند .
مسئولین محترم اداره کل اوقاف و امور خیریه استان گیلان و هم فکران دیگر مسئول برای مقابله با ترویج خرافهپرستی طبق روال عادت به پاک کردن صورت مسئله را دارند در صورتی که باید علت را در جاهای دیگر جستجو کرد.
پیروز باشید
وقتی که نیروی انتظامی در شهر مقدسی همچون مشهد ۲۰۰ کلیسای خانگی! کشف میکند آنوقت شما توقع دارید که مردم به درختان سرسبز زیبای کهنسال روی نیاروند .
مسئولین محترم اداره کل اوقاف و امور خیریه استان گیلان و هم فکران دیگر مسئول برای مقابله با ترویج خرافهپرستی طبق روال عادت به پاک کردن صورت مسئله را دارند در صورتی که باید علت را در جاهای دیگر جستجو کرد.
پیروز باشید
جناب درويش عزيز
درود فراوان به شما و سپاس از پيگيريهاي شما در خصوص مسايل زيست محيطي
اطلاع داريد كه در حال حاضر وضعيت چگونه هست؟
آيا قطع شده تين روند ابلهانه يا نه؟ و چه تعداد ازين درختان عزيز از ميان رفته اند؟
آقای بنی طبا
چند خبر مهم براتون دارم که قطعا از نظر مالی سودش بیشتر از فروش چوبهای درختان مقدس نما هستند!
به اطلاعتان می رسانم شهری در شمال شرق کشور عزیز اسلامی ما وجود دارد که بدبختانه یا خوشبختانه (این رو به انتخاب خودتون میگذارم) مقدس نامیده شده، راحت می تونید پیداش کنید. در ضمن از همون پارچه های سبز و رنگارنگ هم در قسمتی از این شهر بر میله های طلایی همان قسمت شهر! به چشم می خورد.
دستور اقدامات شرعی لازم را گرفته تا در اسرع وقت اجرا شود. ما به فکر سود مالی نیستیم، اجر اخروی این مهم (نهی از منکر) را با ما شریک شوید.