مسیحا نوشته است:
پرسش از معناي زندگي بي معناست
پرسش از معناي عشق بي معناست
پرسش ازمعناي گل رز بي معناست
پرسش از پرواز كبوتر بي معناست
معنا را در جايي نمي توان يافت
معنا براي عشق حكم قافيه را دارد و عشق قافيه انديش نيست
او میگوید: زیبائی هستی نیز در همین است؛ این که هستی معنائی ندارد، زیرا معنا، هستی را محدود میکند!
اما بچهها! آیا واقعاً معنا، هستی را محدود میکند؟
همیشه فکر کردهام که زیبایی را چگونه میتوان تعریف کرد؟ (پدرسوختهها را که یادتان هست! نیست؟ چرا آنها را زیبا میبینیم؟)
زیبایی یعنی اتفاقی که در ما میافتد پس از شنیدن یک صدا یا دیدن یک تصویر یا درک یک رفتار …
اتفاقی که حالمان را خوش میکند.
و خوشبخت کسی است که به آن شکلی زیست میکند که از این جور “اتفاقها” پر شمار در اطرافش رخ میدهد …
و تنها زمانی از این جور اتفاقها در اطرافمان رخ میدهد که به چشممان مجال دیدن، به گوشمان مجال شنیدن و به دستهامان مجال لمس کردن بدهیم؛ زمانی که عجله نداشته باشیم که ممکن است “دیر” شود …
و تنها آنهایی عجلهای ندارند و نگران دیرشدن نیستند که عمیقن دریافتهاند که “هستی، معنایی ندارد!”
.
مثل فروغ که میگوید:
پرنده مردنی است
پرواز را به خاطر بسپار
.
و مثل اگزوپری که میگفت:
مهم، نفس حرکت است و نه مقصد که چیزی نیست، جز توهم مسافری در راه مانده.
.
و برای همین است که من طبیعت را دوست دارم … من راه رفتن بر روی نرمینههای مصر را میپرستم و در کنار نبکاهای لوت به اوج آرامش میرسم و زمانی که بر بلندای کلوتهای شهداد میایستم، همهی مشکلات دنیا برایم حقیر و خرد میشوند … خرد میشوند … میشوند …
هر كسي بايد هستي درون خويش را بشناسد؛خوشبختي حقيقي در يافتن گوهر دروني خودمان است. « دنياي درون » اسرار آميزترين دنيايي است كه موارد شگفت انگيزي براي كشف كردن دارد…اسراري كه براي بسياري از « ما » هنوز هم ناشناخته باقي مانده است !
معنای هستی ؛ درک ِ هستی است بدون ِ تلاش برای معنا کردن اش …
کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ
کار ما شاید این است که در افسون گل سرخ شناور باشیم … .
زیباست…
درویش جان کاملا به این نکته معتقدم
که درک زیبایی نیاز به نگاهی عمیق تر داره
اینکه بتونی زیبایی اطرافت رو درک کنی مستلزم نگاهی خریدارانه است
بعضی مواقع چنان از نکات کوچکی مشعوف و سر زنده میشم که اطرافیان متهم به بچه بودن میکنندم ولی این منم که به این نوع تفکر پوزخند میزنم و هیچ وقت لحظه ای فکر نکردم که ممکنه گفته اونها درست باشه
باید زیبایی رو شناخت و لذت برد .
گاهی یک لانه موریانه هم برای خودش دنیایی از زیبایی است در حالی که ممکنه اطرافیانت به فکر تخریبش باشن تو به فکر عظمت کار اونها باشی
درویش جان یه فوت وبلاگ کوچک هم دارم
دیدنش خالی از لطف نیست
http://dailyshot.photoposts.org
از تعریف خوشبختی و احساس خوشبخت کردن لذت بردم …
به محسن: آرزو می کنم آن گوهر درون را بتوانی بازیابی و در مسیرش آنگونه زندگی را بپیمایی که هر لحظه اش، برایت نوشخندی گوارا باشد رفیق فلک الافلاکی من …
.
به شقایق:
و معنای هستی، شاید این است که از بازی لذت ببریم، زمانی که آن را می بریم؛
و بی خیالش شویم، وقتی که در آن میبازیم! چون بازی است دیگر! نه؟
.
