در 14 آبان 1385، یعنی سه سال و شش ماه و سه روز پیش، برای نخستین بار به ماجرای تلخ احداث دکل در حریم آرامگاه حکیم جاودانهی توس پرداخته و همراه با دوستداران فرهنگ و ادب ایرانزمین از وزارت نیرو خواستم تا هر چه زودتر، نسبت به جا به جایی این دکلها اقدام کند. متعاقب آن، یعنی در 18 آبان همان سال، نامهای به وزیر نیرو نوشته و درخواست خویش را مستقیماً تکرار کردم؛ نامهای که تا این لحظه 1313 نفر نیز از آن حمایت کردند. آنگاه در طول این چند سال، تقریباً هر مقام و شخصیتی به مذمت اقدام وزارت نیرو پرداخت و از شخص معاون رییس جمهور تا استاندار خراسان رضوی و نمایندگان مجلس، قول دادند که موضوع را تا حصول به نتیجه پیگیری کنند. به عنوان مثال، جواد آرینمنش، نایب رییس کمیسیون فرهنگی مجلس هفتم که در مجلس هشتم هم این عنوان را همچنان یدک میکشد، در گفتگو با ایرنا، به صراحت بیان داشت: تا حل اساسي اين موضوع، مسأله را پيگيري ميكنيم … چرا كه در صورت تداوم چنين اقداماتي، ديگر چيزي از آثار و ابنيه تاريخي براي شناساندن فرهنگ اصيل ايراني و اسلامي باقي نميماند.
امروز اما خبر میرسد که جواد آرین منش و همهی آن مدیرانی که حرفهای قشنگ در دفاع از میراث فرهنگی ایرانزمین میزدند، آن گونه که ادعا میکردند، پیگیر موضوع نبوده و نتوانستند تا از حرمت بزرگترین شاعر پارسیگوی وطن دفاع کنند. زیرا آن دکل برق، نهتنها بر فراز آرامگاه فردوسی ماندنی شد، بلکه سیمکشی 14 دکل دیگر 50 متری هم در حریم توس هم به پایان رسید!
کافی است نگاهی بیاندازیم به سخنان عالیترین مقامهای جمهوری اسلامی ایران در مدح و ستایش فردوسی، تادریابیم که چه ناسازهی حیرتآوری در این سرزمین رخ داده است!
«حقیقت قضیه این است كه فردوسی یك حكیم است؛ تعارف كه نكردیم به فردوسی، حكیم گفتیم. الان چند صد سال است كه دارند به فردوسی، حكیم میگویند … فردوسی از اول با نام خدا شروع میكند – «به نام خداوند جان و خرد / كزین برتر اندیشه بر نگذرد» – تا آخر هم همینطور است؛ فردوسی را با این چشم نگاه كنید. فردوسی، خدای سخن است؛ او زبان مستحكم و استواری دارد و واقعاً پدر زبان فارسی امروز است … »
آیا میدانید راوی سخن بالا کیست؟
و یا در مثالی دیگر، به این سخنان دقت کنید:
«در شاهنامه خودخواهان، زياده طلبها و كساني كه جان و مال انسانها را به استثمار ميگيرند، در مقابل انسانهاي آزاده و شجاعي كه طرفدار خداپرستي و عدالت هستند و سمبل آن نيز «رستم» است، قرار دارند … دانشمندان، صاحبنظران، جامعه شناسان و سياستمداران بايد نقش شاهنامه و حركت فردوسي را در تكوين و بازتعريف هويت ايراني شناسايي و معرفي كنند.»
چرا با وجود چنین حمایتهای سزاوارانهای از سوی بالاترین ردههای حکومتی در ایران، حتا نتوانستیم شاهد برچیدن چند دکل 50 متری به منظور ثبت جهانی توس در یونسکو باشیم؟!
چه کسی پاسخگوی این بی حرمتی بزرگ به فرهنگ و ادب ایران و ایرانی است؟
فردوسی، خود در هزار سال پیش، انگار چیزهایی میدانست که زنهار داده بود:
حکیما چو کس نیست گفتن چه سود ؛ ازین پس بگو کافرینش چه بود
به جای همهی آن اعتراضها و مصاحبهها و قول و قرارها و گرفتن جشن هزاره فردوسی، فقط کافی بود تا رییس جمهور طی یک یادداشت کوتاه و صریح از وزیر نیرو بخواهد تا ماجرا را تمام شده اعلام کرده و دستور برچیدن آن دکلها را صادر کند؛ چرا آقای احمدینژاد این کار را نکرد؟ مگر ایشان همین چند روز پیش و در مقر سازمان ملل متحد با صدای بلند نگفت که ملت ایران در دامان خود، بزرگانی چون فردوسی را به جهان عرضه داشته است؟ چرا حرمت آن بزرگان را عملاً محترم نمیشماریم؟
این پرسشی است که محمّد درویش، در آستانه روز فردوسی بزرگ – 25 اردیبهشت ماه – دوست دارد پاسخ آن را بداند و میدانم که در این اشتیاق به دانستن، او تنها نیست! هست؟
برای آنها که دوست دارند، بیشتر بدانند:
– رد پای این ماجرا در سرای مجازی درویش.
