بایگانی دسته: ارزيابي و نقد مديران

جنب و جوش حیرت انگیز سازمان حفاظت محیط زیست در ماجرای کپنهاگ!

از موج چهارم سبز حمایت کنیم

واقعاً آدم حیرت می‌کند از این همه جنب و جوش و فعالیت مستمر و شبانه‌روزی متولیان طبیعت کشور در اجلاس کپنهاگ!
مدام در حال اطلاع‌رسانی هستند؛ پیوسته آخرین برنامه‌ها و دیدگاه‌های دولت متبوع خویش را به جهانیان اعلام داشته و می‌دارند؛ اصلاً خواب ندارند طفلکی‌ها … یک پای‌شان در کپنهاگ است تا مقدمات سفر رییس دولت دهم را فراهم کنند و یک پای‌شان در کنفرانس‌های خبری متعدد با نمایندگان رکن چهارم دموکراسی! تا با بهترین کیفیت و کمترین زمان ممکن به مردم خود و دیگر کشورهای جهان بنمایانند که دارند در این مهم چه می‌کنند!
باور نمی‌کنید؟ کافی است سری به درگاه مجازی و البته رسمی سازمان حفاظت محیط زیست کشور بزنید تا ببینید که در آنجا هر خبری را می‌توان یافت، مثل این خبر یا آن یکی! اما دریغ که به موضوع کپنهاگ اشاره‌ای حتا در حد یک خط شده باشد!

تصویر صفحه نخست تارنمای دفتر طرح ملی تغییر آب و هوا - آخرین بروزرسانی: زمستان 1386!

تأسف‌آورتر و حیرت‌انگیزتر آن که، وقتی به تارنمای دفتر طرح ملی تغییر آب و هوا مراجعه می‌کنیم که علل‌القاعده باید همه‌ی هم و غمش همین اجلاس کپنهاگ باشد، درمی‌یابیم که آخرین مطلبش مربوط به زمستان سال 1386 است!
انگار خواب زمستانی این دفتر به مراتب از خواب زمستانی برخی از وبلاگ‌نویسان محترم به اصطلاح سبزنویس هم سنگین‌تر است که در بزنگاه‌های حیاتی ناگهان خوابشان می‌برد و یا در بیداری هم خواب هستند و یا خودکشی می کنند و اصلاً متوجه رخدادهای خطرناکی که در همین حوالی در حال وقوع است، نیستند! هستند؟
وای بر ما …
نتايج حاصل از سناريوهاي مختلف تغيير اقليم در ایران نشان مي‌دهد كه با بالا رفتن دما، تبخير در اغلب حوضه‌هاي آبخیز و در تمام طول سال، افزايش مي‌يابد. افزايش دما در حدود تقريبا 2 تا 6 درجه سانتي‌گراد موجب 6 تا 12 درصد افزايش در تبخير سي حوضه و بارش 71- 78 درصد تغيير دارد. كاهش رواناب سالانه از 88- تا 50+ درصد تغييرات نشان مي‌دهد و بدین ترتیب امنیت غذایی ما هم مورد تهدید جدی قرار خواهد گرفت … اما ما همچنان خواب هستیم! آن هم در حالی که اعلام می‌شود روند گرم شدن کره زمین می‌رود تا در سال آینده – 2010 به مرزی باورنکردنی افزایش یابد و به بالاترین حد خود برسد!

آقای محمدی‌زاده عزیز!
پس کجا رفت آن حرف‌های زیبا؟
دست کم گوش مسئول سایت سازمان را بتابانید که اینقدر آشکارا ویترین‌تان را لو ندهد! به خدا پر از گرد و خاک است! نیست؟

مؤخره:
راستی چرا کسی همچنان پیام خطرناک ناصر کرمی را درنمی‌یابد یا جدی نمی گیرد؟! ۷:۳۰ امروز در برنامه روز از نو شبکه دوم سیما سعی می کنم تا به این موضوع جدی تر بپردازم.

یک همایش بی‌سابقه در ایران: نقش روحانیت در توسعه پایدار!

     چند روز پیش دعوتنامه‌ای به دستم رسید که هم مرا حیران کرد و هم خوشحال! دعوتنامه از سوی دبیرخانه‌ی “نخستین همایش ملّی نقش روحانیت در توسعه پایدار” فرستاده شده و از نگارنده دعوت کرده بود تا به عنوان سخنران در این همایش یک روزه شرکت کند.
    این عبارت را در موتور مشهور گوگل جستجو کردم تا ببینم تاکنون چه تلاش‌هایی در این حوزه رخ داده است؟ حدسم درست بود، گوگل هیچ لینکی را نتوانست با موضوع روحانیت و توسعه‌ی پایدار بشناسد و معرفی کند.

