جهان سر به سر چو فسانه است و بس!

لطفاً  هيچ كاري نكنيد! فقط بر روي اين تصوير كليك كرده تا بتوانيد در ابعادي بزرگ‌تر آن را ببينيد …
آنگاه برايم بنويسيد كه داريد چه مي‌بينيد و چه احساسي را تجربه مي‌كنيد؟
حتمن من هم در عوض برايتان خواهم گفت كه فردوسي بزرگ بيش از هزار سال پيش، در انتهاي داستان كيومرث چرا مي‌نويسد:

جهان سر به سر چو فسانه است و بس
نماند بد و نيك بر هيچكس

147 فکر می‌کنند “جهان سر به سر چو فسانه است و بس!

  1. فلورا

    یه زمانی شیفته ی اکتشافات نجومی بودم، دبستانی که بودم تمام کتابهای ایزاک اسیموف درباره ی سیارات رو از حفظ بودم و تشنه ی دانستن جدید ترین خبرها درباره ی آسمون و شگفتی هاش… اما حالا اصلا شگفتیهای نجوم برام جذابیت نداره
    چه فایده ای داره که بشر اینهمه هزینه کنه و کوچکترین رازهای آسمون رو با بیشترین هزینه ها – مراجعه کنید به بودجه ی ناسا- کشف کنه، درصورتی که هنوز از شناخت خودش عاجزه … هنوز نمیتونه از نادانی پرهیز کنه… و روز به روز در گرداب بی خردی بیشتر فرو میره چه فایده داره که تمام جزئیات آسمونها و کهکشانها رو بشناسیم در حالی که انسان رو خودمون رو نمیشناسیم؟؟

  2. محمد درویش نویسنده

    اکتشافاتی که تاکنون توسط بشر در خارج از کره زمین صورت گرفته، درست مثل کشف یک ذره ماسه در بیابان رب الخالی عربستان سعودی است! حقیقت این است که ما چیزی را کشف نکرده ایم. ما فقط اندکی دریافته ایم که تا چه اندازه نمی دانیم و حقیریم! مثلاً وقتی برای نخستین بار از وجود سیاره ای در فاصله 16 میلیارد سال نوری با زمین آگاه می شویم؛ یعنی اعتراف می کنیم که 16 میلیارد سال از حقیقت امروز آن سیاره عقب هستیم! نیستیم؟
    و این البته می تواند بسیار مفید باشد فلورا خانوم! نمی تواند؟
    به ویژه اگر از منظر آن گل سرخ مارکز در پست قبلی به ماجرا نگاه کنیم! نه؟
    درود …

  3. مسعود

    بسیار دیدنی بود …
    پاسختان به دیدگاه فلورای عزیز را خواندم و برایم جالب بود .

    از یک نگاه دیگر هم می توان این تصویر گویا را دید ؛
    اندوه من و دغدغه های من در برابر حجم این دنیا چقدر بی چیز و اندک است
    رها کن ! فکر کن یک شهاب سنگ کوچک است در پهنه ی این بی کران …

  4. محمد درویش نویسنده

    درود بر مسعود عزیز …
    نمی دانم داستان کوتاه “سه مورچه” را از جبران خلیل جبران خوانده ای یا نه؟
    .

    .
    سه مورچه روی بینی مردی که زیر آفتاب خوابیده بود، گرد هم آمدند و هریک از آنها به رسم قبیله خود ادای احترام کرد و سپس در همانجا ایستادند و سرگرم گفتگو شدند.

    نخستین مورچه گفت: زمین ناهمواری که اکنون روی آن ایستاده ایم، لم یزرع ترین زمینی است که تا به حال از آن گذشته ام. در طول روز به دنبال یافتن دانه ای از هر نوعی که باشد سپری کردم اما موفق نشدم.

    دومین مورچه گفت: بارها مردم قبیله من درباره ی سرزمینی نرم و لم یزرع سخن می گفتند و می پندارم که ما اکنون در همان سرزمین هستیم.

