پیشتر و در یادداشتی جداگانه به معضل انباشت زبالههای یکبار مصرف در آیینهای مذهبی اشاره کردم؛ نمیخواهم آن حرفها را تکرار کنم. خوشبختانه خبردار شدم که دوست عزیز و فعال کوشا و بیادعای طبیعت، جناب حسین عبیری گلپایگانی دست به ابتکاری سزاوارانه زده و برای نجات شهر از بلای مالچ لیوانی، طرحی را به شهرداری تهران معرفی کرده که امروز و فردا – تاسوعا و عاشورا – برای نخستینبار در منطقه 15 شهر تهران به اجرا درخواهد آمد.
برای این هموطن عزیز و تمامی تلاشگران این حوزه آرزوی موفقیت دارم.
تصاویری را که میبینید، مربوط به یکی از محلههای به اصطلاح بالای شهر تهران – سعادت آباد – است. عکسها را در همین شبها گرفتهام … نگاه کنید در جایی که ظاهراً باید به دلیل عدم وجود فقر اقتصادی، فقر فرهنگی هم نباشد؛ چه افتضاحی حکمفرماست و ازدحام زبالهها چگونه بیداد میکنند!
راستی مشکل کجاست؟ و چرا اغلب ما – فارغ از این که درآمد سرانهی ماهانهمان چقدر باشد – زبالهسازی را کاری غیرفرهنگی و خلاف شخصیت اجتماعی و مسئولیتهای شهروندی خود نمیدانیم؟
درویش خان در خیابان اشرفی اصفهانی روی پل هوایی بروبچ پرده نصب کرده بودند و ماموران شهرداری را به …. تهدید کردند اگر پرده را بردارند!
دیگه چه خبر از سعادت آباد؟
اوضاع نذری خوبه؟
برای اروند(شط العرب) زنجیر خریدید؟
زیاد از این حرف ها بزنید شاید خط خطی تان کنند برو بچ با مرام!
ار محرم های اواخر دهه 50 برایمان بگویید
از وقتی که سوار موتور در نجف آباد در کوچه باغ ها گاز می دادید
…راستی دریافتید علی اوس احمد این شیردل که بود؟
انگار بدت نمی آد خط خطی بشیم! نه؟
در ضمن علی اوس احمد را همچنان به جا نمی آورم.
اگر از عمو جانتان بپرسید آن بزرگوار را به شما معرفی می نمایند
نذری چجوره در سعادت آباد؟حلوا شله زرد؟
شما را دوست ندارم خط خطی با چشم کبود ببینم اما بدم نمی آید که دکتر ناصرالحکما را کمی تا اندکی مخطط ببینم!چرا؟راستش را بخواهید خودم هم نمی دانم!
برخی اوقات حس و حال نرون را پیدا می کنم
دقیقا!من هم وقتی این رفتار غیر متمدنانه را در جای جای شهر دیدم؛ یاد همان پست قبلی شما افتاد م و این که چرا کسی فکری برای این جور مراسم که متاسفانه یا خوش بختانه کم هم نیست ؛ نمی کند!؟
امیدوارم تمهید حسین عبیری گلپایگانی کارگر افتد. دیروز که وضعیت بهتر بود! نبود؟