بایگانی دسته: ارزيابي و نقد مديران

محمدي‌زاده خوب حرف مي‌زند؛ يعني خوب هم عمل مي‌كند؟!

چه كسي باور مي كند اين خنده ها؟!

عالي‌ترين مقام كشور در قلمرو طبيعت ايران، اين روزها حسابي گرد و خاك راه انداخته و تقريباً همه‌ي حرف‌ها و انتقادها و ناله‌ها و درددل‌هاي طرفداران و متخصصين محيط زيست وطن را گاه حتا تندتر و بي‌پيرايه‌تر بر زبان آورده و از وضعيت پايداري طبيعت ايران به شدت ابراز نگراني مي‌كند.
او مي‌گويد: فقط 9 كشور در جهان وجود دارند كه بيشتر از ايران، به تاراج و تخريب كره‌ي زمين مشغولند!
او اين را هم حتا مي‌گويد كه با ادامه‌ي روند موجود، ممكن است نسلي از ايرانيان كه در قرن 22 پا به عرصه‌ي وجود گذارند، هرگز در سرزمين مادري‌شان نتوانند ردپايي از سبزينه و درخت بيابند.
و مگر ما چيز ديگري جز اين مي‌گوييم؟ وقتي مي‌بينيم كه محمدي‌زاده هم با همان عشق و علاقه از حفظ تالاب‌ها سخن مي‌گويد كه ما!
نكته‌ي تأمل‌برانگيز‌تر آن كه محمدي‌زاده بر خلاف رييس قبلي كه همه‌ي تقصيرها را به گردن مدير پيشينش مي‌انداخت، كمتر در اين دام افتاده و درعوض آشكارا مديريت كلان كشور و عدم توجه سزاوارانه به محيط زيست را در برنامه‌هاي توسعه به چالش گرفته است.
او اينك در انتخاب برخي از همكاران خود نيز چنين رويه‌اي را امتداد داده و اميدهايي را در دل علاقه‌مندان و نخبگان محيط زيست روشن كرده است.
حال بايد ديد اين كلام‌هاي روشن‌گرانه و اين انتقادهاي تند از وضعيت ناهنجار امروز، تاكجا مجال ادامه يافته و آيا مرد اول طبيعت ايران آنقدر ميدان دارد يا به او ميدان داده‌اند! تا بتواند در عمل هم آمال‌ها و آرزوهاي خود را جامه‌ي عمل بپوشاند؟
يك طرفدار محيط زيست هميشه بايد به تبعيت از مهر و نيكفرجامي نهفته در دل طبيعت، مثبت‌انديش باشد؛ از اين رو من هم اميدوارانه به اين تحولات و سخنان نگاه مي‌كنم و با پايشي بيشتر و دقيق‌تر از قبل به انتظار عينيت يافتن  آنها مي‌مانم.

به رغم تکذیب مقامات محلی، سرانجام لاک‌پشت‌های سوخته در گندمان هم کشف شد!

لاک پشتهای سوخته؛ این بار در گندمان (تکرار تاریخ تا کی؟) - عکسها از هومان خاکپور
تکرار فاجعه‌ی پریشان در گندمان! لاک‌پشت‌های سوخته در آتش نابخردی ما

     همان گونه که در یادداشت پیشین هم با نگرانی هشدار داده بودم؛ سرانجام نخستین لاشه‌های سوخته‌ی زیستمندان بی‌گناه ساکن در تالاب گندمان هم کشف شد و خاطره‌ی تلخ لاک‌های سوخته‌ی پریشان، این بار در گندمان تکرار شد تا پریشان‌حالی طرفداران محیط زیست کامل شود.

لاک پشت سوخته در تالاب پریشان - 1387 (عکس از خبرگزاری مهر)

    تصاویری که هومان خاکپور عزیز در آخرین یادداشتش منتشر کرده، گواه آن است که نه‌تنها لاک‌پشت‌ها، بلکه پرندگان و مارها هم از زبانه‌های فروزان آتش درامان نمانده و سوخته‌اند. این در حالی است که مدیرکل محيط زيست چهارمحال و بختياري در گفتگو با سبزپرس «با تكذيب سوختن گونه‌های جانوری مانند لاك پشت‌ها، گفت: محل حريق در بخش كناره بوده و اصلاً در منطقه‌ی آبي نبوده و هيچ خسارتي به منطقه وارد نشده است

گندمان امروز ...

     گفتنی آن که همکار عزیزم، مصطفی خوشنویس به نکته‌ی جالب دیگری در گندمان اشاره کرد؛ این که در برخی از مناطق این تالاب نیم‌رخ‌هایی به ضخامت بیش از 12 متر از تورب (زغال سنگ نارس) برداشت و اندازه‌گیری شده است (هرچه از حواشی غار بزرگ و بسیار زیبای اشکفت زلیخا به سمت مرکز تالاب حرکت کنیم بر ضخامت تورب ها افزوده می شود). واقعیتی که نشان می‌دهد، اراضی تالاب تا چه اندازه در برابر آتش سوزی حساس و شکننده هستند و بیم آن می‌رود که هر لحظه سطوحی از اراضی سوخته شده فروریزد و خسارات جانی و مالی بیشتری به بار آورد. دقیقاً به همین دلیل، این احتمال بعید نیست که تعداد تلفات جانوران بسیار بیشتر از ارقام کشف شده باشد.

