امروز به بهانه روز جهانی حیات وحش، مرد دوست داشتنی محیط زیست ایران – سید محمد مجابی – دست به ابتکاری متفاوت میزند و در حرکتی نمادین خود را از شر اسلحهای که نگران شلیک شدنش است، رها میسازد. کاش دیگر صاحب منصبان کشور هم که چنین اسلحههای نفیسی را در منزل نگهداری میکنند، از سید الگو بگیرند و موزه تاریخ طبیعی را از منظری دیگر هم تاریخساز کنند. ادامهی خواندن
بایگانی دسته: خبرها و رخدادها
از عقاب گوزنخور در روسیه تا عقاب زبالهخور در ارتفاعات شهرکرد!
صبح دیروز – 21 مهر 1392 – پیامی از یک هموطن طبیعت دوست و فرزانه به نام دکتر محمد حکیم آذر دریافت کردم که برایم از مشاهدات شگفتانگیزش به هنگام کوهنوردی در ارتفاعات مشرف به شهرستان شهرکرد نوشته بود. چرا که تعداد فراوانی پرندههای بزرگ شبیه به عقاب را دیده بود که مشغول یافتن غذا در محل دفن متعفن زبالههای شهرکرد موسوم به دوتوی رحمتیه بودند. او چنین رفتاری را از عقاب باور نمیکرد، چرا که پیشتر قصهی شادروان پرویز ناتل خانلری را در منظومهی فراموشنشدنی «عقاب» خوانده بود و میدانست که این شاهنشه آسمانها در پاسخ به دعوت زاغ برای رفتن به گندزار و خوردن غذای متعفن، چنین شکوهمندانه گفته بود:
سال ها باش و بدین عیش بناز ؛ تو و مردار، تو و عمر دراز
من نیَم در خور این مهمانی ؛ گند و مردار تو را ارزانی
گر در اوج فلکم باید مُرد ؛ عمر در گند به سر نتوان برد…!
به هر حال بلافاصله موضوع را با دکتر سعید یوسفپور، مدیرکل سختکوش اداره کل محیط زیست استان چهارمحال و بختیاری در میان نهادم و از ایشان درخواست کردم تا مسأله را پیگیری کنند. خوشبختانه ایشان در جریان ماجرا بودند و حتی برای پیشگیری موقت از این رخداد (خوردن زبالههای آلوده که در بین آنها متأسفانه زبالههای خطرناک بیمارستانی هم ممکن است یافت شود) به شهرداری شهرکرد دستور داده بود تا بلافاصله بر روی زبالهها لایهای از خاک بریزند تا توجه عقابها کمتر جلب شود. در ضمن برخلاف باور دکتر حکیم آذر، متأسفانه اغلب پرندهها هم از نوع عقاب طلایی، عقاب صحرایی و سارگپه هستند. گفتنی آنکه سارگپه، شاید تنها پرندهی شکاری آسمانها باشد که فقط به انتخاب یک همسر برای تمام عمر خود اکتفا میکند و تا زمانی که زنده باشد، او را رها نمیسازد. اما آن پرندهی لوطی و بامرام و خانواده دوست هم حالا انگار چارهای نیافته تا مانند همتای قدرتمندترش، عقاب که جملگی در شمار پرندگان در معرض خطر انقراض و تحت حمایت قرار دارند، روزگاری زبون و زاغوار را تجربه کند! چرا؟
یک زمان بود که افلاطون بزرگ هشدار میداد: کاری نکنید و بلایی بر سر زمینهاتان نیاورید که غذا برای زنبورها هم به ندرت یافت شود! اینک سه هزار سال پس از آن تاریخ، با شگفتی میبینیم در استانی که هرگز نباید دچار محدودیت منابع آب یا کمبود غذا در زیستگاههای سبز و پرنشاطش در بام زاگرس باشد، کار را به چنان نابسامانی رساندیم که عقاب هم تن به هر خفتی برای یافتن غذا میدهد و جایش را با لاشخورها عوض کرده است! این در حالی است که این پرندهی قدرتمند حتی میتواند یک گوزن غولپیکر را هم از پا درآورده و از زمین جدا کند!
