به دنبال انتشار تصاويري از باغ بوچارت در ونكور كانادا – باغي كه بسياري بر اين گمانند كه زيباترين پرديس ساخت بشر و شكوهمندترين سرودهي آدمي در ستايش طبيعت است – يكي از هموطنان عزيز مقيم آن ولايت پرآب و سبز به نام دانش، زحمت كشيدند و چند عكس تازه كه خودشان از اين سرودهي هوشربا – در 21 کیلومتری شهر ویکتوریا – گرفته بودند، برايم ارسال داشتند تا در لذت ديدارياش و با ضرب ضربان خيس و تبدارش، خوانندگان عزيز اين كلبهي مجازي را هم شريك سازم …
و مگر نه اين است كه زندگي چيزي نيست
جز ضرب زمين در ضربان دلهاي تردامني كه ممكن است صاحبان سبزانديششان را هم هرگز نبيني، امّا احساس كني كه آنها را سالهاست كه ميشناسي.
اميد كه روزي شاهد آن باشيم كه بقاياي كورهپزخانهها و ديگر سازههاي آلودهكنندهي محيط زيست در وطن به همت مردان و زناني عاشق طبيعت به سبزينه بدل شده و پازل بهشت را از ونكور تا جاي جاي وطن تكميل كنيم.
همان گونه كه خانم و آقاي بوچارت در بيش از يكصد سال پيش چنين كردند و كاربري كارخانه سيمان خود را به زيباترين باغ جهان تغيير دادند.
كسي چه ميداند؟ شايد روزي آقا و خانم دانش يا فرزندان و نوادگان پاكنهادشان نيز در سرزمين مادريشان چنين كردند.
سپاسگزارم و ممنون.
سلام خسته نباشيد باغ خيلي قشنگي بود زندگي تواين باغ چه شكلي ؟چه رنگي؟؟؟!!!!!
بستگی داره به عینکی که به چشم داریم و از پس آن زندگی را آدم ها را و باغ ها را نگاه می کنیم. من بیابان ها را زرد؛ باغ ها را صورتی و آدم ها را سبز می بینم.
برای همین زندگیم پرتقالی و رفیق آسمونی ام همیشه آبی است.
درود …
واقعا زیبا بود کاش ما هم قدر طبیعت ایران را بیشتر می دانستیم.
افسوس …
nice