همان طور که خوانندگان پیگیر این تارنما میدانند، چندی است که بحث مرگ قریبالوقوع دریاچه ارومیه در مهار بیابانزایی و به عنوان شناسهای بارز در رونق کسب و کار بیابانسازی در ایران زمین داغ است و تاکنون چندین یادداشت را به این موضوع مهم اختصاص دادهام. در یکی از آخرین این یادداشتها، استاد کامبیز بهرامسلطانی مژده داد که به زودی به این سلسله جستارها خواهد پیوست و امروز روز اجابت وعدهی این استاد دوستداشتنی و خردمند محیط زیست ایران است.
در این یادداشت، بهرام سلطانی با زبانی علمی و در عین حال ساده و منطقی، فاش ساخته است که هر راهکاری جز بازکردن دریچههای سدهای موجود در حوضهی آبخیز دریاچه ارومیه، عملاً چیزی جز فرصت سوزی و هدردادن سرمایه بیشتر و نیز نقض آشکار اصل 50 قانون اساسی نخواهد بود. او این بار هیچ پرهیزی در نواختن کارشناسان خارجی مانند چونلی هان ندارد و شاید با ضرباهنگی کوبندهتر به نقد سخنان عالیترین مقام در حوزهی محیط زیست کشور هم پرداخته و سخنان محمدیزاده را همانند سخنان آن نماینده مجلسی – نادر قاضی پور – که خواستار کوچککردن مساحت دریاچه ارومیه شده است، با چالشی بنیانکن مواجه میکند.
اینک با هم به مشروح مقالهی تحلیلی استاد بهرامسلطانی توجه میکنیم؛ یادداشت مفصلی که با نظر ایشان و به رغم مرسوم نبودن در دنیای مجازی، همهی آن در یک بخش ارایه میشود.
باشد که خوانندگان گرامی مهار بیابانزایی با حوصله و دقتی بیش از پیش که سزاوار نگین شمال غرب ایران – دریاچه ارومیه – باشد، محتوای این یادداشت را خوانده و در انتشار آن و شرکت در مباحث مطروحه، مشارکتی مؤثرتر از همیشه از خود نشان دهند.
وضعيت بحراني درياچه اروميه
بحراني كه به زودي فراموش خواهد شد!
مقدمه
یک واقعیت تلخ که به قاعدهاي تأسف بار تبديل شده، آن است كه كارشناسان ايراني به ندرت ميتوانند وجود يكديگر را تحمل كرده و براي حل مسألهاي مشترك، با يكديگر همكاري كنند. البته بخشي از اين رفتار به اجداد درخت نشين ما باز ميگردد كه داراي رفتاري سلسله مراتبي بوده و ادامه حيات هر فرد، بستگي تام به رعايت سلسله مراتب حاكم بر گروه داشته است.
اشتباه خواهد بود اگر همكاريهاي اجباري كنوني، به عنوان كار، مطالعات يا تحقيقات بين بخشي تفسير شود. در اين قبيل گروههاي كاري، همواره هستند كساني كه رهبري گروه را بر عهده ميگيرند، كساني كه بيش از ديگران فعاليت ميكنند و كساني كه به زبان ساده، به شيوهاي زيركانه وظيفه خود را به سمت ديگران سوق ميدهند. در چنين شرايطي ، گروه كاري – آگاهانه يا ناخودآگاه – تابع قانوني از سيستم آناليز ميشود كه طبق آن ، حركت سيستم همواره تابع ضعيف ترين جزء يا component آن است . رفتاري اين چنين، باعث مي شود تا فعاليت هاي بين بخشي با دقت مورد نياز صورت نگرفته و آن نمودارهاي زيباي زمان بندي كه معمولا” در آغاز كار تهيه ميگردند، هرگز جامه عمل به خود نگيرند . اين همه به خودي خود فاجعه است، ولي براي فعاليتهايي مانند مطالعات و تحقيقات زيست محيطي كه ذاتا” بين بخشي هستند، از تأثيري فاجعهبارتر برخوردار است. غمانگیزتر آن که اين همه سهل انگاري در شرايطي رخ ميدهد كه از ديد بسياري از مسئولين، نه تنها وجود كارشناسان محيط زيست زايد تلقي ميشود، بلكه اصولا” دانش محيط زيست، دانشي بيثمر (یا مشکوک) به حساب ميآيد .
دامنه و عمق تحقيقات امروزين به نحوي است كه بيش و كم تمامي فعاليت هاي علمي ساختاري بين بخشي يافته و در نتيجه نيازمند كار گروهي است. با اين وصف ادراكي، كاملا” اشتباه است اگر چنين پنداشته شود كه در كار گروهي، تمامي افراد گروه بايد با يكديگر دوست و رفيق و هم پيمان و هم انديشه باشند؛ خير. كار گروهي فقط بدين معناست كه گروهي كارشناس براي حل مسألهاي مشترك گردهم آمده ، با صداقت و وجدان كاري بالا با يكديگر همكاري كرده و پس از حل مسأله مشترك ، از يكديگر جدا شده و هر كسي به راه خود مي رود . البته اگر در اين بين دوستي هايي هم به وجود آمد، چه بهتر. ولي اصل كار بر مبناي دوستي و رفاقت سازماندهي نميشود .
در چنين شرايطي تعدادي از تارنماهاي تخصصي محيط زيست توانستند، بدون آنكه خود را گرفتار اختلاف نظرهاي موجود ميان كارشناسان کنند، مجموعهاي بيش و كم كامل از نظريات كارشناسان و نهادهاي داخلي و خارجي و نيز تعدادي از مسئولين را در ارتباط با وضعيت درياچه اروميه ( اورميه ) در اختيار علاقمندان محيط زيست قرار دهند . اكنون به نظر ميرسد، ميتوان از طريق كنار هم قرار دادن و بررسي اين مجموعه خبري، تصويري نسبتاً شفاف از وضعيت درياچه اروميه ترسيم کرد . هدف از بررسي حاضر- كه متناسب با امكانات نگارنده، تنها ميتواند بررسي ستادي يا desk study باشد – ارایه يك چنين تصويري است. در اين بررسي، تنها از منابع موجود و قابل دسترس، استفاده شده است. با اين وصف به درستي ميدانم كه منابع موجود، به مراتب بيشتر از آن چيزي است كه در اختيار عموم قرار دارد. ولي اين واقعيت را نيز ميدانيد و ميدانم كه در سرزمين ما حتا انديشه جريان آزاد اطلاعات نيز هنوز شكل نگرفته است؛ بخل اطلاعاتي هنوز حرف اول و آخر را ميزند .
از قِبل انتشار اخبار و نظريههاي كارشناسان مختلف اين نتيجه حاصل آمد كه دست کم كارشناسان محيط زيست و رشته هاي همجوار، در يك مورد به اتفاق نظر رسيدهاند و آن عبارت است از اينكه وضعيت درياچه اروميه بحراني است و اگر روند كنوني همچنان ادامه يابد ، درياچه به طور كامل نابود خواهد شد. در اين مورد كه درياچه در سه ، پنج يا ده سال آينده از بين خواهد رفت، اختلاف نظر وجود دارد؛ در اين خصوص هر كارشناسي بر مبناي اطلاعاتي كه در اختيار دارد، اظهار نظر ميکند.
انگيزه اصلي براي انجام اين بررسي، انتشار اين خبر بسيار تعجب آور مبني بر «بارورسازي ابرهاي درياچه اروميه در همين امسال ؛ كد خبر 3504 » توسط ايرن بود. تاكنون در مورد چگونگي نجات درياچه اروميه طرح ها و پيشنهادهاي جالب توجهي انتشار يافته است كه در ادامه به مهم ترين آنها پرداخته خواهد شد، ولي در اين ميان شايد انديشه بارورسازي ابرها، يكي از خيال پردازانه ترين راه كارها باشد. در شرايطي كه راه حل هاي عملي، ساده تر و مؤثرتر در پيش رو قرار دارد، طرح چنين ايده هايي كمي عجيب و دور از ذهن مي نمايد.
حوضه آبخیز درياچه اروميه
حوضه آبخیز درياچه اروميه داراي وسعتي برابر 51866 km2 بوده كه 131584 km2 آن كوهستاني و 42146 km2 آن دشتي است. ( وسعت حوضه آبخیز درياچه اروميه توسط دبيرخانه شوراي منطقه اي درياچه اروميه برابر 51876 km2 اعلام شده است ). اين حوضه آبخیز را مي توان به سه زير حوضه شرقي ، جنوبي و غربي تقسيم كرد. رودهاي اصلي زير حوضه شرقي عبارتند از :
1) آجي چاي ،
2) بيوك چاي ،
3) قلعه چاي ،
4) صوفي چاي ،
5) مردق چاي ،
6) ليلان چي .
مساحت زير حوضه شرقي برابر است با 17075 km2 كه معادل 32.4 % از كل وسعت حوضه آبخیز است. مهم ترين رودخانههاي زير حوضه جنوبي به شرح زير هستند:
1) زرينه رود ،
2) سمينه رود ،
3) مهاباد چاي ،
4) گادار چاي .
مساحت زير حوضه جنوبي برابر 19815 km2 يا معادل 37.6 % از كل وسعت حوضه آبخیز است. زير حوضه غربي رودهاي زير را شامل مي شود:
1) باراندوزچاي ،
2) شهرچاي ،
3) روضه چاي ،
4) نازلوچاي ،
5) و تعدادي رودهاي كوچك .
مساحت زير حوضه جنوبي برابر 8116 km2 يا معادل 15.4 % از كل حوضه آبخیز درياچه اروميه است. در شكل شماره 1 تقسيم بندي سه گانه پيش گفته نشان داده شده است.
طبق اطلاعات مندرج در پايگاه اينترنتی « شركت مديريت منابع آب ايران ؛ معاونت طرح و توسعه » در محدوده حوضه آبخیز درياچه اروميه وضعيت سدها به شرح زير است :
تعداد 36 سد موجود ،
تعداد 12 سد در دست ساخت ،
تعداد 40 سد در دست برنامه ريزي .
بنابراين از منظر تئوريك و از ديد سدسازان ، در آينده و در شرايط آرماني حوضه آبخیز درياچه اروميه به 88 سد مجهز خواهد شد (گفتني آن كه مجموع سدهاي ساخته شده، در حال ساخت و در دست مطالعه براي سه استان درگير در آبخيز درياچه اروميه به 202 سد مي رسد.) ؛ ضمن اينكه اين اقدامات تنها به ساختن سد محدود نمي گردد ؛ در برخي موارد افزايش ارتفاع سدهاي موجود و در نتيجه ذخيره بيشتر آب در مخازن سدها نيز در دستور كار قرار دارد .
طبق گزارش دفتر بررسي هاي منابع آب مقدار آب ورودي به درياچه اروميه توسط 15 رودخانه دايمي ، 7 رودخانه فصلي كه اغلب در زمستان و بهار جريان دارند و حدود 39 مسيل تأمين مي گردد. طبق گزارش پيش گفته رودخانه هاي دايمي عبارتند از :
1) زرينه رود ،
2) سمينه رود ،
3) مهابادچاي ،
4) گادارچاي ،
5) باراندوزچاي ،
6) شهرچاي ،
7) روضه چاي ،
8) نازلو چاي ،
9) زولاچاي ،
10) آجي چاي ،
11) آذرشهرچاي ،
12) قلعه چاي ،
13) صوفي چاي ،
14) مردوق چاي ،
15) ليلان چاي .
رودخانه هاي فصلي شامل شيخ چاي ، شيوان چاي ، خرخره چاي ، تيوان چاي ، تسوج چاي ، دريان چاي و گپي چاي هستند.
نكته جالب توجه اينجاست كه از مقايسه سياهه سدهاي احداث شده و در دست بهره برداري در كل حوضه آبخیز درياچه اروميه كه توسط شركت مديريت منابع آب ايران تدوين گرديده است و نيز فهرست رودخانه هاي ورودي به درياچه اروميه، اين نتيجه حاصل مي آيد كه بر روي 14 رودخانه از 15 رودخانه دايمي تأمين كننده آب درياچه اروميه، سد و سد انحرافي ( مانند نازلو و زولا ) احداث گرديده است. ضمن اينكه بررسي هاي ميداني نشان دهنده واقعيت هايي ديگر نيز هستند؛ براي مثال بر روي رودخانه آجي چاي به تنهايي، تعداد 22 سد احداث گرديده است كه كل آب شيرين موجود را جمع آوري مي كنند؛ در اين شرايط آنچه براي سد شهيد مدني باقي مي ماند، تنها شورابه اي است كه توسط ديگر سدها جمع آوري نمي شود. به قول يكي از صاحب نظران برنامه ريزي منابع آب، گويا سد شهيد مدني قرار است تنها نقش مخزن نمك را بر عهده گيرد.
طبق گزارش دفتر بررسي هاي منابع آب سه رودخانه سمينه رود، آجي چاي و زرينه رود تأمين كننده 60% از كل دبي ورودي به درياچه اروميه هستند. به بيان ديگر، در شرايطي كه جريان ورودي سه رودخانه ياد شده به درياچه اروميه مسدود گرديده است، تنها به همين علت درياچه از دريافت تقريباً 60 درصد از سهم خود محروم مي گردد. به تقريب 40% باقي مانده نيز توسط ساير سدها بلعيده مي شود. از قيد تقريب در اينجا بدين دليل استفاده شده است كه ،در گام نخست سدها كل آب رودخانه ها را مسدود نمي سازند و سپس در چارچوب بررسي حاضر درباره آبدهي رودخانه ها صحبتي نشده است.
تغييرات تراز ارتفاع سطح آب درياچه اروميه
همانند اكثر محيط هاي آبي، وسعت و ارتفاع سطح آب درياچه اروميه در مقايسه با سطح آبهاي آزاد، در فصول مختلف تغيير مي كند. برآوردهاي موجود نشان مي دهند: وسعت درياچه اروميه بين 4000 تا 6000 km2 متغير بوده است. بررسي عكس ماهواره اي لندست در تاريخ 30 ژوئن 1977 (تقريبا” معادل تيرماه 1356 ) وسعت درياچه را برابر 5750 km2 نشان مي دهد.
