بایگانی دسته: خبرها و رخدادها

چرا مثل امام جمعه كاشمر كم داريم؟

امام جمعه كاشمر

    سيد قاسم يعقوبي، امام جمعه كاشمر اخيراً در سخناني هنجارشكنانه به يكي از مصاديق بارز خرافه‌پرستي در كشور تاخته است؛ خرافه‌اي كه شوربختانه از طريق برخي از مردم، گروه‌هاي مذهبي و برنامه‌هاي تلويزيوني ترويج و تقويت هم مي‌شود. آقاي يعقوبي مي‌گويند: «اين عمل كه خون جلوي دسته‌هاي عزاداري يا عروس و داماد و… مي‌ريزند، هيچ منفعتي ندارد؛ اينكه گمان مي‌كنند رد شدن از روي خون باعث سلامتي و ايمني مي‌شود، در واقع خرافات و جاهلي است. حتا گاه ديده مي‌شود كه برخي افراد، خون قرباني را روي ديوار خانه مي‌ريزند يا به خودروي خود مي‌مالند كه اين هم از خرافات است؛ در دوره‌ي جاهلي، گوسفندي را مي‌كشتند و خون آن را به ديوار كعبه مي‌ريختند كه خداوند از آن‌ها قبول كند ولي اسلام، اين عقايد را رد كرد.»

آيا امام حسين (ع) از چنين كاري راضي است؟!!

    ضمن قدرداني از بيان چنين سخنان ارزشمندي، آرزو مي‌كنم كه امثال آقاي حجت‌الاسلام اشكوري‌ها – مديركل اوقاف استان گيلان – كه مصداق مبارزه با خرافه‌پرستي را در قطع درختان كهنسال – يا به قول ايشان درختان مقدس‌نما – مي‌دانند، هم در باورهاي خود تجديد نظر كرده و به سيد قاسم يعقوبي‌ها بپيوندند و اجازه ندهند تا هيچ جاندار بي‌گناهي براي تبرك و امنيت خانه و اتومبيل و ديگر متعلقات ما آدم‌هاي خودخواه خون‌شان بر كف آسفالت خيابان‌هاي شهر ريخته شود و منظري شرم‌آور را بيافريند.

واي بر ما ...

    به راستي كه چه زيبا در آيه‌ي 37 سوره حج آمده است: «خدا اين خون‌ها و اين گوشت‌ها را از شما نمي‌خواهد، بلكه خداوند از شما پاكي و تقوا مي‌خواهد
    آري، به جاي تظاهر به دينداري و ريخت‌و پاش‌هايي چنين، اگر راست مي‌گوييم، درختي بكاريم، كبوتري را سيراب كنيم، در راه مانده‌اي را دست گيريم و آب را گل نكنيم.

يك نفر با موبايل دارد لابد از فوايد احترام به زيستمندان طبيعت سخن مي گويد!!

    در همين باره:
   – سخنان امام جمعه کاشمر در نکوهش قربانی کردن
   – بازتاب سخنان سيد قاسم يعقوبي در تارنماي انجمن حمايت از حيوانات

جايزه‌ي من و آغاز ششمين سال زندگي وبلاگ فارسي!

لوح يادبود پنجمين سال تولد پرشين بلاگ

 

       شامگاهان پنج‌شنبه – چهارم مردادماه 86- تالار الغدير دانشكده‌ي مديريت دانشگاه تهران، ميزبان وبلاگي‌ترين همايش تمام عمر خويش بود! همايشي كه به بهانه‌ي آغاز ششمين سال حيات وبلاگ فارسي برگزار شد. بي‌شك نمي‌توان نقش و همت دكتر مهدي بوترابي و همكاران سخت‌كوش ايشان در گروه پرشين‌بلاگ را در اين مهم ناديده گرفت. هرچند كه باورم اين است، اگر حضور سرويس‌دهنده‌هاي ديگري چون بلاگفا، ميهن بلاگ، بلاگ اسكاي، ام‌جي بلاگ، پارسي بلاگ و … نبود، پرشين بلاگ هيچگاه در كوران رقابت قرار نگرفته و اينگونه براي حفظ موقعيت خويش در فضاي وبلاگستان نمي‌كوشيد. بنابراين جا دارد از همه‌ي عزيزان، به ويژه عليرضا شيرازي عزيز صميمانه قدرداني كنم و اميدوار باشم در جشن ششمين سال وبلاگ فارسي، همه‌ي اين مديران در كنار هم حاضر باشند.