حجت الاسلام حسنی: امام جمعه ارومیه

    با این وجود به باورم این می‌تواند یک رخداد مثبت و بسیار مؤثر در حوزه‌ی فرهنگ‌سازی عامه نسبت به ملاحظات زیست‌پایدار باشد؛ ملاحظاتی که شوربختانه باید بپذیریم: اغلب در پای مصلحت‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، نظامی و حتا مذهبی ذبح شده و می‌شود.
    چنین است که نگارنده این دعوت را پذیرفته و روز یکشنبه آینده  – 22 آذر 1388 – عازم استان آذربایجان شرقی می‌شود تا در دیار خالق حیدربابا – شهریار ایران زمین – شهرستان میانه برخی از دریافت‌های خویش را با مخاطبان روحانی‌اش به اشتراک نهد.

حجت الاسلام اشکوری: امام جمعه رضوانشهر

    یادمان باشد که روزگاری نه‌چندان دور، این امام جمعه سمنان بود که وقتی اعتراض طرفداران محیط زیست را مبنی بر شکار بی‌رویه‌ی وحوش در پارک ملّی کویر شنیده بود، با تندی پاسخ داد: «شما کی هستید که می‌خواهید حلال خدا را حرام کنید؟» سخنی که سبب شد خسارت جبران ناپذیری در نخستین سال‌های انقلاب به تنوع‌زیستی کشور در حوزه‌ی جانوری  وارد آید.
    یادمان باشد: سخن مشهور و تاریخی امام جمعه ارومیه  که در پاسخ به ابراز نگرانی فراوان نسبت به خشک شدن دریاچه‌ی ارومیه، فرمودند: اگر درياچه‌ي اروميه خشك شود، مگر چه مي‌شود؟! 
   و باز یادمان باشد که همین اواخر، یک امام جمعه‌ی دیگر در استان گیلان با صدور فرمان مناقشه‌برانگیزش در مورد قتل درختان کهنسال به بهانه‌ی مبارزه با خرافه‌پرستی، چه خون دل‌ها که به طرفداران محیط زیست تزریق نکرد!

دکتر محقق داماد

    در عوض و در آن سوی میدان، فرزانگان فرهیخته‌ای چون دکتر محقق داماد، سید قاسم یعقوبی (امام جمعه کاشمر) و سید محمد خاتمی هم وجود دارند که به سزاوارانه‌ترین شکل ممکن و با زبانی فاخر و مستدل از ملاحظات محیط زیستی دفاع کرده و دولت‌ها و حکومت‌ها را از تخریب طبیعت به بهانه‌ی رشد اقتصادی بیشر برحذر داشته و می‌دارند.

محمد خاتمی

   امید است که اینک تلاش محمد درویش بتواند – در حد بضاعت اندکش – کفه‌ی ترازو را به نفع روحانیت سبزاندیش در حوزه‌های علمیه تغییر دهد.

گول این رنگ سبز را نخوردید؛ خیلی هم چیز خوبی نیست! هست؟

     این تصویر را که می‌بینید، یک عکس ترکیبی ماهواره‌ای از سنجنده‌ی Landsat است که پایتخت ایران را نمایش می دهد و منبع آن سازمان ناسا آمریکاست.

رنگ سبزی که نشانه خطر است!

    ناسا می‌گوید: شتاب رشد جمعیت و مساحت شهری، در تهران چنان است که آن را در بین همه‌ی شهرهای در حال توسعه‌ی جهان بی‌رقیب ساخته است. شهری که در دهه‌ی 1940 فقط 700 هزار نفر جمعیت داشت؛ آنگاه به فاصله‌ی 26 سال جمعیت خود را به 3 میلیون نفر رساند؛ آنگاه در فاصله‌ی 20 سال بعد (1986)، 3 میلیون نفر دیگر به جمعیت این شهر افزوده شد؛ آن هم در شرایطی که کشور درگیر یک جنگ ناخواسته با کشور همسایه‌ی غربی خود شده بود.
     و سرانجام اینک مرز جمعیت تهران از آستانه‌ی 10 میلیون نفر هم گذر کرده و جمعیت این ابر شهر به تنهایی برابر است با جمعیت پنج سکونتگاه اصلی دیگر کشور در اصفهان، مشهد، تبریز، شیراز و کرج؛ شهری که از جنوب، شرق، غرب و شمال با تهدید بیابان‌زایی مواجه است و مدتهاست که ردپای بوم‌شناختی‌اش از ظرفیت اشباع هم عبور کرده است.
    نکته‌ی جالب در این تصویر، نقاط سبزرنگ است که اغلب نشان‌دهنده‌ی محله‌های جدیدی است که در دل باغهای زیبای این چنارستان و یا در حاشیه جویبارها و رودهای گوارای  دیروز به شهر افزوده شده است؛ محله‌هایی که بسیاری از آنها در 50 سال پیش وجود نداشتند و اینک با حذف سبزینه هایی چون چنارهای زیبای تهران و کاریزهای حیات بخشش هویت یافته اند!
    می‌بینید! اگر من بودم به جای رنگ سبز از رنگ قرمز استفاده می‌کردم – هر چند محدودیت های سنجنده لند ست و طیف رنگی آن قابل درک است – تا شتاب ناپایداری سرزمین در تهران را به خوبی برملاسازد! افسوس که مهندسان سنجش از دور ناسا به اندازه‌ی نگارنده – ظاهراْ- خوش‌سلیقه نیستند! هستند؟
     برای همین است که می‌گویم: گول این رنگ سبز را نخورید! چرا که هر رنگ سبزی سبز نیست! همان طوری که هر گردی گردو نیست!

