گمان نبرم بتوان هموطنی را یافت که این شعر مشهور فردوسی بزرگ را دست کم یکبار نشنیده یا نخوانده باشد:
آنجا که در منظومه “رزم کاووس با شاه هاماوران” می سراید:
دریغ است ایران که ویران شود ؛ کنام پلنگان و شیران شود
اما امشب در آخرین یادداشت مهار بیابان زایی، می خواهم به همه ی هموطنان عزیزم بگویم:
فردوسی بزرگ اشتباه کرده است!
سرزمینی که نتواند زیستگاهی امن برای پلنگان و شیران خود فراهم آورد؛ سرزمینی که روند فروافت کارمایه های طبیعی اش به چنان آستانه خطرناکی سقوط کرده باشد که از عهده پذیرایی از یوزپلنگ و گورخر و مرال و … هم برنیاید؛
آن سرزمین است که دارد آرام آرام ویران می شود و پایداری بوم شناختی (اکولوژیکی اش) را از دست می دهد؛ نه سرزمینی که همچنان کنام پلنگان و شیران باشد.
نشانه مرگ یک سرزمین آن است که پلنگ هایش مجبور شوند برای گریز از مردن به دکل های برق فشار قوی پناه ببرند و نشانه مظلومیت محیط زیست یک کشور آن است که مهار بیابان زایی در آن اجازه انتشار آزادانه نداشته باشد!
خدا را شاهد می گیرم که فیلتر شدن مهار بیابان زایی، هرگز نخواهد توانست اندکی از عشق و علاقه آتشینم به طبیعت سرزمینی که عاشقانه دوستش دارم، کم کند؛ اما نمی توانم انکار کنم که امشب آنهایی که دستور چنین کاری را صادر کردند، دلم را شکستند …
چنین است رسم سرای سپنج ؛ گهی ناز و نوش و گهی درد و رنج
سرانجام نیک و بدش بگذرد ؛ شکارست مرگش همی بشکرد
سلام خیلی تلاش کردم در سایت مهار بیابان زایی نظر بدهم ولی نشد ..واقعا دست مریزاد.. چند سالی هست مشتری نوشته های شما شده ام .. در بحث حفظ محیط زیست وبسیاری از مواردی که امروزه شاید به مقدار لازم به ان توجه نمی شود مسایلی که تبعاتش به خود مان یعنی انسان ها برمی گردد. …خوشحال می شوم به سایت کویری شهرستان بشرویه سری بزنید واز نظرات خودتان ما را بی نصیب نگذارید..مخصوصا این صفحه
http://www.boshrouyeh.com/post-230.html
آقای درویش، من از تهران دارم می گیرم وبلاگ شما رو و فیلتر نیست…شاید اشتباه شده و دوباره درستش کردن
سلام مرد نازنین محمد درویش! من اولین باری است که وبلاگت را می بینم، من هم از کودکی عاشق طبیعت بودم، اما وقتی می دیدم که پدرم درخت ون تنومند کهنسال را در ته باغمان در کوهستان های البرز، در ازای 10000 تومن و به بهانه ی آفتاب گرفتن بر درخت های بی ثمر گیلاس قطع می کند و همین کار را با درخت چنار باغ بالا می کند و نمی فهمد، وقتی نگاهش به مارال و قوچ می افتد نخستین کلامی که از دهنش خارج می شود این است که: “چه خوش خوراک است” (و نه اینکه بگوید چقدر زیباست!)، زجر می کشیدم چون قدرتی نداشتم که جلوی پدر را بگیرم! زجر می کشیدم و می مردم مثل مسیح بر صلیب! وقتی بچه های بی شعور و تخس داراباد تهران را می دیدم که باز و قرقی را با تفنگ ساچمه ای فقط برای تفریح می کشند، زجر می کشیدم چون قدرتی نداشتم که به آن ها بفهمانم چه می کنند! با دیدن وبلاگ تو و اون پلنگ دوباره زجر کشیدم! دوباره به یاد من آمد که در مملکتم کودکان و بزرگان چقدر وحشیانه فکر می کنند و عمل می کنند. اینجا کبوترها در شهر کیف روی دست تو می نشینند تا دانه بخورند، پیرزن ها و بچه ها گربه ها و سگهای خیابانی را غذا می دهند ولی در ایران از دست کودکان ایرانی سنگ می خورند و پرنده ها از تو به درختان پناه می برند! من چاره ای ندیدم جز آن که دیگر به طبیعت فکر نکنم ولی تو باز مرا به فکر انداختی و زجرم دادی.