    سومین مورچه سر خود را بلند کرد و گفت:

    دوستان! ما اکنون روی بینی مورچه ای بزرگ ایستاد ه ایم. این همان مورچه ی بسیار توانا و قدرتمند است. بدنش آنقدر بزرگ است که نمی توانیم آن را ببینیم و سایه اش آنقدر بزرگ است که قادر نیستیم اندازه اش را بگیریم و صدایش آنقدر بلند است که از شنیدن آن عاجزیم. این همان مورچه ای است که حضور لایتناهی اش در همه جا هست!

    دو مورچه ی دیگر به خاطر این سخن خندیدند اما همان لحظه ، مرد دستش را بلند کرد و بینی خود را خواراند و سه مورچه زیر دستانش له شدند.

    .
    .
    .
    خلاصه این که مسعود جان:
    حقیقت این است که گاه از یک شهاب سنگ کوچک در پهنه این بی کران هم حقیرتر است! نیست؟

  5. مسعود

    نه ! خنده شباهت عجیبی به خنده ی آدم ،پس از کم آوردن حریف آدم در دست آخر پینگ پونگ داشت ! نداشت !؟

  6. RS232

    لابد این جهان هستی همان چرخ گردان است که چون دایره ورای پایان هستی, آغاز هستی است و ورای بزرگ ترین نیز ریز ترین است. ولی اندازه که از سنجش خرد آدمی گذر کند چه یک وجب و چه هزاران خروار.
    نکته اینجا است که هستی آن بزرگ ترین در شکلی که ما از هستی می شناسیم در گروی پرتوی نوری است که میلیون ها سال پیش از آن به راه افتاده است و اکنون به چشم ما رسیده است.

  7. miri

    سلام.برداشت من این است که منظومه شمسی و کهکشان راه شیری ما در برابر کل جهان هستی سر سوزنی بیش نیست.چندی پیش مقاله ای از هاوکینگ. فیزیکدان معاصر در مورد پیدایش زمین و کائنات خواندم که به نظر او اگر ما تمام قوانین فیزیک را بدانیم، ا ز کار خدا در پیدایش کائنات سر در می اوریم.فیزیک ثابت نمیکند، که خدایی وجود ندارد،بلکه نشان میدهد نیازی به وجود خدا نیست.تئوری بیگ بنگ یا انفجار بزرگ که سبب پیدایش زمین و دیگر ستارگان شد نشانگر ان است که کار خلقت بدون خدا لنگ نمیماند.تانظر شما و دیگران چه باشد

  8. غزاله

    “دل هر ذره را که بشکافی آفتابیش در میان بینی ”

    همیشه با دیدن این تصاویر تامل میکنم و به انسانها و از جمله خودم بیشتر فکر می کنم که در ظاهر خرد و کوچکیم ولی در کبر و غرور بزرگتر از هر موجودی هستیم ! البته میدانم علت بزرگی به اندازه و فیزیک ظاهری نیست و در این مورد شاید مثلاً به قدرت و بزرگی عقل بشر بنازیم ، ولی همین موجودات مغرور گاهی از کوچکترین موجودات جهان هستی هم پست تر و خردتر میشوند وقتیکه از هیمن قدرت ” عقل ” شان بخوبی و برای بهتر کردن شرایط زندگی برای همه ی موجودات استفاده نکنند ! و چه بسا بلعکس شرایط را برای همه و در نهایت برای خودشان سخت و سخت تر و طاقت فرسا کنند !!!
    در ضمن به گمونه به عظمت اونیکه این جهان رو با چنین ظرافت و دقتی هم آفریده ، حال با چه اهدافی هم باید بیشتر فکر کرد ولی راستش رو بگم من که هر چی بیشتر فکر میکنم گیج تر میشم با همین عقل کوچکم البته !!! این سوالها رو شاید باید از فلاسفه پرسید . ما هم خدا رو شکر مخصوصاً تو مملکتمون از این دست فلاسفه کم نداریم ، داریم مهندس ؟
    درود و خوب باشین

  9. rs232

    بعضی وقت ها غده فیلسوفی در من زیادی ترشح می کند و باعث می شود که موتور بافندگی به حرکت در آید و چیزهایی را بنویسم که بعدا خودم هم از عهده رمزگشایی آن بر نیایم!

