چند روز اخیر را به دیار آذربایجان غربی رفته بودم تا با بازدید از سد زرینهرود در منطقه بوکان (موسوم به سد شهید کاظمی)، اطلاعات لازم را برای یک پژوهش با عنوان “بررسی نشانزدهای ساخت سد زرینه رود بر روی مؤلفههای پایداری بوم شناختی حوضه آبخیز دریاچه ارومیه با تأکید بر بخش کشاورزی” جمعآوری کنم. جا دارد در همین جا از مساعدت آقایان دکتر هدایت فهمی، علیرضا دایمی، غلامرضا کشتیبان (مدیر سد شهید کاظمی)، مسعود باقرزاده کریمی، اصغر محمدی فاضل و عباس نژاد (مدیر کل محیط زیست استان آذربایجان غربی) فرهاد خاکساریان و عهدیه کالیراد که نگارنده را در طول این سفر و برای بازدید و دستیابی به اهداف و اطلاعات مورد نظر یاری دادند، قدردانی کنم.
متأسفانه همان طور که میدانید، وضعیت سطح آب در دریاچه ارومیه همچنان به روند نزولی خویش ادامه داده و اینک سطح آب در پایینترین میزان خود در طول 12 هزار سال گذشته قرار دارد؛ این در حالی است که امسال چند خبر خوش و امیدبخش برای مهار این بحران در فضای رسانهای کشور منتشر شد که یادداشت اخیر، به بهانهی ارایه تحلیلی از آن اخبار خوش! است:
تازهترین گزارش پایگاه مدیریت خشکسالی کشاورزی در مورد وضعیت اقلیمی کشور در سال آبی 91-1390 (مهر 1390 تا پایان شهریور 1391) اخیراً و به همت دکتر مرتضی خداقلی و همکاران سختکوششان منتشر شده است . یکی از نکات تأملبرانگیز در این گزارش، وضعیت حوضه آبخیز دریاچه ارومیه است که نشان میدهد اغلب نواحی این عرصه 5.2 میلیون هکتاری متأثر از خشکسالی ضعیف تا متوسط بوده است، به نحوی که هر چه از شمال حوضه به سمت جنوب آن حرکت کنیم، بر میزان شدت خشکسالی افزوده شده و در برخی از نواحی آن که اتفاقاً سرچشمهی مهمترین و پرآبترین رودخانههای منتهی به دریاچه ارومیه هم به شمار میآیند (مانند زرینه رود)، حجم ریزشهای آسمانی تا 45 درصد از میانگین درازمدت منطقه کمتر بوده است. به رغم چنین وضعیتی، برخی از عالیترین مدیران وزارت نیرو و سازمان حفاظت محیط زیست در سال جاری اعلام کردند که حدود دومیلیارد مترمکعب آب را در دریاچه ارومیه تخلیه کردهاند. از آنجا که درخواست سازمان حفاظت محیط زیست برای حق آبهی دریاچه حدود 3.1 میلیارد متر مکعب در سال است؛ به نظر میرسد در یک سال نرمال، به راحتی بتوان چنین حقآبهای را تأمین کرد؛ اتفاقی که البته هرگز در این پهنه آبشناختی و راهبردی کشور رخ نداده است. به عنوان مثال، در سال آبی گذشته، بیش از دوسوم از آبخیز دریاچه ارومیه شرایط ترسالی خفیف و یک سوم آن، خشکسالی خفیف را تجربه کرد ؛ یعنی به مراتب وضعیتی بهتر از امسال داشت؛ اما حتا همان دو میلیارد متر مکعب آب هم به آن اختصاص نیافت. تأملبرانگیزتر آن که در سال قبلتر از آن، یعنی سال آبی 89-1388، حوضه آبخیز دریاچه ارومیه به استناد گزارش پایگاه مدیریت خشکسالی کشاورزی، یک سال رؤیایی را سپری کرده، به نحوی که حجم ریزشهای آسمانی آن دست کم 60 درصد یا بیشتر از میانگین درازمدت سالانه حوضه افزونتر بوده و تقریباً تمامی مناطق آن از شمال تا جنوب متأثر از ترسالی شدید تا بسیار شدید بود. به دیگر سخن، وقتی در سال آبی اخیر، توانستیم حدود دو میلیارد متر مکعب آب برای دریاچه اختصاص دهیم، آن هم به رغم خشکسالی گسترده در سطح منطقه؛ اگر میخواستیم، به راحتی میتوانستیم تا 5 برابر این رقم را در سال 1389 به دریاچه اختصاص داده و بحران را در سطح معنیداری مهار کنیم که نکردیم.