طبيعت زيباست و هرچه در آن دقيقتر شويم، به زيبايي اش بيشتر پي خواهيم برد. عكس از فليكر: http://www.flickr.com/photos/۱۴۵۱۶۳۳۴@N۰۰/۳۴۵۰۰۹۲۱۰/

به هر حال از اينكه «مهار بيابان‌زايي» نيز در اين جشن، مورد توجه قرار گرفته و عنوان نخست وبلاگ فارسي‌زبان را در حوزه‌ي محيط زيست به خود اختصاص داده است، بسيار شادمانم و صميمانه از همه‌ي دوستاني كه در اين انتخاب به «مهار بيابان‌زايي» رأي دادند، قدرداني مي‌كنم. اميد كه لايق اين مهرباني‌ها و حمايت‌ها باشم. البته احتمالاً اگر خانم دكتر ابتكار آن گاف بزرگ را در مراسم جشن 5 سالگي پرشين بلاگ نداده و از مدير وبلاگ‌شان براي آپ كردن ماهي سه چهار تا پست – براي ايشان – تشكر نمي‌كردند، اين جايزه‌ي سبز بايد به ابتكار سبز مي‌رسيد! به هر حال توصيه مي‌كنم روايت وبلاگي‌ترين روحاني جمهوري اسلامي را از اين جشن حتماً بخوانيد. همچنين ماني منجمي عزيز نيز حال و هواي اين مراسم را به خوبي شرح داده است. از ديده‌بان محيط زيست ايران و گرگ خاكستري كوشا كه در مراسم حضور داشته و نخستين تبريك‌ها را به نگارنده، همسرم و اروند گفتند، سپاسگزارم.

گوشه‌اي از مراسم - عكس از ايسنا

مؤخره:
وبلاگ، شايد يكي از ناب‌ترين امتيازها و تفاوت‌هايي باشد كه برخورداري از آن، بشر هزاره‌ي سوّم را از پيشينيان خود جدا مي‌سازد؛ وبلاگ از آن موهبت‌هايي است كه هرگاه حسرت زيستن در جهاني آرام‌تر، بي‌صدا‌تر و پاك‌تر را در سده‌هاي پيش مي‌خورم، دوراني كه طبيعت وحشي و نارام وطن، در آن به راستي نفس مي‌كشيد و زنده بود؛ خود را با اين دلخوش مي‌كنم كه: به عوض همه‌ي آنچه كه از دست داده‌ايم، مي‌توانيم از ابزاري استثنايي و پرنفوذ و بهنگام به نام «وبلاگ» بهره بريم و به شناختي دقيق و ارتباطي منحصربه فرد با مخاطبان هم‌زبان‌مان دست يابيم. بايد اعتراف كنم كه براي نگارنده، اثربخشي 29 ماهه‌ي دست‌نوشته‌هاي «
مهار بيابان‌زايي» در طبيعت وطن و حوزه‌ي محيط زيست به مراتب بيشتر از همه‌ي يكصد طرح، مقاله، كتاب و سخنراني‌ است كه در طول 18 سال گذشته به رشته‌ي تحرير درآورده و سامان داده‌ام.
از همين رو، ايمان دارم كه اثربخشي وبلاگ در دهه‌ي آينده، بسياري از مفاهيم و بازنمودهاي فرهنگي آدم‌زميني‌ها را تغيير داده و مجالي ناب براي شناختي دقيق‌تر و بي‌واسطه‌تر مي‌آفريند.
براي همين است كه مي‌گويم: بياييم براي خالق اين دفترچه‌ي مجازي با ورق‌هاي بي‌پايانش كلاه از سربرداريم و به پيشگامان فارسي‌زبانش در وطن درود بفرستيم.

