آیا بین شکارچی و شکارکُش تفاوتی هست؟!

     روزگاری نامش پادشاه صخره ها بود … امروز اما انگار به “قلندر” بیشتر می‌ماند تا سلطان یا پادشاه؛ قلندری که هر روز دارد از شمارش بیشتر و بیشتر هم کاسته می‌شود … همان گونه که از شمار قلندرها و لوتی‌های زمان در دنیای آدم‌ بزرگ‌ها هم دارد کاسته می‌شود! نمی‌شود؟

پادشاه صخره ها

    بخشی از این زوال غم‌انگیز، ریشه در گسترش برهنگی سرزمین و تخریب زیستگاه این قلندران کوهستان دارد. اما بخش دیگری، ناشی از اصابت مستقیم گلوله‌های سربی از اسلحه‌ی ایرانیانی است که می‌گویند: ما “شکارکش” نیستیم! فقط “شکارچی” هستیم!!

    و من در حیرتم که از منظر چشمان فرزند چشم به راه این قلندر، چه فرق می‌کند که والدینش را گلوله‌ی یک شکارچی کشته باشد یا شکارکش؟!

    از همین روست که همواره گفته‌ام: خطر بیابان‌زایی انسانی را نباید کمتر از بیابان‌زایی طبیعی دانست! همانگونه که خشکسالی مدیریتی بیش از خشکسالی اقلیمی، ریشه‌گاه را تهدید می‌کند.

انگار دارند این گوسفندان وحشی به دوربین می خندند!

بیشتر بخوانید:

موج جدید صدور مجوز شکار، نشانه چیست؟

بس کنیم این رویه ی خونریزانه را …

101 فکر می‌کنند “آیا بین شکارچی و شکارکُش تفاوتی هست؟!

  1. آرمان همدانی تویسرکانی کرزانی-گنجی

    سلام
    از قلم فرسایی ودیده رنجانی شما سپاسگزارم
    جالب وزیبا بود
    { رسالت فرهنگ وهنر ایرانی وتاثیر آن بر انسان ایرانی }در وب سایت ما
    لطفا ما رو از نظرات خودتون محروم نکنید
    در مورد مطلب شما بسیار میتوان نوشت از هر زاویه سخنی خواهد داشت

  2. نيما

    درويش عزيز
    قالب جديد مبارك باشه
    خوب شده
    نمي دونم چرا بعضي ها فكر مي كنند كه گرفتن جان يك موجود زنده واقعا تفريح به حساب مياد

  3. مسعود

    نخستين تصوير ِ پست بسيار زيباست … انگار دارد به راهي كه مانده و خيلي هم نيست نگاه مي كند …

    به اميد روزي كه شكارچي ها شكاربان باشند
    و شكار كُش ها ، شكار دوست !

  4. نادر جباري

    … …

    توضیح ضروری:

    این کامنت به درخواست مکتوب جناب آقای نادر جباری حذف شد.

  5. محمد درویش نویسنده

    به نیما:
    درود بر تو و ممنون از ابراز لطفت …
    در ضمن اندازه اش را کوچک تر کردم. منتها بیشتر از این، تار می شد.

  6. محمد درویش نویسنده

    به نادر جباری:
    اوج منطق و درایت و خردمندی و نزاکت را نشان دادید. به راستی که برای مبارزه با مرام خونریزانه تان، شما به هیچ دشمنی نیاز ندارید، فقط کافی است تا اندیشه های گهربارتان اجازه نشر یابد تا مردم خود قضاوت کنند.
    متاسفم برای آن کودکانی که امثال شما حکم پدری آنها را یدک می کشید و هنوز نمی دانید که دهان باید گلخانه فکر باشد و نه …
    بگذریم.

  7. محمدی بیدهندی

    ای وای امان آخه چی میشه به اینا گفت؟آقای جباری نوع نگارشتان به راستی که چه دقیق شما را معرفی کرد! من ماندم منطق امثال شما چیست از این خونریزی ها؟ ما درک نمی کنیم و نمی فهمیم شما که درک می کنید و می فهمید به ما یاد بدهید. شما همان فهمیده هایی هستید که جان انسان ها را هم می گیرید برای رسیدن به اهداف کثیفتان.حیف زمینی که روی آن راه می روید و آسمانی که زیر آن نفس می کشید.تلفات جاده ها هم ناشی از بی فکری امثال شماهاست.افسوس که شان انسانی مانع می شود که مثل خودتان جوابتان را بدهیم.

  8. محمد درویش نویسنده

    آنها چه می خواهند بگویند جناب محمدی بیدهندی؟ اصولاً چه دارند که بگویند؟
    کسی که تفریحش این است که خون یک جاندار را بریزد و از تماشای مرگ او لذت ببرد؛ کسی که آلبوم عکسهای خانوادگی اش پر شده از لاشه های حیواناتی که در کنارشان عکس یادگاری گرفته و به دوربین لبخند زده! به راستی چه حرفی برای گفتن دارد؟
    معلوم است که برآشوبند و تاب مخالفت با مرام شان را نداشته باشند و ما را متهم کنند به این که چرا مسایل مهمی چون تخریب زیستگاه و افت کیفیت خاک و آب را در نظر نگرفته و به ما می تازید که فقط هفته یا ماهی یک کل و بز یا قوچ و میش می خواهیم شکار کنیم؟! عوضش کلی به آبشخورها در طبیعت می رسیم؛ به محیط بان ها کمک نقدی می کنیم؛ حتا در تکثیر حیوانات حاضریم سرمایه گذاری کنیم! چرا؟
    تا همچنان حیوانی باشد که بتوانیم شکارش کنیم و از ریختن خون و کباب کردن گوشتش لذت ببریم.
    وای بر ما که در اطراف مان چنین انسان نماهایی حضور دارند. وای برما …

