73 دقیقه گفتگوی داغ با دکتر پرویز کردوانی در راند دوم!

بنا به تقاضای برخی از خوانندگان گرامی مهار بیابان‌زایی که خواهان دریافت فایل شنیداری دومین گفتگوی نگارنده با دکتر کردوانی در باره‌ی بایدها و نبایدهای سدسازی در ایران بودند، اینک می‌توانید این برنامه را بر روی درگاه مجازی ایران صدا در این نشانی گوش دهید.
گفتنی آن که در گفتگوی دوم، آقای مهندس سیاری، معاون طرح‌های توسعه منابع آب سازمان مدیریت منابع آب ایران هم از طریق تلفن حضور داشته و برخی دیدگاه‌های خویش را بیان داشتند. همچنین از احمد پازوکی عزیز بابت مهیا کردن امکان دانلود این برنامه قدردانم.

139 فکر می‌کنند “73 دقیقه گفتگوی داغ با دکتر پرویز کردوانی در راند دوم!

  1. عبداللطیف عبادی

    بنده از بحث هایی که قبلا” با خانمی بنام مجتهد نجفی و اقایی بنام بهروز – در اینجا و گرین بلاگ – کردم و وقتم را پای بحث کردن با این دو شخص محترم و اشخاصی مانند آنها گذاشتم بسیار بسیار پشیمانم و امیدوارم که سایرین خطای بنده را تکرار نکنند . شرحش را هم در کامنت قبلی ام نوشته ام . اگر توجه و اعتنای بنده و تعدادی دیگر از دوستان به این قبیل اشخاص نبود کسانی که سطح سوادشان در حد همان بادمجان و خیار و موز و نصب ویندوز و کامپیوتر بازی است ، بساط شعبده و جعبهء مارگیری شان را در همان موسسهء تا ظهور! و وبلاگ اقلیم بازی شان پهن می کردند و برای ابراز وجودشان هرگز به اسم بنده آویزان نمی شدند . من اشتباه کردم .

  2. خوارزمی

    درود
    منظورم دکتر مهدوی بود
    پوزش(<:

    پاسخ:

    خواهش می کنم. خوشبختانه ظاهراً حال دکتر مهدوی هم رو به بهبود است.

  3. RS232

    عبدل لطیف جان, بدون شک بی سوادترین فردی که این وبلاگ را می خواند من هستم چون نه دکترا دارم و نه حتی یک کتاب درباره مباحث این وبلاگ خوانده ام. آقای درویش را هم بر اثر یک اشتباه تایپی در جستجوی گوگل پیدا کردم و وقتی که عنوان این وبلاگ را دیدم به خودم گفتم که مهار بیابان زایی دیگر چه صیغه ای است؟! پیش خود فکر کردم که لابد یک عده آدم بیکار نشسته اند و منتظر هستند تا وقتی که باد شن و ماسه ها را از سمت بیابان می آورد دوباره آنها را به سمت بیابان جارو کنند که بیایان پیشروی نکند!
    فقط می خواستم یادآوری کنم که طرح سوال و نظرات خوانندگان و جواب های آنها در هر سطحی که باشد بی حاصل نیست و اگر از دیدگاه روشنگری و اطلاع رسانی که هدف اصلی یک وبلاگ است به آن نگاه کنید برای افرادی مثل من بسیار مفید و سازنده است.

    پاسخ:

    درود بر آرش عزیز … بسیار خوشحالم از آن اشتباه تایپی!