سلام. من بعد از کلیک و چک کردن هم باورم نمیشه!دست مریزاد به این حمایت از وبلاگهای پر محتوا.
سلام آقای درویش. من الان از سر کار برگشتم.وقتی مطلب شما را حاکی بر فیلتر بودن سایت ” مهار بیابان زایی ” را دیدم، امتحان کردم و بدون مشکل وارد سایت شدم. ولی بعد فکر کردم که خب این سایت در ایران فیلتر است ، نه اینجا. خدا نکند روزی دلی که برای سر سبزی وطن می تپد، شکسته شود. دل شکسته باد دشمن شما و طراوت و شادابی مام میهن .همچنان ایستاده و مقاوم به کارتان ادامه دهید. امید وارم این سایت هر چه زودتر رفع فیلتر شود. موفق باشید .
سلام آقای درویش عزیز. با اینکه عمیقا از چنین رخدادی ناراحت و عصبانی شده ام ولی زمانه طوری است که وقوع این حادثه شوم دیر و زود داشت ولی سوخت و سوز نداشت گرچه من امیدوار بودم که هرگز نداشته باشد.
من هم زیر ماساژهای مهرورزی کم کم تبدیل به یک نرم تن بی خاصیت شدم و هویتم بر باد رفت. شوربختانه سلسله این وقایع انسان را به جایی می رساند که لقای بسیاری از چیزها را به عطایش بخشیده و سر به بیابان می گذارد.
گرچه آب و خاک ما آنقدر مظلوم است که حتی اگر بخواهیم هم نمی توانیم به آن عشق نورزیم.
به امید آن روزی که در دیار ما نیز خرد بر نادانی چیره شود.
اقای درویش عزیز، همانطور که خودتان امشب نوشتید. “……. برای گرازها، روباه ها سمور ها ….. و . دلش میخواست که وکیل مدافع این موجودات مفید اما بی زبان ومظلوم باشد ; به نظرم انها قدرت بزرگی دارند و هرگز پشت وکیل مدافع خویش را خالی نخواهند کرد . شما درست فکر میکنید . انها هم برای شما در این لحظات دشوار پیامی دارند. درختان بلوط هم برای شما حرف دارند. ” صبور باش رفیقم .بهار قصد تو دارد “
بهار در سفرش ، رو به شهر تو دارد،
به سرزمین خزانی اگر که پا بگذارد،
اگرکه خسته شود زیر تیغ گزمه ی سرما،
هجوم باد اگر دامنش بدراند،
صبور باش رفیقم، بهار قصد تو دارد.
صبور باش و نگاه از ستیغ کوه مگردان
ببین که صبح، چه سان سرکشد ز قله ی البرز،
ببین که رود، چه سان میشود سپید و درخشان،
ببین که شب چگونه گریزد زپیش روز، پریشان
ببین ببین که درآید ز راه موکب نوروز
بخاطر گل روی بهار، خنده بلب آر،
مباد غصه بروی تو ماشه را بچکاند،
صبور باش رفیقم، بهار قصد تو دارد.
صبور باش و بزن باده را بیاد رفیقان
صبور باش و بزن تیشه را به پیکر زندان
بکوش تا بتکانی غم از طلیعه ی فردا
بکوش تا برهانی سپیده از شب یلدا
بکوش تا بفشاری دو دست همره تنها
بکوش تا که زمانه ، ترا به غم نکشاند،
صبور باش رفیقم، بهار قصد تو دارد.
منتظر رفع فیلترینگ هستیم
امیدوارم هر چه سریع تر رفع فیلترینگ بشه
من هم که همیشه دست خالی وبلاگها را باز میکنم این صفحه را باز کردم.
در مورد فردوسی هم باید بگویم ایشان نگاه نمادینی به حیوانات دارد. آن زمان که ابزاری برای کشتن دسته جمعی حیوانات نبود حساسیتهای به جای امروزی هم وجود نداشت. به هر حال آقای فردوسی آرزو داشتند ایران خانهی انسان باشد، بر عکس ما که امروز پشیمان شدهایم و میگوییم کاش همان خانهی پلنگان و شیران بود.