به شلاله: درود بر دوست قدیمی … فکر کنم تو در شما نخستین کسانی هستی که در فروردین 1384 برای وبلاگ اروند کامنت می نهادی! نه؟ درود بر تو همطن دیار ستارخان عزیز.
.
به نیما: آلبوم عکسهایت را دیدم. زیبا بود رفیق، بخصوص این یکی:
http://dailyshot.photoposts.org/index.php?showimage=72778
.
به هومان:
و من از این که سبب لذت دوست عزیزم را در دیار بختیاری فراهم می کنم، لذت می برم …
.
درود …
ممنونم مهندس
اون خونه مادر بزرگمه
دنیایی خاطره از این دالان دارم
یه پست هم دربارش همین اواخر نوشتم
http://1mohandes.bloghaa.com/1390/10/17/%D9%86%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%84%DA%98%DB%8C/
شرمنده که برای شما لینک میزارم
قصد اتلاف وقتت رو ندارم .
شاد باشی
خدا رحم کرد که سکته ناقص فلسفی را رد کردم و یک نوشته نافهمیدنی دیگر را نفرستادم. ولی به نظر من احساس لذت در تمام موجودات زنده بر روی کره زمین مشترک است و شاید هم اصلا انگیزه اصلی همه موجودات برای زندگی کردن همین لذت بردن باشد. به نظر من هر لذتی هم از یک زیبایی سرچشمه می گیرد و اگر غلط نکنم زیبایی همان ترفند طبیعت برای سوق دادن موجودات به سمت نیازهای طبیعی آنها است. برای همین من با همین عقل ناچیز خودم اعتقاد دارم که همان طوری که ما از زیبایی های مخصوص به خودمان لذت می بریم گلاب به روی همه شما موجودی مثل خرچسونه هم از دیدن یک منظره تاپاله بسیار لذت می برد چون نیازهای طبیعی او در آن راستا قرار دارد. پس احتمالا همه چیز باید در این دنیا زیبا باشد حتی اگر به چشم ما چندان زیبا نیاید.
من از شستن یک بشقاب هم لذت می برم!
همین انتظار را هم از شما دارم خانم عیدی وند عزیز …
.
آرش جان تو متخصصی در این که مردم را با نوشته هاو تصویرسازی هایت روده بر کنی! نه؟
.
نیما جان مادربزرگ هنوز در قید حیات هستند؟
آره خدا حفظش کنه
هنوز هست و باعث دلگرمی ماست
هفته ای یکبار بهش سر میزنم و باور کن ارامشی که اونجا دارم و توجه ای که ایشون به من میکنه رو فکر نکنم جایی بتونم داشته باشم
پاسخ:
چه خوب که می توانی هفته ای یکبار مادربزرگ را ببینی … باور کن این بهترین هدیه برای مادربزرگهاست که فرزندان و نوه هاشان آنها را یاد کنند …
زنده باشه و سلامت مادربزرگ عزیزت …
منظورتون چيه آقاي درويش!؟ يعني اينكه هميشه من ظرف ها را مي شورم؟ نه خير، من اين لذت را از خودم سعي كردم محروم نمايم و با وام گرفتن از شعر سهراب سپهري “زندگي شستن يك بشقاب است” اين اجازه را به همسر محترم داده ام كه در بيشتر اوقات از شستن ظرف ها لذت ببرد و زندگي كند! فداكاري ديگه تا چه حد!
از اينكه حال و هواي زيباي اين وبلاگ و خصوصا اين نوشته تان را اينجوري تغيير مي دهم عذر ميخوام به هر حال مجبوريد همه خوانندگانتان را تحمل فرمائيد! كه البته مي فرمائيد هميشه!
پس فهمیدم چرا من اینقدر شادم! زیرا این من هستم که همیشه ظرف ها را میشورم!!
من حاضرم روزی دو بار باغچه حیاط را شخم بزنم ولی ظرف ها را نشورم. اصلا به این کار حساسیت دارم! خدا را شکر که خداوند ماشین ظرفشویی و البته ظروف یکبار مصرف را برای آدمهایی تنبلی مثل من آفرید.
