بایگانی دسته: تغییر اقلیم

نمونه‌ ی یک بحث آکادمیک در حوزه‌ ی تغییرات اقلیمی!

همه چیز با اظهار نظر رییس جدید سازمان هواشناسی در باره‌ی دلایل گرم شدن زمین شروع شد … یادداشت کوتاهی که سبب گردید تا عبداللطیف عبادی – مدیر پایگاه اطلاع‌رسانی پرمخاطب روزنامه‌نگار آزاد – به حمایت از هواشناس مسئول پرداخته و با صراحتی مثال‌زدنی که فقط از لطیف می‌توان سراغ گرفت!  در گرین بلاگ حاضر شده و بحث تغییر اقلیمی را (به آن شکلی که جمعی از دوستداران محیط زیست در دنیا مطرح می‌کنند) اساساً فاقد هویت خارجی دانسته و اعلام دارد که نه‌تنها مبنای علمی ندارد؛ بلکه افسانه‌ای بیش نیست! هست؟
در این لحظه و در هنگامه‌ای که ناصر کرمی با خواندن پاسخ دلبرانه‌ی لطیف، از شادی در پوست خود نمی‌گنجد، ناگهان، از صف خیل موافقان بی‌شمار – اما اغلب محافظه‌کار – نظریه‌ی تغییر اقلیم، سرانجام یک سردار دلیر و جان بر کف، پاسخ می‌دهد: هست! و به سرعت داوطلب رفتن به مسلخ کارزاری می‌شود که یک سوی آن، عبداللطیف عبادی قرار دارد؛ جنگ‌سالاری که در این میدان و اصولاً در هیچ میدانی با کسی شوخی ندارد! دارد؟
شاید بپرسید که چرا کسی جز بهروز حسنی مهمویی، داوطلب چنین جدال طلبگی با لطیف نشد؟ حتا دیده‌بان شجاع محیط زیست ایران که این جنگ را شروع کرد؟! جواب ساده است! به قول روانشاد برنارد شاو: در طول تاریخ این زنان بوده‌اند که جنگ‌ها را آغاز کرده‌اند و این مردان بوده‌اند که آن جنگ‌ها را ادامه داده‌اند! نداده‌اند؟
بگذریم …

حقیقت داستان امّا چیز دیگری از کار درآمد! زیرا هم بهروز و هم لطیف نشان دادند که می‌توان با نظر یکدیگر مخالف بود، اما حرمت‌ها را هم حفظ کرد …
چنین است که به همه‌ی خوانندگان عزیز مهار بیابان‌زایی توصیه می‌کنم که اگر آب دست‌تان است، بگذارید زمین و نظاره‌گر جدال قلمی این دو سردار بزرگ اقلیمی و پارا اقلیمی در وبلاگستان فارسی شوید.
از قضا بهروز در یکی از تازه‌ترین یادداشت‌هایش خبر از یک نظرسنجی بین دو نفر از موافقان و مخالفان قسم خورده تغییر اقلیم در جهان – Christopher Monckton و John Abraham – داده است و در آن لحظه خبر نداشت که ممکن است روزی صیاد خود صید شود و درویشی هم باشد تا همان درخواست را از مخاطبانش برای لطیف و بهروز تکرار کند!
در این میان، فقط می‌ماند سکوت معنی‌دار ناصر کرمی  – چهره برتر سال 1388 – که خود سال گذشته، بعد از انتشار خبری سراسر دروغ، آن را در وبلاگ و خبرگزاری محیط زیستی‌اش با آب و تاب انتشار داد، و از یخ زدن جهان گرمایی خبر داد! اما پس از افشاگری مسئولیت‌شناسانه و متین شهریار عیوض‌زاده و مهم‌تر از آن، وقتی که رسماً اتهامات وارد بر دانشمندان بریتانیایی رد شد، باز هم حاضر نشد تا این خبر را در درگاه‌های مجازی شخصی و عمومی‌اش منتشر کند!
البته ناصر بارها گفته که آدم خجالتی‌ای است و نمی‌تواند در مجامع عمومی زیاد شرکت کند و بنابراین، اغلب چنین درخواست‌هایی را رد می‌کند، اما از قضا وی در محیط وبلاگستان اصلاً خجالتی نیست و آن را می‌شود از ماجرای شترها دریافت! نمی‌شود؟
بنابراین، جا دارد که ناصر به کمک دوست دیرینش رفته و نگذارد تا او پاره‌هایی از لغزش‌هایی انکارناپذیر را در بیان استدلال‌های خویش – به ویژه در کامنت سومش – مرتکب شود و به قول خودش از مسیر بحث‌های آکادمیک به جدال‌های خاله‌زنکی سقوط کند.
زیرا ما لطیف را دوست داریم و دوست داریم همچنان به عنوان سرمایه‌ای ارزشمند در خدمت وبلاگستان فارسی بماند.

