چشمه زیرراه، بیشک هم به دلیل موقعیت استقرارش در 15 کیلومتری برازجان (استان بوشهر)، هم به دلیل ساختار سنگشناسی و معماری ناب طبیعیاش و هم به دلیل وجود درههای عمیق و پر از درختان تناور و کهنسال پده؛ یکی از واحههای کمتکرار موجود در آن خطهی سوزان است.
باید چند ساعت آفتاب جنوب را بر قامت خویش تحمل کرده و تشنگی را تاب آورده باشید تا بدانید که چشمه زیر راه چه گوهر کمنظیری برای مردمان برازجان، سعدآباد و دشتستان است.
و این همهی ماجرا نیست … چرا که «زیرراه» بدل به یکی از اهداف سفرهای گردشگری هم در استان بوشهر و هم دیگر استانهای همجوار شده است و بدینترتیب، چنانچه به درستی مدیریت و پاسداری شود، میتواند هم به تلطیف اقلیمی منطقه ادامه دهد و هم به منبعی مؤثر در افزایش درآمد سرانهی بومنشینان منطقه – به ویژه در روستای زیرراه – بدل گردد.
امّا … و امّا تصاویری که ملاحظه میکنید، نشان دهندهی اوج درک و شعور و همراهی و ظرفیت بالای فرهنگی مردمانی است که ساعتی از زندگیشان را در کنار زیرراه به خاطرهای خیس بدل کردهاند!
وای برما …
میگویم: نکند ناصر راست میگوید و جامعهی ما در عقوبت مهار خیلی سفت، میرود تا بر هر آنچه رنگ تعلق دارد در این بوم و بر کهن، پشت پا بزند و وندالیسم را از نو بسراید؟!
باورکنید دوستان، زیرراه کهریزک نیست و قرار هم نیست تا آنجا به یک مرکز دفن زبالهی جدید بدل شود! قرار است؟
شما چه فکر میکنید؟ آیا معضل زیرراه نشان از فقر فرهنگی در تخریب محیط زیست نیست؟ یا همچنان فقر مدیریتی را دست بالا میپندارید؟
مؤخره:
ممنون از مصطفی خوشنویس عزیز که مانند همیشه – چون عقاب – حواسش به همه جا هست و خودش این تصاویر را در مأموریت اخیرش به استان بوشهر شکار کرده و به خوانندگان عزیز مهار بیابانزایی پیشکش نموده است.