  10. بیداد

    درود
    چه زیباست زمین مان !
    حتی رنگ هایش آبی و سفید در جایی خاکستری ، مشکی حتی رنگ هایش به مانند زندگی، پستی و بلندی دارد این رنگ های زندگیست …
    بر خلاف عطارد ،مریخ ، خورشید ، ماه… زمین زنده است هر چند که کوچکتر باشد از بعضی ها ولی جریان زندگی در آن گیراست
    انگار تمام نقاطش در حال تلاطم اند به مانند امواج دریا…
    درود بر زمین مان…

  11. محمد درویش نویسنده

    آفرین بیداد عزیز …
    چقدر این درود بر زمین ما، چسبید.
    کاش همه قدر زمینی را که در آن زیست می کنیم، بدانیم
    و آگاه باشیم که دست کم تا فاصله 16 میلیارد سال نوری، دیگر سیاره ای چون زمین ما برای زیستن وجود ندارد! دارد؟
    درود …

  12. محمد درویش نویسنده

    به غزاله:
    این همه بزرگی و فراخی و پهناوری جهانی که زمین ما را دربرگرفته، نشانه چیست؟
    آیا این می تواند تآییدی بر آموزه شوماخر باشد که گفته بود: کوچک زیباست؟
    یا این که حقیقت دیگری در میان است که نمی دانیم! می دانیم؟
    درود …

  13. محمد درویش نویسنده

    به میری:
    دارم به مفهوم این جمله تو می اندیشم:
    فیزیک ثابت نمیکند، که خدایی وجود ندارد،بلکه نشان میدهد نیازی به وجود خدا نیست.
    .
    درود …

  14. miri

    سلام اقای درویش . این جمله مال من نیست.ان متعلق به اقای هاوکینز است.من بدون هیچ داوری،فقط می خواهم بگویم.کائنات بینهایت،لااقل تا انجا که ذهن بشر اجازه میدهد. در حرکت و در وجود خود از یکسری قانونمندی ها فیزیکی پیروی میکنند. اگر دوست دارید ما میتوانیم این بحث را بازتر ادامه دهیم.موفق باشید.

  15. miri

    و در کتاب طرح عظیم پرسشهای زیادی مطرح میکند .از جمله منشا جهان چیست و چرا به صورت فعلی در امده و در نهایت چه خواهد شد.در این راه از تئوری های نسبیت.ام تئوری،اصل عدم قطعیت هایزنبرگ وتئوری های شناخته شده فیزیک انیشتین، ماکس پلانگ و…استفاده میکندتا فیزیک و متافیزیک رادر کنار هم بگذارد.مثلا به قانون جاذبه زمین اشاره میکند ومیگوید قانونمندیها کار خودشان را میکنند.چه با فرضیه خدا چه بی خدا

  16. محمد درویش نویسنده

    اتفاقاً اخیراً هاوکینگ نظر خود را تصحیح کرده است و می گوید:جهان بدون خدا با فهم کنونی ما از فیزیک همخوان تر و منطقی تر است! زیرا در غیر اینصورت باید بگردیم دنبال پاسخ این پرسش که پیش از آفرینش جهان, خداوند مشغول چه کاری بوده است؟!

  17. miri

    او میگوید اگر ما یک فرضیه کامل وهمه جانبه برای پیدایش خلقت پیدا کنیم،این مهمترین پیروزی انسان است چون توانسته فکر خدا را در چگونگی افرینش بخواند.و وقتی او را کامل کننده تئوری بیگ بنگ یا انفجار بزرگ بدانیم و نقش این انفجار اولیه در پیدایش کائنات که بر همگی ما محرز است.دیگر محلی برای این پرسش نمیماند که ایا خدا افریننده جهان هستی است یا نه.

  18. محمد درویش نویسنده

    گمان برم خواندن فکر خدا، همان کلام مشهور عرفا باشد که در انتهای طریقت به جایی می رسند که به جز خدا نمی بینند و فریاد می زنند که: من خدا هستم!