  9. محمدی بیدهندی

    جدا جناب مهندس از وقتی اون کامنت رو خوندم قلب درد گرفتم . واقعا ناراحت شدم باید کاری کنیم. چند وقت پیش من کامنتی برای شما گذاشتم که گفته بودم کاش این ها از تفنگ های خودشون گلوله می خوردند شما فرمودید آرزوی مرگ هیچ موجود زنده ای را نکنم به خصوص انسان .ولی امروز دوباره به گفته ی خودم ایمان آوردم چون این ها اصلا انسان نیستند. هرکی هم ناراحت می شه بشه. آخه آدم انقدر……… ای وای

  10. محمد درویش نویسنده

    درود مجدد …
    به هر حال ما به عنوان افرادی که خود را فعال یا دوستدار محیط زیست می دانیم و ادعا داریم که دل مان برای آب خوردن یک کبوتر یا سیراب شدن یک سپیدار یا خرامیدن یوز می سوزد، باید در پی “زندگی” و ارتقای کیفیت آن باشیم و نباید هرگز خواهان مرگ هیچ جنبنده ای شویم. به جای نفرین کردن، شمعی بیافروزیم و دانایی بگسترانیم و آرزو کنیم تا شکارچی ها هم روزی شکاربان شوند.

  11. محمد درویش نویسنده

    می فهمم و البته حق دارید که ناراحت شوید؛ اما روزانه از این جور پیام های بسیار نامحترمانه تر، فراوان بدستم می رسد و من تازه درمی یابم که چگونه به هدف زده ام که آقایان چنین بال و پر می زنند. زیرا اگر مافیای شکار احساس خطر نمی کردند، هرگز واکنشی هم نشان نمی دادند.
    کامیاب باشید و همچنان سبزاندیش.

  12. نیما

    واقعا شرمنده ام با خواندن این نوع کامنت ها
    برای ایرانی بودنمام
    برای فرهنگمان
    برای ادبیاتمان
    خب …
    بیش از این شاید انتظار نره
    همون بهتر که منتشرشون نکنی
    شرمنده که امروز چند نکته رو به شما یادآوری کردم
    اون مطلبی که گفتم بابت توجه به وبلاگ های موفق و بزرگی هست که دارم
    حیفم اومد که به شما نگم
    و البته صلاح مملکت خویش خسروان دارند
    باز هم شرمنده

  13. محمد درویش نویسنده

    دشمنت شرمنده باد رفیق نازنین من.
    باید صبوری کرد و امیدوار بود به تغییر … تلاشم را کرده و خواهم کرد نیمای عزیز و ممنون از دقت نظرت.

  14. نادر جباري

    آقاي ادبيات، فرمايش شما وقتي متين است كه ميدان باز باشد …

    توضیح ضروری:
    (به درخواست جناب نادر جباری عزیز، کامنت شان حذف شد)

  15. محمد درویش نویسنده

    جناب نادر جباری عزیز:
    شما با متانت و ادب می توانید هر پرسشی که مایل هستید مطرح کنید و مطمئن باشید که حتمن منتشر خواهد شد. بنده از خوانندگان این سطور عذر می خواهم که مجبور شدم چنین توهین هایی را منتشر کنم، اما برای آن که ثابت کنم این آقایان به جز عربده کشی، منطق دیگری برای گفتگو ندارند، مجبور شدم تا به این نمایش مضحک پایان دهم. (آن بخش هایی هم که نقطه چین است، واقعاً دیگر امکان انتشارش نبود)

  16. امیر

    جناب نیما! ما خیلی وقته که از فرهنگمون، ادبیاتمون و خیلی داشته های دیگرمون دور شدیم، تنها داشته مان در حال حاضر، افتخار به چیزهایی ست که حتی یکبار هم لمسشان نکرده ایم. روز به روز اخلاق، انسانیت و…کمرنگ و کمرنگ تر می شود و شعار و شعار زدگی پر رنگ و پر رنگتر..
    جناب درویش! متاسفانه برخی از شاهان گذشته بجای اینکه میراثی چون علم، ادب و ثروت برای ما داشته باشند، “شکار”، “شکارچی” و افتخار در شکار کردن را بجای گذاشتند.
    و در آخر به جناب جباری: اگر گفته شما”وحی منزل” هم بود و 100% حرفتان درست هم بود، با این ادبیاتی که حرف زدین، تنها و تنها به خودتان توهین کردید و هیچ کس پذیرای سخن شما نیست. کاش جواب منطق را با منطق میدادین. کاش دوستانه حرف میزدین، جناب جباری همه انسانها قابل احترامند، لطفا کمی بیاندیشید. من کوچکتر از آنم که نصیحت کنم، خود من روزی بود که شکارچی بودم، و مثل شما دوست داشتم شکار کنم(و میکردم). اما صدای کبک، طنین بال کبوتر و… بیشتر از گوشتشون به آدم آرامش میده، باور نداری امتحان کن. انشالله که کامنت بعدی شما در اینجا، کامنتی پر از مهر و دوستی باشد.
    در ضمن، آقای درویش خوشتیپ هستند بزنم به تخته 🙂