در همین باره و از همین نویسنده:
آیا جهان‌گرمایی واقعن یخ زد؟!
دانشمندان آلمانی: کره‌ی زمین بدتر از این شرایط را تاکنون تجربه نکرده است!
تصاویری از ابعاد فاجعه‌آمیز جهان‌گرمایی در آلاسکا که دولت بوش آنها را سانسور کرده بود!
رونمایی از نقشه‌ای عجیب در موزه علم لندن!
تصویری که جهان‌گرمایی را تعریف می‌کند!
ناسا آژیر را می‌کشد: سال ۲۰۱۰ می‌رود تا رکورد شکن شود!
فقط ۲۹۰ سال زمان داریم برای این که نیمی از زمین را تخلیه کنیم!
بررسی روند گرم شدن زیست‌اقلیم ها در ایران
خطر جهان‌گرمایی در هفت منطقه اصلی کشور جدی است!
سرعت تغییرات اقلیمی با کاهش ارتفاع، افزایش می‌یابد!
نشنال جیوگرافیک: رابطه جهان‌گرمایی و افزایش هیبت عنکبوت!
جهان‌گرمایی همچنان ابرخطر است!
آیا این تصویر از لندن می‌تواند واقعیت داشته باشد؟!
آیا جهان‌‌گرمایی، زمین را ۵۵ میلیون سال به عقب خواهد راند؟!
جهان‌گرمایی ؛ فرصتی برای جهان‌گرایی!
تصور جهان بدون ابر (یا همان جهنمی که می‌شناسیم)!
مسافری از سوئد و جهان گرمایی!
از فرسایش و رسوب تا تغییر اقلیم و جهان‌گرمایی
آیا دماوند راه کلیمانجارو را می‌رود؟!

دانشمندان آلمانی: کره‌ی زمین بدتر از این شرایط را تاکنون تجربه نکرده است!

صاحب فرزانه‌ی پایگاه اطلاع رسانی فرهنگی، تاریخی، صنعتی که خوانندگان گرامی مهار بیابان‌زایی پیش‌تر با ایشان به دلیل برگردان یک مقاله‌ی آلمانی به فارسی آشنا هستند؛ در تازه‌ترین یادداشت خویش، پرده از ادعای جدید گیاهشناسان شهر بن در آلمان برداشته و از قول ایشان – که اخیراً روش جدیدی برای محاسبه‌ی فرآیند جهان‌گرمایی معرفی کرده‌اند – نوشته است که “ما در حال حاضر در بدترین حالت ممکن قرار داریم.”
او یک حرف دیگر را هم به نقل از مقاله‌ی منتشر شده در نشریه معتبر ساینس و پس از یک بررسی همه‌جانبه در کوشش‌های چندساله‌ی دانشمندان حوزه‌ی محیط زیست تکرار کرده است: ” چیزی که دال بر پایان دادن به نابود کردن اکوسیستم‌ها (بوم‌سازگان‌ها) از سوی بشر باشد، یافت نمی‌شود.”
یادمان باشد که اگر این ادعا را بپذیریم، باید قبول کنیم که یکی از آرمان‌های همایش سران در آفریقای جنوبی در سال 2002، کاملاً با شکست روبرو شده است. زیرا بر بنیاد یکی از تفاهم‌نامه‌های آن اجلاس، رهبران جهان پیمان بسته بودند که تا سال 2010 از نابود شدن گونه‌های گیاهی و جانوری در جهان ممانعت کنند.
در حقیقت پژوهشگران دانشگاه بن بر پایه‌ی مدل تحقیقاتی خویش که با همکاری دانشمندان دانشگاه‌های گوتینگن و ییل آمریکا طراحی شده است، ادعا می‌کنند که  تا سال 2100 ده درصد از گیاهان باقیمانده بر روی کره‌ی زمین تماماً نابود خواهند شد.