منم عاشق سرزمینم هستم و جاجای طبیعتش را میستایم اما از مردم میخواهم که ابادش کنید و سالم و سرپا نگهش دارید
پرسشي کان هست همچون دشنه تيز |پاسخي دارد همه خونابه ريز
آن همه فريادِ آزادي زديد | فرصتي افتاد و زندانبان شديد
“آنکه او امروز دربندِ شماست |در غم ِ فرداي فرزند ِ شماست”
راه مي جستيد و در خود گم شديد |مردميد، اما چه نامردم شديد
کجروان با راستان در کينه اند | زشت رويان دشمن ِ آيينه اند
ديده در گرداب کي وا مي کنيد؟ | وه که غرق ِخود تماشا مي کنيد
کار کار پیران ویسه چشم آبی است.
آقای میری از آلمان
شما که با بزرگان نشست و برخواست دارید لطف کنید ریش و سبیل گرو بگذارید تا دل درویش ما کمتر بشکند.
یه درویشی بود که یه روز هومن می گفت دوسش داره …
جناب آقای ملکشاه سلجوقی
ای پامادور
دل شکستن هنر نمی باشد
تا توانی دلی بدست آور
ولی بنازم به این هوش سرشار که مهار بیابان را بسته اید ولی دلکده درویش هنوز بر روی عاشقان باز است
درود…
گفتم که به من و شما ربطی نداره و رییس کس دیگست!!
ولی در مجموع مهندس با این کارا نمی تونن جلو فعالیت شما رو بگیرن، می تونن؟؟
چنین است رسم سرای درشت// که گر حرف بزنی میخوری مشت!!
آقای سانفرانسیسکو !!
شما هم پادرمیانی کنید
پس این آقازادگی شما چه شد
چطور می توانید مروارید غلطانی را که از چشمان آهو وش درویش بر ریش عنبرین فامش رقصان می شود فراموش نمایید.
حتی حاجی هم دل سنگش یرای درویش خان و اضافه کاری سهل و آسان تنگ می شود .
جناب خوارزمی
احوال شما
هیچ نی دانستید که خاندان سلجوقی در اصل ترکانی بودند که همراه با ورود سلجوقیان به ایران در نواحی کوهستانی کرمان اسکان داده شده و تا 200 سال به آئین بودایی بودند.
گمان کنم این ترک نژاد بچاقچی هم در کرمان باشند.
آیا هنوز به زبان ترکی صحبت می کنید و لهجه شنا با آذربایجانیان چقدر تفاوت دارد؟
در خبر تا 30 سال پیش آهو هم بود و در دشت های اطرافش گور و یوز وجود داشت. حالا چند گور را در فنس به امان خدا سر داده اند.
ولی شاید هنوز امیدی به وجود خرس سیاه باشد.
از تعجب شاخ كه چه عرض كنم .. شاخه درآوردم !.. آخه چرا ؟.. واقعن من نمي دانم چرا اين نوشته ها بايد فيلتر ميشد .. بعضي دوستان كه وبلاگشان فيلتر شده بود با مسئولين فيلترينگ صحبت كردند و پس از رفع ايرادي كه از نظر آنها مغاير با قوانين بوده وبلاگشان از فيلترينگ درآمده .. از جمله وبلاگ خودم كه در آستانه فيلتر شدن بود اما با حذف و تعديل برخي نوشته ها از خطر محفوظ ماند .. شما هم يك تلاشي در اين مورد بكنيد .. همه فيلترشكن دارند اما خب در هر صورت حيف است .. واقعن نمي دانم دليل اين كارشان چيست چون شما خيلي با احتياط مي نوشتيد هميشه .. يكي از معتدل ترين و ميانه روترين افراد هستيد و فقط دل براي محيط زيست ايران مي سوزانيد و حتي در اين راه كيهاني ها را هم ناديده نمي گيريد .. متأسفم .. يك تماسي با ايشن برقرار كنيد ببينيد به چه ايراد گرفته اند .. البته لينكها هم برايشان مهم است ها !.. لينكهاي فيلتر شده وبلاگ مي تواند عاملي باشد براي فيلترينگ !..
جناب خوارزمی اگر خاطرات و فرهنگ و آداب نخجیرگری همراه با تصاویر قدیمی از شکارچیان خبر را هم جمع آوری نمایید بسیار نیکوست
ما با حذف و تعدیل برخی نوشته ها از خطر محفوظ ماند
…. ای شیطون پس فقط اخم و تخمت برای خوانندگان است؟!
