بایگانی دسته: مدیریت

جشنواره گونه گوني زيستي در موزه دارآباد تهران

تقريباً به نيمه‌هاي سال جهاني گونه گوني (تنوّع) زيستي نزديك مي‌شويم؛ سالي كه قرار بود شمار رخدادهاي خوش براي طبيعت‌دوستان ايراني رو به افزايش گذارد؛ امّا شوربختانه بايد بپذيريم كه نه‌تنها چنين نشد، بلكه همچنان اين سيل خبرهاي نااميدكننده و پس‌رونده است كه نشان از شتاب بيماري زمين در ايران دارد؛
تكميل سناريوي خشك‌شدن تالاب‌ها و درياچه‌هاي ايران، شور شدن اراضي، كاهش حاصلخيزي خاك در آذربايجان غربي، افزايش گرد و غبار موجود در هوا، اُفت كمي و كيفي آب‌هاي رو و زيرزميني، انفجار زباله در طبيعت ايران و فرمان به انفجار جمعيت در كاشان از سوي عالي‌ترين مقام اجرايي كشور؛ آن هم در سكوت مطلق علماي دانش جمعيت‌شناسي و متوليان محيط زيست انساني، حكايت از آن دارد كه گونه‌گوني زيستي در سال 2010، هرگز از كابوس قرار گرفتن در سياهه‌ي سرخ در معرض انقراض خلاصي نخواهد يافت.
چنين است كه اگر مي‌خواهيد فرزندان‌تان به عنوان آخرين نسل حاضر در ايران، همچنان برخي از زي‌گونگي ناهمتاي زيستمندان ايراني را ببيند، در روزهاي پنج‌شنبه و جمعه (آخرين روزهاي دومين ماه بهار 1389) دست ايشان  را بگيريد و خود را به موزه دارآباد برسانيد …
اين شايد آخرين فرصت براي يك وداع شكوهمند با بسياري از جانداران ايران‌زمين باشد! شايد هم يكي از آن كودكان، توانست كاري كند كارستان و دوباره نوشخند زندگي را به سيماي مظلوم طبيعت وطن بتاباند.

داستان زباله تا نمايشگاه بين‌المللي كتاب تهران هم رسيد! نرسيد؟

سال گذشته كه به اتفاق اروند سري به بيست و دومين دوره نمايشگاه بين‌المللي كتاب تهران زديم، در مواجهه با اين منظره خجالت‌آور، آن هم از قشري كه علي‌القاعده انتظاري بيشتر از ميانگين جامعه از ايشان مي‌رود، حسابي شرمنده شدم؛ به خصوص كه براي پرسش كليدي فرزندم هم پاسخي نداشتم:
یه چیزی که خیلی ناراحتمون کرد، وجود زباله‌های فراوون در محوطه نمایشگاه بود … من نمی‌دونم این همه پروفسور چرا نمی‌دونند که نباید زباله‌ها رو اینجوری پخش کنند؟!”
امسال هم انگار آسمان نمايشگاه با سال گذشته فرق چنداني نكرده! مي‌گوييد نه؟ به اين دو تصوير كه رسول خوارزمي عزيز از اوضاع امسال نمايشگاه كتاب برايم فرستاده، دقت كنيد تا دريابيد و دريابيم كه چه آرزوي طول و درازي است، انتظار تحقق اين شعار: شهر ما، خانه ما! و طبيعت ما، آينده ما.

رادیو جوان و دلایل خشک شدن بختگان

از فردا بعدازظهر – 26 اردیبهشت 1389 –  تا آخر هفته با مهران دوستی در برنامه عصر پرتقالی رادیو جوان، به بررسی مهم‌ترین دلایل خشک شدن دریاچه بختگان و تالاب‌های اقماری آن خواهم پرداخت. همچنین به معضل آلودگی و برداشت شن و ماسه از سواحل تالاب بین‌المللی بوجاق در شمال کشور و نیز وضعیت کتاب‌های محیط زیستی در بیست و سومین دوره نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران هم اشاره خواهم کرد.

در باره ی شهری که دیگر باغ شهر نیست!

کرج می‌توانست نه‌تنها یکی از رؤیایی‌ترین شهرهای ایران؛ که یکی از دیداری‌ترین آبادبوم‌های خاورمیانه باشد؛ کرج می‌توانست برای مردمانش همیشه دربردارنده‌ی خنک‌ترین و تازه‌رین و پاک‌ترین هوای البرز مرکزی باشد و کرج می‌توانست منزلگاهی مطمئن برای پایتخت‌نشینان خسته از دود و بوق باشد؛ اما اینگونه نشد و از همه‌ی آنهایی که می‌توانست باشد، فقط یک خوابگاه بزرگ شد برای آنها که زور جیب‌شان به سکونت در تهران نرسید … آنهایی که حتا اجازه ندارند تا از رودخانه‌ی گوارای شهرستانک، آبی بنوشند …
در باره‌ی این باغ‌شهر زیبای ایران که می‌رود تا به سکونت‌گاهی بی روح و بی‌هویت بدل شود، گفتگویی با آسیه چهارباغی انجام داده‌ام که مشروح آن را در درگاه مجازی خبرگزاری مهر با عنوان: “کرج؛ باغ‌شهری که بیابانش کردیم” می‌توانید بخوانید.

وقتی که 30 ساله، کار هزارساله انجام می‌دهیم!

برای این که بدانید معنا و مفهوم این تیتر چیست؛ می‌توانید سری به خبرگزاری مهر زده و در آنجا گفتگوی نگارنده را با عنوان:

ایرانیان ذخیره هزار ساله آبهای زیر زمینی را 30 ساله تمام کردند

بخوانید.

نمایندگان مجلس اشکال شرعی شورای نگهبان را به راحتی حل کردند!

یادتان هست که با ذوق و شوق در همین هفته گذشته برایتان نوشتم، سرانجام این فقها و حقوق‌دانان شورای نگهبان بودند که توانستند مانع از تصویب یک طرح خطرناک و طبیعت‌برباد ده در مجلس شورای اسلامی شده و با گرفتن یک ایراد شرعی اساسی، جبران همه‌ی ایرادهای فنی و قانونی و علمی وارد بر طرح 150 نماینده مجلس را بکنند؟ ایرادهایی که انگار جملگی آب در هاون کوبیدن بود! نبود؟
امروز اما از سبزپرس خبر می‌رسد که نمایندگان محترم به همراه چند تن از فقهای شورای نگهبان گرد هم جمع شده‌اند و در کمال شگفتی، اصلی‌ترین ایراد شورای نگهبان را با سرعت برق و باد حل کرده‌اند!
در حقیقت،  ایراد شرعی اصلی این بود که چاه‌های غیرمجاز بر میزان آبدهی چاه‌های مجاز اطراف اثر نامطلوب گذاشته و حق صاحبان آن چاه‌ها را خدشه‌دار می‌کند. به همین دلیل، حالا نمایندگان مصوبه‌ی خویش را با اضافه کردن جمله «با رعایت حریم چاه مجاز» اصلاح کردند! به همین راحتی … باورتان می‌شود؟
درست مانند آن است که بگوییم: این جمله اشکال دارد که “کودکان زیر 5 سال را مدیران مهد کودک اجازه دهند تا بدون نظارت سرپرستی مشخص، عرض خیابان را عبور کنند.” آنگاه برای آن که نگرانی خانواده‌ها رفع شود، جمله را این گونه تصحیح کنیم:
“کودکان زیر 5 سال اجازه دارند به تنهایی از عرض خیابان عبور کنند، منتها با رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی!”
راستش دیگر عقلم به جایی قد نمی‌دهد …
یعنی یک نفر نیست تا برای آقایان توضیح دهد که دلیل غیرمجاز بودن این چاه‌ها همین است که در حریم قانونی و فنی چاه‌های مجاز احداث شده‌اند و یا در دشتی ممنوعه حفر گردیده‌اند که دچار زمین نشست شده و بیم افزایش تولید چشمه‌های گرد و خاک می‌رود؟
یعنی یک نفر نیست تا برای آقایان بگوید: ترک برداشتن زمین در کرمان و رفسنجان و ورامین و همدان و خراسان و … و یا خشک شدن دریاچه‌ها و تالاب‌ها در پریشان و ارژن و بختگان و طشک و کم‌جان و گاوخونی و ارومیه و مهارلو و … و یا برخاستن گرد و خاک بیشتر در هوا، همه از نشانه‌های سحر است! از نشانه‌های برداشت بی‌رویه از آب‌های زیرزمینی!
وای بر ما …

شوخی تلخی به نام شخم در جهت شیب!

