شادگان دیگر شاد نیست!

 

    نزدیک به دو دهه از روزی که بزرگترین تالاب بین‌المللی ایران به سیاهه‌ی تالاب‌های در معرض خطر یا مونترو پیوست، می‌گذرد. اصولاً سیاهه‌ی مونترو ایجاد شد تا دولت‌ها متوجه باشند که اگر به موقع نجنبند و اقدامی مؤثر انجام ندهند، نه‌تنها ممکن است یکی از تالاب‌های ثبت شده در کنوانسیون جهانی رامسر را از دست دهند، بلکه بر سندی مهر تأیید می‌زنند که ترجمان ساده‌ی آن چنین است: ما بضاعت و لیاقت داشتن تالابی در اندازه‌های جهانی را نداریم!

    با این وجود و شوربختانه باید اعتراف کنیم که پوست مدیران حاکم بر ساختمان پردیسان در طول همه‌ی این سال‌ها کلفت‌تر از آن بود که از چنین تهدیدهایی کمر خم کنند و یا دست‌کم اندکی بلرزند یا سرخ شوند!

    یادمان باشد که داریم از تالابی سخن می‌گوییم که به تنهایی بیش از یک سوم از کل وسعت تالاب‌های جهانی ثبت شده ما را در کنوانسیون رامسر دربرگرفته است؛ تالابی که با حدود 538 هزار هکتار وسعت، آشیان بیش از 30 درصد از پرندگان ایران (154 گونه)، 25 درصد از پستانداران ایران (40 گونه) و 45 درصد از ماهیان ایران (36 گونه ماهی مردابی به علاوه 45 گونه ماهی دریایی) را به خود اختصاص داده است؛ آن هم تالابی که وسعتش به سه دهم درصد از خاک وطن هم نمی‌رسد. افزون بر آن، 17 جامعه اصلي گياهي متشكل از 110 گونه گياهي (1.5 درصد از کل گیاهان موجود در کشور)، 3 گونه دوزيست، 9 گونه خزنده و 4 گونه ميگو در اين زيستگاه ناهمتا حضور دارند كه اینک شوربختانه باید بپذیریم: مرگ در کمترین فاصله با ایشان کمین کرده است.

    و نگران‌کننده‌تر آنکه اگر مرگ سرانجام طعمه‌ی خود را درکام کشد، دست‌کم معیشت یکصدهزار نفر از بوم‌نشینان ساکن در قلب و اطراف این تالاب هم به مخاطره جدی می‌افتد، چرا که آنها دیگر هیچ گزینه‌ی جایگزینی برای جبران این هدررفت معیشتی‌شان ندارند.

    خب، پرسش این است که ما در طول دو دهه‌ی اخیر برای نجات شادگان چه کرده‌ایم؟ آیا توانستیم تا نشت دائمی نفت از لوله‌های فرسوده‌ی منطقه را متوقف کنیم (آن هم در شرایطی که می‌دانیم هر لیتر نفت می‌تواند یک میلیون لیتر آب سالم را آلوده کند)؟ آیا توانستیم، حق آبه‌ی تالاب را محفوظ بداریم؟ آیا با شکار بدون مجوز قاطعانه برخورد کردیم؟ آیا از ورود پساب‌های آلوده کشت و صنعت نیشکر، صنایع فولاد، پالایشگاه و … جلوگیری کردیم؟ آیا سکونتگاه‌های داخل تالاب را به خارج از آن انتقال دادیم؟ آیا زیرساخت‌های ضروری برای رونق بوم‌گردی را در منطقه فراهم آوردیم؟ آیا اجازه فعالیت و رشد به تشکل‌های مردم نهاد حامی محیط زیست در منطقه دادیم؟ آیا فکری به حال تجمع و استقرار بیش از 30 واحد پتروشیمیو آلودگی شدید آب، خاک و هوای آنها در جنوب تالاب کردیم؟ آیا …

    فکر می‌کنید لازم است تا پاسخ این پرسش‌ها را مرور کنیم؟! آیا لازم است تا برایتان بگویم حدود سی درصد از آب ورودی به تالاب کاهش یافته و کیفیت آن 70 درصد باقیمانده هم چنان اُفت کرده که دیگر به دشواری بتوان در آن هیچ موجود زنده‌ای را یافت. نگارنده خود در سال گذشته در دو نوبت و چند ساعت محدوده‌ی بزرگی از تالاب را با قایق پیمایش کرد و دریغ از مشاهده‌ی هیچ آبزی‌ای که هنوز در آب بلغزد و نوید زندگی دهد. در همين حال، مطالعات بخش شيرين تالاب شادگان توسط پژوهشكده‌ی آبزي‌پروري جنوب در سال‌هاي 74، 87 و 89 كاهش چشمگير شاخص‌هاي كمي و كيفي اين تالاب و بحراني بودن وضعيت آن را ثابت مي‌كند. به نحوی که گزارش شده میزان تولید اولیه در شادگان به نسبت سال‌های قبل حدود 4.5 برابر کاهش یافته است . تأسف‌آورتر آن که خبر می‌رسد با احداث پالایشگاه امیدیه، سهمیه آب شادگان باز هم به میزان شش میلیون و 583 هزار متر مکعب در سال کاهشی دوباره خواهد یافت تا همگان به احترام عزم سازمان حفاظت محیط زیست در پاسداری شایسته از توانمندی‌های بوم‌شناختی سرزمین مادری‌مان از جا برخواسته و یک کف مرتب بزنند! نزنند؟