اتفاقی که اگر رخ دهد، نشان می‌دهد که همه‌ی برآوردهایی که تاکنون در باره‌ی عظمت تخریب آدمی بر کره‌ی خاک صورت گرفته، بسیار خوشبینانه بوده است!
دانشمندان دانشگاه بن تأکید دارند که در بهترین حالت، دمای کره‌ی زمین تا پایان قرن بیست و یکم، یک و هشت دهم سانتی‌گراد افزایش خواهد یافت که این به معنای یک فاجعه‌ی تمام عیار برای زمین خواهد بود.
تنها نکته‌ی امیدبخش گزارش مزبور آن است که وضع همه‌ی ما – فارغ از این که در کدام کشور زیست می‌کنیم و دولت حاکم تا چه اندازه به حفظ ملاحظات محیط زیستی وزن و اعتبار می‌دهد – خراب است!
انگار آسمان هر کجا همین رنگ است! آن از فاجعه‌ی مرگبار در خلیج مکزیک که پرقدرت‌ترین و مدرن‌ترین و ثروتمندترین و سبزترین کابینه‌ی جهان در مهارش عاجز مانده است و این هم از عسلویه و خجیر و زاگرس و البرز و پارک ملی کویر ما که اصولاً بسیاری از مدیران ارشد دولتی‌اش، گرایه‌های محیط زیستی را مشکوک ارزیابی کرده و بر طبل افزایش جمعیت هم می‌کوبند! نمی‌کوبند؟
حقیقت این است که همه‌ی ما مسافران یک کشتی سوراخ هستیم و آن کشتی اگر تایتانیک هم باشد که نیست، به زودی غرق خواهد شد!

مؤخره 1:
البته یک معجزه هنوز امکان ظهور دارد … و آن این است که تا پیش از لحظه‌ی انهدام کره‌ی زمین بشر بتواند دو کار مهم را انجام دهد:
1-    بتواند کره‌ی دیگری برای سکونت بیابد؛
2-    بتواند فضاپیمایی بسازد که از سرعت نور، جلو بزند!

مؤخره2:
گاه با خود می‌اندیشم که چقدر خوب شد تا 2100 نیستیم و رفته‌ایم به آن سوی انفجار بزرگ …

ناسا آژیر را می‌کشد: سال 2010 می‌رود تا رکورد شکن شود!

همان گونه که سال 2009 رکورد گرم‌ترین سال جهان را شکست، اینک بررسی‌های انجام شده توسط ناسا در طول 4 ماهه‌ی نخست سال 2010 نشان می‌دهد که در طول 131 سال گذشته، هرگز چنین گرمایی را کره‌ی زمین درک نکرده بوده است!
گفتنی آن که مطالعات پایگاه مدیریت خشکسالی اصفهان هم، پیش‌تر چنین واقعیتی را در ایران مورد تأیید قرار داده بود؛ واقعیتی که مهم‌ترین شناسه‌اش فقدان محسوس بارش‌های جامد در سال آبی پیش رو است.
و حالا ظاهراً نه فقط ایرانی‌ها که مردم ساکن در کانادا، آلاسکا، شرق آمریکا، استرالیا، جنوب آسیا، شمال آفریقا و شمال روسیه نیز باید خود را برای گذران گرم‌ترین تابستان زمین آماده کنند. رخدادی که می‌تواند تبعاتی مرگ‌آفرین برای همه‌ی اهالی زمین به بار آورد.

برای ردیابی ماجرای جهان گرمایی در این تارنما از این نشانی بهره گیرید.

مؤخره:

پس از هشدار مطروحه در یادداشت پیشین، بسیار کوشیدم تا خبر بسیار تأسف بار و شرم آوری را که باید انتشار دهم، به تأخیر اندازم! اما فکر نکنم تا پست بعدی بتوانم جلوی خودم را بگیرم! شرمنده …

خبری هشداردهنده برای همه ی وبلاگنویسان و فعالان محیط زیستی!

خبرگزاری بهروزپرس – که این روزها یک تنه به جای لشکر غایب یا خواب‌مانده‌ی گرین‌بلاگ می‌نویسد – یک خبر جالب منتشر کرده که به نظرم همه – از جمله خودم – باید به آن توجه کنیم.

