روز گذشته، خانم فریبا والیات، مسئول صفحه محیط زیست بخش فارسی صدای آلمان دویچهوله – با نگارنده به مناسبت آغاز ششمین سال فعالیتم در دنیای مجازی گفتگو کرد. حاصل آن گفتگو، گزارشی شد که در زیر میتوانید آن را بخوانید و یا در این نشانی میتوانید آن را بشنوید. گزارشی با عنوان :
«مهار بیابانزایی و وبلاگنویسی در خدمت محیط زیست ایران»
پنج سال از تولد وبلاگ “مهار بیابانزایی“، از وبلاگهای مطرح حوزهی محیط زیست ایران، گذشت. محمد درویش، نویسندهی این وبلاگ، در گفتوگو با دویچهوله از فراز و نشیبهای وبلاگ خود و مشکلات وبلاگنویسان سخن گفته است.
از روزی که محمد درویش کلمات آغازین وبلاگ “مهار بیابانزایی” را نوشت، پنج سال میگذرد. او در مطلبی که به مناسبت آغاز ششمین سال فعالیت وبلاگ خود در “مهار بیابانزایی” نوشته از فراز و فرودهای این چند سال سخن گفته است. درویش همچنین اشاره کرده که در سال ۸۸ یعنی «در پنجمین سال حضور او در وبلاگستان به اندازهی ۴ سال پیش از آن بازدیدکننده داشته است، در حالی که سال ۸۸ سال رکود کمسابقه در دنیای وبلاگستان فارسی بود و به طرز چشمگیری مخاطبان این فضا ریزش کردند».
وبلاگ “مهار بیابانزایی” و نویسندهی آن بارها جوایز برتر وبلاگنویسان حوزهی محیط زیست را به خود اختصاص دادهاند. این وبلاگ همچنین یکی از ۱۱ وبلاگی است که به مرحلهی نهایی مسابقهی بینالمللی وبلاگ برتر دویچهوله (در حوزه محیط زیست) راه یافته است.
فراز و فرودهای این وبلاگ چه بوده، مشکلات وبلاگنویسان چیست؟ و وبلاگنویسی چه جایگاهی در آگاهسازی و اطلاعرسانی دارد؟
******
دویچه وله: آقای درویش، چه شد که تصمیم گرفتید وبلاگی در باره ی محیط زیست بنویسید؟
من زمانی شروع به وبلاگنویسی کردم که بیش از ۱۶ سال سابقه ی کار در بخش منابع طبیعی کشور، در یک واحد پژوهشی به نام “مؤسسهی تحقیقات جنگلها و مراتع کشور” داشتم و از نزدیک در جریان مشکلاتی که در حوزههای منابع طبیعی و محیط زیستمان بود، قرار داشتم. همیشه بر این باور بودهام که یکی از مهمترین مسایلی که سبب میشود وزن ملاحظات محیط زیستی در سبد اولویتهای راهبردی کشور ما، از جایگاه بایستهای برخوردار نباشد، این است که ما با مشکلی به نام فقر فرهنگی در حوزهی ظرفیتسازی محیط زیست مواجه هستیم. یکی از بهترین، مناسبترین و کارسازترین ابزارها برای این که این فقر فرهنگی در حوزهی محیط زیست و منابع طبیعی کاهش پیدا کند، استفاده از ابزاری به نام اینترنت و دنیای مجازی و وبلاگنویسی است. به همین خاطر خیلی استقبال کردم و تمام هم و غم خود را گذاشتم تا بتوانم دایره ی مخاطبین خودم و علاقه مندان به محیط زیست را بیشتر با دغدغه هایی که در طول این سال ها داشته ام، آشنا کنم و خوشبختانه از ثمرهی کارم در طول این پنج سال بسیار راضی هستم. احساس میکنم بازخوردها و عملکردهای مثبتی که توانسته ام در طول این پنج سال به محیط زیست و منابع طبیعی ارایه کنم، بسیار بیشتر از آن ۱۵ یا ۱۶ سالی بوده که صرفاً به عنوان یک پژوهشگر در مؤسسه ی تحقیقات جنگل ها و مراتع کشور خدمت می کردم.