  17. محمد درویش نویسنده

    درود بر امیر عزیز …
    خوشبختانه فقط در طول سالی که اینک در یازدهمین ماه آن به سر می بریم، هموطنان بسیاری به من گفتند که شکار را به کناری نهاده و اسلحه های خود را برای همیشه به دیوار آویخته اند. ممنون که این خبر خوش را امروز از شما هم شنیدم.
    من ایمان دارم اگر بتوانیم به نحوی زندگی کنیم که ادامه ی حیات مان در گرو ریختن خون هیچ حیوانی نباشد؛ چتر نیکبختی و سعادت هرگز بر فراز آسمان زندگی مان بسته نخواهد شد و همچنان امیدوارم تا روزی را ببینم که دیگر هیچ انسانی به بهانه تفریح یا ورزشی به نام “شکار” خون هیچ حیوانی را نریزد.
    سرفراز باشید.

  18. محمدی بیدهندی

    ما برای آنکه ایران خانه ی خوبان شود رنج دوران برده ایم و می بریم و من اعتقاد دارم پیروزی با ماست . اتحاد هرچه بیشتر و بهتر ما محیط زیستی ها هرچه زودتر ریشه ی این تفکرات را می خشکاند.به یاری خدای طبیعت

  19. نادر جباري

    بله، طبيعي است كه امكان انتشارش نباشد.چون در آن قسمت ها …
    .
    توضیح ضروری:
    (به درخواست جناب نادر جباری عزیز، کامنت شان حذف شد)

  20. مسعود

    یک شمع روشن می تواند هزاران شمع خاموش را روشن کند و ذره ای از نورش کاسته نشود …
    زنده بماني شمع ِ روشن !

  21. امیرمسعود

    محمدجان خیلی دردناک است. دردناک است چون تا مردم فهمیده بیایند بفهمند و بفهمانند که باید محیط زیست و جانداران را حفظ کرد، انسانهای متعصب و کر و کور همه چیز را از بین برده اند. چاهها را خشک کرده اند و قوچ و میش و کل و خرس و پرندگان و آبزیان را منقرض کرده اند و هاج و واج نشسته اند که چه شد! حتی آن موقع هم میگویند ما نبودیم و شکارکش ها این کار را کرده اند! دیوانه کننده است 🙁
    خداوند شما مثبت گراها و پر انرژی ها را از ما نگیرد 🙂

  22. يك شكارچي

    جناب آقاي درويش،زياد خوشحال نباشيد كه تعدادي از هموطنان سلاح هايشان را به ديوار آويزان كرده اند.اگر تحقيقي در مورد فروش اسلحه و مهمات داشته باشيد ملاحظه خواهيد كرد كه آمار مذكور به شدت افزايش يافته است.مثلا با اينكه قيمت يك قبضه اسلحه برنوي ايراني نسبت به پارسال دو برابر شده و به حدود 10ميليون تومان رسيده،و قيمت اسلحه ساچمه زني بايكال ساخت روس كه پارسال حدود 4ميليون تومان بود،اكنون 9ميليون تومان معامله ميشود و نيز فشنگ هاي ايراني كه پارسال 500 تومان بودند اكنون به قيمت دو هزارتومان هم پيدا نميشوند. اين جداي از اسلحه هاي غير مجازي است كه اكنون جواز حمل گرفته اند.اسلحه و فشنگ كه ديگر نان نيست مردم مجبور به خريدن آن باشند.علاقه مردم را به شكار نشان ميدهد كه البته برخلاف ميل شما به شدت در حال افزايش است.پاينده باشيد.

  23. محمدی بیدهندی

    این آقا عجب شهرت با مسمایی هم دارند جبار(ی)!!! بس کنید آقا ! زندگی جبر و خونریزی نیست . در این چند روز دنیا خیلی کارهای دیگر می توان انجام داد. چرا اصرار به سلب آسایش زیستمندان این کره ی خاکی دارید شما و هم فکرانتان؟ در ضمن یک شکارچی گمنام ما خودمان از این آمار و ارقام اطلاع داریم و در تلاش برای کاهش آن هستیم.و آفریدگار طبیعت شاهد است که نهایت آرزوی فعالان محیط زیست فقط و فقط پایداری ایران ،این کهن دیار آریایی است. شما عزیزان هم اگر ذره ای خود را از خاک ایران و نژاد آریایی می دانید دست از این شیوه بردارید. سبز بیندیشید هم وطنانم