ابطحي، جهانگرد، ابتكار، تاج‌زاده، عماد‌الدين باقي و … از جمله مدعوين مشهور جشن بودند.اهداي جوايز

    در همين ارتباط:

   جشن 5 سالگی وبلاگ فارسی برگزار شد.

  وب نوردي با انگشت اشاره! – ناصر خالديان

  یکصد وبلاگ برتر فارسی را در اینجا ببینید.

  پرشين بلاگ يک سال بزرگ تر شد!

شمار انسان‌ها يا سلوك انسان‌ها! كدام خطرناك‌تر است؟

       بي گمان اگر شمار آدم زميني هايي که بدون دعوت بر خوان پرنعمت اين- فعلاً- يگانه سکونتگاه قابل زيست جهان نشسته اند، چنين فزوني نمي گرفت و اين گونه با ضرباهنگي شتابان رشد نمي کرد، شايد هيچ يک از بحران هايي که هم اينک زيستمندان حاضر در هزاره سوم، ناچار از درک و تحمل آن هستند، رخ نمي داد. بيابان زايي، جهان گرمايي، آلودگي آب، خاک و هوا، شيوع بيماري هاي ناشناخته و بنيانکن و سرانجام افت حاصلخيزي اراضي کشاورزي و کمبود پيش برنده منابع آب شيرين در دسترس در شمار مهمترين کابوس هايي است که خواب بشر متمدن و مغرور را در سپيده دم قرن بيست و يکم، بيش از هر زمان ديگري آشفته کرده و چشم انداز پايداري يک زندگي باکيفيت را از هميشه رويايي تر و نامحتمل تر ساخته است. به ويژه اگر بدانيم که تقريباً از بين همه زيستمندان عالم، اين تنها انسان (و برخي از دام هاي اهلي وابسته به بقاي او، مانند گوسفند و گاو و…) است که شمارشان در طول يک هزار سال گذشته به طرز معني داري افزايش يافته است.
      پرسش اساسي اين است؛ «ميزان فضاي زيست محيطي در دسترس براي هر يک از افراد بشر با توجه به بيشينه سرعت ممکن در استخراج منابع، بدون اينکه محيط زيست جهاني به عنوان يک عنصر حياتي مورد تخريب قرار گيرد، چقدر مي تواند باشد؟» در حقيقت آنچه کارشناسان حوزه محيط زيست را نگران مي کند، حفظ چيزي است که اقتصاددانان آن را «سرمايه طبيعي» و آنان «خدمات زمين زيست سپهر» مي نامند؛ سرمايه اي که هم در معرض کاهش قرار دارد (در نتيجه برداشت منابع توسط انسان) و هم در معرض افت کيفيت (با افزايش ميزان آلودگي) است.
    گفتني آنکه هر منبع طبيعي يا دارايي زيست محيطي، مي تواند نوعي «سرمايه طبيعي» محسوب شود که ارزش آن براي جامعه، طبق تعريف معادل با ارزش استهلاک منافع آتي است که مي توان از مصرف آن دارايي به دست آورد. به سخني ديگر، ارزش سرمايه هاي طبيعي را بايد مترادف با بقا و ادامه حيات نسل انسان در نظر گرفت، دريافتي که تا همين اواخر هيچ کوشش قابل توجهي براي کمي کردن آن صورت نگرفته بود و کسي در انديشه محاسبه ارزش جنگل، تالاب، خاک کشاورزي، آب پاک و… از اين منظر نبود.
    راست آن است، محيطي که در آن زيست مي کنيم، منبعي است کمياب که نشاط، تفريح و شادي را در بخش مصرف عرضه مي کند. دليل برخورداري محيط زيست از صفت «کميابي» را هم بايد در کيفيت منحصر به فرد و درجه خلوص تمامي منابع موجود در آن دانست. آب و هواي پاک، چشم اندازهاي ناهمتا، آبشارهاي ديدني، گردشگاه هاي طبيعي، طنين هاي شنيداري هوش ربا و… در شمار کالاهاي زيست محيطي جاي مي گيرند که منبع اصلي تامين و عرضه نشاط، شادابي و آرامش موجودات زنده، به ويژه انسان محسوب شده و کيفيت برخورداري از آنها، شناسه اي است که عيار رفاه جامعه را نشان داده و محک مي زند؛ شناسه اي که در