  4. محمد درویش نویسنده

    درود بر همه ی دوستان و خوانندگان گرامی مهار بیابان زایی:
    ما آدم هایی که اینجا گرد هم آمده ایم، از معدود ایرانیانی هستیم که حاضریم اندکی از وقت خود را برای آگاهی دادن و آگاهی گرفتن در حوزه محیط زیست، صرف کنیم. باور کنید، آنقدر شمارمان ناچیز است که به هیچ عنوان شایسته ی هیچ غربالگری نیست! هست؟
    بسیار دوست دارم ما چند نفر، برای کمک به افزایش ظرفیت سازی اطلاعاتی در حوزه محیط زیست، نیش ها را متوجه طبیعت ستیزان کرده و نوش ها را برای افزایش هم افزایی ها و همراهی ها مصروف داریم.
    این البته به معنی کوتاه آمدن از باورها و ایده آل هامان نیست، بلکه کمینه ی انتظارم این است که دفاع از باورها و آموزه ها، نباید خدای ناکرده سبب گسست رفاقت ها و افزایش کدورت ها شود.
    تصورش را بکنید که همین امروز 4562 بار این صفحه دیده شده است؛ اما بیش از 99 درصد آنهایی که این صفحه را باز کرده و مطالعه نمودند، ترجیح دادند که فقط تماشاچی باشند! چرا؟
    مهم ترین دلیلش این است که نوشتن، نیاز به علاقه، مسئولیت پذیری و دانایی دارد و این دقیقاً همان چیزی است که در به در در حوزه محیط زیست چون کیمیایی سخت نایاب همه به دنبالش هستیم! نیستیم؟
    کافی است سری به دست نوشته های آرش از سانفرانسیسکو بزنید تا متوجه عمق هوشمندی، صداقت، میهن دوستی، واقع بینی و طنازی این هموطن گرامی دوستدار محیط زیست شوید؛ یا سری به سرای گرانسنگ فرهاد در آلمان بزنید تا متوجه اهمیت کار بزرگی که این هموطن فرزانه برای اعتلای فرهنگی وبلاگستان فارسی انجام می دهد، شوید؛ روشنک هم نمونه ی آن زنان هنجارشکن تقلیدگریزی است که مرا به یاد مصاحبه کوتاه و ماندگار دکتر شریعتی عزیز می اندازد:
    “زمانی مصاحبه گری از دکتر پرسید :
    به نظر شما چه لباسی را به زن امروز بپوشانیم ؟
    دکتر علی شریعتی در جواب گفتند : نمی خواهد لباسی بدوزید و بر تن زن امروز نمایید. فکر زن را اصلاح کنید، او خود تصمیم می گیرد که چه لباسی برازنده اوست”
    بهروز هم حقیقتاً در بین همه ی دانشجویانی که می شناسم یک استثناء است؛ انگار شبانه روز برایش 28 یا 32 ساعت است؛ خستگی نمی شناسد و لحظه ای از روشنگری و چالشگری در دنیای مجازی دست برنمی دارد. در این میان، عبداللطیف عبادی حقیقتاً یک استثنا در عالم وبلاگستان فارسی است که به رغم بیماری مزمن و دیرینه ای که از آن رنج می برد، همچنان در 24 ساعت، 48 ساعت کار می کند، قلم می زند، مطالعه می کند و کتاب ترجمه کرده و روزنامه نگار آزاد و پرمخاطبش را به روز نگه می دارد.
    حقیقت این است که ما همین چند نفر هستیم که به همراه دوستانی چون دیده بان دوست داشتنی طبیعت بختیاری و دیده بان پارک ملی خبر و مهدی و مرد خاکی و مسعود و خوانندگان اندک دیگری که گاه و بی گاه به این جمع اضافه و کنده می شوند، حاضریم به صورتی جدی تر در بحث ها شرکت کرده و وقت بگذاریم.
    آیا سزاوار است که حاصل این همه انرژی گذاشتن ها و دلسوزی ها به کدورت بین دوستان محیط زیست وطن منجر شود؟ آیا حرکت ما، طبیعت ستیزان را شاد نخواهد کرد؟
    اگر ما نتوانیم در دنیای مجازی و با داشتن یک هدف مشترک به گرانیگاه یکدیگر بدل شویم؛ چگونه می توان امیدوار بود که در خارج از این فضا منشأ شتاب بخشیدن به خردمندی در مواجهه با طبیعت باشیم و مردمان بیشتری را در این را تجهیز نرم افزاری کنیم؟
    .
    فکر می کنم باید به این خطابه! پایان دهم؛ چون ایمان دارم:
    شما بسیار بیشتر از آن را که می توانم بگویم، می شنوید! نمی شنوید؟
    .
    درود …

  5. هومان خاکپور

    به بهروز خان:
    به نظر می رسد شما بیش از آنکه با گفته های استاد کردوانی موافق باشید، ظرفیت تحمل اظهارنظر برخی دوستان را ندارید و از همان کامنت اولی به جای اظهار نظر در خصوص گفتگوی صورت گرفته، بعضی ها را هدف گرفتید و به نقد هدفمند و مسبوق به سابق نظرات کارشناسی آنها پرداختید که این برخلاف تذکرات اخلاقی تان، از مصادیق عدم تحمل نظر مخالف است که می گوئید ما کارشناسان ایرانی به آن شهره داریم …
    دوست عزیز برای همه بهتره به اینگونه بحث های غیر حرفه ای پایان بدهیم …
    پایدار باشید

  6. محمد درویش نویسنده

    هومان جان می بینم که تو هم مثل من خواب نداری امشب!
    در این سکوت …
    شاید فرصت خوبی باشد تا دریابیم که خداوند با همه ی بزرگی اش، یک چیز کمتر از ما دارد!
    .
    .
    و آن خدایی است بزرگ و بخشایشگر و عالم که ما داریم و او ندارد! دارد؟
    .
    برای همین است که می گویند:
    همواره باید روح را در جهت تازه ی اشیاء جاری کرد …
    .
    شب خوش.

  7. مسعود

    سلام
    بالاخره امشب سعادت نصیبم شد ؛
    مناظره را شنیدم و تمام بحث ها از سه پست قبل تا کنون را در مورد سد سازی و سد نسازی (!)خواندم ؛
    *اول این که چقدر خوش حالم که بحثی چنین جدی که هر کدام از طرفین با حرارت و جدیت از موضعش دفاع می کند پیرامون ِ یک موضوع علمی و بحث فنی پیش می رود .

    *دوم اینکه من صدای شما را تا حالا به این بلندی نشنیده بودم! :) حق داشتین ! البته “گوش کن !”

    ———-

    فکر می کنم ،در مبحث هایی که در گفتگو مطرح شد ؛ روی قسمت حسابداری سبز خیلی بحثی پیش نیامد،
    وقتی ارزش ریالی ِموضوعی مطرح می شود ؛ متاسفانه یا خوشبختانه باعث می شود که به دید جدی تری به آن نگاه شود ؛
    پس می تواند پارامتر خوبی برای مانور دادن ، استناد کردن و مجاب کردن ِ نیروهای تصمیم گیرنده باشد .

    چون این فاکتور ِ مالی دقیقن همان چیزی است که سد سازان وزارت نیرو و سایر نهاد ها و اندیشه های موافق
    بر اساس آن جرات و فضای پیشروی پیدا می کنند .

  8. محمد درویش نویسنده

    درود بر مسعود عزیز و شب خوش:
    درست می گویید، حسابداری سبز یکی از مؤلفه های اثرگذاری است که اگر در هر کشوری به درستی اجرا شود، بی شک شتاب تخریب و ناپایداری محیط زیست به بهانه توسعه در آن کاهشی چشم گیر می یابد.
    در ضمن من کجا صدایم را بلند کرده ام جانم؟
    شما یا تاکنون صدای بلند نشنیده اید،
    یا نشنیده اید صدای بلند و یا صدای بلند را تاکنون نشنیده اید! شنیده اید؟
    .
    درود …

  9. مسعود

    در مورد بحث ها
    طبق خواسته ی استاد مبنی بر ختم بحث ها ، من خودم را سانسور می کنم ولی ممکن است تا صبح گلویم از حرف متورم شود !

  10. محمد درویش نویسنده

    نه! لطفاً گلوی خود را متورم نکنید …
    من نگفتم که خود را سانسور کنید، گفتم چرا نتوانیم با حفظ حرمت یکدیگر با هم گفتگو کرده و برای مخالفت خویش ادله ی خود را ارایه کنیم. هم بگوییم و هم هنر گوش کردن داشته باشیم. واقعاً چرا؟

  11. مسعود

    این اصرار بر سد سازی را که می بینم یاد اصرار بر فعالیت های گران سنگ ِ هسته ای مان می افتم !

  12. مسعود

    درست می فرمایید ؛
    ولی شرط لازم و نه کافی ِ چنین اصلی این است که هر دو طرف ِ بحث به ادب ، اصول و احترام متقابل پای بند باشند !
    که متاسفانه این طور نیست .

  13. مسعود

    به امید روزی که گفتمان متمدنانه را بر کنایات ِ سخیف ارجح بدانیم .

    پیروز باشید و شب خوش .

  14. اشکار

    درود بر همگی
    بابا جان دکتر بهروز سربه سر هومان خان نزار پشیمونی داره ها
    این را گفتم تا شاید کنی جو عوض بشه
    نه من شما را می شناسم و نه شمادرباب من اطلاعی دارید فقط یک مورد :
    … تا دو دهه گذشته که کشور های اروپای غربی از دانشکاه های ایران دانشجوی دولتی ( منظور فرستاده شده از جانب دولت ) را چندان مقبول نمی دانستند ، سیل ارسال دانجو به دیار هندوستان سرازیر گردید
    هم اکنون هم در دوایر دولتی اشخاص جا افتاده ای را می بینید که در هند تحصیل کرده اند ، پس از مدتی بنا بر دلایلی بسباری از دانشجویان دولتی و شبه دولتی به مالزی و بعد به استرالیا فرستاده شدند .آنگونه که شنیده ام دانشجویان دولتی ویژه ایرانی در محیط بسته قرار داشته و غیر مستقیم نبایستی با ایرانیان دیگر در استرالیا تماس بگیرند و حتی از ایران بزرای حلال کردن و ذبح گوسپند ، قصاب نیز برده شده است .
    چون من خودم یک نمونه از این نمونه های ارسالی به استرالیا را دیده ام ، این اخبار را چمدان کذب نمی دانم

    … به هر حال مویی از … کندن هم غنیمت است و در حقیقت چوم من دستن به جایی نمی رسد از این بابت گله می نمایم ولی در صورت شریک بودن در این حجم سترگ نمد ، حتم داشته باشید که کلاه خوبی برای خود فراهم می ساختم

  15. اشکار

    به!
    چه فرمایشی می فرمایید!!
    فلفل نبین چه ریزه
    بشکن ببین چه تیزه
    …. جناب روشنک هومان خان را که ببینید ناخود آگاه می گویید :
    .. ماشالله ! بزنم به تخته ، بترکه چشم حسود و هرچه مدیر بخیل ، شیره
    جناب روشنک گمان کنم شما در چند ماه گذشته از یکی از محلات اهواز صحبت می کردید که در عرف مردمان بومی تنها مردها به این خیابان می روند ؟
    تا بحال این رسم را نشنیده بودم

  16. اشکار

    درویش خان این استنلی کوبریک چطوری مرحوم شد ؟
    اینقدر سر به سر دکتر بهروز نذاریم شاید فامیل همین حاج آقای خودمون باشه کار دستمون بده

    …. من که دیگر وارد این بحث نمی شوم اصلا بمن چه

  17. محمد درویش نویسنده

    استانلی کوبریک در آپارتمانش فوت کرد و جنازه اش پس از چند روز توسط همسایه ها کشف شد!
    آن فیلمساز بزرگ و مشهور؛ خالق اودیسه 2010 و راز کیهان و غلاف تمام فلزی و … اینگونه در تنهایی مطلق جان سپرد! چرا؟
    .
    در ضمن اگه بهروز فامیل حاج آقا باشه که دیگه کارت تمومه! و فرقی نمی کنه!! اگر هم نباشه که به طریق اولی فرقی نمی کنه! می کنه؟
    پس به کار خودت ادامه بده!