  19. miri

    شاید شما درست بگویید.ولی با توجه به این تئوری انفجار بزرگ که اغاز هستی را یک هسته اتم در فضا و زمان صفر میداند،چرا میگویم صفر، چون در ان موقع هنوز نه زمانی وجود داشت، و نه فضایی. بنا بر این چه فرق میکند که خدایی بوه یا نبوده .مهم اینجاست که قوانین فیزیک بوده اند،هستند و خواهند بود.ما با چشم خویش این قوانین را میبینیم و حس میکنیم ولی خدا را به عنوان یک ایده فقط در فکر داریم.

  20. محمد درویش نویسنده

    هاوکینگ در قسمت دوم از کتاب تاریخچه زمان خود، با عنوان “جهان در پوست گردو” به جلوه هایی حیرت انگیز از همان قوانین فیزیک اشاره می کند. مثلاً از این احتمال سخن می گوید که فردی بتواند با گذر از دیوار زمان به زمان پدربزرگش بازگشته و او را بکشد!
    آنگاه چه بر سر خودش خواهد آمد؟!
    .
    می بینی؟ ماجرا به این سادگی ها نیست! هست؟

  21. miri

    معذرت میخواهم .من برای مدتی اینترنت نداشتم.برای همین دیر جواب میدهم .با توجه به اینکه در ایران دیر وقت است و فردا هم روز کاری، برادرم برای شما خواب خوشی ارزو میکنم. ما میتوانیم فردا اگر شما مایل بودید. به بحث خود ادامه دهیم.شب بخیر.

  22. RS232

    میری جان,
    اول این که در کسری از ثانیه از زمان انفجار بزرگ هیچ کدام از قوانین فیزیک صدق نمی کند یعنی از ثانیه صفر تا ثانیه یک به توان منفی بیست تعریف مکان و زمان و احجام هندسی و فیزیکی تعریف مشخص و شناخته شده ای ندارند و به خاطر این گسست زمانی قبل آن نیز قابل تعریف نیست.

    دوم این که قوانین فیزیک تنها بخش کوچکی از قوانین حاکم بر جهان هستی است و حتی زیر مجموعه کوچکی است از فیزیک کوانتوم. جایی که نه تنها زمان و مکان پارامترهای تعریف کننده یک پدیده هستند بلکه بیننده و یا نمایشگر پدیده نیز در تعریف آن نقش دارند. پس آنچه می بینیم و لمس می کنیم فقط بخشی از پدیده هایی است که در محدوده حواس و یا تشخیص منطقی ما وجود دارد.

    هیچ کسی نمی تواند بگوید که جرم جهان هستی در زمان بیگ بنگ چقدر بوده است زیرا چنین حرفی از پایه اشتباه است و هنوز جرم و وزن در آن مقطع زمانی و تا قبل از لحظه شکل گیری تعاریف فیزیکی تعریف نشده است. بنابراین اگر کسی بگوید که لحظه صفر وقوع انفجار بزرگ در صد میلیون سال بعد خواهد بود حرف او مبنای خاصی برای صحت سنجی ندارد زیرا کیفیت زمان برای لحظه صفر تعریف شده نیست که بخواهیم در مورد کمیت آن صحبت کنیم.

    بحث خداوند و استنتاج آن از لحظه آفرینش جهان هستی نیز از همین گونه بحث هایی است که هیچ معیاری برای سنجش درستی آن وجود ندارد. حتی اگر آفریدگار را مجموعه ای از تمامی کائنات بدانیم باز هم خارج است حصر زمان و مکان خواهد بود و نمی توانیم بگوییم که مثلا خداوند در فلان نقطه و یا فلان زمان چه می کرده است زیرا ابد و ازل و هر چیزی که در چارچوب قوانین فیزیک وجود دارد فقط برای چیزهایی کاربرد دارد که در آن محدوده بگنجد. به عنوان مثال شما نمی توانید جواب قاطعی را برای فاصله میان دو نقطه در هندسه نا اقلیدسی بیابید زیرا که اصولا فاصله در آن علم تعریف شده نیست و برای همین است که می گویند که بی نهایت خط مستقیم میان دو نقطه وجود دارد و یا اینکه اصلا هیچ خط مستقیمی میان دو نقطه وجود ندارد.