تاسف انگیز است.
فردوسی بزرگ به خردمندی اش بزرگ بود و است
و بعضی از ما بزرگ نما ها (!)به بی خردیمان کوچک!
با شما همدردیم… .
درود بر شما و ممنون از همراهی تان.
کسی کو خرد را ندارد ز پیش…
دلش گردد از کرده ی خويش ريش …
.
.
درود بر شباهنگ عزیز …
دلمان گرفت از این اوضاع و احوال
خدایا جایی ختم به خیرش کن
پاسخ:
آمین.
اسطوره هامون رو فقط وقتی از پستوی حافظه ی تاریخی مون خارج می کنیم که به نفعمون باشه ، در غیر این صورت همون گوشه کنارهای ذهنمون خاک می خورن …
ساخت دکل در حریم حرمشون که چیزی نیست … لازم باشه خانه ی آخرتشون رو خراب هم می کنیم .
نمی دونم چرا همه اش یاد سد سیوند می افتم ؟!
اگر مردم ما به اندازه ی همین سروی و نیما و شباهنگ و شقایق به چنین رخدادهایی واکنش سزاوارانه و مسئولیت شناسانه نشان دهند، هرگز اینگونه که امروز هست، نخواهد بود! راستی چرا باید فقط 1313 نفر از فردوسی حمایت کنند؟ درد این است سروی جان.
اي درختان ِعقيم ِريشه تان در خاكهاي ِهرزگي مستور
يك جوانه ارجمند از هيچ جاتان رست نتواند؟!!
پاسخ:
امیدوارم که بتواند رست!
با سلام
جناب درویش گاهی روی این جمله فکر می کنم که “خلایق هر چه لایق ”
شما نباید زیاد انتظار نداشته باشی که نماینده مجلس برای فردوسی کاری انجام دهد
در استانداری گلستان نماینده علی آباد و کتول که به یاد دارید پس از اینکه نسبت به صحبت های شما کم آورد وعده سخنرانی در صحن علنی مجلس را داد
درود بر حسین عزیز …
راستی چی شد؟ آخر سخنرانی کرد یا نکرد؟!
بیچاره فردوسی. بیچاره ما…
پاسخ:
بیچاره، آنهایی که عظمت فردوسی را و شاهنامه را نمی توانند درک کنند و حرمت نهند.
اميدوارم باراني هم اينها رو “شست بتواند” و ” رُفت بتواند”
آمین!
درویش خان کجای کاری
آرامگاه بنان را با خاک یکسان کردند…فکر کرده اند بنان تنها در زیر سنگ وآجر است>؟ نخیر!!درجای جای درون هنردوستان جای دارد.
نفرین بر آنهایی که حتا تحمل آرامگاه چکادهای هنر ایران را هم ندارند.
نوروز امسال متولي امامزاده طاهر ميگفت ميخوان اون قسمتها كه قبر استاد بنان بوده رو همسطح سازي كنن لابد از نقشه هاي شومشون خبر نداشته.كجاست استاد شجريان كه “بيداد” ديگري بخونه!
پاسخ:
حرمت و ياد بنان با چنين حركت هاي رذيلانه اي كم رنگ نخواهد شد.
زنده باشيد.
محمد جان
دل نگراني هاي شما وپيگيريهايتان شوق همراهي با شمارا دل دل ما زنده نگاه ميدارد.اما افسوس خيلي وقتها يه سنگ رو كه يه نادان به چاه مياندازد صد دانا قادر به بيرون آوردن آن نيستند.اميد كه روزي باشد كه مديران با نظرات كارشناسان كه نه بلكه با مردم عادي نيز همراه باشند.
پاسخ:
آمين.
مطمئنید 1313 امضا است؟
من که فکر کنم کمی بیشتره…
;d
پاسخ:
ممنون كه حمايت كرديد.
