این تصاویر را که میبینید، دست کم صدها هزار نفر از سرنشینان خودروهای عبوری در یکی از پرازدحامترین آزادراههای تهران – نیایش – در طول یک هفتهی گذشته دیدهاند؛ امّا تقریباً هیچ کس از کارگران زحمتکشی که در این هنگامهی سرما مشغول نصب این شبکههای سبزینه بر دیوارهی شمالی بزرگراه نیایش بودند، نپرسید که چگونه میشود به بقای این سبزینهها، همزمان با آغاز زمستان امید بست؟ پرسشی که البته نگارنده در روز 15 دی ماه از یکی از آنها پرسید و یک لبخند بزرگ و معنیدار هم تحویل گرفت!
به هر حال امیدوارم حقیقتاً طراحان این روش در کارشان موفق باشند و بتوان آن را به الگویی مناسب برای سبز کردن در و دیوار بی روح و سیمانزدهی شهر بدل ساخت.
در آن صورت، مسلماً تیتر خواهم زد:
آنها خاک حاصلخیزشان را آسفالت و سیماناندود میکنند و ما دیوارهای 90 درجهی سیمانیمان را هم سبز میکنیم! نمیکنیم؟
مؤخره:
چه خوب شد که این دیوارههای سبزرنگ در نیایش وبلاگ ندارند و اصولاً مجال وبگردی هم برایشان مهیا نیست! وگرنه چه بسا سرنوشتی مشابه گرینبلاگ نصیبشان شده و به جرم سبزشدن، فیلتر میشدند! نمیشدند؟
مؤخره ثانی!
می گویم حالا که این عزم و توان مالی وجود دارد که حتا دیوارهای بتون آرمه را در آلوده ترین بخش شهر سبز کرد؛ چرا زمین ها و مراتع و دامنه های سرسبز خود را اینگونه سهل انگارانه تخریب کرده و سبززدایی می کنیم؟! حفظ آن سبزینه ها که به مراتب دردسر و پول کمتری نیاز دارد تا سبزکردن سیمان و آسفالت! ندارد؟
باالآخره رنگ سبز تکلیفش چیه رفیق … ؟
تکلیفش که روشنه! تکلیف ما روشن نیست و معلوم نیست که چیه!
بابا اینقدر سبز سبز نکنید مگر در دوره 8 ساله بانوی سبزه رو جواز شکار هوبره به بچه شیوخ نمی دادند؟ها!
شاید اینکار شهداری هم منبع بخور بخور برخی از دوستان باشد اما بنظرم نفس کار بد نیست
سبز سرخ نارنجی بنفش کلهم به رنگ کشک پاستوریزه کاله در حال تبدیل شدن است
پاسخ:
اتفاقاً من با هر نوع سبزکردنی به شدت موافقم. تصورش را بکن آدم بتواند در نیایشی براند که از دو طرفش سبزه می بارد! امیدوارم که این طرح موفقیت آمیز باشد و در میانه راه به دلیل کمبود فکر یا نفر یا پول حرام نشود یا شهید نگردد!
سفیده سفید صد تومن سرخو سفید سیصد تومن حالا که رسید به سبزه هرچی بگی می ارزه!
امیدوارم استاد دانشگاه بشید انوقت یک عده دختر لاغر ترکه ای سبزه سبیلو هی به دنبال پایان نامه از شما موضوع تحقیق بگیرند
خیلی هنر می خواهد که آن شعر خاطره انگیز را بشود به این یادداشت ربط داد! نمی خواهد؟
ا اینجا چه با مزه است !بار اوله میام.
چیش بامزه است؟
نمیدونم.قالب بندی ،عکس ها ، رنگ ها…
نوشته ها چی؟!
چقدر منتظر بودم که در مورد این گلدان های زیبای مدرن با برگ های پژمرده شان بنویسید و سخن از زبان ما بگویید!
پاسخ:
خوشحالم كه انتظارتونو به سر رسوندم!
یه فضولی بکنم؟
بر خلاف نظر عسل مهر عزیز به نظر من اینجا با مزه نیست!
این جا مثل رنگش طعم کاپوچینوی تلخ را دارد!
که هم بیدار نگه می دارد , هم گزنده است و هم لذت بخش و گرم کننده!
كاش همه فصولي ها همينجوركي “دلچسب” باشه! نه؟
مگر همیشه راجع به نوشته ها حرق نمیزنیم؟ خب یک بار وفقط یک بار هم که شده راجع به رنگ و فضابگوئیم’اشکالی که ندارد.
تفاوت نظرها را می بینید؟؟!من بازهم اینجا را با مزه میبینم.
خوشحالم که برای شما بامزه است و برای آن دیگری انرژی بخش و برای آن یکی … زنده باشید.