تالاب زیبای گندمان در دیروز ...

      امید که رخداد تلخ تالاب گندمان، همه‌ی ما را بیدار کند که تا چه اندازه وظیفه و رسالتی دشوار برای پاسداری از مواهب ناب اما شکننده‌ی سرزمین مادری برعهده داریم.

شطرنج سبز!

طرحی گویا از محمود تبریزی عزیز

     طرحي از محمود تبريزي در روزنامه جام جم ديدم كه عجيب مرا به ياد جدال نگران‌کننده و نابرابري مي‌اندازد كه اين روزها بين سپاهيان سبز در منابع طبيعي و محيط زيست از يك سو با توسعه‌سالاران طبيعت‌ستيز از سوي ديگر در جريان است.
    آيا ما مجازيم تا با هر هزينه‌اي و به هر بهانه‌اي از تماميت سبز سرزمين مادري به نفع استقرار آهن و سيمان و آسفالت بكاهيم؟ و آیا این چرخه‌ی زوال شتابان کیفیت محیط زیست و کاهش محسوس منابع طبیعی – که به قول مؤلفان کتاب اقتصاد اکولوژیک تنوع زیستی از آن با عنوان «کمیابی نو» یاد می‌شود – را می‌توان روزی معکوس کرد؟
يا این که چاره‌ای نداریم جز آن که نظاره‌گر سنگ‌نبشته‌اي باشيم كه بر روي آن و با دست خودمان نوشته‌ايم:
 

   آنها آخرين نسلي بودند كه اين بخت و آن فراست را داشتند تا از زوال خويش و یگانه زیستگاه‌شان جلوگيري كنند؛ اما شگفتا كه فقط نگاه كردند و سكوت اختيار نمودند تا مرگ خود را رقم زنند!

بدون ارزشگذاری و ارزشیابی دقیق تنوع زیستی کشور راه به جایی نخواهیم برد (طرح از صفحه کاکتوس جام جم)

    به باور من تا زمانی که نتوانیم با زبان اقتصاد حاکم بر کشور از موجودیت محیط زیست وطن تصویرسازی کرده و نه‌تنها به ارزشگذاری سزاوارانه‌ی منابع خویش در عرصه‌های طبیعی که به ارزشیابی دقیق و علمی از تنوع زیستی همت گماریم، آن چرخه و روند شوم کماکان با شتابی دمادم افزاینده، کارمایه‌ها را می‌بلعد و کیفیت زندگی را می‌رباید. آرمانی که البته برای تحققش، افزون بر لزوم یک اراده‌ی سیاسی پرقدرت، تربیت دانش‌آموختگانی خبره در این حوزه را هم می‌طلبد.

    چنین است که آرزو دارم صحنه‌گردان اين صفحه‌ي شطرنج بتواند سرانجام موازنه‌ي قدرت را – پیش از آن که دیر شود و فرصت جبرانی باقی نماند – به سود سبزباوران طبيعت‌دوست و اندیشه‌مند تغيير داده و به حاميان مديريت سازه‌اي و طرفداران عمليات تكنوژنيك نشان دهد كه مي‌توان با مهرورزي اشتغال ايجاد كرد،  ساختمان و مسكن و کارخانه زد و پل و جاده بنیان نهاد؛ بدون آن كه مجبور باشیم بر ناپايداري بی‌بازگشت طبيعت وطن بيافزاييم.
     آيا مي‌توان در تحقق اين آرزو به صاحبان جديد دو كرسي متولّي منابع طبيعي (صادق خليليان) و محيط زيست( محمد‌جواد محمدي‌زاده) اميد بست؟!
    این پرسشی است کلیدی که البته به زودی پاسخش آشکار می‌شود: این که آیا این دو به اصول چنین بازی شطرنجی آگاه هستند و قواعد بازی را می‌دانند؛ آیا آنها می‌توانند شجاعانه و در عین حال زیرکانه در برابر منویات طبیعت‌ستیزانه‌ی غالب در جلسات کابینه‌ی دهم مقاومت کرده و پژواکی درخور ارایه دهند؟ یا این که آمده‌اند تا با کمترین مقاومت و خون‌ریزی ممکن مانند اکثر پیشینیان خود، سپاه سبز را به دشمن تسلیم کنند؟!

پارچه ی شادباشی که هنوز برسردر سازمان حفاظت محیط زیست می درخشد!