  18. اشکار

    ده !
    ببینم شما چطور از وضعیت عبور و مرور از آن محله خبر دارید ؟
    چشم هومان خان روشن

  19. بهروز

    به هومان عزیز:
    اگر منظورت از نظرات کارشناسی ده بند توهین پیاپی به یک شهروند دیگر ایرانی به دلیل اظهار نظر است، بله من جایی که پای حرمت انسان ها غیر از خودم باشد بسیار کم تحملم. اما خیالت را راحت کنم هومان جان که نیتم شخصی نبوده است و اگر اینطور به نظر رسیده است متاسفم، خصوصا با اشاره ی اشکار خیلی متاسفم، خیلی خیلی. واقعا زیاد ;)ارادت

    به اشکار عزیز:
    حرف هایی که گفته ای بسیار دقیق است ولی شرمنده ام که در موردم صدق نمی کند. من بورس خود دولت استرالیا هستم (همه دولت ها اشتباه می کنند) ولی از این پدیده ای که گفته ای اینجا زیاد به گوشم خورده است. البته قصاب مورد نظر را هنوز ندیده ام، شاید هنوز نوبتم نشده است. ارتباط فامیلی با حاج آقا به شدت تکذیب می شود ولی آدمش را دارم که عکس را بگیرد و در فتوشاپ دستکاری کند و تحویل بدهد. اینقدر تگ نزن برادر، خوبیت ندارد، شاید دل کسی جایی بشکند. ارادت

    به محمد درویش عزیز:
    حرف شما روی چشم. در جواب آقای عبادی و بحث زولبیا – جغرافیا دیشب مطلبی را نوشتم که اینجا کامنت بگذارم. حدود سه بامداد بود. در آخرین لحظه از ارسالش منصرف شدم چون یاد حرف یکی از اساتیدم در دانشگاه فردوسی افتادم که جایی به من گفت: “بزرگ شو!” آن روز در حال و هوای بیست سالگی در راه پله های دانشکده مهندسی حرفش را نفهمیدم اما چند سالی است هر روز صبح با خودم لااقل چند بار زمزمه اش می کنم. البته این روزها با این سرعتی که عمر در سال سی ام می گذرد باید حداقل چند باری هم بگویم “هنوز جوانی!”.

  20. بهروز

    بگذارید در نهایتش از دوستان دوستدار محیط زیست خواهشی بکنم. اینکه اگر کسی چه از سر پرسش و تردید یا ناآگاهی یا حتی شیطنت روی بلاگی چیزی نوشت یا جایی حرفی زد که مثلا “سدسازی برای مملکت از نان شب واجب تر است” به جای آنکه دنیا را بر سرش خراب کنیم و با هر اتهام مافیایی و سیاسی و فرهنگی و علمی ضربه فنی اش کنیم و از حرف زدن و اظهارنظر و پرسیدن پشیمانش کنیم، آرام تر و دوستانه تر پاسخش را بدهیم. لااقل در موردش پیش داوری نکنیم.

    اگر هدف تغییر روند فعلی تخریب محیط زیست ایران است، باید آماده باشیم که با هر بی سواد و کم اطلاعی بنشینیم و ذهنش را آماده کنیم. این که فرصت پرسش و تردید را از دیگران بگیریم بی شک باعث می شود که در بهترین وضعیت، شرایط در همین حالت باقی بماند. اینکه بگوییم چون کسی فلان مدرک را ندارد پس حرف ما را نمی فهمد و مردم را از نظر فرصت مشارکت در بحث های محیط زیست به دانا و نادان طبقه بندی کنیم واقعا دردی را دوا نمی کند.

    یادتان باشد که موضوعی مثل ساخت سدها یک بحث صرفا علمی نیست که قرار باشد فقط در اتاق های دانشگاه و سالن های سمینار بررسی شود. مقاله ی تخریب سدها در سوئد را اینجا بخوانید و ببینید که چطور بحث قانع کردن مردم سوئد را در به طور مفصل مورد توجه قرار داده است.

    http://www.ecologyandsociety.org/vol14/iss2/art4/

    یادتان باشد که هر متر مکعب آب که پشت سدی جمع می شود یا در رودی جریان دارد به طور مساوی به ده ها میلیون ایرانی تعلق دارد. اگر شما معتقدید که آن آب باید رها بشود، این پذیرش یک مسئولیت بسیار بزرگ است. باید قبول کنید که این تصمیم شما روی زندگی و رفاه و معاش میلیون ها انسان و حتی نسل های بعد موثر است. پس باید بیش از این ها در پاسخگویی اهل شکیبایی باشید و حتی سعی کنید برخی مفاهیم را به زبان بسیار ساده تر برای مخاطبان بیان کنید. من تردید ندارم که مسیر تغییر روند فاجعه بار تخریب محیط زیست ایران از یک توافق و تلاش ملی می گذرد که نقطه ی آغازش شمایید.

    به عشقی که به ایران دارید بی نهایت احترام می گذارم و آرزویی جز فراگیر شدن حرف حق شما در کشور ندارم.

    ارادت

  21. بهروز

    سلام دوباره،

    این هم هدیه ی من به دوستان برای اینکه کدورت ها برطرف شود و باور کنند که نام خانوادگی قبلی من “سدساززادگان” نبوده است که حالا به “دریاچه کش نژاد” تغییر کرده باشد: :D

    http://climatechange.ir/blogs/36-En-Blog/538-urmia-lake-4.html

    پاسخ:

    بسيار خوشحالم كه تلاش آماري تو، بيان نظريه هاي طرفداران محيط زيست را در آبخيز درياچه اروميه تأييد كرده و نشان مي دهد كه متهم شماره يك در بروز بحران، همانا سدسازي است.
    درود.

  22. اشکار

    دکتر بهروز
    ممنون از روحیه جوابگوی شما

    … راستش را بخواهید به گمان من فرهنگ ایرانی تنها فرهنگی است که حتی نزدیک ترین و عزیز ترین افراد به یک شخص ، در صورتی که او به یک موفقیت چه شانسی و چه کوشش فراوان دست یابد بجای ابراز شادمانی درونی و بی شاعبه الفاظی چون : … دیدی پدر سگ چه ماشینی خرید !!
    ای بی شرف عجب خر شانسه … را بر زبان می آورند .

    من هم یکی از همین مردم هستم مردمی حسود ، خودخواه ، زیرکاردر رو و هزار خصلت منفی دیگر که از عند کهن جانعه ایرانی بر آن استوار یافته است .ریا کاری و درویی و دروغ گویی در خون ایرانیان سرشته شده است .
    باری ، بگذریم راستش را بخواهید به احتمال زیاد شاید که نه حتما ستم ظریفی من بر شما به دلیل حسادت و رفتن شما به استرالیا می باشد .

    ولی درباره آقای هومان خاکپور باید به اطلاع برسانم آن گونه که شنیده ام ایشان بر خلاف سایر همکارانشان با وجود داشتن مشاغل اجرایی متاسفانه خویشتن را آلوده به دزدی نکرده اند ( بله متاسفانه ! ) و دارای سرشتی هستند که مورد نفرت و انزجار همکارانشان می باشد .

    با این تفاصیل نظر من درمورد مدرک دارانی از قبیل دون پرویزو کردوانیی ( به شیوه اسم های ایتالیایی بخوانید ) تغییر نمی کند .

    در جوامع دیگر روزگاری ایشان مورد بازخواست قرار می گرفت و به دلیل کهولت سن ، تنها اموال ایشان به تمامی مصادره می گردید و

    دکتر بهروز !! در دانشگاه نحیط زیست هیچ استادی را ندیده ام که موافق نظریات دکتر کردوانی باشد .
    ایشان کپی برابر اصل دکتر استرنج لاو می باشند .

  23. بهروز

    ارادت دارم اشکار جان. راستش من که هنوز دکتر نیستم و بعید هم می دانم با این روشی که وقت تخصیص می دهم به این زودی ها بشوم.

    آن حرف هایی را که در مورد جامعه ی ایرانی گفتی تا حدودی می پذیرم اما من در شما چنین خصلتی ندیدم. می دانی اشکار جان، رفتارهای نامتعادل در همه جا هست. در استرالیا هم دروغ و پارتی بازی و رانندگی بد و درگیری خیابانی هست. مساله بحث توزیع است. مثلا در ایران اگر شما هفتاد درصد رانندگی نامناسب می بینی اینجا هفت درصد است. اگر در ایران شصت درصد حسادت هست، اینجا بیست درصد است. در عوضش اینجا جوان هجده ساله مست می کند و پنج نفر را به کشتن می دهد.

    استادی داشتم در ایران که حرف جالبی می زد. ایشان ده سالی را ژاپن تحصیل و زندگی و کار کرده بود. می گفت ایرانی ها ذاتا انسان های درست و مهربان و خوش قلب و دوست داشتنی هستند. اما وقتی صبح چشم هایشان را باز می کنند به دلیل شرایطی که سیستم به آن ها وارد می کند دروغگو و عصبانی و حسود می شوند. ژاپنی ها آدم ها اخمو، بداخلاق و بی ملاحظه ای هستند اما وقتی صبح بیدار می شوند سیستم آن ها را به سمتی هدایت می کند که لبخند بزنند، به هم کمک کنند و خوب کار کنند. اینکه چقدر این حرف درست است و این جعبه ی سیاه سیستم چیست خودش کلی حرف دارد.

    در مورد هومان خاکپور، من به ایشان ارادت دارم و حتما دیده است که مطالبش را مطالعه می کنم. شاید اختلاف نظری داشته باشیم اما اختلافی نداریم.

    در مورد دکتر کردوانی، بگذار این بحث از فرد خارج بشود. شاید بهتر باشد ذهنمان را و وقتمان را روی مفهوم و محتوا متمرکز کنیم تا اسامی و افراد. اینطوری در نهایت خروجی امان یک حرف جدید است به جای آنکه رد یا تایید یک نفر دیگر باشد.

  24. محمد درویش نویسنده

    من هم بعيد مي دانم!
    شايد تا پيش از آشنايي با وبلاگ درويش اين فرصت هنوز وجود داشت تا سه ساله دكترايت را بگيري؛ اما حالا ديگه شرمنده! بايد روي يك پروژه طولاني تري تمركز كني! نه؟
    .
    البته هنوز يك فرصت هست … كافيه نام مهار بيابان زايي و وبلاگستان فارسي را ديليت كني! هرچند مسلماً در آن صورت زندگي چيزي كم خواهد داشت! نخواهد داشت؟
    درود …

  25. محمد درویش نویسنده

    بهروز عزيز:
    در ارديبهشت ماه سال جاري همايشي در دانشگاه صنعتي اصفهان برگزار شد با عنوان “ناگفته هاي صنعت سدسازي در ايران”
    در آن همايش دكتر آهنگ كوثر، پشت تريبون قرار گرفت و خطاب به دكتر بصيري، دبير همايش گفت:
    من شهامت شما را براي برپايي چنين همايشي تحسين مي كنم، اما يادت باشد كه از اين پس خونت پاي خودت است!
    ايشان گفتند: يكبار حتا مي خواستند اين آقايان سدساز به جان من سؤقصد كنند كه شانس آوردم و خودروي دستكاري شده ام مرا به كشتن نداد! اما آنها چندين بار من و خانواده ام را تهديد كرده اند …
    خوشبختانه يا متآسفانه تو از پيشينه ي قدرت مافيايي و تخريبي اين آب سالاران طبيعت ستيز آگاهي نداري و نمي داني امثال ما چه خون دلي خورده ايم تا به اينجا رسيده ايم كه عملاً ديگر هيچ مدير عالي رتبه اي مانند گذشته سر و دست نمي شكند تا در كنار افتتاح يك سد بزرگ مخزني عكس يادگاري بگيرد.
    آنها سالهاست كه ما را انكار كرده اند … همين شخص دكتر كردواني تا چند سال پيش حتا حاضر به شركت در گفتگويي كه آن سويش درويش نوعي باشد، نبود و علناً مي گفت: وقت من ارزشمندتر از اين حرف هاست! (اقاي اسماعيل ميرفخرايي شاهد ماجرا هستند)
    اينها را نوشتم تا بداني دوستداران محيط زيست چرا اينگونه در برابر افرادي كه هنوز از سدسازي – بي چون و چرا – حمايت مي كنند، كهير مي زنند و واكنش هاي بعضاً غيربهداشتي بروز مي دهند!!
    درود …

  26. اشکار

    هومان خان
    خوب است برای رفع کدورت های اختمالی هنگامی که دکتر بهروز به ایران برای تعطیلات آند ایشان را یک یفر به خدمت جهانگیر خان ببرید.

    دکتر بهروز نمی دانید جهانگیر خان چقدر دوستاشتنی است .
    برنج چمپا ، کباب بره ، کره و ماست و نان محلی ، عسل و مهم تر از همه چایی ویژه همراه با مخلفات جهانگیر خانی همه پیش روی شما قرار می گیرد .

  27. اشکار

    حالا کلنل عبادی شما را به سنت جیمز حامی انگلستان سوگند از این مباحثه خارج نشوید و گرنه فرق می و شما و دکتر دون پرویزو کردوانیی چیست ؟
    ولایت شما چه خبر ؟
    هوا سرده ؟
    فست فود بیشتر دوست دارید و یا پودینگ دل و قلوه ؟
    شهر شما هم مانند لندن اتوبوس قرمز دو طبقه دارد ؟

  28. هومان خاکپور

    من با حرف درویش عزیز کاملا” موافقم … واقعا” تعدادمان – حتا در مقابل طبیعت ستیزان آگاه – خیلی کم است و بایستی چراغ قوه برداشت و در تاریکی به دنبال همراه – حتا همراه نیم بند – گشت. خدایی من از اظهار نظرهای علمی بهروزخان ناراحت نشدم بلکه سعی داشتم به ایشان برسانم که این قدر وارد مسائل حاشیه ای و اخلاقی و … – با توجه به مباحث قبلی – نشوند و بذر کدورت نپاشند که ظاهرن بی اثر بود. ضمنن بهروز خان این طور نیست که شما حکم صادر می کنید و ما را متهم می کنید که ما با هر چه سد است و سدساز مخالفیم! نه این طور نیست دوست عزیز … برعکس ما سد را به عنوان یکی از گزینه ها در مدیریت آب قبول داریم اما به جا و متناسب با شرایط منطقه … نه به عنوان تنها گزینه قابل قبول مدیریت آب کشور …
    .

    به اشکارخان:
    من اگر سه تا دوست مثل شما داشتم دیگر هیچ نیازی به دشمن نداشتم !
    درود
    .
    به روشنک خانم:
    لطفن به شایعات دشمنان توجه نکنید …
    درود

    پاسخ:

    خوشحالم که موافقی …
    درود.

