آن دهنکجی را که یادتان هست؟ در آن دهنکجی، نهتنها کسی ناراحت نمیشد، بلکه وقتی این صحنه را میدید، کلاه هم از سر برمیداشت! برنمیداشت؟
اما در این عکس، ماجرا فرق میکند … اینجا قرار است که به زمین استراحت داده شود تا بتواند خود را مجدداً ترمیم کرده و احیاء کند. امّا ظاهراً در رودباران استان مرکزی، قرق را جور دیگری معنا میکنند! شاید هم فرجام غم انگیز آیش 5 ساله ناصر کرمی را دیدهاند و حالا انقلابی شده و قوانین را به سخره گرفتهاند! نگرفتهاند؟
ممنون از سپهر عزیز که شکارش را به خوانندگان سرای مجازی درویش پیشکش کرد!
آیا ایمان می آورید؟جهاد اکبر و جهاد اصغر لازم و ملزوم یکدیگرند.
ببخشید؟!!
خوبه آقاي درويش، اينجا بشير و نذير هم پيدا شده!
چشمتون روشن!
اينجا مملكت امام زمانه، قربان! از پارادوكسها و تناقضات نگوييد لطفا!
خانم بزرگ مرحومم ضرب المثلي ميگفتن به اين مضمون:
با حيا باش پادشاهي كن
بي حيا باش هر چه خواهي كن!
ما با قومي بي حيا سرو كار داريم عزيز، ميبينيد كه، هر چه ميخوان ميكنن!!
بازم جای شکرش باقیه که نکیر و منکر پیدا نشده! شده؟
جناب درویش یکی از مشکلات این مملکت نبود اهرمهای اجرای قانون می باشد.
پاسخ:
یکی از مشکلات اصلی تر آن است که دچار وندالیسم شده ایم …
واقعا انتظار قانون مداری داشته باشیم ؟؟؟
پاسخ:
بالاتر از آن … باید مطالبه گر اجرای قانون و عدالت محوری باشیم.
ازونجایی که قرار شد خوشبین باشم و به بدترین حالت فکر نکنم لذا به گزینه مناسب بشیر و نذیر رسیدم!! هر چند جنبه طنزش به پای گزینه ی شما نمیرسید!!!
خوشحالم که قرار گذاشتی خوشبین باشی!
هر چند بهتره قرار نذاری که چه جوری باشی!!
همیشه خودت باش فلورا … و بدان که “خودت” وجدان درد می گیره اگه که خودش نباشه و خودش هم مطمئن هستم که به سوی زیبایی و روشنی میل داره … چون زنده اندیش است.
درود …
منظورم تو جاهاي عموميه آقاي درويش، اين عهديه كه هميشه دارم، مگر زماني كه آتشفشاني كنم و فراموشم بشه!
گاهي فكر ميكنم اكثر مردم جامعه ما ژنتيك خوشبين هستن شايد بيش از اون مقداري كه بايد. اگر كمي روحيه واقع بيني به روح جامعه مون دميده بشه خيلي از معضلها برطرف ميشه.شما اينطور فكر نميكنين؟
واكنش همكارام رو با ديدن اين تابلو فردا بهتون گزارش ميكنم…
اول آن که امیدوارم اون آتشفشان هیچگاه طغیان نکنه!
دوم این که خوشبین بودن را بر بدبین بودن ترجیح می دهم.
سوم این که منتظر می مانم.
درود …
در كشورم از اين دست تناقضات را تا چشم باز كرده ام مي بينم و ظاهراً تمامي هم كه ندارد !
ولي جهاد كبري و صغراي مبشر رو متوجه نشدم والا ؟
درود
پاسخ:
والله چه عرض كنم! من هم چيزي درنيافتم! يافتم؟
سلام دکتر جان
این تابلو را دال بر دوستی طبیعت و مراتع می بینم .چرا که اگر آن ها به فکر ما نیستند خودمان باید به فکر خودمان و آینده کودکان این مرز پر گوهر باشیم.
عکس آن پرنده کوچیک را هم که فرموده بودید دیدم.دوست داشتنی و زیبا است.
درود بر پارساي عزيز …
ممنون كه به دل نوشته ها افتخار دادي رفيق قديمي …
نگاه كن كه چه خطري را به جان مي خرد و با چه مرارتي ماهي شكار مي كند … اما نه براي خودش!
اين راز شگفت انگيز زندگي است پارساي عزيز و دوست داشتني من …
زنده و سرفراز و هميشه شاد باشي.
دکتر جان من مخلصم
باز زدین منو فنا کردین!
زندگي شايد همين
فنا شدن هاي پي در پي و البته ناغافلكي باشه! نه پارسا جان؟
متأسفانه قانون گریزی به شدت رواج پیدا کرده و حتی در میان مردم روستاهای مان هم جا خوش کرده است. مردمانی که در گذشته های نه چندان دور شاید به دلیل ندانستن و اطلاع نداشتن از فضای قانون گریزی اهالی شهرهای مان، قانون ترس بودند و در آن زمان مأمورین منابع طبیعی منزلتی داشتند و تابلوهای هشدارشان ضمانت های اجرایی لازم …
یاد باد آن روزگاران … یاد باد …
يه نظر خفن: تابلو گذاشتن كه آدما و احشام وارد منطقه حفاظت شده نشن, اونوقت ازما بهتران براي شكار با خيال راحت تشريف ببرن.
آقاي درويش مردم يا حساسيتشون رو به اينطور تناقضها وبطوركلي بيقانوني ازدست دادن يا سياست زده ن و موضوع رو به طنز برگذار ميكنن!
می بینم که اهل خفن نوشتن هم هستی!
اين نظرخودم نبود. عكس رو به همكارام نشون دادم, موضوع جنبه طنز پيدا كرد و كلي باعث شوخي وخنده شد. هرچند خودم بوي طنز نميشنوم ازين تابلو
بله بیشتر از بوی طنز، بوی بیگانگی می دهد … بوی وندالیسم …
ولي من ملامت شون نميكنم پشت همين حرفهايي كه ميزنن حقيقتي نهفته . حقيقتي كه ممكنه اينجا درست نباشه ولي جاهاي ديگه اي هست كه براي عده اي ممنوعه تا ديگران راحتتر “آن كارديگر رو بكنند” … منظورم اصلا مسائل اخلاقي نيست… گاهي فكر ميكنم اگر اينطور نباشن مث خيلي از ماها بايد برن تو فاز رنج…
شادی در عین دانایی “ارزش” است.
وگرنه دزدی نکردن دزدی که در زندان انفردای محبوس است، که هنر ندارد! دارد؟
نه ارزش نداره. اگر داشت اينجايي كه ما زندگي ميكنيم اينطوي نميشد كه حداقل بعد از اين 30 سال همه ي ارزشها به ضدارزش تبديل بشن.
اما من خيلي خسته م اينقدر كه مثل اخوان ميتونم شبانه روز تكرار كنم
چرا بايد تحمل كرد آبياري كردن باغي كزآن گل كاغذين رويد
تلاشهاي ديگران و از جمله شما باعث ميشه فقط احساس زنده بودن كنم. شايد شوقي هم براي آبياري كردن پيدا كنم اميدوارم البته…
وقتی همه چیز روبراه است، هنری ندارد خروس خواندن کبک آدم!
موقعی خوب است که آدم کبکش خروس بخواند که از قضا کبکها در معرض انقراض قرار گرفته و از همه سو هم تهدید می شوند و هم تحدید!
اگر امروز بتوان خندید و شاد بود و به دیگران انرژی داد؛ این بسیار ارزشمند است.
.
.
امیدوارم شوق آبیاری تان افزون شود …
اميدوارم آقاي درويش اونقدر كه ميگردم تكه هاي گم شده م رو پيدا ميكنم… گاهي فكر ميكنم اين جستجو رو مديون آشنايي با اين وبلاگ هستم…مديون دوستهاي ناشناخته اي كه فقط از آهنگ كلامشون ميتوني به اعجاز شادي در روحشون پي ببري.
ببخشيد كه ناله كردم…
تجربه ی من به من می گه: آنجا که امید را از دست داده و بذر یأس پاشیده ام، سقوط کرده ام …
و هر آیینه که به زندگی لبخند زده ام؛ لبخندی سخاوتمندانه تر دریافت کرده ام …
.
.
به زندگی لبخند بزن فلورای عزیز و از این لبخند زدن، هرگز هراسی به دل راه مده …
آی قانون، قانون، قانون… آی مملکت… آی مردم… آی مـــــــــــــــــــــــــــــــــــا!