سلام
ما نيز هستيم
بدرود.
ممنون كه هميشه همراهي رفيق بوشهري من.
قابل نداشت رفیق…
فردوسی بزرگ ، بیشتر از این ها ، گردن همه ی ما حق داره .
من با این که برقی هستم- عجب ایهامی!- صادقانه اعتراف می کنم که 99/99 درصد برقی ها، نگاه شون به حیلی چیزها عجیب و غریبه! واقعن متاسفم، خیییلی…
پاسخ:
تحت تأثیر صداقت برقی وارت قرار گرفتم!
جناب درویش من هر چه سعی میکنم امضا کنم نمیشه؟!
جلوی ادرس ایمیل مدام یک ستاره ی قرمز میاید، مشکل چیست؟
پاسخ:
نمی دانم! چند نفر دیگر هم به من این موضوع را گوشزد کرده اند. متاسفم.
فكر مي كنم به دليل مشغله هاي كاري در ارديبهشت ماه از مديران و كرسي سبز نشينان محترم هرم سبز بهارستان و مردم عزيز و شريف ايران تشكر نكرده ام؟ نه؟ بدينوسيله تشكر مي كنم.
ارادتمند
دايي جان ناپلئون سبز نويس محيط زيستي (متولد قزوين)
واقعن تشکر هم داره از این همه پیگیری!!
شد جناب درویش بالاخره بعد از دو روز از رو بردمش …
تبریک می گویم!
خواستن توانستن است! نیست؟
درود بر شباهنگ عزیز.
یک-
ســرآمــد کـنـون قـصـهٔ یــزدگــرد بـه مـاه ســفــنــدارمـذ روز اِرد
ز هـجـرت شـده پـنـج هـشـتـاد بـار بـه نــام جـهــان داور کــردگــار
با این حساب بیست و پنجم اسفندماه ۱۳۸۸، یکهزار سال تمام خورشیدی از روز پایان سرایش شاهنامه فردوسی میگذرد
به همین جهت سال یونسکو سال 2010 را سال پایان سرایش شاهنامه اعلام کرده است.
پیوند یادداشت شما را در فرهنگخانه خواندم. گاهی خبرنگارهای نشست ها اشتباهاتی می کنند. اابته آنجا نوشته هزاره ی فردوسی!
دو- یک روز سعید به خانه ی ما آمد و یک کتابچه از نامه ها و کوشش هایش برای به پا نشدن این دکل برایمان آورد.
در وبلاگش می نوشت: خان هشتم رستم
آیا رستم اگر بود می توانست بر این خان پیروز شود؟
این رستم ما که سیاوش شدو رفت ببینیم رستمیان در وطن مانده چه می کنند؟
دور از جانش پایانش مانند سیاوش نشود که موجب جنگ ایران و وایکینگهاشود!
تا بروم همه ی پیوندهای یادداشت را بخوانم یکی نکته یدیگر بگویم که در خبرها خواندم دختر بنان گفته است چون می خواهند سنگ قبری نو و شایسته برای آن زنده یاد بگذارند خودشان آنجا را صاف کرده اند.
بر سر سال زاد روز فردوسی سخنهای بسیار هست ولی بد نیست یادی از قمر این زن بزرگ تاریخ موسیقی ایران کنیم:
قمر در سال 1309 ه.ش به در خواست سر لشکر جهانبانی برای کمک به ساخت آرامگاه فردوسی کنسرتی را در مشهد اجرا کرد و چهار هزار تومان به آن انجمن یاری رسانید.
. قمرگفت:”امير(جهانباني) به مناسبت کنسرت مذکور که به طور افتخاري آواز خوانده بودم از من تشکر کرد. با اينکه جهانباني براي ساختن آرامگاه فردوسي زحمت کشيد، با اين وصف بسياري از پولها را رندان خوردند.»
******
این آرامگاه امروزی فردوسی بسیار شبیه آرامگاه کوروش است.
درود بر بانوی عزیز و فردوسی شناس وبلاگستان.
ممنون از اطلاعات ذیقیمتی که به خوانندگان دلنوشته ها هدیه کردید. امیدوارم تکلیف این روز هر چه زودتر روشن شود.
من هم از حرفهاي پري بنان خوشحال شدم. اينقدر كه خبرهاي اين قبرستون و مرده هاي نجيبش، سياسي و حساسيت برانگيز شده آدم هرچيزي رو باور ميكنه. سنگ قبر شاملو هم بارها شكسته شده و مورد قهر قرار گرفته.