    بگذریم … ظاهراً شادگان دیگر هرگز شاد نخواهد شد و ما همچنان رکورددار ماندن تالاب‌هامان در سیاهه‌ی مونترو می‌مانیم! و شگفت‌آورتر آن که حال همه‌ی ما همچنان خوب است! نیست؟

22 فکر می‌کنند “شادگان دیگر شاد نیست!

  1. علی مصلحی

    و نخواهیم مگس از سر انگشت طبیعت بپرد.

    و نخواهیم پلنگ از در خلقت برود بیرون

    و بدانیم اگر کرم نبود، زندگی چیزی کم داشت.

    و بدانیم که بیش از مرجان، خلائی بود در اندیشه دریاها

  2. محمود رضا پولادی

    درود بر درویش نازنین
    امروز می خواستم برای بچه ها از آلودگی رود راین در اروپا صحبت کنم . انگار بهتر است موضوع را عوض کرده به شادگان خودمان سری بزنیم وتلنگری
    سپاس از راهنمایی تان

  3. سیمین

    شرکت BASF یک شرکت بزرگ تولیدکننده موادشیمیایی که در کنار رود راین قرار دارد چند سال پیش ادعا داشت که از این رودخانه آب را دریافت می کند و نه تنها آب برگشتی رااز نظر کیفیت در شرایط عالی به رودخانه برمی گرداند بلکه یک درجه سانتی گراد هم دمای آب برگشتی را کاهش می دهد! پس با این ادعاها، آلودگی رودخانه راین اگر از این کارخانه و امثال آن نباشد از چیست؟
    (شادگان خودمان را رها کردیم رفتیم سراغ رود راین!)

  4. مهدیه

    درود بر شما
    من متوجه نشدم چجوری انگلیسی می شن مطالب
    و راستی چه دردناک است وقتی بخواهی با انگشتان دستت جلوی سیل را بگیری

  5. عقیل جاسمیان

    با تشکر از شما بسیار دردناک است که همه مسئولین می خوانند و می دانند وعزم خود را برای خشکاندن تالاب بیشتر می کنند!
    در نوشته ها به انتقال سکونتگاه های داخل تالاب اشاره کردید که با آن مخالفم چون تا همین زمان همین مردم ساکن تالاب هستند که برای احیاء مججد تالاب هزینه هنگفت را برای حفر کانال و.. پرداخت کردند نه ما! آنها هستند که هم اکنون از ورود بسیاری شکارچیان غیر مجاز که تفنگهایی پیشرفته دارند و از شهرهایی مثل تهران عازم آنجا می شوند جلوگیری می کنند و در اکثر موارد آنها را تحویل می دهند نه ما و نه سازمان و ادارات آن!آنها چندین دهه و چندین و چند نسل گذشته خود را ساکن تالاب دیدند نه ما! آنها آب شیرین تالاب را داشتند که سرمایه دارانی که همه می دانیم که و کجا هستند شروع به شستن زمین ها و ریختن پساب های زمین ها را به تالاب شروع کردند و از آب شرب محرومشان ساختند!حقابه تالاب و ساکنین آن و نخلستانها و حیات وحش آن را برای صنایع و پول سازی قطع می کنند و همه ما می دانیم اگر تمام آلودگی های صنعتی و کشاورزی رفع شوند،اگرحقابه تالاب داده شود بیش از 90% مشکلات اصلی تالاب رفع می شوند و مردم ساکن تالاب مشکل از بین رفتن تالاب نیستند آنجا خانه و کاشانه آنهاست مثل تمام روستاهایی که در مناطق تعریف شده در سرتاسر ایران وجود دارند اگر فرصتی باشد خوشحال می شوم باهم به آنجا برویم و…