چرا عنوان «مهار بیابان زایی» را برای وبلاگتان انتخاب کرده اید؟
یکی از مهمترین مشکلات یا چالشهایی که در حوزهی محیط زیست داریم، معضلی است به نام “بیابانزایی”. این معضل از سوی نخبگان جهان در سال ۲۰۰۰، سومین تهدید کره زمین برای قرن ۲۱ معرفی شد. ولی در ایران خودمان که قریب ۸۹ و هفتدهم درصد وسعت آن را سرزمینهای خشک دربر میگیرد، بیابانزایی در حقیقت چالش شماره یک کشور و مهمترین تهدیدی است که پایداری سرزمین را مورد هجمه قرار داده است. متأسفانه در کشور ما اصطلاح غلطی به نام “بیابانزدایی” باب شده بود. اما همانقدر این اصطلاح غلط است که ما بخواهیم از عبارتهایی به اسم “جنگلزدایی” و یا “مرتعزدایی” به عنوان یک ارزش یاد کنیم. در حقیقت، بیابان یک اکوسیستم است که در جای خود، بهترین پاسخ طبیعی به شرایط زیستبوم است. آنچه خطرناک است، بیابانزایی است و ما باید به سمت مهار بیابانزایی برویم، نه بیابانزدایی. برای تأکید بر این مطلب بود که عنوان وبلاگم را هم “مهار بیابانزایی” انتخاب کردم.
به عنوان یک وبلاگنویس در حوزهی محیط زیست، با چه مشکلاتی در طول این چند سال روبرو بودهاید؟
مهمترین مشکلی که شاید برای همهی وبلاگنویسانی که به صورت جدی و انتقادی به حوزهی تخصصی خودشان میپردازند، وجود دارد، آستانهی کم پذیرش مدیران نسبت به انتقاداتی است که مطرح میشود. البته باید بگویم که شاید من جزو خوششانسها بودهام و زیاد در این حوزه مورد فشار قرار نگرفتهام. ولی مانند هر وبلاگنویس دیگری که سعی میکند به صورت جدی و بیطرفانه ناراستیها، فرازها و فرودهای مدیریتی حوزهی محیط زیست و منابع طبیعی را نقد کند، برخی مواقع هم با نامهربانیهایی روبرو بودهام. ولی آن سوی دیگر سکه که حمایتهای بسیار زیاد مخاطبان این وبلاگ بوده، سبب شده که من هرگز دچار یأس و ناامیدی از برخوردهای دلسردکننده نشوم و به کار خودم با پشتکار بیشتری ادامه بدهم.
سیر بازدیدکنندهها از وبلاگتان از آغاز تا کنون، چگونه بوده است؟
وقتی شروع به نوشتن در حوزهی محیط زیست کردم، خیلی از دوستان از سر دلسوزی میگفتند که حیف است بیایی، این همه وقت و انرژی بگذاری و در حوزهای بنویسی که اصلا در این کشور مخاطب ندارد. اما از آنجا که من واقعا عاشق این کار هستم، توجه نکردم و ادامه دادم. باورم این بود که اگر به موضوعی عاشقانه نگاه کنی و خودت آن را باور داشته باشی، مخاطبینت چارهای ندارند، جز این که تو را باور کنند و این اتفاق عمیقا رخ داد. وبلاگ “مهار بیابانزایی” در یکی دو سال حتی جزو پربینندهترین وبلاگها در تمامی حوزهها بوده و چندین جایزه را به عنوان محبوبترین وبلاگ فارسی در بین همهی رشتهها، تاکنون تصاحب کرده است. امسال نیز که سال پنجم فعالیت من بود، شاید بیشترین فعالیت را داشته است. بیش از ۸۰۰بار بهروز شده و مجموع مخاطبینش با چهارسال قبل برابری میکند. آن هم در سالی که وبلاگستان فارسی در کل وضعیت مناسبی نداشت و به دلایلی که همه میدانیم، موج دلسردی و یأس زیادی بر وبلاگستان فارسی حاکم شد، خیلیها دیگر ننوشتند، یا وبلاگهایشان فیلتر شد و یا مخاطبین خود را از دست دادند. اما در این سال، خوشبختانه مخاطبین “مهار بیابانزایی” بسیار بیشتر شدند و به طور متوسط روزی ۱۲هزار بازدید کننده دارد که رقم نسبتا خوب و قابل قبولی است.