  24. امیر

    اون دوست شکارچی مون درست میگن جناب درویش، در این 3-4 سال اخیر خیلی از مردم سلاح قاچاق خریدند و پس از طی مدتی جوازشان را هم دریافت کردند. من نمیدانم که چه طرحی بود، ولی خیلی ها را میشناسم که حتی بعضی هاشون 2 تا اسلحه یکی بنام خودشون و یکی بنام عیالشون جواز کردند. این مسئله به نظرم خطرناکه، نه تنها برای شکار بلکه برای خودشون و متاسفانه برخی فرهنگهای غلط باعث کشته شدن افراد در مراسم عروسی و…با تفنگهای ساچمه ای شده و یا بچه ها با شلیک به اعضای خانواده باعث داغدار شدن خانواده شده اند و… اما فاجعه بارتر از همه اینها، ذهنهایی ست که هیچگونه منطقی بهشون راه نداره و باید با این افراد مثل یک بیمار روانی برخورد کرد. بنابراین اگر به راهتون و هدفتون ایمان دارید(که البته هم دارید) پس از کنار این آدما بگذرید، کوچکتر از آن هستند که سد راهتون شوند.
    موفق باشید

  25. محمد درویش نویسنده

    به نادر جباری:
    متاسفم. فرصت خوبی داشتی برای آن که ثابت کنی مرامت تا چه اندازه بر مدار خرد و دانش استوار است.

  26. محمد درویش نویسنده

    به یک شکارچی:
    همواره گفته ام که یک دوستدار محیط زیست، محکوم است به امیدوار بودن و مثبت اندیشی.
    به نظرم مردم ذاتاً میل به نیکی و صلح طلبی دارند. فقط باید خوراک لازم و محیط بایسته در اختیارشان قرار گیرد.
    درود و سپاس از اطلاع رسانی تان.

  27. محمد درویش نویسنده

    به امیر:
    موافقم امیر جان …
    فاجعه بارتر از خرید تفنگ، تفکری است که خرید جنگ افزار مرگ را توجیه می کند!
    زنده باشی.

  28. نادر جباري

    جناب آقاي بيدهندي،البته نام فاميل انسان ميراثي است كه از آبا و اجداد به او رسيده است.و ما حافظ آنيم. اولا كه متعجبم چطور آقاي درويش اين دفعه همه كامنت مرا بدون كم و كاست منتشر كرد و از اين بابت هم از ايشان سپاسگزارم و هم از بابت ادبيات كامنت هاي قبلي ام عذر تقصير.البته فقط از جناب مهندس نه شماها.آنقدر كه از ادب و احترام نزاكت حرف زديد،محتواي پيامتان شخصيت شما را هم نشان داد.اگر به اسم بنده ايراد ميگيريد،از اسم خودتان هم غافل نشويد…
    .

    پاسخ:

    جناب نادر جباری عزیز:
    موضوع از نظر من تمام شده است. لطفاً بیش از این بحث را به حاشیه نکشانید و به جای دشنام دادن به این و آن – که سبب می شود باز کامنت تان ناقص منتشر شود – لطفاً پرسش های فنی و علمی خود را در باره محتوای این یادداشت طرح فرمایید تا پاسخ دهم. مگر ادعای تان این نبود که بنده پرسش های شما را سانسور می کنم؟ خب، پس چرا مدام به حاشیه می روید؟ برای من و دیگر مخالفان شکار بگویید دلیل آن که شکار حیوانات را یک حرکت ارزشمند و اخلاقی و قابل دفاع می دانید، چیست؟

  29. نیما

    نمی دونم چه اصراری است که خودشون رو محق نشون بدن این جماعت کشنده و قتال
    بابا شما رو به ارواح هر کسی که می شناسید و برای روحش ارزش قائل هستید
    اصل مطلب این است : شما برای تفریح می کشید .
    همین
    مگر غیر از این است
    چه اصرار بر به حق نشان دادن خود دارید
    اصل مطلب زشت است ، ناپسند است .
    همه ما به فارسی صحبت می کنیم
    فهم همین جمله کار سختی است ؟!!!

  30. محمد درویش نویسنده

    درود بر نیما عزیز …
    سخت امیدوارم که پرسش ساده و کاملاً فارسی شما را سرانجام دوستان طرفدار شکار، پاسخی شفاف، متین و به دور از هتاکی دهند.

  31. اسفندياري

    سلام آقاي مهندس

    سوالي از شما داشتم و جلب توجه به موضوعي
    چندين سال است كه در اين فصل مشاهده مي شود كه شهرداريها به خصوص شهرداري اصفهان اقدام به هرسي بسيار سنگين برروي درختان توت در شهرها مي كنند. به طوريكه درختان با عرض تا 20 سانتيمتر بريده مي شوند. آيا اين مبناي علمي دارد؟ به منظور زيبايي انجام مي شود؟
    با اين نوع هرس درخت كاملا ناك اوت شده و مدتها طول مي كشد تا شاخ و برگ دوباره دهد.
    اين به خصوص در شهرهاي كويري باعث كاهش سطح برگ و كاهش سايه مي شود.
    آيا مبناي علمي دارد يا تجارت جديدي است به نام نئوپان؟ صدها كاميون در شهر اين هرسها را جمع آوري مي كنند اما به چشم نمي آيد.
    اگر نياز است چند عكس برايتان بفرستم.