رسم است که در ایام کریسمس و در واقع آخرین ماه از سال میلادی چهار شمع روشن مینمایند،
هر شمع یک هفته میسوزد و به این ترتیب تا پایان ماه هر چهار شمع میسوزند،
شمعها نیز برای خود داستانی دارند.
شمع ها به آرامی می سوختند، فضا به قدری آرام بود که می توانستی صحبتهای آن ها را بشنوی.
اولی گفت: من صلح هستم!
با وجود این هیچ کس نمی تواند مرا برای همیشه روشن نگه دارد.
فکر میکنم به زودی از بین خواهم رفت.
سپس شعله اش به سرعت کم شد و از بین رفت.
*****
دومی گفت: من ایمان هستم!
با این وجود من هم ناچارا مدتی زیادی روشن نمی مانم،
و معلوم نیست تا چه زمانی زنده باشم،
وقتی صحبتش تمام شد نسیم ملایمی بر آن وزید و شعله اش را خاموش کرد.
*****
شمع سوم گفت: من عشق هستم!
ولی آنقدر قدرت ندارم که روشن بمانم.
مردم مرا کنار می گذارند و اهمیت مرا درک نمی کنند،
آنها حتی عشق ورزیدن به نزدیکترین کسانشان را هم فراموش می کنند و کمی بعد او هم خاموش شد.
*****
ناگهان … پسری وارد اتاق شد و شمع های خاموش را دید
و گفت: چرا خاموش شده اید؟
قرار بود شما تا ابد بمانید و با گفتن این جمله شروع کرد به گریه کردن.
*****
سپس شمع چهارم گفت:
نترس تا زمانی که من روشن هستم میتوانیم شمع های دیگر را دوباره روشن کنیم.
من امید هستم!
کودک با چشمهای درخشان شمع امید را برداشت و شمع های دیگر را روشن کرد.
چه خوب است که شعله امید هرگز در زندگیتان خاموش نشود.
چراکه هر یک از ما می توانیم
امید، ایمان، صلح و عشق
را حفظ و نگهداری کنیم
درود بر اشکار عزیز زبان تیز ( قافیه رو چسب معنی رو ولش!!)
درسته البته این زبان مال یه گروهیه بنام طایفه عمویی که اتفاقا در خبر سکونت دارن. هنوزم هستند البته ترک قشقایی ان نه آذری.
البته آیین بودایی به رسم زمونه شده مسلمانی.
دنبال این تصاویر قدیمی هستم اما گیرم نمیاد!!
خیلی جالبه ولی اگر شما به آذربایجان شرقی گمان کنم مراغه بروید یک معبد بودایی وجود دارد که در عهد ایلخانان درست شده است!
تا مدت ها در دوره ایلخانی دین رسمی کشور شمنیسم مزدیک به بودایی بوده است.
از حرس سیاه چه چیزهایی در خبر می گفتند؟
می توانم شماره تماسی از شما داشته باشم؟
در خدمتیم
09139435968
دکتر! من دیشب خونه فیلتر نبودم ! الان تو اداره فیلترم!
ماجرا چیه !!!!؟
فکر کنم همه باید ایمیل بزنیم و به فکر یه کانکشن تو دار و دسته اینا باشیم !
ما الان هممون ایمیل میزنیم که چرا!؟؟؟
آقای درویش عزیز،
گمان نبرم که فردوسی بزرگ اشتباه کرده باشد. فردوسی در جامعه ای زندگی میکرد که هماهنگی میان انسان و طبیعت وجود داشت و یکی ساحه دیگری را نه محدود میکرد و نه نابود.
منظور فردوسی این بوده که اگر در ایران مردمان بر اثر جنگ کشته شوند تنها پلنگان و شیران هستند که میمانند.
میان جامعه و حس تملک مردم در زمان فردوسی و مردم و زمان ما تفاوتهای اساسی و بنیادینی وجود دارند که کار را به اینجا کشیده اند که ما همگی امروزه میبینیم و مینالیم.
موفق و پیروز باشید.
فردا رئیس سازمان محیط زیست با همه مدیران و معاون کلهایش در عسلویه جلسه دارند…
لطفا از مشکلات عسلویه مطلبی تهیه کنید و به یاری محیط زیست عسلویه بشتابید.
سلام به درویش عزیز
متاسفم برای طبیعت ایران
که وبلاگ حامی آن را مسدود می کنند . نمی دانم تعجب کنم یا آه بکشم .