    در همین باره:
    – تهران همچنان فرو می‌رود در غفلت من و تو!
   – بيش از ۲ ميليون خودروي اضافي در تهران تردد مي‌كند!
   – هشدارهاي معصومه ابتكار را جدي بگيريم!
   – سبزترين مصوبه مجمع تشخيص مصلحت نظام!
   – این را دیگر نمی‌شود سانسور کرد! می‌شود؟
   – کرج ؛ باغ‌شهری که بیابان‌شهرش کردیم!
   – بیابان‌زایی که شاخ و دم ندارد!
   – دعوای مترو تهران خیابانی می‌شود!
   – 200 میلیارد دقیقه وقت کشی سالانه‌ی تهرانی‌ها برای هیچ!

   – «فرونشست زمین» به پایتخت نزدیک می‌شود!

خیلی‌ها هنوز نمی‌دانند کپنهاگ را باید خورد یا پوشید یا ?!

فقط سه روز مانده تا بزرگترین اجلاس سبز در روی کره زمین

     چهارشنبه شب گذشته، خبرنگار محیط زیستی یکی از روزنامه‌های پایتخت با من تماس گرفت تا از موضع و برنامه‌های دولت در آستانه‌ی اجلاس کپنهاگ آگاه شود. با تعجب به ایشان گفتم: نشانی را اشتباه آمده‌اید! باید از مسئولین سازمان حفاظت محیط زیست سؤال کنید. اما او پاسخی داد که حیرتم را افزون‌تر کرد!
    ایشان گفت: با هر مسئولی که فکر کنید در معاونت محیط طبیعی و انسانی تماس گرفته‌ام، همه می‌گویند ما در جریان نیستیم!، لطفاً از روابط بین‌الملل سازمان جویا شوید!!
    ما روباش که دغدغه‌ی جزییات برنامه‌های ارایه شده توسط ایران در اجلاس کپنهاگ را داشتیم! چه خوش خیال بودیم ما؛ نبودیم؟
    اصلاً چه عجله‌ای است؟ حالا این سه روز هم سپری می شود و دوستان می‌روند آنجا در ینگه اروپا قدری مسافرت می‌کنند و حرف‌های سبز می‌زنند و می‌شنوند و سرانجام متوجه می‌شوند و می‌شویم که جریان کپنهاگ چه بوده است! نه؟

عنوان گزارش حیات نو - 12 آذر 88

     به هر حال اگر دوست‌ داشتید،  گزارش ندا گنجی را در این باره می‌توانید در شماره روز پنج‌شنبه – 12 آذر 1388 – حیات نو بخوانید.
    عنوان این گزارش: «ترديد کارشناسان نسبت به حضور موثر ايران در کپنهاگ» است و در بخشی از آن از قول نگارنده آمده است: «با توجه به اين که ايران هفتمين کشور اصلى توليدکننده گازهاى گلخانه‌اى است و حتا از اين حيث در کنار کشورهايى چون بريتانيا و فرانسه نيز ايستاده است، بايد در اجلاس کپنهاک با حساسيت بيشترى حضور پيدا کند. چرا که ايران تنها يک درصد جمعيت جهان را دارا است و 2/1درصد خشکى جهان مربوط به اين سرزمين است و نبايد در شمار هفت کشور آلوده کننده جهان قرار می‌گرفت.»

cop15_blue

    در همین باره:

   – كپنهاك، فرصتي پيش‌رو

   – چالش جهان‌گرمایی را در کپنهاگ به فرصت بدل کنیم

این را دیگر نمی‌شود سانسور کرد! می‌شود؟

یک تیتر پر سروصدای این روزها، «سانسور رسمی آلودگی هوا» بود که در چندین سایت و روزنامه به تیتر یک بدل شد! با خود در حیرتم که مگر می‌شود چنین تصاویری را انکار و سانسور کرد؟!