    بنابراین از نظر علمی هیچ تفاوتی میان این حرف وجود ندارد که خدا وجود دارد و یا اینکه خدا وجود ندارد و یا حتی این که بی نهایت خدا وجود دارد. زیرا هیچ ابزار علمی برای سنجش درستی آن وجود ندارد و ارتباط این مباحث با علم بشر کاری است بیهوده و اشتباه.

  23. فلورا

    دیدگاه های این پست رو خوندم… همگی به اتفاق هاوکینگ مسحور همین فسانه شدن…

    اما در خصوص کامنت خودم و جواب درویش گرامی باید عرض کنم که من با ذره بودن هستی شخص خودم و کره زمین در مقابل کهکشانها هیچ اختلافی باشما و ایده ی زیبای این پست ندارم… احساس اون لحظه م رو بعد از دیدن این دستاوردهای علمی که بدست آوردنش و بدست نیاوردنش هیچ فایده ای برای بشر -خصوصا بشر با طرز تفکرغربی ش- نداره نوشتم

    درویش گرامی شما با دیدن این تصاویر با توجه به شاکله ی فکری تون که آبشخورش فرهنگ و معرفت ادبی این سرزمینه زیباترین نتایج رو میتونید بگیرید- هرچند من نتایج مرتبط با هاکینگ رو قبول ندارم-اما میخوام توجه تون بدم به مطلبی که چندسال پیش خونده بودم لینکش رو براتون میذارم
    http://ghasedakonline.com/article.php?aid=6

    به دانشجوی امریکایی که به ایران سفرکرده بود گفته بودن ایران کشور پیشرفته ایست؟ و جواب شنیده بود که:

    “در ایـران آسمانخراشهای آمریکایی نيسـت. اما اگر منظور از پيـشرفت درك بهتری از دنيا و طبيعت و بشر باشـد، شايد بتوان گفت ايران يكی از پيـشرفته‌ترين كشـورهای دنياست …. همه ايرانـيان مي‌تواننـد دست كم يك شـعر بخواننـد كه در آن پاسخ به فلسفي‌ترين سوالهای زندگی نهفته است. اين از نظر من پيـشرفت است.”

    هرچند نمیشه این سخن رو درموردهمه ایرانی ها صحیح دونست ولی میدونم که حداقل درمورد شما صدق میکنه… درمورد قشر خاصی از ایرانیها که لابد همنشین این شخص بودن صدق میکنه…
    شما با چنین طرز تفکر زیبای شرقی و دانستن جدید ترین دستاوردهای نجومی میتونید دوستدار طبیعت و غصه دار تخریبش باشین و غمگین از جفاهایی که در همه جای دنیا بر زمین و طبیعت میشه… اما کسانی که با صرف بودجه هایی کلان -که یک میلیونیمش تمام کودکان گرسنه و کودکان کار دنیا رو سیر میکنه- در حال تحقیقات فضایی در ناسا هستن قصدشون سیاره گشایی و کهکشان گشایی- بر وزن کشور گشایی- هست و حالا که زمین رو با این قوانین فیزیکی و غیر فیزیکی و اخلاقی و غیر اخلاقی و طبیعت مدار و مخرب طبیعت به گند کشیدن به قول فالاچی قصد به گند کشیدن سایر سیارات رو دارن…

    من هدفم از نوشتن کامنت اولم این بود که بگم کاش بشریت به جای تلاش برای درک چنین عرصه هایی -منظورم شما نیستین اختر شناسان و دانشمندان این عرصه ست- بیشتر در عرصه هایی تلاش و پیشرفت کنه که به بهتر شدن همین هستی که روی همین زمین زیبا به قول دوستان داریم بینجامه