جمعه گذشته – هفتم خرداد 1389 – آقای  TOMMY STADLEN، در نیویورک تایمز پرده از یک راز بزرگ برمی‌دارد! این که چرا به مرور توجه مردم دارد به موضوع حیاتی و مهم تغییر اقلیم – Climate Change – کاسته می‌شود؟!
گرانیگاه کلام این نویسنده‌ی آمریکایی – که البته منتقدینی هم دارد – آن است که غرزدن پیوسته و ترساندن مردم از عواقب  خطرات تغییر اقلیم و جهان‌گرمایی، بدون نمایش دورنمایی امیدبخش و انرژی‌دهنده، منجر به واکنش منفی و پس‌رونده شده و سبب گردیده تا مردم ترجیح دهند تا صدای حق‌طلبانه‌ی طرفداران محیط زیست را نشنوند و برایشان انکار جهان‌گرمایی و تغییر اقلیم آسان‌تر از پذیرشش باشد!

پیش‌تر و در قالبی دیگر، کیم ووچونگ، نویسنده‌ی کتاب پرفروش و مشهور «سنگفرش هر خیابان از طلاست» هم چنین پندی را به خوانندگانش منتقل کرده و گفته بود: هرگاه حرف امیدبخشی برای زدن ندارید، بهتر است خاموش بمانید. بگذارید راوی خبرهای بد در ذهن مردمان نام نگیرید؛ حتا اگر خبرهای بد شما، حقیقت محض باشد.
ووچونگ می‌گوید: «وقتي ديگران شمارش معکوس غير ممکن‌ها را شروع مي‌کنند من به شمارش ممکن‌ها مي‌پردازم

ضمن سپاس مجدد از بهروز حسنی مهمویی – که دارد دور از وطن، مشق سبز در مقطع دکترا می‌نویسد – مایلم تا توجه آن اندک نویسندگانی که هنوز پرچم سبزنویسی را به زمین ننهاده‌اند، جلب کنم که کاری نکنیم تا مردم به شنیدن و خواندن خبرهای تلخ و غم‌انگیز – بدون ارایه راه حل – در حوزه محیط زیست عادت کنند و آرام آرام دکمه‌ی کیبورد خود را از صفحات سبز وبلاگستان به چرخانند به سمت جایی که بشود اندکی لبخند زد و امید را – ولو به عاریت – ذخیره کرد!
اصلن شاید کم شدن اقبال نویسندگان محیط زیستی به نگارش در این حوزه هم، بی ارتباط با اشباع شدن خویش از انبوه خبرهای منفی و ناامیدکننده نباشد!
اما چگونه می‌توان هم امیدوارانه به آینده نگریست و هم خواب خوش طبیعت‌ستیزان را پراند و همچنان به اطلاع‌رسانی مؤثر و هدفمند در این حوزه ادامه داد؟! مگر نه این است که مشکلات منابع طبیعی قرار است تا به قیامت ادامه داشته باشد؟!
چگونه می‌توان فقط به این بسنده نکرد که بگوییم: نکشیم، نخوریم، نزنیم، نبریم، نرانیم و نزاییم؟!
آیا جز افزایش دانایی و تجهیز خویش به دانش روز محیط زیست، راه دیگری برای ما باقیمانده است؟

یادمان باشد:
گاه دفاع بد از یک آرمان مقدس، به مراتب خسارتی جبران‌ناپذیرتر از حمله و دشمنی با آن آرمان به بار می‌آورد.

یک قانون طلایی که امروز از بهروز آموختم!

بهروز حسنی مهمویی، جدیدترین عضو گرین‌بلاگ است که به تازگی به جرگه‌ی سبزنویسان وبلاگستان پیوسته و از همان ابتدا نشان داده که می‌خواهد خلاء موجود در محتوای فارسی اینترنت را در حوزه‌ی تغییرات اقلیمی پر کند. به نحوی که در طول 5 روز گذشته بیش از 20 بار تارنمای خوش آب و رنگش به روز شده است.
او در یکی از آخرین یادداشت‌هایش و به نقل از یکی از فعالان جهانی حوزه‌ی محیط زیست، نوشته:
« باید برای نسل بعد کاری را بکنی که آرزو داشتی نسل قبل برای تو انجام بدهند!»
به نظرم، همه‌ی ما لازم است تا روزی چند بار این “قانون طلایی” را مرور کنیم.

برای این یار تازه وارد اما فرهیخته ی وبلاگستان آرزوی استمرار و تکامل بیشتر تارنمای ارزشمندشان را دارم.

فقط 290 سال زمان داریم برای این که نیمی از زمین را تخلیه کنیم!