شمال آزادراه آزادگان - ساعت 4 بعدازظهر 11 آذر 1388

دیروز داشتم از غربی‌ترین نقطه‌ی بزرگراه همت به سمت شرق می‌راندم که در مقطع آزادگان با این تصویر تأسف‌بار برای چندمین بار روبرو شدم. در حقیقت، کمتر روزی است که از آزادراه تهران کرج عبور کنم و شاهد به هوا رفتن چنین دودهای غلیظ و سیاه‌رنگی نباشم! آن هم در شهری که رسماً اعلام می‌شود بیش از سه میلیون از شهروندان بی‌گناهش  مبتلا به آسم هستند؛ بیماری مهلکی که به گفته‌ی رییس انجمن آسم و آلرژی ایران، متهم شمار یک آن، آلودگی هوای تهران است. شهری که در شش ماه نخست سال جاری فقط شش روز هوای پاک داشت!
و من در شگفتم که چگونه هنوز در برابر جابجایی این پایتخت دوداندود تردید و مقاومت وجود دارد! و مرگ خاموش تهرانی ها را جدی نمی گیریم؟
مگر نه این است که خود اعلام می‌کنیم:  طرح جامع كاهش آلودگي هواي تهران شكست خورد!
مگر نه این است که هشدار می‌دهیم: ميزان آلاينده سرطان‌زاي بنزن دست‌کم10 برابر حد مجاز است!
این داستان تکراری مدیریت آلودگی هوای تهران را تا کی و کجا می‌خواهیم ادامه دهیم؟
ما که حتا به دلیل باورهای قبیله‌ای و ملاحظات گروهی و صنفی خود، حاضریم وضعیت مترو تهران را به این خاک سیاه امروز برسانیم، دیگر چه ادعای رهبری جهان داریم؟ آیا فکر نمی‌کنید آنها که از بالا به ما می‌نگرند، دل‌شان درد می‌گیرد از بس که باید از شعارهای توخالی ما بخندند؟!
اگر به فکر ما نیستید؛ دست کم به فکر دل مردمانی باشید که سخنان شما را می‌شنوند!
به پرسش وحید عزیز برگردیم: آیا هوای پاک فقط رؤیای ماست؟!

از دامنه‌هاي هيماليا تا اعماق اقيانوس هند؛ چشم‌ها به سوي كپنهاگ!

تلاش دولتمردان نپال براي جلب توجه جهانيان نسبت به خطر آب شدن يخچالهاي هيماليا

جمعه، 4 دسامبر 2009 بيست و شش وزير دولت نپال در اقدامي بي‌سابقه مي‌خواهند تا جلسه كابينه دولت متبوع خويش را در دامنه‌هاي اورست جايي به نام Gorakshep برگزار كنند تا جهانيان را متوجه خطر عظيم نابودي مهم‌ترين و بزرگترين منابع آب شيرين جهان در هيماليا ناشي از جهان‌گرمايي –Global Warming – كرده و نسبت به خطر آب‌شدن شتابناك يخچال‌ها هشدار دهند.

تشكيل جلسه كابينه مالديو در زير آب!

اقدامي كه چندي پيش كابينه‌ي مالديو هم به شكل ديگري انجام داد و جلسه خود را در زير آب برگزار كرد، جايي كه تا چند سال ديگر همه‌ي آن جزيره‌ي كوچ و زيبا ممكن است به آن نقل مكان كند!

تلاش دانشمندان استراليايي براي كاهش دفعات آروغ در گوسفندان

در اين ميان، تحقيق دانشمندان استراليايي براي پرورش نسلي از گوسفندان كه آروغ كمتري زده و بدين‌ترتيب گاز متان اندك‌تري را به نيوار انتشار دهند، در صدر خبرهاي اين روزهاي اغالي محافل رسانه‌اي جهان قرار گرفته است. يادمان باشد كه استراليا يكي از بزرگترين كشورهاي پرورش دهنده‌ي گوسفند بوده و اگر بتواند راندمان گوسفندان را از منظر كاهش انتشار گاز متان افزايش دهد، كمكي شايان تقدير و خدمتي بي‌بديل به همه‌ي مردم و ديگر زيستمندان ساكن در كره‌ي زمين – ناشي از كاهش فرآيند جهان گرمايي – خواهد كرد.
همان طور كه ملاحظه مي‌شود، همه در تكاپوي مهار جهان‌گرمايي و تدارك برگزاري اجلاس سران در كپنهاگ هستند و مي‌كوشند تا بيشترين توشه را از آن اجلاس سبز براي مردم خود و همه‌ي زيستمندان عالم به ارمغان آورند.
امّا دريغ … دريغ از يك موضع‌گيري رسمي، يك بيانيه، يك مصاحبه مطبوعاتي از سوي لشكرياني كه قرار است به عنوان نمايندگان ايران در كپنهاگ حاضر شوند!
به خدا ما هم حق داريم بدانيم كه موضع رسمي متوليان حوزه محيط زيست و منابع طبيعي كشور در باره اين بزرگترين و مهم‌ترين رخداد پاياني سال 2009 جهان چيست؟ حق نداريم؟
ما هم حق داريم كه بدانيم دولت متبوع ما چه برنامه‌هايي را براي كاهش انتشار گازهاي گلخانه‌اي دارد؟ دوست داريم بدانيم كه در يك افق 10 ساله قرار است كه رتبه‌ي شرم‌آور كنوني ما در آلودگي نيوار، چند پله كاهش خواهد يافت؟ دوست داريم بدانيم كه رهبران ما ما را دوست دارند و به ما عميقاً حرمت مي‌نهند و از برنامه‌هاشان بي‌پرانتز و مصلحت‌سنجي و … سخن مي‌گويند.

در همین باره:

چالش جهان‌گرمایی را در کپنهاگ به فرصت بدل کنیم.