    بشر کم خردی که بدونه تا فاصله 16میلیارد سال نوری هیچ موجود زنده ای تهدیدش نمیکنه و سلطان بلا منازع این عرصه ست…همین بشر مخرب طبیعت،همین بشر تولیدکننده گازهای گلخانه ای، همین بشر جنگجو و تولید کننده ی سلاحهای مرگبار ، همین بشر جنگ افروز بین همنوعانش هست…

    تمام قوانین فیزیک هم اگر در دستهای بشریت باشه و نحوه ی شکل گیری تمام اجزای این عالم امکان رو اگر بدونیم ولی از حل یک مشکل اخلاقی در بشر عاجز باشیم بدرد هیچ بشری از جمله جناب مستطاب هاوکینگ و آیندگانش نخواهد خورد

    خیلی دوست دارم درمورد هاوکینگ و نظریاتش از جنبه ی غیر فیزیکی بحث کنم یا دیگرانی بحث کنند اما اول اینکه بضاعت فکری ش رو ندارم و وقتش رو هم ندارم تا مطالعه کافی کنم و با رفرنس بیام… دوم اینکه تا حالا حتی با جستجو مطلبی پیدا نکردم -نه اینکه نیست- که اونقدر نوشته های هاوکینگ رو از جنبه ی غیر فیزیکی قابل اعتنا بدونه که بخواد درش تشکیک کنه یا نقدی برش بنویسه و آخراینکه فکر میکنم یه روزی خود هاوکینگ مثل فیلسوف آنتونی فلو – البته اگر بخت یارش باشه- نظریاتش رو به زیبایی تکمیل میکنه و احتیاجی به بحث من نوعی نیست…

  24. محمد درویش نویسنده

    به فلورا:
    نخست آنکه ممنون از معرفی آن لینک. به دوستان سفارش می کنم تا گفتگوی بهمن کلباسی را با آن دانشجوی آمریکایی حتمن بخوانند.
    دوم این که خاویر پرز دکوئیار در سال 1996 کتابی نوشت به نام تنوع خلاق و در آن به نوعی همین دغدغه تو را انعکاس داد. او نوشت: “مي‌دانيم چگونه مي‌توان از چرم كفش ساخت و از نيروي آب يا باد كارمايه گرفت و چگونه مي‌توان اعماق فضا را شكافت و از كارمايه‌هاي خطرناک و مهيبِ فلزاتي سنگين در اعماق اقيانوسها بهره برد؛ امّا از اينكه چگونه مي‌توان خدمات اجتماعي، غذاي كافي و پاره‌اي از روابط نهادي را دقيقاً به زندگي مشترك درازمدّت، سالم، بارآور، خلاّق و رضايت‌بخش مبدل كرد، چندان اطلاعي نداريم!” حقیقت داستان این است که گاه اطلاعات ما از خورشید و دیگر اجرام آسمانی که میلیاردها کیلومتر از ما دورتر هستند، بیشتر و دقیق تر از درکی است که باید از وجود خودمان داشته باشیم که در نزدیکترین فاصله به ماست! نیست؟
    تو گویی دوری یا نزدیکی به چیزی، بهترین معیار برای شناخت دقیق از آن چیز نیست! هست؟
    با این وجود، مایلم تا تعبیر دیگری از جمله کلیدی تو بکنم! آنجا که نوشتی: بشر کم خردی که بدونه تا فاصله ۱۶میلیارد سال نوری هیچ موجود زنده ای تهدیدش نمیکنه و سلطان بلا منازع این عرصه ست…
    دوست دارم یک پرسش شیرین به میان کشم! چرا در چنین جهان بزرگ و لایتناهی ای و چرا در میان این همه اجرام آسمانی پهن پیکر و عظیم، فقط باید سهم بسیار کوچکی از آن، دارای ویژگی هایی چنین استثنایی باشد؟ در حقیقت، بهشت همه ی جهان، کره زمین و آبی رنگ و دوست داشتنی ماست! نیست؟
    و ما باید چقدر خوش شانس باشیم که می توانیم چند صباحی را در این بهشت منزل کنیم! نه؟
    .
    و این البته همه ی ماجرا نیست! هست؟
    درود …