طبق آنچه در شناسنامه پارك ملي اورميه كه توسط سازمان حفاظت محيط زيست انتشار يافته است وسعت درياچه برابر با 4636 km2 و رقوم آن برابر 1274 m از سطح درياهاي آزاد است. بدين ترتيب به نظر مي رسد، يكي از اشتباههاي اوليه، روش ثبت درياچه اروميه به عنوان پارك ملي بوده است. براي ثبت يك محيط آبي در قالب يكي از طبقات حفاظتي، همواره بايد مرزهاي محيط مورد نظر را با توجه به بیشینه ارتفاع سطح آب تعيين کرده و علاوه بر آن بر پيرامون اين مرز ساحلي، حريمي نيز به عنوان سپر يا buffer zone كه امكان هرگونه تأثير پذيري از فضاي پيرامون سيستم آبي را ممتنع سازد، در نظر گرفته شود. با توجه به مساحت و رقوم ارایه شده توسط سازمان حفاظت محيط زيست، مي توان به خوبي مجسم کرد كه درياچه به هنگام كم آبي به ثبت رسيده و مرزهاي آن نيز همان خط تماس آب با خشكي، در يك دوره كم آبي حاكم بر درياچه در نظر گرفته شده است. اين روش مرزبندي ، زمينه را براي تجاوز به حريم درياچه آسان ميکند.
دفتر بررسي هاي منابع آب تراز ارتفاع سطح آب درياچه اروميه را براي سال هاي بين 1366 – 1344 (= 18 سال ) محاسبه کرده است. در طول سال هاي ياد شده کمینهی ارتفاع سطح آب درياچه در آذرماه 1345 شكل گرفته و برابر 1273.47 m بوده است. در طول همين سال ها بیشینهی ارتفاع سطح آب درياچه برابر 1277.13 m و متعلق به خردادماه 1349 بوده است. از اين رو زمان انتخاب درياچه اروميه به عنوان پارك ملي و مرزبندي آن، داده هاي لازم براي مرزبندي وجود داشته، ولي مورد استفاده قرار نگرفته است. در جدول شماره 1 كوشش شده است تعدادي از اطلاعات موجود درباره وسعت و ارتفاع سطح آب درياچه اروميه در كنار هم قرار داده شود.
بهروز بهروزي راد، يكي از برجسته ترين پرنده شناسان ايران، بر اساس تفسير تصاوير ماهواره اي متعلق به سال 1990 (1369 خورشيدي ) وسعت درياچه را در اين سال برابر 5263 km2 اعلام کرده است، ضمن اينكه معتقد است: متوسط مساحت درياچه اروميه در حدود 5500 km2 ميباشد. علاوه براين بهروز بهروزي راد تفاوت در تراز سطح آب درياچه اروميه را در بخش شمالي برابر 1440 m و در بخش جنوبي برابر 1289 m مي داند. به بيان ديگر، درياچه داراي شيبي بسيار ملايم ( در حدوده 0.1 درصد) از سمت شمال به جنوب است.
طبق اظهارات حسن عباس نژاد، مديركل اداره كل حفاظت محيط زيست آذربايجان غربي در مصاحبه با ايسنا، ارتفاع سطح آب درياچه اروميه هم اكنون به 1271.45 متر رسيده است. ارتفاع اخير الذكر تقريبا” به ميزان 2 m از كمينه مقطع 18 ساله ي ياد شده توسط دفتر بررسي هاي منابع آب نيز كمتر است.
يكي از مشكلات موجود جهت تدقيق اطلاعات، عدم دسترسي به اطلاعات و نقشه باتيمتري درياچه اروميه است . معمولا” عمق متوسط درياچه در حدود 5 تا 6 m گزارش مي شود. برآورد موجود در شناسنامه درياچه اورميه درباره بیشینه عمق درياچه برابر 15 m است، ولي در منابع ديگر بيشترين عمق را در حوالي جزيره يا كوه كاظم داشي و برابر 20 m ذكر كرده اند. كوه كاظم داشي كه در گذشته همانند يك جزيره توسط آب درياچه محاط شده بود، در وضعيت موجود بيش و كم به خشكي متصل گرديده است.
بي ترديد در محدوده بستر درياچه گودال هاي عميق تري نيز بايد موجود باشد و آنچه هم اكنون تشكيل دهنده سطوح آبدار درياچه است، از همين گودال هاي عميق تر تشكيل يافته است. دفتر بررسي هاي منابع آب ياد آور مي شود، نخستين سنجش ارتفاع سطح آب درياچه اروميه در سال 1335 به انجام رسيده و در اين سنجش ارتفاع به دست آمده برابر 1274 m بوده است. در گزارش همين دفتر تاكيد شده است، ارتفاع بلندترين نقاط نيز در مقايسه با سطح آبهاي آزاد سنجيده شده و نسبتي با ارتفاع آب سطح درياچه اروميه ندارد. بنابراين هرگاه ارتفاع سطح آب درياچه در وضعيت موجود، با ترازهايي كه تاكنون ذكر گرديده اند مقايسه گردد، نتايج زير حاصل خواهد شد:
در مرحله نخست به نظر مي رسد سازمان حفاظت محيط زيست به هنگام انتخاب مرزهاي پارك ملي درياچه اروميه، همان تراز اعلام شده در سال 1335 را مبناي انتخاب خود قرار داده است. زيرا ترازهاي اعلام شده توسط دفتر برنامه ريزي منابع آب و شناسنامه پارك ملي اروميه، هر دو يك ارتفاع را نشان مي دهند. در اين صورت از مقايسه دو تراز 1335 و وضعيت موجود، كاهش تراز آب برابر 2.55 m حاصل مي آيد. علي اصغر موحد دانش نيز، مانند سازمان حفاظت محيط زيست، ارتفاع سطح آب درياچه اروميه را برابر همان ارتفاع سال 1335، يعني 1274 متر و متوسط عمق درياچه را برابر 6 متر در نظر گرفته است.
هرگاه براي مقايسه، تراز اعلام شده توسط كنوانسيون رامسر ( 1280 m ) مبنا قرار گرفته و با تراز وضعيت موجود مقايسه شود، كاهش ارتفاع سطح آب درياچه اروميه به 8.55 m مي رسد كه كاهشي بسيار قابل توجه است. البته در اين مورد كه كنوانسيون رامسر اين تراز را چگونه به دست آورده است، آيا طرف ايراني اطلاعات نادرست به دفتر رامسر ارايه كرده و يا كارشناسان دفتر كنوانسيون در محاسبات خود اشتباه كرده اند، حرف و حديث بسيار است. البته اختلاف ارتفاع 1280 با 1274 مي تواند ناشي از آن باشد كه دفتر كنوانسيون رامسر براي تعيين مرزهاي درياچه اروميه، حريم حفاظتي لازم يا ناحيه سپر را در نظر گرفته و در نتيجه، ارتفاع لبه بيروني ناحيه سپر را به عنوان مرز برگزيده است كه در اين صورت كاري اصولي انجام گرديده است.
نكته اصلي اينجاست كه دفتر كنوانسيون رامسر به عنوان يك نهاد بين المللي عددي را به عنوان ارتفاع سطح آب درياچه اروميه اعلام کرده و به واسطه جايگاهي كه كنوانسيون رامسر در سطح جهاني از آن برخوردار است، مي توان براي داده هاي آن اعتبار قايل شد. البته اين شرط تنها تا زماني معتبر است كه كنوانسيون رامسر نيز نسبت به اعتبار جهاني خود آگاهي كامل نشان داده و براي بررسي و اظهار نظر درباره محيط هاي تالابي، به ويژه در كشورهاي جهان سوم، از كارشناسان معتبر و مسئول استفاده کند.
ارتفاع سطح آب درياچه كه توسط صمد عليپور اعلام شده، با واقعيت نمي خواند. صمد عليپور در مقاله خود به كاهش 3 متري ارتفاع سطح درياچه اروميه اشاره مي كند، ولي مشخص نيست كه ارتفاع 1250 m را بر مبناي كدام منبع ذكر کرده است. هرگاه اين ارتفاع مبنا قرار گيرد، ارتفاع سطح آب درياچه افزايشي برابر 21.45 m را نشان مي دهد كه با واقعيت هاي محيطي موجود سازگاري ندارد . ارتفاع 1250 متر عليپور با مساحت اعلام شده توسط خود او نيز، يعني مساحت 5700 km2 كه مساحتي متعلق به دوره پر آبي است، يا به عبارت ديگر نسبت ارتفاع به سطح درياچه مغايرت دارد (جدول1) .
علاوه بر اين صمد عليپور در مقاله خود تنها به كاهش بارندگي و خشكسالي هاي دهه اخير ، به عنوان عوامل اصلي كاهش 3 متري ارتفاع سطح آب درياچه اروميه اشاره كرده و اساسا” وارد مقوله سدسازي و آثار احداث سدهاي متعدد بر روي رودخانه هاي ورودي به درياچه و يا احداث ميانگذري كه كل جريان هاي سطحي و عمقي درياچه را تحت تأثير قرار داده، اشاره اي نکرده است.
در هر صورت به نظر مي رسد، تا زماني كه اطلاعات دقيق باتيمتري درياچه در اختيار قرار نداشته باشد، قضاوت صحيح درباره افت و خيز ارتفاع سطح آب آن نيز عاري از دشواري نيست.
با اين وصف اگر اطلاعات ارايه شده توسط ادارات كل حفاظت محيط زيست دو استان آذربايجان غربي و آذربايجان شرقي بر مبناي سنجش هاي دقيق صورت گرفته باشد ، مي توان به نتايجي تقريبي دست يافت :
طبق اظهارات مدير كل اداره كل حفاظت محيط زيست آذربايجان شرقي 250000 ha از اراضي درياچه به شوره زار تبديل شده است ،
طبق اظهارات مديركل اداره كل حفاظت محيط زيست استان آذربايجان غربي نيز 150000 ha از درياچه در محدوده اين استان به شوره زار تبديل گرديده است.
حاصل جمع دو مساحت پيش گفته ، وسعتي برابر 400 هزار ha را به دست مي دهد .بر اين اساس هرگاه وسعت اعلام شده توسط كنوانسيون رامسر مبنا قرار گيرد ( 4830 km2 ) ، اين نتيجه حاصل مي شود كه از محدوده آبدار درياچه تنها وسعتي برابر 830 km2 باقي مانده است . هرگاه وسعت اخير بيش و كم نزديك به وضعيت موجود فرض شود ، در اين صورت ، در كنار ساير پي آمدها ، كل فضاي طبيعي كه از آثار تعديل اقليمي درياچه بهره مند مي گرديده است ، به زودي با فاجعه اي اجتماعي ، اقتصادي ، فرهنگي و زيست محيطي مواجه خواهد شد .
با همه اين اوصاف در اظهارات فوق مشخص نمي شود كه آيا هريك از مسئولين استان ها ، درباره شوره زار ايجاد شده در استان خود صحبت مي كند يا اشاره به كل شوره زار پديد آمده دارد؟ زيرا حاصل جمع دو رقم ياد شده ، اغراق آميز به نظر مي رسد.
در همين حال مسعود باقرزاده كريمي ، در مقام كارشناس مسئول تالاب ها و مشاور معاون محيط طبيعي سازمان حفاظت محيط زيست ، مي گويد 130 هزار هكتار (1300 km2 ) از درياچه اروميه به طور كامل به شوره زار تبديل شده و ديگر قابل بازگشت نيست. با توجه به اينكه مسعود باقر زاده كريمي نگاهي جامع نسبت به صورت مسأله دارد، وسعت شوره زارهاي پديد آمده را در همين وسعت ياد شده توسط او كه به واقعيت نزديك تر مي نمايد، يعني 1300 km2 در نظر گرفته و مبناي محاسبات بعدي قرار مي گيرد.
پي آمدهاي اجتماعي – اقتصادي ناشي از تغييرات اقليمي در حوزه نفوذ درياچه اروميه
در شرايط طبيعي متوسط شوري آب درياچه اروميه برابر 300 گرم/ليتر بوده ، ولي واضح است كه مقدار شوري در محدوده ورودي رودخانه هاي شيرين كمتر از مقدار ياد شده بوده است. در گذشته پليكان هايي كه در جزايز نه گانه يا دوقوزلر زادآوري مي كردند، از تفاوت هاي موجود در شوري آب به نحوي بسيار زيركانه استفاده مي نمودند. بدين ترتيب كه براي صيد ماهي – كه خواه ناخواه توانايي ورود به آب شور درياچه را ندارد – و تغذيه جوجه هاي خود به مصب رودخانه هاي ورودي كه هنوز از آب شيرين يا لب شور برخوردار بوده و در نتيجه داراي ماهي بوده است، پروازکرده و در اين محدوده ها به صيد ميپرداختند.
در نتيجه احداث سدها ، قبل از هر چيز ديگر مصبي وجود ندارد كه بتواند امكان صيد ماهي براي پرندگان ماهي خوار را فرآهم کند و در مرحله بعدي – طبق اطلاعات انتشار يافته – شوري آب درياچه به مرز 340 گرم/ليتر رسيده است كه اين ميزان شوري امكان حيات را از آرتمياي اروميه Artemia urmiana مي گيرد. از اين رو تغذيه فلامينگوها نيز بدين ترتيب منتفي است. به طور كلي آب درياچه اروميه ، ضمن تحمل نوساناتي در طول سال، قليايي بوده و pH آن بين 8.07 – 7.82 تغيير مي كند.