باغ‌موزه‌ها باید به درختان جان دهند نه آن که جان بستانند!

سردار باقرزاده

آقای سردار باقرزاده عزیز – رییس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس! ممنون که می‌خواهی در شهرکرد باغ موزه دفاع مقدس درست کنی. اما کاش آن باغ موزه را در جایی برپامی‌داشتی که به موجودیت سبزینه در بام ایران بیافزاید، نه آن که منجر به تخریب 5 هکتار از اراضی پارک جنگلی تهلیجان هم بشود.

یعنی در آن دیار زرخیز، هیچ مکان دیگری یافت نمی‌شد که به مدد احداث موزه دفاع مقدس و از محل اعتبارات سفرهای استانی ریاست جمهور، اندکی به موجودیت سرانه فضای سبز شهری در شهرکرد افزوده و آن را از وضعیت برهنگی کنونی که گرفتارش شده، نجات دهد؟

اينگونه نمي شود عشق به درخت را نشان داد! مي شود؟ - روزنامه جام جم

من نمی‌دانم چگونه مسئولین و متولیان فضای سبز شهرکرد چنین مجوزی را صادر کرده‌اند؟!

البته حرف‌های دیگری هم هست که آنها را با خبرگزاری مهر در میان نهاده‌ام که گزارشش را می‌توانید در روزنامه جام جم فردا هم بخوانید.

در همین باره:

قتل عام و دفن درختان در پارك جنگلي تهليجان

چهره ی زمستانی تهلیجان

مثلث سه گانه تلاش برای نابودی پارک جنگلی تهلیجان

آی آدم‌ها! هوا در آن‌بالاها – در شهرکرد – بس ناجوانمردانه سرد است …

پست جدید دکتر پیمان یوسفی آذر!

دکتر پیمان یوسفی آذر

     پیمان یوسفی آذر چندسالی است که در سمت مدیرکل جنگل‌های خارج از شمال سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور مشغول انجام وظیفه است. او در شمار نیروهای ناصر مقدسی – معاونت مناطق خشک و نیمه خشک – محسوب می‌شود که به خصوص این اواخر بسیار فعال نشان داده و درمجموع می‌شود او را یکی از مدیران متخصص و علاقه‌مند به حوزه‌ی کاری‌اش قلمداد کرد. به ویژه عملکرد شجاعانه‌ی او در برابر طبیعت‌ستیزان پرقدرتی که در تلاش برای نابودی جنگل ابر هستند، آشکارا قابل ستایش است.
    او روز شنبه – 30 آبان 1388 – در بخش خبری 12:30 شبکه‌ی خبر به طور زنده با آقای مهندس قربان‌پور، مدیرکل راه و ترابری استان گلستان مناظره داشت. در جایی از این مناظره‌ی تاریخی، هنگامی که قربان‌پور معلوم بود که در برابر استدلال‌های منطقی دکتر یوسفی آذر کم آورده است، گفت: اصلاً شما را چه به اظهار نظر در باره جنگل‌های ایران؟! شما بروید همان وظیفه‌ی خودتان، یعنی جنگل‌های خارج از کشور را درست انجام دهید!
    در این لحظه‌ی تاریخی عکس‌العمل یوسفی آذر واقعاً دیدنی بود و تازه دریافته بود که با چه آدم آفسایدی داشته از آموزه‌های محیط زیستی ناب برای دفاع از جنگل ابر سخن می‌گفته!
    یادم هست که یک روز نماینده بندرعباس در باره سوراخ شدن لایه ازن یک حرف تاریخی زد (هر کس سوراخ کرده، خودش هم برود بدوزد!) و یا آن یکی نماینده که گفته بود: چرا ما باید دلمان برای قوچ ارمنی بسوزد؟ بگذار همان کشور ارمنستان برای حفظ آنها سرمایه‌گذاری کند!!
    حالا انگار می‌شود به راحتی بر این سیاهه‌ی دلپذیر، گفته‌های تاریخی جناب قربان‌پور را هم اضافه کرد! نمی‌‌شود؟

    مؤخره:
    بعدازظهر روز دوشنبه – 2 آذر 88 هم یک مناظره رادیویی بین موافقین و مخالفین احداث جاده در جنگل ابر از رادیو ایران پخش شد که آقایان قره‌خانی نماینده مردم علی آباد گرگان در مجلس شورای اسلامی به همراه دکتر یوسفی آذر و قربان‌پور شرکت داشتند که الحق و والانصاف، یوسفی آذر یک تنه به خوبی در برابر آنان مقاومت کرد. با این وجود، برایم بسیار دردناک بود که می‌دیدم یک نماینده‌ی مجلس اینگونه بی‌پروا تمامی آموزه‌های محیط زیستی را به سخره گرفته و با شدت از احداث جاده در دل جنگل ابر دفاع می‌کند. او حتا این را هم گفت که فقط جنگل ابر که زیبا نیست! همه‌ی استان گلستان زیباست و حالا – لابد- ابر نشد، جای دیگر که هست!
     به نظر می‌رسد، طرفداران محیط زیست باید بیش از پیش آگاه بوده و قاطعانه‌تر از قبل در برابر این صف‌آرایی طبیعت‌ستیزانه سنگربندی کنند. به ویژه جا دارد از شخصیت‌هایی چون آیت‌الله دری نجف‌آبادی در این خصوص مدد گرفت.