  25. محمد درویش نویسنده

    به سیمین بانو:
    سپاسگزارم که تماشای این فیلم ارزشمند را به اشتراک نهادید تا دوستانی که هنوز آن را ندیده اند، ببینند. به نظرم اوج بلند و گرانیگاه اصلی فیلم، هنگامی است که به تصویر زندگی در یک مولکول آب می پردازد … شاید من و تو یکی از آمیب های شناور در همان مولکول آب باشیم! نه؟

  26. محمد درویش نویسنده

    به آرش از سانفرانسیکو:
    نوع روایت ساده و خطی ایت از پیچیده ترین دغدغه بشر از آغاز خلقت تاکنون بسیار تحسین برانگیز است. شاید برای همین است که مولانا در پاسخ به آنهایی که در پی یافتن حقیقت پروردگار هستند، می گوید:
    دانستنی است، گفتنی نیست خموش!
    درود …

  27. miri

    سلام.اقای درویش دراین مورد که میگوییدماجرا به این سادگی نیست، به شما حق میدهم.اما همان طور که میدانید در زمان نوشتن کتاب تاریخچه زمان هاوکینز هنوز اعتقادات مذهبی داشت.دران زمان می گفت خدا وکهکشانها دو مقوله جدا از هم هستند.بنا بر این نباید ان دیدگاه ها را با اکنون که میگوید با دانستن قوانین فیزیک سر از کار خدا در میاوریم،کاملا یکی دانست .ودر مورد گذر از دیوار زمان، این فقط یک احتمال است. نه اصل ثابت شده فیزیک.

  28. عباس محمدي

    درود
    با دیدن کوچکی سیاره مان در برابر خورشید ها و سیاره های دیگر، فقط فکر می کنم که باید خیلی بیش از این ها به فکر حفاظت این کلبه ی کوچولوی خودمان (زمین) باشیم.

  29. محمد درویش نویسنده

    درود بر عباس محمدی عزیز …
    نخست آن که دست مریزاد به کتایون عزیز با آن عکسهای زیبایی که از گربه های سعادت آباد گرفته است!
    دوم این که کاملاً با نظرت موافقم رفیق … دانش بشر تا امروز دارد به ما تذکر می دهد که همین یک زمین را داریم که در مقایسه با عظمت کائنات، مانند یک ذره الکترون در پیشگاه دماوند هم نیست! هست؟
    کاش قدر این زمین و این بختیاری را که ساکن زمین هستیم، می دانستیم!

  30. miri

    و اما در مورد دوستی که در کسری از ثانیه از زمان انفجار بزرگ گفته اند هیچکدام از قوانین فیزیک صدق نمیکند.من میل دارم دراین مورد با شما تبادل نظر کنم واز شما بیشتر یاد بگیرم . ولی در اینجا نه فرصت زمانی داریم و نه خیلی فرصت مکانی. ای کاش میشد ارتباط نزدیکتری میداشتیم.مرسی از یاد اوریها.

  31. محمد درویش نویسنده

    به میری:
    هاوکینگ می گوید: با دانستن قوانین فیزیک سر از کار خدا در می آوریم. خب، پرسش این است که مگر نمی شود هم سر از کارش درآورد و هم انکارش نکرد؟!
    اینشتین هم زمانی می گفت: خداوند تاس نمی ریزد. اما یعدها مشخص شد که ممکن است گاهی بدش هم نیایید که تاسی بریزد! نه؟
    شاید برای همین باشد که پاستور پیش تر از آن دو گفته بود:
    کمی علم آدم را از خدا دور می کند و زیادی علم، او را به خدا نزدیک می سازد!
    درود …

  32. محمد درویش نویسنده

    در ضمن آن دوست ساکن سانفرانسیسکو است، و بنابراین فاصله شما که در آلمان زندگی می کنید به ایشان کمتر از ماست! نیست؟
    تازه! الان دیگه فاصله چه معنی ای دارد؟ من آرش را بدون آن که ببینم، بسیار به خودم نزدیک احساس می کنم.
    درود …

  33. miri

    دوست گرامی کار علم پرداختن به تشریح چگونگی هاست.با دانستن وقوع انفجار اولیه،سیاهچاله،ابر اولیه و….. که به کمک علم فیزیک به دست میاید،میوان حرف هاوکینز را قبول کرد که میگوید،ثابت نمی شود که خدایی وجود ندارد،بلکه نشان میدهد به وجود خدا در اینجا نیازی نیست.