  32. محمد درویش نویسنده

    جناب اسفندیاری عزیز …
    درختان اگر در محیط طبیعی خویش رشد کنند، هرگز نیازی به هرس ندارند. اصولاً هرس کردن درختان در بخش باغداری و برای افزایش توان میوه دهی آنها معرفی و ترویج شده است. اما در شهرها و معابر عمومی، به چند دلیل درختان را هرس می کنند:
    نخست برای آنکه مانع دید و تردد خودروها نشوند؛
    دوم: کاهش احتمال شکسته شدن شاخه ها در اثر ریزش برف سنگین و یاد وزش باد؛
    سوم: افزایش هارمونی و زیبایی و تقارن درخت؛
    چهارم: کاهش آفات.
    به هر حال، هرس درختان اگر بی رویه و شدید باشد، هم آشیان پرندگان داخل آن را نابود می کند و هم تنش در آن بوجود می آورد و نباید به صورتی افراطی هر گونه ای را هرس کرد.
    موفق باشید.

  33. نادر جباري

    جناب درويش،تعجب بنده در اين است كه شما همه اهانت هاي دوستانتان به شكارچي ها را به حق دانسته و منتشر ميكنيد،و كوچكترين انتقاد من و دوستانم به حضرات را توهين تلقي كرده و حذف ميفرماييد.نمونه روشنش همين چند كامنت اخير آقايان كه مثلا فاميلي بنده را به سخره گرفته،منتشر كرديد و جواب مشابه بنده به فاميلي ايشان را حذف.ويا نظرات آقايان امير و نيما ،كه شكارچيان را بيمار رواني و نفهم خطاب كرده اند.ببين جناب درويش،ما شكارچي هستيم.منطق ما در مقابل حمله،دفاع نيست،حمله است.محتواي كامنت هاي دوستانتان را در مورد روباه شيدايي يك بار ديگر مرور كنيد و ملاحظه فرماييد كه چه اهانت هايي را به جامعه شكارچيان انجام داده ايد.و اما بعد،در مورد سوالات فني،من و دوستم به نام محمد باقرقره چندين بار از شما پرسيديم،جنابعالي كه خوردن گوشت را كلا غير اخلاقي ميدانيد،مساله حج و قرباني كردن و عيد قربان و نذر كردن گوشت قرباني را چگونه تفسير ميفرماييد؟چرا هيچ گاه جواب درستي نداديد؟پرسيديم شما به كودك يا نوه خردسال خودتان هم كه در مرحله رشد هستند، پيشنهاد ميكنيد به جاي جگر سياه يا گوشت ماهي، سبزيجات مصرف كنند؟در مورد كاهش نسل حيوانات از طريق شكار كردن هم ،ما معتقديم شكار بر اساس اصول و قواعدش به هيچ وجه نسل حيوانات را كاهش نخواهد داد.آنچه نسل حيوانات را منقرض ميكند تفنگ هاي قاچاقي است كه در دست چوپانان بومي است كه همه فصول ،حيوانات را قلع و قمع ميكنند.جمع آموري تخم پرندگان در بهار،كار گذاشتن انواع تله ها در تمام فصول سال،و بد تر از همه سياست هاي 6-5 سال اخير در اعطاي بي رويه سلاح هاي سهميه دولتي به افراد، حتي خانم ها است كه بنده خود مشاهده كرده ام صاحب سلاح هنگام تحويل گرفتنش مي پرسيد،گلوله هاي اين چه شكلي است؟خوب چه انتظاري ميتوان داشت؟اينها تفنگ را وسيله اي براي تفريح ميدانند و اگر نتوانند هم شكار كنند،همه فصول با تفنگ در كوه به هر جنبنده اي شليك ميكنند. البته مسلما كه درك اين مساله براي شما مشكل خواهد بود ولي شكارچياني كه ما جزء آن گروه هستيم(والبته متاسفانه تعدادمان خيلي كم است)براي قلع و قمع به كوه نميرويم.هفته اي يكبار بعد از گرفتن پروانه شكار كه تفنگ بهانه اي باشد كه به كوه برويم.و يك يا حداكثر دو قطعه كبكي شكار كرده و استرس و فشار يك هفته كاري را كاهش دهيم.بله البته كه اين هم في نفسه بالاخره ايرادي دارد،ولي اين كار ما در مقابل كارهاي اكثر مدعيان محيط زيست كه به طرق ديگري در تخريب محيط زيست نقش دارند،زياد مهم نخواهد بود.مثل استفاده از خودرو تك سرنشين و انواع آلاينده هاي ديگر كه جان انسانها را ميگيرد نه كبك و پرنده را.در ظاهر اكثر اين دوستان شعار ميدهند كه ما آنها را هم رعايت ميكنيم و در عمل چيز ديگري ميبينيم.بنده خودم شكاربانان زيادي را ميشناسم كه بعد از بازنشست شدن،با شناخت كاملي كه از منطقه دارند،بسيار راحت به شكار كل و قوچ ميروند.و حتي رئيس محيط زيستي كه قرابتي با بنده دارد و به همراه ايشان بارها به شكار پرنده رفته ايم.به دليل طولاني شدن مطلب و خارج از حوصله بودن عرايضم را در كامنت بعدي تمام ميكنم.

