روزگاری نامش پادشاه صخره ها بود … امروز اما انگار به “قلندر” بیشتر میماند تا سلطان یا پادشاه؛ قلندری که هر روز دارد از شمارش بیشتر و بیشتر هم کاسته میشود … همان گونه که از شمار قلندرها و لوتیهای زمان در دنیای آدم بزرگها هم دارد کاسته میشود! نمیشود؟
بخشی از این زوال غمانگیز، ریشه در گسترش برهنگی سرزمین و تخریب زیستگاه این قلندران کوهستان دارد. اما بخش دیگری، ناشی از اصابت مستقیم گلولههای سربی از اسلحهی ایرانیانی است که میگویند: ما “شکارکش” نیستیم! فقط “شکارچی” هستیم!!
و من در حیرتم که از منظر چشمان فرزند چشم به راه این قلندر، چه فرق میکند که والدینش را گلولهی یک شکارچی کشته باشد یا شکارکش؟!
از همین روست که همواره گفتهام: خطر بیابانزایی انسانی را نباید کمتر از بیابانزایی طبیعی دانست! همانگونه که خشکسالی مدیریتی بیش از خشکسالی اقلیمی، ریشهگاه را تهدید میکند.
بیشتر بخوانید:
متشکرم آقای عالی پور. حتما با حضور در آرامگاهشان ادای احترام به روح بزرگشان خوهیم داشت.