تازه‌ترین یافته‌های مرتبط با جهان‌گرمایی – global warming- که در نیوساینتیست منتشر شده است، حکایت از آن دارد که ممکن است تا سال 2300 بشر مجبور شود یک اسباب‌کشی بزرگ راه انداخته و به دلیل گرم شدن میانگین دمای هوا تا 12 درجه سانتی‌گراد، نیمی از کره زمین را از موهبت استقرار انسان محروم دارد!
بی‌دلیل نیست که استیون هاوکینگ هم این روزها پیوسته بشر را ترغیب می‌کند تا هر چه زودتر در پی یافتن یک کره مسکون جدید برای خود باشد.
به هر حال، امیدوارم با حفر نخستین گودال بر روی یخ‌های قطبی، بتوان پرده از راز دوره‌های گرم شدن و سرد شدن زمین برداشت و عملاً نشان داد که آیا جهان‌گرمایی هنوز هم یک پندارینه‌ی قابل اعتنا است و یا باید در محتوا و قرائت آن تجدید نظر کرد.

وقتی که در برزیل نعمت به نقمت بدل می‌شود!

گزارش‌ها حکایت از آن دارد که در طول 24 ساعت از آسمان ریودوژانیرو به حدی باران باریده (288 میلی متر) که در طول یک سال هم در ایران نمی‌بارد! و البته باران همچنان ادامه دارد …
آری ریزش 288 میلی‌متر باران در یک سال می‌تواند برای مردم زابل که از میانگین بارندگی 50 میلی‌متر در سال بهره‌مند هستند و سالهاست به جای بلم‌رانی در هامون به تثبیت شن‌زارهایش می‌پردازند، شیرین‌ترین رؤیا باشد، امّا برای اهالی سبزترین کشور جهان، هرگز چنین نیست و حتا می‌تواند علاوه بر مرگ دست کم 200 انسان بی گناه، به افزایش جابه جایی خاک و تشدید فرآیند تخریب سرزمین (Land degradation)  و بیابان‌زایی منجر شود!

امّا به راستی چرا اینگونه شده است؟ کافی است نگاهی بیاندازیم به رخدادهای حادثه‌بار در طول نیم قرن اخیر تا دریابیم که چگونه با افزایش دانایی بشر و تسلطش بر ابزارهای فناورانه‌ی فرامدرن و پیشرفت حیرت‌انگیز و شتابناک مهندسی سازه‌ای، خسارت‌های رخداده بر جان و مال آدمی ناشی از حوادث طبیعی نظیر سیل و طغیان رودخانه‌ها، ریزش کوه و لغزش زمین، زلزله، توفان، آتشفشان و خشکسالی و … به طرز شگفت‌آور و نگران‌کننده‌ای افزایش یافته است.

تصویر نیمه مغروق امروز ریودوژانیرو و مردمان دردمندش که در تمامی درگاه‌های مجازی معتبر جهان قابل مشاهده است، می‌تواند تداعی‌کننده‌ی فردای نیویورک در این کابوس مشهور ناشی از تغییر اقلیم (Climate Change) و جهان گرمایی (Global warming) باشد.

و غم‌انگیز‌تر آن که، بشر مغرور امروز، خود با عدم توجه به اصل پروانه، با غره شدن به توان مهندسی خویش و با تجاوز به حریم‌های طبیعی در کوهستان‌ها و رودخانه‌ها – مانند سیل قم –  عملن سبب می‌شود تا به طرز ناعادلانه‌ای رخدادهای طبیعی را با عنوان بلایای طبیعی –  Natural disaster – بنامیم و نعمت‌ها را نقمت بخوانیم.
و بعد هم بگوییم: خدا خواست و تمام!
امّا به قول دکتر کوثر عزیز در سخنرانی اخیرشان در دانشگاه شیراز: خداوند کی می‌خواهد تا من و تو خانه و کاشانه‌ی خود را از دست دهیم؟ چرا چنین بی‌رحمانه در حق آن دوست آسمانی تهمت روا می‌داریم؟

مؤخره:
ممنون از مدیران عزیز تارنماهای زمستان/ یل قوان، پالاس ایرانی و سبزامین که مخاطبان خویش را به حمایت از مهار بیابان‌زایی در مسابقه‌ی جهانی برترین وبلاگ محیط زیستی ایران فراخوانده‌اند. همچنین از دیده‌بان عزیز محیط زیست ایران بابت تجهیز آن لشکر 600 نفره‌ و تشویق‌شان به پارو زدن، قدردانم.
آخرین وضعیت رتبه‌بندی 11 وبلاگ برتر محیط زیستی جهان را می‌توانید در این نشانی رصد کنید. فعلن که دوباره جای بنگلادش و اسپانیا تغییر کرد (هر دو 31 درصد آرا را دارند و مهار بیابان زایی با 14 درصد در مقام سوم است).