شاملو و بنان و … با یا بدون سنگ قبر هم “بزرگ” هستند و بزرگ می مانند.
درود بر شما.
راست گفتين آقاي درويش، كاش آل احمد هم زنده بود و ميديد كه “سنگي بر گوري” بودن هم ميتونه افتخار آميز باشه و مايه ترس و واهمه ديگران!
جایی که سخن از فردوسی است شاملو چه قدر دور است!!
اخوان یك ماه قبل از فوتش از شاملو به خاطر بدوبیراهی كه به فردوسی گفته بود خیلی عصبانی بود و می گفت من قسم می خورم این آدم حتی یك بار هم شاهنامه فردوسی نخوانده است. در فرانسه از اخوان پرسیده بودند نظرت درباره حرف های شاملو چیست، گفته بود: «او شاملو شعر فردوسی را نخوانده، فردوسی را نمی شناسد و فهمش را هم ندارد.هرچندوقت یك بار برای اینكه اسمش سر زبان ها بیفتد یك چیزهایی می گوید.»
http://www.persian-language.org/group/Talk.asp?ID=1243&P=5
درویش گرامی
25 اردیبهشت روز فردوسی است. هیچ کس دلیلی برای انتخاب این روز را نمی داند.و لی همه می دانند که آن روز زاد روز فردوسی نیست!
به همین مناسبت جشن بزرگی در توس روزهای 24 و 25 برگزار می گردد که رییس قوه مجریه هم آنجا هست. و بسیاری مقامات اجرایی و از همه مهم تر بسیاری عاشقان شاهنامه و فردوسی و علاقه مندان به تاریخ و فرهنگ این کهن مرز و بوم.
پیشنهاد می کنم راهی پیدا کنیم این موضوع دکل و دکل های مطرح و بزرگ نمایی شود.
من از امروز تلاش خود را را می کنم.
استاد صادقی هم برای شاهنامه خوانی آنجا هستند باید برویم سراغش.
اگر برایتان امکان دارد متنی همراه با تصاویر را برایم بفرستید که آنرا به راههایی که می شناسیم پخش کنیم.
با سپاس
پ. ن.جسارتا پیشنهاد می کنم عنوان را به گونه ای دیگر بنویسید:
شوکران وزارت نیرو به دوستداران فردوسی بزرگ در هزارمین سال پایان سرایش شاهنامه!
در نخستین گام این دل نوشته ی شما به وبلاگ کانون ایران بزرگ رفت.
نشانی کانون ایران بزرگ:
http://kanooneiranebozorg.blogsky.com/
ممنون از لطفتان بانو …
شنيده ام كه شاملو نيز از آن افكار فردوسي ستيزانه در اواخر عمر فاصله گرفته بود.
راستي حال مادر جناب فيروز چگونه است؟
یک-
شاملو را سال ها پیش از آنکه یاوه گویی هایش را در باره فردوسی بدانم، خوانده و کنار گذاشته بودم. اشعارش را شعارهای زندگی ام کرده بودم و در چشمانم تخم بدبینی کاشته بود و با آن دید به همه چیز نگاه می کردم…. این دیدگاه من بود و هست. و این گوناگونی دیدگا ههای من و تو و او و… که زندگی را به پیش می برد . اگر سخن از فردوسی نبود ، در سکوت می رفتم .
دو-
از احوالپرسی شما سپاسگزارم. ایشان حال خوبی ندارند . و این روزها چه تجربیات بزرگی را می گذرانم. فیروز هم خیلی گرفته است با اینکه سعی می کند خودشرا به این روزها چیره نشان دهد ولی وزن کم کردنش ان عشق زیبای مادر و پسر را پیش از پیش، عشقی که سال ها تماشا و تجربه اش کردم را برایم به تماشا گذاشته است.
امیدوارم به زودی نزد ما برگردد
برایش دعا کنید
پاسخ:
من هم با شاملو مشکلاتی دارم که لابد آن را اینجا خوانده اید. اما وقتی پایمردی هایش را برای نجات زبان فارسی می بینم و عاشقانه هایش را می خوانم و فریاد آن شاخه را به سوی نور درک می کنم، نمی توانم کلاه از سرم در برابر عظمت روح بلندش برندارم.
– در ضمن چشم … دعا می کنم و می کنیم.
درود بر پروانه ای که اینبار کوچک شده است!
با اجازه آقاي درويش
پروانه ي عزيز، من فكر ميكنم خطا كردن جزئي از سرشت ما انسانهاست،اون چيزي كه زشت و غير انسانيه اصرار بر خطاست وقتي كه فهميديم خطاكاريم. حتي فردوسي بزرگ هم مسلما به دور از خطا نبوده، ولي ميراث نيكش به ما رسيده.