  29. عبداللطیف عبادی

    به اشکار
    من اعصاب معصاب ندارم! وقتی طرف مقابل شما ماشینتان را دست کاری می کند تا با خانوادهء محترم تشریف ببرید ته دره خب دیگر چه جایی برای بیانات گل و بلبلی و تبادل ماچ و بوسه با سدسازها باقی می ماند؟
    درویش می گوید قریب به پنج هزار نفر این مطلب را خوانده اند . من می گویم اگر پنجاه میلیون نفر هم وبلاگ ما را بخوانند و سدسازها کار خودشان را بکنند ، بی فایده است . ما باید سطح گفتگو را ارتقاء بدهیم . یعنی اینکه بجای اینکه خومان با خودمان حرف بزنیم کاری کنیم تا “خودشان با خودشان ” حرف بزنند و مدیران محیط زیست مملکت یقهء مدیران سدسازی را بگیرند ، یا لااقل اینکه “خودمان با خودشان ” حرف بزنیم یعنی اینکه فرصتهایی را فراهم کنیم تا بتوانیم با مدیران سدسازی یا لااقل مدیران محیط زیستمان رو در رو بنشینیم و گفتگو کنیم . اینکه بگوییم کسی برای افتتاح سدها نمی آید مثل این است که دلمان را به این خوش کنیم که کسی دیگر برای تماشای مراسم اعدام نمی اید . به صرف نیامدن ” روبان پاره کن ” یا تماشگر به صحنه هایی اینچنینی سدسازی و آن کار دیگر در مملکت متوقف نمی شود . فرهنگ سازی در پایین باید همراه با چانه زنی در بالا باشد . اصلا” فرهنگ سازی در جامعه ای جواب می دهد که تصمیم گیرنده ها معتقد به خواسته های عمومی جامعه باشند . وقتی مدیران هر دستگاهی خودشان را قیم عموم بدانند و تصور کنند که مثلا” در زمینهء سدسازی بهتر از هر کس دیگری صلاح ملک و مملکت را تشخیص می دهند و به سبک همان اقایی که به برنامهء درویش و کردوانی زنگ زده بود صحبت کنند و تصمیماتشان را هم اعمال کنند ، خب دیگر چه جایی برای مباحثات طولانی و خسته کننده و فرسایشی و بی نتیجه در پایین دست باقی می ماند؟ ما این پایین گیرم که مشغول گفتگو تبادل ماچ و بوسه و اشتی و دل و قلوه با یکدیگر شویم و پنج هزار که سهل است ، پنجاه میلیون نفر هم با ما موافق شوند . ولی آن بالا بالاها چه؟ آنها هم دارند کار خودشان را می کنند! ما پایین دستی ها باید سعی کنیم با بالادستی ها وارد گفتگو شویم .
    هوا اینجا سرد و کاملا” زمستانیست . در اروپا – برعکس آمریکا – فست فود غذای بدبخت بیچاره ها ، دهاتی ها و اراذل و اوباش! است . پودینگ و دل و قلوه را هم بعد از نوشیدن یک نوع شراب می خورند . الحمدالله نه اهل فست فود هستم و نه اهل شراب ( جفتشان به مزاجمان نمی سازند). کشک و بادمجان درست می کنیم و پشتش هم یک عدد چای نعنای داغ قند پهلو میزنیم ، قربتا” الی الله! جای دوستان هم خالی .
    شهر من ماهشهر است که بیچاره هنوز حتی درشکه هم ندارد . اما منچستر اتوبوسهای دو طبقه فراوان دارد ولی رنگشان آبی و سفید و بنفش است

    پاسخ:

    داریم کوشش می کنیم تا پیشنهادت را عملی ساخته و رقبای اصلی را به میدان این مناظره ها بکشانیم.
    برنامه فردا به بحران دریاچه ارومیه اختصاص دارد … ببینیم می شود رییس آب منطقه ای آذربایجان غربی را به پشت تریبون آورد یا خیر؟
    درود …

  30. اشکار

    درود بر حضرت کلنل

    والله اهل فن می گویند که طبع شراب سرد است برای همین از قدیم مزه شراب بیشتر گرمی جات مانند نقل و شکلات بوده است ولی این ویسکی که کفار می نوشند و کنیاک چند ساله می گویند گرم مزاج است .

    البته من که می دانم اینها اصلا برای خوانندگان محترم این صفحه خوش آیند نیست فقط گفتم که اگر در دیار کافرستان رفتید و به شما چیزی در گیلاس های خوش تراش و یا لیوان های پافیلی تعارف کردند با شربت آلبالو و سکنجبین اشتباه نگیرید .