شخم در جهت شیب، کاری نکوهیده شده و خطرناک است؛ واقعیتی که نه‌تنها همه‌ی کارشناسان حوزه منابع طبیعی، کشاورزی و محیط زیست آن را می‌دانند؛ بلکه اغلب کشاورزان نیز از آن آگاهی دارند.
شگفتا که به رغم چنین دانستگی، همچنان دیدن تصاویری از شخم در جهت شیب در دامنه‌های ایران‌زمین به مراتب آسان‌تر از مشاهده‌ی چند خودرو در پایتخت ایران است که جملگی در پشت خطوط سفیدرنگ عابر پیاده در سر چهارراه‌ها متوقف شده باشند!

تصاویری را که می‌بینید، کشتزارهای دیم موجود در دامنه‌های جنوبی سد شهرچای (استان آذربایجان غربی) را نشان می‌دهد.
نگاه کنید که چه تخریب پیش‌برنده‌ای در این اراضی حاصلخیز در حال رخ دادن است!
البته اشکالی ندارد! همه‌ی این رسوب‌ها در پشت سدها ذخیره خواهد شد و به زودی چند زمین فوتبال جدید، رونمایی خواهد گردید!

قابل توجه شهرداری تهران!

اخیراً خودروهای مکنده و پاک‌کننده‌ای برای شستشوی کنار جداول و معابر عمومی شهر در تهران به کار گرفته شده که جای تشکر دارد.
منتها، ظاهراً برخی از این خودروهای مکنده، به جای انتقال خس و خاشاک و گرد و خاک موجود در درون محفظه‌ی خویش، آنها را به هوا منتشر کرده و در حقیقت بر میزان غبارآلودگی و غلظت ذرات معلق موجود در هوا می‌افزایند که خود نقض غرض است!
جا دارد مسئولین طرح مکانیزاسیون خدمات شهری شهرداری تهران، به کیفیت کار این پاک‌کننده‌های شهری دقت بیشتری کرده و خدای ناکرده کاری نکنند که به جای حل مسأله و تمیز شدن اصولی معابر عمومی، صورت مسأله پاک شده و گرد و خاک موجود در کنار خیابان‌ها بر روی درختان و آدم‌ها فرونشیند!
درست مثل پویانمایی مشهور تام و جری یا پلنگ صورتی، که آشغال‌ها را در زیر فرش پنهان می‌کردند! یادتان هست؟

گوهررود و زرجوب؛ مهم‌ترین دلایل مرگ تالاب انزلی! چرا؟

از تالاب انزلی، مشهورتر و زیباتر در وطن سراغ نداریم؛ با این وجود، آن چیزی که باید شریان‌های حیاتی تالاب به شمار آید، یعنی دو رودخانه‌ی گوهررود و زرجوب (که در نهایت رودخانه پیربازار را تشکیل می‌دهند)، اینک به شاهراه مرگ تالاب بدل شده و با شتابی دمادم‌نگران‌کننده، مواد سمی و زباله‌های خطرناک بیمارستانی به همراه پساب‌ها و فاضلاب‌های شهر رشت را به درون این قطعه‌ی بهشتی می‌خوراند …

ساحل توشه‌خواه، یکی از هموطنان عزیز و درد‌آشنای گیلانی ما، اختصاصاً برای خوانندگان مهار بیابان‌زایی، تصاویری از روزگار متعفن این دو رودخانه را که از کنار هتل کادوس، منظریه، خیابان نامجو و چند محور دیگر شکار کرده است که ضمن سپاس از احساس مسئولیت سزاوارانه‌ی ایشان، آن تصاویر را منتشر می‌کنم. باشد که مسئولین شهری رشت و جناب زلفی‌نژاد عزیز، چاره‌ای بیاندیشند.