در ستایش دانشمندان دانشگاه ادینبورگ!

پژوهشگران دانشگاه ادینبورگ

     اخیراً پژوهشگران اسکاتلندی در دانشگاه ادینبورگ، دریافته‌اند که می‌توان به مدد برخی باکتری‌های موجود در اندام گروهی از حشرات و گیاهان نورافشان، میدان‌های مرگ ناشی از پنهان‌سازی مین را کشف کرد.
    کشف بزرگ این دانشمندان، بار دیگر ثابت می‌کند که بشر امروز حق ندارد به بهانه‌ی آن که فایده‌ای برای فلان گیاه یا جانور نمی‌شناسد، آن را علف هرز یا جاندار زیانکار نامیده و نسلش را به انقراض بکشاند.
    ما باید بپذیریم که هنوز – در بهترین حالت – چیزی در حدود 10 درصد از گونه‌های گیاهی و جانوری موجود در کره خاک را شناسایی کرده‌ایم؛ واقعیتی که عظمت نادانی بشر را در این حوزه بر دل و جان نخبگان زمین می‌تاباند.

     یادمان باشد که تا چند دهه پیش:
    ما نمی‌دانستیم که یک شب‌پره ساکن در آمریکای لاتین می‌تواند میلیون‌ها هکتار مراتع استرالیا را از مرگ نجات دهد؛
   ما نمی‌دانستیم که به کمک گیاهی به نام پریوش قرمز می‌توان سرطان هاجکین و لوسمی لنفتیک کودکان را درمان کرد؛
   ما نمی‌دانستیم که سرخدار پاسیفیک می‌تواند به مبتلایان سرطان سینه و تخمدان امیدی تازه دهد؛
   ما نمی‌دانستیم که بزاق زالو می‌تواند مانع لخته‌شدن خون در حین عمل جراحی شود؛
   و ما نمی‌دانستیم که ماده‌ای در پوست نوعی قورباغه ساکن در برکه‌های اکوادر وجود دارد که اثر تسکین‌دهنده‌ی درد آن ده‌ها برابر مرفین است.

   این ها را گفتم تا بار دیگر که خواستیم برگه‌ای را به بهانه‌ی توسعه و اشتغال‌زایی امضاء کرده و مجوز نابودی یک زیستگاه را صار کنیم؛ بار دیگر که خواستیم ابر  را به زمین کشیده و خشکش کنیم و بار دیگر که خواستیم از ژرفای دنا یا از بلندای بابا‌موسی یا میانه‌ی تالاب انزلی توسعه‌ای را بازمهندسی کنیم؛ اندکی بیشتر تأمل کرده و به یاد آوریم: شاید داروی نجات فرزند من از عصاره‌ی نهفته در جان زیستمندان همین سرزمین قرار است بدست آید.
     طبیعت را دوست بداریم و پاسداری‌اش کنیم، حتا اگر آن را نمی‌شناسیم!
                                                                            همین.

خودكشي يك وبلاگ سبز!

 

 

     امروز دلم گرفت … داشتم در باره رودخانه كشف رود و روزگار پژمان آن در خراسان رضوي جستجو مي‌كردم؛ رودخانه‌اي كه در طي مسير 290 كيلومتري‌اش از كوه‌هاي زيباي بينالود و هزارمسجد تا پل خاتون سرخس، هر آنچه فاضلاب شهري و كشاورزي و صنعتي و بيمارستاني است، نثارش مي‌كنيم؛ رودخانه‌اي كه از آب گوارايش! محصولات كشاورزي و سبزي برداشت مي‌كنيم و به خورد خود و دام‌هاي مان مي‌دهيم … و رودخانه‌اي كه بيش از 4 سال است ناقوس مرگ را در ديار حكيم جاودان طوس به صدا درآورده؛ اما دريغ از هيچ فريادرسي …
در طول اين سال‌ها، فردي استاندار خراسان شمالي بود كه اينك متولي شماره يك پاسداري از سبزينگي كشور است. خيلي دوست دارم بدانم نحوه‌ي تعامل حسين آقاميري با محمدي‌زاده در طول اين سال‌ها چگونه بوده است؟
به هر حال حاصلش هر چه كه بود، امروز صداي خبرنگار كم سر و صداي رسانه‌ي به شدت محافظه‌كار راديو در بخش پيك بامدادي را هم درآورد تا به عينه همه مردم ايران با گوش‌هاي خود بشنوند كه همچنان فاضلاب بيمارستاني بدون تصفيه وارد كشف رود مي شود …

بگذريم!