ترديدي نيست كه يكي از مهم ترين پي آمدهاي كاهش وسعت درياچه اروميه، افزايش وسعت شوره زارها و گسترش خاكهاي شور، از بين رفتن رويش طبيعي و حيات وحش حوزه نفوذ درياچه است. در هر صورت اين درياچه داراي ارزش هايي بوده است كه آن را به عنوان پارك ملي ، تالاب بين المللي و ذخيره گاه زيستكره انتخاب کرده اند. البته بايد در همين جا متذكر شد ، سازمان حفاظت محيط زيست هرگز نسبت به ارزش هاي اين محيط آبي توجهي خاصي مبذول نداشته است، زيرا هر گاه چنين توجهي وجود مي داشت، هرگز به اين سهولت اجازه احداث سد بر روي رودخانه هاي ورودي به درياچه را صادر نمي نمود. احداث سد بر روي تالاب شورگل (سد حسنلو ) و جاده در ميان تالاب يادگارلو نيز در مقابل چشمان سازمان حفاظت محيط زيست صورت گرفته است. در همين ارتباط توجه به كتابي كه زير عنوان فوايد تالاب ها توسط سازمان حفاظت محيط زيست انتشار يافته و فصل دوم از همين كتاب با عنوان مقدمه اي بر تالاب هاي ايران ضروري مي نمايد. در اين فصل در ارتباط با درياچه اروميه ، بعد از تعريف و تمجيدها و بيان ارزش هاي متنوع درياچه چنين آمده است: «بهرهبرداري از پتانسيل هاي اين مجموعه زيبا براي صنعت اكوتوريسم براي آينده پيش بيني مي شود. ساختمان راه 15 كيلومتري شهيد كلانتري دست يابي به آن را آسان كرده و برداشت آرتميا جمعيت اين موجودات را كه به مصرف پرندگان بخصوص فلامينگوها مي رسند در معرض خطر قرار داده است. اين مجموعه به عنوان پارك ملي تحت حفاظت است ». در اينجا نظريه پردازان سازمان حفاظت محيط زيست، تنها به تأثير جاده ميانگذر بر جمعيت آرتميا توجه کرده اند و ساير زمينه هاي بحران ساز، كاملا” از قلم افتاده است. در ادامه همين فصل از مقدمه اي بر تالاب هاي ايران درباره سه تالاب شورگل، يادگارلو و درگه سنگي صحبت شده است. در مورد اين سه تالاب نيز چنين اظهار نظر شده است : « جوامع انساني در اطراف هر سه درياچه وجود دارند و عمليات شكار و قطع ني ادامه دارد. جاده اصلي اروميه از ميان اين تالاب ها مي گذرد. كشت گندم در زمين هاي اطراف درياچه متداول است. تهديدهاي متداول كه در مورد هر سه درياچه صادق است عبارتند از چراي بي رويه زمين هاي اطراف و سواحل درياچه ها ، برداشت علوفه آبي و شكار بي رويه. گسترش جوامع و شهرهاي اطراف نيز خطري جدي براي موجوديت تالاب ها محسوب مي گردد». نكته بسيار جالب توجه اينجاست كه در نقل قول ياد شده ، ذكري از احداث سد بر روي تالاب شورگل يا حسنلو، احداث جاده روستايي كه تالاب يادگارلو را به طور كامل تقطيع کرده و تالاب دورگه سنگي كه آخرين نفس هاي خود را مي كشيد ، به ميان نيامده است . لازم به ذكر است كه فصل دوم كتاب ياد شده توسط معاونت وقت محيط طبيعي سازمان حفاظت تهيه شده و يكي از بلند پايه ترين كارشناسان محيط زيست ايران نيز وي را همراهي مي كرده است . لذا به سهولت مشاهده مي شود كه مسئولين وقت نسبت به تهديد ها نا آگاه نبوده اند، اما با همه اين اوصاف هيچ واكنشي در جهت رفع تهديد ها از خود بروز نداده اند.
درياچه اروميه نيز مانند ساير پهنه هاي طبيعي حفاظت شده در ايران، تنها بر روي كاغذ و به ويژه گزارش هاي تبليغاتي مورد توجه قرار داشته است. در وضعيت موجود نيز نگرانيهاي مطرح شده را نميتوان چندان جدي گرفت. در همين ماههاي اخير درباره يك خبر واحد – ظاهرا” مقدار آبي كه قرار است براي نجات درياچه به آن اختصاص داده شود – خبرگزاريهاي مختلف ارقامي مختلف را ذكر كردند و اين خود نشانه باري به هرجهت تلقي كردن كل ماجراست؛ در حالي كه عصر ايران خبر از دستور مقامات در خصوص تخصيص 2 ميليارد متر مكعب آب به درياچه اروميه مي دهد، خبرگزاري ايسنا از قول مديركل اداره محيط زيست آذربايجان غربي، از تخصيص 3 ميليارد متر مكعب آب به دستور مقامات صحبت مي كند!
با اين همه صحبت اصلي در اينجا به هيچ وجه درباره نابودي رويش طبيعي و حيات وحش منطقه نيست، بلكه بحث بر سر نابودي كل حيات اجتماعي و اقتصادي در حوزه نفوذ درياچه اروميه است؛ حوزه نفوذي كه كل فضاي زير خط هم تراز 2000 متر را در بر مي گيرد. كساني كه بر اين باورند، درياچه اروميه را بايد كوچك تر كرد تا مديريت بر آن سهل تر شود، بدون ترديد درباره كاركردهاي كليمااكولوژيك درياچه ها و حتا درياها و اقيانوس ها اطلاع چنداني ندارند. در چنين شرايطي هيچ بعيد نيست، همين افراد حكم نابودي سهند و سبلان را نيز، براي تأمين قرضه جهت احداث سدهاي جديد صادر کنند! ظاهرا” براي جشن چهل سالگي كنوانسيون رامسر، مسئولين، بيان برخي مطالب را ضروري دانسته اند؛ جشن كه به خوشي و ميمنت به پايان برسد، همه چيز فراموش خواهد شد.
بر مبناي اطلاعات موجود، در بخش وسيعي از منطقه كه داراي ارتفاعي كمتر از 2000 متر است، تيپ اقليمي بيش و كم ثابت است. اين پديده نشان دهنده آن است كه در اين محدوده اقليمي درياچه نقش تعديل كننده اقليمي را ايفا ميکند. به طور كلي فرآيند تبخير كه متوسط سالانه آن از سطح درياچه در حدود 1500- 1000 mm برآورد شده است، فرآيندي خنك كننده و كاهنده دماي محيط است. بنابراين در نتيجه تبخيري كه از سطح درياچه صورت مي گيرد، بخشي از انرژي حرارتي محيط به صورت گرماي نهان (latent Energy) از محيط گرفته و دفع شده و در نتيجه آن، در اين محدوده شرايط اقليمي تعديل مي يابد.
بديهي است كه با كاهش وسعت درياچه ، انرژي حرارتي دفع شونده نيز كاهش يافته و از اين طريق قابليت درياچه در تعديل شرايط اقليمي محيط كاهش مي يابد. اين عمل از يك سو بدان معناست كه ، تحت تأثير كاهش وسعت درياچه و كاهش سطح تبخير كننده، دماي محيط و به موازات آن خشكي محيط نيز افزايش يافته كه پي آمد آن تبخير بازهم بيشتر از سطح درياچه و كاهش باز هم بيشتر از وسعت آن است. از ديدگاه تحليل سيستمي، در اين شرايط درياچه و محيط وارد يك دور فيدبك مثبت positive feedback loop مي شوند. در طبيعت دورهاي فيدبك مثبت همواره به تخريب هاي دامنه دار و عميق منتهي مي شوند. لازم به ياد آوري است كه آنچه طبيعت و اكوسيستم هاي طبيعي را در حالت تعادل ديناميك حفظ مي نمايد، همواره فيدبك هاي منفي است. هر كجا كه فيدبك مثبت مشاهده گرديد ، بايد به سرعت به دنبال يافتن ردِ پاي انسان بود!
از سوي ديگر نگاهي به توزيع ارتفاعي مهمترين دشت ها و مراكز جمعيتي منطقه نشان دهنده اين واقعيت است كه مكانهاي مذكور جملگي در ارتفاعي كمتر از 2000 متر و در نتيجه محدوده تعديل يافته قرار دارند. جدول شماره 2 تعدادي از اين مراكز جمعيتي را نشان مي دهد.
بنابراين زماني كه ساختار اقليمي منطقه دچار تغيير مي شود، ممكن است از ديد بسياري ازافراد، تداوم حيات درياچه، تالاب ها و اجتماعات زيستي وابسته به آنها چندان حائز اهميت نباشد، ولي اين تغييرات دامن انسان را نيز مي گيرد. در اوايل دهه 1380 و در نخستين نشست مربوط به تدوين طرح مديريت يكپارچه درياچه اروميه هشدار داده شد. در آن زمان درارتباط با تغييرات كاربري زمين، بدون توجه به ابعاد زيست محيطي آن ، گفته شد: « تغيير در كاربري زمين نيزاز جمله مواردي است كه بر اكوسيستم درياچه و تالاب ها از تاثيرات متنوع برخوداراست.» از آن جمله مي توان به موارد زير اشاره كرد:
– افزايش وسعت و تعداد مراكز مسكوني ،
– افزايش وسعت اراضي كشاورزي ،
– افزايش واحدهاي صنعتي و خدماتي ،
– گسترش شبكه راهها،
و بسياري از اين قبيل كه جملگي بدون توجه به معيارهاي زيست محيطي به انجام رسيده اند. گسترش اراضي كشاورزي در دشت هاي شرقي درياچه اروميه و به موازات آن بهره برداري مفرط از منابع آبهاي زير زميني باعث نفوذ آب شور درياچه به آبخوان ها شده و نه تنها تداوم فعاليت در بخش هاي وسيعي از اراضي كشاورزي دشت ها را تهديد مي نمايد، بلكه كيفيت منابع آب زير زمين را نيز با تهديد جدي مواجه ساخته است. اطلاعات مقدماتي موجود نشان مي دهد، وسعت اراضي كشاورزي در اين منطقه در سال 1330 برابر 25 هكتار، در سال 1350 برابر 48 هزار هكتار و در سال 1370 برابر 125هزار هكتار بوده است . دراينجا از تعداد كل 9459 حلقه چاه عميق و نيمه عميق ، تعداد1002 ( معادل 10.6 %) حلقه چاه شور و متروك شده اند.
امروز تعداد جمعيت ، مصرف آب شرب ، صنعتي و به ويژه كشاورزي در دو استان آذربايجان غربي و آذربايجان شرقي افزايش يافته و به همان نسبت نيز ، فشار بر محيط بيشتر شده است ( به جدول شماره3 توجه شود) .
طبق مصاحبه ايسنا با سه مديركل ادارات كل محيط زيست استان هاي آذربايجان غربي، آذربايجان شرقي و كردستان، حجم حق آبه اي كه براي درياچه اروميه تعيين گرديده و سه استان مسئول تأمين آن مي باشند، برابر 3.1 ميليارد متر مكعب است. در اين ميان خيراله مرادي – مديريت اداره كل استان كردستان – مي گويد 30% از حق آبه كه سهم كردستان است ، به طرف درياچه رهاسازي مي شود ، ولي به دليل برداشت هاي غير مجاز در بين راه ، آبي به درياچه وارد نمي شود. دو مديركل آذربايجان غربي و شرقي نيز بر اين نكته تاكيد دارند كه از يك سو برداشت مفرط از منابع آبهاي زير زميني باعث شوري آب چاههاي كشاورزي شده و از سوي ديگر، راندمان آب در بخش كشاورزي تنها در حدود 30% است؛ به عبارت ديگر كشاورزان منطقه نزديك به 70% از آبي را كه با استفاده از انواع تمهيدات فني در اختيار ايشان قرار مي گيرد، تلف مي كنند. در همين زمينه مسعود باقرزاده كريمي مي گويد « طي سال هاي گذشته به رغم خشكسالي ، هرسال 5 درصد بر توليدات محصولات كشاورزي استان هاي حاشيه درياچه اروميه افزوده شده است ».
اتلاف آب در شرايطي صورت مي گيرد كه قانون توزيع عادلانه آب وزارت نيرو و وزارت كشاورزي را ( جهاد كشاورزي كنوني ) در برابر استفاده معقول از منابع آب مسئول دانسته است. ماده 1 از قانون توزيع عادلانه آب با تكيه بر اصل 45 قانون اساسي مي گويد: « آبهاي درياها و آبهاي جاري در رودها و انهار طبيعي و دره ها و هر مسير طبيعي ديگر، اعم از سطحي و زير زميني و سيلابها و فاضلابها و زه آبها و درياچه ها و مردابها و بركه هاي طبيعي و چشمه سارها و آبهاي معدني و منابع آبهاي زير زميني از مشتركات بوده و در اختيار حكومت اسلامي است و طبق مصالح عامه از آنها بهره برداري مي شود. مسئوليت حفظ و اجازه و نظارت بر بهره برداري از آنها به دولت محول مي شود». نكته قابل توجه در ماده قانوني ياد شده، مسئوليت دولت در قبال حفظ و بهره برداري از منابع آب، در اشكال مختلف آن است. از اين منظر هرگاه تنها دستگاه اجرايي كشور به عنوان دولت ادراك گردد، در اين چارچوب قاعدتا” مسئوليت حفظ ، نظارت و بر بهره برداري مناسب از منابع آب بر عهده وزارت نيرو خواهد بود. كما اينكه در مواد بعدي، قانون وزارت نيرو و وزرات [جهاد ] كشاورزي را به طور مشترك به عنوان مسئول بهره برداري عقلايي از منابع آب به رسميت شناخته است. در فصل چهارم از قانون توزيع عادلانه آب – وظايف و اختيارات – مواد 21 و 25 به طور مشخص بر نكته پيش گفته تاكيد مي نمايند. در ماده 21 آمده است: « تخصيص و اجازه بهره برداري از منابع عمومي آب براي مصارف شرب ، كشاورزي ، صنعت و ساير موارد منحصرا” با وزارت نيرو است» . در تبصره 1 همين ماده قانوني آمده است « تقسيم و توزيع آب بخش كشاورزي ، وصول آب بهاء يا حق النظاره با وزارت كشاورزي است».
نكته بسيار حايز اهميت، توجهي است كه قانون گذار بر ممانعت از اسراف و تبذير در مصرف منابع آب دارد. اين انديشه در ماده 25 از قانون توزيع عادلانه آب بازتابي كاملا” شفاف و بدون هرگونه ابهام يافته است. طبق ماده 25 « دارندگان پروانه مصرف ملزم هستند كه از مصرف و اتلاف غير معقول آب اجتناب نمايند و مجاري اختصاصي مورد استفاده خود را به نحوي كه اين منظور را تأمين كند، احداث و نگهداري كنند. اگر به هر علتي مسلم شود كه نحوه مصرف آب، معقول و اقتصادي نيست در اين صورت بر حسب مورد وزارت نيرو يا وزارت[جهاد ] كشاورزي مراتب را با ذكر علل و ارائه دستورهاي فني به مصرف كننده اعلام مي دارد. هرگاه در مدت معقول تعيين شده در اخطار مزبور كه به هر حال از يك سال تجاوز نخواهد كرد ، مصرف كننده به دستورهاي فني فوق الذكر عمل ننمايد ، با متخلف طبق ماده 45 اين قانون رفتار خواهد شد». اهميت ماده 25 زماني دو چندان مي گردد كه براي تامين آب – اعم از شرب ، كشاورزي و صنعتي – تاسيسات عظيمي مانند سد ، خطوط انتقال آب و شبكه آبياري و زهكشي احداث شده ، ولي از آب حاصل بهره وري مناسب به عمل نمي آيد. نكته اخير به ويژه در خصوص بخش كشاورزي مصداق مي يابد كه ، در مقياس ملي بيشترين مصرف و در عين حال بيشترين اتلاف منابع آب را به خود اختصاص مي دهد و اين در شرايطي است كه محدوديت منابع آب در ايران مورد تاييد اكثر كارشناسان قرار دارد.
