ماجرای قورباغههای عاشقپیشه را که یادتان هست! نیست؟ ماجرای ناهارخوران را میگویم … یکی از پیشنهادهای مطرح شده در آن گزارش، برای کاهش تلفات عشاق! استفاده از تابلوهای هشداردهنده بود.
اینک اما شباهنگ عزیز، لینکی از قلب اروپای متمدن برایم فرستاده که استفاده از تابلو در اینجا هم جواب نمیدهد و این تابلوها در آن سوی آب هم مثل مجسمهها در این سوی آب، دزدیده میشوند! که البته جای شکرش باقی است … زیرا انگار همه جا آسمان همین رنگ است! نه؟
با این وجود، کار خوبی که مردم در آنجا انجام میدهند این است که: هر ساله در فصل تردد قورباغهها، درست مثل خانم کاشفی خودمان در ناهارخوران گرگان، داوطلبان با جابجایی جفتهای عاشق به سمت دیگر جاده، جان هزاران قورباغه را از مرگ نجات میدهند.
خُب، حالا خداوکیلی دلتان خنک شد یا نشد؟
بایگانی دسته: مدیریت
آیا مخاطرات محیط زیستی رزمایشها را نمیتوان مدیریت کرد؟
هر فعالیتی که انسان انجام میدهد، بیشک بر زیستبوم اثرگذار خواهد بود. از این روست که برای مدیریت شایستهتر و کمخطرتر فعالیتهای انسانساخت، بیش از نیم قرن است که شیوهنامههایی به عنوان ارزیابی زیستمحیطی در حوزههای گوناگون ساختمانی، صنعتی، کشاورزی، هوا فضا و نظامی مطرح شده است.
خوشبختانه در ایران و همزمان با برنامه پنج ساله چهارم توسعه نیز، لزوم دارابودن ارزیابیهای محیط زیستی برای هر فعالیتی الزامآور اعلام شده و به مورد اجرادرآمده است (هر چند همه میدانیم که این ارزیابیها تا چه اندازه همچنان از لکنتهایی جانکاه رنج میکشند). با این وجود، به نظر میرسد هنوز معاونت محیط انسانی یا محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست، برای فعالیتهای نظامی و به ویژه رزمایشهای متعددی که در سطح کشور و به منظور آماده نگهداشتن نیروهای نظامی صورت میگیرد، تدبیری بایسته ندیده و دستورالعملی را منتشر نساخته است. دو سال پیش و در جریان رزمایش صورت گرفته در منطقهی عملیاتی کویر شهداد، وقتی که اعتراض ما به گوش سردار رحیم صفوی، فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رسید، ایشان با روی گشاده این انتقاد را پذیرفته و اعلام داشتند که از این پس در جانمایی مناطق منتخب عملیاتی خویش، میکوشیم تا ملاحظات محیط زیستی مد نظر مؤسسه متبوع شما را نیز لحاظ کنیم. به دیگر سخن، میتوان کلام این فرمانده ارشد را اینگونه تفسیر کرد که اگر خوراک علمی لازم و به موقع به ستاد نیروهای مسلح داده شود، این ستاد آمادگی انعطاف لازم در عملیات خویش را برای کمینهتر کردن مخاطرات محیط زیستی رزمایشهای خویش دارد.
در همین رابطه، روز گذشته با یکی از فرماندهان ارشد سپاه، سردار غلامحسین مصدقی گفتگو کردم. ایشان که جانشین فرماندهی توپخانه و موشکهای نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هستند، ضمن استقبال از این پیشنهاد، آمادگی نهاد متبوع خویش را برای تعاملی سازندهتر در این حوزه اعلام داشتند.
امیدوارم، دوستان عزیز در سازمان حفاظت محیط زیست کشور، بیش از پیش به این موضوع توجه کرده و هر چه سریعتر شیوهنامهای را تنظیم و منتشر سازند.
یادمان باشد که ایرانزمین در بستری استقرار یافته که دستکم 89.7 درصد آن در قلمرو سرزمینهای خشک قرار دارد؛ سرزمینهایی که توان زیستپالایی آنها در مواجهه با مخاطرات محیط زیستی در کمینهی ممکن بوده و نباید در آن، خطر تخریب انسانساز را به جان خرید و یا تشدید کرد.
کاش مرنجاب همچنان آنتن نمیداد!
ملای رومی دوستداشتنی ما، بیش از 800 سال پیش سروده بود:
آب کم جو، تشنگی آور به دست
تا به جوشد آبت از بالا و پست
و میگویند که او با الهام از افق لایتناهی و سحرآمیز موجود در دشت کویر، چنین درکی را از تشنگی سروده و به نظم کشیده است.