امّا یک نکتهی شگفتانگیزتر دیگر هم در این ماجرا وجود دارد که کمتر تاکنون مورد توجه قرار گرفته و آن نقش گزینه یا تکنیکی به نام بارورسازی ابرهاست که همواره از سوی برخی از متولیان و مدیران منطقهای و ملّی به عنوان راهکاری جدی برای نجات دریاچه ارومیه ذکر میشود و اگر یادتان باشد، لابد میدانید که در بهار سال گذشته و امسال، برخی از همین مسئولان با شادی و سرور اعلام کردند که بارندگیهای اخیر ناشی از کاربرد همین تکنیک بوده و حدود 15 تا 20 درصد توانستهایم بر میزان ریزشهای آسمانی بیافزاییم که البته نگارنده و برخی دیگر از متخصصان و پژوهشگران این حوزه در همان زمان نسبت به صحت چنین ادعایی ابراز تردید جدی کردند؛ تردیدی که اینک در پایان سال آبی 91-1390 و به استناد گزارش مرکز پایش خشکسالی کشاورزی، بیش از هر زمان دیگری به واقعیت نزدیک و از تردید دور شده است! به ویژه اگر بیاد آوریم که در سال آبی رؤیایی آبخیز دریاچه ارومیه منتهی به مهر 1389 که میزان ریزشهای آسمانی منطقه تا بیش از 60 درصد نسبت به میانگین درازمدت افزایش یافت، اصولاً از این تکنیک استفاده نکردیم! کردیم؟
باشد تا از این رخدادها عبرت گرفته و بربنیاد آموزه مدیریت به هم پیوسته منابع آب، سامانی بایسته برای نجات این مهمترین آبگیر داخلی کشور ارایه دهیم و به اجرا درآوریم.
درود بر درویش خان
از گنبد های نمکی دریاچه سد گتوند و جابجا نمودن روستاهای اطراف آن خبر جدیدی ندارید؟
می گویند در اواخر قرن هفدهم میلادی و شروع دوران افول قدرت ترکیه عثمانی یکی از صدراعظم ها مبالع هنگفتی بابت نوسازی نیروی دریایی از خزانه گرفته و تامی آن را بالا کشیده بود.
پس از مدتی که رقبا اخبار دزدی را به سلطان از همه جا بی خبر رسانیدند، صدراعظم سلطان را سوار بر کشتی به نزدیک یک اسکله اوراق کشتی های قدیمی برده و با غرور گفت:
ملاحظه می فرمایید که برنامه ساخت ناوگان چقدر عالی بوده و چند اسکلت را در حال ساخت داریم!!!
افسوس که عین الله خان باقر زاده ما آن روزگاران نبود.
افسوس
عالیه؛ خوشحالم که در این سفر راستی آزمایی خیلی هم تنها نبودی رفیق …
آقای مهندس درویش عزیز, میدانم بجای خوش گذشتن در این سفر, چقدر از دیدن دریاچه ارومیه که روز به روز خشک تر میشود, خون دل خورده ای. چاره ای نیست, زیرا گوش شنوایی هم نیست, باید دید و زجر کشید.
درستش می کنیم دانش جان … درستش می کنیم.
درود بر تو ایرانی وطن پرست و عاشق طبیعت.
سلام.
برای احیای دریاچه ارومیه همت ملی نیاز است و خون دل خوردن وآه و حسرت که خصلت بد ما ایرانیهاست کاری از پیش نمیبرد
افرین بر دوستداران طبیعت