اين پرسش كه چرا از قوانين موجود ، در برابر كشاورزان اسرافگر استفاده نمي شود؟ فعلا” بدون پاسخ باقي مي ماند. ولي آنچه روشن و كاملا” واضح مي نمايد، عبارت است از اينكه روزگار كشاورز غير فني و در عين حال فرصت طلب مدت هاست كه به سر آمده است . البته ممكن است براي سياست بانوان/مرداني كه به رأي كشاورزان نياز دارند ، حاكميت و تداوم اين شرايط قابل قبول ، قابل تحمل يا حتا مطلوب باشد ، ولي از ديدگاه علمي به كسي كه :
نه نسبت به استفاده صحيح از منابع آب آگاهي دارد ،
نه به حفاظت از خاك مي انديشد ،
نه درباره استفاده از كود و سموم از دانش فني لازم برخوردار است ،
نه درباره تنظيم الگوي كشت با شرايط محيطي مي انديشد ،
نه نسبت به تخريب محيط زيست و منابع اكولوژيك ، يا حداقل نسبت به منابعي كه پايه هاي اصلي توليد او را تشكيل مي دهند ، حساسيت نشان مي دهد ،
اصولا” نمي توان عنوان كشاورز اطلاق کرد.
علاوه براين معمولا” در ارتباط با گسترش رو به تزايد سطوح شوره زار درياچه اروميه آنچه از قلم مي افتد، پيامدهاي بهداشتي اين رخداد است. امروز بخشي از آثار زيست محيطي ناشي از رو به خشكي نهادن تالاب تاريخي هورالعظيم، حتا براي ساكنين تهران، به صورت غبار آلودگي هوا نمايان شده است. پس بايد زماني را به تجسم در آورد كه وسعت شوره زارهاي درياچه اروميه وسعتي بيشتر و بيشتر به خود گرفته و با هر وزش باد، توده اي از عناصر و تركيبات مختلف را در هوا پراكنده مي سازند و از اين طريق علاوه بر تخريب خاكها و محصولات زراعي ، سلامت جامعه را نيز به طور جدي مورد تهديد قرار مي دهند. اين املاح حاوي منيزيوم، كلسيم، پتاسيم، سديم، كلر، بُرم، فسفر، يُد، ليتيوم، بُر و تعدادي ديگر از عناصر تركيبات مي باشد كه هريك به سهم خود مي تواند سلامت انسان را تهديد نمايد ؛ درباره تأثير تجمعي اين عناصر هيچ اطلاعي در دست نيست.
در ارتباط مشكلات بيان شده، هم كارشناسان و هم مسئولين صورت مسأله را به خوبي شناخته اند و هم قوانيني كه بتواند تا حدودي وضعيت بحراني موجود را تحت كنترل در آورد، وجود دارد؛ آنچه وجود ندارد عزم راسخ مسئولين است.
طرح هاي پيشنهاد شده براي حل بحران درياچه اروميه
برنامه ، طرح و پروژه اصطلاح هايي هستند كه در حوزه برنامه ريزي مورد استفاده قرار مي گيرند و مقوله اي كاملا” جداي از خيالبافي و خيالپردازي محسوب مي شوند . شايد به همين دليل ، بنيان گذاران دانش برنامه ريزي مرحله اي را نيز زير عنوان امكان سنجي در نظر گرفته اند تا از اين طريق از جمله مشخص شود ، آنچه به عنوان طرح و پروژه مطرح مي گردد ، اساسا” امكان تحقق دارد يا خير و اگر پاسخ مثبت است ، در ازاي تحقق طرح يا پروژه مفروض ، چه چيزي به دست مي آيد و چه چيزي احيانا” از دست داده مي شود . بعدها ارزيابي اثرات و پي آمدهاي زيست محيطي نيز به عنوان بخشي از مرحله امكان سنجي پذيرفته شد ، كما اينكه در ايران نيز در مورد تعداد كثيري از طرح ها و پروژه ها – حداقل در قالب قانون – يك چنين الزامي پيش بيني شده است.
يكي ديگر از نكات مهم و قابل توجه به هنگام تدوين برنامه ، طرح و پروژه سنجش ميزان اثربخشي اين اقدامات است. سنجش ميزان اثر بخشي مشخص مي نمايد كه ، اجراي يك برنامه ، طرح و پروژه تا چه ميزاني مي تواند دستيابي به هدف يا اهداف مورد نظر را ميسر سازد. در اين مورد نمونه ها بسيارند ؛ زماني در شهر تهران با كاشت گياهان زينتي و گسترش سطوح چمن تحت لواي فضاي سبز و يا راه اندازي چند خط اتوبوس برقي ادعا مي شد كه به زودي آلودگي هواي تهران كاهش خواهد يافت. يا از طريق تبليغات گسترده براي احداث يك زير گذر، رو گذر، تونل، دوربرگردان و مانند آن مسئولين امر مدعي ميشدند كه به زودي مشكل ترافيك تهران را حل ميکنند. امروز مي دانيم كه همه اين اتفاقات افتاد، ولي نه مشكل آلودگي هواي تهران حل شد و نه بار ترافيك اين شهر كاهش يافت.
اگر از تبليغات و شعارهاي پوپوليستي كه از همان آغاز كار مشخص است كه براي سرگرمي جامعه بيان مي شوند، چشم پوشي شود، در اين صورت تنها مي توان به اين نتيجه رسيد كه مسئولين امر و مشاوران و كارشناسان مرتبط ، در امكان سنجي و اثر بخشي طرح ها و پروژه هاي پيشنهادي ، دچار اشتباههاي فاحش گرديده اند . براي مثال اگر طراحان ميانگذر شهيد كلانتري مي دانستند كه پروژه پيشنهادي آنها سه دهه به طول خواهد انجاميد و ميلياردها تومان از سرمايه ملي را خواهد بلعيد ، بازهم بر اجراي اين پروژه پاي مي فشاردند ؟ آنهم با توجيه هايي از قبيل كاهش فاصله اروميه تا تبريز از 240 به 130 كيلومتر ، صرفه جويي در مصرف سوخت ، كاهش آلودگي هوا ، جذب توريست و مانند آن !
وضعيت طرح هاي پيشنهاد شده براي باززنده سازي درياچه اروميه نيز به هيچ وجه خارج از تفكر رايج در مورد برنامهريزي به سبك ايراني نيست و جالب آنكه ، مشاوران خارجي نيز سبك و سياق رايج در ايران زمين را به خوبي آموخته اند . در اين ارتباط براي مشاوران خارجي دو نكته كاملا” روشن است و در آن هيچ ترديدي ندارند :
1) ايران كشوري ثروتمند است و توان پرداخت هر تجربه ، آزمايشي يا آزمون و خطايي را دارد ،
2) در ايران گفته و نظر كارشناسان خارجي ، در مقايسه با كارشناسان ايراني ، شنونده و خريدار بيشتري دارد .
آگاهي به اين دو نكته حس اعتماد به نفس كارشناسان خارجي را افزايش داده و به خود اين اجازه را مي دهند ، هر آنچه را كه امكان انجام آن را در سرزمين خود ندارند ، در ايران زمين انجام دهند . به همين دليل است كه برخي كارشناسان ايراني نيز، براي خودنمايي، پيشنهاداتي را مطرح مي سازند كه هم رديف همكاران خارجي شان است. نگاهي به برخي از اين پيشنهادات مي تواند جالب توجه و در عين حال بسيار تأسف آور باشد:
طرح بارورسازي ابرها ،
تدوين برنامه 25 ساله براي احياي درياچه اروميه ،
طرح هاي انتقال آب بين حوضه اي كه گاه و بي گاه از حوضههای آبخیز خزر، ارس ، سيروان و زاب صحبت ميشود ،
طرح مديريت يكپارچه درياچه اروميه كه ظاهرا” در ارتباط با آن 72 پروژه – طبق گفته حجت جباري هماهنگ كننده دبيرخانه شوراي درياچه اروميه- كه قرار است حيات را به درياچه اروميه بازگردانند .
طبق گزارش ايرن ( مورخ 4/6/1389 ، كد خبر 3504 ) علي نظري دوست از 27 طرح عمراني كه ستاد مديريت بحران درياچه اروميه براي نجات اين درياچه در نظر گرفته است ، خبر مي دهد . يكي از اين طرح ها باروركردن ابرهاست . با بارورسازي ابرها بين 25- 5 % بارش افزايش پيدا مي كند و در شرايط نرمال ، بي 200 تا 300 ميليون متر مكعب آب از اين طريق حاصل خواهد شد . در عين حال علي نظري دوست با اشاره به كمبود 12 ميليارد مترمكعب آب درياچه ، خود معتقد است ، نمي توان انتظار داشت كه معجزه شود و يكباره 10 ميليارد متر مكعب آب وارد درياچه شود .
در مرحله نخست در اينجا مشخص نيست كه منظور از شرايط نرمال ، چه شرايطي است ؛ فعلا” در حوضه آبخیز درياچه اروميه هيچ چيزي در جاي خود قرار نگرفته و به همين سبب ، صحبت از شرايط نرمال فاقد هرگونه جايگاه است . وانگهي بين 5 تا 25 درصد افزايش احتمالي بارندگي ، تفاوتي 20 درصدي وجود دارد ؛ آيا اين دامنه وسيع براي پيش بيني خود كمي غير عادي يا آنرمال نيست؟ ضمن اينكه طبق گفته همين مقام مسئول ، طرح پيشنهاد شده ، پاسخگوي نيازهاي عاجل درياچه نمي باشد. در وضعيت كنوني درياچه اروميه ، صحبت از باروركردن ابرها بيشتر به ايده هاي شبه علمي – تخيلي مي ماند .
از آنجا كه مباني محاسبات طرح مديريت يكپارچه حوضه و مديريت بحران اعلام نشده و مشخص نيست كه اعداد اعلام شده چگونه به دست آمده اند ، در اينجا – و همان گونه كه قبلا” نيز اشاره گرديده در قالب يك مطالعه ستادي – به محاسبه آب مورد نياز درياچه اقدام مي شود .
به عنوان وسعت و ارتفاع سطح آب درياچه ، داده هاي كنوانسيون رامسر مبنا قرار مي گيرند ؛ يعني وسعت 4830 km2 مساحت و 1280 m ارتفاع سطح آب درياچه در مقايسه با آبهاي آزاد . علاوه بر اين در سطور بالا اشاره گرديد كه طبق نظر مسعود باقر زاده كريمي در حدود 1300 km2 از وسعت درياچه كاسته شده و ارتفاع سطح آب به 5/1271 m رسيده است . همچنين باز هم در بالا گفته شد ، هرگاه ارتفاع سطح آب در وضعيت موجود با ارتفاع اعلام شده توسط كنوانسيون رامسر مقايسه شود ، ارتفاع سطح آب درياچه اُفتي برابر 5/8 m را متحمل گرديده است . از آنجا كه درياچه در نقاط مختلف داراي عمق هاي مختلف و نيز شيبي ملايم از طرف شمال به جنوب مي باشد ، جهت احتياط متوسط اُفت تراز آب براي دو وضعيت ، يكي 25/4 m و ديگري 3 m براي كل درياچه در نظر گرفته مي شود . در اين صورت حاصل ضرب مساحت كاهش يافته و متوسط اُفت تراز آب ، بايد حجم آب مورد نياز درياچه را ( در حد يك desk study ) مشخص نمايد . در اين صورت حجم زير حاصل مي آيد :
متر مكعب5525000000= 25/4 * 108 *13
متر مكعب 3900000000 = 3 * 108 * 13
به عبارت ديگر طبق يك محاسبه سرانگشتي ، درياچه اروميه در حالت اول با 5/5 ميليارد متر مكعب و در حالت دوم با 3.9 ميليارد متر مكعب كمبود آب مواجه است ، كه بايد به طريقي تأمين گردد . از اين اصل پذيرفته شده در دانش و حقوق محيط زيست ، مبني بر اينكه جبران خسارت هاي زيست محيطي همواره بر عهده خسارت زننده است، در اينجا نيز مي توان استفاده كرد. البته در ارتباط با درياچه اروميه چون فرد يا افراد مشخصي به عنوان خسارت زننده نمي توانند به عنوان جبران كننده مورد بازخواست قرار گيرند ، درنتيجه در اينجا مي توان آن لايه اي از جامعه را كه تاكنون بيشترين بهره را از حق آبه درياچه اروميه برده است ، مخاطب قرار داد . اين لايه اجتماعي – اعم از جامعه شهري يا كشاورزي – مي بايست موظف به تأمين حق آبه درياچه گردد. اگر قرار باشد مسأله درياچه به طور جدي حل شود ، در ارتباط با پيشنهاد مطرح شده نه جايي براي تعارف هاي سياسي و نه جايي چانه زني وجود دارد.
ضمن اينكه طرح مديريت پكپارچه حوضه آبخیز درياچه اروميه كه از چند و چون آن نيز اطلاعي در دست نيست ، يا به درستي تدوين نشده و يا به درستي تدوين شده ، ولي به درستي ادراك نشده است . منظور از تدوين اين قبيل طرح ها و پروژه هاي مرتبط ايجاد يك دستگاه اداري جديد ، با رييس ، معاون ، سخنگو ، روابط عمومي و غيره كه تنها از طريق پول هاي نفتي تغذيه ميشوند نيست، بلكه انجام كار و عمليات اجرايي و اثر گذار است .