هنگام محدوديت منابع و رشد مصرف، اثر خود را به خوبي آشکار مي کند. چه، در جهاني با منابع نامحدود مي توان به درستي انتظار داشت انتخابي که يک فرد يا جامعه انجام مي دهد، کاملاً عاري از مشکل و بازخوردهاي دردسرآفرين باشد، اما مشکل دقيقاً از آنجا آغاز مي شود که چنين جهاني تنها در عالم خيال است که عينيت مي يابد و به مجرد گام نهادن در سراي واقعي، محدوديت منابع، نخستين حقيقتي است که ناگزير از پذيرش آن هستيم. از اين رو، ناگزير هر انتخابي، هزينه خاص خود را طلب مي کند؛ هزينه اي که در علم اقتصاد از آن با عنوان «هزينه فرصت»1 ياد مي کنند و شوربختانه بايد اعتراف کرد که قدر مطلق اين هزينه با افزايش شمار انسان ها، به شيوه اي تصاعدي در حال افزايش است. رخدادي که در اثر رويکردي غيردموکراتيک و آزمندانه به محيط زيست و مواهب طبيعي تشديد هم شده و مي شود. به نحوي که نه تنها شاهد کنش و واکنش هايي پس رونده در بوم سازگان (اکوسيستم) هاي طبيعي هستيم، بلکه دامنه ناامني ها، آشفتگي ها و اضطراب ها در مقوله هايي چون فقر، غذا، کارمايه (انرژي)، آلودگي و افت کارايي سرزمين با شتابي نگران کننده همه ابعاد حيات انساني را دربرگرفته است.
    در همين ارتباط، در کتاب «بوم شناسي، علم عصيانگر» مي خوانيم؛ يکي از ضعف هاي سامانه حفاظتي موجود، آن است که قسمت اعظم زيستمندان عضو جامعه زمين را که ظاهراً هيچ ارزش اقتصادي ندارند (مانند گل هاي وحشي و پرندگان آوازخوان)، به حساب نمي آورد. به عنوان مثال، از بين بيش از 22 هزار گونه گياهي و جانوري بومي شناسايي شده در يکي از ايالت هاي امريکا، به دشواري بتوان حتي براي فروش 5 درصد آنها مشتري پيدا کرد.
     در اين ميان، آنچه که حتي نگران کننده تر به نظر مي رسد، وجود برخي باورها و انگاره هاي ايدئولوژيک است که به طبع آزمند آدمي مجوزي مقبول براي درازدستي هاي بيشتر به زيست بوم مي دهد. به عنوان مثال، کافي است به اصل هشتم از منشور 32 ماده اي باروخ اسپينوزا (1677-1632 ميلادي)، يکي از قديسان اخلاقي غرب بنگريم، که از قضا نام آن را «شرط زندگي بافضيلت» نهاده است. وي مي گويد؛ «ما مختاريم هرچيزي را در طبيعت بد مي شماريم، يا مانعي براي بقاي خود و تنعم از يک زندگي عقلاني مي دانيم، به هر طريقي که در نظر ما موثرتر است، از خود دور سازيم و محققاً هر کس به موجب عالي ترين حق طبيعت، مجاز است به کاري دست زند که آن را به نفع خود مي داند.» متاسفانه رواج چنين پندارهاي باطلي در طول سه سده گذشته راه را بر گستاخي بشر در چپاول روزافزون سرمايه هاي طبيعي هموار کرد، پندارهايي که هنوز بسيار زود است تا از ريشه کني آنها سخن رانده شود. مثلاً مک هارگ در کتاب خويش (بشر و محيط زيست) که به سال 1983 منتشر کرد، مي گويد؛ «بشر مقدس است و بر همه چيز سلطه دارد. در واقع خدا نيز در تصور انسان، ساخته شده است… انسان وحدت با طبيعت را آرزو نمي کند، بلکه خواهان پيروزي بر آن است… جهان نيز تنها از تبادل افکار و عقايد انسان ها با يکديگر يا انسان ها با خدا تشکيل مي شود و طبيعت تنها پرده تزييني سستي است که پشت صحنه نمايش بشر قرار دارد.» (ماتلاک، 1989) در ارتباط با برداشت نادرست از فرامين آسماني، آرنولد توين بي، فيلسوف و مورخ بزرگ انگليسي قرن بيستم، مي گويد؛ «اديان توحيدي بشر را بيش از حد خود عزيز ساخته اند. از اين رهگذر که به او تعليم داده اند خداوند جهان را براي تو آفريده، همه چيز از آن توست، تمامي کوه ها، درياها و صحراها براي زندگي بهتر آدمي آفريده شده و در اختيار اوست. هرچه مي خواهد مي تواند انجام دهد، اين طرز تفکر او را به بهره گيري بي رويه رهنمون کرد.»
     بر چنين بنيادي از واقعيت ها و دريافت هاي تلخ است که ناگزيريم بپذيريم؛ هنوز هم به رغم ورود به هزاره سوم و به دوش کشيدن تجربياتي گرانبها از بايدها و نبايدهاي يک زندگي پايدار، سالم و بانشاط، بسياري از نخبگان بر يک نقطه ضعف آشکار آدمي اتفاق نظر دارند؛ نقطه ضعفي که به قول پر زدکوئيار دبيرکل اسبق سازمان ملل متحد، مي توان آن را چنين توصيف کرد؛ «در حالي که مي دانيم چگونه مي توان از چرم، کفش ساخت و از نيروي آب يا باد، کارمايه گرفت و چگونه مي توان اعماق فضا را شکافت و از کارمايه هاي خطرناک و مهيب فلزاتي سنگين در اعماق اقيانوس ها بهره برد، اما هنوز نمي دانيم که چگونه بايد خدمات اجتماعي، غذاي کافي و پاره اي از روابط نهادي را دقيقاً به زندگي مشترک درازمدت، سالم، بارآور، خلاق و رضايت بخش مبدل کرد.»
     مفهوم ساده سخن دبيرکل اسبق سازمان ملل متحد را شايد بتوان اين گونه تعبير کرد؛ نوع بشر در رقابتي عجيب براي تخريب طبيعت، پيوسته و شتابان در حال سبقت گرفتن از همسايه خويش است، اما به درستي نمي داند که حتي چگونه بايد از آن همه تلاش، رقابت و شتاب براي آرامش و رفاه واقعي خودش استفاده کند، چه رسد به اينکه انتظار آينده نگري و حرمت نهادن به ديگر زيستمندان عالم و رعايت آموزه هاي مبتني بر زيست پايدار را از او داشته باشيم.
     فرازناي کلام آن که هرچند افزايش شمار انسان ها، به خودي خود عاملي تهديدکننده و تحديدکننده براي پايداري زيست و برخورداري از کمينه فضاي مورد نياز زندگي محسوب مي شود، اما آنچه که به نظر مي رسد، به مراتب خطري بيشتر، آني تر و بزرگ تر از افزايش شمار فيزيکي انسان ها براي پايداري حيات در کره خاک دارد، همانا روح آزمندي و نابخردي حاکم بر مديريت سرزمين و نگاه طلبکارانه و سلوک سلطه جويانه و منفعت طلبانه افراطي بشر به مواهب طبيعي باشد. شاهد اين مدعا را مي توان در کشورهايي نظير ايران بيشتر از هر کشور ديگري لمس و مشاهده کرد؛ کشوري که سرانه شمار جمعيت آن در واحد سطح از سه چهارم کشورهاي جهان کمتر است و منابع در اختيار آن هم از سه چهارم کشورهاي جهان بيشتر است، اما در بسياري از شاخص هاي معرف پايداري سرزمين، در شمار يک چهارم پايين جدول مربوطه قرار دارد، مرگ شتابان پارک هاي ملي کشور در خجير، سرخه حصار، گلستان، نايبند، عقب نشيني تالاب ها به سوي نقطه صفر، فزوني نرخ جابه جايي خاک تا آستانه پنج ميليارد تن در سال، در خطر انقراض قرار گرفتن بيش از دوهزار گونه گياهي و جانوري ارزشمند ايران زمين، تراز منفي بيش از شش ميليارد متر مکعب در سال براي سفره هاي آب زيرزميني کشور و فرونشست هاي پيامد آن و ده ها و ده ها مورد نظير آن نشان مي دهد که مديريت حال حاضر اعمال شده بر سرزمين، مي تواند به مراتب عقوبتي خطرناک تر و ماناتر از افزايش شمار ايرانيان به همراه داشته باشد.