امّا 8 قرن بعد از او، اینک ممکن است حتا در کویر و بیابان هم نتوان منزلگاهی را یافت که خاموشی، مطلق و سکوتش جبروتی باشد … و این البته نگرانی کمی نیست! هست؟ به خصوص اگر میخواهیم با سفر به کویر، برخی رنگها و پیرایهها و آوازها را به سفارش این عارف فرزانهی ایرانی از خود دور کنیم تا درعوض گوهران را دریابیم …
از درون خویش این آوازها
دور کن تا کشف گردد رازها
رنگها بینی به جز این رنگها
گوهران بینی، به جای سنگها
در همین رابطه و به بهانهی عشق نگارنده به بیابان که دست خودش هم نیست! یکی از خوانندگان عزیز مهار بیابانزایی که اهل کاشان هم هست، سفارش خواندن این لینک را داده است که البته به نظرم، سفارش خوبی است!
شما هم بخوانید و اگر دوست داشتید برایم بگویید که آیا واقعاً مرنجاب و کوه سفیدآب بیچارهاند؟!
آیا لالههای واژگون را میشود به زور سرنیزه و چکمه نجات داد؟!
بسیاری بر این باورند که اگر امسال بر بالای سر هر لالهی واژگونی یک محیطبان مسلح وجود نداشت، معلوم نبود از نسل این گلهای خجالتی و محجوب چیزی باقی بماند یا خیر؟
امّا آیا واقعاً این سزاوار است که فرزندان آن ایرانی آزادهای که 2500 سال پیش ندا در داده بود:
هرکه رونده ای را بیازارد
جهان را آزرده است.
او که درختی را بیافکند،
بی اجاق خواهد مرد.
اینگونه رفتار کنند …
ما را چه شده است که به جای پاسداری از میراث طبیعت ایران، میراث مشترک و مقدس سرزمین مادریمان، دست به غارت آن زدهایم؟
مانند این مرد که حتا جیبهایش را هم پر از لالههای واژگون کرده بود! چرا؟
ممنون از مهلقا کاشفی که این تصاویر را در اختیار نگارنده قرار داد.
در همین باره:
ریزگردها منشأ تالابی دارند نه بیابانی!
دکتر حسین آخانی را همه میشناسیم، پژوهشگری ارزنده و سخت دوستدار طبیعت ایران که هرگز در کنار کار آموزشی ارزشمندش در دانشگاه تهران، رسالت اصلی، یعنی پژوهش را فراموش نکرده و نمیکند.
وی در تازهترین یافتههای پژوهشی خویش، پرده از یک ابهام بزرگ در بین اقلیمشناسان و بومشناسان در بارهی ریشهی اصلی ریزگردها – که این روزها دوباره آسمان پایتخت را نشانه رفته است – برداشته و به صراحت میگوید: آزمايشهاي متعددي كه با ميكروسكوپ الكترونيكي صورت گرفت نشان داد داخل ريزگردها، دياتوم (Diatom)، نوعي جلبك كه در آبهاي شور و شيرين ديده ميشود، وجود دارد. علاوه براين، ريزگردها حاوي نوعي زئوپلانكتون به نام استراكد (Ostracod) است.
اين يافتهها ثابت ميكند ريزگردها منشأ تالابي دارند نه بياباني.
به عبارت سادهتر، آزمایشهای آخانی که همچنان ادامه دارد، تا همینجا ثابت میکند که عقوبت خشک کردن تالابهای ارزشمند واقع در مرز ایران و عراق، تا چه اندازه میتواند عواقبی دهشتناک و مانا در عرصهای چند ده میلیون هکتاری باقی گذارد.
باشد که از این تجربه تلخ عبرت گرفته و نگذاریم تا دریاچه ارومیه به سرنوشت هورالعظیم و هورالحمار و هورالهویزه بدل شود.
درختان کهنسالی که بیمنت جهان را پایش میکنند و ما با منت، سر از بدنشان جدا میکنیم!
این عکس را در خانهی مجازی عباس ثابتیان عزیز دیدم که هفت سال پیش، خودش آن را در سنتر پارک شکار کرده بود!
کاش آنها که فرمان قتل درختان کهنسال را در گیلان و قم و بوشهر و کرمان و … صادر میکنند، میتوانستند این تصویر را به همین شفافی و در خلوت خویش ببینند …
ممنون از آرامکوه عزیز، جناب عباس ثابتان گرامی.
و سرانجام شورای نگهبان به داد طرفداران محیط زیست رسید!