در حال حاضر – چه بر مبناي نقشه هاي سازمان جغرافيايي نيروهاي مسلح و چه بر مبناي تصاوير ماهواره اي – عاجل ترين اقدام باززنده سازي نواحي تالابي جنوب درياچه است كه به طور مشخص توسط رودخانه هاي گدارچاي، مهابادچاي ، سيمينه رود ، زرينه رود ، ليلان چاي ، مردوق چاي ، صوفي چاي و قلعه چاي تغذيه مي شده اند . اين ناحيه كه در گذشته محل تخليه اكثر رودخانه هاي ياد شده بوده است ، در وضعيت موجود به شوره زاري كامل مبدل گرديده است. ضمن اينكه در گذشته مصب رودخانه هاي ياد شده ، داراي كاركردهاي متنوع اكولوژيك ، از جمله محل تغذيه پرندگان ماهي خوار بوده است .
به همين ترتيب مي بايست در مورد ساير رودخانه ها عمل شود ؛ جز باز كردن دريچه سدها و تأمين آب درياچه توسط رودخانه هايي كه به خودِ درياچه تعلق دارند ، هيچ راه حل ديگري وجود ندارد . انجام اين عمل نيز تنها به چند ناظر متعهد به انديشه و اخلاق محيط زيست نياز دارد و اين افراد را مي توان به سهولت از ميان خيل عظيم جوانان ، دانشجويان و نهادهاي مردمي واقعا” غير دولتي زيست محيطي انتخاب کرد.
جالب تر از طرح بارورسازي ابرها، پيشنهاد « برنامه 25 ساله براي احياي درياچه اروميه » از سوي چونلي هان نماينده مقيم سازمان علمي ، آموزشي و فرهنگي ملل متحد ( احتمالا” منظور يونسكو است ) است. به نظر مي رسد جلسه برگزار شده با اين نماينده تنها با تعارف و تمجيد همراه بوده است و لاغير. چونلي هان مي گويد« اينكه مردم نيز در حفاظت از محيط زيست با مسئولان همكاري مي كنند و در اين زمينه مشاركت دارند ، بسيار اميد بخش است». در اينجا مشخص نمي شود كه آيا چونلي هان خود به اين نتيجه رسيده است كه مردم نيز در حفاظت از محيط زيست با مسئولان همكاري مي كنند و در اين زمينه مشاركت دارند يا از سوي مسئولين به او چنين اطلاعات نادرستي داده شده است ؟
ضمن اينكه به قدرت تشخيص چونلي هان نيز بايد به سختي شك كرد . او مي گويد: «عملكرد شورايي كه براي حفاظت درياچه اروميه به عنوان اكوسيستم يكپارچه انجام مي شود قابل قبول است … ابعاد كار در احياي درياچه اروميه بسيار بالااست و اقدامات انجام گرفته در اين راستا مطلوب است و با اين عملكرد، براي احياي درياچه اروميه جاي اميدواري وجود دارد» . با توجه به يك چنين اظهار نظري ، مشخص نمي شود كه چونلي هان با استفاده از چه معيارها و شاخص هايي عملكرد شورا و نهادهاي دخيل در مديريت درياچه اروميه را مطلوب ارزيابي مي كند؟ حتا اين ترديد به وجود مي آيد كه اصولا” او درياچه اروميه را ديده و با گذشته آن آشنايي داشته است؟ يا بي پرده تر گفته شود: آيا چونلي هان از نظر فني و دانش زيستمحيطي مجاز هست كه درباره يك چنين مسأله اي قضاوت نمايد يا خير؟ در هر صورت طرح پيشنهادي ايشان، بخصوص با توجه به مقياس زماني كه براي آن در نظر گرفته شده ، غير قابل قبول است.
البته هرگاه نظريات رييس سازمان حفاظت محيط زيست بررسي شود، در آن صورت ديگر نمي توان پيشنهادات چونلي هان را عجيب تلقي كرد. رييس سازمان حفاظت محيط زيست در مصاحبه با خبر گزاري مهر به مواردي اشاره مي كند كه نيازمند دقت بيشتر است. رييس سازمان حفاظت محيط زيست به خبرگزاري مهر مي گويد « طي 5 تا 10 سال آينده 2 ميليارد متر مكعب آب كه يك ميليارد آن از صرفه جويي در حوضه آبخیز آبخيز منطقه و يك ميليارد ديگر از طريق انتقال آب از منابع آبي ديگر و بارور كردن ابرها تأمين مي شود ، به درياچه اروميه انتقال مي يابد». در اينجا دو نكته قابل توجه وجود دارد؛ يكي حجم آب ، يعني دو ميليارد متر مكعب است كه در مقايسه با كمبود آب درياچه مانند قطره اي آب بر آهن تفته است و دوم مقياس زماني در نظر گرفته شده ، يعني 5 تا 10 سال و يعني زماني كه شخص ديگري صندلي رياست سازمان حفاظت محيط زيست را اشغال كرده و شايد در آن زمان ، رياست كنوني سازمان نيز به منتقدان محيط زيست پيوسته و همانند معصومه ابتكار مدعي مي شود« بدون شك دوران اخير[كه منظور سال هاي 1384- 1376 است ] در حوزه محيط زيست ، در مقايسه با ادوار قبل و نظر به دستاوردهاي قابل توجه مي بايست عصر احياي محيط زيست ايران لقب گيرد » . در ادامه محمديزاده ميگويد: « خوشحاليم موضوع درياچه اروميه به عنوان يك ذخيره گاه زيستكره متعلق به جهان است ، به دغدغه عمومي تبديل شده است » . درست است كه درياچه اروميه ، در كنار 8 فضاي طبيعي ديگر در سال 1976 به اخذ ديپلم ذخيره گاه زيستكره مفتخر شد ، ولي در طول اين سال ها سازمان حفاظت محيط زيست كوچك ترين گامي را براي برنامهريزي و سازماندهي اين ذخيره گاهها ، در چارچوب برنامه « انسان و زيستكره » يا Man & Biosphere برنداشته است . ذخيره گاه زيستكره چيست ؟ فضايي طبيعي يا شبه طبيعي است كه انسان در آن در سازگاري كامل با طبيعت به فعاليت ميپردازد . آيا در مورد درياچه اروميه و ساير ذخيره گاههاي زيستكره چنين اتفاقي افتاده است ؟ . علاوه براين ايشان مي گويد « اين درياچه پارك ملي است و بالاترين رده حفاظتي درباره آن اعمال شده و نظام از سال ها قبل توجهي ويژه به اين منطقه كرده است » . در مرحله نخست بايد متذكر شد ، پارك ملي به هيچ وجه بالاترين رده حفاظتي نيست ؛ در اين مورد به راهنماي اتحاديه جهاني حفاظت ( IUCN ) مراجعه شود . ضمن اينكه آنچه در ايران پارك ملي ناميده مي شود ، تنها از ديد سازمان حفاظت محيط زيست پارك ملي محسوب مي شود . اگر تعريف و معيارهاي اتحاديه جهاني حفاظت مبنا قرار داه شود – كه صد البته اكثر كشورهاي جهان چنين مي كنند – در ايران حتا يك پارك ملي هم وجود ندارد كه درياچه اروميه دومي آن باشد .
در گفتار محمدي زاده نكات ضد و نقيض نيز وجود دارد . از جمله او مدعي مي شود « چيزي حدود 50 سال به اين اكوسيستم فشار وارد شده است ». يعني به تقريب از حدود سال 1339 فشار بر اكوسيستم درياچه اروميه آغاز گرديده است . اينكه رياست سازمان حفاظت محيط زيست چگونه به اين نتيجه رسيده است ، مشخص نيست. بر مبناي اطلاعات موجود، سراسر درياچه اروميه و جزاير آن از سال 1346 توسط سازمان شكارباني و نظارت بر صيد، تحت حفاظت قرار داشته است. علاوه براين درياچه مورد بحث از آن چنان ارزش هايي برخوردار بوده است كه در سال 1975 در فهرست كنوانسيون رامسر و در سال 1976 در فهرست ذخيره گاههاي زيستكره قرار گيرد.
البته محمدي زاده سرانجام خود واقعيت را بيان مي كند و از اين طريق گفته بالاي خود را نقض مي نمايد . او مي گويد « 30 سال قبل مساحت اراضي [زير كشت ] حوضه آبخیز درياچه اروميه 320 هزار هكتار بود ، ولي امروز 680 هزار هكتار [وسعت ] اراضي زير كشت در حاشيه درياچه است . اين يعني افزايش بيش از دو برابر سطح زير كشت ، يعني نياز آبي در بالا دست از طريق انتقال آب به وسيله پمپ افزايش يافته است » . به بيان ديگر ، از سال 1359 تا 1389 وسعت اراضي كشاورزي معادل 112.5% افزايش ( برابر 360 هزار هكتار ) يافته است . هرگاه براي هر هكتار 10000 متر مكعب آب مصرفي در نظر گرفته شود ، بدين ترتيب براي سطح كشت 360 هزار هكتارافزايش يافته ، افزايش مصرفي معادل 6/3ميلياردمترمكعب شده كه از ورودي درياچه كسر مي گردد.
وضعيت موجود بازتاب آشكارعدم تعادل ميان كميت منابع موجود آب و وسعت اراضي كشاورزي است و اين به معناي رشد ناپايدار در مفهوم واقعي آن است كه سرانجام دامن كشاورزان منطقه را نيز خواهد گرفت . با استناد بر گفته رييس سازمان حفاظت محيط زيست ، فشار اصلي بر منابع آب حوضه آبخیز درياچه اروميه و به تبع آن درياچه و تالاب هاي مرتبط با آن نه از 50 سال پيش كه از 30 سال پيش آغاز شده است .
سرانجام رييس سازمان حفاظت محيط زيست مي گويد « ما نمي خواهيم و نمي توانيم مردمي كه در اطراف درياچه كشت مي كنند را منع كنيم ، چراكه در 30 سال قبل توليد ميوه در اين حوضه آبخیز 2 ميليون تن بود ولي الان 8 ميليون تن است ». چطور است كه مي خواهيد و مي توانيد منافع بخشي از جامعه كشاورزي را تضمين كنيد ، ولي نمي خواهيد و نميتوانيد سرمايه هاي طبيعي سرزمين را كه توسط همين كشاورزان به نابودي كشيده شده ، بنا بر وظيفه اي كه اصل 50 قانون اساسي بر عهده ملت و دولت ايران گذارده است، عمل کنید؟ اصل 50 قانون اساسي براي هيچكس تبعيضي قايل نشده و به هيچكس امتياز ويژه اي نداده است . تنها جهت ياد آوري ، اصل پنجاه مي گويد « در جمهوري اسلامي ايران ، حفاظت محيط زيست كه نسل امروز و نسل هاي بعد بايد در آن حيات اجتماعي رو به رشدي داشته باشند ، وظيفه عمومي تلقي ميگردد . از اين رو فعاليت هاي اقتصادي و غير آن كه با آلودگي محيط زيست يا تخريب غير قابل جبران آن ملازمه پيدا كند، ممنوع است » . قانون اساسي بر ممنوعيت كليه فعاليت هاي اقتصادي و غير آن كه با آلودگي محيط زيست يا تخريب غير قابل جبران آن ملازمه پيدا كند ، تاكيد كرده است و در اين ميان لايه اجتماعي و يا نوع خاصي از فعاليت هاي اقتصادي را مستثنا نساخته است . بنابراين كشاورزاني كه به مدت 30 سال با سوء استفاده از سرمايه هاي ملي ، به تخريب محيط پرداخته و سلامت جامعه را در معرض خطر قرار داده اند ، نه تنها خلاف قانون اساسي عمل كرده اند كه طبق اصل جبران ، ميبايست خسارات وارد بر محيط زيست را نيز جبران کنند. يكي از روشهاي مؤثر براي تحقق اصل جبران، كاهش هرچه سريع تر حقآبه بخش كشاورزي است. با توجه به خساراتي كه همه ساله بخش كشاورزي به منابع اكولوژيك و سرمايه هاي طبيعي سرزمين وارد مي آورد ، اين بخش مجبور است كه فعاليت هاي خود را با ظرفيتهاي اكولوژيك قلمرويي كه در آن كار ميكند ، تطبيق دهد و بيش از هرچيز در درك مفهوم ظرفيت محيط بكوشد .
در همين حال ايدههايي نيز مبني بر انتقال آب از حوضه آبخیز خزر ، ارس ، سيروان ، زاب و غيره مطرح ميگردد كه جملگي نشان از نوعي سردرگمي دارد ؛ چطور و بر مبناي كدامين منطق مي توان پذيرفت، درياچهاي که خود داراي چندين رودخانه تغذيه كننده باشد، ولي در حالي كه از دريافت آب رودخانه هاي متعلق به خود محروم گرديده است ، از حوضه آبي ديگري آب دريافت کند؟ آيا باز كردن دريچه سدهاي احداث شده بر روي رودخانه هاي ورودي به درياچه اروميه ساده تر و از نظر هزينه ريالي ، كم ضررتر است يا انتقال آب از ديگر حوضهها؟ اختلاف ارتفاع ارس وخزر با درياچه اروميه در حدود 1200 متر هست. با كدام انرژي وكدام پمپ ميتوان سه ميليارد مترمكعب را از حوضه هاي ياد شده به درياچه اروميه انتقال داد؟ آيا قرار است بازهم طرحي افسانهاي مانند اتصال درياي خزر و خليج فارس به اجرا در آيد؟ چه ضرورتي وجود دارد كه با طرح چنين ايدههايي، خود و جامعه مهندسي كشور را سرافكنده کنیم؟
در شرايطي كه وزارت نيرو و زير مجموعه هاي آن از اعمال مديريت صحيح بر يك حوضه آبي در مفهوم اصيل كلمه عاجز هستند، چگونه مي توان با طرح هاي انتقال بين حوضهاي كه حوضه هاي آبي كشور را همانند يك لابيرنت پيچ در پيچ به يكديگر متصل مي كند، حمايت کرد؟
بنابراين باز كردن هر چه سريع تر دريچه هاي سد ها به روي درياچه تنها راه حل ممكن و عملي و در عين حال واقع بينانه است. جز اين اقدام، هر طرح و پيشنهاد ديگري كه مطرح مي شود ، تنها براي تلف كردن وقت يا گرفتن وقت اضافه ، مستهلك کردن موضوع و به تدريج فراموش كردن اصل مسأله است . در بين ما ايراني ها نيز خوشبختانه اين سنت وجود دارد كه براي هر موضوعي تنها چند روز وقت صرف كرده و انرژي صرف ميکنیم!