آقای درویش، اصولا وبلاگنویسی در مورد محیط زیست، چه تأثیری در حفاظت محیط زیست دارد؟ و آیا این کار را به بقیهی مدافعان حفظ محیط زیست توصیه میکنید؟
همانطور که اشاره کردم، اعتقاد من این است که مهمترین تهدید یا چالش در حوزهی محیط زیست ما، نادانی یا عدم آگاهی مردم و مدیران کشور نسبت به مزیتهای بالقوه و بالفعل پاسداری از محیط زیست است. بنابراین اگر در این حوزه روشنگری کنیم و مفاهیم عمیق علمی را به زبان ساده برای مخاطب عام بیان کنیم، میتواند بسیار مؤثرتر از این باشد که یک پژوهشگر در کنج آزمایشگاه خود دهها سال تحقیق کند تا بتواند قطر یک درخت راش را در سال یکدهم سانتیمتر افزایش بدهد یا سازگاری فلان گونه را در فلان منطقه بهبود ببخشد. آنچه در کشور ما خطرآفرین است، قطع بیرویه و تجاوز شگفتانگیز به عرصههای منابع طبیعی، به بهانهی تأمین نیازهای معیشتی کوتاه مدت است. وقتی مخاطبین ما با این آگاهی و این واقعیت روبرو میشوند که چنین حرکتها و رویههایی میتواند همان حیات اجتماعی رو به رشدشان را مورد تهدید قرار بدهد، میتواند در رسیدن ما به وضعیت پایدارتری در محیط زیست بسیار مؤثر باشد. خوشبختانه وبلاگ “مهار بیابانزایی” سبب شده که تاکنون چندین حکم قضایی تغییر کند و چندین فراخوان بسیار خوب در سطح کشور شکل بگیرد. بسیاری به حوزهی محیط زیست علاقهمند شدند و وبلاگ محیطزیستی راه انداختند و کمپینهای خیلی خوبی در دفاع از بحرانها و موضوعات محیطزیستی شکل گرفته است. تقریبا میتوان گفت که همهی کارشناسان و مدیران ذینفوذ در این حوزه “مهار بیابانزایی” را میخوانند و به این ترتیب، یک پل ارتباطی کمهزینه بین افکار عمومی و مدیران این حوزه ایجاد شده که میتواند در کوتاهترین زمان و با کمترین هزینه دیدگاههای طرفین را منتقل کند.
متن این گزارش را در سرخط هم می توانید ببینید و بخوانید.
با سلام تولد وبلاگ شما مبارک.
میشه خواهش کنم قسمت عضوگیری در سایت مشخص کنید و ببینید چقدر طرفدار دارید. تشکر از این همه همت که هر روز به روز می شید.
پاسخ:
درود بر شما …
منظورتان از مشخص کردن قسمت عضوگیری چیست؟
درود بر جناب درویش عزیز…
خواستم عرض ادبی کرده باشم و امیدوارم 13 به درتان در دامان طبیعت باشید و نه مثله در دامان فضای مجازی :)
امیدوارم این تارنما سال های سال برایمان باشد با مطالب خوبش…
روز خوش
ممنون مرد خاکی عزیز …
از قضا باید در روزی به دامن طبیعت رفت که بشود آن را … طبیعت را دید! نه امروز.