پاسخ:
یک کار دیگر هم می تونی انجام بدی آرش؛ کاری که زمان جنگ ما در سربازخانه ها انجام می دادیم … اینکه یغلوی مان را در یک کیسه پلاستیکی می کردیم و بعد از خوردن غذا، آن را دور می انداختیم و البته ظرف تمیز می ماند! هر چند که البته کار سبزی نبود!! منتها الان نایلون های قابل بازیافت هم در بازار موجود است که دیگر سیمین خانم بهت گیر ندهد!!!
آقاي آرش!
براي لذت بردن از شستن ظروف لازمه اش ابتدا ازدواج است! آن وقت خانم محترم لذت شستن ظروف را به شما ياد خواهد داد و احتمالاً از ابزارهاي كمك آموزشي هم استفاده خواهد كرد!
ضمناً مصرف زياد ظروف يكبار مصرف باعث افزايش مصرف پلاستيك و به تبع آن آلودگي محيط زيست مي شود و براي سلامتي هم مضر است و ماشين ظرفشويي هم براي دوسه تا بشقاب مصرف آب زيادي دارد. پس بهتر است ظرف ها را با دست و در ظرفشويي بشوييد.
زیباترین قسم سهراب:
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی…
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند…
لحظه ها عریانند،
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز!
سیمین خانم عزیز !
فکر کنم این شعر سهراب را در پاسخ به امیر سررشته داری و برای یادداشت آلبی فرستادی! نه؟
.
.
.
هر چند که به هر حال این شعر زیبا هرجا که قرار بگیرد، ناب و دلنشین است. درست مثل همان پاسخ دل نشین و البته کوبنده تان به آرش از سانفرانسیکوی عزیز یا آرش عزیز از سانفرانسیسکو!
هفته پیش برای اولین بار به کویر لوت رفتم.به راستی که عظمت کلوت ها شگفت آور است و گلدان نبکا ها دیدنی و دوست داشتنی است. هر قدمم روی ماسه بادی ها را به خاطر می آورم. به لحظه لحظه بودن در طبیعت عشق ورزیدم ولی هستی به شدت برایم معنادار است و برای همین است که زندگی را به مبارزه فرا می خوانم. از وقتی که دلیل بودنم را دریافتم زندگی برایم معنی دیگری پیدا کرد. انگار تازه متولد شده بودم. و هر روز خدا را برای احساسی که دارم شکر می کنم..
درست گفتید. رفتم اونجا هم نوشتم!
معني هستي خود هستيِ به نظر من وچيزي جز زيبايي تو ذاتش نيست.واقعا قشنگ بود.ممنون
اونوقتی که مثل یک بچه فقط میبینم همه چی زیبا ست
پرسش از معنای زندگی بی معناست
پرسش از معنای عشق بی معناست
پرسش ازمعنای گل رز بی معناست
پرسش از پرواز کبوتر بی معناست
معنا را در جایی نمی توان یافت
معنا برای عشق حکم قافیه را دارد و عشق قافیه اندیش نیست
زیبائی هستی نیز در همین است؛ این که هستی معنائی ندارد، زیرا معنا، هستی را محدود میکند!
محمد درویش عزیز!
برای فهم ژرفتر سخنان آقای برزگر باید کمی با فلسفهی مارتین هایدگر و علم هرمنوتیک آشنا باشید.
این بخش از سخنان آقای برزگر من رو یاد بیتی از مولانا و تعبیری شاعرانه از سهراب سپهری میاندازند:
هرچه گویی ای دم هستی از آن
پردهای دیگر بر او بستی بدان
مولانا
واژه باید خود باد
واژه باید خود باران باشد
سهراب
در هر صورت برای آشنایی بیشتر با آثار آقای برزگر پیشنهاد میکنم به سایت ایشان سری بزنید:
http://www.masiha.com
خوشبختی یعنی احساس ارامش واین احساس از رضایت در زندگی بدست میاد خدا جون ب خاطر نعمت های فوق العاده قشنگت ممنون. اقای درویش ازتون ممنونم. شما ذهن مردم رو نسبت به کویر عوض میکنید