منتظرم که روزی رفع فیلتر شود
اگر کمکی از ما بر می آید همین جا اعلام کن تا یاری کنیم برای رفع انسداد وبلاگ شما
از نظر دهندگان هم می خواهم که کمتر از کلمه ف.ی.ل.ت.ر استفاده کنند تا پای آن به اینجا باز نشود .
شکسته شدن دلت را حس کردم
به امید روزهای آفتابی برای شما
واي بر سرزميني كه دل سوخته ي خاكش هم نتواند سخن بگويد!
در مورد شعر فردوسي، با تو هم عقيده هستم. چند سال پيش مقاله اي نوشتم با عنوان “با ياس ها به داس سخن گفته ايم” كه با اندكي تغيير و تلخيص و با اضافه كردن يك مقدمه، در همشهري چاپ شد:
http://www.hamshahrionline.ir/hamnews/1382/820306/news/mohit.htm
در اين مقاله، به آموزه هاي ضد محيط زيست در فرهنگ و ادب پرداخته ام.
نازنینا جا ماندی! نبینم کسی مأیوس تر از دایی جان باشد.
با سلام خدمت آقای مهندسدرویش عزیز
جای تعجب و دور از انتظار نبود که سایت شما رو فیلتر کنند. چون امید خیلی ها بودید و من هر روز پس از چک کردن میل خودم به سایت شما سر می زدم. پسر 10 ساله ام جدیدا با مهار بیابان زایی آشنا شده بود و یکی دو بار برایتان مطب نوشته بود امروز از شنیدن این مطلب هر دو ناراحت شدیم و امیدوارم هر چه زودتر این مشکل رفع گردد البته تا آن زمان دشمنان محیط زیست یک نفس راحت می کشند. امیدوارم همیشه سلامت و سرافراز باشید که در این شرایط برای دفاع محیط زیست کشور از خودتان مایه می گذارید . پسرم خیلی یوزپلنگ رو دوست دارد و آرزویش این هست که یک روز به پوست آن دست بزنه برای همین هم اسم یوزپلنگ رو برای خودش انتخاب کرده. امیدوارم مردم قدر پیش قراولان دفاع از طیبعت ایران را بدانند و این کار را محکوم نمایند.
یه درویشی بود که یه روز اشکار می گف دوسش داره
سلام بر درويش عزيز
برادر جان در تهران كه هنوز فيلتر نشده!
شما گفتي كه كشوري كه براي شيران و پلنگانش اينگونه كند…
شما بيا ببين در وبلاگ من ببينيد به انسانش رحم نكرده اند و اينگونه شده است ، آدم چه فريادها بزند؟ به كجا پناه ببرد ؟….
بدرود.
http://abushahr.blogfa.com/post-260.aspx
درود بر این عشق و علاقه آتشین درود بر محمد درویش
با سلام و عرض ادب،
از این خبر تلخ و ناراحت کننده بسیار متاسفم. یکی از خوانندگان مطالب منحصر بفرد استاد ارجمند؛ جناب آقای محمد درویش هستم.
بار علمی خوب، نوآوری و خلاقیت در ارائه، صداقت و شجاعت در بیان حقایق از ویژگی های کارهای ارزنده این استاد است. اما چرا آقایان تاب تحمل انتقادهای سازنده و به جای ایشان را ندارند ؟!
آیا اطلاع رسانی شفاف در زمینه مسایل زیست محیطی جرم است ؟!
برای مدیران ارشد و سانسورچی و تمامی کسانی که در زمینه فیلترینگ ناجوانمردانه فعالیت می کنند بسیار متاسفم.
فیلترینگی که مانع رشد و ترویج آگاهی عمومی به مسایل پایه ای و تخصصی زیست محیطی می گردد.
اما آن ها باید بدانند چرخش روزگار و گذران تاریخ؛ همواره به همین شکل نخواهد بود و روزی فرا خواهد رسید که همان آقایان فیلتر کن و مجازات کن نیز پاسخ بدهند. البته اگر پاسخی داشته باشند.
به امید رفع فیلتر شدن هر چه زودتر وبلاگ مهار بیابان زایی و تمامی کسانی که در زمینه محیط زیست می کوشند.
با سپاس فراوان – کاوه اشکشی
با سلام مجدد، البته من خیلی خوشحالم از این که کنترل کردم و بدون فیلتر صفحه باز شد !
جای بسی خوشوقتی است
هیچ وقت دلسرد نشوید، حتی در بلندترین شب سال
پایان شب سیه، سپید است.