  34. محمد درویش نویسنده

    فرض کنیم ثابت شود که وجود خدا در اینجا نیازی نیست، چون همه چیز را خاصیت اجرام و اجسام و قوانین فیزیک توضیح می دهند. مسأله این است که آیا آن قوانین و اصول فیزیکی نمی توانند با تکامل دانایی بشری، تکامل یافته تر شده و تغییر یابند؟ مگر تا همین 50 سال پیش اعتقاد نداشتیم که ماده نمی تواند به انرژی تبدیل شود؟
    حرفم این است که دانایی ما از جهان پیرامونی بر بنیاد اطلاعاتی است که اخیراً توانسته ایم از تاریخی ژرف به عمق 16 میلیارد سال بخوانیم. تازه در همین فیلمی که سیمین بانو لینکش را قرار داده، عمق جهان 15 میلیارد سال گفته شده، زیرا از تاریخ ساخت این فیلم هم چند سالی گذشته است!
    فکر کن فردی بخواهد در باره مردم آمریکا بر بنیاد تاریخ 400 سال پیش آن تحلیل ارایه دهد! تصورش را بکن که آن آمریکا با چیزی که هم اکنون می بینیم تا چه اندازه متفاوت است! حالا به جای 400 سال داریم از یک اختلاف زمانی به عمق 16 میلیارد سال صحبت می کنیم! ما 16 میلیارد سال از جهان عقبیم! اگر کسی که در آن سوی عالم نشسته و بخواهد ما را به تماشا بنشیند، این فرصت هرگز برای او مهیا نمی شود! می دانی چرا؟

  35. miri

    در این مورد کاملا حق با شماست.حتما قوانین و اصول فیزیک یا هر علم دیگری با گذشت زمان تغییر می یابند.ولی من که گفتم فیزیک جواب چگونگی ها را میدهد.نه چرا ها را.برادرم لطف کنید وجواب سئوال و چرایی که مطرح کرده اید ، را خود دهید.چون حدس میزنم جواب شما منشا متافزیکی دارد. و من دانستنی های متا فیزیکی چندانی ندارم.

  36. محمد درویش نویسنده

    نه! پاسخ پرسشم از قضا کاملاً ساده و مبتنی بر علم است. زمین ما 4.6 میلیارد سال پیش بوجود آمده و بنابراین، هنگامی که او به جایی که زمین قرار گرفته نگاه کند، چیزی را نخواهد دید، زیرا زمین هنوز متولد نشده بود! آیا او می تواند بگوید: زمین نیست، چون من نمی بینم؟ یا ما می توانیم بگوییم آن سیاره تازه کشف شده، هنوز هم هست، چون ما می بینیم؟ شاید دو میلیارد سال پیش در اثر یک انفجار یا برخورد با اجرام آسمانی دیگر نابود شده باشد! نه؟

  37. miri

    میدانیم که در سال 87 دانشمندان دستگاه هایی در ازمایشگا ه فیزیک ذرات بنیادی را به کار گرفتند تا ذرات هیگر را اشکار کنند،وبه اغاز زمان و حیات زمین بروند.در این عمل شرایطی که در کمتر از یک بیلیونیم ثانیه، پس از اغاز جهان وجود داشته،دوباره سازی میشود.این کار و ازمایش سالها طول خواهد کشید.وسپس با بوجود اوردن سیاهچاله های مصنوعی،لحظه کوتاه بعد از بیگ بنگ که نقطه اغاز حیات است باز سازی شده و بشر از نزدیک ان لحظه را تجربه خواهد کرد.حتما انوقت خواهیم دید هاوکینز حق داشته یا نه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *