چنین است که در طول یک دههی اخیر گزارشهای متعددی از تشدید بیابانزایی در مناطقی منتشر شد که ظاهراً با قلمرو طبیعی کویرها و بیابانهای کشور بسیار فاصله دارند. شتاب بیابانزایی در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه، ابی بگلو در اردبیل، معینآباد ورامین، دشت ارژن در فارس، دشت سگزی در اصفهان، دشت قهاوند و کبودرآهنگ در همدان، علی آباد کتول در گلستان، میان دشت و اسفراین در خراسان شمالی، خان میرزا در لردگان و … از جملهی این موارد زنهاردهنده است.
اما تازهترین گزارش منتشر شده توسط همکارانم در مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان چهار محال و بختیاری، شاید شوکی بزرگ و هشداری کوبندهتر از دیگر گزارشها در این حوزه باشد. چرا که مطابق این گزارش، نه فقط بخشی از استان که تمامی قلمرو 1.1 میلیون هکتاری سطح مراتع و جنگلهای استان چهار محال و بختیاری که سرچشمهی مهمترین رودخانههای راهبردی کشور را تغذیه میکنند، در معرض خشکیدگی شدید و نگران کننده قرار گرفتهاند. افزون بر آن، بیش از 60 درصد از گونزارهای استان هم در آستانهی فروپاشیدگی و خشکی کامل قرار گرفتهاند. یعنی: گونهای که بیشترین سهم را در محافظت از خاک به ویژه در اراضی پرشیب کوهستانی زاگرس برعهده دارد، در وضعیتی بس شکننده قرار گرفته و بیم آن میرود که اگر تمهیدات مراقبتی و آیش بر آنها اعمال نگردد، وضعیت از کنترل خارج شده و بحرانی جدی در افزایش نرخ جابه جایی خاک، کاهش ذخایر استراتژیک آب شیرین و اُفت تراکم و تنوع زیستی در حوزه گیاهی و جانوری را شاهد باشیم.
این در حالی است که مطابق گزارش ناسا، موج یک خشکسالی درازمدت 30 ساله هنوز از راه نرسیده و باید منتظر شرایطی به مراتب مرگبارتر هم باشیم.
در چنین شرایطی، انتظار میرود که سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور از اختیارات قانونی خود به منظور تضمین توان بومشناختی (اکولوژیک) ایران استفاده کرده و اجازه هرگونه بهرهبرداری صنعتی از گونزارها به بهانهی استخراج کتیرا و نیز صمغ سقز از درختان بنه را ندهد.
یادمان باشد که اگر بیابانزایی در بام ایران؛ در چهارمحال و بختیاری خیمه زند، باید خواه ناخواه خود را برای بدرقهای سوزناک در مرگ کارون، زاینده رود، خرسان و برخی دیگر از مهمترین رودخانههای کشور آماده کرده و آنگاه باور کنیم که پیشبینیهای عیسی کلانتری، خوشبینانهتر از آن چیزی بود که فکر میکردیم!
گون ها که بروند، مرگ به زاگرس سلام می دهد!
انتشار نتایج یک پژوهش جدید در رویشگاههای زاگرس متعلق به چهارمحال و بختیاری، نگرانی شدید بسیاری از صاحبنظران و پژوهشگران این حوزه را برانگیخته است. یادداشت پیش رو، کوشیده است تا ابعادی از این گزارش تکاندهنده را برای خوانندگان عزیز مهار بیابانزایی شرح دهد …
در نظر عوام و بسیاری از مدیران کشور، معمولاً گسترهی تحت اثر پدیدههایی چون بیابان و بیابانزایی در مناطق مرکزی و شرقی کشور است. از همین رو، تلاشهای فراوانی هم در سالهای پس از جنگ تحمیلی هشت ساله انجام گرفت تا به مدد احداث یک کمربند سبز به دور کویر مرکزی کشور، خطر بیابانزایی در دیگر مناطق کشور به کمینه رسیده و مهار شود. لیک، اینک دریافتهایم که بیابانزایی میتواند در یک عرصه به وقوع پیوندد، بدون آن که سیمای آشنای مناطق بیابانی و تپههای ماسهای در آن پدیدار گردد. چرا که هر نوع فرآیندی که به کاهش کارایی سرزمین و اُفت حاصلخیزی خاک بیانجامد، خود نوعی تخریب سرزمین -Land Degradation – یا بیابانزایی – Desertification -به شمار میرود.
ممنونم رفیق …
خدا کند که رئیس سازمان جنگل ها ادم درس خوانده جنگل که توی افتاب جنگل های پس و پیش افتاده تک و توک ایران پوست انداخته باشد که بفهمد وقتی همه فریاد میزنند زاگرس چه هیبتی از نابودی حتی یک هکتار از بلوطزار انجا پیش میاید وقتی مساحت جنگل های شمال هر سال اب میرود دلش بدرد بیاد و با شجاعت اعلام کند که جنگل هیرکانی فنا میشود تا جیب 2تا کارخانه دار حفظ بشه وقتی بگن اتش سوزی توی جنگلهای ایران بیداد میکنه و یگان حفاظت با دست خالی میره تا خاموش کنه شب خوابش نبره و انگار خانه اش سوخته بدود از هر ارگانی که میتونه کمک بگیره! ای کاش ما زبان درخت ها را می فهمیدیم و قطعا تا امروز از صدای ضجه های انها گوش مان کر شده بود به راستی خوب گوش بدین صدای ناله هاشان را نمی فهمید؟؟؟؟!!!!!
خدایاورتان باشد که اطلاع رسانی میکنیدولی کو گوش شنوا.