با سپاس فراوان – کاوه اشکشی
سلام
به راستی حیف است که دیگر ننویسید…
در حال حاضر مطالب وبلاگ شما ف ی ل ت ر نیست فقط تعدادی از عکس ها باز نمی شوند که دست کم من به این وضعیت خو گرفته ام!!
پایدار باشید
استاد درویش سلام
امیدوارم که وبلاگ مهار بیابان زدایی به اشتباه فیلتر شده باشد؛ ولی جلوتر نیز گفته ام در چند سال اخیر وبلاگها و سایتهای زیست محیطی مانند مهار بیابان زدایی خدمت زیادی به محیط زیست ایران کرده اند.
ببخشید طبق معمولا کلمه بیابان زائی را دوباره مهار بیابان زدائی نوشتم
Jahane sevvom jayi ast ke agar bekhahi keshvarat ra abad koni, khaneat ,
bekhan sitat, ra viran mikonand
Omidvaram moshkel sari tar bartaraf she.
اینقدر حجم خبرهای بد زیاد و در برابرش ظرفیت ما کم می شود ؛ که وقتی خطای Band width هم می بینیم ؛ قلبمان می آید کف پایمان !
همای گو مفکن سایه شرف هرگز
درآن دیار که طوطی کم از زغن باشد
ما که فیل سواری بلدیم اما احتمالن شما معذوریت دارید …
با چیدن دست پرها نمی توان با پرواز جنگید.
آقای درویش عزیز،
پیشتر هم این شعر را برایتان ارسال کرده بودم. این بار هم بخشی از آن را به نمایندگی کل آن میفرستم.
نبینى آنکه جوهر جوید از کان
به کان در آزماید رنج چندان
نه شب خسپد نه روز آرام گیرد
نه روزى رنج او انجام گیرد
همیشه سنگ و آهن بار دارد
همیشه کوه کندن کار دارد
به امید آن همه آزار یابد
که شاید گوهرى شهوار یابد
اگر کار جهان امید و آزست
همه کس را بدین هر دو نیازست
همیشه تا بر آید ماه و خورشید
مرا باشد به مهرت آز و امید
.
.
.
.
همى گویم به پاسخ تا به جاوید
به امیدم به امیدم به امید…
موفق و پیروز باشید و دوباره بنویسید.
خواهی عزیز شوی یا دور شوی یا ….
البت که ممدآقا نور چشم ما و خار چشم برخی دیگر است. خدا آن روز را نیاره رفیق که یه روز نبینیم این درگاه مجازی رو …
دستت زیر سر ما داداش محمد.
سلام جناب درویش
واقعا تاسف بار است در کشوری که تلاش برای حفاظت بهتر از محیط زیست نیز جزو خطوط قرمز محسوب می شود. خبری برای فیلتر شدن مهار بیابانزایی تهیه کردم ولی متاسفانه در خبرگزاری مهر منتشر نشد و مشمول ممیزی شد. ولی همان خبر را در وبلاگ شخصی ام منتشر کردم. امیدوارم هر چه زودتر از فیلتر درآید و شما نیز اشتیاق نوشتن از محیط زیست ایران را باز یابید. پیروز باشید
جناب مهندس درويش بسيار عزيز، سلام
ضمن اينكه اصولا” با مسدود ساختن سايت ها، كه سعي مي شود با كاربرد اصطلاح من در آوردي فيلترينگ واقعيت خشن آن پنهان شود، به شدت مخالف هستم، با تجاوز به به يك سايت علمي- محيط زيستي بيش از هر چيز مخالفم.مطالب مندرج در سايت شما، مورد استفاده بسياري از كارشناسان و دانشجويان و علاقمندان محيط زيست قرار مي گرفت. همه خرسند بوديم و صدالبته همچنان هستيم ، كه نام زيباي « درويش » كه به واقع برازنده شماست ، دل در گرو طبيعت سرزمين خود داشته و با يا بدون وبلاگ همچنان خواهد داشت .ترديدي نداشته باشيد كه نام شما و عملكرد شما ، در تاريخ هنوز نانوشته « حفاظت از طبيعت در ايران » به نحوي تابان به ثبت خواهد رسيد .
مسدود سازي دسترسي به يك وبلاگ علمي ، آنهم در عصري كه آن را عصر اطلاعات مي خوانند ، اقدامي عليه واقعيت ها و اجبارهاي زمانه است .
ارادتمند هميشگي ، كامبيز بهرام سلطاني