نگوییم تالاب بین‌المللی چغاخور؛ بگوییم سد مخزنی چغاخور!

لطفاً نگاهی به این خبر در ایسنا یا آن یکی خبر در فارس بیاندازید، تا متوجه شوید که ظاهراً همه‌ی مسئولین استان چهارمحال و بختیاری، از استاندار جدیدش گرفته تا مدیرعامل شرکت آب منطقه‌ای‌اش، حاضر نیستند تا از صفت تالاب، برای نام بردن از بوم‌سازگان آبی چغاخور بهره برند! می‌دانید چرا؟
کافی است سری به درگاه شیک و پیک دیده‌بان طبیعت بختیاری بزنید تا پاسخ پرسش‌تان را به تلخی متوجه شوید. اما تلخ‌تر از آن، شاید سکوت متولیان تالاب‌ها در ایران باشد که چگونه خود را به خاموشی و انفعال زده‌اند!

دست‌کم لطفاً قدم‌رنجه کرده و این تابلو را از کنار دریاچه سد چغاخور بردارید تا بیشتر از این، حرص‌مان درنیاید!
متأسفم … متأسفم که چگونه ارزشمندترین پاره‌های طبیعت ایران را داریم به بهانه‌های گوناگون نابود می‌کنیم؛ یک جا آن بهانه احداث کارخانه است، جای دیگر کشیدن جاده و یک جا هم سدسازی!
چه کوله‌بار بزرگی از گناه و انفعال و نادانی و بی‌تفاوتی را نسل امروز با خود حمل می‌کند؛ نسلی که به دلیل چشم‌بستن بر روی تخریب طبیعت وطنش، هرگز از سوی فرزندانش بخشیده نخواهد شد؛ هرگز.

سیاه چادر عشایر، شیرابه زباله و سد ماملو!

گزارش مصور هم‌کلاسی عزیز سال های دورم، مهرداد مسیبی را حتمن ورقی بزنید تا دریابید که در همین بیخ گوش پایتخت، طرح مرتع‌داری یعنی چه و محل استقرار سیاه چادرها‌ی مشهور عشایری و تولیدکنندگان گوشت قرمز ما در چه موقعیتی قرار دارد و از همه مهم‌تر آن که، شیرابه‌ی آن همه زباله، پس از 7 کیلومتر حرکت نرم و روان، چگونه به رودخانه دماوند ریخته و از آنجا در پشت دریاچه سد مخزنی ماملو آرام می‌گیرد تا بخشی از آب 10 میلیون تهرانی ساکن در پایتخت ایران را مزه دهد!
گاه با خود می‌اندیشم، وقتی وضعیت بهداشتی سکونتگاهی که 85 درصد نخبگان ایران را در خود جای داده، اینگونه است، دیگر چه انتظاری باید از مراکز دوردست‌تر به پایتخت داشت؟ مراکزی مانند رشت که به زودی گزارشی از فاجعه‌ی محیط زیستی آن دیار هم انتشار خواهم داد.

تالاب‌های خشک عراق، غبار می‌سازند!

لطیف عزیز – که این روزها ضربان قلبش با ضرب زمین، هماهنگ نیست! – در باره‌ی محتوای یادداشت دیروزم و ماجرای یافته‌های اخیر دکتر حسین آخانی عزیز، لینکی را ارسال کرده که وضعیت تالاب‌های جنوب کشور عراق را در طول 10 سال گذشته به تصویر کشیده است.
لطفآ هم آن گزارش را بخوانید و هم این تصاویر ماهواره‌ای از ناسا را ببینید تا دریابید که تالاب‌های عراق چگونه به کمپانی غبارسازی بدل شده‌اند و چرا؟

مؤخره:
برای لطیف دعا کنید تا فکر نکند بستری شدن و دوام‌آوردن در بخش سی سی یو، یعنی سوسول‌بازی!