خيلي مشتاقم بدونم كه كتاب “علي نامه” كه به تصحيح دكتر شفيعي كدكني آماده انتشار شده به چاپ هم رسيده يا نه، اينطور كه شنيدم جوابيه ايست به شاهنامه فردوسي كه دكتر شفيعي كدكني به دور از هر نوع يك جانبه نگري تصحيحش كرده.كتاب مربوط به قرن هفتمه.
مگه ما چند تا شاملو چند تا فروغ چند تا اخوان چند تا… با خطاهاي ريز و درشت در اين وانفساي فرهنگي داريم كه بخوايم همين ها رو هم بايكوت كنيم.
باور كنين اگر ملت بزرگ ايران بتونه خطاهاي كوچك و بشري ِمشاهير ادب و فرهنگ و عرفانش رو ببخشه و نديده بگيره، چنين زمامداران به دور از از هرنوع ادب و شعور و فرهنگي نخواهد داشت.
آفرین فلورا … لذت بردم از طبع بلند و سلوک واقع بینانه ات در این کامنت.
ایمان دارم که پروانه عزیز هم اینگونه می اندیشد …
درود …
این چنین آموختم که در این گونه موارد دولت تنها صدایی است بلند و مردم دستانی پرهمت. باید این دستان پرهمت را با یکدیگر آشنا کرد و اهداف را پیش برد
برای پرتوان شدن این دستان پرهمت دعا می کنم.
درود …
خوب که نگاه می کنیم در محوطه و خود آرامگاه فردوسی هم این ساز ناکوک بد جور گوش را می آزارد. وقتی در گوشه و کنار پیکره ها و تابلوهای زیبایی از بزم ها و رزم های گوناگون شاهنامه می بینم که چقدر جایشان در توس خالی است، دلم می سوزد. موزه ای که اصلن در خور و شأن نام سراینده ی شاه نامه نیست و …
در و دیوار شهر توس هم که بوی فردوسی نمی دهد بیشتر رنگ و بوی وزارت نیرو و نیروگاه و … دارد. خلاصه این که خوب که نگاه می کنی می بینی تمام این ترکیب ناساز خوب به هم جفت و جور شده و حرفهای آقایان هم حلوا حلوایی است که اصلن دهان را شیرین نمی کند.
به امید این که نوشتار ارزشمند و پی گیری های مجدانه ی شما و “آشنایی دستان پر همت” راه گشا باشد.
راستی بعد از مدت ها تارنگار خاموشم را روشن کرده ام.
ارادتمنديم
درود …
درود (مهرنبرزه) بر دوست خوبم محمد درویش نازنین.
ما دوستداران شاه نامه سپند و همیشه جاویدفردوسی بزرگ با شما و همه ایرانیان نژاده همراه هستیم تا آرامگاه استادسخن پارسی به ثبت جهانی برسد.
آفرین بر کوشش شما درباره زیست بوم سرزمین سپندمان.
به دوستان گرامی که به افرادی همچون شاملو فرنام بزرگ میدهند و از ایشان دفاع میکنند باید گفت که باورمند به ایرانی بودن خود نیستند. شاه نامه کتاب سپند ما ایرانیانست و فردوسی بزرگ نمونه آزادمرد ایرانی.
چگونه میتوان دفاع کرد از کسانی که به شاه نامه توهین میکنند؟! به شناسنامه و هویت ایرانی توهین میکنند؟! بهتر است مفهوم ایرانی بودن و ایرانی اندیشیدن را بیاموزیم و آنگاه سنگ کسانی را به سینه بزنیم که انقدر پست و کوچک هستند و درکی از ایران بزرگ ندارند! آنگاه آنها را بزرگ بنامیم! پیشینه سیاسی شاملو هم جالب است…هر کسی که سوادی ندارد.درکی از شاه نامه ندارد حقی نخواهد داشت که درباره فردوسی بزرگ سخنی بگوید.پاینده فرزندان راستین آریایی.پاینده ایران بزرگ
درود بر رامین عزیز …
سخت نگیر برادر من … همه ما ممکن است روزی اشتباه کنیم.
براي زندگي در كشور چقدر بايد تاوان پس بدم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!
تاسفففففففففففففففففففففففففف
براي زندگي در كشورم چقدر بايد تاوان پس بدم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!
تاسفففففففففففففففففففففففففف