  34. نادر جباري

    و گل سرسبد سياست هاي اخير دولت گرامي،اعطاي مجوز به سلاح هاي قاچاق بود كه معلوم نيست به چه دليلي انجام شد.الان تخريب گسترده محيط زيست توسط اين دوستان كه هيچ اطلاعي از اصول شكار ندارند ، از يك طرف،و مساله تامين امنيت جامعه با وجود اين همه اسلحه ،به نظرم مشكل بزرگي خواهد بود. ما معتقديم غير از آن يك روزي كه در شكار هستيم،و خارج از محدوده شكارگاه،جان همه موجودات مهم است.ما بر اساس مرام نامه خودمان كبك را در كوه شكار ميكنيم،ولي براي مورچه هايي كه در داخل خانه آمده اند،پودر حشره كش نمي ريزيم.چون ضرري به ما نميرسانند.زنبوري را كه از يقه پيراهنمان بيرون آمده و ما را نيش نزده،نميكشيم.(البته اگر نيش زده باشد، ميكشيم)به روباه و گرگ و گراز و خرگوش و عقاب و مار و كلاغ و موجودات ديگر به هيج وجه شليك نميكنيم.و در مقابل برخي جنايتهاي محيط زيستي ،عكس العمل شديد تري نشان ميدهيم.(مجددا تاكيد ميكنم كه اين مطالب براي شما شايد خنده دار باشد)درباره دادگاه كشتار خرس هاي سميرم كه شما در وبلاگتان هيچ اشاره اي به آن نداشتيد بنده در چند جا به عنوان شكارچي مطلب نوشتم،و معتقدم كه به جاي اين راي مضحك،تنها حكم عادلانه اين شكارچيان همكار،اين بود كه به همان روشي كه خرس ها را لت و پار كردند بايد اينها را نيز دل و روده شان را بيرون ميريختند.وگرنه حكم يك سلاح غير مجاز به تنهايي سه سال است.چگونه براي اين عمل وحشيانه و ددمنشانه ؛كه طبق فيلم، متاسفانه با افتخار هم اين عمل را انجام ميدادند،18 ماه زندان و مسخره تر اينكه پنج سال مجوز سلاحشان باطل خواهد شد،صادر كردند؟ به هر جهت جناب درويش حرف هاي ما براي همديگر قابل درك نخواهد بود.فقط پيشنهاد ميكنم به اين دوستان عزيزتان توصيه كنيد كمي مودب باشند تا ما مجبور نباشيم مطابق قانون نيوتن،عكس العمل شديد تري نشان دهيم.پايدار باشيد.

  35. محمد درویش نویسنده

    درود بر جناب نادر جباری عزیز و ممنون که سرانجام به متن پرداختید. آن طور که از کامنت شما برداشت کردم، مهم ترین ایرادی که به من گرفته اید، یک ایراد مذهبی/ ایدئولوژیک است. فرض کنید شما دارید با یک مخالف شکار بحث می کنید که به باورهای مذهبی شما اعتقادی ندارد و برای خودش، دینی دیگر را برگزیده؛ در آن صورت چگونه می خواهید او را قانع کنید که شکار کردن خوب است؟! به او که دیگر نمی توانید بگویید: اگر نهی شکار و خوردن گوشت کنی، صاف می روی در جهنم! می توانی؟
    دوم آن که به راستی دلیل آن که شما شکارچی شده و گوشت شکار را با رغبت می خورید، پیروی از آیین اسلام بوده است؟!
    آیا اینگونه می خواهید به یک بحث آکادمیک بر اساس بنیان ها و پندارینه های دانش روز محیط زیست ادامه دهیم؟
    آیا روش شما مشابه دادگاه تفتیش عقاید در قرون وسطی نیست؟!
    سوم این که به شهادت بیش از شش هزار صفحه یادداشت در همین تارنما و صدها یادداشت و مقاله و کتابی که تاکنون در رسانه های گوناگون منتشر کرده ام، فکر نکنم هیچکس به اندازه من – دست کم – در طول یک دهه ی اخیر به نقد سیاست های سازمان حفاظت محیط زیست، وزارت جهاد کشاورزی، وزارت نیرو، وزارت راه و شهرسازی، وزارت دفاع، وزارت آموزش و پرورش، وزارت ارشاد اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی، صدا و سیما، وزارت صنایع و معادن و … در حوزه محیط زیست و منابع طبیعی پرداخته باشد. بنابراین، بنده کاملاً قبول دارم که مهم ترین دلیل افزایش شتاب در فرآیندهای کاهنده کارایی سرزمین، طراحی چیدمان توسعه بدون لحاظ توانمندی های بوم شناختی سرزمین است. اما حرفم این است که همچنان، شکار را عامدانه ترین شکل و غیراخلاقی ترین نوع حذف جانداران دانسته؛ آن هم در شرایطی که مجموع کل و بز و قوچ و میش و آهو و جبیر موجود به 111 هزار رآس کاهش یافته است. این یک فاجعه بزرگ است و باید همه به هر نحو که می توانند در مهار آن بکوشند.
    در مورد ماجرای شرم آور قتل خرس های سمیرم، بنده هم چند یادداشت نوشته ام و هم چند برنامه رادیویی و تلویزیونی در این باره اختصاص داده ام.
    موفق باشید و امیدوارم اگر زنبور نیش تان هم زد، دیگر او را نکشید.

