آیا کسی خبری از مرکز صلح و محیط زیست دارد؟ آیا کسی میداند چرا روزگار درگاه مجازی این مرکز باید اینگونه غمانگیز باشد؟ خانم ابتکار عزیز! چرا هیچ توضیحی در مورد تعطیلی بدون اعلام مرکز داده نمیشود؟
راستی چرا محیط زیست ما باید اینقدر مظلوم باشد؟
آن از دلاورخان نجفی که پس از پایان مأموریتش در مقام معاون محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست، دیگر وبلاگش را هم به روز نکرده است! انگار دیگر برایش مهم نیست که چه بلایی بر سر محیط زیست بیاید یا نیاید؟
آن از وب سایت رسمی سازمان حفاظت محیط زیست که همچنان از مهمترین رویدادهای این حوزه چندگام عقبتر است و ترجیح میدهد از محفل اُنس با قرآن ویژه بانوان خبر دهد تا برنامههای سازمان در سال جهانی تنوع زیستی!
آن هم از وبلاگ شخصی معصومه ابتکار که هر چند همیشه به روز است، امّا موضوعات محض محیط زیستی هرگز در وبلاگش دست بالا را نداشته، به ویژه در طول یک سال گذشته که تعداد یادداشتهای زیستمحیطیاش از شمار انگشتان یک دست هم کمتر بوده است!
یکبار دیگر و در زمان جابجایی مهندس حجتی – وزیر کشاورزی دولت خاتمی – این نکته را تذکر داده بودم که محیط زیست ما نیاز به مدیرانی سلحشور دارد که چه با میز و چه بدون میز، طبیعت را دوست داشته باشند و نشان دهند که حاضرند برایش هزینه بپردازند.
اما شمار مطالب محیط زیستی مدیران صاحب وبلاگ این حوزه به شدت در حال اُفت است. حتا سید محمّد مجابی عزیز هم مانند سابق به محیط زیست نمیپردازد. می پردازد؟
خود مهدی اشراقی که اصلاً مدتها یادش رفته بود بلاگش را به روز کند! پرشین ژئو و زیستا هم که به تاریخ پیوست! گرین بلاگ را هم که به تاریخ پیوستند! نپیوستند؟
واقعاً روزگار غریبی است … آن از اندک خبرنگاران محیط زیستی روزنامهها و خبرگزاریها که یا وبلاگشان را تعطیل کردهاند یا اصلاً خودکشی وبلاگی کردهاند و یا … و آن هم از دیگرانی که سنگ محیط زیست بر سینه زده و میزنند؛ اما از محیط زیست نمینویسند!
خواستم بگویم: یکبار دیگر سخن چخوف را مزه مزه کنید!
همین!
سلام مهندس بدون شک یک علت اصلی اوضاع جاری کشور است . در خیابان ها و بازداشتگاه ها هموطنان را به خاک و خون کشانده اند و سوال این است که اولویت کدام است ؟!
پاسخ:
یکی از بزرگترین آسیب ها به طبیعت وطن در همان هنگامه پیروزی انقلاب و هرج و مرج بوجود آمده وارد شد. ما – که خود را محیط زیستی می نامیم – نباید بگذاریم به هیچ بهانه ای آن رخداد ناگوار و جراحت های عمیق دوباره بر پیکر نحیف طبیعت وطن وارد شود.
چند مرتبه به شما عرض کردم که دوستان سبزه آنگولایی هستند نه سبز دوستدار محیط زیست
برخی هم سبزه مغز پسته ای هستند!(آب زاینده رود و تشنه لبان سیستانی و پسته دهنان یزدی که یادتان است!)معصوم خانم هم که معلومست چه جور سبزه برنزه ای است
دلاور خان هم که حرف ندارد(م…مدلی خانی است از شمال خوزستان)
پاسخ:
نه! دلاور فرزند چهارمحال و بختیاری باید باشد نه خوزستان!
درویش خان بیا و یک ن-جی او بزنید هم فاله هم تماشا هم کلی گوگوری مگور اوایل عضو می شوند و هم یک پروژه چاق و چله برای ساکت کردن به شما می دهند مانند طرح کاشت سوزنی برگان در لوت زنگی احمد
پاسخ:
می بینم که دستی هم بر آتش داری رفیق!