  6. محمد درویش نویسنده

    به علی مصلحی: امیدوارم.
    به محمود رضا پولادی: بله واقعا بهتر است!
    به سیمین: می بینم که خودت با خودت شطرنج می زنی! نمی زنی؟
    به مهدیه: گرفتی منو؟!
    به مسعود: دقیقاً
    به عقیل: مردم محلی، چنانچه به دانایی تجهیز شوند، بهترین نگهبانان تالاب هستند، همانگونه که در کانی برازان اینگونه است. اما به هر حال، زندگی در قلب تالاب و عدم اندیشیدن به پساب و زباله و فاضلاب سکونتگاه های انسانی، بسیار خطرناک است و علاوه بر مخاطرات بهداشتی، امنیت روانی ساکنان اصلی تالاب را هم از میان می برد! نمی برد؟
    .
    درود …

  7. عقیل جاسمیان

    بله موافق هستم که مردم تالاب را به دانایی تجهیز کنیم،زباله های خانگی هم که اغلب خوراک دام و طیورشان است تقریبا هیچ باقی نمی ماند،مگر زباله هایی که باد از اطراف و بازدیدکنندگان از خود به جای می گذارند ، کشیدن کانال دفع فاضلاب دقیقا ضروری است برای حفظ سلامت محیط تالاب و ساکنان انسانی و جانوری آن،ولی آنچه که هم اکنون می دانم امنیت روانی مردم برای بی تفاوتی مسئولین ما به فعالیت های بخش نیشکر و تخلیه روزانه پساب آن به درون تالاب ،همچنین عدم ورود آب رودخانه جراحی به تالاب است!همچنین!بودجه هایی است که برای مسائلی از جمله گردشگری اختصاص می یابند ولی آگاهانه و زیرکانه بد مصرف می شوند(قایق ها)،نبود مدرسه ابتدایی به بالا در فاصله ای میان روستاها،امکانات پزشکی مانند درمانگاه و مرکز بهداشت،نبود وسائل حمل ونقل عمومی برای رفت و آمد مردم و… امنیت روانی مردم را بیشتر تهدید می کنند
    چون دامها و نخلستانهایشان تنها منبعی است که برای چرخاندن چرخ زندگی دارند،مکز بهداشتی آموزشی و حمل ونقل عمومی حق آنهاست همانند ما!اینها اصلی ترین عامل تهدید امنیت روانی ساکنان در حال حاضرند و دلایل بالا مکمل اینها هستند و من هم کاملا موافقم که باید این دو عامل در کنار هم رفع شوند نه جدای از هم که اگر این باشد هرکدام لطمه و آسیب های مخصوص به خود را به جای می گذارد

  8. محمد درویش نویسنده

    به راستی اگر بخواهیم و بخواهند می توان این مشکلات را با صرف اندک هزینه ای حل کرد که هم به نفع مردم منطقه باشد و هم به نفع تالاب و زیستمندان گیاهی و جانوری شادگان عزیز …
    درود بر عقیل مهربان.

  9. مهرداد مسيبي

    اينكه يك صفحه جديد با زبان انگليسي راه اندازي كرديد .جاي بسي خوشحالي است .آرزوي هميشگي ام را برايتان دارم.سرمست وسر خوش باشيد.آنجا نيز پيغام گذاشتم كه منعكس نشد.شايد ايرادي دارد.

  10. نرگس روحانی

    سلام آقای درمیش منو قابل ندونستید کامنتی که گذاشتم پاک کردید؟؟؟؟؟

  11. مصطفی کریمی

    خوشحالم که دوباره مثل قبل می نویسید. و سپاس از نوشته های روشنگرتان.

  12. مصطفی کریمی

    خوشحالم که مثل قبل می نویسید. و سپاس از نوشته های روشنگرتان.

  13. احمد

    سلام
    چرا در بعضی از مناطق روستائی مثل مسیر و عنایتی بایستی از بوی بد زباله و زباله و دود کارخانه آسفالت شهرداری رنج ببرند! آیا کسی هست جواب گو این سوال باشه! آیا کسی هست که به مردم زحمت کش شادگان اهمیتی داشته باشه!
    شهرداری شادگان در دو سال آخیر زباله کل شهر شادگان را در محل کارخانه آسفالت شهرداری شادگان جمع و تخلیه مینمایند که به غیر از بحث بوی بد و دود کارخانه، حیوانات و جانوارن متعددی مثل موش و سگ و گربه در کارخانه آسفالت مشاهده میگردد که این امر باعث نا آرامی ساکنین آن محل میباشد،ضمناً بعضی از ساکنین این روستا چند باری است به فرمانداری،بهداشت،محیط زیست مراجعه کردند که متاسفنه تا این تاریخ هیچ گونه اهمیتی از مسئولیت مربوطه دیده نشده است.
    فقط محیط زیست چند باری آمدند و چند عکسی از محل کارخانه و زباله گرفتن که متاسفانه هم هیچ گونه اقدامی نکردند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.