  36. امیر

    دوست عزیز آقای جباری، من به شما توهین نکردم، ولی اگر شما اینگونه برداشت کرده اید عذر میخواهم. شما اگر کامنتهای من را بخوانید، گفته ام که بهتر است بجای توهین با منطق سخن بگویید. شما یکبار دیگر کامنت اول خودتان را بخوانید، خودتان قضاوت کنید که این نحوه ورود به یک بحث منطقی ست؟!! من تنها یک بازدید کننده این سایت هستم که برحسب اتفاق با این سایت آشنا شدم، کارمند و مسئول و…هیچ نهادی هم نیستم و همینطور جانبدار هیچ گروهی. در ضمن رشته تحصیلی ام هم محیط زیست و موارد مرتبط با آن نیست، من دانشجوی علوم دام هستم و از قضا روزگاری شکارچی بوده ام. تنها در مورد دلیلی که شما برای شکار آورده بودین(تامین پروتئین و…) به شما پاسخ دادم و اگر دوست داشته باشید بصورت دوستانه و علمی بهتون ثابت میکنم که این دلیل، دلیل کافی برای شکار نیست و ارزش نابودی محیط زیست را ندارد چرا که شما میتوانید از سایر حیوانات اهلی پروتئین مورد نیاز خود را تامین کنید …..

  37. امیر

    در ضمن حرف درست و منطقی را باید از هرکسی که میشنویم، بپذیریم. نگاه نکنیم “که میگوید” ببینیم “چه میگوید”، وجود چنین سایتی که توسط آقای درویش اداره میشود، مفید است، اما ای کاش بجای اینکه رویه مان در بحث بصورت پرخاشگرانه باشد، دوستانه و با آرامش نظرات و یا دلایل خود را بر پذیرش و یا رد مطالب عنوان کنیم، شکارچی هم مثل کسانی که مخالف شکار هستند یک انسان است، اما هردوی اینها باید با منطق دلایلشان را عنوان کنند، مسلما هرانسان صاحب اندیشه ای دلایل منطقی و عقلانی را میپذیرد و همیشه آماده تغییر در جهت بهتر شدن است، کسی هم که فقط و فقط حرف خودش را قبول دارد و هیچ منطقی راهی به افکارش ندارد هم، باید از کنارش گذشت و گذاشت در دنیای خودش خوش باشد. یک زمانی شکار زیاد بود و شکارگری بعنوان راهی برای تامین گوشت، آسیب چندانی به محیط زیست نمیرساند، کما اینکه خیلی از گذشتگان ما تجربه شکار را کم و بیش داشته اند، اما خیلی از عوامل محیطی و انسانی سبب ازبین رفتن بسیاری از جانورانی شد که ما بعنوان شکار می شناسیم، از بز و کل گرفته تا کبک و تیهو و قرقاول و…اما در زمانه حاضر که عوامل ازبین برنده روز به روز سبب کمتر و کمتر شدن جمعیت شکار میشوند، عقل انسان چه چیزی حکم میکند؟: شکار کردن؟ تا کجا؟ تا اتمام و انقراض نسل شکار(منظور حیواناتی که ما شکار میکنیم)؟ آیا اگر یک شکارچی برای مدتی و شاید بخاطر حفظ شکار، برای چند سال شکار نکند، از گرسنگی تلف می شود؟!! و یا بخاطر تفریح، آیا نمیشود تفریحی جایگزین پیدا کرد؟! اگرچه شکار هم بعنوان یک غذای لذیذ و هم عملی تفریحی(نگارنده تجربه اش را داشته ام) طرفدار دارد، اما هرگز و هرگز ارزش این را ندارد که با شکارگری، شاهد این باشیم که آیندگان ما از شنیدن صدای بال کبوتری و یا نغمه زیبای کبکی و …محروم شوند.
    من از اینکه زیاده گویی کردم عذرخواهم.
    ناصح نیستم، دوستانه نوشتم و دلنوشته ای بود و بس.

  38. محمد درویش نویسنده

    ممنون جناب امیر عزیز که صادقانه و ساده، حرف و پندار خود را بدون هیچ گوشه و کنایه و توهینی بیان می دارید.
    درود …

  39. محمدی بیدهندی

    بسیار خوشحالم از خواندن کامنت های جدید جناب جباری . جناب جباری راستش را بخواهید من با خواندن کامنت اول شما که توهینی بزرگ به کل جامعه ی محیط زیستی بود به شدت عصبانی شدم(به شدت) چون واقعا کامنت بدی بود می توانید دوباره آن را بخوانید. همان قدر که شما طرفدار حرفه و همکارانتان هستید ما محیط زیستی ها هم حرفه و همکارانمان را دوست داریم و تحمل توهین های ناحق را نداریم کامنت های قبلی من هم از شدت ناراحتی ام بود شما هم که بی جواب نگذاشتید ولی حالا تمام شد امیدوارم حالا بتوانیم مثل انسان های قرن 21 همدیگر را قانع کنیم . امیدوارم یکی از دو جامعه ی محیط زیست یا شکارچی بالاخره در این بحث موفق شود یا ما شکارچی شویم یا شما محیط زیستی!!!!

  40. محمد درویش نویسنده

    البته راه سومی هم هست!
    این که هم ما شکارچی شویم و هم آنها شکارچی بمانند!!
    منتها به جای اسلحه از دوربین برای شکار وحوش سود ببرند و لذت شکار را تا سالها با مخاطبانی که شاید هرگز نبینند، به اشتراک نهند، درست مثل این شکار روحبخش و جان افزا …
    درود …
    .
    .http://mohammaddarvish.com/i/wp-content/uploads/1-416--300x216.jpg

  41. نادر جباري

    جناب درويش با سلام،نمي خواستم اين بحث ادامه پيدا كند ولي لازم ديدم چند نكته يادآوري كنم.در مورد مذهب خدمتتان عرض كنم اتفاقا بنده اصلا چنين عقيده اي ندارم و زياد مذهبي نيستم.منظورم اين است كه شما كه خوردن گوشت حيوانات اهلي را هم از اساس مساله غير اخلاقي ميدانيد(طبق نظراتي كه در داستان روباه شيدايي داده ايد)فريضه حج و ….. چگونه تفسير ميكنيد.مساله اين است كه ما معتقد به افكار و رفتار “خاكستري” هستيم ولي شما گويا “سياه و سفيد” را ميپسنديد.ما ميگوييم هيچ مساله را نميتوان از اساس و بنيان رد كرد.مجددا تاكيد ميكنم دليل شكار ما نه تامين گوشت است نه تفريح.بودن تفنگ در دستمان،بهانه اي است براي بالا رفتن از كوه.اگر اتفاقا يكي دو عدد كبكي هم شكار كرديم اتفاق خاصي نمي افتد.ما چهار پا شكار نميكنيم.حتي اگر تصادفي در منطقه آزاد شكار آنرا ديده باشيم(البته اين اتفاق يكبار افتاده و يك راس بز به همراه دو بزغاله اش از مقابل ديدگانمان گذشته و هيچكدام به آن شليك نكرده ايم.) حتي بنده و يك نفر ديگر از گروهمان،آنروزي را كه نتوانيم شكار كنيم،خوشحال تريم.لابد ميگوييد پس چرا به شكار ميرويد؟البته جواب آن مفصل است كه جايش اينجا نيست.از اينكه تفريحاتي كه در دسترس مان است چيست و جايگزيني كه بتواند يك هفته خستگي را تسكين دهد وجود دارد يا نه ،بماند.در مورد ماجراي خرس هاي سميرم هم،جناب درويش،فكر ميكنم جايش همين جا باشد كه طرفداران محيط زيستي جمع هستند تا واكنش نشان داده و لعنت و نفرين خود را بر عاملان اين جنايت وحشيانه بفرستند،تا بلكه هم صادر كنندگان اين راي مضحك خجالت بكشند و هم انشاالله نفرين بازديدكنندگان دامن اين جنايتكاران را بگيرد و قبل از اتمام مدت حبس مسخره شان،به سزاي عملشان برسند.زيرا اينها با آن افتخاري كه اين كار را ميكردند،توبه نخواهند كرد و پس از آزاديشان،دوباره كارهاي پليدشان را از سر خواهند گرفت.و اما خطاب به جناب امير عزيز.اگر تازه به جمع اظافه شده ايد،نظر بازديدكنندگان از ماجراي روباه شيدايي را در همين وبلاگ بخوانيد و ببينيد تعدادي از دوستانتان از چه كلماتي براي معرفي جامعه شكارچيان استفاده كرده اند.در كامنت قبليتان هم ،عين جمله تان اين است: “بايد با اين افراد مثل بيمار رواني برخورد كرد”شما اين جمله را توهين تلقي نميكنيد؟ضمنا بنده هم فارغ التحصيل سال 76 كارشناسي ارشدعلوم دامي هستم.نياز نيست شما بحث پروتئين را براي من ثابت كنيد.من هيچ كجا نگفته ام براي به دست آوردن پروتئين شكار ميكنم.ماجرا بر سر نخوردن گوشت همه حيوانات اعم از اهلي و وحشي بود،كه بنده از جناب درويش پرسيدم، آيا شما گوشت قرمز(اهلي و وحشي) و ماهي را از سبد غذايي كودك يا نوه خردسال خودتان هم حذف ميكنيد؟ضمنا جناب درويش لطفا كامنت اول بنده را از وبلاگ حذف كنيد تا ديگر توهيني متوجه بازديدكنندگان و جنابعالي نباشد.جواب هاي دوستان به بنده را هم اگر باقي گذاشتيد،اشكالي ندارد.پاينده باشيد و درود.

  42. محمد درویش نویسنده

    درود بر جناب نادر جباری عزیز …
    بنده برایتان یک ایمیل به نشانی ای که مرقوم فرموده بودید ارسال کردم و تلفن تماسم را ذکر کردم تا بلکه بتوانیم طی یک ملاقات حضوری، گفتگویی موثرتر با هم در محل باغ گیاهشناسی ملی ایران داشته باشیم. متاسفانه گویا نشانی ایمیل را درست درج نفرموده اید. خواهش می کنم مجددا برایم ایمیل بزنید. به نظرم ما حرف های مشترک فراوان و نظرگاه های یکسانی در اغلب حوزه های مرتبط با محیط زیست، حیات وحش و منابع طبیعی داریم و می شود آنها را بیش از پیش صیقل داد.
    ایمیل من:
    [email protected]
    منتظرم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *