به این لاشه گوسفند دقت کنید و آنگاه لطفآً گزارش تصویری خبرگزاری فارس را ملاحظه نمایید تادریابید که وقتی در زرین شهر اصفهان، اینگونه بیمبالات و بی مهابای فرداها همه چیز را به یغما میبریم و فاضلاب را به زنده رود می ریزیم تا مرده رود درو کنیم، دیگر چه انتظاری از نقاط محرومتری چون پل قربت و دغاغله و شادگان و … داریم؟
مگر این آب، چند کیلومتر پایینتر، قرار نیست از زیر سه و سه پل و پل خواجو عبور کند و طراوت بیافشاند؟!
و مگر این آب قرار نیست تا مردمان محروم و دردمند ورزنه را در پایاب زاینده رود، دوباره به زندگی امیدوار سازد؟
مهار بیابانزایی، میتواند کوشش برای مهار ذهن های نادان و اندیشه های آزمندی باشد که محدودهی محیط زیست و حرم امن آن را تا پای سکونتگاهشان فرض میکنند!
یادمان باشد کاری نکنیم که به قانون زمین بربخورد…
حیف که همیشه یادمان می رود! نمی رود؟
این هم درد دیگریست که باید جور آن را همه عناطر اکوسیستم (بخش زنده و غیر زند) طبیعت به دوش بکشند و ما باید غم آن را بخوریم و منفعت طلبان به ریش همه ما بخنندند.
همینطور است رفیق …
زرین شهری که با شالیزارهای برنجش همواره زنده رود را به کام مرگ می کشاند
پاسخ:
واي بر ما …
یادم باشد این جمله رو در تبریک تولد 6 سالگی وبلاگتون بنویسم :
“فاضلاب را به زنده رود می ریزیم تا مرده رود درو کنیم”
این جمله باید در تاریخ ثبت بشه…
درود بر سروي عزيز …
سلام
حادثه دردناکیه اما یه نکته و اونم اینکه تو این تصویر شما گوسفنده داره خودشو می خارونه، نمرده
امیدوارم همین طور باشه که تفسیر کرده اید. چی از این بهتر محمد جان.
درود بر شما و دید مثبت تان.