در ساعت زمین، ایران چگونه بود؟

ساعت 20:30 روز شنبه – 7 فروردین ماه 1389 – هم از راه رسید و رفت. مردمان حدود 5 هزار شهر در 125 کشور جهان از این ابتکار استقبال کردند و رکورد سال گذشته را آشکارا بهبود دادند. حتا در کشورهایی چون پرو، مصر و اندونزی نیز این مراسم با استقبالی گسترده روبرو شد. روس‌ها اعلام کردند که 2850 مگاوات برق صرف جویی کردند (حدود سه برابر ظرفیت نیروگاه سیاه بیشه) که این رقم نسبت به سال قبل، 450 مگاوات افزایش داشت. فرانسوی‌ها هم آمار مشابهی را اعلام داشتند و البته چند کشور دیگر نیز چنین کردند.
اما در ایران به جای خاموشی، فقط سکوت بود و بی تفاوتی و بی‌خبری انگار! خیلی دوست داشتم بدانم در ایران وضعیت چگونه بوده است؟ راستی چرا وزارت نیرو آمار مصرف برق در این ساعت را اعلام نمی‌کند؟ اصلاً چرا نباید نهادهای حکومتی از چنین حرکتی استقبال کنند و به صورت نمادین هم که شده، میدان آزادی، برج میلاد یا میدان نقش جهان اصفهان هم مانند بسیاری از ساختمان‌های مشهور در این همایش سبز جهانی مشارکت کنند و بدین‌ترتیب، نامشان بلندآوازه‌تر هم گردد.

به هر حال نزدیک به 50 هزار بار، نام “ساعت زمین” در وبلاگ‌ها و وب‌سایت‌های فارسی زبان تکرار شده و دست کم باید 10 میلیون مخاطب فارسی‌زبان از این حرک آگاه بوده باشند.
ضمن قدردانی از صاحبان همه‌ی وبلاگ‌هایی که از این ابتکار حمایت کردند، امیدوارم در سال آینده، بتوانیم با عدد و رقم سهم ایرانیان را در این حرکت جهانی مشخص کنیم.

ساعت 20:30 روز 7 فروردین 1389 را فراموش نکنید!

    این برای چهارمین سال پیاپی است که جهانیان در اعتراض به روند شتابناک جهان‌گرمایی و انتشار روزافزون گازهای گلخانه‌ای در نیوار با ریشه‌ی انسانی، می‌کوشند تا با یک حرکت نمادین و به مدت یک ساعت، در ساعت 20:30 روز  27 مارس (شنبه – هفتم فروردین) چراغ‌ها را خاموش کنند. ابتکاری که از شرق و نیم‌کره‌ی جنوبی، یعنی سیدنی شروع شد و آرام آرام تمامی کره‌ی زمین را درنوردید.
    در سال نخست، 2.2 میلیون نفر از مردم سیدنی با این ابتکار همراهی کرده و منازل خویش را خاموش نگه داشتند. در سال دوم (2008)، 50 میلیون نفر از مردمان 35 کشور دنیا به این اعتراض خاموش پیوستند و در سال 2009، بیش از 4 هزار شهر از 88 کشور جهان در این همایش سبزرنگ شرکت کردند.

    و اینک در 27 مارس 2010 همه منتظرند تا ببینند، میزان استقبال از این ابتکار سبز تا چه اندازه گسترش خواهد یافت؛ هر چند که ممکن است مخالفت ناصر کرمی و لطیف با جهان گرمایی، اندکی از شتاب این استقبال را بکاهد، اما به هر حال باید منتظر بود و دید که چند پنجره از ساختمان اسکان در ساعت 20:30 روز هفتم فروردین ماه خاموش خواهد شد؟
    شما چه فکر می‌کنید؟ لطفاً اگر موافق این ابتکار هستید، لوگوی آن را از اینجا برداشته و در وبلاگتان قرار دهید و اگر مخالف هستید، دلایلش را بیان کنید. فقط خواهشن بی‌تفاوت نباشید!