منظورم اين بود كه در گرماگرم اين جستجو دريافتم كه يكي از وبلاگ‌نويسان فعال حوزه سبز، دست به خودزني زده و تمامي موجوديت تارنماي پربارش را در دادگاهي فرمايشي به آتش كشيده و حكم اعدام را نيز به اجرا درآورده …
و هيچ هم فكر نكرده كه ما از اين به بعد براي ديدن آن تصاوير زيبا در تارنمايش و آن تمثيل‌هاي يگانه، چقدر تنها خواهيم شد …
در يادداشت، روزگار سينوسي سبزنويس‌ها گله كرده بودم كه چرا كم مي‌نويسيد؟ يادم رفته بود كه بگويم: چرا خودكشي مي‌كنيد؟
حالا مي‌گويم و اميدوارم ديگر شاهد قتل هيچ مهتابي به فرمان نئون نباشي

سازمان متولّی طبیعت ایران؛ تن‌پوشی گشاد بر قامتی لرزان و نحیف!

باورتان می شود؟ اینجا تالاب گندمان است - 23 مهر 1388

هفته‌ی گذشته شخصاً به تالاب گندمان در قلب پرآب‌ترین استان ایران – چهارمحال و بختیاری – رفتم تا پس از یک ماه از نزدیک میزان خسارت‌های واردآمده بر این زیستگاه منحصر به فرد آبی خاکی را در اثر رخداد آتش‌سوزی دریابم. دودی سپید سرتاسر تالاب را همچنان فراگرفته بود؛ شناسه‌ای که اثبات می‌کرد: آتش نهفته در جان گندمان هنوز سوزان است و حیات را بی مهابا به سیخ کشیده و می‌کشد.

هومان خاکپور در درون یکی از بخش های سوخته تالاب گندمان - 23 مهر 1388

باید در گندمان باشید و بر روی بافت اسفنجی و کم‌نظیر این پهنه‌ی ناب – که بی شباهت به حرکت بر روی تشک خوشخواب نیست –  راه روید تا دریابید که از کدامین زیستگاه یگانه سخن می‌گویم. به جرأت می‌توان گفت: خاک گندمان یکی از سبک‌ترین و حاصلخیزترین خاک‌های شناخته شده در ایران است که یکی از بیشترین مقادیر کربن آلی را در خود ذخیره کرده است؛ ویژگی بارزی که اینک بلای جانش شده و روند مهار کامل آتش را به بارش باران و امّا و اگر کشانده است.
افزون بر آتش غم‌انگیز گندمان، خبرهایی که از آتش‌سوزی‌های متعدد در چند رویشگاه جنگلی و مرتعی کشور در طول هفته‌ی گذشته منتشر شد؛ سبب گردید تا خواب خوش طرفداران مواهب طبیعی وطن به کابوسی بس نگران‌کننده‌تر بدل شود. به خصوص وقتی بدانیم که حدود 93 درصد از خاک پهناور ایران‌زمین عاری از هر نوع رویشگاه جنگلی طبیعی و مصنوعی است.

بخشی از تالاب که هنوز خیس است و حیات را پاسداری می کند ...

اینک این تردید و پرسش جدی مطرح است که اگر پس از گذشت بیش از یک ماه، هنوز نتوانسته‌ایم آتش نهفته در گندمان را به طور کامل مهار سازیم؛ چگونه قادر خواهیم بود که در برابر رخدادهایی به مراتب خطرآفرین‌تر، به قدرت توان سخت‌افزاری و نرم‌افزاری خود اتکا کرده و از تکرار فجایعی چون چرنوبیل هراس به دل راه ندهیم؟!
چنین است که به نظر می‌رسد، سازمان حفاظت محیط زیست کشور باید هر چه سریع‌تر نشان دهد که استعداد و توان پاسداری از مواهب ناب سرزمین مادری را چه در حوزه‌ی سخت‌افزاری و چه در حوزه‌ی نرم‌افزاری دارد و در چنان جایگاهی از نظر تقسیمات و سلسله مراتب اداری قرار گرفته که می‌تواند الزامات لازم برای تجهیز خود را در کوتاه‌ترین زمان ممکن فراهم سازد.
امید که مدیران و بدنه‌ی کارشناسی و تصمیم‌ساز سازمان حفاظت محیط زیست کشور خود بیش و پیش از هر شهروند ایرانی به عظمت مسئولیت خطیری که بر دوش گرفته‌اند، واقف شده و با خودباوری، دیگر اجزاء دولت و حکومت را به کرنش و تبعیت از قوانین حاکم بر طبیعت وطن وادارند.
ما همه منتظریم تا ببینیم چند تن از ایشان برای اجابت دعای باران چتر با خود می‌برند !
یادمان باشد:
کشوری می‌تواند از کیفیت زیست فرزندانش در چشم‌انداز آینده با آسودگی سخن گفته و برنامه‌ریزی کند که پیش از آن ثابت کرده باشد: آنچه که چیدمان توسعه در مملکت را مهندسی کرده و جانمایی می‌کند؛ تبعیت از هنجارها و آموزه‌های محیط زیستی است و نه پاسخ به نیازهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کوتاه مدت و یا چیرگی جزیره‌نگری در تبیین اولویت‌های منطقه‌ای و ملی. آرمانی که برای تحققش به اندامی ورزیده و چابک و در عین حال انعطاف‌پذیر در ساختار تشکیلاتی سازمان متولّی طبیعت ایران نیاز است.

توضیح: این یادداشت در سبزپرس هم منتشر شده است.

سبزترين مصوبه مجمع تشخيص مصلحت نظام!

خدانگه دار تهران؟!

و سرانجام پس از كش و قوس‌هاي فراوان، هاشمي رفسنجاني و تيم سرد و گرم چشيده‌اش در مجمع تشخيص مصلحت نظام، چراغ سبز لازم براي پايان دوره 220 ساله‌ي پايتختي تهران را صادر كردند.
اقدامي كه به باور نگارنده و بسياري از فعالان حوزه محيط زيست و علاقه‌مندان به پايداري سرزمين، مي‌تواند به حق در شمار مهم‌ترين راهكار پاسداري از اصل 50 قانون اساسي شناخته شده و به عنوان سبزترين اقدام يك حكومت در ايران در طول 3 قرن گذشته ياد شود.

تجاوز تهران به آباد بوم هاي مجاور تقريباً از همين زمان كليد خورد!

راست آن است كه تهران مدتهاست نه‌تنها خودش نفس كم‌آورده، بلكه بلايي بر سر آبادبوم‌ها و زيستگاه‌هاي اطرافش آورده كه آنها هم عملاً از نفس كشيدن استعفا داده‌اند.
چه كسي فكر مي‌كرد تاكستان‌هاي رؤيايي شهريار روزي به اين مصيبت گرفتار آيند؟ چه كسي مي‌پنداشت كه بهشت لواسانات روزي تحمل يك جاندار اضافي را براي رفع نياز شربش هم نخواهد داشت؟ كيست كه مي‌توانست تصور رعب‌انگيز چنين فرونشست بي‌سابقه‌اي را در دل البرز مركزي حدس بزند و اين كدام ذهن آينده‌نگر و فرزانه‌اي بود كه توانايي پيش‌بيني اينگونه فرجام شومي را براي دشت ورامين بكند؟
امّا همه‌ي اين اتفاق‌ها و بسيار بدتر از آن در كمتر از نيم قرن در تهران رخ داد و ما امروز با ابرشهر بي در و پيكري مواجه هستيم كه حدود 85 درصد نخبگان كشور را درخود جاي داده است و افزون بر آن، بيش از 35 درصد توان صنعتي كشور، 40 درصد كارمندان دولت، 20 درصد جمعيت و 85 درصد توان مالي ايران را در خود بلعيده است! آن هم در پهنه‌اي كه فقط 2 درصد خاك ايران مساحت دارد.
اگر اين بي‌عدالتي نيست؛ پس بي عدالتي چيست؟

اتفاقي كه در تهران و شهركهاي اغماري اش افتاده و مي افتد!

به راستي چرا بايد باغ‌شهر كرج به بيابان‌شهري نفرين‌زده بدل شود؟ چرا بايد هموطنان ما در تهران سالي 200 ميليارد دقيقه از وقت نازنين‌شان را در خيابان‌هاي دودآلود و پرازدحام تلف كنند و ناچار باشند هوايي را را نفس بكشند كه سالانه پذيراي ۷۰ تن ذرات معلق، ۲ تن سرب، ۳ هزار و۵۶۰ تن منو اکسیدکربن، یک هزار و ۲۶۰ تن ترکیبات آلی فرار غیر متان، ۲۸۵ تن اکسیدهای گوگرد و ۴۵۲ تن اکسیدهای ازت است؟  چرا تهران از منظر پايداري محيط زيستي حتا نمي تواند در بين 200 شهر نخست جهان جاي گيرد؟ و چرا بايد تعداد سالانه‌ي مرگ طبيعي در تهران از شمار انگشتان يك انسان هم كمتر باشد؟!

لانه زنبوري به نام تهران!

اميد كه پايتخت شماره 30 ايران، داراي بهترين جانمايي ممكن باشد و بر منطقه‌اي استقرار يابد كه كمينه‌ي بلاياي طبيعي از جمله زلزله، رانش زمين و سيل را متحمل شود؛ جايي كه براي فراهم كردن منابع آبي مورد نيازش، لازم نباشد تا مسيله و شهريار و ورامين و جاجرود و كرج و طالقان و خجير و سرخه‌حصار و … را بيابان كرد!
درود بر همه‌ي آن تصميم‌سازان و تصميم‌گيران شجاع و خردمندي كه به رغم همه كارشكني‌ها و زد و بندهاي پشت پرده مافياي زر و زمين! توانستند اين مصوبه‌ي سبز را به تصويب برسانند و اميدوارم كه تا پايان سند چشم‌انداز 20 ساله بتوانيم ما نيز مثل مردم برزيل، پاكستان، استراليا، تركيه و … يك مركز سياسي سزاوار و درخور را تجربه كنيم.