(اين مقاله امروز – 4 مردادماه 86 – همزمان در روزنامه شرق نيز منتشر شده است)

تجاوزي ديگر به خليج هميشه فارس!

الهه مرگ در خليج فارس! - با سپاس از عليرضا مجديان

      گمان برم همه‌ي آنها كه امشب – 25 تيرماه 86 – چون نگارنده بيننده‌ي بخش خبري 22 شبكه‌ي سوّم سيما بودند، از ديدن و شنيدن آخرين خبر پخش شده، سخت نگران، خشمگين و ناراحت شدند. نه به اين دليل كه چرا باز هم صنعت افسارگسيخته‌ي ناپايداركننده‌ي سرزمين، دسته‌گلي جديد به آب داده و فاضلاب بسيار آلوده‌ي نيروگاه بندرعباس در كمال آرامش، تا آخرين ليترش در آب‌هاي نيلگون خليج فارس رها شد؛ نه حتا به دليل آن كه حجم اين فاضلاب چنان بود كه توانست حاشيه‌ي ساحل را تا عرض 8 كيلومتر (بله درست مي‌بينيد و مي‌خوانيد: 8 كيلومتر!!!) كاملاً آلوده سازد و رنگ تيره‌ي خود را به نيلگون فيروزه‌اي خليج فارس تحميل كند و باز نه صرفاً به اين دليل كه چه كسي جوابگوي مردمي خواهد بود كه از فردا، گوشت ماهي‌هاي آلوده‌ي همين دريا را خواهند خريد و به عنوان مرغوب‌ترين و كم‌خطر‌ترين ماده‌ي غذايي مصرف خواهند كرد!!
    آري، افسوس و نگراني و خشم و حيرت بيشتر من از عملكرد سهل‌انگارانه و بي‌تفاوت مسئولين خبري سيما است كه چگونه از اين خبر دردناك كه – در صورت رخ دادن در هر كشوري – مي‌تواند تا بالاترين مقام مسئول را به دادگاه كشاند، چنين سرد و خاموش و بي‌تفاوت و در حد آخرين خبر! گذشتند. يعني نمي‌شد، دوربين را به ميان مردم و مسئولين بندرعباس برد و از چرايي اين حادثه، گزارش مستندتري تهيه كرد؟! اين خبر، به اندازه‌ي حمله‌ي نيروهاي پاكستاني به مسجد سرخ در اسلام‌آباد، يا افزايش قيمت براي سر بن‌لادن، يا گشت‌زني المپيادي‌هاي فيزيك در خيابان‌هاي اصفهان نمي‌ارزيد؟!

    هموطن عزيز من!
    اين ديگر محيط زيست نيست كه بي‌ارزش است؛ اين جان انسان‌هاست كه نشان مي‌دهيم حرمت آن براي ما از ارزش خبري كمتري برخوردار است تا نمايش خوردن موش‌ها توسط چيني‌ها يا ملاقات بلندترين و كوتاه‌ترين مردان جهان كه در چندين بخش خبري مرتب تكرار شد! 
     

روي عكس كليك كنيد.

فجايعي مانند فاجعه ميناماتا در ژاپن كه به دليل تخليه جيوه و فلزات سنگين حاصل از صنايع پتروشيمي در آب مورد استفاده مردم در دهه هاي 50 و 60 ميلادي رخ داد نمونه هاي تلخي از گسترش صنايعي چون پتروشيمي است.

 

    فرازناي كلام آن كه
   عشق به خليج فارس، تنها نبايد به حساسيت در حفظ پسوند «فارس» خلاصه شود؛ اگر عاشقانه و مسئوليت‌شناسانه و مقتدرانه به تماميت ارضي خويش و نام ايراني اين پهنه‌ي نيلگون آبي، باور داريم، بايد نشان دهيم كه از هر نوع تجاوزي به اين خليج مقدس و ارزشمند، دفاع كرده و نخواهيم گذاشت تا كيفيت آب آن و حيات زيستمندان ارزشمندش دچار تهديد و تحديد شود. باور كنيد، اين فقط ناو آمريكايي وينسنت نيست كه مي‌تواند به آبهاي خليج فارس تجاوز كند؛ مديريت نابخردانه‌ي ما در رعايت آموزه‌هاي بنيادين زيست‌محيطي در صنايع مستقر در كرانه‌هاي اين پهنه‌ي آبي، در بندر ماه‌شهر، در عسلويه، در بندعباس، در بوشهر، در … مي‌تواند به مراتب  تجاوزي دردناك‌تر به شمار آيد.

همين.

     احتمال فاجعه‌اي مشابه در ژاپن
     در ژاپن به فاصله چند ساعت دو زلزله قوی رخ داده است. نخستين زلزله به یکی از بزرگترین نیروگاه‌های هسته‌ای جهان آسیب رسانده و باعث نشت آب آلوده به رادیواکتیو به دریای ژاپن شده است! تارنماي BBC

استمداد يك بيمار مبتلا به سرطان خون

فرهاد ميرفخرايي هنوز به زندگي لبخند مي‌زند … قدر اين لبخند و اميد را بدانيم - بر روي عكس كليك كنيد.

دوست عزيزم، علي محمدي از من خواسته است تا درخواست استمداد يك هموطن تفرشي مقيم آمريكا به نام آقاي فرهاد ميرفخرايي را كه با بيماري سرطان خون در نبرد است، به آگاهي خوانندگان عزيز اين تارنما برسانم تا بدين‌ترتيب، احتمال يافتن فردي كه بتواند ايشان را با اهداي پيوند مغز استخوان خويش از مرگ حتمي نجات دهد، افزايش يابد. از اين رو، ضمن آرزوي درك مهرورزي پروردگار مهربان براي فرهاد عزيز، از آن گروه از خوانندگان گرامي كه متولد شهرستان تفرش هستند و يا از پدر و مادري تفرشي زاده شده‌اند، درخواست مي‌كنم تا با شماره تلفن‌هايي كه در اين اعلاميه وجود دارد، تماس گرفته و بدين ترتيب، در كمترين زمان ممكن به آمريكا اعزام شوند.

بر روي عكس كليك كنيد تا آن را در ابعاد واقعي ببينيد.

گفتني آن كه تمامي هزينه‌ها و درخواست‌هاي اهداكننده از سوي خانواده‌ي بيمار اجابت خواهد شد.
اميدوارم روزي را بتوانيم درك كنيم كه :
تا نسيم عطشي در بن برگي بدود
زنگ باران به صدا درآيد
و حوض ماهي‌ها، هرگز بي‌ آب نماند …
يا علي …

معرفي كماالدين فرخ‌نيا و ابتكار ارزشمندش در آمريكا

تصاويري از ايران در فوتو سرچ - كوچ عشاير

 

        چند روز پيش، ايميلي دريافت كردم از هموطني عزيز به نام كماالدين فرخ‌نيا كه هم‌اينك در ويسكانسي ايالات متحده آمريكا اقامت دارد و مدير يك تارنماي تخصصي در حوزه‌ي عكس است. ويژگي جالب اين تارنما، افزون بر اينكه اختصاصاً مي‌توانيد به صورت موضوعي از آن لذت ببريد (مانند ديدن تصاويري صرفاً از بيابان، يا در باره‌ي ايران و …) اين است كه اين اجازه به شما داده مي‌شود تا هر بخش از تصاوير منتخب خود را كه مايل باشيد، بيش از نرم معمول زوم كرده و بزرگتر ببينيد.
براي اين هموطن عزيز كه مبتكر چنين كار ارزشمندي است، صميمانه آرزوي توفيق دارم و به خوانندگان عزيز اين سطور هم پيشنهاد مي‌كنم كه حتماً سري به «فوتو سرچ» بزنند و از منظري كه كماالدين فرخ‌نيا به رويشان گشوده است، لذت ببرند.

بيابان در فوتو سرچ! - بر روي عكس كليك كنيد.

 

      براي اطلاعات بيشتر ، مي‌توانيد با ايشان به صورت مستقيم تماس بگيريد:
Kemal Farrokhnia
kf@fotosearch.com
Foto Search Stock Photography
www.fotosearch.com
21155 Watertown Road
Waukesha, WI 53186
USA
262-717-0740
800-827-3920

 

سايت فوتو سرچ و پيوندهايي كه نبايد از ياد برد ...

 


Stock Photography at Foto Search

زشتي‌ها و زيبايي‌هاي كنسرت روز زمين زنده!

مادونا ؛ خواننده‌اي كه به نظر نمي‌رسد در عمل متعهد به آنچه كه مي‌خواند، باشد!

      سرانجام، روزي كه هر هزار سال يك بار تكرار مي‌شود هم آمد و رفت، درست مثل روزهاي ديگر؛ نه يك ثانيه كم و نه يك ثانيه زيادتر! با اين وجود، بسياري از سازمان‌هاي طرفدار محيط زيست با هدايت ال‌گور – كه اينك مي‌گويد: ديگر هيچ اشتياقي به كار سياست ندارد – كوشيدند تا 7/7/7 را متفاوت كنند …
     و همان طور كه مي‌دانيد، بيش از دوميليارد نفر از مردم 119 كشور به اين تلاش جهاني پيوسته و به همراه هزاران هزار نفري كه در محل اجراي كنسرت‌هاي هفت‌گانه در هفت قاره‌ي جهان جمع شده‌ بودند، كوشيدند تا بزرگترين همايش سبز را از ابتداي خلقت بشر تاكنون به نمايش نهند.
      بايد قبول كنيم كه اين دستاورد بزرگي براي سبزانديشان در سراسر عالم است و بايد به خود بباليم كه توانسته‌ايم براي موضوعي كه شايد نفع شخصي ملموسي براي فرديت ما نداشته باشد، چنين شعور و همراهي و هم‌افزايي را نشان داديم.
      با اين وجود و به رغم همه‌ي مزيت‌هاي برشمرده شده، نبايد چشم خويش را بر روي نقصان‌هاي اجراي چنين برنامه‌هايي بست كه اگر چنين كنيم و انتقادها را نشنيده يا جدي نگيريم، دير يا زود از درون پوسيده و فراموش خواهيم شد.

ال گور در كنسرت زمين زنده - آمريكا

      و يكي از انتقادهاي جدي وارد بر اين مراسم، حضور برخي از ستارگان هاليوودي – مانند مادونا – بود؛ هنرپيشه‌اي كه به دليل سلوك افراطي تجملي حاكم بر زندگي‌اش، بيش از 100 برابر سرانه‌ي ميانگين جهاني، دي اكسيد كربن در هوا منتشر مي‌كند. حتا گزارشگر روزنامه‌ي نيويورك تايمز؛ روزنامه‌اي كه معمولاً به سياست‌هاي حزب دموكرات تعلق خاطر بيشتري را نشان مي‌دهد، يك روز پس از اجراي مراسم با اشاره به دراختيار داشتن ده‌ها اتومبيل و ويلاي شخصي براي مادونا، انتقاد خويش را از انتخاب چنين افرادي كه مشخص است پايبندي جدي به ملاحظات زيست‌محيطي ندارند، اعلام كرده است. همچنين مينا سعدادي هم با اشاره به پروازهاي اختصاصي مدونا با جت شخصي‌اش – كه هر بار پرواز آن، مي‌تواند معادل يك سال حركت يك اتومبيل در انتشار گازهاي گلخانه‌اي مؤثر باشد – به شدت به اجراي اين مراسم انتقاد كرده است؛ انتقادي كه هر چند بخش‌هايي از آن بي‌انصافانه و فاكس‌نيوزي به نظر مي‌رسد، امّا بهتر است خوانده شود تا بتوان به قضاوت بهتري رسيد.