    در همین باره:
    ساعت زمين ؛ فرصتي براي يگانگي ساكنان زمين – فارغ از مرزهاي سياسي و مذهبي و نژادي

آیا جهان‌گرمایی واقعن یخ زد؟!

    سال آبی 89-1388 در حالی به میانه‌های خویش نزدیک می‌شود که رکوردی عجیب از قهر آسمان با ریزش‌های جامد را می‌رود که به جای گذارد! نگارنده حتا در دامنه‌های همواره پربرف کندوان هم ، برف ماندگاری را ندید و چنین است روزگار دماوند و دنا و زردکوه و کوهرنگ و سبزکوه در بام ایران …
    روز گذشته با دکتر لباسچی که سال‌ها مسئولیت ایستگاه هومند آبسرد را در جوار دماوند سرفراز برعهده داشته است، سخن می‌گفتم؛ ایشان هم نتیجه‌ی بررسی 36 ساله‌ی ایستگاه کلیماتولوژی منطقه را کاملن هشداردهنده ارزیابی می‌کرد، زیرا حکایت از افزایش میانگین دمای سالانه تا بیش از 2.7 درجه سانتی‌گراد داشت که به نظر می‌رسد یک رکورد باشد. این در حالی است که به گفته‌ی لباسچی، میزان ریزش‌های آسمانی منطقه کاسته نشده، بلکه ماهیت آن از برف و تگرک به سوی باران تمایل یافته است. لباسچی این را هم اضافه کرد که میزان اُفت سطح آب زیرزمینی در دماوند، به شدت نگران‌کننده شده و حتا در 200 متری اعماق زمین هم آبی برای برداشت وجود ندارد!
    دکتر خسروشاهی هم، پس از شنیدن نظریه‌ی یخ زدن جهان‌گرمایی، آمار بلندمدت تعداد بیشتری از ایستگاه‌های سینوپتیک کشور را منتشر کرد که جملگی تأیید می‌کنند – دست کم – در طول دو دهه‌ی اخیر، روند گرم شدن میانگین‌ها ادامه داشته است.
    از طرفی، شهریار عیوض‌زاده، مرد دقیق وبلاگستان، دست به کاری ارزشمند زده و آشکارا نشان داده که تا چه اندازه آن افشاگری مشهور، می‌تواند راه به خطا برده باشد!
    در حقیقت، همه چیز به یک دروغ بزرگ می‌رسد! نمی‌رسد؟
    راست آن است که دانش بشری در حال پوست‌اندازی است و ما هر چه که به پیش می‌رویم، درمی‌یابیم تا چه اندازه نادانیم. بهتر است (یعنی شرط عقل ایجاب می‌کند!) در چنین فضایی تا آنجا که امکان دارد، حکم مطلق صادر نکنیم. یخ‌ها دارند به شدت و شتابی باورنکردنی آب می‌شوند و پیش‌بینی می‌شود که میانگین دمای کره‌ی زمین هم در سال 2010 و به رغم موج سرمای هارپی! در بخش‌هایی از نیم‌کره‌ی شمالی با حدود 76 صدم درصد افزایش روبرو  شده و 2010 را به گرم‌ترین سال جهان در طول یک قرن اخیر بدل سازد. اما ریشه‌ی این گرما تا چه اندازه انسانی و تا کجا طبیعی است؟! هر دو طرف دلایلی برای خود دارند …
     امّا این یادداشت را فقط به یک دلیل نوشتم:
    کار شهریار عیوض‌زاده ستایش‌برانگیز است، او درست است که شابد در ماه بیشتر از یک یادداشت ننویسد، اما برای تولید آن یک یادداشت، وقت و انرژی فراوانی مصروف می‌دارد و اغلب نوشته‌های – هر چند اندکش – تأثیرگذار و تأمل‌برانگیز بوده است.
     این مقدمه را از من بپذیرید تا در فرصتی بهتر، مشروح‌تر از ماجرای جهان‌گرمایی، تغییر اقلیم و نوسان اقلیم گفتگو کنیم.

بررسی روند گرم شدن زیست‌اقلیم ها در ایران

    علاقه‌مندان به موضوع تغییر اقلیم و جهان‌گرمایی می‌توانند تازه‌ترین یادداشت نگارنده را در این باره در صفحه‌ی 8 از شماره امروز – 4 اسفند 1388 – روزنامه بهار بخوانند.