اگر آب مصرفي براي هر هكتار سي درصد كاهش يابد ، يعني راندمان به 60%برسد ، ميزان صرفه جويي در هرهكتار 3000مترمكعب مي گردد . با توجه به680000 هكتار سطح كشت درهرسال ميتوان 2ميلياردبه ورودي آب افزود.از هم اكنون مي توان از سهميه آب كشاورزان كاست تا وادار به استفاده از آبياري تحت فشار گردند.(راندمان آبياري سنتي 30%وراندمان آبياري تحت فشار 60%است) . ضمن اينكه كاهش سطح زير كشت اقدامي بسيار ضروري به نظر مي رسد .
اگر دريچه هاي سدهاي احداث شده بر روي رودخانه هاي ورودي به درياچه اروميه ظرف مدت بیشینه تا يك ماه آينده باز شد كه مشكل به تدريج برطرف مي شود ، در غير اين صورت تا يك ماه آينده كل مسأله به دست فراموشي سپرده خواهد شد و در نهايت باز هم ، تعدادي پيركارشناسان محيط زيست باقي ميمانند كه مي توانند هر از چند گاهي از خاطرات خود از اين منطقه و آن منطقه را براي يكديگر تعريف کنند.
پانوشت ها:
– وزارت نيرو ، امور آب ( 1374 ) : عملكرد برنامه اول ( 1373 – 1368 ) ، ناشر وزارت نيرو – امور آب ، ص 4،
– در مصاحبه هماهنگ كننده دبيرخانه شوراي منطقه اي درياچه اروميه با خبر گزاري دانشجويان ايران (ايسنا ) ،
– علي اصغر موحد دانش ( 1373): هيدرولوژي آبهاي سطحي ايران ، سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها(سمت ) ،
صص 171 – 168 ،
– علي اصغر موحد دانش ، همان ، ص 170 ،
– شركت مديريت منابع آب ايران ؛ معاونت طرح و توسعه
http://daminfo.wrm.ir/tabularview-fa.html?rnd=78382
http://daminfo.wrm.ir/tabularview-fa.html?rnd=71936
http://daminfo.wrm.ir/tabularview-fa.html?rnd=62160
– دفتر بررسي ها ي منابع آب ، بخش آبهاي زير زميني (1367 ) : گزارش شناخت درياچه هاي شور و شيرين ايران ، 1367 ، ص 11 ،
– دفتر بررسي ها ي منابع آب ، بخش آبهاي زير زميني ، همان ص 12 ،
– سازمان حفاظت محيط زيست ( 1360) : پارك ملي درياچه اورميه ، صص 7- 6 ،
-Information Sheet on Ramsar Wetlands ( 1997): Lake Oroomiyeh,
– حسن عباس نژاد ، مديريت اداره كل حفاظت محيط زيست آذربايجان غربي ، در مصاحبه با ايسنا ، 5/6/1389 ، كد خبر 8906-02683
-Samad Alipour (2006): Hydrogeochemistry of seasonal variation of Urmia Salt Lake, Iran,
http://creativecommons.org/licenses/by/2.0
– ارتفاع ياد شده در گزارش صمد عليپور با واقعيت همخواني ندارد . در حاليكه از متن مقاله چنين بر مي آيد كه ارتفاع مربوط به سطح درياچه است ، ولي رقم ذكر شده اشتباه است و در هر صورت مربوبه ارتفاع سطح آب درياچه اروميه نمي باشد .
– بهروز بهروزي راد ( 1386) : تالاب هاي ايران ، انتشارات سازمان جغرافيايي نيروهاي مسلح ، صص 42 – 41 ،
– بهرام جبارلوي شبستري (1378 ): درياچه اروميه ؛ اشك طبيعت ايران ، انتشارات نقش مهر ، ص4 ،
– دفتر بررسي ها ي منابع آب ، بخش آبهاي زير زميني ، همان ص 8 ،
– علي اصغر موحد دانش ، همان ، ص 168 ،
– روزنامه همشهري : ريسمان بوروكراسي ، پيچيده بر حلقوم درياچه اروميه ، سه شنبه 9 شهريور 1389 ،
http://www.hamshahrionline.ir/print-115175.aspx
– جان ديويس / گوردون كلاريچ ( 1379 ) : فوايد تالابها ، فصل دوم : مقدمه اي بر تالاب هاي ايران ، اسماعيل كهرم / انوشيروان نجفي ، انتشارات سازمان حفاظت محيط زيست ،
صص 80 – 79 ،
– اسماعيل كهرم/ انوشيروان نجفي ، همان ، صص 85 -84 ،
– عصر ايران ، 11 ارديبهشت 1389 ، كد خبر 111890 ،
– ايسنا ، 5/6/1389 ، كد خبر 8906-02683 ،
– ديدبان محيط زيست : نادر قاضي پور، نماينده اروميه چند روز قبل به ايلنا گفته : درياچه اروميه بزرگ است، بايد كوچكش كنيم، تا بتوان از آن نگهداري كرد.
– كامبيز بهرام سلطاني ، عوامل تاثير گذار و اثرات مهم بر محيط هاي آبي ، ارائه شده در نشست طرح مديريت يكپارچه درياچه اروميه ، 23 – مركز مطالعات برنامه ريزي و اقتصادي كشاورزي (1372) : مطالعات جامع توسعه كشاورزي حوزه هاي آبخيز ارس و اروميه ، جلد هفتم : محيط زيست ، ص 8 – 1 24 – علي اصغر موحد دانش ، همان ، ص 171
– مژگان جمشيدي ، ميانگذر اروميه ؛ شاهكار مهندسي يا فاجعه زيست محيطي ؟ ، خبر آنلاين ، دوشنبه 4 آذر 1387 ،
27 – مسعود باقرزاده كريمي ، روزنامه همشهري ، همان ، 28 – همان ، ص 81 ، 29 – همان ص 88 ، 30 – همان ، 31 – همان ص 89 ، http://www.khabaronline.ir/print-387.aspx
– در خبر ايرن حجم 10 ميليون متر مكعب ذكر شده است كه احتمالا” اشتباه تايپي مي باشد .
– ايرن ، برنامه 25 ساله براي احياي درياچه اروميه تدوين مي شود ، كد خبر 3184 ، مورخ 30/4/1389،
http://iren.ir/NSite/FullStory/PrintVersion/?Id=3184
– ايرن ، همان ،
– ايرن ، همان ،
– خبر گزاري مهر ، 3/6/1389 ، كد خبر 1139213 : محمدي زاده به مهر خبر داد ؛ انتقال 2 ميليارد متر مكعب آب به درياچه
اروميه / اجراي 27 طرح در درياچه ،
– سازمان حفاظت محيط زيست ( 1384 ) : گزارش عملكرد 8 ساله ؛ 84 – 1376 ، مقدمه گزارش ،
– سازمان شكارباني و نظارت بر صيد ( بي . تا ) : تالابها و پرندگان مهاجر ايران ، انتشارات سازمان شكارباني و نظارت بر صيد ، 39 – Dudley, N. (Editor) (2008): Guidelines for Applying Protected Area Management Categories. Gland, Switzerland: IUCN,
ص 19.
بسیار غم انگیز بود . دست نویسنده اش درد نکند . شبیه به گزارشی پزشکی از روند مرگ یک عزیز بود . به سهم خودم در این زمینه باز مطلبی می نویسم . البته خشکیدن کامل دریاچهء ارومیه قطعی است . فقط برای آرامش وجدانمان می نویسیم .
لطیف جان!
آرامش وجدان خودمان و شابد تلنگری به وجدان مسئولان!!
بهزعم من این نوشتار، منبع گرانسنگیست برای مسئولان. البته اگر کسی باشد که حفظ این گنجینهی زیستمحیطی را دغدغه بداند… شوربختانه ایران میان هزاران مشکل اینچنینی در حال خرد شدن، فریاد میکند و هر طرف را اگر! بگیرند، طرف دیگر میلنگد!!
به نظرم، استاد بهرامسلطانی بسیار موشکافانه و تخصصی شکاف را بررسی کردهاند. نقد + راهکار= پایین آمدن ضریب فاجعه…
سپاس از استاد درویش نازنین و دستمریزاد به قلم و دانش استاد بهرامسلطانی.
نوشتم و لینکش را هم برای شش هزار نفر از دوستداران محیط زیست ایران فرستادم :
کارون را دیگر به خاطره بسپار ، دریاچهء ارومیه هم مردنی ست ..
http://www.aebadi.com/archives/3802
تکان دهنده بود ولی متأسفانه فکر نمی کنم از آنهایی باید تکان بخورند کسی تکان بخورد.
غم انگیز بود. لینک مطالب را برای اکثر دوستانم به اشتراک گذاشتم. به یاد دریای آرال افتادم و سرنوشتی مشابه آن برای دریاچه ارومیه
به یونسکو هم نامه بنویسید به ایران فشار میاره، دریاچه ارومیه توی لیست بیوسفر ریزروز هست.
فقط اسمش اینطوری ثبت شده:
LAKE OROMEEH
ممکنه اگر با املای دیگه بگید متوجه نشن. اگر از چندتا مرکز علمی یا آدمهای علمی نامه بگیرند مانیتورینگ میشن میفرستند.
این ایمیل مدیر منطقهای آسیای مرکزی و جنوبی
[email protected]
Mr Thomas Schaaf
اینا رو آماده داشتم چون ما ایمیل گرفتیم ولی مجبور بودم جواب بدم ما مسوول رسیدگی به رزروهای طبیعی نیستیم و به اونا باید بنویسید
با سلام و عرض ادب ،
پاسخ سركارخانم سارا.چرخه كار در برنامه انسان و زيستكره بدين ترتيب است :
1- گزارش به يكي از زبان هاي سه گانه سازمان ملل تهيه شود ،
2- گزارش به MAB ارسال شود ،
3- MAB گزارش را براي تاييد به سازمان حفاظت محيط زيست ارسال مي نمايد ،
4-به احتمال قوي سازمان گزارش را رد مي كند .
5-پايان كار .
در ضمن آقاي چونلي نماينده يونسكو بوده است و اظهار نظر ايشان را نيز نقل قول كردم .آقاي دكتر توماس شاف ذخيره گاههاي زيستكره ايران را ديده است .از دست نهادهاي خارجي كاري ساخته نيست ، ضمن اينكه تا خودِ ما ايرانيان زنده هستيم ،نيازي به نهادهاي خارجي نيست.حداكثركارشناساني مانند چونلي هان و مايك موزر به ايران فرستاده مي شود تا مدتي در سرزمين زيباي استراحت نمايند .
به عبداللطیف عبادی:
ممنون از حمایت سزاوارانه شما و متشکر که در ایرن هم لینک کردی.
.
.
به نوید خواسته:
درود بر شما … این نوشتار بی شک در حافظه تاریخ خواهد ماند تا آیندگان بدانند که بودند کسانی که می خواستند بحران دریاچه ارومیه را پایان دهند؛ اما از قدرت لازم برخوردار نبودند!
.
.
به امیر سررشته داری:
این ذره ذره گرمی خاموشوار ما
یک روز بی گمان سر میزند به جایی و خورشید میشود …
.
.
به علیرضا تیموری:
ممنون که حمایت می کنید … باید تا آنجا که می توانیم، بکوشیم تا فاجعه آرال در شمال غرب ایران تکرار نشود.
.
.
به سارا:
سپاسگزار محبت و همراهی شما هستم. اما مگر یونسکو برای سد سیوند و تنگه بلاغی کاری کرد که اینجا بتواند یا بخواهد که بکند؟!
.
.
به استاد بهرام سلطانی عزیز:
از این که در ایران نفس می کشی، به خود می بالم …
سرفراز باشید.
جناب آقای بهرام سلطانی با سلام و احترام
آیا مشخص است که چند درصد از اراضی زیر کشت اطراف دریاچه با استفاده از آب سد ها آبیاری می شوند و چه مقدار از آب چاهها و سایر منابع؟
درود بر یاسر عزیز …
مطمئن هستم که استاد پاسخ شما را خواهند داد. فقط خواستم این نکته را متذکر شوم که با توجه به افزایش 360 هزار هکتاری اراضی کشاورزی منطقه (بیش از دو برابر در طول 30 سال گذشته)، و نیز با توجه به میانگین خروجی رودخانه ها به دریاچه که معادل 7.5 میلیارد متر مکعب در سال است، یعنی اراضی گستش یافته بیش از 90 درصد خروجی آب به دریاچه را خواهد بلعید! این در حالی است که تولیدات و درآمد کشاورزی منطقه حتا به این نسبت هم افزایشی پایدار را نشان نمی دهد!
درود بر درویش عزیز
گزارش جناب سلطانی بسیار کامل و مفید بود…
فکر کنم همه موافق باشن که بهترین کار این راه هست ولی خوب کو گوش شنوا!
امیدوارم خبرای خوبی بشنوم….
اگر میشد مثه قضیه نمایش یوزها در نمایشگرهای تهران برای ارومیه هم کار کرد خوب میشد…
در ضمن دولت های همجوار به خصوص ترکیه شاید فکر کنه بهش ربطی نداره ولی مطمئنم اگه بی تفاوت به این قضیه باشه قسم شرقی اش بسیار اسیب خواهد دید…بالاخره اونها هم در ورود آب ورودی به دریاچه به نوعی دخالت دارند…
شب خوش :)
درود. با تشکر از مطلبی که درباره خشکیدن دریاچه ارومیه نوشته اید، راستش من سوالی داشتم که هیچ کسی را بهتر از شما برای پرسیدن آنها پیدا نکردم. اگر جواب دهید ممنون میشم:
آیا ممکن است که در آینده دور سرنوشتی که نصیب دریاچه هایی چون آرال و ارومیه شده است، نصیب بزرگ ترین دریاچه جهان (دریای خزر) هم بشود؟ آیا اصولا ایجاد سدها در مسیر رودخانه هایی که به این دریاچه می ریزند موجب پایین رفتن سطح آب این دریاچه می گردد؟ یا این که دریای خزر آن قدر بزرگ و وسیع است که چنین مسائلی هیچ تاثیری در تغییرات سطح آب ندارند؟
درود بر مرد خاکی عزیز
من هم امیدوارم سرانجام بشود با افزایش آگاهی مردم و مسئولین نسبت به خطرات از دست دادن این دیاچه، برای نجاتش گام اصلی را برداشت و دریچه های سدها را گشود.
در ضمن تا آنجا که می دانم آبی از سمت ترکیه وارد حوضه آبخیز دریاچه ارومیه نمی شود!
سرفراز باشید.