     مؤخره:
     یکی از دوستانم در سازمان حفاظت محیط زیست برایم به نکته‌ای جالب از جلسه‌ی معارفه‌ی رییس جدید و بدرقه‌ی رییس قبلی سازمان اشاره کرد؛ این که میزان کف‌زدن‌ها و تشویق‌هایی که در هنگام دعوت از محمدی‌زاده برای سخنرانی و اعلام برنامه‌ها و دیدگاه‌هایش صورت گرفت، چندین برابر تشویق‌های اندکی بود که برای فاطمه‌ی جوادی رخ داد! همان دوست می‌گفت: این نشانه‌ی محبوبیت محمدی‌زاده البته نیست، بلکه نشانه‌ی خوشحالی زایدالوصف اغلب پرسنل سازمان است که رفتن جوادی را لحظه‌شماری می‌کردند.
باشد که از این بدرقه‌ی تلخ، رییس جدید عبرت بگیرد و به نحوی عمل کند که در هنگام ترک صندلی ریاست سازمان حفاظت محیط زیست، همکارانش برایش مراسمی را برپادارند که با مراسم قدردانی از نخستین وزیر ارشاد دولت هاشمی رفسنجانی پهلو زند.

    پیوست:
   بدرود گندمان؟! باورم نمی‌شود … آیا درست خواندم؟

دیدگاه پنج فعال محیط زیست در باره بالاترین انتصاب سبز در دولت دهم

انتصاب رئيس سازمان محیط زیست ایران با کدام معیار؟

پروفسور علی یخکشی، دکتر اسماعیل کهرم، مژگان جمشیدی، حامد بهشتی و نگارنده از دغدغه‌ها و ملاحظات خویش در باره‌ی این انتخاب با فریبا والیات، گزارشگر صفحه محیط زیست بخش فارسی صدای آلمان، دویچه‌وله سخن می‌گویند.
فایل شنیداری این گفتگو را نیز می‌توانید از اینجا بشنوید.

25 فروردين خواندم كه مي‌خواهند 25 اقدام اساسي سبز را عملياتي كنند!

      عالي‌ترين مقام سبز كشور، در بيست و پنجمين روز از نخستين ماه منتهي به چهارمين سال صدارتشان بر  سبزترين صندلي حاکمیتی كشور اعلام داشتند كه برنامه‌ي عملياتي محيط زيست را مي‌خواهند در 25 اقدام و 65 طرح ارايه كنند. ايشان حتا به جزييات ظريفي چون نبود بيمه براي تلفات حيات وحش در حوادث طبيعي اشاره كردند و اين اميد را در دل مخاطبان خويش افروختند كه نگاه به سامانه‌ي مديريتي كشور در حوزه‌ي محيط زيست از اين پس برنامه‌اي خواهد شد؛ آن هم برنامه‌اي مبتني بر آموزه‌هاي نگرش بوم‌سازگاني يا اكوسيستمي.
     اينك امّا دقيقاً 4 سال و يك روز از صدارت فاطمه واعظ جوادي بر دستگاه 37 ساله‌ي محيط زيست كشور مي‌گذرد و البته باز دقيقاً 4 ماه نيز از انتشار آن سخنان اميدبخش گذشته است.
     مي‌گويم: شايد بد نباشد كه بدانيم در تمامي اين 124 روز گذشته چقدر اين برنامه حقيقتاً به سوي عملياتي شدن پيش رفته است؟ برنامه‌اي كه ظاهراً هم ايشان و هم تمامي خبرنگاران حاضر در نشست مطبوعاتي‌شان در هفته‌ي گذشته، يادشان رفت تا در موردش سزاوارانه سخن گويند.
    در هر حال، آنچه كه مي‌خواهم يادآوري كنم، ذكر يك نكته‌ي اغلب مغفول در صحنه‌ي ارزيابي مديران و مديريت‌هاي كشوري و لشكري است! اين كه آيا بهتر نيست به جاي آن كه آدم‌ها را بر اساس سلوك رفتاري و حرف‌ها و شعارهاي‌شان يا بر بنياد ميزان نزديكي و دوري به آراي خويش نقد و تحليل كنيم، بر بنياد ميزان موفقيت برنامه‌هايي به چالش كشيم كه قرار بوده عهده‌دار اجراي‌شان باشند؟
     به عنوان مثال، مگر نه اين است كه ايران را از منظر جاذبه‌هاي گردشگري طبيعي در شمار پنج كشور نخست جهان مي‌دانيم؟ و مگر نه اين است كه كشورمان را همواره يكي از 10 كشور برتر در حوزه‌ي كهن‌زادبوم‌هاي تاريخي و فرهنگي و ادبي رده‌بندي مي‌كنيم؟
     خُب، يك پرسش ساده مي‌تواند اين باشد كه چرا سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري كشور بعد از 4 سال، حتا نتوانسته درآمد اين بخش را در شمار 90 كشور نخست جهان جاي دهد؟
     و از اين حيرت‌انگيزتر آن كه آيا شنيده‌ايد تاكنون هيچ يك از منتقدان و مخالفان پرشمار رحيم مشايي، ايشان را از اين منظر مورد نقد و قضاوت قرار دهند؟!
     اين است يكي از آن حلقه‌هايي كه همواره در زنجيره‌ي پايش مديريتي كشور خالي به نظر مي‌رسد. نمي‌رسد؟