این شاید بزرگترین خدمتی بود که آن 150 نماینده تاریخ ساز به شورای نگهبان کردند تا همه امروز بعد از شنیدن خبر عدم موافقت این شورا با مصوبه جنجالی مجلس شورای اسلامی، نفس راحتی بکشند و ناخودآگاه بگویند: خدا پدر و مادر اعضای شورای نگهبان را بیامرزد که یک اشکال شرعی از مصوبهی مجلسی که در رأس امور است، بگیرند و نگذارند تا مجوز قانونی و پروانهی بهرهبرداری به قانونشکنان و متجاوزان به اندوختههای آبی زیرزمینی کشور داده شود!
شگفتا از آن نمایندگان که چگونه حاضر شدند تا مصوبهای را امضا کرده و به تصویب برسانند که نه از نظر علمی، نه از نظر فنی، نه از نظر قانونی توجیه نداشته و جالبتر آن که حالا معلوم شد که از نظر شرعی هم پذیرفته شده نبوده است! واقعاً من ماندهام که آن 150 نفر نمایندهی محترم با چه تشکل یا نهاد مشورتی، رایزنی کرده و چگونه به چنین جمعبندی حیرتانگیزی رسیده بودند!
یعنی آنها نه فریادهای اعتراضآمیز آن نخبگان دانشگاهی استخوان خردکرده و پیشکسوت را شنیدند و نه حتا اعتراض تشکلهای کشاورزی را و نه هیچ نهاد پژوهشی و اجرایی و مردمنهاد دیگری را! چرا؟
چرا کسی خشک شدن بزرگترین دریاچه آب شیرین ایران در پریشان را ندید و یا نخواست باور کند که علتش ممکن است به حفر صدها چاه غیر مجاز در منطقه مربوط باشد؟
چرا کسی 5 هزار چاه غیر مجاز را در جنوب کرمان نمیبیند که چه فاجعهای را بوجود آورده است و یا 3600 چاه غیر مجاز دیگر در بوشهر را؟
چرا حفر 103 هزار چاه غیر مجاز را شوخی میگیریم؟
مگر نمیبینیم که چاههای غیرمجاز نفس زمین را بریدهاند؟
و مگر نمیبینیم فاجعهی بزرگ را در شیراز؟
جالب است که آقای تابش، رییس فراکسیون محیط زیست مجلس هم به نگارنده میگفت که نظر فراکسیون نسبت به تصویب این قانون منفی بوده است! فراکسیونی که ظاهراً بیش از 180 عضو دارد! ندارد؟ حالا شما پیدا کنید پرتقال فروش را …
بگذریم و درود بفرستیم به آن اشکال شرعی ناب! این که اگر مجوز به چاههای غیرمجاز داده شود، در حقیقت سهم آب چاههای مجاز و قانونی که حقالناس است، مورد خدشه و هجمه قرار میگیرد. به همین سادگی!
عكس تلخي كه ممكن است به سرانجام خوشي برسد!
ابوطالب عزيز، چند روز پيش و از همان بالاي كوه باباموسي بجنورد كه همچنان در حال كوچك شدن است و شما مي دانيد كه چرا؟! با من تلفني صحبت كرد و از سوژهي جديدش گفت …
به نظر شما، تكليف گوشت دامي كه از بقاياي زبالههاي آلوده و خطرناك بيمارستاني تغذيه ميكند چيست؟! آيا نبايد مصرف گوشت قرمز خونمان را كاهش دهيم و بدينترتيب هم بر سلامتي شخصي مان بيافزاييم؛ هم تخريب مراتع و افزايش فرسايش خاك را كاهش دهيم و هم به كاهش خطر جهانگرمايي كمك كنيم؟
ميبينيد؟ هر تهديدي را ميتوان به يك فرصت بدل ساخت! نميتوان؟
اصلاً از كجا معلوم كه مسئولين بهداشتي و سلامت كشور هم از روي نيت خير، چشم بر روي اين فاجعه در بجنورد بسته اند؟!
شقایقهایی که زیبا نیستند!
شقایق، یکی از زیباترین گلهای وحشی در طبیعت ایران است، اما حضور متراکم این گل در عرصههای مرتعی کشور، نشان از کاهش گونههای خوشخوراک دارد! به عبارتی دیگر، شقایق را اغلب در شمار گونههای مهاجم طبقهبندی میکنند که نشاندهندهی فقر غذایی مراتعی است که در آن به وفور یافت میشوند.
حال به این شقایقها نگاه کنید … تصور میکنید اینجا کجاست؟
اینجا کنارههای رودخانهی شهرچای است که در بالادست آن، سد 7 میلیون متر مکعبی شهر چای از سال 1383 احداث شده است و با عبور از مرکز شهر ارومیه در نهایت به دریاچه میریزد.