چه سندی از این گویاتر تا دوباره یادمان بیافتد که شدت روند و پیشروی بیابانزایی و شتاب جریانهای کاهندهی کارایی سرزمین در ایران به مرزهایی بسیار خطرناک رسیده است. اگر پیشتر از مرگ گونها و بلوطها وبنهها برایتان نوشتم و هشدار دادم که اگر آنها بروند، ما هم باید برویم، حال با این عاقبت غمانگیز برای پادشاه آسمانها بیشتر درک خواهیم کرد که اگر دیربجنبیم و نقشهی توسعهی کشور و نرخ زادو ولد را بر اساس توان بومشناختی آن از نو طراحی و تعریف نکنیم، دیگر نهتنها باید عقاب را با لاشخور اشتباه بگیریم، بلکه شاید مجبور باشیم تا ارزشها و فضیلتهای بیشتری را در جامعه ذبح شده بیابیم.
بار دیگر تأکید میکنم که کشور ما نباید با فشار بیش از حد بر زمین و توسعه کشاورزی و دامداری ناپایدار به هر قیمتی، روزگار بگذراند. ما باید با دنیا آشتی کنیم و بدانیم که مزیت نسبی سرزمینی که در عرض 35 درجه شمالی موسوم به کمربند خشک جهان واقع شده، استحصال پول از رونق کسب و کارهای سبز و تقویت بخش خدمات است.
واپسین نکته هم برمیگردد به محل دپوی زباله در ارتفاعات مشرف به شهرکرد. چگونه به چنین جانمایی خطرناکی تن دادهایم؟ مگر نمیدانیم که استان چهارمحال و بختیاری سرچشمهی راهبردیترین رودخانههای کشور از جمله کارون و زایندهرود است؟ آیا شیرابهی این زبالهها منابع آب و خاک را برای همیشه از حیز انتفاع خارج نمیکند؟ اصولاً چرا نباید سامانه بازیافت زباله در این استان راه بیافتد؟ آن هم استانی که بیش از 90 درصد زبالههای آن تر و یا غیر خطرناک بوده و قابل بازیافت است و بقیه زباله را هم باید تبدیل به انرژی کرد و به هیچ عنوان بایسته نیست تا زبالهای در سرچشمهی رودهای اصلی وطن دفن شود.
باشد که هر چه زودتر سعید یوسفپور خبرهای خوشی از آن دیار برایمان به ارمغان آورد. در عین حال، از او قدردانی میکنم که بلافاصله به همراه مأمورینش به منطقه رفت و تصاویری را که میبینید برایم ارسال کرد.
نگاه اشک آلود درختی که سرش را بریدهاند!
این روزها دوباره به دلیل قطع چند درخت چنار در تهران و سخنان حیرت انگیز یک مقام مسئول در شهرداری تهران، یاد این تابلوی هنرمندانه افتادم. ادامهی خواندن
جشن مردم در دماوند از بروز یک مصیبت در رینه جلوگیری کرد!
این تصویر پیروزمندانه اروند است که در پایان دو ساعت تلاش مردمی برای مهار یک آتش سوزی گسترده در مراتع بین پلور و رینه، در ظهر چهاردهمین روز از تیرماه 1392 ثبت شده است …
دیروز به همراه 10 هزار نفر دیگر از مشتاقان دماوند، رفته بودیم تا در جشن تیرگان شرکت کرده و بزرگترین اجتماع فعالان محیط زیست در ایران را رقم زنیم. اروند هم با خود یک تفنگ آبپاش آورده بود تا مراسم ویژه این جشن را برپادارد! غافل از این که این بار قرار بود از آب موجود در تفنگ آبپاشش برای کارکردی دیگر بهره برد!
خوشحالم که در بین چنین مردمی زیست میکنم، مردمی که وقتی صدای کمک طبیعت را میشنوند، بدون مراعات اصول حرفهای! در پیشتازی برای کمک از یکدیگر سبقت میگیرند و من این سبقت غیر مجاز را البته دوست دارم! شما چطور؟
کاش مأمورین و مدیران مربوط در یگان حفاظت منابع طبیعی هم از مردم یاد بگیرند …
گزارش مصور این رویداد را در وبلاگ نخبگان خبرآن لاین منتشر کردهام که میتوانید با عنوان: « سرعت عمل حیرتانگیز یگان حفاظت » در این نشانی ببینید و بخوانید.
راهکار گوسفندان برای گذر از سوزش خورشید تموز!
نرم نرمک هوا دارد گرم و گرمتر میشود … گوسفندها میدانند که چه گرمایی است! اما شاید نمیدانند که راههای بهتری برای گریز از گرما هم وجود دارد!