  31. خوارزمي

    به به عجب طرفداران پر و پا قرصي داري مهندس درويش!! از همه چيز گفتن الا سد!! اگه دوستان يه دوريم كهكشان بزنينن بد نيستااونجا اتوبوساش بدون رانندس تازه هر رنگي كه بخواي داره!!
    آقاي عبادي عزيز مشكل مملكت ما اين است نهايت و اون ته برنامه ها واسه 8 سال پي ريزي شدهو اصلا كلماتي مثه چشم انداز 20 ساله و اين سري كلمات قلنبه فقط محض رد گم كنيه. و الان هم بهترين ابزار براي اينكه دولتي خودشو به رخ بكشه همين سد هست . وگرنه نه صنعت ما صنعته و نه كشاورزيمون بدرد مي خوره . زمان حكومتاي پادشاهي باز اوضاع بهتر بود لا اقل شاه به فكر پسرش كه بعد خودش قرار بود سكان دار بشه بود و يه كاري نمي كرد كه وليعهد تا بنا گوش(يه كم پايينتر حالا!!) تو گل(gel) فرو بره . اما الان هر كي فكر اينه كه يه جوري خودشو نشون بده وبراش اهميت نداره كه نفر بعد ميخاد چه علفي بخوره.حالا شده مثلا يه پروژه اي انجام بده كه مثلا آب سر بالا بره!!!
    براشم مهم نيست مهندس درويش يا هر فعال ديگه چي ميگه!! هست!!؟؟؟

    پاسخ:

    رسول جان:
    تحت تاثیر مثبت اندیشی افراطی ات قرار گرفتم!!

  32. مرد خاکی

    این روزها آبخیزداری و وزارت نیرو با هم بر سر سدسازی مسابقه گذاشتند ،انگار همه فراموش کردند سد ویرانگری را که همین آبخیزداران در گلستان احداث کردند و بعد همین سد در سیل سال ۱۳۸۰ شد بلای جان مردم و ۵۰۰ نفر را به کشتن داد . سدی که شکسته شد تا لکه ننگی باشد بر تارک آبخیزداری کشور و بی برنامه گی آبخیزداران کشور .

    http://jamshidi6.blogfa.com/

    پاسخ:

    مرد خاکی جان منظورت را از لینک به وبلاگ خانم جمشیدی درنیافتم!

  33. روشنك

    آقاي هومان عزيز :

    خيالتان جمع ! من گوشم به شايعات نبوده هيچ وقت !.. بختياري ها تا آنجا كه مي دانم ( من اهوازي هستم ) و ديده ام و شنيده ام مردماني به شدت مهربان و خونگرم و سخاوتمند و ساده ( به معناي مثبت ) هستند . اهل حسادت و حيله و رياكاري نيستند و به همين خاطر بهترين دوستان من بختياري ها بوده اند … : ) ..

    آقاي درويش عزيز :

    از دنياي مجازي و وبلاگستان گقتيد و درد مرا تازه كرديد.. خير سرم بايد بنشينم براي IELTS بخوانم اما بيشتر وقت من در اينجا يا آنجا يا همين دور بر ها مي گذرد .. كسي هم نيست لا اقل ازش حساب ببرم دعوايم كند تا مثل بچه آدم بنشينم پاي درس و مشقم .. : ( ..

  34. محمد درویش نویسنده

    ای بابا روشنک خانوم!
    شما هم که مشکل بهروز را دارید و نیاز به دیلیت مهار بیابان زایی برای رستگاری! نه؟

  35. روشنك

    من یکی که دلم نمی آید از مهار بیابان زایی بگذرم .. کلی ایده جدید به من می دهد .. یک کلام خلاق ترم می کند .. سعی می کنم برنامه ریزی کنم برای وقتم !.. اینطوری بهتر است .. بهتر نیست ؟

  36. مرد خاکی

    درود

    این نوشته خانم جمشیدی واقعا حاوی اطلاعات مفیدی هست…

    این همان سدی نبود که جناب کردوانی اشاره کرد و گفت همه میگفتن به خاطر قطع جنگل ها بوده…

    من تاامروز فکر میکردم ابخیزداری در بودجه سازمان سهمی ندارد ولی فهمیدم که اوضاع در همه بخش ها خراب در خراب هست :(

    شب خوش

  37. امير سررشته داري

    جه خبره باز هم اشكار شلوغش كرده؟ محمد جان جايت گره بايگان خالي بود. كارگاه توسعه پايدار مناطق خشك حاشيه اي بود. فردا گزارشش را مي نويسم. ارادتمند همه دوستان از جمله عبدالطيف عزيز و همين درويش خودمون. اشكار را هم كه جمعه زيارت كرده بوديم. به قول درويش ن… بوديم؟ بابا زيارت رو مي گم!

  38. محمد درویش نویسنده

    به روشنک:
    برای من که خیلی بهتر است! امیدوارم برای شما هم بهتر باشد!!
    پیدا کردن خوانندگانی که متن را می خوانند و با آن درگیر شده و کامنت می گذارند، این روزها در دنیای وبلاگستان مانند تاکسی در روزهای بارانی کم یاب است. زیرا آنها حقیقتاً می توانند دوستان واقعی یک وبلاگنویس به شمار آیند.
    .
    .
    به مرد خاکی:
    من همچنان آن لینک را پیدا نمی کنم! شما فقط نشانی وبلاگ خانم جمشیدی را نوشته اید و نه لینک مورد نظر را در مورد سد.
    .
    .
    به امیر سررشته داری:
    آن کارگاه را دوست دارم. یکبار که مجتبی هم بود در آن شرکت کردم؛ اما بدون مجتبی هرگز!
    در ضمن استثناً این بار اشکار نیست که شلوغش کرده!
    طفلکی اشکار …
    .
    .
    درود …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.