با سلام
ممنون از شما و جناب بهرام سلطانی
انکار خلقت و افرینش بی عیب ونقص توسط انسان جایز الخطا.به هیچ انگاشتن پیچیدگیهای مهندسی طبیعت در مقابل خطاهای انسانی .حاضرند هر اقدامی بکنند مگر حقابه دریاچه را بدهند.شاید به همین دلیل بود که می خواستند جلوی نشت نفت را در خلیج مکزیک بگیرند .شاید اب را از انجا بیاورند.
به مه لقا كاشفي:
آنان كه قوانين طبيعت را انكار كرده و به جنگ آنها مي روند؛ هرگز نخواهند توانست بر طبيعت حكومت كرده و از مواهبش لذت برند.
.
.
به درياچه اروميه:
راستش از اين بشر دو پا هر چيزي برمي آيد! وقتي مي تواند در تغيير اقليم و جهان گرمايي مؤثر باشد و سبب تسهيل در ذوب يخ هايي به بزرگي كشور كانادا شود؛ چگونه نتواند در كاهش سطح آب در بزرگترين درياچه جهان مؤثر باشد؟!
.
.
درود …
ممد آقا بر خود میبالم از پیگیری شما ونوشتاراستادبهرام سلطانی
من اخیرن فروش نمک دریاچه ارومیه را بیشتر از قبل در بازار با بسته بندیهای جدید وشکیل دیدم.این بنظر مهمترین عارضه تشدید خشکی دریاچه باشد.
به عقیده بنده تنها راه نجات دریاچه ارومیه سد نسازی ودادن حق آبه پایین دست سدهای موجود است وتا اینها انجام نشود همه سر کار هستیم دوست وهمگن عزیز حتی اگر محیط زیست اجازه دهد فاضلاب کارخانه کاوه سودا هم به دریاچه بریزد.
درود بر مهرداد گرامي:
جالبه … از كجا متوجه شديد كه نمك ها متعلق به درياچه اروميه است؟ آيا روي پاكت آنها محل برداشت ذكر شده است؟
در ضمن ديروز به دفتر زرتشت آمدم، ديدم كه اسباب كشي كرده ايد!
سرفراز باشي.
رفرنس بسيار خواندني و مستحکمي بود ،
مقاله اي که از تاريخچه ي اروميه تا پيش بيني براي آينده ، همه را در بر داشت .
چه خوب بود اگر چنين اساتيدي در امور اجرايي و تصميم گيري نيز، دستي بر آتش داشتند ؛
شايد همه ی درد ما همين است که توان اجرايي و دانش فني توامان در يک جا جمع نيستند .
دست مريزاد آقاي دکتر بهرام سلطاني
و همين طور سپاس از به اشتراک گذاردنش
سلام و درود بر همه ي دوستداران حيات
آنچه بهرام سلطاني گرامي نگاشته مقايسه و بيان همه جانبه است سپاس و تقدير
“زندگي قصه ي يک پرواز است
قصه ي رويش گل
داستاني است پر از راز و نياز”
ساختن هميشه مترادف آباداني نيست گاه ويراني بدنبال دارد
چرا يادمان رفته است
که شقايق زيباست
ماهي تنگ بلور آب را مي خواهد
داستان اسباب بازي ها(Toy story) را ديده ايد
روزي شايد براي انسان تکرار شود
خشم طبيعت را هماره ديده ايم اما يادمان مي رود
شايد روزي روزگاري دامان ما را نيز بگيرد
کوتاه سخن اينکه
“از ماست که بر ماست”
شيون بر مردگان هنر ايراني است که مي تواند ثبت جهاني شود تحت عنوان:
“ميراندن و گريستن”
و نکته آخر اين که
هميشه چاهها آب ندارند ولي به يقين نان دارند
بدرود
بي شك اين مقاله تحليلي به عنوان سندي ماندگار در تاريخ وقايع نگاري مرگ بزرگ ترين درياچه داخلي ايران، ثبت خواهد شد و آيندگان بارها به آن رجوع خواهند كرد …
درود.
من از صبح به اين مقاله مبتلا شده ام
خرد خرد خواندمش و قسمت هايي از نوشته را در فايلي براي خودم ذخيره کردم و تلمذ کردم
با اجازه ، متن به همراه لينک را براي دوستان ايميل کردم
شايد در هم صدا شدنِ صداهامان ، گشايشي باشد .
به مسعود:
سپاسگزار دقت نظر و همراهي شما هستم.
.
.
به امير عطا:
من هم به ماجراي چاه و آب در اروميه مشكوك هستم!
وگرنه چگونه امكان دارد 88 سد را بخواهند بر روي رودخانه هايي احداث كنند كه در مجموع 7.5 ميليارد مترمكعب دبي سالانه آنهاست؟!
.
.
سرفراز باشيد.
روزگاري مي شد قرص ناني را خورد
ريزه هايش را هم مرغکان مي خوردند
روزگاري مي شد زير کرسي لم داد تا سحر وقت اذان
روزگاري مي شد که صداقت را ديد و کمي هم خنديد
سفر خاطره ها بي ترديد رقمش بالا بود
کاش مي شد سفري داشت به ديروز ولي
يادم آمد که بليطش را من با صداقت به غريبي دادم
يادم آمد که پرم پر زد و رفت
به زمين چسبيدم
قرص نانم امروز به خدا ريزه نداشت
مرغک خانه ي ما به خدا پر زد و رفت
“و صداقت را دوش موميايي کردند
راستي را دوري است بايگاني کردند”
و البته بايد كوشيد تا هر يك از ما به سهم خويش از بايگاني “راستي” و “صداقت” در اين ديار ممانعت به عمل آوريم.
درود بر امير عطا …
نمیشه این قضیه مردمی ساپورت بشه ؟
درود بر آرش عزيز
خودت كه اهل آن خطه هستي، برايمان بگو تا چه اندازه دغدغه خشك شدن درياچه اروميه براي مردم اهميت دارد و تاكنون چه كارهايي كرده اند و چگونه مطالبات خويش را به گوش مسئولين رسانده اند؟
سلام و درود بر اساتيد بزرگوار: آقايان بهرام سلطاني و درويش
واقعاً پس از خواندن اين مقاله تحليلي ديگر هيچ ابهام و ترديدي ندارم كه مقصر اصلي در خشك شدن درياچه اروميه فقط و فقط وزارت نيرو است.
خسته نباشيد
خوشحالم كه شما ملاحظه كاري را گذاشتيد كنار و حقايق را در باره مرگ اين درياچه بيان كرديد.
جاي تاسف است كه با وجود چنين بينه هاي روشني، هنوز نمايندگان مجلس در آذربايجان دارند از سدسازها دفاع مي كنند و تقصير را به گردن خشكسالي مي اندازند.
ممنون از اطلاع رساني شما.
خيلي خوشحال شدم از خواندن اين مقاله و لينك هاي مرتبط با آنها در وبلاگ خوب تان آقاي درويش عزيز.
به شما قول مي دهم كه همه دانشجويان تبريز را نسبت به آنچه شما و استاد بهرام سلطاني نوشته اند، آگاه سازم.
دست مريزاد.
به محمد آراسته:
درود بر شما و ديگر دانشجويان علاقه مند در تبريز.
.
.
به كريم باستاني:
البته فكر نكنم كه همه نمايندگان مجلس اينگونه بيانديشند.
.
.
به يك آذري:
اين كمترين كاري است كه هر فعال محيط زيست بايد براي نجات طبيعت وطنش انجام دهد.
.
.
به حسين سالاروند:
بله ، بي شك متهم شماره يك در ماجراي مرگ تدريجي درياچه اروميه، همانا 88 سد ساخته شده يا در حال احداث و مطالعه در آبخيز درياچه اروميه است.
.
.
درود …
سلام خوشحال میشم اگه بتونم کمکتون کنم
چه اطلاعاتی درباره این پلنگ میخواید
درود.
پیشنهاد جالب و در جای خودش موثر ترینه . اما آیا چنین توصیه ای برای کسانیکه میلیاردها تومان پول را تبدیل به بتن کرده اند موثر است؟
با مطلبی با عنوان خبری خوش اما تشویش برانگیز در پارک ملی خبر به روزم
مردم ارومیه در قبال سابجکت دریاچه مث کسی که داره پدرشو از دست میده هستن مهندس جان
به حامد:
حامد جان از آنجا که تاکنون وجود هیچ یوزی در بلوچستان گزارش نشده است (دست کم در طول 40 سال اخیر)؛ بنابراین باید موضوع را هر چه سریع تر به اداره کل محیط زیست زاهدان اطلاع دهید و یا اگر تصویری از آنها در اختیار دارید با ذکر مختصات دقیق زیستگاه شان، به مسئولین محیط طبیعی یا نمایندگانی از انجمن یوزپلنگ ایران گزارش نمایید.
.
.
به خوارزمی:
معلوم است که نه! آن عده را نمی توان از خواب بیدار کرد! چون آنها خواب نیستند!!
.
.
به آرش پورنعیمی:
خوشحالم که این خبر را می شنوم؛ امیدوارم که مردم ارومیه با جدیت بیشتری مطالبات خویش را برای حفظ دریاچه به گوش مسئولین برسانند و نشان دهند که حاضرند برای نجات دریاچه هزینه بپردازند.
.
.
درود …
با سلام و ممنون از گزارش مستند و دقیق آقای سلطانی
چندی پیش در اخبار شنیدم که کردستان اولین استان غیر ساحلی است که توانسته است به صادر کننده ماهی تبدیل شود.
ادامه یافتن وضعیت فعلی و ایجاد شغل های جدید همچون پرورش و یا صدی ماهی و یا توسعه زمین های کشاورزی باز کردن دریچه های سد را بسیار مشکل خواهد کرد.
وضعیت بسیار بدی است. مخصوصا که در جنوب این دریاچه استانی قرار دارد که به شدت مشکل اشتغال دارد. و دچار تبعیضاتی در سی سال گذشته بوده است.
مسائل قومی موجود در منطقه هم از پتانسیلهایی برای ایجاد تاخیر در باز کردن دریچه ها برخوردار است.
احداث این سدها شبیه همان سنگی است که یک دیوانه ته چاه انداخته است……
تشبيه فوق العاده اي ارايه كردي آقا مهدي عزيز …
اما گمان برم بيشتر از كردستان، بايد نگران آذربايجان شرقي بود! زيرا 40 درصد آب رودخانه هاي كردستان كه به درياچه اروميه مي ريخت، اينك سهم تبريز شده است!
می خواستم در اینجا از آن گروه از هموطنان عزیزی که از طریق ایمیل محتوای این یادداشت را برای دوستان شان فوروارد کرده اند، مراتب سپاس خود را اعلام دارم. همچنین از آن عزیزی که با دقت تمامی مقاله استاد بهرام سلطانی را خوانده و متوجه شده بود که سال ۱۳۶۹ به اشتباه ۱۳۷۹ به عنوان مترادف سال میلادی ۱۹۹۰ قید شده است، بسیار ممنونم.
داشتن چنین خوانندگان علاقه مند و موشکافی، بی شک آرزوی هر نویسنده و وبلاگ داری است …
و من از این بابت پروردگار مهربان را بسیار شاکرم.
درود …
۳۶۰ هزار هکتار اراضی کشاورزی منطقه که در طول ۳۰ سال گذشته افزایش یافته اند به لحاظ اینکه این اراضی بعد از اجرای قانون ملی شدن(سال 1341) بوده است قطعن عمدتان غیر قانونی و اراضی ملی هستند که به تصرف عدوانی افراد در آمده و برابر قانون بایستی خاع ید و به حالت طبیعی برگردانده شوند …
درود بر استاد بهرام سلطانی عزیز
پاسخ:
شناسه ای گویا بر حاکمیت بی چون و چرای قانون در این ملک! نه؟
درود بر هومان عزیز …
با اردات بسیار…
اطلاعرسانی شد استاد.
شمارهی جدید هفتهنامهی مجازی ایرانشهر را حتماً مطالعه کنید…
با سپاس
http://iranshahr.org/?p=7496
بسیار ممنونم جناب نوید خواسته عزیز.
سلام
بابت اینکه با تاخیر روی این مطلب کامنت می گذارم شرمنده ام. فرصتی کافی نیاز داشتم تا مطلب را چند باری مرور کنم و به طور همزمان در مورد بعضی مسائل هم روی وب جستجویی داشته باشم.
از استاد بهرام سلطانی بابت نگارش این مقاله ی ارزشمند و آموزنده و از شما بابت درجش بسیار ممنونم. این مقاله مرا به یاد بخش (Executive Summary) در گزارش های بین المللی انداخت که در واقع حاصل یک کار عمیق و جدی است و می شود با خواندن چند صفحه مطلب نسبت به ابعاد مختلف یک موضوع تسلط پیدا کرد.
اما سوال هایم.
نخست، با وجود آنکه مطلب را مطالعه کردم جایی در مطلب ندیدم که مدلی برای اثبات ارتباط میان احداث سدها روی رودهای حوزه های آبخیزداری معرفی شده و کاهش سطح آب ارائه شده باشد. یعنی به نظر می رسد این استنتاج که “احداث سدها در این حوزه ها باعث کاهش ارتفاع سطح آب دریاچه ی ارومیه شده اند” مبتنی بر مشاهدات است و نه مثلا اثبات یک فرضیه ی آماری.
توقع من این بود که یک مدل اکولوژیک داشته باشیم که در یک سویش ارتفاع سطح آب به عنوان متغیر وابسته و در سوی دیگر چند عامل مستقل مثل شاخصی از کمیت سدهای ساخته شده، میانگین دمای ثبت شده ی دریاچه و بارندگی وجود داشته باشد. بعد این مدل نشان بدهد که ضریب مرتبط با ساخت سدها قابل توجه و معنادار است و به همین دلیل عامل اصلی یا حداقل یکی از عوامل اصلی در کاهش ارتفاع سطح آب است.
اضافه کنم که قبول دارم مدلسازی یک پدیده ی زیست محیطی از طریق یک معادله خطی یا کمی پیچیده ی آماری (مانند آنچه در اقتصاد هم با آن مواجهیم) کار صددرصد درست و سند غیرقابل انکاری نیست اما در نهایت من هیچ مدل مشخصی برای این قضیه ندیدم و شخصا وجود یک مدل ساده را به نبودش ترجیح می دهم.