برای مقابله با داغی آفتاب در زمانهای که خورشیدش سوزانتر میشود، تنها راه «گوسفندوار زندگی کردن» نیست! هست؟
گاه اگر سایهها کم میشوند، بهترین راه، کاشت درختانی جدید است! نه؟
خواننده عزیز دل نوشتهها! به این تصویر خوب دقت کنید … چه میبینید؟
آیا متوجه رفتار متفاوت دو گوسفند در این گله شدید؟ به ویژه یکی از آنها که رنگی مشکی دارد و برای خود در بالادست (گوشه بالا سمت چپ عکس)، یک سایهی انحصاری هم یافته است! آن دیگری هم که انگار تسلیم سرنوشت شده و ترجیح میدهد گرفتن حمام آفتاب را یک انتخاب نشان دهد تا یک اجبار! شما کدام راهکار را میپسندید؟ رفتار آن گله را … آن گوسفند مشکی رنگ را … آن دیگری را که حمام آفتاب گرفته و یا …؟!
به هر حال، آنچه که در این عکس خودنمایی میکنه، برهنگی و تخریب شدید پوشش گیاهی منطقه و وجود آثار میکروتراس است که آشکارا نشان می دهد: میزان حضور گوسفندها به هیچوجه متناسب با توان پذیرایی سرزمین نبوده و در نتیجه نه غذایی مانده برای گوسفندان و نه حتا سایه ای درخور! بنابراین، مشخص است که نه یک چوپان که چند نسل از چوپان ها در مدیریت گوسفندان راه را به خطا رفتهاند! نرفتهاند؟
انعکاس در:
برای امیدی که رفت تا امیدمان زنده بماند …
حرکت جوانمردانه امید عباسی، روز گذشته با اهدای کلیه و کبد از کالبد بی جانش، کامل شد تا اسطورهای به اسطورههای پرشمار وطن افزوده شده و از این که در این بوم و بر میزییم؛ در کنار چنین انسانهای شریفی، بیش از پیش به خود ببالیم و با افتخار ایرانی بودنمان را به رخ بکشیم. ادامهی خواندن
بی خبرتر از یک رؤیا را بی خبر نگذارید!
دوست و همکار دانشمندم، دکتر محمّد متینی زاده که سالهاست در کسوت یک پژوهشگر تمام عیار میکوشد تا بر ماندگاری رویشگاههای جنگلی وطن بیافزاید؛ اخیراً دست به کاری بزرگ زده و مجموعهای از اشعار – اغلب – محیط زیستیاش را هم در قالب کتابی با عنوان: «بی خبرتر از یک رؤیا» منتشر کرده است. کتابی در 84 صفحه که به همت نشر امروز، در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران هم عرضه شده است. در این کتاب، 60 اثر این شاعر پژوهشگر و عاشق طبیعت ایران گنجانیده شده است که برخی از آنها چون: آرزوی درخت، حرمت خاک، افرا و چنار، و این درخت کهنسال، گیاه را از کدام زاویه میبینی؟ نقاشی رؤیاهای بلوط، برکههای خشکیده، درختزار بیگناه، آیا خاک حقیر است؟ زاگرس، جنگل خیرود و … دارای مضامین قوی و هوشربای محیط زیستی است که در عین حال منطبیق با موازین و دانش روز منابع طبیعی جهان هم هست؛ ویژگی نابی که مجموعه آثار ادبی این دانشمند ایرانی را در حوزه محیط زیست، منحصر به فرد و بیرقیب ساخته است. به ویژه که اثر اخیر وی، مورد تأیید برخی از استادان به نام شعر و ادبیات ایران، از جمله شاعر معاصر، استاد یدالله مفتون امینی هم قرار گرفته است.
در ادامه ضمن توجه شما به یکی از قطعات کمنظیر محمّد متینی زاده با عنوان حرمت خاک، به آگاهی میرسانم که برای سفارش کتاب، میتوانید با شماره تلفنهای 88794218 یا 09124072530 تماس برقرار فرمایید و از این کالای ارزشمند فرهنگی حمایت کنید.
خاک را
زیر و رو مکن
شاید
مویینریشههایی
پس از تولد بهارانه
در جستجوی رفاقتی ماندگار
با نهال همسایه باشند
یا اینکه شاید
مهربانان خاک
در خرابهی زیرین
قصری باشکوه
برای آمدن
نودانههای دم ِ بخت
ساخته باشند
برای این دوست دانشمند و طبیعتگرای خود بهترینها را آرزو دارم و امیدوارم مانند او در زمین، بیشتر تکثیر شود …