بنابراین اگر در این حوزه روشنگری کنیم و مفاهیم عمیق علمی را به زبان ساده برای مخاطب عام بیان کنیم، میتواند بسیار مؤثرتر از این باشد که یک پژوهشگر در کنج آزمایشگاه خود دهها سال تحقیق کند تا بتواند قطر یک درخت راش را در سال یکدهم سانتیمتر افزایش بدهد یا سازگاری فلان گونه را در فلان منطقه بهبود ببخشد. آنچه در کشور ما خطرآفرین است، قطع بیرویه و تجاوز شگفتانگیز به عرصههای منابع طبیعی، به بهانهی تأمین نیازهای معیشتی کوتاه مدت است
….جانا سخن از نهان ما می گویی
صادرات خویار ایران در ظرف 6 سال از 30 تن به 300 کیلو بله!300 کیلوگرم رسیده است.آن به اصطلاح محققی که از بامداد تا شامگاه در آزمایشگاه یا چت می کند یا صبحانه می خورد یا صحبت از خرید و فروش ماشین می کند یا با…مدام شوخی می کند هم باید پاسخگو باشد
مهمترین چیز افکار عمومی و تنویر و روشنگری است
درود بر اشکار عزیز …
باورم این است که بسیاری از مشکلات ما در حد “ماکرو” می باشد و سزاوار نیست که خود را به حل مسایلی در حد “میکرو” سرگرم کنیم. وقتی هنوز اغلب خودروهای ما از داشتن یک سامانه مجهز و به روز برای ترمز خودشان بهره مند نیستند، مسخره است که با خط کشی معابر خودمان را سرگرم کنیم!
وقتی فلان مدیر در یک شب دستور تغییر کاربری 150 هکتار جنگل را می دهد و آن را می خواهد به شهرک صنعتی بدل کند؛ دیگر درنگ چندین ساله برای افزایش رشد قطری راش، جایز نیست! هست؟
بهتر است این را به بعضی از اساتید دانشگاه گفت که هنوز برایشان این پرسش مطرح است که قوچ خجیر و سرخه حصار به هنگام ریزش پشگل نخست پای راست خود را بلند می کند ویا پای چپ؟
دروغ نمی گویماگر بخواهم بیش از این بگویم بیشتر از این برایم در مهد علم و دانش دشمن تراشیده می شود حرف هایم را با سند و مدرک وقتی از ایران رفتم در یک وبلاگ می گذارم برای قضاوت
خوشحالم که می خواهی وبلاگ بزنی … امیدوارم این رخداد هر چه زودتر واقعیت یابد.
من از طریق دپارتمان محیط زیست دانشگاه مطلع شدم که اساتید دانشگاه با همکاری وزارت محیط زیست کشور در یکی از کشورهای عربی حوزه خلیج فارس اقدام به بیابان زدائی میکنند.در صورتی که اسناد محرمانه نباشه و در اختیار دانشجویان خارجی بگذارند به فارسی ترجمه میکنم و در اختیارتون قرار میدم.با سپاس
ممنون محسن خان. مشتاقانه منتظر دریافت اطلاعات شما می مانم.
افسوس که بخشی از جامعه هدف که همان اهالی جنگل و روستا نشین ها هستند از نعمت اینترنت و فضاهای مجازی بی بهره اند ؛ اما برای دست اندرکاران و در کل افکار عمومی کاملن موثر است.
وجود امثال قباد عزیز در تاج آباد پایین، نشان می دهد که افسوست به مرور دارد کم رنگ و کم رنگ تر می شود.
درود بر هومان عزیز.
عطار روح بود و سنایی دو چشم ما
ما از پی سنایی و عطار میرویم
——————————–
تشکیل جزیره های کوچک و وبلاگهای کوچک یک گام است.
ایجاد پیوند و رابطه با یکدیگر و شناسایی هم گامی دیگر
و هدفند بودن و همسو بودن در جهت هدفی معین گام بعدی
درود بر عباس عزیز …
همینگونه است که نوشته ای …
برایتان خوش حالم
برای طبیعت ایرانم خوش حالم که چون شمایی را دارد
بسيار سپاسگزارم بانو …