راستش خیلی سعی کردم امروز داده های بارندگی را در این حوزه از سایت هواشناسی بگیرم اما بخش داده ها کار نمی کرد. حالا فرض کنید که من این داده ها را بگیرم و ببینیم که روند بارندگی در دوره ی مثلا سی سال گذشته در این حوزه نزولی بوده است. بعد ادعا کنم که کاهش ارتفاع نه به دلیل ساخت سدها که به واسطه ی کاهش بارندگی بوده است.
گرچه به صورت شهودی ارتباط بین احداث سد و کاهش ارتفاع سطح آب بسیار منطقی به نظر می رسد اما شاید داشتن یک ضریب مشخص برای معتبر کردن مشاهده بهتر باشد.
در فرصت کوتاه امروز، نگاهی به منطقه ی اطراف انداختم و کمی در مورد دریاچه ی Van در ترکیه و دریاچه ی Sevan در ارمنستان مطالعه کردم که سطح آب یکی درحال افزایش و دیگری در حال کاهش است. راستش زمان کافی نداشتم که بررسی کنم که تعداد سدهای ساخته شده بر روی رودهای منتهی به این دریاچه ها چطور بوده است و آیا نتیجه گیری فعلی برای این رودها هم صادق است یا خیر. در بانک های مقالات علمی هم به جای خوبی نرسیدم.
به نظرم مقایسه ی دریاچه ی ارومیه (با در نظر گرفتن تفاوت ها) با سایر نمونه های لااقل نبستا مشابه در منطقه هم می تواند بسیار راهگشا باشد.
در مسیر طراحی چنین مدلی، برداشت من این است که داده های این حوزه، خصوصا داده های مرتبط با ارتفاع سطح آب بسیار اندک و تا حدی غیرقابل استناد است که این مشکل را دوچندان می کند. جالب بود که این اطلاعات برای Sevan وجود دارد و ویکیپدیا آن را به نقل از یک مطالعه اینجا درج کرده است. لینک مطالعه هم زیر نمودار موجود است.
http://en.wikipedia.org/wiki/File:Livello_lago_sevan_1920-2000.gif
اما من نتوانستم داده های مرتبط با سدها را پیدا کنم. در مورد ارومیه، داده های سدها هست اما داده های ارتفاع نیست.
البته بر اساس چند وب سایت غیرعلمی حدس می زنم و فقط حدس می زنم که روند سدسازی در ارمنستان به شدت ایران نبوده است اما در عین حال ارتفاع سطح آب دریاچه Sevan کاهش داشته است. باز هم تاکید کنم که این فقط حدس است.
اما دوم.
حسب طرح این موضوع در روزهای اخیر، با بحثی آشنا شدم با عنوان “Dam Removal”. البته فکر می کنم بین این عبارت که مثلا سدبرداری ترجمه اش کنیم با پیشنهاد استاد بهرام سلطانی که “باز کردن دریچه سدها” است باید تفاوت اساسی وجود داشته باشد. اما نکته ی جالب این بود که برای همین بحث سدبرداری پیامدهای اکولوژیک ذکر شده بود، مثل افزایش بار رسوب (sediment load) و مثلا در پی آن خفگی بعضی گونه ها. راستش من چون در این حوزه تخصص ندارم فقط به طرح همین سوال بسنده می کنم که آیا باز کردن سدها و افزایش جریان آب نمی تواند باعث بروز مشکلاتی شود که در حال حاضر ما نسبت به آن ها اطلاعات درستی نداریم. آیا بستر این رودخانه ها می تواند به آسانی جریان جدید را پذیرا باشد؟ یا اینکه ممکن است مثلا برای نجات دریاچه ی ارومیه حوزه ی دیگری را با بحران رو به رو کنیم.
و در نهایت سوم:
راستش می دانم که بعضی دوستان منتقد ورود من به چنین بحث هایی هستند و شاید تا همین جا هم چند بار لب گزیده باشند که چرا این فرد تحصیل نکرده در این عرصه به خودش اجازه ی طرح سوال می دهد. اما همانگونه که پیش از این گفته ام، میان روش های مدلسازی و پژوهش اشتراکاتی هست که به عنوان زبان مشترک محققین در سراسر دنیا محسوب می شود و به نظرم از حوزه ای به حوزه ی دیگر قابل ترجمان است.
در اقتصاد همیشه صحبت از بحث در کوتاه مدت و بلندمدت است. مثلا اگر همین فردا دولت سیاستی را اعلام کند و بگوید که به ازای هر کارگر جدید در کارخانه یا کارگاه پنج میلیون تومان وام میدهیم، ممکن است به طور ناگهانی نرخ بیکاری در کشور سی درصد کاهش پیدا کند. اما وقتی قرارداد این کارگران در طی دو سال آینده تمام شد و بنگاه های تجاری هم وام ها را خرج کردند و در بازپرداختش ماندند بهترین سیاست برای کاهش هزینه اخراج همین عزیزان است. بنابراین سیاست “استخدام کن و وام بگیر” در کوتاه مدت موثر است اما در یک بازه ی شش ساله نرخ بیکاری به محل قبلی خودش باز می گردد، بنابراین در بلندمدت بی اثر است.
سوال من در این حوزه همین است. تا چه حد می توان اطمینان داشت که باز کردن سدها (با در نظر گرفتن جوانب مختلف) در بلندمدت یک سیاست موفق برای احیای دریاچه ی ارومیه است. از روی بی اطلاعی یک مثال می زنم که اگر اشتباه بود ببخشید. فرض کنید دریچه ی سدها گشوده شد تا آب به سمت دریاچه روانه شود. بعد این آب در مسیر به دلایل مختلف توسط گروه های ذی نفع برداشته شد. آیا ممکن است که از منظر مدیریت ریسک، ما با باز کردن دریچه ها از یک تعادل بد به یک تعادل بدتر برسیم طوری که هم ذخایر آب را از دست داده باشیم و هم کمکی به دریاچه نکرده باشیم؟
یا مثلا آیا ممکن است که این افزایش جریان آب، در نهایت به دلیل وجود فیدبک های منفی و مثبت زیست محیطی به میزان مورد انتظار ما باعث افزایش ارتفاع سطح آب نشود.
خیلی دوست دارم در مورد بازه ی ریسک این پیشنهاد بیشتر بدانم.
بابت زیاده گویی هایم عذرخواهم و مجدد به سبب اینکه فرصت مطالعه چنین مقاله ی ارزشمندی را برای مخاطبان فراهم کردید از هر دوی شما عزیزان سپاسگزارم.
درود بر بهروز عزيز و نكته بين.
به نظرم نه تنها هيچ يك از خوانندگان اين وبلاگ از خواندن نظرات ارزشمند و موشكافانه تو ناراحت نمي شوند؛ بلكه بي شك حضور يك انسان پژوهشگر و تحليل بنياد، به نام بهروز در مهار بيابان زايي مي تواند بر جذابيت هاي اين وبلاگ افزوده و گرانسنگش كند. شايد يكي از بخت ياري هاي مهار بيابان زايي همين وجود خوانندگان پرمايه و علاقه مندي چون شما باشد.
در مورد پرسش هايي كه مطرح كرده اي، اميدوارم خود استاد پاسخ هايي درخور ارايه فرمايند.
با اين وجود من چند نكته را متذكر مي شوم:
1- اين كه مدل و پژوهش مستندي وجود ندارد؛ حق با توست. اتفاقاً يكي از اعتراض هاي ما به وزارت نيرو اين است كه چرا تاكنون مجوز لازم و هزينه هاي مربوطه را براي انجام ارزيابي تطبيقي هيچ يك از 900 سد ساخته شده اش فراهم نكرده است؟ آيا پس از گذشت حدود نيم قرن از سد سازي در ايران، نهاد متولي اين بخش كه از بيشترين اعتبارات عمراني سالانه برخوردار بوده است، نبايد بخشي از آن را صرف پايش كارهاي اجرايي انجام شده اش كن؟
2- در حوضه آبخيز درياچه اروميه سه عامل اصلي مي توانند بر كميت آب ورودي به درياچه اثربگذارند. يكي از آن سه عامل، سدسازي است، عامل دوم بارندگي سالانه و سومين عامل برداشت از سفره هاي آب زيرزميني و كشاورزي است. مطالعات انجام شده توسط دكتر علي اكبر رسولي و همكاران شان در دانشگاه تبريز بر روي “تحليل روند بارش هاي سالانه و فصلي 8 ايستگاه سينوپتيك و كليماتولوژي حوضه آبخيز درياچه اروميه در حد فاصل سالهاي 1970 الي 2005 نشان مي دهد: نمي توان روند خاصي را بر بارندگي فصلي و سالانه حوضه مورد مطالعه نسبت داد.
اين در حالي است كه افزايش شمار چاه هاي مجاز و غير مجاز؛ افزايش اراضي كشاورزي به ميزان بيش از دو برابر و افزايش تعداد سدها به ميزان 6 برابر در اين مدت كاملاً اثبات شده است! نيست؟
3- در مورد آخرين پرسشت و نكته جالبي كه با مثال در مورد وام پنج ميليوني گفتي، بايد متذكر شوم كه با توجه به سطح درياچه و اقليم آن، كمينه آب مورد نياز براي حفظ تراز اكولوژيك آن حدود 3.1 ميليارد متر مكعب در نظر گرفته شده است كه اين ميزان حدود 40 درصد از كل ورودي به درياچه است.
درود …
بسیار بسیار ممنونم. شما لطف دارید. توضیحات بسیار خوبی بود و خصوصا در مورد بند اول به طور جدی با شما موافقم. با این بودجه هایی که شما از آن ها اسم می برید، اجرای طرح های پژوهشی مرتبط برای هر یک از این سدها اگر توسط سه گروه پژوهشی به طور مجزا هم انجام شود هزینه ای به حساب نمی آید.
با عرض شرمندگی من متوجه “حفظ تراز اکولوژیک آن حدود ۳٫۱ میلیارد متر مکعب در نظر گرفته شده است که این میزان حدود ۴۰ درصد از کل ورودی به دریاچه است.” نشدم.
این یعنی با توجه به مجموع خروجی یا اون چیزی که به اصطلاح بهش نشت میگیم، باید حداقل 3.1 وارد بشه تا دریاچه در سطح تراز باقی بمونه. خب شما در جمله بعد دارید میگید که فقط 40 درصد این عدد یعنی مثلا حدود 1.2 داره وارد میشه و مابقی کسری است؟ درسته؟ من کمی با قسمت “این میزان حدود ۴۰ درصد از کل ورودی به دریاچه است.” مشکل دارم چون متوجه نمیشم “این” به چی برمیگرده!
ضمنا من این مقاله رو چند دقیقه پیش پیدا کردم:
پایش نوسانهای سطح آب دریاچه ارومیه با پردازش تصاویر ماهواره ای چند سنجنده ای و چند زمانه ای،
که توسط دکتر رسولی کار شده. در داخل مقاله یکی دو نمودار هست که بر اساس داده های برداشته شده از سایت ناسا روند تغییرات سطح آب رو از 1960 تا 2005 ارائه کرده. متاسفانه در داخل مقاله جدولی ارائه نشده که بشه داده ها رو استخراج کرد. اگر زمانی بهشون دسترسی داشتید ممنونم میشم برای من هم بفرستید.
http://geo.journals.modares.ac.ir/?_action=showPDF&article=34&_ob=3d8d316a3e0ae2b134ec83323ce961d9&fileName=full_text.pdf
درود دوباره:
ايميلت را چك كن بهروز جان. مقاله را برايت فرستادم.
در ضمن در مورد آن 40 درصد بايد بگويم: از آنجا كه مجموع بده ورودي به درياچه 7.5 ميليارد متر مكعب است. بنابراين، اگر فقط 40 درصد از اين رقم هر ساله تأمين شود، آن مشكلي كه تو با آن مثال توضيح دادي اينجا رخ نخواهد داد. منظور از تراز اكولوژيك كه 1274.1 متر است؛ ارتفاعي از آب درياچه است كه اگر تأمين شود؛ شوري آب درياچه هرگز از حد قابل تحمل براي آرتميا خارج نشده و حيات درياچه و زيستمندانش محفوظ مي ماند.
اما نكته دردناك ماجرا اين است كه گسترش سدسازي به ميزان 88 سد! و پيشروي اراضي كشاورزي سبب شده كه تقريباً هيچ آبي – جز اندكي از رودخانه باراندوز – كه هنوز سد ندارد، به درياچه نرسد.
درود …
سلام دوباره
در مقاله ای که برایم فرستادید تقریبا سه دوره ی زمانی قابل تشخیص است. یک دوره ی دارای نوسانات مستمر و یک دوره افزایش با شیب تند و یک دوره ی کاهش. مقاله می گوید که در مجموع سه دوره کاهش بارندگی در این حوزه نبوده است اما در ده سال اخیر کاهش بارندگی در این حوزه مشخص است.
جالب اینجا است که شرایط در مورد ارتفاع سطح آب هم به همین صورت است. یعنی به نحوی این سه دوره قابل شناسایی هستند و جالب اینجا است که بر هم انطباق دارند.
من موضوع را از لحاظ آماری تست کردم. متاسفانه به دلیل کم بودن داده ها تست آماری به خوبی جواب نمی دهد اما قضیه روی نمودار مشهود است. اگر فرصت بکنم حتما دقیق تر بررسی می کنم.
نکته اینجا است که اگر شما مقاله ای را که برایتان فرستادم نگاه کنید در دوره ی بلندمدت ارتفاع سطح آب دریاچه ارومیه هم در سطحی حدود 1276 متر ثابت است در حالی که ما می دانیم در کوتاه مدت و خصوصا در ده سال اخیر این عدد به حدود 1273 کاهش پیدا کرده است.
ضمنا اگر احیانا استاد بهرام سلطانی پاسخی در این بخش دادند و من متوجه نشدم حتما خبرم کنید که مطالعه کنم.
رو به را باشید.
درود بر بهروز عزیز …
نخست آن که چشم خبرت خواهم کرد.
دوم این که همان طور که پیش تر هم اشاره کردم و نویسندگان آن مقاله هم تاکید کرده و از قضا خودت هم یه جورایی به آن اشاره کرده ای، تعداد سنوات و طول مدت آماری و نیز ایستگاه های موجود در اندازه ای نیست که بتوان روندی معنی دار را به اثبات رساند و حتا دست کم در یکی از فصول روند معکوس هم می شود.
سرفراز باشید.