راستی طرحی برای نجات جنگل های بلوط زاگرس پیدا کرده ام که درآمد زایی عالی دارد
پاسخ:
برای کی درآمدزایی دارد فرزندم؟ برای تو یا برای جنگلنشینان زاگرسی یا برای …
اين آمار مطالب 5 وبلاگي است كه در آخرين نظرسنجي گرفته شده مهم شناخته شده اند. عملكرد اين 5 وبلاگ در 17 روز دي ماه 88 و مدت مشابه سال قبل :
1.مهار بيابان زايي :44 مطلب / 2.5 مطلب در هر روز / در دي ماه سال قبل 12 مطلب
2. وبلاگ آقاي مجابي : 7 مطلب / 0.41 در هر روز / در سال قبل 12 مطلب
3. وبلاگ خانم جمشيدي : 6 مطلب / 0.35 در هر روز / در دي ماه سال قبل 13 مطلب
4. وبلاگ آقاي خسروي فرد : 5 مطلب/ 0.29 در هر روز / 3مطلب سال قبل
5. وبلاگ آقاي سليمي : 2 مطلب / 0.11 در هر روز / سال قبل را …
در كل : 64 مطلب نوشته شده است كه تاثير هر كدامشان را اينگونه نمي شود سنجيد….
پاسخ:
ممنون محسن جان از کار جالبت. انگار من و سام فقط نمی ترسیم!! یا شاید هم …
درويش من كجايي؟ قربانت بروم من دربست. ناراحت اين چيزها نباش. روزها مي آيند و مي روند. امروز من محيط زيستي مي نويسم فردا سيد محمد. پس فردا اشكار عزيز. براي اين مملكت و اين سيستم همين اندازه هم زياد هست. مي خواهي چه كنيم قربانت گردم. قبله عالم سبزفكران! گنده گنده هاش كم آوردند. آنهايي هم كه از رو نمي روند مسيرشان بر روي لبه تيغ است. آخر چه انتظاري داري بيايي و قوانين و تذكرات جناب مستطاب دادستاني را در مورد فضاي مجازي بخواني و دستانت دوباره بر روي كيبرد بلغزد. اتفاقا همان مي لغزد ولي نمي فشارد. ملت كه ديگه آفتابپرست نيستند كه به هفتاد رنگ قابل تبديل باشند و هر روز به سازي حركات موزون انجام دهند و جامعه را به توس، توس را به كارگزاران، كارگزاران را به هموطن، هموطن را به … شقيقه!! تبديل نمايند تا گربه شاخي نزند و پنجولهاي نازنينش را بر صورتكان نقاشي شده نلغزاند و يا به قول همشهريهاي من جرماق نكشد. آخر تا كي بايد طوري تغيير كرد تا همه چيز مثبت باشد و آب از آب تكان نخورد و ما حرفهايمان را هم بزنيم؟ درويش جان به ملت حق بده. بعضيها رك و رو راست ميترسند. من هم مي ترسم! به قول خودت نه؟ نمي ترسم؟
پاسخ:
اگر مشکل ترس بود؛ حرفی نبود! بود؟ اما راست این است که امیر جان مشکل – در اغلب موارد – ترس نیست! مشکل همان چترهای سوراخ چخوف است برادر من … درود.
ارادتمند
به قول خودت نه؟ نمی ترسم؟
ها درویش خان نمی ترسی حاج اقای اداره صبح روز شنبه یک تک زنگ به اتاق شما بزند
بابا ما کلی امیدداریم به پس از بانشستگی شما استاد دانشگاه آزاد بشویدپروژه بگیرید
نه برادر! ترس از ما می ترسد! نمی ترسد؟
دیروز هم من با یکی از دوستان صحبت می کردم ایشان هم عقیده داشتند در شرایط فعلی پرداختن به مسائل محیط زیستی اولویت ما نیستند …!؟
هر چند من فکر می کنم این حداقل کاری ست که باید انجام دهیم.
راستی دلاور خان که در پایان کارش وعده های سبزی داد پس کو؟
دلاور خان را نمی دانم! اما پرداختن به محیط زیست را می دانم که همیشه اولویت ما بوده، هست و خواهد بود.