و البته همان طور که مشاهده میکنید مانند مثالهای پیشین در لردگان، کرج، شادگان، کارون، زاینده رود و خراسان رضوی، روزگار پرزبالهای را تجربه میکند! چرا؟
به نظر میرسد، اغلب رودخانههای کشور به محلی برای هدایت زبالههای شهری و بین شهری بدل شدهاند و معلوم نیست که متولی پاکسازی این شریانهای حیاتی کشور کدام نهاد یا ارگان ذی نفوذ است؟
اگر هشدار هفتم مرداد 87 را جدی میگرفتیم، شاید فاجعهی امروز در مراغه و بناب تکرار نمیشد!
در هفتم مرداد 1387، ضمن هشدار وضعیت وخامتبار دفن پسابهای آلودهی در حد فاصل مراغه – بناب، از عملکرد دیرهنگام و بسیار کند فاطمه جوادی، رییس وقت سازمان حفاظت محیط زیست انتقاد کردم؛ انتقادی که البته برخی را در آن زمان خوش نیامد!
اما شاید اگر دو سال پیش، فاطمه جوادی، قاطعانه برخورد میکرد، اینک مردم محروم منطقه ناچار از تحمل خسارت 25 میلیارد ریالی ناشی از پخش پساب آلودهی کارخانهی کاوه سودای مراغه نبودند و میتوانستند همچنان از اراضی کشاورزی خویش و آبهای زیرزمینی آن بهرهمند شوند.
جالب اینجاست که در 4 سال گذشته، این برای بار چهارم است که چنین فاجعهای در منطقه رخ میدهد!
در چنین حالتی، آیا خشم آقای نماینده میتواند مرهم درد زیستمندان محروم منطقه باشد؟!
شگفتآورتر آن که گویا تصمیم گرفتهاند تا این پسابهای زهرآگین را از این پس به دریاچهی نگونبخت ارومیه انتقال دهند تا لابد مشکل کمبود آب آن را هم حل کنند!
باور کنید شنیدن این خبرها کمتر از شنیدن جای گرفتن کره زمین در داخل یک هندوانه نیست! آن هم به نحوی که نه کره زمین کوچک شود و نه هندوانه بزرگ!!
و من در حیرتم که چرا واکنشی درخور را نمیبینیم؟ آیا اشتغالزایی به چنین بهایی برای منطقه ارمغانی به جز مرگ و نابودی خواهد داشت؟ آیا اینگونه میخواهیم به معیشتهای جایگزین اندیشیده و درآمد سرانهی روستانشینان جویای کار را افزایش دهیم؟
آقای محمدی زاده! لطفاً از درس و تجربه تلخ خانم جوادی، توشه ای شیرین برای خویش ذخیره کنید. این شاید آخرین فرصت باشد.
فکر میکنید دلیل تلف شدن این گوسفند در سواحل زاینده رود چیست؟
به این لاشه گوسفند دقت کنید و آنگاه لطفآً گزارش تصویری خبرگزاری فارس را ملاحظه نمایید تادریابید که وقتی در زرین شهر اصفهان، اینگونه بیمبالات و بی مهابای فرداها همه چیز را به یغما میبریم و فاضلاب را به زنده رود می ریزیم تا مرده رود درو کنیم، دیگر چه انتظاری از نقاط محرومتری چون پل قربت و دغاغله و شادگان و … داریم؟
مگر این آب، چند کیلومتر پایینتر، قرار نیست از زیر سه و سه پل و پل خواجو عبور کند و طراوت بیافشاند؟!
و مگر این آب قرار نیست تا مردمان محروم و دردمند ورزنه را در پایاب زاینده رود، دوباره به زندگی امیدوار سازد؟
مهار بیابانزایی، میتواند کوشش برای مهار ذهن های نادان و اندیشه های آزمندی باشد که محدودهی محیط زیست و حرم امن آن را تا پای سکونتگاهشان فرض میکنند!
غم بیآبی مگر کم دردی است که زباله هم نثار ارومیه میکنیم؟!
بعد از انتشار گزارش های مصوری از پراکنش انبوه زباله در منابع آبی کشور واقع در شادگان، کرج، لردگان، خراسان رضوی، کارون و … حال نوبت به دریاچه غمزده ارومیه رسیده است …
آری، اینجا سواحل دریاچهی تشنهی ارومیه در محل پل آزادراه شهید کلانتری است که کمتر از یک ماه پیش، به صورت رسمی توسط رییس دولت دهم افتتاح شد، اما زبالههای خودروهای عبوری، اینگونه چشماندازها را آزار میدهد! چرا؟
مگر غم و درد ناشی از خشکسالی و سؤ مدیریت حاکم بر آب در حوضهی آبخیز ارومیه، کم فاجعهای است که حالا، زبالههای انسانساز را هم مرهمش ساختهایم؟!
وای بر ما …